فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله حکیم فرزانه نظامی گنجــوی

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله حکیم فرزانه نظامی گنجــوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 


هنر آموز کز هنرمندی در گشایی کنی نه در بندی
هر که ز آموختن ندارد ننگ در برآرد ز آب و لعل از سنگ
و آنکه دانش نباشدش روزی ننگ دارد ز دانش آموزی
ای بسا تیغ طبع کاهل کوش که شد از کاهلی سفال فروش
وی بسا کوردل که از تعلیم گشت قاضی القضاة هر اقلیم

 

جمال الدین ابو محمد الیاس نظامی گنجه ای از اساتید بزرگ در داستان سرایی و از پایه گذران شعر و ادب پارسی ایران زمین محسوب می شود . عده ای بر این باورند که زادگاه وی در روستای تاد در تفرش می باشد و هم اکنون نیز محلی به همین جهت وجود دارد . ولی بیشتر محققان از سروده هایی که وی پیرامون گنجه گفته است بر این باورند که وی در گنجه که شهر ایران بوده است ( هم اکنون در جمهوری آذربایجان می باشد ) بدنیا آمده است . گنجه تا پیش از حکومت ننگین قاجار بخش مهم ایران بوده است و در طی قرارداد ننگین گلستان به اشغال روس آمد . نظامی با سلاطینی همچون اتابکان آذربایجان و پادشاهان محلی ارزنگان و شروان و مراغه و اتابکان موصل در ارتباط بوده است و به همین جهت منظومه های خود را به نام آنان ایجاد نموده است . وی علاوه بر پنج گنج یا خمسه ( مخزن الاسرار - خسرو و شیرین - لیلی و مجنون - هفت پیکر- اسکندر نامه ) دیوانی از قصیده ها و غزلها را ایجاد کرده است که اکنون بخشی از آن در دست ماست .
با اینکه حماسه سرایی و شعر پارسی در پیش از او پایه گذاری شده بود ولی نظامی تا پایان قرن ششم توانست این سبک را به حد علای خود برساند و ستونهای ادبیات کهن پارسی ایران را مستحکم نماید . وی در انتخاب الفاظ - کلمات - اختراع معانی - تشبیهات - توصیف حال بزرگان در تاریخ ایران کم نظیر است . آرامگاه وی در شهر گنجه می باشد که متاسفانه امروز تحت کنترل جمهوری جعلی آذربایجان قرار دارد . وی در سال 614 هجری بدرود حیات گفت . نظامی حکیمی بزرگ و فرزانه از دیار فرهنگ و تمدن جهان یعنی ایران زمین بود . امروزه برخی نادانان ترک صفت که خود را جدای از مردمان نیک سرشت آذربایجان میدانند در تلاش های کودکانه ای هستند که این شخصیت برجسته ایرانی را از خاندان ترکان مغول - چین و ترکستان معرفی کنند . ولی کاری بس بیهوده است که راه به جایی نخواهند برد . البته محرک اصلی این طرح زشت بیگانگان به یاری دولت دست نشانده آنان در باکو می باشد .
نظامی در ستایش کشورش ایران چنین می سراید :
همه عالم تن است و ایران دل نیست گوینده زین قیاس خجل
چونکه ایران - دل زمین باشد دل ز تن - به بود یقین
میانگیز فتنه میافروز کین خرابی میاور در ایران زمین
تو را ملکی آسوده بی داغ و رنج مکن ناسپاسی در آن مال و گنج
نظامی در قسمت خسرو و شیرین میگوید که تا زمان ساسانیان تمامی سرزمنیهای گرجستان و آبخازیا و جمهوری آذربایجان و ارمنستان - ترکمنستان و ازبکستان و تاجیکستان جزوی از ایران بوده است . گویی اینکه نیازی به اثبات ندارد و تا قبل از سلاطین قاجار هم تمامی این سرزمینها بخشی از اقوام ایران بوده و هستند و با هویت ایرانی اداره می شده است .

