فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

مولانا جلال الدین مولوی

اختصاصی از فی ژوو مولانا جلال الدین مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مولانا جلال الدین مولوی


مولانا جلال الدین مولوی

مولانا جلال الدین مولوی

20 صفحه

مقدمه:

مولانا جلال الدین مولوی که از شاعران بزرگ و برجسته ی ایران اسلامی است، خدمت عظیمی به عرفان، اسلام و ادبیات ایران و جهان کرده است و هنوز هم کلیات مثنوی معنوی و دیوان شمس او از ارزشمندترین آثار الهام بخش معارف اسلامی است. او در شرحی بر حدیث معروف پیامبر اکرم (ص) که فرمودند: هر کس بخواهد عالم آدم، تقوای نوح، بردباری ابراهیم، هیبت موسی (ع) .


دانلود با لینک مستقیم


مولانا جلال الدین مولوی

دانلود مقاله قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی


دانلود مقاله قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی

 مثنوی ، شاهکار عرفانی قرن هفتم واز ستونهای چهارگانه ادب فارسی ، ازمعدود آثار یست که درعین دیرینگی ، ازبسیاری جوانب همچنان تازگی وطراوت خود را حفظ نموده است . زبان راوی ، سادگی وبی پیرایگی لفظی ، معنی ژرف وسهل وممتنع ، بکارگیری قصه وثمیل وبه تبع آن ، جهان شمول بودن این شاهکار جاوید ادب پارسی بدان تازگی بخشیده است که آنرا از بسیاری جوانب از جمله درساختار داستانی قابل بررسی ساخته است .

دراین مقاله بانگاهی کلی به داستانهای مثنوی ، به بیان نوع ادبی قصه ها ، ذکر برخی ویژگیهای ساختاری وبالاخره بررسی اهم عناصرداستانی درآنها خواهیم پرداخت .

1-موضوع قصه های مثنوی:

داستانها ازدیدگاه محتوا ، موضوع وروح حاکم برآنها ، انواع گوناگونی می یابند که از آن جمله است ؛ داستانهای واقعی ، داستانهای تمثیلی ، داستانهای رمزی ، داستانهای طنزآمیز ، داستانهای وهمی – جادویی، داستانهای رئالیسم جادویی ، داستانهای حادثه پردازانه ، داستانهای عاشقانه ، داستانهای عارفانه ، داستانهای سیاسی – اجتماعی ،  داستانهای اساطیری ، داستانهای حماسی ، داستانهای عامیانه ، داستانهای رزمی ، داستانهای حکمی – اخلاقی ،  داستانهای فلسفی ، داستانهای قرآنی وداستانهای دینی .

از این میان ، قصه های مثنوی عمدتا حول محورچهارموضوع ؛ یعنی قصه های عارفانه ، قصه های حکمی، قصه های قرآنی وقصه های تمثیلی می گردد .

بیشتر قصه های مثنوی از جنبه ای عرفانی سرشار است . شاعر قصه را ن از جهت ارائه نوع وشیوه پرداخت داستان بلکه باعنایت به لایه های پنهانی قصه ومفاهیم عرفانی آن سروده است . دراین معنی قصه دارای یک روح ویک جسم است ، جسم آن مرئی وروح آن پنهان ودیرباب است وبه آسانی دریافت نمی شود :

 

گربگویم شمه ای زان نغمها

جانها سربرزنند از دخمها

گوش را نزدیک کن کان دورنیست

 لیک نقل آن بتودستورنیست

(دفتر اول ، بیتهای 1982 و 1929) [1]

اما ازسوی دیگر ، مولانا راست که : ‹‹ آنچه یافت  می نشوند آنم آرزوست ›› وبدین ترتیب درغالب قصه های مثنوی بنحوی به معنی مقصود نیز اشاره رفته است اما این اشاره درقصه های حکمی وتعلیمی بسی واضحتر ودست یافتنی تر از قصه های عرفانی است ؛ برای مثال درقصه ‹‹ پیرچنگی ›› (دفتر اول ،بیتهای 1950-1913)که ازجمله قصه های عرفانی به شمار می آید ، پیری چنگ زن بسبب آنکه درپایان عمر نمایشی بی خریدارمانده است ، به گورستان رفته وبا گریه وزاری بردرگاه خداوند چنگ می نوازد وچون خداوند حاجت اورا روا می گرداند ،چنگ را به قصد توبه فرو می شکند .عمر خلیفه ، بعنوان مراد ومرشد از او می خواهد که گریه وتوبه رانیز ترک گوید وبه مقام استغراق درآید واوچنین می کند . دراین قصه که بر‹‹ حجاب نور›› نظر دارد ، فهم معنای عرفانی ، آسان نیست ؛ چنگ (وسیله توجه قلبی پیربه خداوند ) خود حجاب درک حق است وشکستن آن وسپس گریه وزاری بدرگاه حق که خود کشف حجاب است درمقامی بالاتر ، حجاب محسوب گردیده وترک آن بایسته است .بدین ترتیب ، درک مقام استغراق عارف واصل حتی برای مولوی نیزغیر قابل دسترس می نماید:

