فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت


تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه:15

 

 

 

  • مقدمه

شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

  • بحث نخست: زمان شب قدر
  • بحث دوم: عمومیت شب قدر
  • بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر

منابع:

تفسیر جامع سوره ی قدر

بیان آیات

انا انزلناه فى لیلة القدر"

و ما ادریک ما لیلة القدر"

"تنزل الملئکة و الروح فیها باذن ربهم من کل امر"

لیلة القدر خیر من الف شهر"

 

 

 

 

 

شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

  

 

۲۱ مهر ۱۳۸۵

از جمله مواردى که در کتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارک رمضان شمرده مى‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث که شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع کلی و قطعى است.

  • مقدمه

موضوع و اهمیت شب قدر، همان‌طور که در ادبیات فکرى، عقیدتى و روایى شیعه جایگاه ویژه و بالایى دارد، در بین سایر فرق مسلمین نیز شأن و جایگاه خاص خود را دارد. دو فرقه و شعبه اصلى آیین اسلام، یعنی مذاهب تشیع و تسنن، اگر چه در برخى موارد و موضوعات مرتبط با شب‌هاى قدر و آیین‏ها و مناسک ویژه، آن، اختلاف نظرهایى دارند، اما در اهمیت و جایگاه آن تردید روا نمى‏دارند.

شاید اختلاف‏هاى روایی و موضوعى که در این نوشتار به عمده‏ترین آن‌ها اشاره خواهد شد، مباحثى باشد در خور توجه و اهمیت، اما مهم‏تر از همه این مباحث، قبول بالاتفاق وجود چنین شبى است و فیض جارى‌ای که خداوند در این شب از آسمان و به مداومت مى‏فرستد. سرچشمه این اتفاق نظر و عقیده نیز آیات مشیر به این موضوع در قرآن کریم است و سرچشمه آن اختلاف نظرها، تأثیر و تاثر اختلاف عقاید و برداشت‌ها از این آیات، که در میراث حدیثى و روایى هر دو فرقه رسوخ یافته است.

در نوشتار حاضر، فارغ از بحث تشیع، موضوعات و وجوهی از موارد مرتبط با شب قدر را، با تعاریف و گفتارهاى عالمان و مستند به کتب روایى و شروح تفسیری اهل سنت تقریرخواهیم نمود؛ بدان امید که این باب گشوده شده، در پى‌آمد خود تحقیقات و مباحث جامع‏تر را نیز به دنبال آورد.

  • بحث نخست: زمان شب قدر

از جمله مواردى که در کتب روایى و آثار مفسران اهل سنت در مورد آن، اختلاف نظر وجود دارد و سرانجام اجماع عالمان این مذهب برآن مهر خاتمت مى‏نهد، موضوع «جایگاه زمانى شب قدر» است. شب قدر، اگر چه در تواتر روایات شیعى، قطعاً از شب‌هاى دهه سوم ماه مبارک رمضان شمرده مى‏شود و تردید در آن نیز به واسطه روایات منقول از ناحیه معصومین(ع) و نیز تفاوت تفاسیر روایات است، اما از این حیث که شبى خارج از ماه رمضان نیست، مورد اجماع کلی و قطعى است.

در میان عالمان و در میراث روایى و تفسیرى اهل سنت، اما، ابتدا در این خصوص و سپس در قطعى کردن جایگاه این شب در ماه مبارک رمضان تردید و تفاوت وجود دارد. دسته‏اى از روایات، همچون روایت مشهور «ابوحنیفه» در «شرح الازهار»، بر این اعتقاد تاکید مى‏کند که شب قدر به طور قطعى و یقینى نمى‏تواند در این دهه باشد و بلکه در تمامى لیالى سال پنهان است. روایت مذکور، که در ضمن مسئله‏اى فقهى وارد شده، چنین است: «شب قدر، در میان شب‌هاى سال پنهان است و چنان‌چه کسى طلاق همسرش را مشروط به انجام در شب قدر نماید، بدون گذشت یکسال کامل، طلاق واقع نشده است»(ج1ـ ص57).

این حکم‌واره و در واقع روایت مستند، اشاره به این معنا دارد که جایگاه زمانى شب قدر، در حد احتمال قریب به یقین نیز نیست تا بتوان بر مبناى آن، به شکوک فروع و احتمالات نیز توجه کرد. در حقیقت، این روایت و روایات مشابه، چون روایت «عبدالله بن مسعود» با این مضمون که: «تنها کسى مى‏تواند شب قدر را درک کند که یکسال تمام شب زنده دارى کرده باشد» (درالمنثور، ج6ـ ص376)، بر موضوع پنهان بودن شب قدر به لحاظ جایگاه زمانى تاکید دارد و این بدان معناست که احتمال قرار داشتن شب قدر در یکى از شب‌هاى دهه آخر ماه مبارک منتفى و حداقل به لحاظ احتمال، برابر با شب‌هاى دیگر سال است.

این دسته از روایات منقول در منابع اهل سنت، البته از سوى دسته‌ای دیگر از روایات معتبرتر، که در نهایت به اجماع بیشتر مفسران و عالمان اهل سنت انجامیده است، مورد تردید و انکار قرار گرفته است. اگر گشودن بابى با عنوان «باب فضیلة (فضل) لیلةالقدر» ملازم و در کنار ابواب «صوم» و «صیام» در منابع روایى اهل سنت نشانه و اشاره‏اى نزدیک به موضوع قرار داشتن شب قدر در ماه رمضان و ارتباط آن با ماه صیام پنداشته نشود، روایات معتبر چندانى در این خصوص وجود دارد که بر موضوع فوق تاکید دارد.

از «ماوردى» در «الحاوى الکبیر» روایتى سراغ داریم با این مضمون که: «در این که شب قدر در دهه سوم ماه رمضان است، تردیدى بین عالمان نباید باشد، چه، ابوذر از رسول الله روایت کرده است که این شب در دهه پایانى ماه رمضان است» (ص483). نیز روایت «عبدالله بن عمر» از رسول خدا(ص) که فرموده است: «شب قدر را در دهه پایانى رمضان بجویید» (درالمنثور، ج6ـ ص372).

شاید روایت «عایشه» از احوال رسول مکرم اسلام در دهه پایانى ماه رمضان را نیز تاکیدى بر این جایگاه زمانى بتوان شمرد: «آنگاه که دهه آخر رمضان فرا مى‏رسید، رسول خدا شب‌ها را بیدار بود و اهل و خویش خود را نیز بیدار مى‏داشت و از زنان دوری می‌جست»(المغنى، ج 3ـ ص 179) و نیز روایت »ابن عمر« از اعتکاف پیامبر در دهه پایانى ماه مبارک رمضان را که در »صحیح مسلم« آمده است: «پیامبر دهه انجامین ماه رمضان را در اعتکاف بودند» (شرح نووی، ج8 ـ‌ص 66).

گفته شد که با وجود تعدد روایات دسته دوم، یعنى روایات مؤید قرار داشتن شب قدر در ظرف زمانى ماه مبارک رمضان و به خصوص در دهه سوم این ماه، روایات و احکام و تفاسیر دسته اول از مفسران و عالمان اهل سنت مبنى بر پنهان بودن شب قدر در لیالى مجموع سال تضعیف مى‏شود؛ اما باب اختلاف بر سر تعیین جایگاه واقعى این شب در میان شب‌هاى دهه آخر رمضان هم‌چنان در میان راویان و مفسران حدیث اهل تسنن مفتوح است.