 

شکارستان او ( خسرو پرویز ) آبخازا و دربند شبیخونش به خوارزم و سمرقند

 


در پاکی اخلاق و تقوی، نظیر حکیم نظامی را در میان تمام شعرای عالم نمی توان پیدا کرد. در تمام دیوان وی یک لفظ رکیک و یک سخن زشت پیدا نمی شود و یک بیت هجو از اول تا آخر زندگی بر زبانش جاری نشده است. از استاد بزرگ گنجه شش گنجینه در پنج بحر مثنوی جهان را یادگار است که مورد تقلید شاعران زیادی قرار گرفته است، ولی هیچکدام از آنان نتوانسته اند آنطور که باید و شاید از عهده تقلید برآیند. این شش دفتر عبارتند از:
مخزن الاسرار، خسرو و شیرین، لیلی و مجنون، هفت پیکر، شرفنامه و اقبالنامه که همگی نشان دهنده هنر سخنوری و بلاغت گوینده توانا آن منظومه هاست. وفات نظامی را بین سالهای 599 تا 602 و عمرش را شصت و سه سال و شش ماه نوشته اند.

 

 

 

 

 

تجزیه‏ طلبی و نظامی گنجوی

 

از زمانی که اردوگاه سوسیالیستی فرو ریخت، افراد فراوانی که سابقاً هوادار آن تئوری و اردوگاه بودند، از آن راهِ پیشین دست شسته و راه ناسیونالیسم* افراطی را در پیش گرفتند. به یکباره موضوعی بنام "ستم ملی فارس" آفریده شد و جاعلین و دروغگویان فراوانی برای مقاصد خویش به دست بردن و تقلب در ادبیات و تاریخ ایران پرداختند.
موضوع این سخن افرادی‏اند که اهل آذربایجان هستند که برای اغراض سیاسی خود به دستکاری در وقایع تاریخی گذشته می‏پردازند. در صورتی که هیچ لزومی ندارد، حتی برای جدا شدن از پیکره‍ی ایران کنونی و تجزیه‏ طلبی، به دروغ و جعل تاریخ و نادان جلوه دادن خود متوسل شوند . گویی اینکه یک ایرانی آگاه و اهل بینش و درک هرگز سخن از تجزیه نمی کند و در تلاش است که اتحاد بزرگتری برای کشورش به ارمغان بیاورد ولی در نهایت مردمان یک واحد جغرافیایی میتوانند طی یک رفراندوم عمومی از کشور حق انتخاب خویش را بمنصه‍ ظهور ‏برسانند و خواست خود را بیان ‏کنند؛ در صورت موافقت مردمان کشور این کار میتواند انجام گیرد . بر اساس ماده‍ ی ۲۱ اعلامیه حقوق بشر: «اراده مردم اساس قدرت حکومت است.» اراده‍ مردمانی که طی یک انتخابات آزاد، بیان شود بالاترین اراده است و هیچ ارگان و نیرویی حق ندارد خویش را برتر از آن اراده بداند. اما از سویی دیگر بر اساس همان مفاد اعلامیه ی حقوق بشر برافروختن آتش اختلافات قومی و ملی نیز ممنوع اعلام شده است. و مرز "حق برخورداری از حقوق" تا "ایجاد اختلافات قومی و ملی"، آنجایی‏ست که موضوع از حیطه‍ ی بحث و گفتگوی روشن به تاریکی نفرتِ قومی سوق داده می‏شود و بجای "حق انتخاب آزاد مردم"، "تدارک جنگ‏های قومی" می‏نشیند. مفاهیمی مانند کشور، میهن، وطن و امثالهم بدون مردمانِ "معاصر" آن چیزی نیستند بجز خاک و خاشاک و خاطره‏ های کهنه؛ و این "مردم" حق دارند سرنوشت خویش را رقم بزنند اگر چه حتی این انتخابشان راهی به جهنم بگشاید.
اعلامیه‍ ی حقوق بشر در تعارض جدی با هر دو طرفِ "سرکوبگرانِ مللِ خواهان جدایی"؛ و "آتش‏ افروزان نفاق‏های قومی و ملی"‏ست. البته آنچه که در سیاست و بخصوص در جامعه‍ ی ما جایی ندارد، "حقوق بشر" است.
به مانند هر کنش سیاسی دیگری لازم است که تئوری مورد نیاز این امر نیز بوجود آید، در راستای همین تمایل به جدایی آذربایجان، باید تاریخ و ادبیاتی همسو نیز خلق گردد و سابقه‏ ای بر این تمایل در طی تاریخ علم گردد. باید آذربایجان در طول تاریخ "ترک" باشد تا امروز بتوان بر این تمایل جدایی از پیکره‍ ی ایرانِ آریایی و پیوند با بقیه‍ ی ترکان صحه گذاشت، که: "ما برادرانی بودیم که در طول تاریخ از هم جدا افتاده‏ ایم و حالا می‏خواهیم به یگانگی در کنار هم ترکستان بزرگ را بنیاد نهیم."
در آغاز از دو آذربایجانِ جدا افتاده در طول تاریخ صحبت می‏کنند و گویی به هیچوجه نمی‏خواهند باور کنند که "آذربایجان" در طول تاریخ همیشه به زیر رود ارس گفته می‏شده است و آذربایجان بالایی، از سال ۱۹۱۷ و طی کنگره‍ ی حزب مساوات بود که به این نام مزین شد و نام پیشین آن "خانات قفقاز" بوده است و بطور مثال در دو قرار داد گلستان و ترکمن‏چای یعنی قرارداد واگذاری این اراضی به دولت روس بهیچوجه نامی از آذربایجان برده نمی‏شود، زیرا این مناطق که بالای رودِ ارس بوده ‏اند جزو آذربایجان به حساب نمی‏آمده ‏اند.
مشکل دیگر این جاعلین، ترک‏زبان کردنِ این مناطق است. اینان مدعی‏ هستند که در همیشه‍ ی تاریخ، زبان این نواحی ترکی بوده و زبان "آذری" بعنوان زبانی از خانواده‍ ی زبان‏های ایرانی، دروغی بیش نیست. و دروغی دیگر برای تهییج خودشان نیز مبنی بر آریایی نژاد بودن ایران می‏سازند و خلاصه تا آنجا پیش می‏روند که شاعرانی مانند "نظامی گنجوی" را ترک اعلام می‏کنند** بطور مثال در مقدمه‍ ی "دیوان لفات الترک" به ترجمه ‍ی "حسین محمدزاده صدیق" مترجم از قول نظامی بیتی را نقل می‏کند:
پدر بر پدر مر مرا ترک بود به فرزانگی هر یکی گرگ بود !!!

