دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
مقدمه:
زن نیمی از پیکره اجتماع است و به تعبیر رابیند رانات تاثور متفکر بزرگ هندی: بهترین دوست مرد. هیچ متفکر واقع بین و حق شناسی نمی تواند این حقیقت مسلم را مورد انکار قرار دهد که اگر نقش زنان در پیشرفت و تعالی جامعه ای از مردان آن جامعه بیشتر نباشد، کمتر هم نیست.
تجربه «اصلاح ساختار فرهنگی» و تجدید نظر درباورها و نگرش ثابت کرده است که هر اندازه جامعه ای شرایط مساعد و همسانی را برای رشد و سپردن مسئولیت ها (فارغ از چارچوب های تنگ نظرانه و متحجرانه) فراهم آورد، به همان میزان توسعه و ترقی جامعه نیز روند شتابان تری یافته است.
در عصر حاضر زن در جامعه نقش قابل توجهی دارد. همچنین در خانواده نیز نقش های مهمی را ایفا می کند: از جمله تربیت فرزندان آگاه و عالم، فراهم کردن محیط آرام و ایجاد آرامش در خانواده و فعالیت در امور اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی و این امر موجب شده است که زنان باری از جامعه را بدوش بکشند و پای به پای مردان در پیشبرد اهداف جامعه نقش مهمی داشته باشند.
اکنون به رسمیت شناختن نیروی کار زنان در تمام امور فرهنگی و اقتصادی و سیاسی خواست و نیاز جوامعی است که در قرنها این نیرو را در زیر انواع پوشش های اخلاقی، نادیده گرفته بودند.
بیان مسئله
انسان بطور طبیعی ، گرایش به رشد و تکامل دارد و اصلیترین تفاوت او با دیگر موجودات داشتن تفکر و خلاقیت است. این انسان متفکر، علیالقاعده میباید بر اساس تفکر علمی، روشهای نوین و شیوههای جدید در زندگی و محیط مادی اطراف خویش بیافریند. در نتیجه، دینامیک بودن ، آفریدن و خلقکردن و حرکت به سوی تکامل جزو ذاتی انسان است. بطور طبیعی از انسان انتظار رشد و تکامل میرود و اگر سکون و ایستایی بر دورهای از تاریخ بشر حاکمیت دارد و یا مللی علیرغم تحولات توسعه صنعتی هنوز زندگی دردوران معیشتی را سپری میکنند، بدون تردید موانعی در مقابل رشد و ترقی آنها وجود دارد.
با رفع این موانع و آمادهسازی زمینههای رشدن جامعه باید در یک روند طبیعی به تحولات مادی و توسعه صنعتی نائل آید. با توجه به این فرض، انسان محور و کلید اصلی توسعه به شمار میآید. یکی از موضوعات اساسی در برنامهریزیهای خرد و کلان اقتصادی کشورها، توجه به نیروی انسانی است. چنانجه این نیروی انسانی ماهر و متخصص باشد، سهم زیادی را در رشد و توسعه خواهد داشت. زنان در حدود نیمی از جمعیت جهان را تشکیل میدهند و نقش آنان عمدتاً در برنامههای ملی و بینالمللی ، در رابطه با نحوه با مقاطع بحران اقتصادی و توسعه سرمایهگذاری ، در مناطق قابل پیشرفت، بسیار حائز اهمیت است.
بنابراین زنان میتوانند در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی سهیم بوده و با کسب آموزش در جهات مختلف از جمله حرفه، در بالا بردن سطح تولید و بهرهوری بیشتر از نظر اقتصادی و رشد و توسعه کشور سهم بسزایی داشته باشند. (هر چند که تجزیه و تفکیک شغل و تفاوت دستمزد، تقریباً در همه جا بر شکاف بین آنچه که زنان تولید میکنند و آنچه را که بدست میآورند تأکید میکند.)
یکی از مشکلاتی که زنان در همه جوامع باآن درگیر هستند، مسئولیت پرورش فرزندان و اداره امور خانه میباشد. به واسطه این مسئله آنان امکان دسترسی به تخصصها و آگاهیهای سطوح بالا را کمتر دارند و همچنین زمانی را که میتوانند در شغل و حرفه خود صرف نمایند محدود میباشد.
در این پژوهش سعی میشود به بررسی اشتغال زنان و تاثیر آن بر ساخت خانواده پرداخته شود و البته توجه به این امر که، آیا کسی که در تمامی قرون و اعصار ، با حضور مداوم خود، عنصر بقای خانواده بوده، حال با ترک خانه، بدان لطمه میزند؟ همچنین پاسخ به این سئوالات در این زمینه مهم بنظر میرسد:
با توجه به دگرگونیهای بنیادی در ساخت شغلی جامعه، و نظام ارزشهای سنتی و توزیع نقشها و پایگاههای زن و مرد، اشتغال زنان بر روابط زن و شوهر، چه تاثیری داشته است، آیا در جهت ثبات خانواده بوده است و یا در جهت تضعیف آن؟
یکی از اجزای مهم در ساختار خانواده، کودکان هستند و توجه به این نکته نیز بسیار حائز اهمیت است که : تاثیر خروج بیسابقه زن و ابعاد گسترده آن، تا چه حد بر سرنوشت کودکان تاثیر نموده و این تأثیر در چه جهتی اعمال گردیده است؟
در انجام این پژوهش ، سعی میشود به این سئوالات پاسخ داده شود و نتایج آن ، مورد بررسی قرار گیرد.
اهمیت موضوع:
اثر اشتغال زن بر خانواده از آن جهت حائز اهمیت است که نکات مثبت و منفی اشتغال زنان در خانواده را برای ما روشن می سازد و مشکلات و عوارض ناشی از این امور را آشکار می سازد در واقع باید دید که چگونه می توان مابین پذیرش مسئولیت های اجتماعی از طرف زنان و قبول مسئولیت های خانوادگی از طرف ایشان، رابطه ای قابل قبول و انسانی ایجاد کرد. بدیهی است که ایجاد شرایط مناسب در باب اشتغال زنان تنها هنگامی میسر است که ایجاد شرایط متناسب با این امر پذیرفته و تبلیغ شوند. بهر حال با اینکه در اکثر جوامع و بخصوص در جامعه ما رشد تکنولوژی و صنعت خواستار ورود زن به بازار کار است اما بدلیل عدم پذیرفتن فرهنگ، امر تحقق کامل اشتغال زنان در کلیه مشاغل امکان پذیر نشده است و فاصله حقوقی میان زن و مرد همچنان مشهود است.
