دولت صفویه یکی از دولتهای مهم در تاریخ ایران بوده است
به بخشی از تاریخ در غرب ایران و چگونگی اداره کرمانشاهان در عصر صفویه و رفتار حکومت صفویه با کرد ها مخصوصاً دوایل معتبر کلهر و زنگنه می پردازیم .
ایل کلهر پیش از روی کار آمدن صفویان تا ابتدای حکومت شاه تهماسب اول (984 ه ق ) دارای موقعیت تقریباً مستقل یا خود مختار بوده است. که بعدها با دربار صفوی ارتباط پیدا کرده و 500 نفر افراد به عنوان« یا ساقی » را آماده خدمت در ارتش صفوی کرده است ایل کلهر از سال (998ه ق ) تحت حکومت عثمانی قرار داشت تا اینکه در سال (1012 ه ق ) شاه عباس اول الله وردی خان حاکم فارس را مامور اخراج عثمانی ها از خاک کلهر و تصرف بغداد کرد .همینکه حکومت مرکزی ایران در روزگار شاه اسماعیل صفوی صاحب قدرت و عظمت گردید. اقوام کرد از جمله عشایر زنگنه که از دیرباز انتظار چنین موقعی را داشتند به همدردی با دولت ایران قد علم کردند و در برابر تجاوزات همسایه غربی همه جا مردانه از حقوق خود و ایران دفاع کردند .
این طایفه در زمان شاه اسماعیل صفوی به مراتب عالی رسید و محسود اقران گردید . چون از امراء ایشان کسی نماند، فرقه فرقه به خدمت امراء قزلباشیه مبادرت نموده و در عراق و خراسان استخدام گردیدند و بعضی در زمره قورچیان عظام منخرط گشتند .
دولت صفویه مذهب تشیع را که سالها آرزوی شیعیان بود در ایران رسمیت بخشید و ایران را که قبلاً به صورت ملوک الطوایفی اداره می شد به صورت دولتی واحد و یک پارچه درآورد و این نقطه عطفی در تاریخ ایران بود .
هدف از این تحقیق شناساندن منطقه غرب ایران در دوره صفویه بود
بنابر این کرمانشاهان و کلهر در دوره صفویه اعتبار ویژه ای پیدا کرده بودند که در روزگار صفوی بیشتر در رابطه با سرزمین مسکونی کردها و عشایر کلهربدان اشاره شده است و از یک ساختار منسجم و قوی برخوردار بود
مقدمه
میل و علاقه به دانستن این که پیش از این چه اتفاق افتاده از خصلتهای بشری است. انسانها کنجکاو وتیزبین هستند و در پی یافتن علت و معلولی رویدادهای گذشته، دائم در تلاشند. در این پژوهش به بخشی از این تاریخ در غرب ایران در دوره صفویه میپردازیم ، زیرا عصر صفوی مرحلهای مهم از حیات فرهنگی مردم ایران را منعکس میسازد درمدتی حدود دویستوسیسال از عمر این سلسله آثار متعددی پدید آمده است اما کمترپژوهشی جامع و بدور از قضاوت ارزشی در این مورد صورت گرفته است. ثبت وقایع و رویدادها یک سویه و تنها ازجانب کاتبان دولتی به رشته تحریر در آمده است. در نتیجه تاریخ واقعی از رویدادها که میراث داران واقعی آن تودههای زحمتکش میباشند بازگو نشده است در این پژوهش تا آنجا که امکان داشته تاریخ مدون دو طرف را بررسی و با مقایسه آنها صاحبنظران این بخش از تاریخ ایران را در جریان آن رویدادهای آن دوره قرار می دهیم
در پایان از اساتید
گرانقدر و فاضل جناب آقای دکتر بهرامنژاد استاد راهنما که علاوه بر کسب علم درس تقوا و انسانیت در محضرشان کسب کردم و جناب آقای دکتر سخا استاد مشاور خوبم ، استاد داور و مدیر گروه و استادان بزرگواری که بر حقیر سمت استادی داشته و از محضرشان کسب فیض کرده ام و از پشتیبانی مادی و معنوی برادران بزرگوار و خوبم آقایان محمد باقر پرویز آیت الله پرویز و اسدالله پرویز و جناب آقای دکتر رحمت الله علائی با در اختیار گذاشتن و ترجمه بخشی از فرمانروایان کرد به من کمک شایانی نمودهاند و خانمهاآذر سرخانی و سحر طهماسبی تایپیست کتابخانه مجلس شورای اسلامی که بنده را در این پایان نامهیاری نموده اند نهایت سپاسگزاری را داشته. آرزوی سربلندی روز افزون برای بزرگواران دارم.
فرحناز پرویز
کلیات
الف: بیان مسئله و علل انتخاب موضوع پژوهش:
علم تاریخ،موضوع و روش
تعریف تاریخ
تاریخ و شناخت
در تعریف تاریخ گفتهاند:«تاریخ علمی است که درآن ازحوادثزمانگذشتهبشربحث میشود.این دانش ازاهم دانشهایی است که انسان بدان نیازمنداست زیرا باشناخت امورهمنوعان خود رانیزمیشناسد. »
یاپیرنه درتعریفتاریخ گویدکه:«تاریخ عبارت استازداستان رفتار و کردار و دستاوردهایانسانها کهدر جوامع زندگی میکنند »
رشید یاسمی در کتاب آیین نگارش تاریخ درتعریف تاریخ چنین اظهار نظر میکند:«تاریخ را از دوحیث میتوان مورد بحث قرار داد:یا از این جهت که علم حوادث گذشتهحیات بشری است یا ازاین لحاظ که علم قوانین این حوادث است،یعنی قوانینی که مدبّرگذشته و حال وآینده بشرمیباشند.در مورد اول،تاریخ به معنای اخص نام دارد و درمورد دوم،فلسفه تاریخ یا علم الاجتماع خوانده میشود
بنابراین میتوان گفت:تاریخ،پژوهشی علمی است باروش و فن خاص خود،که به بررسی احوال اجتماعات گذشته تطور و نمو وشکوفایی و انحطاط و سقوط آن میپردازد.باکسب چنین دیدگاهی،مورخان،تاریخ را بردو نوع تقسیم میکردهاند.
1-تاریخ سیاسی: که به بررسی و پژوهش در حوادث سیاسی،همانند جنگها و اخبار شاهان و حاکمانو سلسلهها و دودمانها و هرجنبهای از امور سیاسی و حکومتی،میپردازد..
2- تاریخ تمدنی: که به بررسی تطور نظامها و نهضتهای اجتماعی و اقتصادی و فکری و دینی میپردازد.