روایات و مباحث متعدد و متفاوتى در این خصوص در منابع اهل سنت وارد شده است که در یک طبقه بندى کلى به سه دسته روایات تاکیده کننده بر شب بیست و یکم، شب بیست و سوم و شب بیست و هفتم تقسیم مى‏شوند. البته روایات بسیار ضعیفی نیز مبنی بر لیلةالقدر بودن شب هفدهم وجود دارد؛ ازجمله روایت «ابن عباس» در «درالمنثور» (ج6ـ ص376).

عمده‏ترین و بیشترین تاکید در روایات منابع سنى، بر شب بیست و سوم حکایت دارد و البته این تنها در منابع منعکس شده است و در عمل (امروزه) به استناد روایات مربوط به شب بیست و هفتم، این احتمال قوى‏تر از سایرین دانسته شده و بر آن تأکید مى‏شود و اعمال ویژه و مؤکد شب قدر نیز در میان اهل سنت، به طور خاص در این شب صورت مى‏پذیرد. برخى روایات وارده در منابع اهل سنت در این زمینه را مرور مى‏نماییم:

در «صحیح مسلم» آمده است: «گفته شده شب بیست و سوم، شب قدر است و این موضوع قول بسیارى صحابه و تابعین است» (ج8 ـ ص 58) و در روایتى از »ابن عمر» منقول است که «فردى نزد پیامبر عرض کرد که در خواب دیده است شب قدر، هفت روز مانده به پایان رمضان است و پیامبر فرمود خواب‌هاى شما که بر بیست و سوم توافق دارند صحیح‌اند و هر کس خواست شب‌زنده‌دارى قدر را درک کند، این شب را احیاء نگهدارد» (مجمع البیان، ج10ـ ص) و نیز روایت منقول از «سعید بن جبیر» در «درالمنثور»(ج6ـ ص 373) که مؤید همین نظر است.

داستان معروف «عبدالله بن انیس جُهنى» و «شب جهنى» نیز که به تکرار در روایات و منابع اهل سنت و شیعه نقل شده است، نیز، تاکیدى بر شب بیست و سوم ماه رمضان به عنوان شب قدر است. چکیده داستان عبدالله و «شب جهنى» چنین است: عبدالله بن انیس از تیره جهنیه که رمه‌دارى بادیه نشین بود، به دلیل دورى از مدینه، امکان حضور دایم در مدینه را نداشت. روزى خدمت رسول خدا رسید و احوال خویش عرضه داشت که به دلیل بعد مسافت امکان حضور دایم در شب‏هاى رمضان و احیاء نگهداشتن را در مدینه ندارد و از پیامبر خواست تا شب قدر را براى او معین کند تا در آن شب در مدینه حضور یابد و به عبادت بپردازد. پیامبر در پاسخ وى فرمود: «شب بیست و سوم ماه رمضان»(درالمنثور، ج6ـ ص 373) و از آن پس، شب بیست و سوم به عنوان شب قدر و «شب جهنى» معروف شد.

در کنار این روایات، دسته‏اى دیگر از روایات و تفاسیر اهل سنت، حکایت از «لیلة القدر» بودن شب‏هاى بیست و یکم و بیست و هفتم دارند و قول دوم از روایات این دسته، یعنى شب قدر بودن بیست و هفتم، تقریباً پذیرفته‏تر از قول اول است؛ اگر چه با قول لیلة القدر بودن شب بیست و سوم نیز به لحاظ تعدد روایات و تفاسیر سندى در برابرى است، اما به جهت اقبال خاص، امروزه شایع‏تر از دیدگاه دیگر مورد اهتمام اهل سنت است وشبى است که بزرگ شمرده مى‏شود. البته شبهاى بیست و سوم و بیست و یکم نیز مانند آنچه در بین شیعیان متداول است، در بین اهل سنت محل اهتمام و توجه‏اند.

اما روایات متعددى نیز در خصوص لیلة القدر بودن شب بیست و هفتم وجود دارد که مى‏توان با مراجعه به کتب روایى بعض تفاسیر آنها را مشاهده کرد. اجمالاً تاکید و یقینى منقول از «ابىّ بن کعب» در ضمن روایت منقول از وى در صحیح مسلم از «زرّ بن حبیش» که می‌گوید «ابی قسم یاد کرده است شب قدر شب بیست و هفتم است، زیرا به روایت پیامبر در بامداد شب قدر خورشید کم‌رونق و کم‌رمق و بدون پرتوهاى چندان طلوع مى‏کند» (ج8 ـ ص65) را اگر ضمیمه کنیم به روایات دیگر مثل روایتى منقول از پیامبر(ص) توسط «عایشه» که: «شب قدر را در شب بیست و هفتم بجویید» و روایت‌هاى مشابه دیگر، تقریباً احتمالى که براى روایات شب بیست و سوم به دست مى‏آمد، براى این شب نیز قابل تصور است و البته تاکید بر این شب از سوى اهل سنت بدون دلیل دیگرى و شاید در پى‌آمد عرف رایج بین عالمان و عامیان، ترجیح بلامرجحی است که یافتن دلیل براى آن حوصله بررسى متون فراوانى را آن‌هم بدون اعتماد به رسیدن به نتیجه قطعى مى‏طلبد.

به‌هرحال بین شب بیست و سوم (که روایات معروف اهل سنت و شیعه به صورت مشترک بدان اشاره دارند) و شب بیست و هفتم، تاکید و تردیدى خاص وجود ندارد، الا تفاوت نظرى که بدان اشاره شد.

در مجموع، به نظر مى‏رسد حاصل جمع روایات و وجه غالب آن‌ها و دیگر تفاسیر اهل سنت، نخست بر مسئله جایگاه زمانى شب قدر در ماه مبارک رمضان و سپس در قرار داشتن این شب در دهه سوم اتفاق دارند و وجوه دیگر با وجود تعدد و کثرت سندى و اقبال به آن‌ها، به لحاظ ضعف در برابر این دسته روایات و تفاسیر منقول، معتبر نباشند.

  • بحث دوم: عمومیت شب قدر

از جمله مباحث دیگرى که در خصوص شب قدر مطرح است، اختصاص و عمومیت زمانى شب قدر به دوره‏اى خاص، یا جریان داشتن این باب واسعه الهى در همه دوره‌هاست. از موضوعاتى که تقریباً اتفاق نظر در مورد آن به حد اجماع و تواتر رسیده است، عمومیت داشتن شب قدر در همه دوره‏ها و زمان‌هاست؛ اما پاره‏اى احادیث و روایات منقول در اسناد روایى اهل سنت، که گاه به آن‌ها استدلال مى‏شود و بى طرفدار نیز نیستند، بر این اعتقاد استوارند که شب قدر مخصوص به دوره خاص حیات پیامبر بوده است و دیگر شب قدرى وجود ندارد. به بیان دیگر، این شب، اختصاص به دوره‏اى خاص از زمان (دوران حیات پیامبر) داشته و قابل تکرار نیست.

