منابع و فرصتها محدودند و شایسته نیست که با اخذ تصمیمات نادرست آنها را به هدر دهیم. کلیه افراد شاغل در سازمانها و بویژه مدیران باید همواره این محدودیت را مدنظر داشته باشند و از طریق آشنا شدن با فرآیند تصمیمگیری و کسب مهارت در اجرای مراحل مختلف آن، تا آنجا که ممکن است ضریب خط را در تصمیمات خود کاهش دهند. نباید فراموش کرد که گاهی اوقات مسند تصمیمگیری به نوعی مسند قضاوت تبدیل میشود و قضاوت کاری بس دشوار و پر مسئولیت میباشد.
خط و مشی بیانگر بینش است و اتخاذ تصمیم فرآیندی کنشی و واکنشی بر پایه خط مشی، تصمیم در راستا و در طول خط مشی ترسیم شده اتخاذ میشوند. در درجهبندی تصمیمگیریها چنانچه خطمشی گذاری مفهوم تصمیمگیری بنیانی یا اولیه را داشته باشد اتخاذ تصمیمات جاری که در راستای آن انجام میگیرد از جمله جایگاه و رتبه، تصمیمگیری ثانویه تلقی میگردد. رابطه بین تصمیمات اولیه و ثانویه رابطه تأیید و حمایت متقابل است. به این معنا که تصمیمگیری باید پشتیبان خطمشی و برعکس خطمشی باید تأییدکننده تصمیم باشد. ارزیابی هر تصمیم اولیه و ثانویه نیز به منظور اطمینان از همین امر صورت میپذیرد، زیرا خط مشیگذاری زیاد قابل تکرار نیست.
عوامل اصلی تصمیمگیری:
عوامل اصلی در تصمیمگیری عبارتند از:
- تشخیص مسأله
- تشخیص راهحلهای مربوطه
- تشخیص و انتخاب بهترین راه حل
ویژگی مشترک در عوامل سهگانه تصمیمگیری همان شناخت و تشخیص است که ریشه در معرفت و سطح آگاهی تصمیم گیرنده در شرایط و تسلط او بر مسائل دارد. در تشخیص مسأله باید هدف روشنی را تعقیب نموده، از نیازهای واقعی سازمان آگاه شد. جهت تشخیص راهحلها میبایست مفهوم روشنی از فعل و انفعالاتی که در آینده انجام خواهد شد داشته باشیم و آنگاه از میان راه حلهای موجود بهترین راهحل را متناسب با امکانات انتخاب نمائیم.
احاطه انسان بر متغیرها عامل تفکیک آنها از لحاظ کنترلپذیری یا عدم کنترلپذیری است. در مرحلهای ممکن است وضعیت متغیرها از نظر قابل کنترل یا غیرقابل کنترل بودن تغییر کند و این در صورتی است که میزان تسلط و احاطه انسان بر موضوع تغییر نماید. بنابراین ممکن است متغیری براساس میزان توانمندی و احاطه، برای یک سازمان قابل کنترل و برای سازمان دیگر غیرقابل کنترل باشد.
متغیرها از لحاظ زمانی در دو مرحله زمانی جداگانه بر تصمیمات تأثیر میگذارند:
- در موقعیت انجام مطالعات و جمعآوری اطلاعات که تأثیر متقابل قبل از اتخاذ تصمیم است و متغیر در نوع تصمیم دخالت دارد.
- دخالت متغیرها به شکل حمایت و تقویت یا تزاحم که تصمیم اتخاذ شده را تحت تأثیر قرار میدهد.
تقسیمبندی دیگر از متغیر به صورت قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی تقسیم میشوند. هر متغیر قابل کنترل یا غیرقابل کنترل ممکن است قابل پیشبینی باشد یا غیرقابل پیشبینی. متغیرهای قابل کنترل معمولاً جزء عوامل داخلی و درونی سازمان محسوب میشوند و متغیرهای غیرقابل پیشبینی بیشتر جزء عوامل محیطی هستند که سازمان در آن قرار دارد.
متغیرهای قابل کنترل:
متغیرهای قابل کنترل بیشتر بر عواملی دلالت دارند که مستقیم میتواند بر آنها اشراف داشته باشد از جمله:
- ظرفیت (انسانی، مکانی، تکنولوژی). در طراحی ظرفیت تصمیمگیرنده ظرفیت هر یک از عوامل انسانی، مکانی و تکنولوژی را پیشبینی و کنترل میکند.