آنچه در این مبحث مورد نظر ماست، از بین بردن تعصب و تبعیض هایی است که به عناوین مختلف، چه از نظر حقوقی و چه از نظر فرهنگی باعث جدایی زن و مرد و احجاف حقوق زنان شده است. زنان در هر جامعه ای دارای نقش دو گانه ای هستند به این معنی که از یکسو به شدت مایلند نقش خود را در خانه و خانواده به نحو احسن ایفا کنند و از سوی دیگر تمایل دارند تا شخصیت خود را به حد کمال پرورش دهند و در صحنه زندگی اقتصادی و اجتماعی، نقش عمده ای داشته باشند. برای اینکه نقش دوگانه زنان بتواند در پیشرفت اقتصادی اجتماعی کشور موثر افتد لازم است تعادل منطقی میان این دو وظیفه پدیدآید. بنابراین در این بخش از بررسی سعی می شود تا تاثیرات ناشی از اشتغال زن بر خانواده مورد بررسی قرار گیرد. زیرا اشتغال زن در ایران، نقش منتهی او را در معرفی و دگرگونی های بیشماری قرار داده است و این دگرگونیها نیز به نوبه خود بر عرصه های مختلف زندگی خانوادگی، اثرات مختلفی بر جای گذاشته و روابط و وظایف خانواده و نقش زن و شوهر را در درون خانواده دچار تغییراتی کرده است.
هدف های تحقیق:
با وجود تحولات عظیمی که در جامعه ایران به وجود آمده مسلما زنان که نیمی از منابع انسانی بشمار می روند تحت تاثیر این تحولات قرار گرفته و امروزه درصد زیادی از زنان به بازار اشتغال راه یافته اند. بنابراین می خواهیم بدانیم زنان که عامل پیشبرد اهداف توسعه اقتصادی-اجتماعی هستند، آیا می توانند در محیط خانواده هم به همان نسبت موثر واقع شوند، در واقع هدف اصلی ما شناخت آثار و نتایج اشتغال زن بر کارکرد خانواده می باشد و اینکه استفاده مالی زن تا چه اندازه شرایط زندگی خانوادگی و منزلت اجتماعی وی را بهبود می بخشد و همچنین رابطه زن و شوهر تا چه اندازه از کار زن تاثیر می پذیرد. برای این منظور در این تحقیق علاوه بر مباحث نظری از روش میدانی و پرسشنامه استفاده گردیده است.
سئوالات تحقیق:
- تغییرات ایجاد شده در زمنیه اشتغال زنان ، چه تأثیری بر خانواده خواهد داشت؟
- آیا کسی که در تمامی قرون و اعصار با حضور مداوم خود عنصر اصلی بقای خانواده بود، حال با ترک خانه بدان لطمه میزند؟
- اشتغال زن با ایجاد دگرگونیهای بنیادی در ساخت شغلی جامعه، نظام ارزشهای سنتی، توزیع نقشها و پایگاههای زن و مرد، بر روابط زن و شوهر چه آثاری بر جای گذاشته است؟
- این آثار در جهت ثبات خانواده و یا تضعیف آن به کار افتاده است؟
- خروج بیسابقه زن با ابعادی گسترده ، تا چه حد بر سرنوشت کودکان تأثیر نموده و این تأثیر در چه جهت اعمال گردیده است؟
تعاریف نظری :
1- اشتغال : هر نوع عمل فکری یا بدنی که مجاز بوده و برای ایجاد درآمد صورت گیرد و نتیجه آن تولید کار و خدمتی باشد.
2- شاغل : کسی که به قصد درآمد به شغل مشروعی که عرف و قانون آن را مجاز میداند، اشتغال دارد.
3- زنان شاغل : کلیه زنانی که در داخل خانه یا خارج از خانه به شغلی اشتغال دارند.
4- زنان غیرشاغل : کلیه زنانی که از نظر اقتصادی غیرفعال بوده ، بیشتر اوقات آنان در خانهداری میگذرد. (معمولاً از نظر اقتصادی وابسته هستند).
5- خانواده : گروهی از افراد که با پیوندهای خونی ، ازدواج یا فرزندخواندگی با یکدیگر مربوط بوده، یک واحد اقتصادی را تشکیل دهند، بزرگترین و محکمترین نهاد اجتماعی است. همه جوامع شناخته شده دارای شکلی از نظام خانواده هستند.
6- اختلاف خانوادگی: منظور مشاجرات لفظی و زبانی است. (معمولاً بین زن و مرد به وجود میآید).
7- درآمد : منظور از آن دستمزدی میباشد که فرا از کار کردن خود بدست میآورد.
8- وضعیت مسکن : چگونگی سکونت و محل زندگی فرد میباشد.
9- بیکار : فردی که به هر دلیلی شغل و بدنبال آن ، درآمد ندارد.
10- کار: کسب و کار و پیشه ( فرد به وسیله کار میتواند درآمدی را برای خود داشته باشد.
11- تقسیم کار : تخصصی شدن و ظایف کاری ( هر فردی مسئول انجام دادن کاری باشد).
تعاریف عملیاتی :
طبقه : توافق آشکاری در مورد چگونگی تعریف دقیق آن وجود ندارد. اما بیشتر جامعهشناسان این اصطلاح را برای اشاره به تفاوتهای اجتماعی ـ اقتصادی در میان گروهها به کار میبرند که باعث ایجاد اختلاف در پیشرفت مادی و قدرت آنها میگردد.
خانواده : گروهی از افراد که با پیوندهای خونی ، ازدواج یا فرزند خانوادگی با یگدیگر مربوط بوده، یک واحد اقتصادی را تشکیل میدهند و اعضای بزرگسال آن مسئول پرورش کودکان هستند.
طرفداری از حقوق زنان : طرفداری از حقوق برابر زنان با مردان در تمام زمینههای زندگی که این طرفداری از اواخر قرن هجدهم در اروپا آغاز گردید.
تقسیم کار : تخصصی شدن وظایف کاری که به وسیله آن مشاغل مختلف در درون نظام تولید با هم ترکیب شوند.
ازدواج : پیوند زناشویی بین یک مرد و یک زن که به موجب قراردادهای اجتماعی ، آنها در جامعه خود حق تولید مثل و زندگی با هم را بطور دائم یا موقت بدست میآورند.
ارزشهای اجتماعی : مقیاسهایی که از طرف یک جامعه بعنوان ملاک ارزیابی افکار، هدفها و اعمال افراد یا گروهها پذیرفته شدهاند و اساس پذیرش و رد پاداشها و کیفرها هستند.
استعداد : قدرت ذهن در یادگیری و انجام یک مورد خاص
افکار عمومی : عکسالعمل جامعه است در برابر حوادثی که برای آن جامعه رخ میدهد و بیشتر ناشی از احساس است تا استدلال.
