در مورد بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام حقوق و تکلیفی وجود ندارد که در زیر به اختصار در چند بخشبه برخی از آنها اشاره میشود :
مقدمه – باید دانست : که گرچه ممکن است از نظر اجر و پاداش اخروی یا از نظر احساسات و عواطف انسانی میان بعضی از مجروحان و معلولان مثلاً مجروحان و معلولان احساسات و عواطف انسانی میان بعضی از مجروحان و معلولان جنگی با مجروحان و معلولان دیگر تفاوت فاحشی وجود داشته باشد . چرا که هدف حرکت آنان هدفی است معنوی و مقدس ، برای حفظ و بقاء اسلام و کشور اسلامی جنگیدهاند .
اما اینان بر فرض که دارای حرکت صحیحی باشند غالباً هدف آنها هدفی است شخصی و خصوصی لیکن چون بحث ما در جهت حقوقی مسأله است از این جمکنمپهت که از اطلاقات ادله بدست میآید ، هیچگونه تفاوتی بین انواع مختلف مجروح و معلول وجود ندارد . آری چنانچه شخص در اثر سوء اختیار خود حرکتی نادرست را برگزیند که منشأ جراحت یا معلولیت او شود چه بسا چنین جراحت و معلولیتی به حکم «الامتناع بالاختیار لاینا فیالاختیار » دارای آثار متفاوتی باشد ، مگر این که بعداً نادم شده و به اصطلاح توبه کرده باشد .
و نیز اشاره به این نکته مناسب است که درست است که مریض یا مجروح و معلول خود از نظر اسلام دارای وظائفی است اخلاقی مثلاً وظیفه دارد نزد غیر خداوند شکایت نبرد ، تحمل و صبر داشته باشد لیکن این وظائف منافات ندارد با اینکه دیگران مبذول دارند و به هیچوجه از آن غفلت ننمایند و همین است معنی حق مریض ، مجروح و معلول به گردن دیگران بدیهی است این وظیفه تکلیفی است کفائی چنانچه من به الکفایه به آن اقدام کند تکلیف از گردن دیگران ساقط خواهد شد . پس از ذکر این مقدمه سخن خود را در چند بخش دنبال میکنیم .
نخست – در مجروحان و معلولان جنگی :
پیداست که طبیعت جنگ کشته شدنها ، مجروحیتها و معلولیتها به همراه دارد نمونههای بسیاری از آنرا میتوان در جریان تاریخ مشاهده نمود . غرض اینجانب در اینجا تنها ذکر یکی دو نمونه است که در قرآن کریم به آن اشاره شد :
پس از آن که در جنگ بدر گروهی از بزرگان قریش کشته و اسیر شدند سران این قوم همداستان شدند که لشگری برای جنگ با مسلمین گسیل دارند تا خون کشتگان خود از محمد (ص) و یاران او بستانند ، خبر این حرکت را عباس عموی پیامبر (ص) بوسیله نامهای یه وی برسانید . منافقان و یهود هم که از این داستان آگاه شده بودند به شایعه پراکنی و تحریک و تشویش مردم پرداختند لذا این خبر در مدینه انتشار یافت . بارایزنی گروهی از اصحاب ، پیامبر (ص) تصمیم به حرکت گرفت و با هزار نفر از یاران خود از مدینه بیرون آمد هنوز به منطقة احد نرسیده بودند حدود یک سوم از آنان به تحریک عبدالله ابن ابی رئیس منافقان به استناد این که رسول خدا (ص) سخن او را نشنیده گرفته است به مدینع بازگشتند ، پس از تنظیم سپاه رسوالالله (ص) پنجاه نفر تیراندازرا بهسر کردگی عبدالله بن خیبر بر شکاف کوه عینین در احد گماشت و فرمود :
در اینجا بمانید و با تیراندازی خود دشمن را از ما دور کنید مبادا از پشت سر بر ما هجوم برند ، اگر ما کشته شدیم ما را یاری ندهید ، و اگر پیرور شدیم و به جمع غنائم پداختیم شما شرکت نکنید و در همینجا بمانید .
با شروع جنگ پرچمداران قریش یکی پس از دیگری همه بدست علی بن ابی طالب (ع) و حمزه عموی پیامبر (ص) و بعضی دیگر از یاران یامبر (ص) کشته شدند بطوری که اخربازنی بنام عمره دختر علقه پرچم را از زمین بلند کرد . مشکان پراکنده شدند و جنگجوبان قریش به سه هزار نفر رسیدند روبه گریز نهادند و به شکست سخت دچار آمدند، نزدیک بود جنگ احد هم مانند جنگ بدر به شکست قطعی دشمن انجامد اما دو چیز موجب دگرگونی مسأله شد :
یکی – همان دست گرفتن پرچم بوسیلة عمره که دیگر بار مشرکان را پیرامون آن مجتمع ساخت و دوباره به جنگ پرداختند .