حیرتی آمد درونش آن زمان

من نمی دانم ، تومی دانی بگو!

(دفتراول ،بیتهای 2210و 2211)

برخی قصه های مثنوی جنبه حکمی وتعلیمی دارند . دراین گونه قصه ها ،مقصود اصلی ، تعلیم وحکمت است وآموزه های اخلاقی ممثل قصه هاست چنانکه درحکایت آن واعظ که دعای ظالمان می کرد (دفترچهارم ، بیتهای 112-81) ، این معنی مشهود است .

قصه های قرآنی ،گروهی دیگر از قصه های مثنوی را دربرمی گیرد .مولوی برای بیان اصلی اخلاقی ، دینی یا عرفانی به قصص قرآن توصل می جوید وشاید هم بدین سبب است که استاد شهریار می فرمایند :

هم بدان قرآن که اوراپاره سی ست

مثنوی قرآن شعرپارسی ست

ازجمله این قصه ها می توان از قصه هود وعاد (دفتر اول ، بیتهای 8868-854یا سوره هود ،شماره 11) یاقصه اهل سبا( دفترسوم ؛ بیتهای 397-282یا سوره سبا، شماره 34)ویا قصه فرعون وموسی (دفتر سوم ، بیتهای 1745-840 یا سوره قصص ،شماره 28)نام برد .

شامل 16 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله قصه وقصه پردازی درمثنوی مولوی

تحقیق درباره جلال‌الدین بلخی

اختصاصی از فی ژوو تحقیق درباره جلال‌الدین بلخی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره جلال‌الدین بلخی


تحقیق درباره جلال‌الدین بلخی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 21
فهرست مطالب:

 مقدمه

مقدمه...................................... 1

زندگی‌نامه................................. 2

طلوع شمس.................................. 3

پیوستن شمس به مولانا....................... 4

غروب موقت شمس............................. 5

غروب دائم شمس............................. 6

شیدایی مولانا.............................. 7

صلاح الدین زرکوب........................... 8

حسام الدین چلبی........................... 9

درگذشت مولانا.............................. 9

آثار...................................... 10

مثنوی معنوی............................... 10

دیوان شمس................................. 11

رباعیات................................... 11

آثار منثور................................ 12   

سال جهانی مولانا........................... 13

رویدادهای سال مولانا....................... 13

ادعاهای ترکیه درباره مولانا................ 14

مهمترین وقایع زندگی مولانا:................ 18

معروفترین کتابهای مولانا:.................. 18

تاریخ و محل فوت:.......................... 18

منابع..................................... 19

مقدمه

جلال‌الدین محمد ابن محمد ابن حسین حسینی خطیبی بکری بلخی معروف به جلال‌الدین رومی، جلال‌الدین بلخی، رومی، مولانا و مولوی (‎۶ ربیع‌الاول ۶۰۴، بلخ - ۵ جمادی‌الثانی ۶۷۲ هجری قمری، قونیه) از مشهورترین شاعران فارسی‌زبان ایرانی[۱][۲][۳] است. نامش محمد و لقبش در دوران زندگی خود «جلال‌الدین» و گاهی «خداوندگار» و «مولانا خداوندگار» بوده و لقب «مولوی» در قرن‌های بعد (ظاهراً از قرن ۹) برای وی به کار رفته[نیازمند منبع] و از برخی از اشعارش تخلص او را «خاموش» و «خَموش» و «خامُش» دانسته‌اند. خانوادهٔ وی از خانواده‌های محترم بلخ بود و پدرش هم از سوی مادر به قولی دخترزادهٔ سلطان محمد خوارزمشاه بود، هرچند «بدیع‌الزمان فروزانفر» از مولوی‌شناسان نامدار با ارائهٔ دلایل کافی این نظریه را رد کرده‌است.