ب- اهیمت پژوهش
علمی بودن تاریخ
تاریخ علم است ولی همانند نجوم از رؤیت و معاینه مستقیم و نه همانند شیمی از طریق آزمایش و تجربه،بلکه از راه نقد و تحقیق حاصل میشود.بعبارت دیگر قطعیت موضوعآن با آنچه به فیزیک یا ریاضیات مربوط میشودقابل مقایسه نمیباشد.بنابراین تاریخ نمیتواند جامعه انسانی را به عنوان یک پدیده ثابت وبیحرکت مطالعه کند،میبایست آن را درطی حرکت و تحولش نیز بررسی کند.در این خصوص باید به این امر اشاره کرد که فرق عمده تاریخ با اکثر علوم مربوط به انسان ظاهراً این است که تاریخ انسان را به عنوان یک کل، به عنوان یک موجود متفکر و خود آگاه، بررسی میکند در صورتی که جز معدودی از سایر علوم به این جنبه وجود او نظر ندارند
در تاریخ مانند سایر علوم انسانی دیگر شناخت نظری محض آنگونه شناخت است که مبتنی بر مفاهیم کلی یعنی آنچه از تصور علیت ناشی باشد. لذا کار یک پژوهشگر تاریخ در هر نهضت و در جریان هر رویداد عبارت از یافتن روابط علت و معلولی آن است در مسأله علیت، پژوهشگر تاریخ را وارد قلمروی میکند که منطق تاریخ یا علم شناخت تاریخ است در قلمرو تاریخ تقریباً هر پدیدهای که هست جنبه نفسانی و وجدانی دارد- هم از طریق پژوهشگر تاریخ و هم از جهت اشخاص وقایع پس قضاوت و ارزشی کردن در یک زمینه تاریخی بستگی تام به سطح آگاهی، تیزبینی و تسلط بر موضوع پژوهشی پژوهشگر دارد.
ما معتقدیم که تاریخ تنها با پدیدههای روانی سرو کار ندارد بلکه گاه با طبیعت و حوادث آن نیز سر وکار پیدا میکند ما در این مسأله از این جنبه یعنی حتی میدان نبرد و شرایط جوی غفلت نکردهایم.
نقد و ارزیابی تحقیق موضوع مورد پژوهش
در کار تاریخ، شناخت روش و هدف، اهمیت خاص دارد تاریخ گردآوری روایات یا مقایسه آنها و شناخت واقعیت حوادث و نیز نظر به توصیه و تفسیر این واقعیات است که بین جزئیات آن رابطه برقرار میکند و آنها را به یکدیگر پیوند میدهد ما در تحقیق خود سعی کرده ایم که به این نکات توجه لازم داشته باشیم.
در تبیین رویدادهای تحقیق مورد نظر تلاش نمودهایم که به سوالات مربوط به چرایی، چگونگی و چیستی آن دوره در حد وسع و آگاهی خود به آن جواب بدهیم. از دیدگاه خود بعنوان یک دانشجو در پایان هر بخش از رویدادها تبیین و علت یابی و نتیجهگیری داشته باشیم. ما در این تحقیق سعی نمودهایم که تبیین عقلانی با توجه به ذهنیت خود از وقایع آن دوره (عصر صفوی) در ذهن بپرورانیم و آنرا با توجه به برآورده ساختن اهداف تحقیق خود به کار ببریم.
اهداف تحقیق تاریخی
ازاهداف مورد نظر ما در این تحقیق
1-آشنایی با روال زندگی نیاکانم در این خطه از سرزمین بزرگ ایران بالاخص با توجه به داشتن ساختار عشایری آن زمان، نظام اداری بوده است.
2-انجام یک پایاننامه شایسته در دوره کارشناسی ارشد رشته تاریخ
3-مطالعه تطبیقی و مقایسهای وقایع تاریخی بخشی از دوره صفویه از کتب و اسناد دولتی و کتب تاریخی
4-مطالعه در علیت وقایع گذشته از دیدگاه مورخین
ت:
روشهای دستیابی به سوابق و ادبیات تحقیق
در این تحقیق ما برای بیان و دستیابی به ادبیات مسأله از اطلاعات مکتوب دست اول و کتب و مقالات و اسناد کتابخانه های ملی و مجلس و ملک و دانشگاه تهران بهره جستهایم. و از آن منابع فهرست برداری و سپس مطالعه و فیش برداری و مجلات تاریخی را هم در حد دسترسی به آن اطلاعات مطالعه و نکات لازم و مهم آن را یادداشت و فیشبرداری کرده و در جای مناسب تحقیق گنجاندهایم علاوه بر این از کتابشناسیها، نمایهها کتابخانهها و فهرست تحقیقات انجام شده قبل سود برده و تنها در حد ضروری بکار بردهایم. آنچه شایان توجه است در این تحقیق پایان نامهای به دلیل وسعت منابع بیشتر از منابع اصیل و مبنایی استفاده نمودهایم از کتابخانه مجلس شورای اسلامی ایران نقشه دوران حاکمیت شاه عباس اول را در پایان نامه ضمیمه و حدود و مشخصات و شهرهای مناطق غرب آن زمان را مشخص و شناساندهایم تا حد امکان مدارک و شواهد مورد نیاز را کامل نموده و در بین آنها ارتباط منطقی برقرار نمودهایم. تلاش وافر نمودهایم که از دخالت دادن نظریات شخصی و تعبیر و تفیسرهای غیر منطقی خودداری نمائیم و با استفاده از شیوه مقایسه مدارک و شواهد و تحلیل منطقی آنها گسستگی های اسناد را برطرف نمائیم.
پیشینه یا سوابق تحقیق
با مراجعه به کتابخانه ملی ایران در تهران و دانشگاه آزاد اسلامی واحد مرکز و دانشگاه تهران به نظر میرسد پژوهشهایی در خصوص نظام اداری دوره صفویه در مناطق غرب کشور بالاخص ایل کلهر در دوره صفویه به عمل نیامده، اما پایان نامههایی که جسته و گریخته اشارهای به نظام اداری صفویه آنهم در رشته حسابداری و نیز بررسی تشکیلات اداری و ساختار مدیریتی در عهد صفویه و یا روش مدیریت در وصول مالیات در آن دوره به انجام رسیده است که جوابگوئی اهداف ما نمیتوانست باشد.
البته گاهی برای رسیدن به نتایج اصولی احتمالات را در نتیجهگیری جنگ چالداران بکار بستهایم. از پایان نامههای دیگران صرفاً بمنظور آشنایی با چارجوب تحقیق تاریخی و نه استفاده و کپی برداری از آن بهره گرفتهایم.