 

که آدرس و نام اثری که این بیت از آن برداشته شده را نمی‏دهد. پس از جستجوی فراوان در آثار نظامی و نیافتن این بیت در میان آثار منتشر شده‍ ی او؛ دوستی که تماسی با مترجم مزبور داشت از وی در باره‍ ی آدرس این بیت سوال کرد که ایشان در پاسخ فرمودند: «این بیت را خانمی در یکی از نسخ خطی کتابخانه‏ ای از کتابخانه‏ های ترکیه دیده‏ است.» و بهمین دلیل در آثار چاپ‏ شده نمی‏توان آن را یافت. به این می‏گویند سنگ‏قلاب کردنِ ادبی. زیرا کاملا با آن بیتی که گفته است ترک صفتی بهای ما نیست مغایر است و بدون شک جعل ادبی می باشد .
چه راهِ دیگری برای دریافتِ صحت و سقمِ انتساب این بیت به نظامی باقی می‏ماند بجز رجوع به خود این بیت:
۱-که مثلا باید جستجو کرد و دید آیا در جای دیگری از آثار نظامی نیز به این موضوع ترک بودن پدرش اشاره کرده است؟
نتیجه‍ ی جستجو منفی‏ است. در هیج جای دیگری از آثار نظامی به این موضوع که پدر و پدرانش ترک بوده‏ اند اشاره‏ ای نشده است.
۲- آیا مثلاً از ترکیبات "پدر بر پدر" یا "مر مرا" در آثار نطامی استفاده شده است؟
باز هم پاسخ کاملاً منفی‏ است. هیچکدام ازین دو ترکیب را در آثار نظامی نمی‏توان یافت. اما ترکیب "مر مرا" در آثار فرخی سیستانی، فردوسی، عطار، انوری، سنایی، امیرخسرو دهلوی، ناصر خسرو و مولوی به کرات بکار برده شده است اما دریغ از یکبار کار برد آن در آثار نظامی. حتی واژه‍ ی "مر" که در ادبیات کلاسیک ما کاربرد فراوانی دارد در آثار نظامی تنها در یک مورد بکار رفته است در کتاب خسرو و شیرین؛ بخشِ "طلب کردن طغرل شاه، حکیم نظامی را":