پایگاه اجتماعی : ارزش و اعتباری که گروه یا جامعه برای نقش اجتماعی قائل است.
پیشرفت تحصیلی : در آموزش و پرورش ارتقای تحصیلی از یک کلاس به کلاس بالاتر پیشرفت تحصیلی خوانده میشود.
شغل : هرگونه اشتغال مزدبگیری که در آن فرد بطور منظم کار میکند.
شعور اجتماعی : هر انسانی دارای اندیشه و شعور است. شعور انسان همواره آگاهی از روابط اجتماعی است.
مفاهیم :
خانواده : گروهی است اجتماعی و متشکل از افرادی که دارای روابط سببی و احیاناً نسبی و گاه فرزندپذیری با یکدیگرند.
وضعیت تأهل : منظور موقعیتی است که فرد بعد از انتخاب همسر در آن قرار دارد.
اشتغال زن : منظور مشغول شدن زن به کار در خارج از خانه ، در طول شبانهروز میباشد.
مشارکت شوهر در امور مربوط به خانه : با ایجاد دگرگونی در ساخت خانواده ، نقشهای زوجین هم متناسب با جوامع مختلف دچار دگرگونی شد.
قدرت تصمیمگیری : میزان اداره کردن شخص در انجام هر کاری میباشد.
نیاز اقتصادی : منظور از نیارهای اقتصادی ، میزان میل و احتیاج به دخل و خرج امور مربوط به خانواده میباشد.
پیشرفت تحصیلی فرزندان : میزان موفقیت فرزندان در پایان هر سال تحصیلی ، نشانگر میزان پیشرفت تحصیلی آنان خواهد بود.
مروری بر برخی از مطالعات پیشین تحقیق در ایران:
یکی از مسائلی که همواره در ارتباط با اشتغال زن مطرح میشود، نقش مادری اوست. اشتغال مادران و تأثیر آن بر خانواده مسئلهای است که به دلیل حضور زیادی از مادران دارای فرزند در دنیای کار ، اهمیت روزافزونی یافته است. یکی از مشکلات عدیده که زنان در همه جوامع با آن درگیرند، مسئولیت پرورش فرزندان و امور خانه است. از غالب تحقیقات چنین برمیآید که اشتغال زنان در روابط زناشویی آنان تاثیر چشمگیری دارد و موجب بروز تحوّلاتی در روابط آنان با فرزندان میگردد.
حال باید دید که با وسعت دامنه اشتغال زنان، فعالیت دوگانه زنان در خارج از خانه، به چه میزان ارزشهای سنّتی را متحول ساخته و مناسبات خانوادگی تا چه حد تحت تأثیر این تغیرات واقع شده است؟ آیا این تغییرات در جهت افزایش ثبات خانواده است یا موجبات تضعیف آن را فراهم آورده است؟ همچنین بررسی شود که این نقش اجتماعی زن ، با ابعاد گسترده خود تا چه حد بر امر تعلیم و تربیت کودکان مؤثر بوده و تأثیر آن چه کیفیتی پیدا کرده است؟ اینها مسائلی هستند که همواره مورد توجه صاحبنظران که اشتغال زن را از دیدگاه جامعهشناسی بررسی کردهاند قرار گرفته است.
در این فصل ، به پارهای از مطالعاتی که در زمینه اشتغال زنان ایران و آثار و تبعات آن در خانواده صورت گرفته ، اجمالاً اشاره میکنیم:
1- در بخش هفتم از مقدمهای بر جامعهشناسی خانواده تحت عنوان «اشتغال زن و خانواده»
نویسنده به بررسی عواملی پرداخته که در حیات خانواده مؤثرند. وی اشتغال زن را از جمله مهمترین این عوامل تشخیص داده و به این نتیجه رسیده که بر اثر دستیابی زنان به منابع اقتصادی ناشی از کار در خارج از خانه و شرکت در فعالیتهای اجتماعی، ساخت چند صدساله خانواده دگرگون شده است.(ساروخانی، 1370 ص 160) . به زعم محقق در بیشتر جوامع صنعتی و با تناوب اشتغال زنان در بازار کار رو به روییم که خروج و جذب مجدد آنان به بازار کار از خصوصیات بارز آنست. عوامل این تناوب سن زن و تشکیل خانواده و عده فرزندان است.
در واقع کار زن بطور کلی، بیشتر با در نظر گرفتن نقشهای سنتی او در خانواده مورد توجه قرار میگیرد تا مقتضیات شغلی، شرایط خانوادگی، از قبیل وجود فرزند خردسال ، چه بسا مانع ادامه اشتغال زن در خارج خانه میگردد در حالیکه اشتغال او در دوران تجرّد یا در نبود فرزند خردسال امری پذیرفته است. (همان ص 166)
نویسنده سپس نتایج مثبت و منفی مرتبت با اشتغال زن در خارج از خانه را بررسی میکند و با توجه به مبانی نظری موجود، از طریق پرسشنامه با دو گروه از مادران شاغل و خانهدار، با شرط داشتن شوهر و فرزند و نیز سکونت در شهر تهران ، مصاحبه مستقیم انجام میدهد.
نتایج تحقیق نشان میدهد که در میان موافقان با کار زن ، بر حسب آنکه سطح زندگی و تحصیلی آنان چه بوده باشد، دلایل توجیه کننده کار زن تعدّد و تنوع میپذیرد. عدهای دلایل اقتصادی را مطرح و کسانی ضمن ارضای نیازهای مادی، نیازهای اجتماعی نظیر اعتبار و استقلال را عنوان میکنند. از آن سو، استدلالهای مخالفان رنگ سنتی دارد و اکثریت قاطع در این گروه با کسانی است که یگانه وظیفه زن را خانهداری میدانند. با وجود این گرایش سنتی، جامعه زن ایران با پذیرش این واقعیت که خروج زن از خانه با ورود مرد به آن مقارن نیست، در عین احساس وظایف دوگانه خود، به اشتغال رو میآورد.