دسته‏اى دیگر از روایات که در بین روایات شیعه نیز مشابه آن یافت مى‏شود، برعکس، نه تنها دایره عمومیت شب قدر را از دوران پیامبر تا روزگار ما وسعت مى‏دهد، بلکه آن را به قبل از آن دوره نیز سرایت مى‏دهد و این اعتقاد را که شب قدر از ابتداى خلقت آدم وجود داشته و بابى وسیع از ابواب رحمت الهى بوده مسلم مى‏پندارد و بر آن ابرام مى‏ورزد.
اکنون روایات مؤید هر سه نظر را مرور مى‏کنیم.

گفتیم آن‌چه مسلم است، وجود «شب قدر» به عنوان شبى متفاوت از سایر لیالى سال است؛ شبى که اهمیت آن براى همه مشخص و تأیید شده است. دسته‏اى از روایات، از جمله روایت منقول در «صحیح بخارى» و «فتح البارى» بر این موضوع حکایت دارد که »شب قدر از میان رفته» و «شب مخصوصی بوده که در زمان پیامبر وجود داشته است»(تفسیر القاسمی‌،ج17ـ ص 217). روایت دیگرى نیز در «صحیح بخارى» از قول «عبادة بن صامت» نقل شده با این مضمون که «پیامبر تصمیم داشتند ما را از شب قدر به طور دقیق آگاه کنند، اما در راه دو نفر را در حال نزاع دیدند و وقتى به جمع ما وارد شدند، فرمودند به دلیل همین (نزاع‌ها) شب قدر از میان شما برداشته شد»(کتاب فضل لیلة‌القدر ـ باب 32). البته عده‏اى اعتقاد دارند که این برداشتن، قطعى نیست و تنها آگاهى از ظرف زمانى شب قدر را از بین برده است.

اما این دسته از روایات با پاره‏اى از روایات و شروح دیگر در مورد اختصاصى بودن شب قدر در تضاد است. روایات دسته دوم نیز در جمع روایات اهل سنت دیده مى‏شود و حتى بر دسته اول به لحاظ تعداد و اهمیت رجحان دارد. از جمله این روایات،‌نقل «اباهریرة» است از قول «عبدالله بن مکانس» که به «اباهریره» گفته بود:« گمان مى‏کنند شب قدر از بین رفته» و وى در پاسخ گفته بود: «دروغ است و در همه ماه‏هاى رمضانى که در پیش روست، شب قدر قرار دارد»(درالمنثور،ج6ـ ص372).
از «عبدالله بن عمر» نیز روایت است که: «درباره شب قدر از پیامبر(ص) سؤال شد که آیا همیشگى است یا اختصاص به زمان خاصى دارد؟(و) حضرت فرمود همه ماههاى رمضان داراى شب قدر است»(همان).
از جمله روایات شیعه نیز در این خصوص روایات «هشام بن حکم» از امام صادق(ع) است که آن حضرت فرمودند: «شب قدر در تمام سال‌ها موجود است» (وسایل الشیعه، ج10ـ ص 359).

پس در مجموع در مى‏یابیم که آنچه به طور اجماع مورد پذیرش است، این است که شب قدر اختصاص به دوره‏اى خاص از تاریخ یعنى زمان پیامبر نداشته و تاکنون ادامه دارد و تا ابد نیز چنین خواهد بود.

پاره‏اى دیگر از روایات، بر ممتاز بودن امت محمد(ص) به این امتیاز و فقدان آن براى سایر امت‏هاى قبل از اسلام اشاره دارند و بر این عقیده استوارند که شب قدر امتیازی اختصاصی براى مسلمین است و در امت‌های گذشته سابقه نداشته است. به خصوص، در میان روایات اهل سنت، این نظر طرفداران بسیار دارد که شب قدر وجهى اختصاصى براى امت اسلامى است در تعلیل این استناد نیز گفته‌می‌شود چون پیامبر اعمال امت‏هاى پیشین را نگریست، دریافت اعمال صالح آنان به دلیل عمر طولانى‌شان بسیار بیشتر از امت خودش است و بهمین دلیل از خداوند خواست شب قدر را به مسلمانان اختصاص دهد تا این کاستى جبران شود و آنها با داشتن اعمال نیک بیش از پیشینیان، ممتاز شوند(درالمنثور،ج6ـ ص371) و نیز روایات دیگرى از این دست، که اشاره به ممتاز بودن امت پیامبر به واسطه جعل شب قدر براى آنان دارند (همان).

در کنار این دسته روایات پرطرفدار، پاره‏اى روایات دیگر، این موضوع را تایید نمی‌کنند و این اختصاص و امتیاز را به قبل نیز سرایت مى‏دهند. اگر چه تعداد این دسته روایات بین اهل سنت کمتر است، اما در منابع شیعه روایات زیادى یافت مى‏شود که ضمن آن‌ها، شب قدر براى قبل از امت پیامبر نیز دانسته شده است.

از این دسته روایات، از جمله مى‏توان به روایت «درالمنثور» منقول از ابوذر اشاره کنیم که از پیامبر پرسید: «آیا شب قدرى که در امت‏هاى پیشین بوده و براى امت تو هم هست تا ابد ادامه خواهد داشت» و پیامبر نیز فرمودند: «آرى» (و مخالفتى با بیان ابوذر نکردند).( همان، ص373). از روایات شیعه نیز روایت منقول از حضرت امام جواد را می‌توان ذکر کرد که در ضمن حدیثى مفصل فرمودند: »به خدا سوگند... امرى که بر تمام انبیاء تا حضرت محمد در شب قدر نازل مى‏شد، وصیت کردن بود و قرار دادن شخص به عنوان وصى» (اصول کافی، ج1ـ ص250).

در جمع روایات سه گانه فوق، باید گفت شب قدر با توجه به روایات و مستندات، از دید شیعه اختصاص به قبل از پیامبر و بعد از آن تا امروز دارد و شاید فضیلت‏هاى آن در امت پیامبر ازدیاد پیدا کرده و از دید اهل سنت، شبى است اختصاصی براى امت پیامبر که تا امروز نیز ادامه دارد و قبل از پیامبر نبوده و در واقع امتیاز مسلمانان بر سایر امت‌هاست؛ اگر چه روایاتى اندک شمار نیز در منابع اهل سنت وجود دارد که شب قدر را فقط مربوط به زمان پیامبر مى‏داند.

  • بحث سوم: مسئله نزول قرآن در شب قدر

به استناد سه آیه از قرآن کریم، شارحان و مفسران شیعه و سنى معتقدند قرآن کریم در شب قدر نازل شده است: نخست، آیه اول سوره «قدر» (انا انزلناه فى لیلة القدر)، و دوم، آیه سوم سوره «دخان» (انا انزلناه فى لیلة مبارکة) و سوم، آیه 185 سوره «بقره» (شهر رمضان الذى انزل فیه القرآن). اگر تواتر عالمان و مفسران در خصوص تأیید مرجع ضمیر بودن قرآن در دو آیه اول هم نبود، بى تردید آیه سوم اشاره به نزول قرآن در شب قدر در ماه رمضان داشت. اما جمع این سه آیه، تردیدى باقى نمى‏گذارد که نزول قرآن در شب قدر بوده است و یکباره صورت گرفته است.

