فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله طرح اتوماسیون و مکانیزه کردن

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله طرح اتوماسیون و مکانیزه کردن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


با توجه به گسترش روز افزون علم و دانش و نفوذ هرچه بیشتر دانش و تکنولوژی در عرصه های مختلف زندگی و در جهت کاهش هزینه ها و سرعت بخشیدن به انجام امور اداری امروزه بیشتر سازمانها و ارگانها در صدد مکانیزه کردن امور مختلف اداری می باشند.
در حقیقت طرح اتوماسیون و مکانیزه کردن طرحی در زاستای حذف عملیات کاغذی و سرعت بخشیدن به انجام امور و افزایش امنیت در دسترسی به اطلاعات میباشد، در این راستا و با توجه به امکانات موجود، انجام مجموعه فرآیندهای زیر به منظور طراحی و پیاده سازی نرم افزارمورد نظر ضروری میباشد:

 

امکان سنجی
در این فرآیند با توجه به مسائل و مشکلات موجود ، هزینه های مربوط به پیاده سازی طرح اتوماسیون و امکانات موجود در سازمان از نظر بودجه و تکنولوژی در مورد اجرا و یا عدم اجرای طرح اتوماسیون تصمیم گیری میشود.

 

تعریف و تحلیل نیازمندیها
در این فرآیند با در نظر گرفتن سیستم فعلی ، تجزیه و تحلیل مسائل و مشکلات مربوط به این سیستم و همچنین مجموعه ضوابط و قوانین حاکم بر این سیستم ، مجموعه اهداف ، محدودیتها و سرویس های مورد نیاز کاربران مشخص میگردد.

 

 

 

 

 


طراحی سیستم و نرم افزار
در این فرآیند با توجه به مجموعه نیازمندیهای مشخص شده ، یک معماری کلی از سیستم مورد نظر تهیه و نرم افزار مورد نظر بر اساس این معماری طراحی میگردد. در این معماری با توجه به سرویس های مورئ نیاز زیر سیستم های مورد نظر و رابطهای مورد نیاز بصورت مجموعه برنامه هایی مجزا تعیین و طراحی میگردد.

 

پیاده سازی سیستم
در این فرآیند سیستم مورد نظر بصورت مجموعه برنامه هایی مجزا در گرفته میشود ، در این فرآیند با توجه به معماری مورد نظر و با توجه زیر سیستم های مورد نیاز برنامه های مورد نظر پیاده سازی و سیستم نهایی از ترکیب این واحدهای مجزا حاصل میگردد.

 

مدیریت و نگهداری سیستم
دراین فرآیند سیستم مورد نظر بصورت عملی مورد استفاده قرار گرفته و مشکلات احتمالی سیستم که در طول مراحل قبل کشف نشده مورد بررسی و رفع میگردند ، همچنین در این مرحله پیاده سازی واحدهای مختلف سیستم بهبود یافته و سرویس های جدید در پاسخ به نیازهای جدید کاربران سیستم طراحی و پیاده سازی میگردد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

Borland Delphi 7
امروزه نوشتن برنامه کاربردی مبتنی بر ویندوز که دارای واسط گرافیکی کاربر میباشند بسیار معمول و رایج شده است ، بر این اساس وجود نرم افزار کارآمد که تولید برنامه های کاربردی مورد نظر را با سادگی و سرعت امکان میسازد یک نیاز و ضرورت میباشد.
با توجه به رشد و گسترش روزافزون دانش برنامه نویسی امروزه شی گرایی و قابلیت گسترش از مهمترین مشخصات یک زبان برنامه نویسی بسیار خوب میباشد که تولید برنامه های کاربردی خوب را امکان پذیر میسازد ، مفهوم شی گرایی بر این موضوع دلالت دارد که اساس و بنیان برنامه هایی که بر اساس شی گرایی نوشته میشود بر اشیاء و کلاسهایی استوار است که با اشیاء محیط بیرونی ، خصوصیات ، رفتارها و داده هایی که در حوزه مسئله مطرح میباشد مطابقت دارد.
زبان برنامه نویسی دلفی زبانی شی گرا میباشدکه از زبان برنامه نویسی Object Pascal مشتق شده است ، نرم افزار دلفی با ارائه یک محیط مجتمع و یکپارچه ، تولید سریع و آسان گسترش و اشکال زدایی برنامه های کاربردی تحت ویندوز را مبتنی بر وب ، برنامه های کاربردی مبتنی بر پایگاه داده و ... را امکان پذیر میسازد.

 

مهمترین دلایل بکار گیری Borland Delphi7 :
1. وجود محیط مجتمع و یکپارچه جهت تولید
2. سهولت سادگی در دسترسی به بانکهای اطلاعاتی
3. پشتیبانی کامل از اتوماسیون OLE
4. شی گرایی
5. پردازش استثناء
6. کاهش حجم کد نویسی
7. وجود کامپایلر سریع
8. وجود موتور گزارشگیری Rave

 

 

 

 

 

 

 


چکیده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سیستم اتوماسیون دبیرخانه اداره یکم ستاد مشترک ارتش بمنظور استفاده بهینه از منابع و نیروهای انسانی و در راستای پیشرفت سیستم اداری و ایجاد ارتباط بسیار عالی و مناسب با ارباب رجوع و معاونتهای داخلی ایجاد شده است.

 

امکاناتی از قبیل انواع گزارش گیری و جستجوهای ترکیبی از امکانات مفید این سیستم در جهت تعیین و مشخص کردن وضعیت و چگونگی ثبت نامه های ثبتی (صادره و یا وارده) میباشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول

 

اهداف و تحلیل نیازهای سیستم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


اهداف سیستم
1. کاهش هزینه
2. استفاده بهینه از منابع انسانی
3. کنترل و نظارت بر اطلاعات بصورت جامع و متمرکز
4. تسهیل و تسریع در امر گزارشات
5. پاسخگویی مناسب به ارباب رجوع
6. تعیین میزان کارکرد مدیریت های وابسته
7. کاهش حجم کارها
8. حذف محدودیتهای زمانی و مکانی
9. افزایش سرعت در انجام کار
مزایای استفاده از سیستم
1. صرفه جویی در هزینه از طریق حذف هزینه های مربوط به کاغذ و نوشت افزار
2. صرفه جویی در زمان از طریق دسترسی سریع و آسان به اطلاعات
3. امنیت سیستم از طریق جلوگیری از سوء استفاده های احتمالی توسط افراد غیر مجاز
4. تسهیل در حفاظت و نگهداری اطلاعات از طریق تهیه نسخه پشتیبان
5. حذف محدودیتهای زمانی و مکانی در دسترسی به اطلاعات
6. افزایش رفاه کارمندان و کاربران از طریق حذف عملیات محاسبات ، عملیات جستجو و ...
7. مکانیزه نمودن عملیات مربوط به گزارشات ماهانه با توجه به وضعیت نامه ها از معاونتها
8. تسهیل در ویرایش اطلاعات مورد نظر
9. استفاده بهینه از نیروی کار

 

 

 

نیازهای عملیاتی

 

• کاربران مجاز باید قادر به انجام عملیات حذف ،اضافه و ویرایش اطلاعات باشند.
• کاربران مجاز باید قادر به انجام عملیات گزارشگیری و جستجو باشند.
• کاربران مجاز باید قادر به انجام عملیات سیستمی (تهیه نسخه پشتیبان و اضافه نمودن کاربر جدید...)
• کاربر مجاز باید قادر به تغییر رمز سایر کاربران باشد.
• سیستم باید قابلیت جستجو و گزارشگیری داشته باشد.
• سیستم باید قادر به تغییر وضعیت نامه های ثبتی باشد.
• سیستم باید قادر به پاسخگویی در زمینه تغییرات نامه های ثبتی باشد

 

نیازهای غیر عملیاتی
• تمام کاربران با دارای یک نام کاربری و یک اسم رمز برای ورود به سیستم باشد.
• نام کاربری بصورت رشته ای و حداکثر بطول 10 کاراکتر میباشد .
• رمز بصورت رشته ای و حداکثر بطول 8 کاراکتر میباشد.
• برای استفاده از سیستم شبکه ای احتیاج به کابل کشی داریم.
• برای استفاده درست از گزارشگیریها احتیاج به نصب پرینتر جهت چاپ اطلاعات نیاز داریم.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل دوم

 

طراحی و معماری سیستم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

سیستم از سه زیر سیستم تشکیل شده است .

 

• نامه های صادره
• نامه های وارده
• پرسنل

 

در زیر سیستم نامه های صادره عملیات ثبت ، گزارشگیری ، جستجو ، حذف و ویرایش نامه های صادره انجام میگرد.

 

در زیر سیستم نامه های وارده عملیات ثبت ، گزارشگیری ، جستجو ، حذف و ویرایش نامه های وارده انجام میگرد.