محدودیتهای پژوهش
دشوا ری های کار
1-بدست آوردن اسناد پراکنده از گوشه و کنار شهرهای بزرگ از جمله تهران
2-مسافرتهای طولانی و نداشتن محل امن و به زحمت افتادن اقوام
3-درک گذشتهای دور با اطلاعات مکتسبه از لابلای کتب دانشگاهی
4-عدم دسترسی به کتابخانههای معتبر و نداشتن کارت عضویت برای هر یک از کتابخانهها
5-زمان و هزینه انجام این تحقیق آنچنان که تمایل قلبی ام بود میسر نشد.
تسهیلاتی که در انجام این تحقیق در اختیارم بوده است
1-کتابفروشیها و کتابهای کتابخانههای شهرستان ابهر
2-طی چند مسافرت از کتابخانههای ملی ایران واقع در بزرگراه حقانی تهران، دانشگاه تهران و کتابخانه ملک و کتابخانه مجلس استفاده نمودهام
3-گزارشها، مجلههای علمی، فهرستهای کتب و انتشارات و فرهنگها
4-راهنمایی یکی از همزبانهای خود که اطلاعات جامع و مفیدی در اختیار من گذاشتند.
فصل اول
محدوده جغرافیایی تاریخی منطقه کرمانشاهان
جغرافیای تاریخی منطقه: کرمانشاه
کرمانشاه تاتهران 588 کیلومتر فاصله دارد، از شمال به سنندج از شرق به همدان از جنوب به لرستان و از مغرب به اسلام آباد محدود است دارای 34 درجه و 19 درجه عرض شمالی و 47 درجه و 7 دقیقه طول شرقی است، کرمانشاه در جلگه واقع شده و ارتفاع آن از سطح دریا 4410 متر است این منطقه از مناطق باستانی ایران است و در ادوار مختلف به علت موقعیت مهمی که داشته تغییرات زیادی در وضعیت سیاسی آن پیدا شده است در زمانی که این ولایت مرز آشور و عیلام و بابل و ماد بود و قبایل آرین هنوز تشکیل دولت واحدی توفیق پیدا نکرده بودند به صورت ملکوک الطوایفی زندگی میکردند. قسمت شمالی این ولایت مامبری، قسمت شرقی خارخار، قسمت مرکزی (پلیبی)، قسمت جنوبی عیلام و قسمت غربی آن را کوسی می نامیدند. سلسله کاسیتها که سدهها در کلده سلطنت داشتهاند از سکنه ناحیه کوسی بودهاند محتملا سلطنت مادها در این منطقه ریشه و پایه گرفته است و نیز ایالت کمبادنه پارتیان که اینرو خاراکسی از آن نام برده در آنجا بوده است، در کتیبه بیستون به صورت کان پادا ذکر شده است، برخی دیگر از نویسندگان، مرکز این ولایت را با او تانیا باغستانا گفتهاند. دردوره استیلای اسکندر مقدونی مورخین ازاسامی شهرهای این منطقه از جمله کالا یا زگری پل (سر پل ذهاب) و کارینا (کرند) و کنگوبا (کنگاور) نام بردهاند.
داریوش کبیر به واسطه اهمیت اقتصادی و سوق الجیشی کرمانشاه علاوه بر اینکه آثار تاریخی بیستون را به یادگار گذاشته جادهای ساخته است که از بابل به نینوا و سارد اتصال داشته و کرمانشاه را به همدان متصل میکرده است و با این اقدام بزرگ ولایت داخلی ایران را با کشورهای دیگر مربوط نموده و وسایل تسهیل عبور و مرور را ازنقطه نظر لشکر کشی و بازرگانی فراهم ساخته است.
اصطخری و ابن حوقل که در قرن چهارم هجری به وصف این آثار پرداخته آن کوه را بیستون نامیدهاند.
ابن حوقل درباره کرمانشاه میگوید که شهری زیباست و در میان اشجار و آبهای روان واقع گردیده میوهاش ارزان است و وسایل آسایش فراوان
قرمیسین شهری است میان همدان و حلوان در سر راه حاج. [ابن فقیه گوید] قبادبن فیروز به سبب خوبی آب و هوای کرمانشاهان در آنجا مسکن نموده بود و قصر در آنجا بنا نهاده بود موسوم به( قصر اللصوص) جهانگرد دیگر ابن مهلهل است که در قرن چهارم از کرمانشاه دیدن کرده و از آثار تاریخی طاق بستان یاد کرده است.
مقدسی اولین نویسندهای است که در کتاب خود به جای نوشتن قرمیسین نام فارسی آن یعنی کرمانشاه را نوشته و مینویسد مسجد جامع شهر در بازار واقع شده و عضدالدوله دیلمی در آنجا قصری نیکو بنا نهاده بود
ابن مهلهل سیاح در قرن چهارم شهر زور را به دلیل اینکه بین راه مدائن و دو آتشکده بزرگ ساسانیان واقع بودند و نزد ایران به شهر نیم راه موسوم است ، زمانی که ابن مهلهل آن ناحیه را دیده افراد آنجا به جمعیت هزار خانوار میرسید.
یاقوت که هر دو اسم را ذکر میکند تفصیلی دربارهی شهر نمیدهد و فقط به شرح کتیبهها و خرابههای واقع در کوه مجاور دهستان میپردازد.
مستوفی قزوینی در قرن هفتم قرمیسین را نام میبرد و میگوید نزدیک کرمانشاهان است چنانکه گویی هر دو یک شهر هستند.
قزوینی در قرن هشتم آن را وستام نامیده و اکنون به طاقبستان معروف است از جمله حجاریها تصویر داریوش است در حالی که پادشاهان خراجگزار خود را به حضور پذیرفته به کتبیهای به خط میخی و به سه زبان مختلف.
محدوده کرمانشاهان در عصر صفویه
کرمانشاه در این دوره محدود است به کوههای که فاصله بین رود دیاله و گاما سیاب میباشد و از مشرق به کوههای کنگاور و از جنوب به کوههای کلهر و از مغرب به خاک عراق و شامل دو ناحیه متمایز است: اول ناحیه کوهستانی که نقاط آن همه جا یکسان، دوم ناحیه جلگه که به کلی نواحی آن مختلف است. چین خوردگیهای این قسمت منظمتر از کردستان و امتدادشان از شمال به جنوب شرقی و مانند دیواری قرار گرفته.
اراضی آن دارای جنگلهای وسیع معادن بسیاری و به استثنای قسمت سفلای ذهاب و ماهیدشت و حوالی بیستون در تمام نقاط دیگر آن درخت بسیار است و مناظر مصفایی تشکیل میدهد در این قسمت جلگههای مرتفع، درختان تبریزی و چنار و بید و درختان میوه فراوان، باغهای وسیع آن که به خوبی آبیاری میشود مانند جنگل به نظر میآید. در قسمت های کوهستانی بلوط و نارون وانواع سرو میرویند و از سر پل به بعد درخت خرما میتوان یافت. که با درختان مرکبات و انجیر و انار مخلوط است و بواسطه همین حاصلخیزی فراوان و درختان مختلف سلاطین ساسانی آن را مقر سلطنت خود قرار داده بودند. خشکبار آن فراوان و قسمت مهمی را به خارج حمل میکنند. در قسمت کوهستانی گندم، جو، ذرت،کرچک و توتون به عمل میآید. ودر قسمتهای گرم پنبه و برنج و نیل و غلات کشت می شود ولی برنج آن چندان خوب نیست و زراعت آن در سنوات اخیر بسیار ترقی کرده.
