فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تعلیم و تربیت در سیره نبوی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله تعلیم و تربیت در سیره نبوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

مقدمه

 

تربیت در لغت مصدر «ربی یربی» از ماده «ربو» به معنای پرورانیدن، رشد دادن، بالا بردن و به فعلیت رساندن نیروهای بالقوه می باشد. اما در اصطلاح تعاریف متعددی برای آن ارایه شده است. فلاسفه گویند تربیت عبارت است از پرورش دادن قوای روحی و جسمی برای رسیدن به کمال مطلوب. علمای علم اخلاق تربیت را ایجاد صفات پسندیده و ملکات فاضله می دانند.
از منظر روان شناسان، تربیت مراقبت سالم از حیات در حال رشد، ایجاد تغییر در خلق به منظور درک مسایل و زمینه سازی جهت استقلال فکری است. تربیت در نگاه جامعه شناسان عبارت از انتقال سنن و آداب و رسوم و مهارت و فرهنگ جامعه به اعضای جوان تر، به منظور پروراندن عضوی مفید برای جامعه می باشد.
این تعاریف اگرچه متعددند اما همگی در یک نتیجه توافق دارند که تربیت فرآیند کمک به متربی در راه شکوفایی خودش می باشد که آگاهانه و با هدف و نقشه اندیشیده صورت می گیرد.
تربیت دینی و اسلامی از نظر اسلام
تربیت عبارت از هدایت و اداره جریان ارتقایی و تکاملی بشر، و زمینه سازی جهت رشد و تکامل همه جانبه است. از مکتب اسلام، کار اصلی مربی آن است که با توجه به استعدادهای فطری و ظرفیت های بالقوه متربی، زمینه را برای پرورش بنیادهای فکری و اخلاقی، هماهنگ با فطرت، به منظور نیل به سعادت دنیوی و اخروی فراهم آورد. بنابراین حصول چنین امری نمی تواند دفعی باشد و کاری است بس مستمر و بی پایان که تا آخرین لحظه حیات متربی مورد نیاز است.
مربیان و دست اندرکاران تربیت وظیفه دارند تا ضمن شناساندن حقایق و واقعیتهای جهان هستی، انسان ها را نسبت به گستره وجودی خود و فلسفه و هدف آفرینش آگاهی داده و در آنها نسبت به دستیابی به سعادت ابدی و لذت های پایدار و حقیقی، ایجاد همنوایی و سازگاری نمایند. بنابراین تربیت اسلامی ایجاد سازگاری اندیشیده و هدفمند در جهت رشد و ترقی انسان براساس ملاکهایی چون عقل، فطرت و وحی است. با توجه به این ملاکها، در نگرش اسلامی سازگاری و همنوایی بی قید و شرط با اکثریت جامعه و تسلیم شدن در برابر خواسته های محیط، پذیرفته نیست. این سخن «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» در سیستم تربیتی اسلام وجود ندارد. در نظام اسلامی ملاکهای تربیت ارتباطی به تعداد افراد انجام دهنده آن ندارد. مسلمان باید مراقب باشد که رنگ محیط را نگیرد. چرا که خداوند به او رنگ زده است. «صبغه الله و من احسن من الله صبغه؛ خدا به مسلمان رنگ زده و چه کسی بهتر از خدا رنگ می زنند.»
رنگ و روی مسلمان را خدا مشخص کرده است. انسانی که خداوند به او رنگ می زند تمام وجود و رفتار و کردارش اعم از عبادت، معاشرت، تعلیم و تربیت و... همه و همه رنگ اسلام را دارد. لذا برپایه احساس مسئولیت اجتماعی خود می کوشد تا به اجتماع هم، رنگ الهی و اسلامی بزند. در یک اجتماع ناسالم که اکثریت جامعه مسیری غلط را می پیمایند و انجام عملی پلید جامعه را فراگرفته است، وظیفه یک مسلمان، معاشرت با صالحان و پرهیز از همراهی با اهل فسق و فجور و همرنگی با آنان است. علاوه بر این در چنین مواردی، دستور اسلام اعلام مخالفت و قیام علیه وضع نابسامان و رفتارهای نابهنجار جامعه است. اگر انحراف سراسر جامعه را فراگیرد و تنها یک یا دونفر هدف الهی را تشخیص دادند، نباید تسلیم جو فکری حاکم بر جامعه شوند و پایبند بر اصول و ملاکهای فکری ناصحیح، می بایست در اصلاح جامعه بکوشند.