 

در زیر سیستم پرسنل امکان اضافه و تغییرات و امکان تعریف کاربر وجود دارد.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فرمهای استفاده شده

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

صفحه اصلی برنامه

 

 

 

 

 


در این صفحه میتوان نام کاربر ورودی ، تاریخ شمسی ، ساعت و ارتباط با تیم طراحی این نرم افزار داشت.

 

 

 

 

 

 

 


ثبت نامه های وارده

 

 

 

در این صفحه میتوان اطلاعات یک نامه وارده ثبت شود.
کد ثبت بصورت خودکار و بصورتی که 4 رقم اول آن سال جاری را نشان میدهد.
وضعیت نامه یکی از وضعیتهای زیر را شامل میشود:
1. رسیدگی شده
2. رسیدگی نشده
3. در حال بررسی
4. بایگانی شده
طبقه بندی نامه شامل وضعیتهای زیر میباشد:
1. عادی
2. محرمانه
3. خیلی محرمانه
4. سری
5. بکلی سری

 

 

 


ثبت نامه های صادره

 


در این صفحه میتوان اطلاعات یک نامه وارده ثبت شود.
کد ثبت بصورت خودکار و بصورتی که 4 رقم اول آن سال جاری را نشان میدهد.
ارجحیت نامه یکی از وضعیتهای زیر را شامل میشود:
1. اقدام سریع
2. عادی
3. آنی

 

طبقه بندی نامه شامل وضعیتهای زیر میباشد:
1. عادی
2. محرمانه
3. خیلی محرمانه
4. سری
5. بکلی سری

 

 

 

 

 

جستجو بر اساس شماره نامه وارده

 

 

 


در این صفحه و در قسمت مربوطه برای یافتن نامه فقط کافیست قسمتی از شماره نامه را وارد کنید و سپس بر روی دکمه جستجو کلیک کرده و یا ENTER را فشار دهید.

 

بعد از اینکار اطلاعات نامه مربوطه و یا سایر نامه های مشابه که شماره نامه آنها نیز با ورودی مطابقت دارد نمایش داده میشود.

 

برای تغییر دادن اطلاعات نامه کافیست دوبار بر روی نامه مورد نظر با دکمه سمت راست ماوس کلیک کنید.

 

 

 

 

 

 

 

جستجوی موضوعی نامه وارده

 

 

 

 

 

در این صفحه و در قسمت مربوطه برای یافتن نامه فقط کافیست قسمتی از موضوع نامه وارده را وارد کنید و سپس بر روی دکمه جستجو کلیک کرده و یا ENTER را فشار دهید.

 

بعد از اینکار اطلاعات نامه مربوطه و یا سایر نامه های مشابه که موضوع نامه آنها نیز با ورودی مطابقت دارد نمایش داده میشود.

 

برای تغییر دادن اطلاعات نامه کافیست دوبار بر روی نامه مورد نظر با دکمه سمت راست ماوس کلیک کنید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   65 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله طرح اتوماسیون و مکانیزه کردن

پایانامه متدولوژی هک کردن

اختصاصی از فی ژوو پایانامه متدولوژی هک کردن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایانامه متدولوژی هک کردن


پایانامه متدولوژی هک کردن

شلینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:46

فهرست و توضیحات:

چکیده
مقدمه
فصل اول : کلیات تحقیق
پیشگفتار
بیان مسئله
سوالات تحقیق
اهداف تحقیق
فرضیات
تعریف نظری وعملیاتی
اهمیت وضرورت تحقیق
پیشینه تحقیق
فصل دوم : ادبیات نظری تحقیق
گزارش تحقیق
کلیات و مبانی نظری
اهداف پژوهش
روش کار تحقیق
فصل سوم: روش شناسی پژوهش
روش تحقیق و تحلیل داده ها
فصل چهارم: داده های آماری
داده های آماری
فصل پنجم : نتیجه گیری و پیشنهادات
جمع بندی و نتیجه گیری
پیشنهادات
منابع و ماخذ

احتمالاً با حمله ی سال 2000 به سایتهای یاهو آمازون وچند سایت معروف اشا هستید که حتی به سایتهای commerce نیز حمله شد، همه ی آن حمله ها از نوع توزیع شده در سطح شبکه بود (D Dos) و همه در سطح سرویس دهنده اختلال ایجاد نموده حملات مختلف و شبیه ی نیز در در شبکه های مبادله ی اطلاعات IT اتفاق افتاده سرورها با تجهیز خود توانستند جلوی حملات دیگر را بگیرند ولی هکرها نیز هر روز زیرکتر باهوشتر و زرنگ تر شدند و به سوی ایجاد حملات به سوی برنامه های کاربردی رفتند.

برای درک بیشتر باید بدانیم چرا سایت ما مورد حمله قرار می گیرد به وسیله ی چه کسی و به چه مقداری این حمله رخ می دهد. در این پایان نامه قصد بر آن است که انواع حملات را که از نوع تعیین شده یا شانسی را به شما م


دانلود با لینک مستقیم


پایانامه متدولوژی هک کردن

تحقیق در مورد تأثیر نوع ورزش کردن و جذب کلسیم

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد تأثیر نوع ورزش کردن و جذب کلسیم دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تأثیر نوع ورزش کردن و جذب کلسیم


تحقیق در مورد تأثیر نوع  ورزش کردن و جذب کلسیم

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه30

 

فهرست مطالب

روشها

سابقه ی وابسته به قاعدگی

سنجش مربوط به رژیم غذایی

سنجش فعالیت های فیزیکی

سنجش غلظت مواد معدنی استخوان

تحلیل های آماری

تأثیر نوع  ورزش کردن و جذب کلسیم بر روی غلظت (چگالی) مواد معدنی استخوان در دوچرخه سواران ، دونده ها و غیر ورزشکاران زن

دُنا بِشکتور، حین اف، نیکُلز و ایناه رِگو

مرکز توجه مؤثر در آینده، مطالعات مبنی بر مشاهده تأثیر ورزش، و روشهای خاص و مصرف کلسیم روی غلظت مواد معدنی استخوان (BMD) در دوچرخه سواران، دونده ها و غیر ورزشکار (مؤنث) را تعیین می کند. سی زن (12 دوچرخه سوار، 9 دونده و 9 نو گروه کنترل ) یعنی، سن 9/7 ± 6/49 سال ، در خط انتهای زمین والیبال ارزیابی شده اند و 18 ماه بروی جذب کلسیم (4 روز مسابقه) فعالیت تمرین کششی (یادآوری پرسشنامه)، و BMD  ستون فقرات مربوط به ناحیه کمر و کفل (DXA)، سه (دوچرخه سوار، دونده ، کنترل کننده) بوسیله ی دو (0 و 18 ماه) مقیاس (ANOV) تکرار شدند. تأثیر عکس العمل قابل ملاحظه ورزشی و زمان بر گردن (40>p  )  توکی پست ها که نشان داد که (BMD) دراستخوان ران در دوچرخه سواران و دونده ها حفظ شده ولی در گروه کنترل کاهش یافته (50>P) . تأثیر زمان قابل توجه در (BMD) در ستون فقرات مربوط به کمر (01/0P<)    ثبت شده است. و برآمدگی بالای استخوان ران (03/0P<) BMD   ستون فقرات مربوط به ناحیه کمر در دونده ها حفظ شده ولی در دوچرخه سواران کاهش یافته (07/0P<)  و در گروه کنترل (3/0P<) ، زمانیکه BMD در همه ی گروه هها کاهش یافته (1/0P<)

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تأثیر نوع ورزش کردن و جذب کلسیم

دانلود مقاله نقد کردن آرزو درگیتی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله نقد کردن آرزو درگیتی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