اما اختلاف نظر ناشى از موضوع، از آن‌جاست که عالمان و مفسرانی از اهل سنت، معتقدند ظرف مکانى نزول قرآن، «بیت المعمور» بوده در آسمان‏ها و قلب مبارک پیامبر نبوده و در ضمن شروع نزول قرآن نیز در این شب بوده است. مفسران زیادى چون «رشیدرضا» در «المنار»، «سید قطب» در «فى ظلال القرآن»، «جواهری طنطاوى» در«جواهر القرآن» و «المراغى» در تفسیر خود، اعتقاد به آغاز نزول قرآن در شب قدر دارند (تفسیرالمراغی، ج25، ص119).

نظر اول تایید شده توسط این دسته شارحان در مورد آغاز نزول در شب قدر، سخن درستى نیست؛ چون در مورد مسئله آغاز نزول در صبحگاه بیست و هفتم رجب و غار حرا اتفاق نظر کلى وجود دارد و غیر از آن مورد پذیرش نمى‏تواند باشد؛ الا اینکه آغاز بعثت را غار حرا بدانیم و بیست و هفتم رجب و آغاز نزول قرآن را شب قدر در ماه رمضان، که فرض درستى نیست.

در خصوص نزول قرآن بر قلب پیامبر یا نزول بر «بیت المعمور» که دومى قول مورد اتفاق اهل سنت است، نیز باید گفت که روایاتى از منابع اهل سنت که در این خصوص تایید و تاکید دارند، نمى‏توانند نافى روایات انزال قرآن بر سینه مبارک پیامبر باشند؛ چرا که جایگاه، مرتبه و مکانت حضرت پیامبر از همه آسمان‌ها و عوالم فراتر است و بیت المعمور در رتبه بالاترى از مکانت ایشان قرار ندارد که امتیازى دانسته شود.

علاوه بر این، نزول دفعى و نزول تدریجى دو مقوله جداست. در نزول دفعى، نیاز به نزول آیه آیه و قرائت و مرور آن نیست و روح و کلیت قرآن نازل مى‏شود در نزول تدریجى به مناسبت‏ها و اسباب نزول مختلف آیات تناسب آن نازل، قرائت، حفظ و به یاد سپرده مى‏شود و شیوع مى‏یابد. اضافه مى‏کنیم که آنچه ذات معصوم و حضرت کردگار در مى‏یابد نیز چیزى جز آن است که ما درمى‏یابیم و بنابراین آنچه در ارتباط با بندگان مطرح است، نزول تدریجى است که در آن شبهه‏اى نیست و در واقع نحوه، مکان و زمان نزول دفعى قرآن، تغییری در نزول تدریجى ایجاد نمى‏کند.

اما روایات مربوطه. روایت «ابن عباس» که در جمع این موضوع مستند اهل سنت قرار گرفته، چنین است: »پس از نزول قرآن در شب قدر، فرشته وحى نزول تدریجى قرآن را از غار حرا آغاز کرد و به مرور زمان و در پاسخ به نیازمندى‏ها و سئوالات بندگان بر محمد فرود آورد». این روایت با روایت دیگرى از »مقاتل« تکمیل مى‏شود که مى‏گوید: خداوند متعال قرآن را در شب قدر از لوح محفوظ بر فرشتگان امین وحى نازل فرمود و همه ساله خداى سبحان به اندازه یک سال تا سال آینده وحى را نازل مى‏فرماید و جبرئیل آن را اندک اندک بر پیامبر فرود مى‏آورد« (مجمع البیان، ج10ـ ص 518).

روایات متعدد دیگر نیز در این خصوص ذکر شده است که جمع آن‌ها، در نهایت ما را به این نتیجه می‌رساند که در مورد نزول کلی قرآن در شب قدر اختلاف نظر وجود ندارد و ظرف زمانی آن در همین شب مبارک است؛ اگر چه در مورد جایگاه نزول نیز، حتی اگر به قول اهل سنت معتقد باشیم و نزول بر بیت المعمور را بپذیریم، باز با روایات و معتقدات شیعه در این خصوص و در تایید نزول بر سینه مبارک پیامبر در تنافی نخواهد بود.

منابع:

1ـ سیوطی، جلال الدین: الدر المنثور، کتابخانه بزرگ آیت‌الله مرعشی نجفی، قم.
2ـ رازی، امام فخر: تفسیر الکبیر، دفتر تبلیغات اسلامی، قم.
3ـ القاسمی، محمد جمال‌الدین: تفسیر القاسمی، بیروت.
4ـ المراغی، مصطفی: تفسیر المراغی، داراحیاءالتراث العربی،‌بیروت.
5ـ ابن المفتاح، عبدالله: شرح الازهار، الحجاز، قاهره.
6ـ طبرسی، امین الاسلام: مجمع البیان، اسلامیه، تهران.

منبع: بازتاب


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شب‌های قدر از دیدگاه اهل سنت

بررسی و شناخت میزان سنت پذیری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به منظور شناخت چگونگی پذیرش و درونی کردن سنت ها در نزد آنها

اختصاصی از فی ژوو بررسی و شناخت میزان سنت پذیری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به منظور شناخت چگونگی پذیرش و درونی کردن سنت ها در نزد آنها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی و شناخت میزان سنت پذیری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به منظور شناخت چگونگی پذیرش و درونی کردن سنت ها در نزد آنها


بررسی و شناخت میزان سنت پذیری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به منظور شناخت چگونگی پذیرش و درونی کردن سنت ها در نزد آنها

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات150

 

 

در این پژوهش عمده ترین عوامل موثر بر سنت پذیری از جمله خانواده که مهمترین آن است و بعد دوستان وجامعه و ... مورد بررسی قرارگرفته است . هدف ازاین پژوهش این است که بدانیم چرا سنت پذیری در بعضی خانواده ها وافراد با شدت زیاد و در برخی از شدت کمی برخوردار است ؟ برای بررسی این مسئله دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی را به عنوان جامعه آماری برگزیده وازبین آنان به صورت تصادفی 100 نفر راانتخاب کرده و به وسیله پرسشنامه اطلاعاتی را از آنها کسب کردیم . و اطلاعات به دست آمده در 21 جدول یک بعدی و 20 جدول دو بعدی با استفاده از آزمون X2( خی دو) ، و 20 نمودار تجزیه و تحلیل شد . و در نهایت به این نتیجه کلی رسیدیم که خانواده مهمترین فاکتور در سنت پذیری است.وهر چه در خانواده ای پدر یا مادر سالاری بیشتر باشد،ورفت و آمد با اقوام گسترش پیدا کند،متعاقبا گرایش به سنت بودن و سنتی فکر کردن در فرد افزایش پیدا می کند.فاکتور دیگر موضوع جامعه و دوستان می باشد و هرچه فرد به سمت اینها گرایش داشته باشد، از سنت دورتر می شود سنت پذیری هر چقدر در خانواده قوی و محکم باشد ، باز هم فرد تحت تاثیر جامعه و قرار می گیرد .
بنابراین نباید در پذیرش و درونی کردن سنت درجوانان افراط و تفریط کرد، بلکه باید حد اعتدال را رعایت نمود .