دوم نافرمانی بیشتر تیراندازان مسلمین در شکاف کوه ، اینان که جنگ را پایان یافته تلقی میکردند برخلاف دستور پیامبر (ص) برای جمع غنائم شکاف کوه را رها کرده و به میدان جمع غنائم سرازیر شدند ، مشرکان برباقیماندة تیراندازان که عبدالله این خیبر بود با کتر از ده نفر حمله بردند و همه را به شهادت رساندند و بعد از آن بر مسلمانان تاختند و گروهی از بزرگان صحابه را کشتند و خود پیامبر (ص) را مجروح ساختند و حمزه عموی بزرگوار پیامبررا شهید و مثله نمودند و مصیبتهاب بسیاری برای مسلمانان ببار آوردند.
ابن اسحاق میگوید : شصت آیه از سوره آل عمران درباره جنگ احد نزول یافته که برخی از این آیات به مجروحان این جنگ اختصاص دارد از جمله :
ان یمسسکم فرح مقدس مسالقوم قرح مثله و تلک الایام نداولها بین الناس و لیعلم الله الذین امنوا و یتخذ منکم شهداء و الله یجب الظالمین .
و لیمحص الذین امنوا و یمحق الکافرین (آل عمران /140و 141)
تفسیر :
خداوند پس از آنکه در آیة قبل فرموده است در اثر این ناملایت سست نشوید و غمگین مباشید ، شما چنانکه ایمان داشته باشید در موقعیت والا و بالاتری قرار دارید ، در این دو آیه فرموده است : اگر به شما جراحتی رسیده به مشرکان هم از جانب شما همانند جراحتی رسیده است ( یعنی در جنگ بدر ) سنت ما بر این قرار گرفته که روزگاران را دست بدست بدهیم ، یعنی همیشه روزگار به یک منوال نیست که همواره به نفع کسانی و به ضرر دیگران باشد ، بلکه گاهی جماعتی شکست می خورند و کشته و مجروح میدهند ( مثلاً مشرکان در جنگ بدر ) و گاهی جماعت دیگر ( مانند مسلمانان در جنگ احد ) علاوه بر این دلیل دیگر این که تا خداوند مؤمنان رذا بشناسد یعنی : ایمان مؤمنان روشن شود ، و از شما گواهانی بر افعال تحقق یافته بگیرد ( یا از شما شهیدانی بگیرد ) و خداوند ستمگران را دوست نمیدارد . و نیز ایمان مؤمنان از کفر و نفاق خالص گرداند و کافران را نابود سازد .
و آیة دیگر :
الذین استجاب الله و الرسول من بعد ما اصابهم القرح للذین احسنوا منهم و اتقوا اجر عظیم .
این آیة شریفه مربوط به غزوة دیگری است که پس از غزوة احد روی داد یعنی غزوة حمرء الاسد ، روز شنبه هفتم یا پانزدهم شوال سال سوم هجرت پس از آن که جنگ احد پایان یافت حضرت با اصحاب به مدینه بازگشتند . شب هنگام موقععی پیامبر (ص ) برای اداء نماز از منزل خارج میشد به وی خبر دادند که در نزدیکی مدینه در منزلگاهی بنام ملل مشرکان اجتماع کرده و خواهان آنند که بازگشته و کار باقیمانده مسلمانان را یکسره کنند . رسول خدا (ص) با مشورت برخی از صحابه تصمین به حرکت و تعقیب دشمن گرفت بزرگان اصحاب زخمیان احدرا فرا خواندند تا دیگر باره به جبهه حمراء الاسد بشتابند .
این افراد که همگی زخمی بودند و حتی بعضی نه ، ده ، 13 ا بیشتر زخم برداشته بودند با دعاء آن حضرت روانةمیدان شدند . رسول خدا (ص) سه نفر را به عنوان طلیعه فرستاد که به قول بعضی هر سه و بقول مشهور دو نفر از آنان در حمراء الاسد به دست مشرکان گرفتار و به شهات رسیدند . وی با اصحاب ایامی را در حمراء الاسد به دست مشرکان گرفتار و به شهادت رسیدند . وی با اصحاب ایامی را در حمراء الاسد گذراندند و شبها در پانصد محل آتش میافرئختند تا این که بالاخره بدون برخورد در روز جمعه به مدینه بازگشتند .