 

فرو خواندم مر آن فرمان به فرهنگ کلیدم ز آهن آمد، آهن از سنگ.

 

و ترکیب "پدر بر پدر" نیز اگر چه در اثری مانند شاهنامه پر کاربرد است:
پدر بر پدر شاه ایران تویی گزین سواران و شیران تویی.
اما در نزد نظامی کاربردی نداشته است.
٣- تحسینِ پدران، با اطلاق عنوان "فرزانگی" امری کاملاً بجاست. اما تشبیه فرزانه و گرگ به هم؟ یعنی گرگ را فرزانه دانستن، عمل بیهوده ‏ایست. حکیم نطامی در تمام مواردی که از کلمه‍ ی "گرگ" استفاده کرده است ازین حیوان به بدی نام برده است. مثلا او را نه تنها فرزانه نمی‏داند بلکه کودن فرض می‏کند:
از آن بر گرگ روبه راست شاهی که روبه دام بیند گرگ ماهی.
یا:
روباه ز گرگ بهره زان برد کین رای بزرگ دارد آن خرد.
یا:
مردمانی بدند و بد گهرند یوسفانی ز گرگ و سگ بترند
یا:
پیامت بزرگست و نامت بزرگ نهفته مکن شیر در چرم گرگ.

 

آری اینهاست شمه‏ ای از صفات گرگ از نظر حکیم نظامی. ( گرگ نمادی از تجزیه طلب دست نشانده است که نماد آن را با انگشتان دست به یکدیگر در آذربایجان ایران نشان می دهند شایسته است ملت ایران با هرگونه از این نشان ها برخورد جدی کنند ) حالا آیا منطقی به نظر می‏رسد که کسی پدرانش را به چنین موجود بد و زشت و کودنی تشبیه کند؟
نظامی و ترکان:
نظامی در سرزمینی می‏زید که در زیر سیطره‍ ی ترکان است، ترکانی مانند شیروان‏شاه که فردی فرزانه و ادب‏ دوست است و از قضای روزگار دلبسته‍ ی زبان فارسی. نظامی در ابتدای "لیلی و مجنون" در توضیح چگونگی سرایش این اثر میگوید که این کار بنا به تقاضای "شیروانشاه" صورت گرفته است:
خاصه ملکی چو شاه‏ شروان شروان که چه شهریار ایران.
که در مورد خودش به نظامی می‏گوید:
دانی که من آن سخن شناسم کابیات نو از کهن شناسم.
یعنی سواد ادبی جناب شروانشاه خوب بوده است. نظامی که شدیداً تحت تأثیر فردوسی‏ بزرگ است، خود را وارث او می‏شمارد در شرفنامه می‏آورد:
سخنگوی پیشینه دانای طوس که آراست روی سخن چون عروس
در آن نامه کان گوهر سفته راند بسی گفتنی‏ های ناگفته ماند.

 

ناگفته‏ هایی را فردوسی نگفت تا نطامی که وارث اوست آن ناگفته ‏ها را بر زبان بیاورد.
خطاب به شاه می‏گوید که مبادا آنچنان که سلطان محمودِ ترک در حق فردوسی ناسزاوار رفتار کرد تو هم با من چنین کنی (اقبال نامه):
ز کاس نظامی یکی طاس می خوری هم به آیین کاووس کی
ستامی بدان طاس طوسی نواز حق شاهنامه ز محمود باز
دو وارث شمار از دو کان کهن تو را در سخا و مرا در سخن.