 


دانلود با لینک مستقیم


بررسی و شناخت میزان سنت پذیری دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی به منظور شناخت چگونگی پذیرش و درونی کردن سنت ها در نزد آنها

بررسی قاعدة فقهی العقود تابعة للقصود در فقه شیعه و اهل سنت

اختصاصی از فی ژوو بررسی قاعدة فقهی العقود تابعة للقصود در فقه شیعه و اهل سنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی قاعدة فقهی العقود تابعة للقصود در فقه شیعه و اهل سنت


بررسی قاعدة فقهی العقود تابعة للقصود در فقه شیعه  و اهل سنت

پایان نامه کارشناسی ارشد الهیات

گرایش فقه و مبانی حقوق اسلامی

149 صفحه

چکیده:   

این پایان نامه، پژوهشی پیرامون قاعده ى فقهی « العقود تابعة للقصود » در فقه شیعه و اهل سنت می باشد که شامل یک پیشگفتار و پنج فصل است. پیش گفتار در بردارندة بیان مسأله تحقیق، اهمیت تحقیق، پیشینة تحقیق، فرضیه ها ، اهداف وروش تحقیق است. فصل اول به بیان مراحل شکل گیری دانش قواعد فقهی در فقه شیعه و اهل سنت و تبیین معنای برخی اصطلاحات مورد نیاز و مفردات قاعده، از منظر دو دیدگاه اختصاص دارد.

      فصل دوم،‌ در بارة مفاد و ادلة اثبات قاعده و گسترة شمول آن است و بیان می کند که این قاعده به این معنا است که عقد، وجوداً و عدماً تابع قصد است. مراد از قصد، قصد ابراز شده است نه قصد درونی؛ منظور از تبعیت، آن است که قصد در تحقق عقد مؤثر است. در بارة شمول قاعده چنین بیان می شود که این قاعده، موارد زیر را فرا می گیرد: مفهوم عقد، مقتضای عقد، مقتضای اطلاق عقد؛ ولی موارد زیر را در برنمی گیرد: موارد انصراف، شرایط ضمنی عقد، ‌شروط و موانع عقد ،آثار و احکام مُنشأ، ضمان بایع نسبت به مبیع تلف شده پیش از قبض و ضمان تلف در زمان خیار. دلایل اثبات این قاعده عبارت است از: اجماع، روایات، خروج از اصالت فساد، مفهوم انشا، مفهوم عقد، بنای عقلا و دلیل عقل .

        در فصل سوم، موارد نقض این قاعده شمرده ، به توجیه آنها پرداخته شده است، مِن جمله: صحت بیعی که غاصب برای خودش انجام میدهد، صحت عقد مکره بعد از لحوق رضایت، در فصل چهارم به کاربرد قاعده مورد بحث، در عقود مستحدث اشاره شده است و فصل پنجم به جمع بندی ، نتیجه گیری، ارائه پیشنهادات و معرفی منابع اختصاص یافته است.

کلید واژه: العقود، قاعدة فقهی، قاعدة اصولی، مسئله فقهی و اصولی، تبعیت، قصد


دانلود با لینک مستقیم


بررسی قاعدة فقهی العقود تابعة للقصود در فقه شیعه و اهل سنت

پایانامه تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت

اختصاصی از فی ژوو پایانامه تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت


پایانامه     تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:161

فهرست و توضیحات:
چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ

    تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت

  • جواز یا عدم جواز تلقیح مصنوعی

در اینکه مداوای عقیم مثل سایر امراض، نزد مسلمین مستب است، اختلافی نیست و دلیل آن احادیثی از پیامبر (ص) است.

عربی نزد پیامبر آمد و گفت: «یا رسول الله الا نتداوی؟ قال نعم یا عبادالله به تداوا فان الله لم یضع داء الا وضع له شفاء او قال دواء الا داء واحداً، قالو یا رسول الله و ما هو؟ قال الهرم»

«هیچ مرضی خدا قرار نداد، مگر اینکه شفاء یا دوای آن را نازل کرد».

در مورد لقاح اسپرم مرد در رحم همسرش به غیر جماع، شافعیه و حنفیه قائل به اباحه هستند و آن را حلال می دانند و شاغفعیه احکام فقهیه مختلفی را مثل وجوب عده در بعضی از صور ثبوت نسب، بر آن مترتب می کنند.

بسیاری از فقهای محدثین استفاده از طریقه تلقیح مصنوعی را اعم از داخلی (وارد کردن اسپرم مرد در فرج زن) و خارجی (انجام عمل لقاح خارج از رحم زن و منتقل کردن نطقه در رحم زن تا محل تکوین جنین) با اشکال مختلف آن، در صورتی که منجر به علاج عقیم بودن زوجین شود مباح می دانند، به شرطی که احتیاطات لازم در رابطه با مقدمات آن مراعات شود و این عمل توسط مرد اجنبی انجام نشود. مگر ضرورت اقتضا کند که در این صورت کسانی که شایستگی مداخله در این امر را دارند به ترتیب اولویت زن پزشک مسلمان، زن پزشک غیرمسلمان، مرد پزشک مسلمان و مرد پزشک غیرمسلمان که در علم طبابت مورد اطمینان باشند، هستند.

در بین مسلمانان، هیئت مشاوره ی اسلامی مصر، شاید اولین مجمع افتایی باشد که در پی فتاوای صریح « علامه شیخ محمود شلتوت» (رض) – فوت 1963 م- در کتاب «الفتاوِِی» دربارهی تلقیح اظهار نظر نمود. این هیت در 23 مارس 198 م، در اولین نظریه ی رسمی در باره ی تکنیک های مختلف تلقیح(یعنی GIFT,ZIFT-AID-AIH) اظهار داشت«تلقیح اسپرم غیرشوهر به رحم زن، به هر صورتی که باشد حرام است و اگر این کار با علم و آگاهی انجام شود، رابطه ی نامشروع و زنای محصنه است». پنج سال پس از این اظهار نظر، شورای اتحاد اسلامی مصر، در ژانویه 1985م، به مناسبت زمینه سازی عده ای از متخصصان تحصیل کرده در اروپا، که به منظور مشروعیت دادن به اینگونه کارها، قصد داشتند قانونگذاران را تحت تأثیر قرار داده و زمینه ی تصویب برخی قوانین را در این مورد فراهم نمایند، اظهار نامه ای صاد رو در آن حکم شرعی روش های مختلف تلقیح را به تفکیک بیان کرده و مجدداً بر نظریه ی هیئت مشاوره ی اسلامی مصر تأکید نمودند.