با توجه به این امر، بر اساس نتایج تحقیق، در بیش از 36% از موارد، زن تنها در شرایطی میتواند به اشتغال تن دهد که مشکل امور خانه و نگهداری فرزندش حل شده باشد. (همان صص 181-178)
2- موضوع اشتغال زن، در اثر دیگری بنام جامعهشناسی خانواده با تأکید بر نقش، ساختار و کردار خانواده در دوران معاصر از دید یک جامعهشناس زن بررسی شده است. نویسنده در این تحقیق اشتغال زن را ضرورتی اجتماعی میداند که هیچ تعارضی با نقش مادری ندارد: زیرا مشکلاتی که زن، در مقام شاغل بعنوان خانهدار ، با آنها مواجه است و به زن بودن او مربوط است نه به نوع فعالیت او. این جامعهشناس به زن بعنوان یکی از ارکان مستقل خانواده مینگرد و در بررسی اشتغال وی به ویژه در ایران ، وضعیت خود را با توجه به استعداد و تواناییهای ذاتی -اش در نظر میگیرد. وی، همچنین ، از پدیده فشار مضاعف که بر زنان شاغل ـ خانهدار وارد میشود، سخن میگوید و به وظایف دولت در کمک به مادران و پدران در تقسیم نقشهای سنتی اشاره دارد. به نظر او ، راه از میان بردن فشار مضاعف دگرگونی نگرش اجتماعی است نه تشویق زنان به خانهداری. تقسیم نقش سنتی در خانواده باید دگرگون شود تا شرایط تنشزا در خانواده کاهش یابد. (اعزازی ، 1376، صص 166) .
بطور کلی ، نویسنده با طرح اشتغال زن بعنوان ضرورتی اجتماعی ، بخش عمده بحث خود را به بررسی وضعیت زن در نقش زن خانهدار و شاغل اختصاص میدهد.
با این رویکرد، وی به این سؤال اشاره میکند که آیا واقعاً این شرایط بخشی از زندگی زناشویی است یا پدیدهایست نو برای ارائه خدمات به مرد.
به نظر او، در بسیاری از موارد، تقسیم نقش جنسیتی خود مانعی برای زنان در جهت پیشرفت شغلی است. زیرا باعث دور شدن آنان از انتخاب شغل دلخواه به ملاحظه مسائل خانوادگی میگردد. علاوه بر این ، زنان معمولاًبه نفع رسیدگی به امور فرزندان و شوهر خود ، از ساعات فراغت ناچیزی که در اختیار دارند، چشمپوشی میکنند.
3- زن جامعهشناس دیگری به نام خدیجه سفیری در جامعهشناسی اشتغال زنان به بررسی زمینههای نظری و تجربی مسئله زن و اشتغال پرداخته است. وی مینویسد : یکی از مشکلاتی که زنان در همه جوامع با آن درگیرند مسئولیت پرورش فرزندان و اداره امور خانه است که امکان دسترسی آنان را به مقاطع تحصیلی و معلومات سطوح بالا کاهش میدهد و زمانی را که میتوانند صرف شغل و حرفه خودکنند محدود میسازد. بنظر نویسنده ، زنان نسبت به مردان از اوقات فراغت کمتری برخوردارند و ، به محض ختم کار در خارج از خانه، باید خود را به منزل برسانند تا به مراقبت از فرزندان و خانهداری بپردازند. محقق، مسئله اشتغال زن را از نظر روانشناسی اجتماعی بررسی و اظهار میکند که جایگاه حرفهای زن به میزان قابل ملاحظهای از موقعیت خانوادگی و ضرورت ادغام نقشهای او متأثر است که انتخاب نوع فعالیت او را محدود و پیشرفت شغلی او را کند میسازد. وی میزان موفقیت در ترکیب نقشهای حرفهای و خانوادگی را وابسته به عوامل زیر میداند. چگونگی نگرش شوهران زنان شاغل نسبت به کار آنان ، میزان ساعاتی که آنان در محل کار حضور دارند، علاقه آنان به شغل خود . در صورت تعارض نقشهای مربوط به حرفه و خانواده عده زیادی از زنان راه خانه را در پیش میگیرند و از حرفه خود دور میشوند. در مواردی نیز که ادغام هماهنگ نقشها بیشتر باشد، کار و خانواده بطور مساوی در نظر زن اهمیت پیدا میکنند و در هر دو زمینه موفقیت حاصل میشود. در این حالت، رضایت از شغل و شوه هر رو خانواده در حد بالایی است و هیچ تعارضی در نقشها وجود ندارد. تعارض نقش در خانواده ممکن است از نگرش منفی شوهر نسبت به کار همسرش، نظر سلطهجویانه او در کارهای خانه و سرانجام ، مشکلات مربوط به بچهداری ناشی گردد. نویسنده نتیجه میگیرد که با توجه به مشکلآفرینی تضاد نقشها و شرایط جدید زندگی زنان و حضور فعال آنان در فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی مسئولیت مادری و همسری و توقّعات متعدد از آنان ، تلفیق نقشها و انجام وظایف با مشکلات زیادی روبهرو خواهد بود. چنان که یاد شد، زنان در خانواده زیر سلطه مردان قرار دارند. بنابراین ، اگر از اشتغال آن حمایت و در ادغام نقشها با آنان مساعدت شود، تعارضی پدید نمیآید. البته ، این جمله بستگی دارد به پذیرش امر رشد و ارتقای زنان در محیط اجتماعی از جانب پدران و شوهران از آنسو، چنانچه از زن حمایت کافی نشود، وی ناگزیر باید شغل یا خانواده خود را ترک کند و معمولاً ترجیح میدهد شغل خود را ترک و خانواده خود را حفظ کند. این امر، در سطح کلان ، به زیان جامعه و رشد آن تمام میشود، چون جامعه امکاناتی در زمینه اشتغال و آموزش برای افراد فراهم میآورد و چنانچه افراد به راحتی جایگاه شغلی خود را ترک کنند، از مهارتها و تخصصهای آنان در توسعه کشور استفاده نخواهد شد. (سفیری ، 1377، صص 35-33) .
در سطح خرد، در محدوده یک خانواده ، زن شاغل وظایف خانوادگی را انجام میدهد و در کسب درآمد و رفاه خانواده سالم سهمی دارد و زمانی را نیز صرف آموزش میکند تا امکان رشد و ارتقا یابد. اما، همین زن هرگاه شغل خود را ترک گوید همة آن سرمایهگذاری که در این راه کرده ضایع میگردد و خانواده با نقصان درآمد، دچار شرایط سختتری میشود. بدین قرار، ترک شغل زن به سبب تعدد و ظایف آثار نامطلوبی در سطح خرد و کلان جامعه میگذارد و اثر نامساعدی در توسعه اقتصادی و اجتماعی جامعه دارد. (همان ص 133).
از مطالعه تحقیقات پیشین در خصوص اشتغال زنان در ایران : نتایج زیر بدست میآید:
- در شرایط کنونی ، اشتغال زنان ضرورتی اجتماعی تلقی میشود.
- اشتغال زنان در خارج از خانه از ساختار اجتماعی ـ اقتصادی و فرهنگی جامعه و ساختار شخصیتی خود زنان تاثیر میپذیرد.