ما خدائی را میجوئیم که آب روانست، و تخم هستی ما، آنرا شب و روز مینوشد، تا بروید و درفرازش ، خوشه بینش شود ، وتا ازمکیدن این آب، تخم هستی ما ، بروید و دراین گیتی بهشت ازما برآید، و سراپایمان ، خنده شود . تا ازخنده وشاد شدن ، گوهرما و اوباهم، زیباشود ، تا باهم اصل زیبائی باشیم .ما خدائی را میجوئیم که درهم به پیچیم ، مانند پیچه به تنه درخت ، تا باهم ، اصل زیبائی و هم آهنگی وجشن و بینش باشیم . جائی ترس و بیم هست، که خدا و انسان، همآغوش و جفت و آمیخته باهم نیستند . از بریدگی خدا ازانسان، زشتی و بیم درگیتی، پیدایش می یابد . انسان ، زشت میشود، چون دراین بریدن ، گناهکارمیشود، و خدا ، زشت میشود، و میترسد که صورت خود را بنماید و ازانسان ، زشت تصویر گردد .هنگامی خدا از انسان، بریده میشود، خدا ، تبدیل به خالق ومعبود ، و انسان، تبدیل به مخلوق وعبد میشود ، و دیگر،« یارهمدیگر» نیستند، و با این بریدگی ازهم ، زشتی ودوزخ، پیدایش می یابد، که پیکر یابی « بیم وترس» است ، وهردو ازهم میترسند وازهمدیگر میگریزند . یکی منکرخدا میگردد ، تا ازاو، آزادی بیابد، و دیگری ، قدرت انحصاری میطلبد، تا انسان را بزنجیروبند بکشد .هنگامی خدا از انسان بریده و پاره کرده شد، و ناهمسرشت شدند، گناه و بیم و دوزخ ، پیدایش یافت . آنگاه خدا، از دنیا بریده شد، دنیا زشت وفانی شد ، و بهشت ازدنیا ، تبعید گردید ، ونیازبه ایمان آوردن به غیب بود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، انسان دررنج و کین ورزی هبوط کرد وگناهکارشد،و خدا،محکوم به خودپرستی وقدرتپرستی و انحصارکردن قدرت به خود شد .
آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، انسان برآن شد، که خدارا فراموش کند، و خدا برآن شد، که انسان را عبد خودش کند، و فراموشی انسان را گناه بداند . آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان کوشید که در دنیا، بهشت برای خودش بسازد، و خدا ، آن بهشت را ویران ساخت، و کوشید که بهشتی، فراسوی دنیا برای غلامان حلقه بگوشش بسازد که عمرخود را صرف عبودیت او کرده اند و هیچگاه از آن یاد نیاورده اند که باخدا ، جفت و یارند . ودرهردو، عشق،خشکید.آنگاه که خداراازانسان بریدند، خدا برای انسان،عظیم ووحشت آورشد، وانسان، پشت به خدا کرد وازاو گریخت،وخدا، تنها ماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند، جشن گاهها، تبدیل به معابدشدند ، و خدا وانسان ، دیگر نمیتوانستند باهم برقصند، با هم بنوازند ، با هم آواز بخوانند و باهم بخندند .
آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، خدا، قدرت پرست شد و هرکه را خواست، عزیزکرد و هرکه را خواست ذلیل کرد، و قدرت را به خود منحصر ساخت، وانسان را ازآن محروم ساخت ، وفضیلت انسان را تسلیم شدن و مطیع بودن و عبودیت کرد . تا انسان دربرابراو، همیشه احساس تقصیر و نقص وعجزکند ، و تنها خداست که حق به « کبر« دارد ، و کبر فروختن برای خدا، حتا فضیلت است و او خودش را بنام« اکبر» ستود .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، این بزرگترین توهین شد که انسان لب برلب خدا بنهد و اورا ببوسد ، گیسوی خدا را با انگشتانش، شانه کند و اورا در آغوش بگیرد و با او دریکجا مانند زال خانه بگیرد ، و برای خدا، برترین نقص شد که با انسان بیامیزد، تا آلوده به عجزو فقرو نقص و ضعف نگردد ، تا متعالی وپاک بماند .آنگاه که خدا را ازانسان بریدند ، انسان از دیدن چهره خدا ، چنان به وحشت میافتد که جادرجا میمیرد و جانش ازقالب تهی میگرددو خدا ، حق ندارد که صورتهائی ازخود بکشد و آنهارا رنگین کند و پیکرهای خودرا بتراشد . خدا، نقاشی و پیکرسازی و رنگرزی را فراموش کرد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند ، انسان حق نداشت ، هیچکس را جز خدا دوست بدارد . بدینسان، سرچشمه عشق دراو خشکید ، چون خدا هم ، که ازاو بریده شده بود ، دیگر دوست داشتنی نبود . او به کسی که ازاو بریده است، تعظیم میکند ، ولی نمیتواند اورا دوست بدارد .آنگاه که خدارا ازانسان بریدند، خدا ، کامل شد، و با رسیدن به کمال ، آزادی را ازدست داد ، چون درکمال، آزادی نیست . وانسان، ناقص شد، و هرناقصی، آزاد است ، ولی گناهکار. ودرانسان ، جمع گناه ِناقص بودن وداشتن ِ آزادی، مزه آزادی را هم از بین برد .
اینست که خدا و انسان، به فکرآن افتادند که بازباهم بیامیزند و همگوهروهمسرشت بشوند، و باز به هم بپیچند ، وبازیکی آب ، و دیگری ، تخم بشود تا باهم بیامیزند و برویند ، و باز یکی تارو دیگری پود بشود ، تا باهم یک جامه بشوند، و تا خدا، جنینی درزهدان انسان بشود . آنگاه که انسان وخدا باهم سرشته و ازهم جدا ناپذیرشدند ، آنگاه کسانی که میخواستند از « واسطه گری میان خدا و انسان» ، عایدات داشته باشند ، دشمن عشق ورزی میان خدا و انسان شدند. اینها ارّ ه شدند ، تا درختی را که خدا ریشه اش و انسان شاخه وبرش هست ازهم ببرند ، اینها مقراض شدند تا پارچه ای را که خدا تارش و انسان، پودش هست ازهم ببرند ، اینها تیغی شدند تا شاهرگ انسان را که خدادرآن خون روانست ، ببرند .
اینها، همان ارّه و تیغ و مقراض نوری بودند، که جمشید را که بُن همه انسانها بود ، ازجفتش که سیمرغ یا خدا بود ، بریدند . چون جمشید ، ازاین آب روان که ساقی آسمان ، سیمرغ ، درجامش فرومیریخت، روشن میشد ، وحقیقتی را می یافت که برّندگی تیغ و اره و مقراض را نداشت .

 

 

 

 

 

تادرب ِدوزخ ِ
الله و پدرآسمانی و اهورامزدا
رانـبـنـدیم
گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود
.............................................................. صفحه 7

 

سکولاریته و مفهوم« نقد»
.............................................................صفحه24

 

اصل سکولار، یا « زنخداخرداد»
خدای ِ« رسیدن به آرزو» درگیتی
خد ائی که آرزورادرگیتی نقد میکند
..............................................................صفحه 50

 


از« ارج ِ انسان »
یااز« معراج انسان» با خردش ، به مینو
ارج= سیمرغ درون انسان
.............................................................صفحه 83

 


کتابنامه

 

.........................................................صفحه 103

 

 

 

تادرب ِدوزخ ِ
الله و پدرآسمانی و اهورامزدا
رانـبـنـدیم
گیتی ، بهشتِ جمشیدی نمیشود

 

سکولاریته ، بستن درب ِ همه دوزخها ، یا
نفی ِ « ترس ازعذاب درفراسوی گیتی» است

 

وهمچنین، گرفتن ِحقانیت
از«حکومت کردن ِ برپایه ترس» است
جمشید با خرداد ، در ِدوزخ را می بندند

 

برای سکولار ساختن جامعه،
باید « درب ِ دوزخ » را بَست
درفرهنگ ایران، کار ِ بنیادی ِانسان
درگیتی ، بستن ِ دربِ دوزخ است

 