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت

دانلود مقاله تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 

 

 

1) جواز یا عدم جواز تلقیح مصنوعی
در اینکه مداوای عقیم مثل سایر امراض، نزد مسلمین مستب است، اختلافی نیست و دلیل آن احادیثی از پیامبر (ص) است.
عربی نزد پیامبر آمد و گفت: «یا رسول الله الا نتداوی؟ قال نعم یا عبادالله به تداوا فان الله لم یضع داء الا وضع له شفاء او قال دواء الا داء واحداً، قالو یا رسول الله و ما هو؟ قال الهرم»
«هیچ مرضی خدا قرار نداد، مگر اینکه شفاء یا دوای آن را نازل کرد».
در مورد لقاح اسپرم مرد در رحم همسرش به غیر جماع، شافعیه و حنفیه قائل به اباحه هستند و آن را حلال می دانند و شاغفعیه احکام فقهیه مختلفی را مثل وجوب عده در بعضی از صور ثبوت نسب، بر آن مترتب می کنند.
بسیاری از فقهای محدثین استفاده از طریقه تلقیح مصنوعی را اعم از داخلی (وارد کردن اسپرم مرد در فرج زن) و خارجی (انجام عمل لقاح خارج از رحم زن و منتقل کردن نطقه در رحم زن تا محل تکوین جنین) با اشکال مختلف آن، در صورتی که منجر به علاج عقیم بودن زوجین شود مباح می دانند، به شرطی که احتیاطات لازم در رابطه با مقدمات آن مراعات شود و این عمل توسط مرد اجنبی انجام نشود. مگر ضرورت اقتضا کند که در این صورت کسانی که شایستگی مداخله در این امر را دارند به ترتیب اولویت زن پزشک مسلمان، زن پزشک غیرمسلمان، مرد پزشک مسلمان و مرد پزشک غیرمسلمان که در علم طبابت مورد اطمینان باشند، هستند.
در بین مسلمانان، هیئت مشاوره ی اسلامی مصر، شاید اولین مجمع افتایی باشد که در پی فتاوای صریح « علامه شیخ محمود شلتوت» (رض) – فوت 1963 م- در کتاب «الفتاوِِی» دربارهی تلقیح اظهار نظر نمود. این هیت در 23 مارس 198 م، در اولین نظریه ی رسمی در باره ی تکنیک های مختلف تلقیح(یعنی GIFT,ZIFT-AID-AIH) اظهار داشت«تلقیح اسپرم غیرشوهر به رحم زن، به هر صورتی که باشد حرام است و اگر این کار با علم و آگاهی انجام شود، رابطه ی نامشروع و زنای محصنه است». پنج سال پس از این اظهار نظر، شورای اتحاد اسلامی مصر، در ژانویه 1985م، به مناسبت زمینه سازی عده ای از متخصصان تحصیل کرده در اروپا، که به منظور مشروعیت دادن به اینگونه کارها، قصد داشتند قانونگذاران را تحت تأثیر قرار داده و زمینه ی تصویب برخی قوانین را در این مورد فراهم نمایند، اظهار نامه ای صاد رو در آن حکم شرعی روش های مختلف تلقیح را به تفکیک بیان کرده و مجدداً بر نظریه ی هیئت مشاوره ی اسلامی مصر تأکید نمودند.
در کویت، سازمان اسلامی علوم پزشکی ، در سال 182 م، به اتفاق آرا چنین اظهار نظر نمود: «تلقیح اسپرم غیرشوهر در رحم زن بیگانه، چه شوهر داشته باشد یا نداشته باشد و چه شوهر به این امر راضی باشد یا نباشد مطلقاً حرام است».
در عربستان مجمع فقه اسلامی مکه، در سال 1983م، پس از برگزاری یک سمینار تخصصی، نظریه ای مشابه نظریه ی سازمان اسلامی علوم پزشکی کویت صادر نمود و تلقیح اسپرم غیرشوهر را مطلقاً حرام و نامشروع دانست.
شورای مجمع فقه اسلامی سازمان کنفرانس اسلامی، به دنبال سؤال های مکرر درباره ی انتقال اسپرم اجنبی، بالاخره در اجلاسیه ی ماه اکتبر 1986 م در عمان پایتخت اردن، مصوبه ای به شماره ی 16/4د3 صادر نمود. این مصوبه که به اتفاق آرای نمایندگان فقهی تمام کشورهای اسلامی به تصویب رسید، حکم شرعی و اسالمی تمام روش های تلقیح بیان شده و تلقیح اسپرم غیرشوهر را به هر صورت که باشد، حرام اعلام کرد پس از صدور این مصوبه، در محافل علمی و تخصصی جهان، نظریه ی مذکور به عنوان نظر اسلامی پذیرفته و مورد توجه بوده است.
در کشور اردن هم کمیته علوم پزشکی فقهی اسلامی تشکیل شده و در جلساتی بحث در تلقیح مصنوعی، اعم از داخلی و خارجی مطرح شد، لذا پیرامون این مباحث نظراتی مطرح و جواز شرعی تلقیح مصنوعی داخلی به وسیله طبیب با شروط تالیه صادر گردید، این نظرات عبارتند از:
1- زوجیت بین زن و مرد باقی باشد، اسپرم مرد به رحم زن داخل و تلقیح شود.
2- اجرای عمل تلقیح بعد از ظن طبیت به بروز نتایج مثبت انجام شود و بیشتر ازیک بار می تواند اجرای تلقیح را تکرار کند.
3- پزشکانی که مساعدت به این کار می کنند، مورد اطمینان باشند.
4- ایجاد بانک های اسپرم چنانچه در غرب رایج است، جایز نیست و همچنین جایز نیست که اسپرم زوج بعد از وفاتش برای اجرای تلقیح حفظ شود.
5- اجرای تلقیح داخلی صحیح است در صورتی که اسپرم زوج به رحم زوجه اش در مقابل زوج داخل شود تا تلقیح صورت گیرد.
6- اسپرم مرد گرفته شود و در لوله آزمایشگاه و ظروف طبی خاص قرار داده شودو برروی آن اسم نوشته شود، آن گاه توسط خود آن مرد یا فرد مورد اطمینان او به آزمایشگاه فرستاده شود تا یک سری آزمایشات برری آن انجام شود و چون این امر مدتی طول می کشدکه ممکن نیست این عملیات در مقابل زوج صورت گیرد. لذا باید در مراکز مورد اطمینان انجام شود، بعد مرد آن اسپرم را از آزمایشگاه بگیرد و به مطب پزشک مراجعه کرده و در مقابل زوج آن اسپرم داخل رحم زوجه شود.
زمانی که تلقیح تخمک زوجه با اسپرم زوج در لوله آزمایشگاهی باشد، بعد نطفه به رحم زوجه برگردانده شود(تلقیح مصنوعی خارجی)، شروطی در آن لازم است که عبارتند از:
1- رابطه ی زوجیت بین آنها برقرار باشد.
2- با رضایت دو طرف باشد.
3- به واسطه ضمانات برای نقل و استعمال نکردن اسپرم غیر زوج و تخمک زوجه یا رحم غیرزوجه در جمیع مرال عمل تلقیح، از مخلوط شدن انسان در امان باشد.
4- کمیته پزشکی مورد اطمینان از نظر علمی و دینی در مرکز حکومت باشد یا مؤسسه رسمی غیرتجاری وجود داشته باشد که اقدام به اجرای این عمل کنند.
• در مورد تلقیح با اسپرم شوهر اکثریت فقهای اهل سنت این نوع تلقیح را در صورت رعایت ضوابط و شرایط معینی جایز می دانند و در مقابل عده کمی چون شیخ احمد الحجی این عمل را جایز ندانسته اند.