شکار در کوههای کرمانشاه زیاد و خرس و روباه و شغال در همه نقاط آن یافت میشود.
شهرهای و بلاد آن
1-کرمانشاه و حومه 2- سنقر کلیایی 3- میان در بند و بالا دربند و زیر بند 4- دینور 5- کنگاور 6- ماهیدشت و هارون آباد و فیروز آباد 7- صحنه 8- کرند 9- ذهاب و قصر 10- هرسین
شهر کرمانشاه در 19/34 درجه عرض شمالی و 7/47 درجه طولی شرقی جاری و از شمال شرقی شهر میگذرد. شهر کرمانشاه چندان قدیم نیست و ظاهراً در زمان ساسانیان بنا شده و اهمیت آن از قرن نهم هجری در زمان صفویه شروع میشود. و از زمان صفویه به بعد دولت عثمانی عراق را متصرف کرد کرمانشاه چون در نزدیک سر حد واقع شده بود مهمتر گردید و به همین نظر برای شهر استحکاماتی بنا گردید عمده آنرا شاه اسماعیل ساخت. عثمانیها چندین مرتبه آن را متصرف شدند ولی بالاخره قشون ایران آنها را خارج کرد واز زمان نادرشاه به بعد اهمیت آن زیادتر و نفوس آن روبه فزونی نهاد.
از کنگاور به صحنه و از صحنه به پل شاه (که پل سنگی بزرگی در آنجا بنا شده است) می رسد از پل شاه به ماهیدشت و از ماهیدشت به هارون و از هارون آباد به خانقین از خانقین به قصر شیرین میرسد. از قصر شیرین به ینکی خانقین و از ینکی خانقین به کسرو از کسرو به شهروان و از شهروان به بوروص و از بوروص به بغداد میروند. بعضیها هم عوض عبور از کنگاور راه همدان را پیش میگیرند که یکی از معتبرترین شهرهای ایران است. اما راه دور تر میشود همدان طرف شمال شرقی واقع میشود میان صحنه و پل شاه تنها کوه مرتفعی که در این راه وجود دارد سمت شمال مییافتند که باید طول آن را عبور کرد. این پل کوه مثل دیوار است و پرتگاه خطرناکی است و تا اندازهای که چشم کار میکند در بالای آن صورتهای متعدد و بزرگ از اشخاصی که با لباس کشیش ملبس و مجمرهای بخوران در دست دارند بدون اینکه شخص بتواند دربارهی آن فکر کند یا اهالی آنجا بتوانند بگویند چه طور و چرا آن صورتها در آنجا حجاری شدهاند دیده میشود. از زیر آن کوه رودخانهای عبور میکند که یک پل سنگی روی آن بسته شده است.
در یک روز فاصله از آن کوه، شهر کوچک... واقع شده که از حیث موقعیت و مکان و آبهای گوارا و میوههای اعلی خصوصاً شرایطهای خوب برای توصیف خیلی مطبوع و دلپذیر است و عقیده ایدهال ایرانیها این است که اسکندر بعد از مراجعت از هندوستان در این شهر مرده است اگر چه برخی میل دارند که او در بابل مرده باشد.
چگونگی اداره این منطقه
کرمانشاهان و کلهر: از سرزمینی که بین ایالات کردستان، لرستان و همدان واقع است و کرمانشاهان نامیده میشود. به ندرت در مآخذ ما ذکری به میان میآید. از ابتدای دوره سلطنت شاه طهماسب اول (984-930=1576-1524 م.) واقعنامهها بر حسب موقع از حاکم کردهای کلهر سخن میگویند که عشایر کلهر بین کرمانشاهان و مرز ایران ساکن بود گویا در ابتدای امر نفوذ ایران در آنها اندک بوده است. ضمن وقایع سال 950(44-1543 م) که گروهی برای تنبیه عشایر کلهر همواره یاغی بودند فرستاده شد ما فقط در زمان اسماعیل دوم (985-984) است که به وضوح به نام حاکم کرمانشاهان بر میخوریم. در این مورد خاص مانند ادوار بعد از کرمانشاهان اغلب به نام سنقر و دینور یاد میشود.
عشایر کلهر حداکثر از زمان شاه صفی (1052-1038=1642-1629 م) تحت نظر حاکم سنقر کرمانشاهان قرار گرفتند. حاکم سنقر و کرمانشاهان از همان هنگام تا (قرن یازدهم هجری) همواره از اتباع قبیله زنگنه بوده است. از شیخ علی خان یکی از وقایع نامهها او را بیگلر بیگی ناحیه بغدادی نامیده است. از ایلان ایل 6-1015(=6-1665م) تا سال 1110(=1698م) سران قبیله زنگنه در دربار سهمی به عهده داشتند بدوا به عنوان (سردار) و بعداً در مقام وزیر اعظم و نمایندگان خود را به حاکم نشین گسیل میداشتند این حاکم مطابق اظهار لسترنج به هیچ بیگلر بیگی وابستگی نداشت اما خود نیز بیگلر بیگی نبود.
فصل دوم
بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی پادشاهان صفویه
اوضاع سیاسی ایران قبل از صفویه که نشان میدهند نیمهشرقی ایران در دست بازماندگان خاندان تیموری قرار داشت و نیمه غربی تحت تسلط آققویونلوها بود. در این شرایط چالشهای مداوم بین نیروهای دولتی و قبایل خواهان استقلال نسبی (منظور نیروهای تمرکزگرا و تمرکزگریز) وجود داشت. هر چند بنیان خواهان و شالوده ساختار اجتماعی ایران بر اساس سیستم قبیلهای و عشیرهای استوارو در اداره مالکیت اراضی نیز مناسبات سیورغال حکم فرما بود غالب اوقات غلبه با نیروهای تمرگزگرا بود که از سوی نظام قبیلهای و عشیرهای به شدت حمایت میشد.
بررسی اوضاع سیاسی اجتماعی پادشاهان صفویه
شاه اسماعیل اول موسس دولت سلسله صفویه
شاه اسماعیل اول موسس دولت صفویه در سن 13 سالگی با هفت هزار نفر از صوفیان و مریدان پدرش شیخ حیدر از لاهیجان که مدت 5 سال پناهگاه .وی بود به اردبیل رفت تا از ارواح اجداد خود استمداد کرده زمام کشور را از دست فرمانروایان عصر خود بگیرد.