نخستین پیام وامرالله به رسولش، محمّد درقرآن ،آنست که « برخیز و مردمان را بترسان وارهاب کن و به وحشت انداز= قم فانذر » ، ولی نخستین ،خویشکاری جمشید ، بُن همه انسانها درجهان، درفرهنگ ایران آنست که : برمیخیزد و درب ِ دوزخ و درب ِ همه گونه ترسها وهمه ترسانندگان و همه گونه رزمها و خونریزیها را می بندد . آنکه میترساند، جان وخرد را می آزارد ، و ازآ زردن ، کام می برد . آنکه میترساند،ستمکاراست.ترساندن،بُن همه بیدادگریهاست.« ترساندن » ، رسانیدن ِ برترین آزار به جان وخرد انسان است، که نزد ایرانیان ، هردو مقدسند . رسول الله ، باید با ترساندن ، مردمان را مطیع الله سازد ، وجمشید باید ، ِالاهان بیم آور، و آموزه هائی را که بیم آور و وحشت زا و جنگخواه و جهاد خواه هستند ، ازگستره زندگی وخرد، طرد و تبعید کند . جمشید باید ِالاهان دوزخسازو بیم آوررا از جهان براند . جمشید باید نگذارد که خدایان و پیامبرانشان ، بهشت خود را، بر زیر بنای دوزخ بسازند . دادن « دوزخ نقد دراین جهان وامروز » ، برای دادن « بهشت نسیه درآن جهان و فردا»، خویشکاری خدایاانیست که نمیتوانند « بهشت نقد درهمین گیتی » بسازند. چرا ایرانیان ، بُن خود را که جمشید هست ، فراموش ساخته اند ؟ چرا آنها « نیروی جمشیدی » را که درب ِ دوزخ ، و راه رسیدن به بهشتی را که از آتش ِ سوزنده دوزخ میگذرد ، می بندد ، از دست داده اند ؟ جمشیدی که بهشت ( خرداد = خوشزیستی ، مرداد = دیر زیستی ) خود را، نقد درگیتی، بدون کاربرد ترس و وحشت و ارهاب و انذار، بر پایه «خرد خندان » و « اصل بزم » میساخت ، هنوز در ما زنده است ، و باید ازسر، برانگیخته شود .
جمشید با همان کلید خردی که همه بندهای مشکلاتِ گیتی را میگشود ، میتوانست درب همه دوزخها و بیم ها و بیم آوران را به بندد . این جمشیدِ درضمیرماست که به ما میگوید : آنگاه که انسان درب ِ دوزخ را، در قرآن و درانجیل ودر هرکتاب مقدسی ببندد ، آنگاه خواهد توانست بهشت را در روی زمین بسازد . جمشید میگوید که بهشتی بدون دوزخ، درهمین گیتی میتوان ساخت . دوزخ ، هیچگاه راه رسیدن به بهشت نیست . راه رسیدن به بهشت ، ازمیان ِ دوزخ نمیگذرد . خردِ ضد خشم وقهرِ ِ بهمنی ِجمشید ، معمارساختن « بهشت بدون دوزخ » است . دوزخ ، آنجائیست که خشم وقهر هر ِالاهی ، در اوج خود، واقعیت می یابد ، وکوچکترین اندیشه ویادآوری تلخگین وزهرآلود ِ آن ، زندگی در گیتی را فلج میکند . وقتی مردمان، از دوزخ آنها نترسند، و به اندیشه بهشت نسیه ِ آنها دل نبندند ، به فکرساختن بهشت نقد در گیتی میافتند . فرهنگ ایران ، بسراغ خشکاندن، سرچشمه های بیم و وحشت و هراس میرود. دوزخ ، چهره غضب آلود الله وپدرآسمانی و .... است . عمل واندیشه ِ انسان ، نباید استوار برترس ازدوزخ باشد . حکومت نباید استوار بر ترس مردمان ازشکنجه وعذاب ( ازسیاست کردن ) باشد . فرهنگ ایران ، برضد « سیاست » است ، و میخواهد « جهان را بیاراید» . فرهنگ ایران ، پشت به « سیاست » ، و روی به « جهان آرائی » میکند . ما آراینده جهان میخواهیم ، نه سیاستمدار. « آراستن » ، نظم دادن کشور، با زیبائی است، و آنچه ترس آوراست ، زشت است . واژه « زشت » در فرهنگ ایران ، به معنای ترسناک است . این، هسته ِ فرهنگ ایران میباشد که همیشه پایدار خواهد ماند . جمشید با همکاری ِ زنخدا خرداد ، درب ِ دوزخ را می بندد ، و کیهان را با او، بی بیم و بی رزم میکند . یک اندیشه ترسناک ، خودِ خرد وروان ِانسانی را فلج میسازد ، واز هرترساننده ای ، آزارنده تراست ، چون سرچشمه اندیشه را در آباد کردن گیتی ، میخشکاند. « ایمان به وجود دوزخ » را باید از روانها و خردها ریشه کن ساخت ، تا خرد و روان ، رامش ِ خود را درهمین گیتی بجوید . یهوه والله ، وقتی که « چهره زشت غضبناک خود » را درآئینه دیدند ، امر کردند که کسی نباید صورت آنها را بکشد . گفتند که صورت خدا را نباید کشید ، چون خودشان هم نمیتوانستند دیدن صورت غضبناک وزشت وترسناک خود را تحمل کنند . خدایانی که زیبایند ، مردمان را بدان میخوانند تا صورت زیبای آنهارا همه جا بکشند . دوزخ ، دیدن چهره ِالاهان ِ بیم آور، درخیال وفکرو روان است . ولی انسان باید چهره خدای خود را بکشد ، تا خدای زیبای خود را بشناسد، و چهره ای را که ازغضب ، زشت میشود ، دوربیندازید .
این بود که جمشید در« روزنوروز بزرگ » که روز ششم فرودین ماه است، با زنخدا خرداد ، درب دوزخ را بست، و خدائی که صورتش زشت بود ، حق به خدابودن نداشت . واژه « زشت » درفرهنگ ایران، به معنای« مخوف و غضبناک» ست . خشم ، زشت وترسناک است .اگرخدا ، جمیل است ، میگذارد که همه دیده به جمال او بیندازند . وخدا ، موقعی خداست که هرگز زشت نشود . بُن شادی ، نابود کردن ِ« هراس ِ خرد ، از دوزخ ِنسیه » است . عمل، باید بتواند شادی از پیآیندهای خود را دراین گیتی دریابد .
شیوه درک « خوشی و بینش نقد » که گرانیگاه سکولاریته است درفرهنگ ایران ، درهمان پیوندِ « جمشید و زنخدا خرداد» بیان کرده میشود . ازآنجا که موبدان زرتشتی ، بکلی تصویر زنخدا خرداد و مفهوم زمان را تغییر داده اند ، ما این اندیشه های ژرف فرهنگ ایران را فراموش کرده ایم . ولی با ژرف بینی و دقت، میتوانیم این پیوند جمشید با زنخدا خرداد را درفرهنگ ایران بازسازی کنیم . آنچه در روزگاری دراز ، « همکاری جمشید و خرداد » بوده است ، در روایات زرتشتی ، تبدیل به « کار جمشید در روزخرداد » شده است .اینکه جم در روزخرداد، درب دوزخ را می بندد ، و بدینسان ، مردمان ، در گیتی دیگر نمی میرند و همیشه شاد و خوشند ، گره به تصویر خرداد و امرداد، پیش از زرتشت میخورد. خرداد، اصل آبادانی، و ساختن بهشت درگیتی است، و طبعا دربهشتِ آباد ، نه بیم ازکسی وچیزی وازخود اوهست، ونه رزم وجنگ و خونریزی ، و نه میخواهد که کسی برای فیروزساختن ِ او به جهاد برود. پس هرجا گام ِ خرداد برسد ، درآنجا نمیتوان دوزخ ساخت، و اندیشه وجود دوزخ را تلقین کرد و رایج ساخت .
خرداد ، امکان ایمان آوردن ِ به دوزخ را درفراسوی گیتی ، در روان انسان ازبین میبرد ، چون چنین اندیشه ای، سرچشمه ترس ووحشت درهرعملی ودرهرفکری درگیتی است. به همین علت ، همه ادیان نوری، دشمنان درجه یک این خرداد ومرداد ( هاروت و ماروت ) بودندوهستند . این اندیشه که جمشید در روز خرداد ، درب دوزخ را می بندد ، در متون دیگر پهلوی نیزبا محتویات بیشترآمده است ، که دامنه بررسی را بسیار میگسترد و روشنتر میسازد . دراین متون میتوان دید که دراین روز، جمشید ، گیتی را « بی بیم » و « بی رزمان » نیزمیکند. از اینجا میتوان دید که « بی بیم ساختن ، و بی رزم و جنگ وبی قهر ساختن » گیتی ، گوهر وجود خرداد است. نخستین پیآیند این عبارتها آنست که روایت « منی کردن جمشید درشاهنامه » داستانیست که موبدان زرتشتی، درخدمت الهیات خود ساخته اند. نه آنکه فردوسی ، دست به چنین کاری زده باشد ، بلکه این روایتیست که دست ساخته همان موبدان زرتشتی در دوره ساسانیان است .