این آیة مکرمه گویای همین معنی است ، میفرماید : آنان که با این که در احد مجروح شده بودند خداوند و رسول را در رابطه با غزوةحمراء الاسد پاسخ مثبت دادند برای نیکوکاران و پرهیزگارانشان اجر بزرگی است .
دوم – اهمیت اعضاء و قوای انسان
نقش اعضاء و قوی اعم از ظاهری و باطنی در شخصیت انسان بر هیچکس پوشیده نیست ، در این باب آیات و روایات فراوانی وجود دارد که مناسب است به برخی اشاره شود :
خداوند در مورد کافران فرموده است : ختمالله علی قلوبهم و علی سمعهم و علی ابصارهم غشاوه .
انذار و عدم انذار در مورد کافران یکسان است ،خداوند بر دلها و نیروی شنوائی آنان مهر زده و برچشمهایشان پردهو پوشش است : یعنی : نه نیروی تعقل دارند و نه حس شنوائی و بینائی آنان حق را در مییابد .
و در مورد منافقان فرموده است :فیقلوبهم مرض فزادهم الله مرضاً .
دلهای آنان بیمار است خداوند بیماری آنان را بیفزاید و نیز فرموده است صمبکم عمی فهم لا یرجعون . کرو گنگ و کورند لذا بر نمیگردند .
و در مورد مشرکان فرموده است : و جعلنا علی قلوبهم ان یفقهوه و فی اذانهم و قراء.
بردلهایشان پردههائی که سد راه درک و تعقل و گوشهایشان سنگینی نهادهایم .
نظیر این آیات در قرآن کریم و هم در احادیث و اخبار فراوان است و چنانچه روشن است مقصود از قلب در آنها قلب صنوبری نیست مقصود مغز نیروی درک تعقل و یا نفس ناطقه است .
مناسب است در این باره به چند حدیث هم اشاره کنیم :
در اصول کافی از حضرت باقر (ع) نقل میکند که فرمود:
لما خلق الله العقل استنطقه قال له .أقبل فأقبل ثم قال له : أدلذفادبر ، ثم قال و عزتی و جلالی ما خلقت خلقاً هو حب الی منک و لا اکملتک الا فیمن احب اما انی ایاک انهی و ایاک أعاقب و ایاک أُثیب.
چون خداوند عقل را آفرید اورا به سخن آورد و بعد به او گفت : روی آور پس روی آورد ، سپس گفت : روی گردان پس روی گرداند ، بعد گفت : به عزت و جلالم هیچ آفریدهای را نیافریدم که از تو پیش من محبوبتر باشد ، و تو را کامل نکردم جز در وجود آنکس که او را دوست دارم ،آگاه باش من تو را امر میکنم و تو را نهی میکنم ، تو را عقاب میکنم و تو را ثواب میدهم .
و نیز آن حضرت میفرماید : انما یداق الله بالعباد فی الحساب یوم القیامه علی قدر ما آتاهم من العقول فیالدنیا تنها به اندازهای که خداوند به بندگان خود عقل داده در روز قیامت در حساب اعمالشان مداقه میکنند .
حضرت صادق (ع) از رسول خدا (ص) نقل میکند که فرمود : اذا بلغکم عن رجل 1ح1سن حال فانظروا فی حسن عقله فانما یجازی بعقله چنانچه شما را به حسن حالت کسی (در عبادت خبر دهند حسن عقل او را ملاحظه کنید ، خداوند به اندازه عقل پاداش میدهد حضرت موسی بن جعفر (ع) ضمن خبر مفصلی میفرماید:
یا هشام ان الله علی الناس حجتین حجه ظاهر و حجه باطنه فاالظاهر فالرسل و الانبیاء و الائمه (ع) و امالباطنه فالعقول .
بتحقیق خداوند برای احتجاج بر مردم و حجت قرار داد یکی – ظاهری و دیگری باطنی ، حجت ظاهری پیامبران و امامان اندوحجت باطنی خردها .
حضرت رضا (ع) میفرماید :صدیق کل امری عقله و عدوه جهله دوست هرکس عقل لو و دمن وی جهل او است . در این باب روایات بسیار دیگری وجود دارد که در اینجا به همین مقدار قناعت میکنیم .