شاه اسماعیل اول در مدت کوتاهی به فاصله 2 سال به حمایت و کمک مریدان پدرش و نیاکان دائیش توانست از آذربایجان قیام کند قراباغ ولایت روم«آسیای صغیر» را بگیرد و از آنجا شیروان و ارمنستان و آذربایجان همه بر او مسلم گردید و در تبریز پس از غلبه بر پسر دائی خود الوند بیک آققویونلو به سلطنت نشست.
شاه اسماعیل در سال 892 هـ ق متولد شد هنگامی که پدرش در جنگ با شیروانشاه و آق قویونلوها بود بیش از یک سال نداشت و چون او و برادرانش گرفتار زندان یعقوب شدند. چون خواهر یعقوب مادر اسماعیل میرزا و برادرانش بود از کشتن آنها صرف نظر کردو به استخر فارس آنها را زندانی نمود و بعد هم آنها را آزاد ساخت.
شاه اسماعیل اول که خود را سادات و اولاد حضرت علی (ع) میدانست بدین سبب مفاخره میکرد و چون از نواده اوزون حسن بیک ترکمان آق قویونلو بود به سبب خویشی با آنها خود را وارث و جانشین به حق و قانونی آن خاندان میشمرد. سیادت وی و نسبتش با امرای ایرانی نژاد و متهور را بر آن داشت که دست به یک کشور گشایی بزند و بسط قدرت و نفوذ دهد سیادت و خون ایرانیت محرک این پادشاه عظیم الشان گردید و موجبات کار بر او از طرف خاندان پدری و خاندان مادری فراهم بود. به اضافه که آشفتگی اوضاع محیط در ملوک الطوایفی هم ایجاب میکرد که یک پادشاه مقتدری ظهور کند و یک وحدت سیاسی به وجود آورد که شاه اسماعیل با کمک قزلباشان شیروان و ارمنستان و آذربایجان در کمال سهولت و آسانتر از آنچه خود میپنداشت گرفت و در تبریز به سلطنت نشست و این تاجگذاری برای شاه اسماعیل اول با این عوامل و با توجه به اوضاع و احوال گذشته چنین می نماید که غیر از علل و عواملی عادی ظاهر یک صفا و وفای باطنی بود که از ارواح قدسه الهام و حمایت میگرفته است. و از این تاریخ از روی جد و پدرش که میخواستند سلطنت ظاهری را هم به سلطنت باطنی خود بیفزایند صورت عمل به خود گرفت و در مدت کمتر از ده سال بر سرتاسر ایران سلطه یافت و در سن 23 سالگی بود که سلطان کشور پهناوری به عرض و طول زمان ساسانیان بلکه افزونتر گردید زیرا عراق امروز و قسمتی از پاکستان امروز هم با تمام سواحل خلیخ فارس به ایران متعلق و در زیر سلطه و نفوذ شاه اسماعیل اول در آمد.
شاه اسماعیل تصمیم گرفت که مذهب شیعه را در ایران رسمیت بخشیده و اعتقاد به سایر خلفا را از افکار ایرانی براندازد علمای شیعه تبریز از این اقدام به سبب قرب جوار با سنیها بیمناک شدند و شاه اسماعیل را از کثرت اهل سنت آنجا ترساندند تا شاه خطبه نخواند ولی پادشاه صفوی چنین جواب داد: که مرا به این کار مامور کردهاند و خدای عالم با حضرت همراه منند و من از هیچ کس بیم ندارم به لطف خدا پیشرفت میکنم اگر رعیت هم حرفی بگویند شمشیر از غلاف میکشم و به کمک خدا یک کس را زنده نمیگذارم روز جمعه خود میروم و خطبه اثنی عشر می خوانم.
اما شاه در فکر بود، که میدانست قزلباش راست میگویند. چون به خواب رفت، دید که از برابرش نور پاک، حضرت امیر نمودار گردید و گفت: ای فرزند دغه دغه به خاطرمرسان.
روز جمعه خطبه میفرمای که قزلباش تمام یراق پوش میآیند و در میان دو کس از رعیت قرار میگیرند و در وقت خطبه اگر رعیت حرکت کنند ایشان را قزلباش گرفته، میکشند و به این طریق بگو خطبه بخوانند. شاه اسماعیل از خواب بیدار شده خوشحال گردید. دستور داد که حسین بیگ ﻟﻟﻪ و ابدال بیگ سران قزلباش آمدند. شرح خواب را بیان کرد. ایشان گفتند: حقا بدون این تعلیم نمیشود.
روز جمعه شاه رفت و به مسجد جامع تبریز و فرمود مولانا احمد اردبیلی که یکی از اکابر شیعه بود، بر سر منبر رفت و شاه خود بر فراز منبر رفت و شمشیر جهانگیری برهنه کرد. چون آفتاب تابان کشیده، چون شهریار عالم بر پادشاهی قرار گرفت و خزینه الوند پادشاه را به قزلباش قسمت نمود و سکه علی ولیالله زدند و خطبه خواندند، اما قزلباش گفتند: ای شهریار فکری میباید کرد در خواندن خطبه اثنی عشری چرا که دویست سیصد هزار کس در تبریز و از زمان حضرت تا حال این خطبه را کسی بر مدار نخوانده و میترسیم که مردم بگویند که ما پادشاه شیعه را نمیخواهیم.
نعوذ بالله که رعیت برگردند. پس میباید که در این باب فکر میکرده شاه فرمود که که مرا به این کار وا داشتهاند و خدای عالم با حضرت همراه منند و من از هیچ کس باک ندارم به توفیق الله تعالی اگر رعیت هم حرفی بگویند، شمشیر از غلاف میکشم و به عون خدا یک کس را زنده نمیگذارم روز جمعه خود میروم و خطبه اثنی عشری میخوانم.
آن دو دانگ به آواز بلند بیش باد وکم مبادا گفتند و آن چهار دانگ دیدند که چون آنان قزلباش خنجرها و شمشیرها در دست، گفتند هر کدام که نمیگوئید کشته میشوید.