جمشید ، همانقدر که محبوب و مطلوب همه ایرانیان بود ، درهمین کارش که « بستن در دوزخ » باشد ، عملی کاملا ضد الهیات زرتشتی نیز میکند .ازاین رو موبدان زرتشتی درباره جمشید ، درنوسان میان دوقطب متضاد بودند . هم اورا میستودند و هم اورا می نکوهیدند . خرداد هم ، گرفتار چنین دردسری بود . وقتی جمشید ، در دوزخ را ببندد ، دیگر موبدان ،مردمی را که طبق خواست اهورامزدا رفتار نکنند ، نمیتوانند به دوزخ بفرستند و کیفر بدهند . بستن در دوزخ بوسیله جمشید ، قدرت پاداش و کیفر دادن را ازاهورامزدا میگیرد . دریک روایت ، اندیشه فرهنگ سیمرغی باقی مانده است که هنوز زرتشتیان نیزآن را دوست میداشتند ، و در روایت دیگر، درک تضاد آن باالهیات زرتشتی باقی مانده است .
در روایت دیگر پهلوی ، همچنین میآید که جمشید در روز خرداد ، « پیمان » را از دوزخ بازآورد که از کیهان دزدیده شده بود ، و آنرا اندرکیهان به پیدائی آورد . این چه پیمانی بوده است ؟ « پیمان » چه معنائی و محتوائی داشته است ؟ چه پیمانی است که اگر از گیتی ، دزدیده شود ، دوزخ، پیدایش می یابد ؟ نبود پیمان درکیهان ، ایجاد دوزخ در کیهان را میکند ، و با « پیدایش پیمان، و پایدارشدن پیمان درگیتی » ، گیتی را بهشت میکند . این بی رزمی و بی خشمی و بی بیمی و بهشت سازی، با پیدایش یابی « پیمان » درکیهان ، از ویژگیهای گوهری زنخدا خرداد است . روزخرداد ، تنها یک روز، مانند سایر روزها نبود که نام خدای خرداد را بدان داده بودند ، بلکه زمانی بود که « بُن کیهان وزمان » میتوانست فقط در ویژگی های خردادی پدیدارشود .
اینکه ما معنای این عبارات را بلافاصله درنمی یابیم ، برای آنست که مفهوم مااز زمان ، با مفهوم آنان از زمان ، بسیارفرق داشته است . برای ما ، روز خرداد ، یک روز مانند سایر روزهاست که ازپس همدیگر میآیند و میروند . برای ما فرق ندارد اگر، به روزها، نامهای دیگر بدهیم . ما میتوانیم حتا بجای این نامهای خدایان ، روزها را با اعداد بشماریم . ما میانگاریم که آنها این روزهارا فقط بنام خدایان خود نامیده اند. وجود روز یا زمان ، ازوجود خود ِآن خدا ، بریده میباشد ، فقط نامی ازآن خدا ، براین روز نهاده شده است . درست سوء تفاهم ،ازهمین جا آغازمیشود .
در فرهنگ ایران ، هرروزی ، گوهر بُن جهان ، در ویژگیهای دیگر، درگیتی ( درهمه چیزها و انسانها ) پیدایش می یابد ، که شکل خدائی به آن داده میشود . این بُن زمان و جان است که در روز ششم هرماهی ، با ویژگیهای « پیمان » ، « بی بیمی» ، « بی خشمی وبی رزمی» و .... پیدایش می یابد . به همین علت ، عدد « شش » را درسانسکریت ، « رسا » هم مینامیده اند که صفت گوهری خرداد است . البته اصطلاح « پیمان » دراینجا ، معنای قرار داد و عهد و میثاق را ندارد . دراینجا، پیمان ، همان معنای« مزاج » را در « مزاج دهر» دارد، که به هم آمیختگی شیره ها در تناسب وهمآهنگی و اندازه » باشد ( رجوع به مقاله خرداد شود ) .
جمشید در روزخرداد در ماه فرورین ، ویژگیهای نهفته در بُن کیهان و جان را ، میزایاند . جمشید ، ماما یا دایه این ویژگیهای بُن کیهان در کیهان، این شیره کیهان ازکیهان است .
روزششم ماه فروردین ، که زنخدا خرداد ، ازبُن زمان ، پیدایش می یافت ، واوج اصل آبادانی جهان بود، و در مدنیت ، واقعیت می یافت ، به اندازه ای نزد ایرانیان اهمیت داشت که آنرا بزرگترین روزهای نوروز میشمردند .جشن نوروز، دراین روز به اوجش میرسید، و ازاین رو آن روز را « نوروز بزرگ » میخواندند . ازاین رو ، تولد زرتشت را هم به این روز انداخته اند . اتفاقات بزرگ را به این روز می انداختند یا نسبت میدادند ، تا به آنها، گوهر خردادی بدهند . زرتشت ، چون دراین روز زاده شده است ، فطرت زنخدا خرداد را ، که خدای آبادانی و خوشزیستی وامید نیزهست، دارد. زرتشت ، میخواهد مانند جمشید ، همین ویژگی خرداد را در جهان به پیدائی آورد، و رزم را ازجهان محوسازد ، و ریشه همه بیم ها و بیم آوران را ازجا بکند.
با« بستن در دوزخ ، و بستن راه به همه آموزه هائی که مردم را با تصویر دوزخ دراین گیتی، بیم میدهند »، بنیاد مدنیتی گذاشته میشود که ایرانی، در تصویر جمشید وخرداد نهاده است .
فرهنگ ایرانی ، خدائی را که بیم آور باشد ، و همیشه مردمان را بترساند ، و حکومتی را که بر پایه بیم دادن و ترساندن استوارشود ، نفی و طرد میکند .
فرهنگ ایران که استوار برمفهوم « پیوستگی زمان» ( زمان درختیست که هرروزی ، شاخه ای تازه ازآن فرامیروید ) وطبعا پیوستگی و یکتائی جهان هستی ( خدا وجهان باهم یک هستی اند ) است ، دربرابر اندیشه « پارگی جهان وخدا ازهم » و « پارگی زمان گذرا وفانی از زمان ناگذرا= جاوید » میایستد . الهیات زرتشتی ، با قبول پارگی میان اهورامزدا و اهریمن ، راهی جز پذیرش دوگونه زمان ( زمان گذرا و زمان جاوید و ناگذرا ) نداشت . بدین سان مجبوربود، دوزخ و بهشتی بسازد ، و مجبور بود دوستداران اهورامزدا را به بهشت، و دشمنان اورا که پیروان اهریمن باشند ، به دوزخ بفرستد . الهیات زرتشتی بدینسان اهورامزدا را ، بیم آورو خشمناک کرد . باز بودن درب دوزخ ، بیان قدرت اهورامزدا بود . ولی درست درمقابل چنین مفهومی از« عمل و پاداش و کیفرش» ، فرهنگ ایران ، قد میافراخت و با آن ضدیت میکرد . فرهنگ ایران ، جان وزندگی را مقدس میشمرد . اهورامزدا هم حق نداشت برای کیفر دادن گناهان ( عمل برضد خواست اهورامزدا ) جانی را بیازارد . آفریدن دوزخ، برای کیفر دادن انسانها ، برضد اصل قداست جانست . پس اهورامزدا ، حق نداشت ، دوزخی داشته باشد . اصل قداست جان ، درب دوزخ را درهمه ادیان نوری می بندد . چون الله و پدرآسمانی ، ازدید فرهنگ ایران حق ندارند ، دوزخی داشته باشند . جان وزندگی وخرد ، نبایستی آزرده شوند ، و ترساندن ، از بدترین آزارهاست . ترساندن از دوزخ ، هرچند هم دوزخی وجود نداشته باشد ، آزردن و ارهاب و ترور است . نام « گناه کردن به عملی دادن » ، ترساندن و آزردن جانست ، ولوآنکه خدا ، سپس همه گناهان را نیز ببخشد . این فرهنگ ، چنان ریشه نیرومند و ژرف در