زندگی‌نامه

جلال‌الدین محمد بلخی در ۶ ربیع الاول سال ۶۰۴ هجری قمری در بلخ (ولایتی در افغانستان امروزی) زاده شد. پدر او مولانا محمدبن حسین خطیبی است که به بهاءالدین ولد معروف بود و نیز او را سلطان العلما یاد کرده‌اند. بهاءولد از بزرگان صوفیه و عارفان بود و خرقهٔ او به احمد غزالی می‌پیوست. وی در عرفان و سلوک سابقه دیرین داشت و چون اهل بحث و جدال نبود و دانش و معرفت حقیقی را در سلوک باطنی می‌دانست نه در مباحثات و مناقشات کلامی و لفظی؛ پرچمداران کلام و جدال با او مخالفت کردند. از جمله فخرالدین رازی که استاد سلطان محمد خوارزمشاه بود و بیش از دیگران شاه را بر ضد او برانگیخت. به درستی معلوم نیست که سلطان العلما در چه سالی از بلخ کوچید. جلال‌الدین محمد ۱۳ سال داشت که سلطان العلما بلخ را ترک کرد و سوگند یاد کرد که تا محمد خوارزمشاه بر تخت نشسته، به شهر خویش باز نگردد. شهربه‌شهر رفت و در طول سفر با فریدالدین عطار نیشابوری نیز ملاقات داشت و بالاخره علاءالدین کیقباد پیکی فرستاد و او را به قونیه دعوت کرد. او از همان بدو ورود به قونیه مورد توجه همگان بود.

 

سلطان العلماء در حدود سال ۶۲۸ هجری قمری جان سپرد و در قونیه به خاک سپرده شد. در آن هنگام مولانا جلال‌الدین ۲۵ سال داشت که مریدان از او خواستند که جای پدرش را پر کند.

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره جلال‌الدین بلخی

جزوه مخابرات 1 دکتر مولوی دانشگاه فردوسی مشهد

اختصاصی از فی ژوو جزوه مخابرات 1 دکتر مولوی دانشگاه فردوسی مشهد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جزوه مخابرات 1 دکتر مولوی دانشگاه فردوسی مشهد


جزوه مخابرات 1 دکتر مولوی دانشگاه فردوسی مشهد

این جزوه به صورت دستنویس است.

این جزوه درس مخابرات 1 دکتر مولوی دانشگاه فردوسی مشهد می باشد که به تشریح مباحث مطرح در این واحد درسی پرداخته است.

این جزوه در 101 صفحه با کیفیت عالی اسکن شده و امیدواریم در جهت کمک به شما عزیزان مورد استفاده قرار بگیرد.