تمام از ترس خود گفتند بیش باد و کم مباد که شاه فرمود همین تبرائی تبریز بزرگ در پس و در پیش جلو شاه میرفت و تبرا میکرد
آنچه که سبب شد بعضی خوانین کرد به شاه اسماعیل جذب نشوند سیاست ضد ملوک الطوایفی آن پادشاه با سیستم خان خانی بود. سیستمی که با حکومتهای خود کامه محلیاش در هر جای کشور اعتنایی به فرهنگ و معنویات و ارزشهای مشترک تاریخ ایران نمی توانست امین زکی مینویسد شاه اسماعیل موسس سلسله صفویه قصد داشت تا خان خانی و ملکوک الطوایفی را از کردستان براندازد پس به جانب کردستان راند در این حرکت تمامی سرزمینهای میان بغداد و مرعش اطاعت او را گردن نهادند و این علتی بود برای تضعیف قدرت و یکپارچکی ملی و جلب تسلط خارجی به ویژه که در آن زمان علت دیگری هم پیدا شده بود و آن وجود یک امپراطوری توسعه طلب مسلمان بود که خود را خلیفه می نامید و شاه اسماعیل برای آنکه بتواند در این نواحی به مقابله عثمانیها بپردازد حکومت ولایت کردستان را به امرای قزلباش سپرد.
متأسفانه سیاست شاه اسماعیل درست درنیامد و در بند کشیدن امرای کرد و همچنین دیگر تعصب بیجای امرای قزلباش به ویژه در مورد مذهب تا به آنجا ادامه یافت. که نظر کردان متوجه دربار عثمانی گردید.
دکتر مسعود گلزاری مینویسد: «پس از خودداری آن کردان از همدستی با شاه اسماعیل درجنگ چالدران که منجر به شکست شد به خود آمدند و اختلاف مذهبی را کنار گذاشتند و. بار دیگر متوجه سرزمین اصلی خود شدند. »
رشید یاسمی مینویسد: « شاه اسماعیل سیاست بسیار دقیق و به جایی را درکردستان پیاده کرد. وی هر قدر به یاغیان کرد سختگیری میکرد ولی نسبت به سایر امرای کرد آنجا محبت مینمود.»
رشید یاسمی به شرفنامه بدلیسی استناد کرده و هر چند مورد از روی آوردن امرای کرد را به شاه اسماعیل و مورد مرحمت قرار دادن آنان را یکایک دنبال هم میآورد رشید یاسمی باز در ادامه از قول امیر شرفخان بدلیسی مینویسد: «...و د رهر فرصتی که امرای کردستان به اتفاق امیر شرف بن امیر بدری اراده ملازمت شاه اسماعیل نموده روانه خوی وتبریز شدند و شاه علی بیگ از دیگر امرای کرد هم ایذا و امانتی که از طایفه بختی به قزلباش رسیده بود به طاق نیسان نهاده به همراهی دوازده نفر از امرا و حکام کردستان متوجه خدمت شاه اسماعیل شدند. اما شاه اسماعیل ذخیره خاطری که از امیر شرف بدر داشت نمیتوانست او را همراه امرا و حکام کردستان در قید حبس و زنجیر کشد که بعد از مدتی از قید خلاص شدند اظهار اطاعت به درگاه سلطان سلیم خان نمودند سیاست سلطان سلیم آن بود که کردان را که نه از خود بلکه ایرانی تبار میدانست با جلب به سوی خود با حفظ حکومت ملکوک الطوایفیشان در مرزهای ایران وسیله هرج و مرج و خود کامگی قرار دهد. سلطان سلیم کردان را پس از شکست جنگ چالدران تحت اطاعت خود کشید.
بلافاصله جنگ چالدران درسال 920 اتفاق افتاد عموم مورخان قدیم و جدید سلطان سلیم و پسرش سلطان سلیمان و دیگر سلاطین عثمانی تا آخر هر یک در هر زمان به نوبه خود دست به سرکو.ب و غارت و کشتار کردان گشودند.
بسیاری از کردان هم بودند که هیچگاه تصور جدا شدن از ایران وزیر بال دشمن رفتن را به ذهن خود راه نمیداند و از همان آغاز خود را وابسته به شاهان ایرانی میدانستند.
همه کردان ایران به سه گروه تقسیم میشوند سیاه منصور، چگنی، زنگنه. اینان از قبیله گوران یا اردلاناند. اینان از اول برای خدمت به شهریاران ایران رفتند
نصرالله فلسفی در کتاب خود که لشکریان شاه اسماعیل را حدود بیست هزار جنگاور و جانباز نوشته ضمناً در میان آن لشکریان، از قبایل کرد هم نام میبرد مینویسد جنگاوران قبایل کرد نیز در سپاه شاه اسماعیل خدمت میکردند.
در کتاب خودشرفنامه که در اوایل قرن دهم هجری تألیف شده ضمناً نوشته که بسیاری از سران کرد که در آغاز سلطنت شاه اسماعیل را شنیدند به خدمت او روی نهادند و قلعههای خود را واگذار کردند. شاه اسماعیل ریاست چشمکزک را به او ارزانی داشت و او در رکاب شاه اسماعیل بود به تیمورخان حاکم اردلان با اینکه سلطان مراد عثمانی به او عنوان پاشایی داده بود ولی او هیچ گاه از ارادت به شاه اسماعیل دست بر نداشت
«زاهد بیگ عزالدین شیر» از حکام مکاری اطاعت شاه اسماعیل نمود و منظور نظر شاهانه گشت امیر حسین از حکام عمادیه نیز به خدمت شاه اسماعیل سربرزد امرا و حکام به عزم آستان بوس متوجه تبریز گشتند.
ایل زنگنه در عصر شاه اسماعیل صفوی
همین که حکومت مرکزی ایران در روزگار شاه اسماعیل صفوی صاحب قدرت و عظمت گردید. اقوام کرد از جمله عشایر زنگنه که از دیرباز انتظار چنین موقعی را داشتند به همدردی با دولت ایران قد علم کردند و در برابر تجاوزات همسایه غربی همه جا مردانه از حقوق خود و ایران دفاع کردند.
ضمن ذکر امرای زنگنه درباره ایل زنگنه مینویسد: این طایفه در زمان شاه اسماعیل صفوی به مراتب عالی رسید محسود اقران بودند. چون از امراء ایشان کسی نماند، فرقه به فرقه خدمت امراء قزلباشیه مبادرت نموده و در عراق و خراسان استخدام گردیدند و بعضی در زمره قورچیان عظام منخرط4 گشتند.5
در سراسر سدة 10 هـ . ق و اوایل سدة 11 هـ. ق. کرمانشاه به علت قرب جوار با کشور عثمانی و دست اندازی عثمانیها و ضعف امرای محلی، با همه استعدادی که در تمام طول تاریخ برای آبادی داشته نتوانست آباد گردد تا آنجا که به صورت مزرعه در کتاب زینه المجالس معرفی گردیده است در اولین مآخذی که از عمران کرمانشاه در نیمه یازدهم (11) هـ.ق. سخن به میان آمده است، تاریخ روزگار شاه عباس دوم میباشد.