قرآن می فرماید: «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ... . بگو شما را موعظه می کنم که برای خدا قیام کنید دونفری یا به تنهایی...» ابراهیم خلیل(علیه السلام) به تنهایی در مقابل جریانات زمان خود ایستاد. موسی و هارون(علیهما السلام) دونفری در برابر فساد فرعون قیام کردند و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) یک تنه در برابر جاهلیت حاکم بر زمانه به پاخاست.
از شاخصه های دیگر تربیت اسلامی قابلیت اجرا و همگون بودن آن با بنیادهای فطری و نیازهای واقعی انسان است و انسانها به طور طبیعی و فطری آن را می پذیرند. برنامه های خشک و غیرقابل انعطاف که مخالف با ساختار خلقت و پذیرش آن خارج از توان و طاقت انسان است در الگوی تدوین شده تربیت اسلامی وجود ندارد.
مجموعه برنامه های نظام تربیتی اسلام در جهت رشد آگاهانه انسان ها طراحی شده که منافاتی با اختیار و انتصاب آزادانه افراد ندارد.
عناصر سه گانه تربیت اسلامی
متولیان تربیت دینی و اسلامی اعم از والدین و دیگر مربیان باید سه عنصر اساسی را در نظر داشته باشند که تربیت دینی بدون این تحقق پذیر نیست.
این سه عنصر عبارتند از: آگاهی، ایمان و عمل.
1. آگاهی
از شرایط مهم کسانی که در امر تربیت دینی مسئولیت دارند آگاهی نسبت به مکتب و شناخت محتوای تربیت، آگاهی نسبت به فرد مورد تربیت و نیز شناخت جریانات زمان و فرهنگ است.
الف) آگاهی از مکتب و شناخت محتوای تربیت
تربیت فرآیندی اندیشیده، هدفدار و جهت دار است. بنابراین علم به اصول و قواعد تربیت اسلامی و شناخت گزاره های دینی ضروری است. با بی خبری و عدم آگاهی و آشنایی به مسایل تربیتی، راه و رسم و هدف تربیت نمی توان چنین مسئولیت سنگینی را به عهده گرفت.
لازم است مربیان نخست آشنایی کامل با احکام و معارف دینی پیدا کنند تا در نتیجه آموزش های غلط، موجبات انحراف فکری و برداشت های نادرست کودکان را فراهم نیاورند.
ب) شناخت متربی
تفاوت های فردی متربیان باید در امر تربیت مورد توجه قرار گیرد و برنامه های تربیتی متناسب با استعداد و میزان درک و فهم، گروه سنی، جنسیت و سطح نیاز متربی اعمال شود. هرکس خصوصیات منحصر به فردی دارد که باید به آن توجه شود. رعایت این تفاوت که به ویژه در دوران کودکی در تربیت کودک نقش اساسی دارد.