- یکی از مشکلاتی که زنان در همه جوامع با آن درگیرند، مسئولیت پرورش فرزندان و اداره امور خانه است و جایگاه حرفهای زن به میزان قابل توجهی متأثر از موقعیت خانوادگی و ضرورت ادغام نقشهای او است که انتخاب فعالیت در خارج از خانه را محدود و پیشرفت شغلی را مشکلتر میسازد.
- در مواردی که ادغام هماهنگ نقشها وجود دارد، کار و خانواده بطور مساوی برای زن اهمیت پیدا میکند و رضایت از شغل و خانواده در حد بالایی است و هیچ تعارضی در نقشها وجود ندارد.
- تقسیم تقش بر اساس جنسیت مانع پیشرفت شغلی زنان میگردد و نه تنها باعث محدودیت آنان در انتخاب شغل دلخواه میگردد بلکه موجب میشود که زنان اندک ساعات فراغتی را که در اختیار دارند برای رسیدگی به امور فرزندان و خانهداری صرف کنند.
- تعارض نقش در خانواده از نگرش منفی شوهر نسبت به کار همسرش، به نظر سلطهجویانه او در باب نقش زن در خانواده، خودداری او از حمایت زن و شرکت نکردن افراد خانواده در کارهای خانه و مشکلات مربوط به بچهداری ناشی میشود.
- میزان موفقیت در تلفیق وظایف حرفهای و خانوادگی به چند عامل بستگی دارد: چگونگی نگرش شوهر نسبت به کار زن ، میزان ساعاتی که زن در محل کار حضور دارد، و علاقه زن به شغل خود.
حال این سؤال مطرح میشود که چگونه زنان وظایف حرفهای و خانوادگی خود را هماهنگ میسازند تا در هر دو زمینه موفق باشند. یکی از هنجارهای جوامع در باب زنان تشکیل خانواده و ایفای نقش مادری و همسری است و هر چه جامعه سنتیتر باشد به این نقشها اهمیت بیشتری داده میشود. با توجه به ضرورت حضور زنان در عرصه اجتماعی و با توجه به ویژگیهای فرهنگی سنتی غالب در ایران، میتوان انتظار داشت که زنان به مشاغلی راغب شوند که بتوانند توقعات عمومی جامعه و خانواده را برآورد و آنان را همسر و مادر شایسته بشناساند.
عوامل پیدایش اشتغال زنان :
ابعاد اشتغال زن ویا مادر از عواملی نشات می گیرد که خود درهر جامعه وبا توجه به ارزشهای حاکم برآن شبکه ای متمایز تشکیلی می دهد .بررسی هایی که درجوامع صنعتی دراین مورد صورت گرفته است .
حکایت از تنوع عوامل و مخصوصاً پیدایی عوامل روانی و خواستی در برابر نیازهای مادی مینماید.
این عوامل در کشور فرانسه بطور کلی از این قرارند : بهبود وضع اقتصادی خانواده 95% ، امکان تحصیل برای فرزندان 94/66% ، علاقه 40% .
توزیع انگیزهها در مواردی ، مظهر نوعی رمانتیسم اشتغال برای زن است که گریز از خانه را تسریع میکند. بدون آنکه هدفهای زن یا مادر را در خارج خانه، روشن در نظرش مجسم سازد.
بطور کلی زنان به دلایلی چند اشتیاق بیشتری به کارکردن نشان دادهاند. عوامل اقتصادی معمولاً مهمترین است. زنان برای جبران کمبود درآمد خانواده و بالا بردن قدرت خرید خانواده، برای کسب نوعی آزادی فردی و استقلال و یا بعنوان ایمنی برای آینده خود یا خانوادهشان کار میکنند (سفیری ـ جامعه شناسی اشتغال زنان ، ص 44)
عوامل دیگری نیز مؤثرند : کارکردن بجای در خانه بودن ، وسیلهای برای استقلال یافتن ، علاقه به کار و یا برآورد خواستهای شخصی. (سازمان زنان ایران ـ ص 46)
بنظر میرسد انگیزه زنان از اشتغال بین دو بخش انگیزههای مادی و غیرمادی بر حسب اهداف جامعه و موقعیت اجتماعی و اقتصادی زن تعیین میگردد. هر قدر اهداف جامعه متعالی باشد، انگیزههای غیرمادی قویتر بوده و بر انگیزههای مادی غلبه مییاید.
رابرت مرتون : جامعهشناس آمریکایی ، در ارتباط با اهداف فرهنگی یک جامعه با وسایل و ابزار نهادی شده از شیوههای انطباق فردی ، سخن میگوید:
میتوان در جامعه ایران نیز از اهداف فرهنگی سخن گفت که وسایلی نیز جهت رسیدن به آن اهداف نهادی شده وجود دارد. از اهداف فرهنگ جامعه ما در مورد زنان یک مادر خوب بودن ، همسر خوب بودن است. بعد از انقلاب اسلامی ، فعالیت اجتماعی زنان بیشتر شده است و در کنار فعالیتهای مربوط به خانه زنان به دنبال تحصیلات بیشتر هستند.
ناگفته نماند که گرایش به رفاه بیشتر، داشتن خانهای با تجملات و ماشین نیز جزو اهداف فرهنگی و ابزارهای نهادی در اینجا ضرورتی نداشته است ولی اشاره به این نکته لازم است که اهداف فرهنگی از سوی جامعه و از طریق خانواده و مدرسه و وسایل ارتباط جمعی در فرد جای میگیرد و در او نهادی و درونی میشود.
شاید نظر مازلو هم در این بخش صدق کند که در جامعهای در زمانهای مختلف یکی از نیازها در صدر بقیه نیازها قرار میگیرد. و برای زنان ما در حال حاضر به نظر میرسد نیاز اقتصادی از اهمیت بیشتری در احراز شغل برخوردار است و در درجه بعدی ، پرستیژ اجتماعی و موقعیت اجتماعی بهتر ، مطرح میگردد. این نیاز بر اساس این نظریه پارسونز بر اساس ارتباط نظام ارگانیسم و نظام شخصیت با نظام اجتماعی حاصل میشود.
دگرگونی در نقشهای زن
عوامل فردی و اجتماعی مؤثر بر اشتغال زنان :
هنگامیکه تقسیم نقشها نامشخص و مبهم میشوند، روابط درون خانواده نیز پیچیدهتر میگردد. از میان تغییراتی که طی چند دهه اخیر رخ داده است، مشارکت رو به افزایش زنان شوهردار در اشتغال خارج از خانه توجه بسیاری را به خود معطوف کرده است. (p.81 1997 Bernads ؛ R74 . 1995 Wilson)
نتایج تحقیقات نشان میدهد که اشتغال و وضع مالی زنان در فرآیند شکلگیری خانواده نقش مؤثری دارد. این امر بویژه در خانوادههایی که زن نقش تعیینکننده در درآمد خانواده دارد محسوستر است. در واقع، اشتغال زنان شوهردار، به دلیل آثاری که بعنوان یک پدیده اجتماعی معاصر داشته و با تحقیقات متعددی که درباره آن انجام گرفته، به مقولهای جامعهشناختی تبدیل شده است.