علت عمران آبادی کرمانشاهان دورة صفویه، گذشته از دارا بودن مرز مشترک با امپراطوری عثمانی خود را به عقب سپاه سلطان مراد زد و پس از وارد آوردن تلفات زیاد به حریف قوای نظامی او را درهم شکست.
در دوره صفویه کردستان و کرمانشاه از ایالتهای بزرگ ایران بوده است، هرچند دو دولت عثمانی و ایران بخشهایی از آن را در قرن دهم هجری را بین خود تقسیم کرده بودند، اما بدلیل داشتن مشترکات فرهنگی و زبانی بیشتر تمایل به حاکمیت ایران داشتند. در این رابطه کردها مبارزه سرسختانهای با این دو دولت (عثمانی و صفویه) آغاز کردند آن دو دولت بیکار ننشسته، از یک سو دولت عثمانی با حربه دین کردهای شمالی و جنوبی را که دارای دو مذهب جداگانه بودند (سنی و شیعه) به جان هم انداختند و دولت صفویه نیز به بهانه تضاد مذهبی بسیاری از آنها را از دم تیغ گذراند و تعداد زیادی را به ایالتهای آن زمان کوچانید(اشاره به کوچ اجباری کردان شمال خراسان). با این وصف هرچه اغتشاش و نا امنی در کردستان و کرمانشاهان بین قبایل و طوایف صورت میگرفت بوسیله خود کردها انجام می شد. انجام این دستورات به دلیل فقر آگاهی و نداشتن شم سیاسی قوی از جانب دو دولت بوده و این کرد بوده که برادر خود را کشته است اگرچه تعداد حملات سپاه دولتی به اکراد آن زمان کم نبوده است. نکته قابل توجه اینست که همه این فرمانروایان به نام ایل و تبار حکمرانی کردهاند. در ثانی این حکمرانان هر چقدر از دو قدرت مرکزی عثمانی و ایرانی فاصله مکانی نزدیکتری داشتهاند میزان اطاعت و فرمانبرداری آنها به یکی از آن دو قدرت بیشتر بوده است.
جنگ شاه اسماعیل اول با شیر صارم کرد در سال 913 هـ ق
شاه اسماعیل پس از فتح قلعه یزد به اصفهان رفت و مدتی به تفریح و شکار مشغول بود. به او خبر رسید که شیرصارم کرد در ساروقوغان مشغول دزدی و غارت اموال مردم است. شاه اسماعیل به قصد دفع آنها به سوی آذربایجان حرکت کرد و چند بار جنگ بین آنها اتفاق افتاد که هر بار پیروزی با شیرصارم کرد بود تا در شهریور سال 913 شاه اسماعیل طایفه شاملو را به سرداری عبدی بیگ والد دور میش خان و صاروعلی مهردار به جنگ صارم فرستاد. هر دو سردار با لشکر انبوه به جنگ صارم رفتند.
در طی یک جنگ خونین سران شاملو از جمله عبدی بیگ و صاروعلی مهردار کشته شدند و شیرصارم پیروز شد و به اتفاق امرا و حکام کردستان اطاعت سلطان سلیم حاکم عثمانی را پذیرفتند و از سلطه قزلباشها خلاصی یافتند.
سرداران نامی شاه اسماعیل با سپاهیان خود به جنگ مخالفان رفتند چون خبر آمدن سپاه قزلباش به شیرصارم رسید در پناه کوهها به کمین نشستند. که سپاهیان با روبنه آنها را غارت کردند و جمعی از دم تیغ گذراندند. سپاهیان متوجه شدند که کردان از کمین بیرون آمدند. به آنها حمله کردند و پسر و بردار صارو را اسیر کردند و اموال کردها را غارت کردند و به حضور شاه اسماعیل رسیدند و به الطاف شهر یاری سرافراز گردیدند و اسیران را به جنگجویان سپرد که به وسیله آنها به قتل رسیدند .
روایات تاریخ کرد از دوره صفوی
شاه اسماعیل صفوی،در سال 908 هجری،در نزدیکی همدان با سلطان مراد آققویونلو نبردی سخت نمود و در عراق عجم،خوزستان،فارستان را یکی از دیگری ضبط و تصرف کرد.در سال 909 هجری لشکری علیه صارمبیگ روانه کرد و نواحی اورمیه و شنو را غارت نمود و کشتاری فراوان کرد.بعد از آن به کردستان مرکزی روی نهاد و در نزدیکی البستان ، علاءالدوله ذوالقدریه را شکست داد سپس از آنجا به مقصد دیار بکر مراجعت نمود و دیار بکر را تصرف کرد.
از تاریخ تدوین شده اکراد چنین استیفاد میشود که رفتار شاه اسماعیل در ارتباط با کرد مانند رفتار آققویونلوها بسیار ظالمانه بود،و از آنجا که کرد سنی مذهب بود هیچوقت به او اطمینان نداشت و تنها به ترکمنها که رافضی مفرط بودند اعتماد و اطمینان داشت.در هر فرصتی سعی بر اذیت و آزار و نابودی کرد داشت.از آن جمله وقتی که به خوی ، آمده بود ، یازده نفر از امرای کرد به نزد وی رفتند و عرض اطاعت کردند،لیکن بر خلاف امید و انتظار آنان،آنها را دستگیر و حبس کرد و به جای آنان والیهای قزلباش را تعیین و منصوب کرد.یکی از این امراء مظلوم، ملک خلیل حاکم حصن کیف بود که شوهر خواهر شاه اسماعیل بود،سه سال در زندان تبریز محبوس گردید و پس از شکست شاه اسماعیل در چالدران،نجات پیدا کرد.
شکست شاه اسماعیل درچالدران(920 هجری قمری)قدرت و شوکت حکومت صفویه را بسیار تضعیف نمود و بعضی موفقیتهای نوادگان او به درجهای نبود که شوکت و عظمت گذشته را بازیابد و تا غرب کوهستانهای زاگرس قدرت و نفوذ خود را توسعه بخشد.
سیاست شاه اسماعیل اول در کردستان به مانند حکومتهای قبلی عبارت بود از:
1-نابودی حکومتها و امارات کُرد
2-تأسیس و تقویت نفوذ والیان قزلباش به جای آنان این سیاست دقیقاً عکس سیاست عثمانی و رفتار آن حکومت با کرد بود که به وسیله مولانا ادریس بتلسی در کردستان اجرا گردید،و هدف آن ایجاد و تعمیم اصولی متناسب با وضعیت محلی بود،و حکومتهای عثمانی به جهت تأسیس و تشکیل بعضی حکومتهای محلی،قوم کرد را کاملاًاز خود خشنود و راضی نمود.