- تنظیم نسبت عوامل مالی و پشتیبانی و تولیدی و خدمات. از آنجا که تصمیمگیرندگان فرآیند و خدمات را براساس طرحهای مربوط قبلاً بررسی و پیشبینی میکنند قابلیت کنترل آنها در سیستم وجود دارد.
- ساختار سازمان به دلیل احاطه مدیریت بر سیستم، طراحی ساختار و هر گونه تغییر در آن قابل کنترل است.
- تغییر در برنامه متأثر از دگرگونی در نحوه هدایت سازمان و برعکس. جایگزینی برنامهها و تغییر در اجزای هر برنامه تحت کنترل تصمیم گیرنده است. نحوه هدایت عملیات سیستم براساس تغییرات برنامه نیز قابلیت کنترل دارد.
- فرآیند اجرایی. عمدتاً هر یک از منابع انسانی بلحاظ توانائیهای خاص در انجام وظائفشان، جایگاه خاصی را در فرآیند دارند. مجموعه توانائیهای کارکنان که مبنای کارکرد آنها است، عوامل درونی و جوهره اصلی فرآیند اجرایی در سیستم است. تغییر و دگرگونی در هر بخش از فرآیند عملاً متأثر از این توانائیها و قابل سنجش، هدایت و کنترل توسط تصمیم گیرنده است.
متغیرهای غیرقابل کنترل:
متغیرهای غیرقابل کنترل از نظارت درونی سیستم خارج بوده، حالت فراسیستمی دارد و توجه به آنها و نیز انجام برآوردهای احتمالی برای منبع تصمیمگیرنده بیش از متغیرهای قابل کنترل لازم است. برخی از متغیرهای غیرقابل کنترل عبارتند از:
- متغیرهای طبیعی. این متغیرها ناشی از تحولات و دگرگونیهای طبیعی و زیستمحیطی است.
- عوامل روانی و اجتماعی. متغیرهای قابل پیشبینی یا غیرقابل پیشبینیاند که در هر صورت سازمان بر آنها کنترلی ندارد دگرگونیهای بافت جمعیتی و گرایشهای مختلف که بوجودآورنده روابط اجتماعی و جو روانی خاصی در جامعه است جزء متغیرهای مؤثر بر سیستم محسوب میشود و سیستم باید با در نظر گرفتن شرایط ذکر شده، عکسالعملهای مؤثر در قبال آنها را برای تداوم بقای خود تدبیر نماید.
- جریان فراگیر علمی و فنآورانه احاطه کننده سازمانی. افزایش دامنه علوم و فنآوری به دور از کنترل سیستم و مستقل از تأثیرات جزئی آن است. گسترش بیوقفه تحقیقات، زمینه به کارگیری فنون جدید را در اجرای فرآیندهای گوناگون فراهم میسازد. بنابراین تصمیمگیرندگان، تأثیر علوم و روشهای علمی جدید در غالب فنآوری را هر چند که قابل پیشبینی نیز باشد، دور از کنترل خود میدانند.
- متغیرها فرهنگی و سیاسی. گرایشهای سیاسی در محیط، قوانین جدید و طرحریزیهای کلان اجتماعی، تغییر در روش حکومت، انقلاب و غیره همگی از متغیرهایی هستند که تصمیمگیری در سیستم متأثر از آنها بوده، در آن شرایط، احتمال تغییر در تصمیمات برای بقای سیستم وجود خواهد داشت.
- متغیرهای کلان اقتصادی. این متغیرها از جمله عواملی هستند که بر خرده سیستمها و تصمیمگیرندگان آنان تأثیر میگذارند. بطور کلی شناخت مبانی و بنیانهای اقتصادی که همه ابعاد جامعه و از جمله خرده سیستمها را مستقیماً تحت تأثیر قرار میدهند، در هر مرحله از تصمیمگیری برای تصمیمگیرندگان ضروری است.
تمام متغیرهای قابل کنترل و غیرقابل کنترل اعم از قابل پیشبینی و غیرقابل پیشبینی ممکن است بصورت تصادفی جابهجا شوند یعنی متغیر یا متغیرهایی که به نظر قابل پیشبینی و کنترل بودند، تصادفاً تغییر ویژگی داده به نوع دیگر تبدیل میگردند.
درصورت بروز هر گونه مشکل یا سوال به ابتدای صفحه قسمت پشتیبانی مراجعه فرمائید
دانلود کامل پایان نامه رشته مدیریت با موضوع تصمیم گیری