دانلود با لینک مستقیم


جزوه مخابرات 1 دکتر مولوی دانشگاه فردوسی مشهد

دانلود مقاله واژه بهار در قاموس مولوی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله واژه بهار در قاموس مولوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه :
واژه ها و اصطلاحاتی در اقیانوس بی کران ادبیّات غنی و ارزشمند فارسی آنچنان برجسته و اصیل و مقدس شده اند، که شعرا و ادبا و اندیشمندان دربارۀ آن اشعار و سروده ها و متون و نقد و تحیلی و بررسی های ریشه ای برای آنها نوشته اند.
یکی از این واژه ها و اصطلاحات (بهار) است. که در کنار واژه هایی مثل صداقت، عشق، هنر، آزادی، کار، فضیلت، اراده، تربیت، مسافرت، و سفر، دانایی، علم، تجربه، تفکّر، صب، حلم، بردباری، دانش، شجاعت، جسارت، میهن، مادر، زبان، کیان، خط، نقاشی، خانواده، رزم، کمند، زلف، یار، می، پیاله، عرفان، شهود، شهر عشق، اعدادی مثل هفت، چهار، چهل و ... مورد عنایت و توجّه عرفا و شاعران ونویسندگان بوده است.
بهار در اشعار شعرا آنچنان عزیز و پرمعناست که عدۀ کثیری از شعرا و ادبا اشعای طویل بنام (بهاریّه) سروده اند.
بهار از مناظر و نگاه های مختلف در نزد آنها تعبیر می شود. گاهی بهار فقط به خاطر طراوت و عطر و زیبایی نقد می شود.
گاهی بهار از اینکه مایۀ حیات زمین برده و خرده است و حیات و زندگی را به زمین منجمد می بخشد، توصیف می شود.
گاهی بهار به عنوان یک صفت در وصف یار و معشوق آورده می شود. و گاهی عناصر بهار چون نسیم بهاری، باد بهاری، شکوه بهاری، عشوه بهاری، صبح بهاری، غروب بهاری، روزهای طولانی و ... در اشعار و آثار ادبا آورده می شود.
اما جلال الدین محمد بلخی یا ملای رومی، عارف و شاعر و شاعر و اندیشمند بزرگ جهانی که بهار وجودش در قرن هفتم و هجرت خانواده اش از بلخ به نیشاپور و سپس قوینه و ادامه سلوک و طریق نزد پدر و عرفای دیگر سکان تربیت و هدایت شاگردانی را بعهده می گیرد. پس از گذشت دوره های از زندگی و تأثیر احوال شمس در وجودش و تغییر احوال و دگرگونی درونی که از حوصله این بحث خارج است.
احتمالاً به سفارش شاگردانی (حسام الدین چلپی) مثنوی معنوی (6 دفتر) را می سراید و در ادامه به غزلیات شمس می پردازد.که غیر از این دو اثر ضد اثر همچون فیه مافیه و غیره نیز دارد. و مولوی در صورتگیری الفاظ و واژه ها قیامتی بر پا می کند و براستی در بیکرانه ادبیات فارسی هنوز کسی به پای مولوی نرسیده است. و جهان دنیوی و اخروی و شخصیت انسانی را با شناختی دقیق و ذکر لایه ای داستانی درداستان به تصویر کشیده است. و جهانیان را پس ازصدها سال مبهوت خویش ساخته است. که ما در اینجا فقط به استناد معلومات اندک و قلیل خویش و با کمک گزارشات و ماهانه ادب فارسی دورۀ هجدهم شماره 4 سال 1684 با شماره چاپ به آن پرداخته ایم.
جلوهای (بهار) در کلام مولانا
موسم (بهار) در ادبیات دینی و عرفانی و عقیدتی جلوه های متعددی دارد، در کلام پیامبر اسلام (ص) (بهار) تجلی قیامت و یاد کردن رستاخیز مردگاندر محضر خداوند است .عارفان گاهی بهار را در فرح و سرور سالک دانسته و در حین غلبه یاحکام شرق بر وجهی که مقضی بود به ترک عبادت که از راه و رسم عادت صادر شده باشد.
گاهی بهار را اعتدال مزاج ذکر کرده اند، آنگاه که دل او از اختلاط اخلاط فاسده و افکار کاسده پاکیزه شده باشد و بعضی آن را مقام علم به شمار اورده اند .
اما (بهار) در ذهن و ضمیر مولانا جلوه های متنوعی دارد و با توجه به آثار و مثنوی ارزشمند و غزلیات این نامور جاوید بر اساس درک و میزان توانایی بهبرخی از صورتگری ها و قوالب ذهنی مولانا در واژه بهار اشاره می کنیم.
(بهار) در آثار مولانا مصادیقی به شرح زیر دارد :
1 ) اواز اسرافیل ، 2 ) آیینه ی اسرار نهان، 3 ) انعکاس حالات درون، 4 ) برهان وجودی رستاخیز، 5 ) پرتو حقایق پنهانی، 6 ) رسول بهشت پنهانی، 7 ) رهایی از خود، 8 ) ستایشگر موحد، 9 ) مشخصه ی حق، 10 ) شاهد عابد، 11 ) عقل و جان، 12 ) نشان حق، 13 ) نفس رحمان 14 ) نقاب عالم غیب