یاور سلطان سلیم در سفر چالدران،از اردوگاه آماسیه،چند بار مولانا ادریس بتلیسی را به کردستان فرستاد،که عشایر ورؤسای کرد را علیه شیعیان و شاه اسماعیل صفوی تشویق و ترغیب کند،البته ارشاد و راهنمایی و تحریکات مولانا ادریس در این زمینه تأثیر بسزا داشت،تا آنجا که پس از جنگ چالدران در داخل کردستان،سرپیچی و عصیان و نافرمانی از هر طرف شروع شد .
«ایل کلهر پیش از روی کار آمدن صفویان تا ابتدای حکومت شاه تهماسب اول(984-930ه.ق)دارای موقعیت تقریباًمستقل یا خود مختاربوده است.بعدها با دربار صفوی ارتباط پیدا کرده و 500 نفر افراد «یا ساقی» را آماده خدمت در ارتش صفوی کرده است.
«ایل کلهر از سال (998ه.ق)تحت حکومت عثمانی قرار داشت تا اینکه در سال(1012هـ.ق)شاه عباسالله وردی خان حاکم فارس را مأمور اخراج عثمانیها از خاک کلهر و تصرف بغداد کرد.
شاه اسماعیل اولدر ایام سلطنت خود پنج جنگ عظیمکرد که سومی آن با سلطان مراد در آلمه کولاغی نزدیک همدان (عراق عجم آن زمان) روی داد، )سلطان مراد آخرین شخص سلسله آققوینلو بود.
فتوحات شاه اسماعیل اول صفوی در بلاد غرب ایران (931-927 هجری): «شاه اسماعیل اول اغلب در روایات غربی ایران سرگرم (جنگ) بود. اول به همدان وارد شد و به زیارت امام زاده سهل علی شتافت اما شورش کردهای یزیدی از امراء بار دیگر او را متوجه ساخت. رئیس آنها صارم کرد در معرکهای که جمعیاز امراء معروف شاه اسماعیل اول در آن بقتل رسیدند مغلوب و اسیر گشت اسرای کرد را به ورثه امرای مقتول تسلیم کردند که محض انتقام یعقوبت هر چه تمامتر به سیاست رسانند.
سلطان مراد سیزدهمین و آخرین پادشاه سلسله آق قویونلو و علاء الدین ذوالقدر با یکدیگر اتحاد کردند این شخص اخیر دعوت شاه اسماعیل را رد کر ده و زبان را به کلمه طیبه علی ولیالله و لعناعدای دین یعنی خلفای سهگانه نگردانید و به مخالفت برخاسته از سلطان عثمانی استمداد کرد.
گفتار در ذکر محاربه نواب فردوس بارگاه با پادشاه روم در موضع چالدران در سنه 920 و مواضع و مغلوب شدن سپاه قزلباش ملک به شبیه و نظیر «الذی بیده الملک هو علی کلشی قدیر» نفس نفیس بعضی از افراد انسان را بهازدیاد علایق دنیوی انیس ابداع فرموده، هر چند فضای عیش را بر ایشان سمت و سعت داده ایشان را بر بدایع جلال و مناهج اقبال ارتقاء و اعتلا اهدا نماید. پس از وصول بدین مراتب علیا وفوز بر این عطیه عظما، این مقام را حقیر دانسته خود را در طلب زواید بدین فواید در عقبه تعب میاندازند، و عالمی را در استدعای لذات نفسانی سوخته، جهانی رادر بوته هوای نفس مشتهیات جسمانی می گذارند ، و از آنجاست که حضرت شاه انیبا و سلطان ممالک اصطفا علیه صلوات الله تعالی میفرماید که «لو کان لابن آدم و ادیان من مال را بتغی الیهما ثالثاً ولایملا و جوفه الاتراب»داعی برتبین این مقدمات و ساعی بر تحقیق این مرقومات، آن که چون پادشاه ممالک روم، فرمانروای آن مرزو بوم، سلطان سلیم، با وجود وفور جمعیت و ظهور عظمت که او را در آن مملکت وسیع دست داده بود، طمع در دیار و امصار و ولایت عراق و آذربایجان کرده، بنابر اظهار اقتدار و استحظار حشر بیشمار، ایلچی نزد پادشاه رستم شعار سکندر آثار فرستاده نواب شاهی را از توجه خویش و داعیه تحصیل بیش از پیش آگاهی داده پس از اطلاع نواب کامیاب بر داعیه وی، ایلچی را به خلعت فاخره نقود وافره مسرور ساخته، به سلطان سلیم پیغام فرستاد که ما نیز متوجه اخذ و تصرف ممالک تو هستیم؛ لایق آن که تو نیز از مقر خود بیرون آمده در محلی تلاقی فریقین دست دهد،به تأیید یکدیگر مقابل گشته به مراسم محاربه قیام نماییم تا بمقتضی وقت عمل کرد آید، وایلچی مرخص گشته آن پیغامها بیقصور وکسور به سلطان سلیم رسانید. آنگاه موکب ظفرنشان از ولایت همدان بجانب تبریز جلو ریز رفتهها، چون بلده مذکور معسکر لشکر ظفر اثر گشت، بوضوح پیوست که سپاه روم بر سبیل اسراع متوجه معرکه کارزارند از غایت شجاعت وجرأت بیآنکه بعضی از ولات و حکام بنواب کامیاب ملحق شوند، بسوی دشمن ایلغار کرده در اوایل رجب سنه عشرین و تسمعائه در موضع چالدران در بیست فرسخی تبریز است، آن دو گروه کوه شکوه به یکدیگر رسیدند. از هر دو جانب باستعداد آلات حرب مشغول گشته بترتیب صفوف قیام نمودند، و قاعده سلاطین روم آن است که در وقت محاربه به حدود جنود خود را به زنجیر و غیره استحکام داده،حضی بغایت حصین از برای حفظ خود ساخته و تفنگچیان در درون آن بفراغ بال به انداختن تفنگ و مراسم جدال و جنگ اشتغال نمایند، و دلاوران روم همواره همین رسم و قاعده مسلوک می دارند. بعضی از دولتخواهان نواب کامیاب از این کیفیت عرض نمودند که اگر قبل از آنکه مخالفان خود را بدین صورت حراست کنند خود را بدیشان زنیم، انهزام ایشان بسهولت تأثیر پذیر گردد.
دورمیش خان که اقرب سرداران سپاه شاه بود این تدبیر را رد کرده، معروض داشت که ما توقف میکنیم تا وقتی که آنچه مقدور است ایشان در محافظت خود بفعل آورند، پس از آن قدم در میدان کارزا نهاده دمار از روزگار ایشان برآریم، غافل از آن که «مصراع»:
دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد از آنجا که غرور و موفور بر مزاج پادشاه با انتهاج و غالب بود سخن دورمیش خان قبول فرموده، لشکر قزلباش آن مقدار مکث
دانلود مقاله تحولات سیاسی ولایت کرمانشاهان در دوره صفویه