سوم – از لحاظ روانی و معنوی بلا بیماری مجروحیت و معلولیت از چه و برای چیست چنانکه در مورد بلاها ، بیماریها ، مجروحیتها و معلولیتها تأثرات و أحیاناتأثیراتی مادی وجود دارد از نظر معنوی نیز وضع بر همین منوال است . برای بیماران اجر و پاداش و برای اعضاء بدن آثار و خواصی ذکر شده است که اکنون به برخی از آیات و روایات وارده اشاره می کنیم :
در قرآن آمده : ام حسبتم ان تدخلوا الجنه و لما یاتکم مثل الذین خلوا من قبلکم مستهم الباساء و الضراء و الزلوا حتی یقول الرسول و الذین امنوا معه متی نصرالله الا ان نصر الله قریب .
آیا اینطورپنداشتهاید که داخل بهشت میشوید در حالی که هنوز به شما مانند آنچه به گذشتگان رسیده نرسیده است به آنان بدبختی و ناراحتی رسید و چنان ناراحت و مضطرب شدند که پیامبر و مؤمنان میگفتند : یاری خداوند در کدام موقع است ؟ (به آنان گفته شد ) آگاه باشید یاری خداوند نزدیک است .
و نیز آمده : لتبلون فی اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذین اوتوالکتاب من قبلکم و من الذین اشرکوا اشرکوا اذی کثیراً و ان تصبروا تتقوا فان ذلک من عزم الامور .
مسلماً نسبت به مالها و جانهای خود آزمایش میشوید ، و از آنان که کتاب آسمانی داده شدند (یهود ) و نیز از آنان که مشرک شدند سخنان آزار دهندة فراوان خواهید شنید و اگر صبر کنید و تقوی پیشه گیرید (کاری شایسته کردید ) چه صبر و تقوی از کارهایی است که باید بر آن تصمیم بگیرید .
و لقد ارسلنا امم من قبلک فاخذنا هم بالباساً و الضراء لعلهم بتضرعون فلولا اذجاءهم باسنا تضرعوا و لکن قست قلوبهم و زین لهم الشیطان ما کانوا یعلمون فلما نسوا ما ذکروا به فتحنا علیهم ابواب کل شیء حتی اذا فرحوبما اوتوا أخذ ناهم بغنه فاذا هم مبلسون .
هر آینه به اممهائی که پیش از تو بودند پیامبرانی فرستادیم و آنها را در اثر نافرمانیها به سختی و ناراحتی افکندیم شاید متنبه شوند . چرا در آن هنگام که عذاب ما به آنان رسید متنبه نشدند ؟ این بدانجهت بود که دل سخت بودند و شیطان عمل آنانرا برایشان آرایش داده بود . و چون آنچه به آنها یادآوری شده بود فراموش کردند درهای همه چیز را بر آنها گشودیم تا آن هنگام کهبه دادهها شاد شدند در این هنگام بناگهان آنانرا گرفتیم و ناگاه مأیوس شدند .
در روایات وارد شده : قال رسول الله (ص) : أن عظیم البلاء یکافابه عظیم الجزاء فأذا احب الله عبداً ابتلاهُ الله بعظیم البلاء فمن رضی عندالله الرضا و من سخط البلاء فله عندالله السخط.
پیامبر (ص) فرمود :بلای بزرگ به اجر بزرگ پاداش داده میشود . هرگاه بندهای مورد محبت خداوند باشد او را به بلای بزرگ گرفتار کند چنانچه خشنود باشد خداوند هم از او خشنود است و چنانچه خشمگین باشد خداوند هم از او خشمگین است .
حضرت باقر (ع) میفرماید : انما یتیلی المؤمن من فی الدنیا علی قدرینه مومن در نیا به اندازة دینش گرفتار میشود .
حضرت صادق (ع) میفرماید : انما المومن بمنزله کفه المیزان کلما زید قی ایمانه زید فی بلائه مؤمن به منزله کفة ترازوست هرچه ایمانش زیاد شود گرفتاریش زیاد میشود .
حضرت صادق (ع) میفرماید : ان فی الجنه منزله لا یبلغها عبدالابلا بتلاء فی جسده به تحقیق در بهشت منزلت و مقامی است که شخص جز با دچار شدن به ناملایمات به آن نمیرسد .
عبدالله بن بکبیر از آن حضرت میپرسد : المومن بالجذام و الرص و اشباه هذا آیا شخص با ایمان به جذام و برص مانند آن دچار میشود ؟ حضرت میفرماید : و هل کتب البلاء الاعلی المومن آیا جز بر مؤمن ابتلاء به بلا نوشته شده ؟
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 18 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلودمقاله سخنی کوتاه در حقوق بیماران ، مجروحان و معلولان از نظر اسلام