 

و این داستان سلطان محمود و فردوسی آنچنان در نظر شروانشاه زننده می‏آمد که در هنگام سفارش به سرودن "لیلی و مجنون" به نظامی اطمینان می‏دهد که او کسی از قبیل سلطان محمود با وفای ترکانه ‏اش نیست و رفتاری همانند او نخواهد داشت:
ترکی صفت وفای ما نیست ترکانه سخن سزای ما نیست.
آن کز نسب بلند زاید او را سخن بلند باید.

 

نظامی سرزمین‏های ترکان را در آثار خویش به روشنی بیان می‏کند. هنگامیکه خاقان چین به جنگ بهرام گور می‏آید و سپس شکست خورده و تا مرزهای دو کشور عقب می‏نشیند:
لشگر ترک را ز دشنه ‍ی تیز تا به جیحون رسید گرد گریز.
و از جانب شمال نیز:
ز کوه خزر تا به دریای چین همه ترک بر ترک بینم زمین.

 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   20 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله حکیم فرزانه نظامی گنجــوی

دانلود تحقیق درباره حکیم عمر خیام

اختصاصی از فی ژوو دانلود تحقیق درباره حکیم عمر خیام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق درباره حکیم عمر خیام


دانلود تحقیق درباره حکیم عمر خیام

موضوع ارائه:حکیم عمر خیام

فرمت:word

41 صفحه

مقدمه

 

عمرخیام یگانه بلبل داستان سرای گلشن شعر وشاعری ایران است, که ترانه های دلپذیر ونغمات شورانگیز او دنیا پسند است. تاکنون هیچ یک از شعرا ونویسندگان وحکما واهل سیاست این سرزمین به اندازه ی او در فراخنای جهان شهرت نیافته اند. خیام تنها متفکر ایرانی است که زنده وپاینده بودن نام وگفته ی او در میان تمام دنیا مسلم است. نه بس در پیش شرق شناسان وعلما وادبای مغرب زمین, بلکه در نزد عامه ی کسانی که با خواندن ونوشتن سرکاری دارند. شاید بیش از یک نیمه از متمدنین عرصه ی گیتی به نام او آشنا وبه رباعیاتی که حکیم از روی ذوق طبیعی می سروده است مفتون اند. ایران باید به خود ببالد که درآغوش خویش چنین گوینده ای پرورده که مایه سرافرازی وبلند آوازگی او گردیده است. (1)

 

داشتن قضاوتی عادلانه راجع به هر موضوعی ، تحلیلی همه جانبه را طلب می کند حکیم عمر خیام نیشابوری چهره ای است که گر چه در یکصد و پنجاه سال گذشته چه در داخل ایران و چه در خارج از ایران رفته رفته به شهرت و جایگاهی بالنسبه درخور دست یافته است، ولی هنوز برای بازشناخت تمامی ابعاد این شخصیت والای فرهنگی ایران و رسیدن به قضاوتی نسبتا صحیح درباره او به کارکردن بیشتر وبیشتر برروی آثار او و دقیق شدن در گفته هاو نوشته ها راجع به وی و بویژه مروری دوباره بر اوضاع و احوالی که اوتحت آن زیست و تلاش کرد، نیاز است.(2)

 

حکیم عمر خیام ریاضی دان ومنجم ایرانی وسراینده رباعیات نغز را همه می شناسند. چند هزار مقاله وکتاب درباره او به زبانهای مختلف در جهان به چاپ رسیده,که بیش از نودوپنج در صد آنها با رباعیات وی پیوند می یابد.انبوه کتابها ومقالاتی که غربیها درباره عمر خیام نوشته اند,غالبا در گرد محور " می نوش" و "خوش نوش" می گردد,که در نگاه اول بعضی از رباعیات منسوب به او به چشم می خورد,ولی از مقام والای علمی خیام کمتر سخن به میان می آورند.

 

کارهای علمی خیام, تقریبا تا آغاز شهرت رباعیات اودرغرب(1859 م)ونخستین ترجمه رساله جبر ومقابله وی از تازی,به نظر ناشناخته مانده بود,ولی پس از آن پژوهشگران تاریخ علوم ریاضی بدان بیشتر روی آورده اند.      