منش ایرانیان داشت که اهورامزدا نیز مجبور بود که قداست جان را در دوزخی که ساخته بود ، به شیوه ای مراعات کند . دراین دوزخ ، خودش با دست خودش ، عذاب نمیداد ، بکه اهریمن و دیوان ، به این کار گماشته شده بودند . این اهریمن بود که خودش بدست خودش ، پیروان خودرا کیفر میداد که چرا به خواست اهورامزدا رفتار نکرده اند ! موبدان ، متوجه آن نشدند که که چنین اندیشه کودکانه ای ، بی نهایت مضحک هم هست. این یکنوع توهین به خرد ملت بود . چگونه میشود که اهریمن ، آفریدگان خود را که از او اطاعت کرده بودند ، عذاب بدهد ! موبدان ، همین اندیشه را در تحریف اوستا و داستانهای دینی پهلوی بکار بردند . حتا برای پذیرش پهلوانان بزرگ درجامعه زرتشتی ، که مردم، دست از دوستی آنها نمیکشیدند ( مانند گرشاسپ ، رستم ، .... ) آنهارا بدان میگمارند که خدایان خود را با دست خود بکُشند . این یکنوع پاکسازی این پهلوانان از « بت پرستی» بود ! رستم در خوان چهارم ، زن جادو را که کسی جزسیمرغ نیست میکشد . خدای خود را بدست خود میکشد ، و پاک از معصیت میشود ، واز بت پرستی ، نجات می یابد . اهورامزدا ، مانند الله ، جرئت نمیکند که خودش مستقیما دست خود را آلوده به خونریزی بکند . اگر چنین میکرد ، نزد ایرانیان دیگر، حق به خدائی نداشت . این بود که موبدان زرتشتی ، با چنین اندیشه مضحکی ، مسئله را حل کردند . البته موبدان ، با یک تیر، بایستی دونشان را باهم بزنند . درحینی که اهورامزدا را برای همه ایرانیان، نگاهبان اصل قداست جان نشان میدادند ، ولی به همان اندازه میکوشیدند که نامی از « اصل قداست جان » نبرند . چون با قبول اصل قداست جان ، گرفتار تناقض درالهیات خود میشدند . دو چیز باهم به یک اندازه نمیتواند مقدس باشد . یا خواست خدا مقدس است ، یا جان . مسئله بنیادی ، مسئله برگزیدن میان دو گونه قداست است ، که باهم جمع شدنی نیستند . مسئله یا این، یا آنست . یا باید قداست خواست الله و یهوه و پدرآسمانی و اهورامزدا را پذیرفت ، یا باید قداست جان را پذیرفت . اگر جان مقدس بشود ، هیچ خدائی و الاهی ،حق وقدرت آزردن جان را ندارد ، و حق« دادن امر به قتل وجهاد » را ندارد . ولی ادیان نوری ، قداست جان را، تابع قداست امر الاه یا خدای خود میکنند . بدینسان تو حق داری به امر الله بکشی . قداست امر الله ، قداست را ازجان ، سلب میکند . پس قداست جان ، دیگر، اصل ، نیست . امر الله ، قداست جان را تابع خواست الله میکند، وبدینسان ، قداست جان ، منتفی ساخته میشود ، وقداست جان ، دیگر برترین اصل نیست ، بلکه خودش فقط یک خواست الله است ، و این خواست اوست که به تنهائی مقدس است . قداست جان ، تابع امر الله و یهوه و پدرآسمانی ... میگردد . بدینسان اصل قداست جان ، لغو میگردد.فرهنگ ایران، تن به چنین خدعه و تحریف و کلاهبرداری نداد.فرهنگ ایران ، قداست جان را ، فوق « خواست وامر خدایان » قرار میدهد . فرهنگ ایران، دراصل قداست جان ، چنان راه موبدان زرتشتی را بسته بود که برغم آنکه اهورامزدا را قدرت مطلق ( سرور دانا ) ساخته بودند ، ولی قدرت مطلقش را نمیتوانست در کیفردادن اعمال با شکنجه دادن جان، ولو به گناهکار، بکار ببرد . شکنجه گر دوزخ ، اهریمن و یارانش بودند . ولی فراموش کرده بودند که خدای ایران ، نه تنها جانی را برای گناهانش نمی آزارد ، بلکه « آزردن جان در دوزخ » را هم نمی پسندد . پسندیدن آزارجان در دوزخ هم ، همانقدر زشت است که آزردن جان . ولی موبدان ، خدعه دیگری نمیتوانستند بکار ببندند ، چون اهریمن را ، اصل زدارکامگی شمرده بودند . پس یاران و همکاران خودش را باید ( طبق خواست اهورامزدا ! ) در دوزخ ، عذاب تلخ برساند که در اردا ویراف نامه تک تک آنها شمرده شده است .
همان جمشیدی که در روز خرداد، درب دوزخ را می بندد و امکان عذاب دادن وعذاب پسندیدن را به خداهم می بندد ، موبدان زرتشتی ، مبغوض میشمردند ، و بنام « منی کردن » که به معنای « اندیشیدن در پژوهیدن برای آباد ساختن گیتی » میباشد ، به دست ضحاک ، همکار اهریمن میسپارند ، تا اورا به دو نیمه ارّه کند و چنین عذابی را می پسندند . جمشید نباید با خردش، برای بهشت ساختن در گیتی بیندیشد. چنین خردی ، برضد خواست اهورامزداست. چنین خردی ، ازخواست ِ اهورامزدا ، سرکشی میکند . چنین خردی ، خودرا برابر با خدای بهشت ساز میشمارد . داشتن ِ چنین خردی ، بُن همه گناهان است ، چون درب « دوزخی » را که خدا والله و پدرآسمانی برای قدرت نمائی میسازد ، می بندد .اهورامزدا نمیخواهد دست خودش ، برای ِ گناهی که برضد او شده است ، جان جمشید را چنین وحشیانه بیازارد .« منی کردن» که « اندیشیدن برای آباد کردن گیتی و ایجاد خوشزیستی و دیر زیستی در گیتی » است ، نخوت وغرور میآفریند . اندیشیدن (=منی کردن) ، خود خواهی( منی کردن ) است ! اندیشیدن ، خود را خدا دانستن است . من میاندیشم ، پس من خدا هستم .من میاندیشم که چگونه میتوان درگیتی ، بهشت ساخت، پس من خدایم . زیباترین واژه را که اندیشیدن (= منیدن ) باشد ، زشت ترین تباهکاری دانسته اند . « خرد بهشت ساز انسان » را نفرین کردند، و برای هرکسیکه با چنین خردی بیندیشد ، کیفر « ارّه شدن به دو شقه » را ، تصویب کردند. چنین جمشیدی ، ناگهان دراینجا باز میگردد ، و درب دوزخ را برای همیشه قفل میکند، تا هیچکس را نتوانند قدرتمندان و اِ لاهان ، به دوزخ برای عذاب دادن جانش ببرند . بدینسان ، راه را به اظهار قدرت همه خدایان وقدرتمندان می بندد .
البته این اندیشه، هزاره ها بعد ، به شکل دیگری در زبان یک عارف ایرانی، ازنو عبارتی تازه ولی با همان محتوا به خود میگیرد . عارف نامبرده ، یک آرزو دارد، و آن اینست که الله ، تنها اورا روانه جهنم کند، تا جهنم ، ُملک طلق اوباشد، و راه ورود دیگران به دوزخ بسته شود . اوحاضراست ، عذاب و شکنجه همه گناهان بشر را بپذیرد ، تا هیچکسی ، جزاو ، آزرده نشود . تنها او بجای همه آزرده شود ، و او کیفر جرم همه را به حساب خود میریزد، و همه آسوده میتوانند در گیتی ، زندگی بهشت آسا داشته باشند . آنگاه الله ، میتواند به کیفر همه گناهکاران ، اورا تا میتواند عذاب بدهد. او نمیخواهد مانند عیسی ، با یکبارصلیب زده شدن ، منجی همه ، از گناهانشان شود . خدا هم باید جشن ِ قدرتش را در « عذاب دادن ، در قربانی کردن ، درآزردن » بگیرد، وازقدرتش در شکنجه دادن ، لذت ببرد . این عارف ، به خدا ، امکان آنرا میدهد که لذت ازجشن عذاب دهیش را داشته باشد . ولی با چنین آرزوئی ، اصالت ِ انسانی را ، که مهرانسان به همه بشریت باشد دراین کار، نشان میدهد . اگر خدا ، خدای عشقست ، که گناهان همه را فراموش میکند ، و نیازی بدان نیست که پسرش را ، برای نجات مردم از گناهانشان بفرستد ، و عذاب پسرش را درگیتی بپسندد .