که با توجه به بیان قاصر خود به گوشه ای از نشانه های کر شده می پردازیم.
1 ) آواز اسرافیل :
ثالری درختان غارت شده، نوحه گری اجزای رنجور باغ، باغبان هستی را به تظلم می خوانند تا زاغ غم را از ترکنازی در گلستان باز دارد و سوسن و نترن و سرو و یاسمن ازدست رفته را دریابد.
ای باغ همین گوش کن ناله ی درختان نوش کن
نوحه آن که از هر طرف صدبی زبان صدبی زبان
کوسوسن، کو نسترن ؟ کو سرو و لاله و یاسمن ؟
کو سبز پوشان چمن، کو ارغوان، کو ارغوان ؟
گلزار را پر خنده کن و آن مردگان را زنده کن
مرجشر را تابنده کن، هین العیان، هین العیان
زنده شویم از مردن آن مهرجان آن مهرجان جلد دوم 429
آیینه ی اسرار نهان :
بهار نمایهدهقدرت حق تعالی است که در آیینه ی باغ نمودار می گردد
نقش ها بود پس پرده ی دل پنهانی باغ ها آیینه ی سر دل ایشان شد
آنچه بینی تو زدلی جوی زآیینه مجوی آیینه نقش شود، لیک نتابد جان شد.
مردگان چمن از دعوت حق زنده شدند کفرهاشان همه از رحمت حق ایمان شد
غزلیات 786
3 ) انعکاس حالات درون :
بهار بازتاب کوچکی ازباغ ملکوتی است.
این بهار و باغ بیرون عکس باغ وطن است
یک قراضه است این همه عالم و باطن هست کان
خاصه باغی کماین فلک یک برگ اوست، بلکه آن مغز است و این دیگر چو پوست،
دفتر دوم 3242
4 ) برهان وجودی رستاخیز :
یکی ازتمثیل های زیبای مولوی تشبیه بهار به قیامت است
هر چه حوز دست این زمین رسوا شود،
رازها را می کند حق آشکار
چون بخواهد رست، تخم بد مکار
بردمد آن از دهان و از لبش
تا پدید آید ضمیر و مذهبش،
دفتر دوم 3975، 3973
5 ) پرتو حقایق پنهانی :
به سبب لطافت بهاری که از حقایق پنهانی است در نظر نمی آید و درک آن نیازمند واسطه است. مانند صفات انسانی که در درون وی پنهان است و شناخت آن نیازمند واسطه ی درونی یا بیرونی مثل زبان و رفتار اوست. اگر در خود تأمل هیچ چیزی در نمی یابی، ولی اگر متغیر و متحول شوی صفات تو در تو به حرکت در می ایند، چون امواجج که درون را به ساحل می کوبد.
فیه مافیه صفحه 63
6 ) رسول بهشت پنهانی :
بهار پیام آور قدرت و عظمتی است که لباس هستی بر آن پوشانده است و به جلوه های جمیل آن را نمایانده است.
باغ و بهار است رسول بهشت غیب، لی گوش بشنوید که این ها مبارک است
هر برگ و هر درخت رسولی از عدم، یعنی که کشت های مصفا مبارک است.
دیوان غزلیات صفحه 451
7 ) رهایی از خود :
دگرگونی طبیعت در نگاه مولانا نشان دهنده ی تغییرات درونی انسان است، او معتقد است اگر انسان خویشتن را از (خود) خالی و وجودش رابه نور ایزدی بیاراید بهارسرزمین او خواهد روئید.
مرده شو تا مخرج الحی الصمد، زنده ای زین مرده بیرون آمورد
دی شود بینی تو اخراج بهار، لیل گردی بینی ایلاج نهار
دیوان غزلیات، صفحه 553 و 552
8 ) ستایشگر موحد :
باغ و بهار یکی گویان نشان گرند که تنها به دریوزه ی استان حق رفته اند و به عنایت و ایثار او از کثرت برگ و بار به تنگ آمده حمایت و دستگیری او را استغاثه می کنند.
در نو بهار گوید ایاک نستعین
ایاک نعبد، آن که به دریوزه آمدم
بگشا در طرب، مگذارم دگر خزین
ایاک نستعین، که ز پری میوه ها
اشکسته می شوم، نگهم دارای معین
غزلیات جلد دوم صفحه 595
9 ) شخصه ی حق :
سرمای زمستان زایش و حیات طبیعت را می رباید، بلبلان و نغمه سرایان را به غربت می راند و خون در دل لاله می خشکاند و برگ و بار فرزندان باغ را می پژمراند و بهار با لشکریان سبزه و سوسن و سمن با حلایه داری (صبا) به اردوگاه زمستان می تازد و در سیاحتگاه زمین بر تخت سبزه می نشیند.
مشخصه ی عدل بهار آمد و او پنهان شد ؟
ناظر ملک شد آن نرگس معزول شده
غنچه ی طفل چو عیسی فطن و خط خوانشد ؟
بزم آن عشرتیان بار دیگر زیب گرفت.
باز آن باد صبا باده باده بستان شد.
مثنوی دفتر دوم . صفحه 167، 1666