 

در جهان تند رو امروز,کشفیات علمی زود کهنه می شوند,از این رو پژوهش در فراورده های دانش سده های دور,مانند کارهای ریاضی عمر خیام که مورد توجه کارشناسان تاریخ علم است,برای دانشوران علوم جدید تازگی خواهد یافت,ولی دلیری او در عیارگیری از دانشهای سنتی وکوشش او در نو آوری کهنگی نمی پذیرد. همچنین بدایع هنری وادبی که از کارگاه مغزاین متفکرخراسانی جهان بین,بیرون تراویده شعر ناب وسخن ماندگار است.

 

سیمای خیام در اذهان چنین به نظر می آید: دانشمندی متفکر,اهل حساب وتیز بین,به دور از مسائل خرد,مکتبی واجتماعی,قهرمان هم آوردی با دشواریهای بنیادی فلسفی وریاضی مانند چگونگی حد ها وامکانات عقلی در برابر محالات,اندیشمندی دلیر که از سیطره امپراطوری گسترده هزار وپانصد ساله هندسه اقلیدسی به در می رودوپرچم استفلال بر می افرازد,آزاد اندیشی بی پروا که مدعیان علم وداوریهای جزمی را به چیزی نمی گیرد,ولی آنگاه که با مردم معمولی سخن می گوید,عصاره تفکرات بلند فلسفی خود را بی تقید وپیچیدگی,در قالب چهار پارههای زیبا برایشان بیان می کند.

 

خیام بی انکه درس مکتبی بدهد,پند وموعظه در میان بیاورد خواننده را آگاهی و هوشیاری می بخشد. چیزهایی را که فیلسوفان در الفاظ پیچیده و نامانوس و دور و دراز می پوشانند,او به سادگی وزیبایی وکوتاهی می آفریند وجلوه گر میکند.

  

زندگینامه عمر خیام

 دوران کودکی

 خواجه امام الحق حکیم عمر بن ابوالفتح عمربن ابراهیم خیامی مشهور به خیام, فیلسوف, ریاضی دان, منجم, شاعرو یکی از بزرگترین دانشمندان ایرانی واز مفاخر ملی ایران است که در 12 محرم سال439ه.ق در نیشابور متولد شد.

 

حکیم عمر خیام سنین پنج وشش سالگی را در حالی پشت سر گذاشت که پدرش ابراهیم با کوره سوادی که داشت کم کم احساس می کرد که برا ی بیشتر سوالات او پاسخ کاملی ندارد. وی در فاصله حدود سه ماه, قرا ئت ظاهر قرآن را به خوبی آموخت ولی در مورد معنای آن نمی توانست از پدرش کمک بگیرد. ابراهیم پدرش در نظر داشت که عمر را به مکتبی بسپارد که زیر نظر مولوی قاضی محمد اداره می شد, به همین جهت به مدسه ی علمیه ای در کنار مسجد جامع بود رفت, مدرسه ای دارای حجرات متعددی بود ودرآنجا دروس مقدماتی از قبیل خواندن فارسی, خواندن قرآن, مقدمات عربی- مقدمات حساب, احکام فقهی وکمی ادبیات وعربی تدریس می شد. عمر در کمتر از فاصله ی دوسال همه ی دانستنی های مقدماتی را که طلاب و کودکان دیگر در فاصله چند سال می خواندند, فراگرفت. سر عت او درفراگیری به قدری شدید بود که مولوی قاضی محمد شخصا به پدرش پیشنهاد کرد تا عمر را به مکتب " خواجه ابوالحسن انباری " راهنمایی کند, زیرا ذهن خارق العاده عمر تقاضای علمی بیش از میزان تعلیمات مدرسه قاضی را داشت.

 

قاضی ابو الحسن انباری, حکیم وریاضی دان معروفی بود, در مکتب او بیشتر به تدریس هندسه وهیئت پرداخته می شد. نبوغ, ذهن باز, قدرت تجزیه وتحلیل چشمگیرعمرزبانزد همگان شده بود ودربدو ورود توجه خواجه را نیز به خود جلب کرد. خواجه مبانی واصول هندسه, ریاضیات وهیات را به عمر آموخت.

.

.

.


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق درباره حکیم عمر خیام