ج) زمان آگاهی
مسأله تربیت از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در شرایط زمانی مختلف متفاوت می گردد. عدم توجه به شرائط زمانی و جریانات زمان و فرهنگ جامعه از آسیب های تربیت دینی است که روند تربیت را با مشکل مواجه می کند. در مرحله اول نیاز به یک ارزیابی دقیق از خود و اجتماع و فرهنگ جامعه احساس می شود تا معلوم شود ارزشها در جامعه کدامند جنبه های مثبت و منفی آن با ملاکهای علمی و عقلی سنجیده شود و میزان مطابقت آن با مبانی و ارزش های اسلامی مورد ارزیابی قرار گیرد تا در صورت عدم مطابقت، برنامه های تربیتی به گونه ای طراحی شوند که کودک را برای ورود به اجتماع و قرار گرفتن در شرایط نامساعد جامعه آماده کند و اموری را که در آینده بدان احتیاج دارد به وی آموزش داده شود.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«اولی الاشیاء ان یتعلمها الاحداث الاشیاء التی اذا طاروا کباراً احتاجوا الیها.»
مهمترین چیزهایی که لازم است به فرزندان آموخته شود اموری است که هنگام بزرگسالی مورد نیازشان باشد که مهمترین آنها مبانی اعتقادی، مسایل مربوط به شغل و حرفه، حسابگری، راه حل دشواریهای زندگی، شناخت نعمتهای الهی و نحوه استفاده از آنها، نظم و ترتیب در امور، اجرای حق و عدل، شناخت اولیای الهی، ایستادگی در برابر ظلم، تسلیم نشدن در برابر ذلت و فساد و... می باشد.
2. ایمان و عمل
ایمان و التزام قلبی انسان به باورها و اصول مسلم دینی، محرک بسیار قوی برای انسان در انجام کارهای متقن و محکم اوست. اعتقاد به خدا انسان را وظیفه شناس نموده و او را وادار می کند که در برنامه ریزی صحیح، سعی بسیار کرده و در انجام وظیفه خود دقت کافی به خرج دهد. در تمام زمینه های زندگی نیز چنین است چون همه چیز را از خدا دانسته و او را در همه حال ناظر بر اعمال خود می بیند. ایمان و وظیفه شناسی در امر تربیت فوق العاده ضروری است.
مربیانی که خود دچار ضعف ایمان اند و از التزام کافی نسبت به باورهای دینی برخوردار نیستند هرگز نخواهند توانست افراد مؤمن و دیندار تربیت نمایند.
عنصر مهم دیگر که در پرورش دینی نقش مؤثر و اساسی دارد، عمل خالصانه در سایه ایمان است. مربی باید به باورهای دینی که به آن ایمان دارد، عمل نماید. علم به فضایل بدون عمل فاقد ارزش است. مربی به عنوان الگوی عملی متربی، خود باید پاک، متدین و عامل به دستورات الهی باشد. عدم مطابقت گفتار و رفتار مربیان و اهمیت ندادن به عمل، آسیب جدی به تربیت دینی کودکان وارد می آورد که جبران آن بسیار دشوار است.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«کونوا دعاه الناس بأعمالکم و لاتکونوا دعاهً بالسنتکم؛5 مردم را با اعمال خود به خوبی ها دعوت نمایید و تنها به زبان اکتفا نکنید.» مربیان باید در عمل درس خویشتن داری، رعایت عدالت و انصاف، خیرخواهی نسبت به دیگران، دفاع از حق، مبارزه با ظلم، .... را به افراد تحت تربیت خود بیاموزند. در اسلام سعادت انسان بر دو پایه ایمان و عمل استوار است و هرجا ایمان بر عمل مقدم شده، بیانگر این نکته است که عملی مورد قبول اسلام است که متکی بر ایمان و عقیده باشد چون عملی که از ایمان ناشی شود ریشه ثابت و پابرجایی در قلب مؤمن دارد و به عکس اعمالی که ریشه ایمانی ندارند و منشأ آن ریا و سایر اغراض نفسانی است هرگز ثابت و پایدار نخواهد ماند.