 

10 ) شاهد عابد :
بنظر میرسد که مظاهر طبیعی گاهی در اندیشه مولانا با رفتار انسان برابری دارد. ابر می گرید، زمین خندان می شود. بهار جشن عروسی می گیرد و جلوه های بهار از رندان آب و خاک رسته اند و به شکرانه آن دست به دعا برداشته اند.
کی چندی کف گشاید در دعا ؟ کی درختی سرفشاند در هوا ؟ کی بیاید بلبل و گل یو کند ؟
کی چو طاب فاخته کوکو کند ؟ آن لطافت ها نشان شاهدی است. آن نشان پای مرد عابدی است.
مثنوی دفتر اول، صفحه 206- 2060
11 ) عقل و جان :
مولوی بهار را حیات دوباره یطبیعت می داند و انسان هم عنصری از عناصر طبیعت است و اگر فرد خود رادر معرض بهار قرار دهد عقل و جان می یابد. و ضرب المثل ازیاد بهار توشه بردار، از بادخزانخود را نگه دار دلیل این ادعاست.
گفت پیغمبر زسرمای بهار تن مپوشانید یاران زینهار
زان که با جان شما آن می کند کان بهاران بادرختان می کند
راویان این را به ظاهر برده اند هم بر آن صورت قناعت کرده اند
آن خزان نزد خدا نفس و هواست عقل و جان یعنی بهارست و بقاست.
مثنوی، دفتر اول 516، 512
12 ) نشان حق :
همه ی جلو ه ها و مظاهر هستی، نشانی از فیض خداوند است، رویش دانه ها در دل خاک حاصل پرتو دانش الهی است، اگر خاک امانت دار است و هر چه در آن بکارند همان را باز می دهد به جهت تابش عدالت حق است، خاک امانتدار زمانی رازها را آشکار می کند و آنچه را فرو برده است بر می آورد.
پرتو دانش زده بر خاک وطین تاکه شد دانه پذیرنده ی زمین
خاک امین و هر چه در وی کاشتی بی خیانت جنس آن برداشتی
این امانت ز آن امانت یافته است کافتاب عدل بر وی تافته است.
تا نشان حق نیارد نو بهار خاک سرها را نکرده آشکار
دیوان غزلیان جلد دوم، 429
13 ) نفس رحمان :
بهار واقعی نفس رحمان است که وزش آن کشتزار وجود را زنده می کند در حالیکه نبود آن حیات را تباه دل را خمار کا جان را ناکار و انسان را سپاه و سوگوار می سازد.
سوخته شد زهجر تو گلشن و کشت زار من
زنده کن به فصل خود ای دم تو بهار جان
بی لپ می فروش تو کی شکفد خمار دل ؟
بی غم ابروی کثرت راست نگشت کار من
باغ که بی تو سبز شد دی بدهد سزای او
جان که جز از تو زنده شد نیست وی از شما جان
جمله درختان صف زده، جامه سیه، ماتم زده
بی برگ زار و نوحه گر، زان امتحان زان امتحان، فیه ما فیه، بدیع الزمان فروزاصنفر،
چاپ 6، 1369 ص 35
14 ) نقاب عالم غیب :
پیامبری که درخواست خداوند را ببیند و در پاسخ شنید که در این ساعت نمی توانی ببینی، لنترانی دیدن بهار، دیدن پدر، دیدن مادر و کوه و دریا و خوشامدن از آنها فقط جلوه ای از دیدن خداوند است و در آن روز (رستاخیز) که جمال حقیقی خدا را می بینی، خواهی دانست که بهار و زیبایی آن و پدر و مادر همه نقاب و پرده های عالم غیب بودند که با دیدن آنها فقط شمه ای از زیبایی خداوند را در مییابی
همچنان که در زمستان هر کسی در جامه ودر خانه و تنور و غار از سرما خزیده است و پناه گرفته و جملل بنات و گیاه و درختاز سرما و زهر دی رخت ها در باطن برده و پنهان کرده و چون بهار جواب ایشان را به تجلی فرماید، آن سبب ها برخیزد و جمله سر برون کنند و بدان و بدانند که موجب آن بلا چه بود.
حق تعالی این نقاب ها را برای مصلحت آفریده است که اگر جمال حق بی نقاب روی نماید ما طاقت آن نداریم حق تعالی چون سرکوه به محاب تجلی می کند او نیز پر درخت و پرگل و سبز و آراسته می گردد و چون بی حجاب تجلی می کند او را زیر و زبر و ذره و ذره می گرداند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله واژه بهار در قاموس مولوی