این آرزوی عارف و این کار جمشید ، که قفل کردن دوزخ برای همیشه باشد ، انتقاد بسیار ژرف و آشکار به اندیشه دوزخ و بهشت ، و طبعا به همه الاهان نوریست ، که هم « رسیدن به بینش مستقیم » را ا«زخوشی » می برّند ، و هم بینش و خوشی یا سعادت را، نسیه، یا پسا دست میکنند .
وقتی درب ِ دوزخ، بسته میشود ، وامکان کیفر دادن و عذاب کردن و ترساندن درآن جهان ، بسته میشود ، عجز این الاهان ناگهان ، آشکاروافشا میگردد . آنها دیگر نمیتوانند کسی را به دوزخ بفرستند و ازآن بترسانند ، وطبعا سراسر قدرت خود را از دست میدهند، وبی قدرت ، بخودی خود، نابود میشوند ، چون فقط از قدرت ، هستند . ازآن پس ، بینش و خوشی درهمین جهان ، نقد میشود ، دستادست ، پیشادست میشود . وقتی انسان نمیترسد ، عمل و پاداشش ، و اندیشیدنش، منطقی دیگر می یابد .درست الهیات زرتشتی ، هم برضد « نقد بودن بینش به حقیقت » و هم برضد « نقد بودن سعادت و خوشی در گیتی » بود . رد پای این اندیشه ، در دو داستان جمشید و کیکاوس در شاهنامه باقی مانده است . در داستان جمشید ، خرد بهشت سازاو ، نفرین میگردد . هیچکسی حق ندارد با خرد ورزی ، بهشت درگیتی بسازد .با چنین خردی ، خود را همسرشت خدا خواهد دانست . درست انسان در اوج جشنی که ازساختن بهشت با خردش میگیرد ، به قعر ذلت و شوم بختی ، هبوط میکند . در حالیکه در « بستن درب دوزخ بوسیله جمشید » ، روایت وارونه آن دیده میشود . این روایت سیمرغیان و خرّمدینان ومغان بوده است .همچنین در داستان کیکاوس ، نشان داده میشود که انسان هرگز نمیتواند به بینش به حقیقت برسد . چنین آرزوئی ، بخودی خود ، گناه است .
بهتراست که اکنون ، دنباله داستان بستن درب دوزخ را در روز خرداد بوسیله جمشید بگیریم تا گامی فراتر برداریم . جمشید در فرهنگ زنخدائی ایران ، بُن همه انسانها ، یا به عبارت دیگر، « فطرت انسان بطورکلی » است . درفطرت انسان ، جمشید با همکاری خرداد ، راه به بیم یا « راه به دوزخ » را می بندد . در مینوی خرد میآید که « جم ، پیمان گیتی را ازشکم اهریمن که دوش دانا ( دُژ+ دانا ) است باز آورد که اهریمن بلعیده بود » . اهریمن ، درشکمش ، پیمان گیتی را دارد . اهریمن با فروبلعیدن این پیمان ، گیتی را انباشته ازبیم و رزم و تباهی وددمنشی کرده است . « پیمان در شکم اهریمن » چه معنائی دارد ؟ باید دانست که خرداد و امرداد درست درشکمند . شکم ، چایگاه خرداد و مرداد و پیمان است . بنا بر گزیده های زاد اسپرم ، این دو، درشکم هرانسانی ، آتش میافروزند، تا خوراکها گواریده شوند ، و آتش یا گرمای آن ، به دل و مغز برود . دل و جگر، درفرهنگ ایران، مرکز بینش هستند ، و مغز، مرکز حواس . در دینکرد میآید که دیوان ازمردمان ، پیمان را دزدیدند ، جم آنرا برای مردم باز آورد . شکم ( اندام گوارش + جگرودل+ اندام آمیزشی) جایگاه این پیمان است . پیمان ، دو معنی دارد . پیمان ازسوئی به معنای « کره و خامه » است( رجوع شود به رایشلت) . پیمان که همان « پاده + مان » باشد مرکب از دو واژه « نی + مینو » است ، که به معنای « مینوی نی » است، که دراصل افشره نی بوده است . نی ، را هم بشکل « آوند برای پیمانه گیری مایعات » بکار میبردند ، که خود واژه « پیمانه » بهترین گواه برآنست و هم نی را مانند گز ، بشکل سنجه اندازه گیری کار میبردند . طبعا تناسب و همآهنگی درآمیختگی افشره ها ، بیان تعادل بود که همان « مزاج » باشد . این آمیختگی شیرابه ها و افشره ها و همآهنگی آنهاست که خون درجگرودردل میشود، و اصل اندازه و مزاج است .
پیمان یا همآهنگی مزاج ، پیآیند « آسن خرد » ، یا خرد بنیادی انسانست که بُن سامانده انسانست . ازاین آسن خرد است که پیمان سرچشمه میگیرد . با دزدیده شدن این « آسن خرد، یا خرد بنیادی کیهان که در بُن هرانسانی و درمیان و شکم هرانسانی هست » ، آزورزی ( دیو ورونی) و افراط و تفریط ( فربود = افراط ، بی بود =تفریط ) پیدایش می یابد . در دینکرد میآید که دراثر دزدیده شدن این آسن خرد که همان خرد بهمنی باشد ، « تباهی آنگونه بود که مردم همانند ددی بودند » و با نبود خرد بهمنی ، همه مردمان و شاهان از پیمان ، بیگانه میشوند .
ازاین رد پاها که مانده است ، میتوان بخوبی اندیشه بنیادی فرهنگ اصیل ایران را ، که بکلی متفاوت با الهیات زرتشتی است ، باز شناخت . بطور خلاصه میتوان گفت که « پیمان » از « آسن خرد » ، یا « خرد بهمنی در هرانسانی» ، پدیدارمیشود که به اصطلاح زرتشتی ، اهریمن آنرا دزدیده و فروبلعیده است ، ولی هنوز درشکمش هست ، و میتوان آنرا ازشکمش بیرون آورد . در فرهنگ زنخدائی ، اهریمن بدین معنا وجود نداشت . درفرهنگ زنخدائی ، مسئله بنیادی ، « اندازه » یا همروشی و هم حرکتی همه بخشهای فرد یا اجتماع باهم بود . « اندازه » که « هم + تازه » و « باهم تاختن و باهم رفتن » باشد ، همان معنای « همآهنگی را دارد . بهمن یا« آسن خرد » ، که اصل « ضدخشم و ضدبیم» است ، درست این اصل « همآهنگسازی میان بخشهای گوناگون ِ وجود » ، چه دردرون ِ انسان ، و چه در میان انسانها، وطبعا اصل اجتماعسازاست. « هستی » ، دراثر این « هم روشی و هم تازی و همپرسی و همکاری » ، پیدایش می یابد ، و بدون آن ، جان وخرد ، نابود میگردد . گوهربهمن ، خردِ ضد خشم وقهر، وخرد ِ ضد بیم آوری وارهاب است . اجتماع ، دراثر ازکارافتادن ِ این خرد بنیادی بهمنی در انسانها که همآهنگی درون افراد و همآهنگی اجتماع را پدید میآورد ، به تباهی میگراید ، ووقتی این پیمان ، به انسان و اجتماع بازگردد ، همه تباهیها ، زدوده میشود . خرد ، درفرهنگ ایران ، اصل ضد خشم و قهر، وضد بیم آوری و انذارو ارهابست . خرد بهمنی ، برپایه غلبه گری و تجاوز و خشونت ، نمیاندیشد . خرد بهمنی ، با تولید بیم و وحشت ، جامعه را سامان نمیدهد . بخوبی دیده میشود که درفرهنگ ایران ، اخلاق و قانون و عدالت اجتماعی و نظام حکومتی ، از بسیج شدن آسن خرد، یا خرد بنیادی ِ خود ِ انسانها ، سرچشمه میگیرد .با آتش افروزی ِ خرداد و مرداد در معده ، خورشها آماده برای تبدیل شدن به خون درجگر میگردند که جایگاه بهمن یا آسن خرد است . جمشید ، درواقع ، برای پیشرفت و بهبود اجتماع ، این خرد بنیادی یا آسن خرد را در همه انسانها ، به کارو حرکت میاندازد تا جامعه را سامان بدهند .