مهمترین دلیل موافقین آن است که این کار سبب می شود زوجین صاحب فرزند شوند ودر میان آنها مودت بوجود آید و زندگی آنها استمرار یابد و در مقابل مخالفین می گویند دارا شدن فرزند فقط از طریق مقاربت امکان پذیر است و بچه دار نشدن مشیت الهی است که تلقیح مصنوعی با آن مخالف است.
در مورد تلقیح با اسپرم غیرشوهر (اجنبی) فقهای اهل سنت عمدتاً این نوع از تلقیح را حرام می دانند که در ادامه به دو مورد از مهمترین ادله آنها اشاره می شود:
الف) بدون شک این عمل انسان را به سوی دایره ی حیوانات و نباتات سوق می دهد از انسانیت و جامعه مدنی خار می سازد این عمل جرمی زشت و گناهی بزرگ است که با زنا دارای یک ماهیت می باشد و نتیجه شان یکی است (هر دو قراردادن عمدی منی مرد در رحم زن نامحرم است) و در ثانی این عمل از فرزند خواندگی پست تر است چرا که در آنجا معلوم است که این طفل فرزند دیگری است ولی در اینجا معلوم نیست و یک عنصر بیگانه وارد == می شود.
ب) استناد به آیه شریفه «وادعوهم لآبائهم هواقسط عندالله» خداوند در این آیه بیان می کند فرزندان را به پدران خود نسبت دهید ولی در این نوع تلقیح اختلاط نسب پیش می آید و فرزند در حالی به زوج نسبت داده می شود که از نطفه او تشکیل نشده و وی به طور قطع می داند که این طفل فرزندش نیست و در نتیجه باید او را نفی کند نه این که فرزند خود به حساب آورد.
چنین به دست می آید که جواز تلقیح مصنوعی داخلی بین زوجین اجماعی است، اما نسبت به مسئله تلقیح مصنوعی خاری اختلاف نظر وجود دارد، بعضی از علما اجازه داده اند و بعضی دیگر جایز ندانسته اند.
2) نسبت
از جمله معاصرینی که این موضوع را مورد بحث قرار داده اند، شیخ عبدالباسط است. ایشان می گوید: «اگر تخمک زن با اسپرم مرد اجنبی تلقیح شود وزن غیر متزوجه باشد، فرزند منسوب به آن زن است مثل ولدالزنا و به صاحب اسپرم منسوب نمی شود، چون نطفه او هدر رفته است، اماا اگر زن متزوجه باشد، فرزند منسوب به زوج است به واسطه قول پیامبر(ص) که فرموده اند: «الولد للفراش و للعاهر الحجز، فرزند منسوب به زوج او است». همچنین اگر زوج یقین داشته باشد که فرزند از او نیست، می تواند با لعان کردن، فرزند را از خودش نفی کند و نکاح بین آن دو فسخ شود که در این صورت نسب ولد از زوج منتفی می شود و فقط به مادرش ملحق می شود. اما اگر علم داشته باشد که از او نیست، ولی راضی به او باشد، نسب ولد به زوح ثابت می شود ولی زوج گناهکار است و چنانچه آن فرزند پسر باشد، بر دختران این مرد واجب است که خود را از اوبپوشانند و حجاب خود را رعایت کنند و اگر دختر است به خاطر احتیاط پسران این مرد با او ازدواج نکنند.
«شیخ عطیه صفر» در بحث خود پیرامون این مسئله، این نظریه را قبول کرده است.
بنابر این، در هر دو نوع تلقیح، فرزند منسوب به همسر(زوج)مادر است که حامل این حمل بوده این حکم از اصلش تغییر نمی کند، چون احکام مبنی بر ظاهر است. در مثل این قضیه پیامبر(ص) به همین حکم ، یعنی «الولد للفراش و للعاهر الحجر» قضاوت کرد و حکمی برای احدی بعد از پیامبر نیست.
نتیجه ای که از این بحث حاصل می شود این است که طبق نظر فقهای اهل تسنن، نسب مولود از تلقیح مصنوعی به زوج حامل ملحق می شود، حتی اگر از اسپرم اجنبی باشد. اما اگر زن حامل غیر متزوحه باشد، فرزند پدر ندارد و فقط منسوب به امل است و مادر دارد، برخلاف نظر فقهای امامیه که در هر صورت نسب فرزند را به صاحب اسپرم ملحق می کنند.
3) موارد حرمت تلقیح مصنوعی
طرفی که در تلقیح مصنوعی، اعم از داخلی و خارجی استخدام آن حرام است عبارتند از:
1- تلقیح بین نطفه زوج و تخمک زن اجنبی باشد ، بعد نطفه در رحم زوجه قرار داده شود.
2- تلقیح بین نطفه اجنبی و تخمک زوجه باشد، بعد به رحم زوجه منتقل شود.
3- تلقیح خارجی بین اسپرم و تخمک زوجین باشد، بعد در رحم استیجاری قرار داده شود، یا در رحم زنی که تبرعاً جمل آن جنین را به عهده گرفته، قرار گیرد.
4- تلقیح خارجی بین اسپرم و تخمک مرد اجنبی و زن اجنبیه باشد، بعد نطفه در رحم زوجه قرار گیرد.
5- تلقیح خارجی بین اسپرم و تخمک زوجین باشد، بعد در رحم زوجهدیگر مرد که چند همسر دارد قرار گیرد.
در بین صورت های مختلف تلقیح حرام که ذکر گردید، یکی از صورت هایی که بسیار محل بحث و اختلاف نظر می باشد، صورت سوم است(رحم استجاری) که در ادامه حکم این مسئله را از دیدگاه اهل تسنن مورد بررسی قرار می دهیم.
4) حکم رحم استیجاری
اکثر علمای که در این قضیه بحث کرده اند اعتبار را در مادر حمل و ولادت می دانند و استدلالشان بر این مطلب به آیات قرآن می باشد که عبارتند از:
1- «ان امهاتهم الا اللائی و لدنهم...»
2- حملته امه کرهاً وضعته کرهاً...»
3- «لا تضار والده بولدها...»
4- «والله اخرجکم من بطون امهاتکم لا تعلمون شیئاً...»
«شیخ عبدالباسط» در مقاله ای تحت عنوان «طفل آزمایشگاهی» بیان می دارد: «فرزند منسوب به مادرش است که او را حمل کرده، اما صاحب تخمک مثل مرغی است که تخم می گذارد و جوجه اش منسوب به او نیست ، بلکه منسوب به کسی است که حضانت آن را داشته، همچنین مادری که تخمک را حمل می کند و جنین در رحم او رشد کرده و تغذیه می کند ومتحمل دردها و سختی هایی می شود، فرزند منسوب به او است و از آن مادر ارث می برد و زن هم از آن فرزند ارث می برد و آن زن همه احکام فرزند را نسبت به نفقه و حضانت بدست می آورد، اما صاحب تخمک نقشی ندارد و احامی بر او مترتب نمی شود».
اما دکتر «محمدعباس» در جواب شیخ عبدالباسط می گوید:«اصل جنین تخمک است که همه صفات مادر و پدر را بعد تلقیح حمل می کند و اساس حنین می باشد، مثل بذر برای گیاه و رحمی که آن تخمک را حمل کرده مثل زمنی است که بذر در آن قرار داده می شود، چگونه علاقه صاحب تخمک به آن جنین هدر می رود؟ وی در نهایت می گوید: هر کدام از صاحب تخمک و رحم، مادر هستند، یکی از آن دو از جهت نسب و آن صاحب تخمک است و دیگری مثل مادر است از جهت رضاع»