نقش بسیاری از زنان دیگر صرفاً خانهداری یا کسب درآمد نیست بلکه هر دوی آنهاست. از میان عوامل متعددی که بر میزان رواج اشتغال زنان شوهردار در خارج از خانه اثر میگذارد، برخی دارای منشاء اجتماعاند و برخی دارای منشاء فردی و بین این دو همبستگی وجود دارد. خود عوامل فردی نیز، در هر زمانی ، تحت تاثیر فضای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی قرار دارد. مثلاً در دورههای بحران اقتصادی ، حضور زنان شوهردار در عرصه رقابت برای کسب مشاغل با استقبال چندانی روبهرو نمیشود.
یکی از عوامل اجتماعی که در آمادگی زنان برای اشتغال در خارج از خانه مؤثر است افزایش اوقات فراغتی است که بر اثر پیشرفت فناوری پدید آمده است. ابزار و وسایل مدرن خانگی میزان خستگی ناشی از وظایف روزمره در خانه و همچنین مدت زمانی را که برای اجرای این وظایف لازم است کاهش میدهد. البته، نگرش زن نسبت به پذیرش شغل ، تحت تأثیر زمینه تحصیلی و طبقاتی هم قرار دارد.
در مورد زنان شوهرداری که از سطح تحصیلی یا مهارتهای شغلی بالایی برخوردارند ، احتمال بیشتری وجود دارد که پس از ازدواج نیز کار کنند و موقعیت تحصیلی و شغلی خود را ارتقاء بخشند. در میان زنان شوهردار، معلمان و پزشکان ، بیشترین سهم را از حیث اشتغال دارند و علاقه درونی آنها نسبت به شغلشان محسوس است. در جوامع مدرن ، استقلال مالی زن منزلت او را بطور روزافزونی ارتقاء میدهد. معمولاً هنگامی احترام میبینند که ، از نظر اقتصادی ، مستقل و مفید و کارآمد باشند. عوامل فردی ، جدای از فشارهای اجتماعی که بر تمایل زنان شوهر دار به پذیرش شغل تاثیر میگذارد، شامل دسترسی به خدمات مهدکودکی است. تصمیم زن برای کار در خارج از خانه، بطور قابل ملاحظهای ، تحت تأثیر فراهم بودن وسیله نگهداری و مراقبت از فرزندان است. تغییر الگوی سکونت موجب محدودیت دسترسی به مادربزرگهایی شده است که برانگیزه عواطف شخصی ، آمادهاند مراقبت از نوه خردسال خود را بر عهده گیرند. اما امروزه، مادربزرگهای کمسنتر غالباً خودشان شاغلاند و یا احتمالاً فاصله مکانی زیاد برای برخورداری از کمک ایشان مشکل ایجاد میکند. با این همه، فشارهای شدید اقتصادی در جذب زنان شوهردار به بازار اشتغال ، بدون در نظر گرفتن سن فرزندانشان ، نقش اساسی ایفا میکند. انگیزه مادی ، در همه سطوح اجتماعی ، در کسب اشتغال نقش دارد. و با رشد فرزندان و بهبود وضع مادی شوهر ، عواملی دیگر در بیش از پیش ، در اشتغال زنان متأهل دخیل میگردند.
عواملی چون تمایل به کسب مسئولیت اجتماعی که در زنان تحصیلکرده بیش از کسب درآمد مؤثر نشان داده شده است، ملالآور بودن کارهای روزمره خانه ، علاقه کسانی که از مهارتهای خاصی برخوردارند به استفاده از آنها. اما، همه این انگیزهها غالباً در مقایسه با انگیزه مادی، جنبه فرعی دارد.
یکی دیگر از عوامل موثر در اشتغال زنان ، تغییر نگرش مردان نسبت به اشتغال زنان است. پذیرش و تشویق همسری که دارای روحیه همکاری با زن شاغل خود است در همآهنگ ساختن کارخانه و شغل بیرون از خانه زن تأثیر بسزایی دارد. در عوض، بیعلاقگی و همکاری نداشتن شوهر، یکی از قویترین عوامل بازدارندة اشتغال زن در هر سطح اجتماعی است . (Farmmer 1973. p61-66)
محققانی چون گولر و لیگ برای اشتغال زنان شوهردار در خارج از خانه، پنج دلیل عمده ذکر کردهاند. اولین دلیل سادة آن نیاز مالی است. بسیاری از خانوادهها، بدون درآمد اضافی که زن به خانه میآورد قادر به تامین معیشت نیستند. خانوادههایی دیگر با استفاده از این درآمد اضافی ، میتوانند از امکانات رفاهی بیشتری برخوردار شوند. دومین عامل، برخورداری زن شاغل از روابط اجتماعی وسیعتر و متنوعتر است، چون از طریق اشتغال، طیف وسیعتری از روابط دوستانه، در مقایسه با دامنه ارتباط زنان خانهدار ایجاد میشود. بسیاری از زنان از اشتغال به این دلیل استقبال میکنند که عرصه دوستی و مصاحبت را وسعت میبخشد. این عامل به سومین انگیزه یعنی نیاز به رهایی از تنهایی و یکنواختی کارخانه مربوط میشود.
گاورون ، با بررسی وضع 96 نفر از مادران در شمال لندن ، به این نتیجه رسید که بسیاری از زنان این احساس را پیدا کردهاند که ، پش از ازدواج ، به خصوص با تولد فرزندان آزادی خود را از دست دادهاند و اشتغال را ، علاوه بر وسیله کسب درآمد بیشتر برای خانواده ، یکی از راههای ایجاد برقراری روابط اجتماعی شمردهاند.