 

سکولاریته و مفهوم« نقد»

 

نقد ِ رسائی یا« خرداد»
خُـر د ا د(همان هاروت درقرآنست)
خدای مـزه (خدای ِذوق )
مزه= بُن ِآمیختن با هستی
انسان ،خوشی وبینش را، مزه میکند
انسان، شیرابه گیتی را میمزد

 

سیمرغ ، باده است= بَگمَز= بغ+ مس=خدای ماه
خدای ماه، سیمرغ ، باده است
مستی ازباده،شناخت جوهرجهان ورامش، باهمست
درفرهنگ ایران ،مز ه زندگی، معنای زندگیست
مفهوم « نقدونسیه»، و تفاوت آن بامفهوم ِ« مزه»، درفرهنگ ایران
آنچه باما میآمیزد،نقدمیشود
ازاینرو، خدا وحقیقت ومعناورامش،
آب،باده، شیریاشیرابهِ گیتی هستند

 

آنچه درسکولاریته به آن ارزش فوق العاده داده میشود ، و از برآیندهای بنیادی این جنبش است ، پدیده « نقد بودن» است . انسان به « خوشی نقد » و « بینش نقد » و « معنا ی نقد » میتواند « برسد »، و خوشی و بینش و معنای نقد، برترین ارزش را دارد.« رسیدن ، رسا، رسیده » چه معنائی دراصل داشته است ؟ « نقد » چیزیست که ما به آن « میرسیم ، میتوانیم برسیم، یا رسیده ایم » . چیزی نقد است که « رسا» است ، یعنی « خردادی » است . زنخدا خرداد، پیکریابی خوشی وبینش نقد بود. این تجربه ویژه ایرانی از« نقد » ازکجا سرچشمه میگیرد و با سایر تجربیات از« نقد » ، چه اختلافی دارد ؟
« تجربه نقد » هم یک گونه نیست .پس این چگونه نقدیست که ما میخواهیم؟ این نوع نقد است که معین میسازد ما از سکولاریته، چه میخواهیم .سکولاریته هم طیفی از تجربیات گوناگونست . فرهنگ ایران ، آنچه را با ُکل هستی انسان، میآمیخت ، نقد انسان میدانست . فرهنگ ایران ، از همبستگی دواصل در بُن جان و زمان که ازهم جدا ناپذیرند ، وگیتی ازآن پیدایش یافته بود ، مفهوم « نقد» را داشت . جفت نخست ، همزادی که بُن جان و زمان بود ، بهرام و سیمرغ ، اینها برای همدیگر، نقد بودند . درسانسکریت به این همزاد ، « لاو» میگفتند که ریشه همان لاو درانگلیسیlove و « لَو» درتنکابنی و لبلاب درفارسی ، به معنای « پیچه » است که نماد عشقست . « لـب» انسان ، که از ریشه « لاو= همزاد » ساخته شده ، بیان دولبند که ازهم جداناپذیرند، و همیشه بهم عشق میورزند . لبلاب ، پیچه است که از درختی که به گرد آن می پیچد ، جدا ناپذیراست ، و درست از واژه « لاو+ لاو» ساخته شده است . درفرهنگ ایران، ازجمله ، گوهر زنخدا « خرداد»، که « رسائی » باشد ، محتوای ِ پدیده « نقد » را بطوربرجسته ، معین میساخت .
گوهرزنخدا « خرداد » ، « رسائی» است . ترجمه واژه « خرداد» به « رسائی » درمتون پهلوی ، باقیمانده است . گستره و ژرفای این اصطلاح ، درمتون سانسکریت، هنوز زنده است. ازجمله به عدد « شش » نیز، که روز ویژه خرداد درهرماه است ،« رسا » میگویند . درخرداد، انسان به خوشی و بینش ومعنا « میرسد » . رسائی ، مفهومی ویژه ازپدیده« نقد » است که فرهنگ ایران آن را پرورده است. ما طیفی از تجربه های نقد بودن داریم. برای شناخت فرهنگ ایران و سکولاریته درایران ، باید مفاهیم گوناگون « نقد » را ازهم بازشناخت . نزد شعرای ایران دردوره چیرگی شریعت اسلام ، نقد ، یا « چیزی گریزنده » است، که باید به هرترتیبی ممکن میشود، آنرا به دام انداخت، یا آنراشکارکرد ، یا نقد، ویژگی « غنیمت و یغما گری » دارد . گفته میشود که دم یا فرصت ، غنیمت است . زمان فانی، آنچه را ما داریم، آن به آن ، به یغما می برد، پس باید تا زمان، مارا نچاپیده است وبه یغما نبرده است ، ما آنرا بچاپیم . زمان، خوان یغماست . نقد را باید به یغما برد، وگرنه زمان، آنرا به یغما میبرد . این دوگونه مفهوم نقد ، در ادبیات دوره اسلامی ما ، متداولست . دراین دوگونه مفهوم « نقد » ، محتوای نقد ، ازحـرکت ، جدا ساخته شده است . از یکی ازتجربیات دوره زنخدائی که در روایت زرتشتی در بندهش باقیمانده است ، میتوان چگونگی این تجربه نقد را ، در داستان نخستین جفت انسانی ، مشی و مشیانه ، یافت . الهیات زرتشتی ، نمیخواست که به هیچ روی ، « زاده شدن مستقیم نخستین جفت انسانی را از سیمرغ بپذیرد ، این بود که دراین داستان ، « بز سپید موی » ، جانشین زنخدا سیمرغ میگردد . بزکوهی ( نخجیر، ُجدی= بزغاله) یکی ازپیکریابیهای سیمرغ بوده است . دراین داستان ، مشیانه ، با دهان ، مستقیما ازپستان بز، شیر مینوشد، و این نوشیدن شیربا دهان خود، مستقیما از پستان ، « بُن مزه همه خورشها درجهان» است . ازچنین نوشیدنی، رامش و آرامش وجودی ایجاد میگردد، که پیآیند مزه آن شیر هست . ولی مشیانه، آنرا انکارمیکند، و این انکار، دومین دروغیست که « مادرهمه انسانها = حوا » میگوید، و با این دروغ ، « مزه » بطور نود ونه درصد ازهمه خورشها درجهان دزدیده میشود.این مکیدن شیر با دهان بطورمستقیم از پستان، که همان مزیدن شیرباشد( مزیدن ازهمان ریشه مکیدن است ) ، نخستین تجربه « نقد » است . با دقت میتوان دید که دهان در « بسودن پستان» ، شیررا « میمزد » . مزیدن ( مزه = ذوق ، چشائی ) و بسودن ( بسائی ) دو حس جداناپذیردردرک نقد هستند . و نقد ، همان پیدایش « رامش= شادی در رقص = آرامش» است که ازاین بوسیدن پستان و مکیدن شیربا دهان وزبان با همدیگر، درکل وجود او پیدا میگردد . این زنست که نخست ، چنین تجربه ای را میکند .
در بندهش ، بخش نهم ، میآیدکه مشی ومشیانه « به بزی سپیدموی فرازآمدند و به دهان ، شیرپستان اورا مکیدند . هنگامی که شیر را خورده بودند ، مشیانه گفت که آرامش من ازآن بود که من آن شیر آبگونه را نخورده بودم . اکنون مرا آرامش، دزدیده ازآن است که شیر خورده ام..... ازآن دروغگوئی دوم نیز دیوان را زوربرآمدو مزه خورش را بدزدیدند آنچنان که ازیک صد بهر، یک بهرماند ... » .
این تجربه« لب با پستان» و « مزیدن و بسودن » ، که بیان تجربه نقد بودنست ، سپس تنوع وامتداد می یابد ، و« دست » هم به آن افزوده میشود . باید در پیش چشم داشت که اهل فارس بنا برابوریحان، دی را که همان سیمرغ باشد، « دست » مینامیدند . سیمرغ ، دست انسانها بود ( چرا؟ ) ودرست این تصویر از دست ، سپس تجربه نقد را درفرهنگ ایران معین میسازد ، چنانکه به نقد ، دستا دست و پیشا دست میگویند . برای روشن کردن این مطلب ، به داستان پیدایش ِ« خرد ازهمه آگاه » در زرتشت ، نگاهی میاندازیم .
اهورامزدا ( در زند وهومن یسن ، درسوم ) خرد ازهمه آگاه خودرا، بسان آب، بردست زرتشت میریزد ، و زرتشت ، ازدستش ، آن خرد آبگونه را مینوشد ، و ازآن پس هفت روز « درخرد اهورامزدا » هست ، و میتواند شناخت به همه چیزها و نیز آینده پیدا کند .
« 5- اورمزد به خرد هرویسپ آگاه ... 6- اودست زرتشت فرازگرفت . اورمزد..... خرد هرویسپ آگاه را بسان آب بردست زرتشت کرد . او گفت که : « فرازخور» . 7- و زرتشت آنرا فرازخورد ، ازآن خرد هرویسپ آگاه به زرتشت اندر آمیخت 8- هفت شبانه روز زرتشت در خرد اورمزد بود 9- پس مردمان و گوسپندان را به هفت کشورزمین بدید 10 – او دارودرخت را بدید که چگونه باشد که رستنیها چند ریشه به سپندارمذ زمین دارند ... که چگونه رسته اند یا بیکدیگرآمیخته اند » .
خرد اهورامزدا که سرچشمه بینش باشد ، آب یاآبگونه ( همان اشه و شیره و افشره وشیرابه = رسا ) است ، و دست ومشت زرتشت همان معنای جام کیخسر،و یا جام جم را دارد . زرتشت با نوشیدن خرد اهورامزدا ، که از وجود ِاهورامزدا ، باریده یا فروریخته ، آنرا دروجودش میگوارد، و با آن میآمیزد ، و درآن خرد= شیرابه، هستی مییابد . این همان تجربه « همپرسی» است که به کلی با مفهوم « وحی » دراسلام فرق دارد . الله ، وحی میکند . الله ، جداگوهر از محمد میماند . ولی اهورامزدا ، خردیست که فروباریده میشود و زرتشت آنرا مینوشد ( اهوره = آوره = ابرسیاه بارنده = سیمرغ ).
زرتشت با خرد اهوره مزدا ، میاندیشد و بشناخت میرسد . اهوره مزدا ، بخشی از معلوماتش را از دور، بدو تلقین نمیکند ، بلکه اصل علمش که جزو وجود خدا هست، جذب وجود زرتشت میگردد . البته این اندیشه ، فقط بطور استثنائی ، ویژه زرتشت شمرده نمیشده است ، بلکه هرانسانی ، همین گونه همپرسی با سیمرغ داشته است . فرهنگ ایران ، سه بخش ( مو + سر+ گردن ) فرازین تن را ، اینهمانی با سه سپهرآسمانی میداده است که عبارت از ارتا فرورد + بهرام+ رام باشند . ازاین آسمان که نماد سه بُن کیهان و انسان هستند ، دو رود، فرود میآمده است که دو دست باشند . این دورود آب ، همان ( وَه رود + ارنگ رود ، دربندهش ) همان دی یا سیمرغند . دستها ، افشاننده باران آسمانند .
دومُشت دست زرتشت ، نقش همان« پستان» ویا « جام » را میگیرند . جام شیر یا جامه شیر، به معنای پستان است . خرداد ، درواقع ، شیرابه یا رود ِ آب سیمرغست که شیره همه چیزها شمرده میشود . ازاین روهست که لب بر لب جام جم ، یا جام باده نهادن ، دراشعارحافظ و سایرشعرای ایران، بیان همین رسیدن به « خوشی و بینش نقد » باهمست .
انسان با نهادن لب برلب جام جم ، بینش نقد از جوهرهستی می یابد، که اورا همزمان ، به رامش و رقص و شادی میآورد . نوشیدن و بوسیدن جام جم ، نوشیدن و بوسیدن پستان پرازشیر دایه ِ به ( رود وَه دایتی = خشه رود در سانسکریت = رودشیر ) یا سیمرغست که مغزوجوهرو هسته و جان همه چیزهاست . دراین تجربه نقد ،انسان هم میمزد و هم می بساید . در پشتو، به دست ، « لاس» میگویند. با دومشت ، جام ساختن ، بیان مادّه شدن کل وجود انسان ، بیان پذیرای عشق شدن ، بیان آمادگی برای آفرینندگیست .
لاس ، مادّه هرحیوانیست. سگ لاس ، سگ گشنخواه و به گشن آمده ومست است . بلند کردن دودست، درهمان نخستین سرود زرتشت ( هات 28) ، بیان احترام و بزرگداشت اسلامی به الله نیست ، بلکه بیان آنست که اهوره = سیمرغ ، خدای آسمان ، درآن باده و شیرابه و اشه و بارانش را بریزد . به عبارت دیگر، آرزوی عشقبازی زرتشت و انسان ،با خدا ست . اینست که نقد ، تجربه پیوند وجودی و گوهری است ، و با مفهومهای دیگر « نقد » فرق دارد .
فرهنگ ایران، نقد را ، چیزی میدانست که کل وجود انسان را درآن ، تخمیر کند ،

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله نقد کردن آرزو درگیتی