وقتی بین علما در این قضیه اختلاف باشد، پس احتیاط در انساب این است که از کاشتن جنین در غیر رحم مادر منع شود، اگر چه زن صاحب رحم، همسر دیگر صاحب اسپرم باشد، پس سزاوار است عمل تلقیح مصنوعی بین زوج و زوجه، یعنی صاحب تخمک و صاحب اسپرم اکتفا شود. این نظر «شیخ علی الطنطاوی» است که قلمرو این عمل را به همین مقدار، به سبب احتمال بروز مشکلاتی که بر این امر مترتب می شود، محدود نموده است.
5) نظر چند تن از علمای اهل سنت در مورد تلقیح با اسپرم بیگانه
سؤال: اگر تلقیح بین اسپرم مرد در رحم زن اجنبیه صورت گیرد آیا زنا محسوب می شود؟
- شیخ مصطفی زرقاء: «ممکن نیست این صورت مثل زنای حقیقی مباشر باشد، چون در آن رکن معروف زنا که دخول و مباشرت است، نیست و ممکن نیست که قاتل به استحقاق عقوبت به حد زنا که شرع در حالت زنای حقیقی، واجب دانسته شویم، فقط این عمل چون ممنوع بودهف اگر انجام شود مستوجب تعزیر است».
- شیخ عطیه صقر: اگر تلقیح مصنوعی به غیر اسپرم زوج باشد، چه با رضایت او باشد چه نباشد، حرام است، چون فرزند مرد دیگر است و از خانواده شمرده نمی شود اما تلقیح با داخل کردن فرد غریبه در خانواده صورت زنان را جمع می کند که انساب با آن مخلوط می شودف روابط ضعیف شده و حقوق ضایع می شود و حسد و کینه را در دلها می کارد و اگر صورت تلقیح با صورت زنا مختلف نبود، حدی که برای زنا مقرر شده به این تلقیح هم واجب می شود».
- شیخ محمود شلتوت: زمانی که تلقیح با اسپرم مرد احنبی باشد، انسان را از سطح انسانی خارج می کند و این عمل در نظر شریعت گناه بزرگ است، با زنا در یک چارچوب قرار می گیرد و حقیقت شان و نتیجه شان یکی است، چون قرار دادن اسپرم مرد اجنبی است در رحمی که بین آن دو ارتباط به سبب عقد زوجیت شرعیه نیست. اگر در صورت جریمه کوتاهی نبود حکم تلقیح در این حالت حکم زنا بود».
- شیخ الطنطاوی: «خیر، زنا محسوب نمی شود و حد بر او جاری نمی گردد، چون اقامه حد شروطی دارد که اینجا محقق نشده، ولی تعزیر می شود».
6- نتیجه
از نظراتی ه فقهای اهل تسنن در مورد تلقیح با اسپرم بیگانه بیان نمودند، چنین به دست می آید که این صور، زنا محسوب نمی شود، چون حقیقت زنا بر آن صدق نمی کند و فاقد شرایط زنا(دخول مباشرت و لمس) است، پس حد بر آن جاری نمی شود، ولی تعزیر می شود. اما بعضی از ایشان هم قائلند که زنا محسوب می شود، ولی در اجرای حد زنا تردید می کنند.
همچنین در مورد انتقال تخمک زنی به زن دیگر یا انتقال جنین به رحم اتیجاری، باید گفت: این دو ملحق به صورت اولی می شوند که طبق نظر علما، فقط بر آن تعزیر مترتب است.
فصل چهارم: آثار فقهی و حقوقی مترتب بر تلقیح مصنوعی:
1- ماهیت و شرایط پذیرش نسب
اهمیت بحث نسب در احام وضعی بسیار بوده زیرا با تشخیص انتساب فرزند حاصله از طریق درمان ناباروری با استفاده از روش تلقیح مصنوعی و جنین می توان در مورد مسائل مهم دیگر همچون محرمیت، ارث، نفقه، حضانت و ... نظر دارد. بنابراین صرف نظر از جواز یا عدم جواز تلقیح مصنوعی ضروری است، نسب صفل متولد از آن بررسی گردد.
مفهوم نسب
نسب از نظر لغت مصدر به معنی قراب، اصل، نژاد، خویشاوندی و علاقه و رابطه بین دوشی (انسان) معنا شده است.
با آنکه باب اول ای کتاب هشتم قانونی مدنی ایران به احکام مربوط به نسب اختصاص داده شده است ولی تعریف صریحی از ماهیت نسب در این قانون به چشم نمی خورد، از این رو حقوقدانان به منظور شناسایی ماهیت حقوقی نسب تعاریف مختلفی را ارائه داده اند.
به منظور دستیابی به تعریف جامعی از ماهیت حقوقی نسب، لازم است ابتداءاً تعاریفی را که در این زمینه از سوی فقها و حقوقدانان ارائه شده است را مورد بررسی قرار دهیم.
صاحب جواهر در تعریف نسب می نویسد:
«نسب عبارتست از منتهی شدن ولادت شخصی به دیگری مانند پدر و پسر یا انتهای ولادت دو شخص با ثالث، مانند دو برادر و پدر»
ایرادی که در تعریف فوق به نظر می رسد این است که اتصال ولادت در حقیقت، منشأ اعتبار رابطه نسبی است ولی حقیقت نسب امری است که از اتصال ولادت انتزاع می شود لذا در این تعریف بین امر اعتباری و منشأ امر اعتباری خط شده است.
دکتر حسین امامی، نسب را این چنین تعریف کرده است: «نصب مصدر است و به معنی قرابت و خویشاوندی می باشد» سپس اضافه می کند: «نسب امر است که به واسطه انعقاد نطفه از نزدیکی زن و مرد به وجود می آید از این امر، رابطه طبیعی خونی بین طفل و آن دو نفر که یکی پدر و دیگری مادر باشد موجود می گردد».
محمد بروجردی عبده می نویسد: «نسب علاقه ای است بین دو نفر که به سبب تولد یکی از آنها از دیگری یا تولدشان از شخص ثالث حادث می شود».
ایرادی که در این تعاریف و دیگر تعاریف مربوط به نسب ملاحظه می شود این است که نسب را به امر حاصل از انعقاد نطفه زن و مرد و ارتباط تکوینی و واقعی تعریف نموده اند و چون در مقام تعریف باید از الفاظ مبهم پرهیز شود، از این رو تعاریف فوق موجه به نظر نمی رسد.
به نظر می رسد، علت عدم انطباق مفهوم نسب در تعرایف گوناگون ناشی از نحوه تعرف آنهاست یعنی عده ای از حقوقدانان به جای تعریف نسب به تعریف قرابت نسبی که دامنه آن از نسب وسیع تر می باشد، پرداخته و ازنسب تعریفی نکرده اند، به عبارت دیگر قرابت نسبی و نسب با هم فرق دارند. علیهذا برای روشن شدن بحث لازم است نسب خاص را از قرابت نسبی یا نسب عام تفکیک کرده و هر یک را علحده تعریف کنیم:
نسب عام: نسب عام یا قرابت نسبی عبارت است از علاقه و رابطه خونی و حقوقی موجود بین دو نفر که در اثر تولد یکی از آنها از دیگری یا تولد هر دو از شخص ثالث به وجود آمده است.

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  159  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تلقیح مصنوعی از دیدگاه اهل سنت