گولر و لیگ علاوه بر این ، اشتغال را یکی از راههایی میدانند که به زنان امکان میدهد هویت شخصی خود را با ایفای نقشهای ورای همسری و مادری پرورش دهند. زن ، ضمن برقراری ارتباط با همکاران خود، بر اساس شخصیت و مهارتهای خویش ، از نظر هویّتی شئون دیگری کسب میکند که مکمل هویت خانوادگی اوست. سرانجام ، بسیاری از زنان به اشتغال رو میآورند تا مهارتی را به کار ببندند که برای آنها مهم بنظر میرسد. از آنجا که ساعات کار مهد کودکها و مدارس ابتدایی با کار تمام وقت مادران متناسب نیست و اداره کودک در تعطیلی مدارس همواره ، در هر سطح اجتماعی ، موجب نگرانی است ، عجب نیست که همه مادران ، کار نیمهوقت را ترجیح دهند. اما مشاغل نیمهوقت اندک است، بویژه برای کسانی که ساعات کار مقررّی دارند مانند معلمی. یکی دیگر از دلایل علاقة زنان شوهردار و دارای فرزند به مشاغل نیمهوقت اینست که بتوانند، در ساعات فراغت ، کم و بیش به خرید و رسیدگی به امر منزل بپردازند. به ندرت اتفاق میافتد که مادران نیازهای شغلی خود را بر نیاز فرزند بیمار شدن مقدم بدارند و این یکی از دلایل تغییر شغلی پیاپی مادران و بینظمی آنان در کار است.
اما زنان مسّن که فرزندانشان خانه را ترک کردهاند یا در سنین خودکفایاند، نشان دادهاند که کارمندان کارآمد، صادق و پابرجاتری هستند و این واقعیت هم در بخش صنعت و هم در سایر بخشها مشاهده شده است. (Farmer 1973.p67)
علل رشد اشتغال زنان :
1- تا زمانیکه اجتماع و خانواده در حالت سنتی و به دور از صنعت و زندگی پرهیاهوی ماشینی به زندگی خود ادامه میدهد، مسئله اشتغال زنان به اینصورت مطرح نبود و اشتغال زنان بیشتر بر پایه کشاورزی ، دامپروری و کارهای تولیدی بود ، در واقع خانواده ، هم واحد تولیدی و هم نهاد اجتماعی محسوب میشد که البته امروز این نوع اشتغال صرفاً مدنظر نیست.
2- کاهش و از بین رفتن خانوادههای گسترده و رشد خانوادههای هستهای مرکب از دو رکن اصلی خانواده یعنی زن و شوهر و فرزندان ، وجود خانوادههای هستهای و رشد روحیه استقلال طلبی زمینه اقبال زنان را به اشتغال بیشتر کرده است.
3- رابطه بین تحصیلات و اشتغال از اهمیت خاص برخوردار است. در سالهای اخیر زمینه و فضای امنی برای زنان بوجود آمد که به تحصیل بپردازند و نیز تشویق و ترغیب خانوادههایی که در گذشته از حضور دختران خود در مراکز دانشگاهی جلوگیری میکردند و نیز احساس مسئولیت دختران و زنان در علماندوزی جهت انجام رسالتهای هر چه بهتر خانوادگی و اجتماعی و اعمال سیاستهای آموزشی نظام در گسترش مراکز آموزشی و دانشگاهی، نزدیک به نیمی از رشتههای دانشگاهی را زنان بخود اختصاص دادهاند، و زنان به دلیل برخورداری از این موهبت میخواهند در سنگرهای علمی ـ فرهنگی بیشتری برای اجتماع خود مثمرثمر باشند.
4- فقدان امنیت اجتماعی و کاری در زمان گذشته باعث شده بود مسئله تحصیل و در مجموعه پروسه اجتماعی شدن زنان بعنوان یک گروه عظیم در هالهای از ابهام فرورود، در حالیکه امروزه با تغییرات اساسی که در ساختار فرهنگی ـ اجتماعی بوجود آمده است، با اصلاح تدریجی نگرشهای فرهنگی نسبت به زنان ، زنان تمایل دارند بعنوان عضوی فعال در صحنههای مختلف اجتماعی فعالیت داشته باشند، و از سوی دیگر موقعیت خود را در اجتماع تثبیت نمایند.
5- مسئله دیگر نیازهای جامعه اسلامی میباشد. با توجه به رشد و توسعه روزافزون جامعه و افزایش جمعیت انتظار میرود که زنان خصوصاً در بعضی مشاغل نظیر معلمی ، پرستاری ، پزشکی ، هنری تحصیل نمایند و به اینگونه کارها بپردازند و به خودکفایی جامعه زنان یاری رسانند. اینگونه مشاغل برای راهانداختن چرخهای اجتماعی و حاکمیت فرهنگ والای اسلامی و انسانی ضرورت حضور را برای زنان مطرح میکند.
6- در شرایط کنونی بالا رفتن هزینه زندگی و بالارفتن سطح توقعات موجب گردیده تا صرفاً تلاش و کار مردان علیالخصوص قشر کارمند تکافوی نیاز مادی خانواده را ننماید. در اینگونه موارد زنان با انگیزه کمک به اقتصاد خانواده وارد بازار کار میشوند تا از این طریق زندگی بهتری را برای خانواده خود فراهم آورند.
آثار و نتایج مثبت اشتغال زنان :
1. هنگامیکه زن در کسب درآمد برای خانواده مشارکتی واقعی دارد. همسرش فشار کمتری را از بابت کارفزاینده احساس میکند. اشتغال زن کمک به جبران بخشی از هزینههای زندگی و تاثیر آن بر ارتقاء سطح بهداشت ، آموزش و ... خانواده و استحکام یافتن خانواده از طریق تامین نیازهای ضروری میباشد.
وقتی خانواده یک منبع درآمد دارد، مرد ناچار به پذیرش بسیاری از فشارهای کاری ناخوشایند است. مردی که همسرش شغلی تمام وقت دارد، در مقایسه با مردی که همسرش کدبانوی تماموقت است.
الف ) تمایل دارد که ساعات متوسط کار سالیانهاش کمتر باشد.
ب ) به تعطیلات طولانیتر میرود و یا دفعات استفاده از تعطیلاتش بیشتر است .
ج ) شغلی با ساعات کاری کوتاهتر را برمیگزیند.
د ) مشاغلش را بسیار آسانتر تغییر میدهد، اگر که انجام دادن چنین کاری او را خرسند کرد.
2. در واقع پولی که زنان بطور مشخص بدست میآورند ضامن سلامت و طول عمر همسرانشان است یعنی پول بیشتر ، فشار روحی کمتر را به دنبال خواهد داشت. پول زن ، علاوه بر فرونشاندن فشار آتی صورتحسابها ، با افزون خاصیت ارتجاعی به درآمد خانواده ، به همسرانشان امکان استراحت را ارزانی میدارد. البته باید عنوان کنم که اختلاف عقیده در رابطه با خرج کردن این درآمد وجود ندارد چون در هر صورت این درآمد صرف امور خانواده میشود.
3. اشتغال زن یا درآمدها حاصله او بر متغیر عزتنفساش مؤثر واقع میشود و عزت نفس به خودی خود بر سلامت روانی تاثیر مثبت میگذارد.
همچنین درخودباوری و بیشتر شدن استقلال او تاثیر دارد. یعنی حضور مؤثر زنان در عرصه مشارکت اقتصادی و کاریابی فرصتی برای تکمیل آموزههای اجتماعی و کسب تجارت جدید بهمراه برخورداری از استقلال اقتصادی آنهاست.
4. از آنجا که استقلال مالی زن به تغییراتی در روابط زن و مرد منجر و نظام جدیدی مبتنی به مشارکت در تصمیمگیری حاکم میشود. فرزندان با مشاهده رفتار جدید و همانندسازی، خود را برای ایجاد رابطهای دموکراتیک در زندگی مشارکتی آینده آماده میسازند و فرهنگ جدیدی در خانوادههای نسل آینده ایجاد میگردد.
5. اشتغال زن در متعادل کردن درآمدها و رفع مشکلات و شکاف درآمدی و غیره بسیار مؤثر است.
6. کاهش نرخ جمعیت به لحاظ آگاهی های فردی و اجتماعی زنان و محدود شدن تعداد افراد خانواده که منجر به افزایش سطح خدمات آموزشی ، اقتصادی و تربیتی خانواده به فرزندان خواهد شد.
7. افزایش آگاهی و بینش اجتماعی و نهایتاً روحیه اعتماد به نفس و استدلال فکری و روحی در زنان .
8. شکوفایی استعداد و ابزار وجود بصورت مثبت، داشتن خودپنداری مثبت، رشد و پرورش شخصیت و رفع نیازهای روانی .
9. افزایش سطح سواد اجتماعی ، زیرا در پی اشتغال زن ارتباطات او وسیع میشود و میتواند با بسیاری از پیچ و خمهای زندگی آشنا شود. که این مسئله در محیط خانواده به ویژه در تربیت فرزندان تأثیر بسزایی دارد.
10. ارتقاء پایگاه حقوقی و حفظ منزلت زن به نحو قابل توجه.
11. تقویت روحیه قناعت و پرهیز از تجملگرایی ، پوچگرایی و اعمال فرهنگ قناعت و صرفهجویی .
12. ارتقاء آگاهی نسبت به مسایل و مشکلات اجتماعی ، فرهنگی و سیاسی جامعه و ایجاد روحیه مشارکت جدی در رفع آنها در سطح خانواده و اجتماع.
13. آشنایی بیشتر با روشهای ارتقاء بهرهوری از امکانات مادی و معنوی خانواده و جامعه و نیز تلاش در جهت افزایش بهرهوری.
14. ارتقاء توان مدیریت و ایجاد زمینه جهت اعمال آن در خانواده در تصمیمگیری اساسی .
15. کمک به رشد و توسعه فرهنگی ـ اجتماعی کشور از طریق تخصص و مهارتهای خود.
16. استفاده از اوقات فراغت و جلوگیری از آسیبپذیری اجتماعی.
17. تأمین اجتماعی زنان در مواقع بروز بحرانهای مختلف در سنین پیری ، بیماری و از کارافتادگی
18. زنان شاغل بهتر برای خود و زندگیشان برنامهریزی میکنند.
19. افزایش توان روحی و شادابی و نشاط در خانواده.
20. وفاق و همدلی اجتماعی زوجین.
21. افزایش روحیه انعطافپذیری و درک بیشتر زوجین.
22. ایجاد احساس نوعی هماوردی با مردم در اداره امور خانواده .
23. زنان شاغل از کفایت و خودپنداریهای مثبتی برخوردارند، لذا به شکل مؤثری قادرند به مدیریت زمان بپردازند و با برنامهریزی بهتر میتوانند از زمان خود استفاده بیشتری ببرند.
24. در تحقیقی که توسط متخصصان مرکز ملی آمار سلامت در دانشگاه میشیگان انجام دادند به این موضوع دست یافتند که زنان شاغل در همه سنین از نظر جسمی از زنان خانهدار صرف سالمترند، در زندگی زنان شاغل ساعات کمتحرکی ناشی از بیماری کمتری وجود دارد، بنابراین اوقات کمتری را در بستر بیماری سپری میکنند، با مشکلات به فرض کمتری مواجه هستند و معمولاً احساس سلامت بیشتری دارند. بنابراین ، برای فرزندان و شوهران زندگی با اینگونه بعنوان همسر و مادری شاغل بهتر است . در حالیکه زنان خانهدار تماموقت اغلب بیشتر از زنان شاغل در بستر بیماری میافتند، مشکلات مزمن مربوط به سلامت آنان بیشتر است و کمتر در خود احساس سلامت میکنند و فرزندانشان نیز در بازگشت به خانه غالباً مادر را افسرده ، بیمار و فرسوده مییابند.
25. کار زن علاقه فرزندان را نسبت به پدر افزونتر مینماید. در گذشته که زنان کار نمیکردند اغلب اکثر تصمیمگیریها ، فعالیتها و مسائل عاطفی مربوط به بچهها را بر عهده میگرفتند و آنگاه پدر به بیگانهای بدل میشود و این مسئله به دلیل آن بود که سخت مشغول تامین مخارج خانواده بود ولی کار زن باعث شد که از فشار کاری مرد کم شود و در نتیجه ارتباط مردان با فرزندانشان افزایش پیدا کند.
26. تاثیر مثبت بر جامعهپذیری کودک
27. تحقیقات نشان میدهد زنانی که از کارکردن خود در بیرون از منزل احساس رضایت میکنند و در انجام وظایف مادری خود سعه صدر بیشتری دارند و در تجزیه و تحلیل مسائل و انتقال مفاهیم اجتماعی و تربیتی به فرزندان بهتر عمل میکنند.
28. فرزندان زنان شاغل از بهره هوشی و موفقیت تحصیلی بالاتری نسبت به فرزندان زنان غیرشاغل برخوردارند.
29. هافمن در تحقیقی دریافت که مادران شاغل در مقایسه با مادران خانهدار وقت کمتری را به مراقبت از کودکان خود و بچهداری اختصاص میدهند. مادران شاغل وقت کمتری را به تماشای تلویزیون گذرانده یا میخوابند، مدت زمانی که مادران شاغل صرف مراقبت از فرزندان و بچهداری میکنند از نظر کیفی فعالانهتر، هدفدارتر و جدیتر از زمانی است که مادران غیرشاغل به این کار میپردازند.
30. کودکان مادران شاغل در مقایسه با کودکان مادران خانهدار، غالباً سازگاری شخصیتی و اجتماعی بهتری در مدرسه دارند، در مورد مفهوم جنسیت عقاید معقولتری دارند و در مورد فعالیتهای زن و مرد عقا