تربیت دینی خانواده
خانواده اولین و مهمترین نهاد تربیتی است که وظیفه آن پرورش نسل ها، جهت دادن به نسل نو و ایجاد تغییرات مطلوب است. این کانون مقدس همیشه می تواند گرم و روشن بماند مشروط بر این که دو شریک زندگی یعنی پدر و مادر هرکدام به حدود و مسئولیت خویش آشنا و در انجام آن کوشا باشند. خانواده به عنوان هسته اصلی جامعه در اصلاح و افساد آن نقس اساسی دارد. زیرا پایه ریزی شخصیت کودک و رشد فکری و خط مشی او در زندگی حال و آینده در خانواده انجام می شود. کودکان امروز که در آغوش خانواده پرورش می یابند، مربیان، مجریان و قانون گزاران آینده خواهند بود. لذا پدران و مادران مسئولیت سنگینی در برابر فرزندان به عهده دارند.
قرآن خطاب به سرپرستان خانواده اعم از پدر و مادر یا دیگران، نسبت به پیامدهای خطیر بی توجهی به تربیت هشدار داده، می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً و قودها الناس و الحجاره؛6 ای کسانی که ایمان آوردید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها است نگهدارید.»
پیرامون مساله تعلیم و تربیت دردنیای جدید

از خدا جوییم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد/ بلکه آتش در همه آفاق زد

حکیم نامدار جهان اسلام ابونصر فارابی (339- 259 هجری قمری)در کتاب "تحصیل السعاده" در باب تعلیم و تربیت تعریفی بشرح زیر دارد؛ می نویسد:
"تعلیم" عبارتست از ایجاد فضائل نظری در امت ها و جوامع بشری و "تأدیب" عبارتست از راهِ ایجاد فضائل اخلاقی و صناعت های علمی در میان مردم. "تعلیم" با گفتار صرف حاصل آید. ولی "تأدیب" با عادت دادن امت ها و افراد بشر به کارهائی که بر اساس ملکه علمی تحقق می یابند. بدین ترتیب که اراده آنان به سوی انجام آن کارها حرکت کند و ملکه های علمی و اعمال مترتب بر آنها بر نفوس مستولی گشته و مردم مانند عاشقان به امور مزبور مشتاق گردند."
در مورد این سخنان اولاً می توان گفت که منظور فارابی از "تأدیب" همان چیزی است که از آن گاه به عنوان "تربیت" و یا "پرورش" یاد می شود و ما آنرا معمولاً همراه "تعلیم" و یا "آموزش" بکار می بریم. نکته دوم اینست که این فیلسوف اسلامی میان این دو امر تفاوتی را قائل شده که به تفاوت ارتباط ایندو با ساحات وجود انسان مربوط می شود چرا که "تعلیم" بیشتر با ساحت عقل سروکار دارد و "تأدیب" و یا "تربیت" با ساحت اراده. بهر حال هر دوی این امور بطریقی مکمل و متوازن همچون دو بال یک پرنده که هماهنگ با یکدیگر حرکت می کنند و پرنده را به سوی آسمان بالا می برند، درهدایت کل وجود بشر به سوی کمال مطلق ایفای نقش می کنند بطوریکه ضعف و سستی در هر یک از این امور موجب عدم حصول نتیجه مطلوب می شود .
نظام تعلیم و تربیت اسلامی تا قبل از ورود نظریه های تعلیم و تربیت متجددانه به دنیای اسلام همواره به واسطة ارتباطش با عالم قدس و کمال مطلق، چنانکه در هر سنت دینی ای یافت می شود به هر دو این ساحت ها التفات داشته است و هدف از تعلیم و تربیت تنها آموزش فکر و نظر نبوده و فرد در کل وجود خویش پرورش پیدا می کرده است چنانکه معلم نیز فقط ناقل دانش و معرفت نبوده بلکه مربی جان و شخصیت انسانها شمرده می شده است، لذا در نظام آموزش اسلام هرگز پرورش فکر و ذهن از تربیت جان در کل وجود فرد جدا نگردیده و بر انتقال یا اکتساب علم بدون کسب صفات اخلاقی و سجایای معنوی صحه گذاشته نشده است.
در این نظام تربیتی تعالیم قرآن کریم و سیره پیامبر اسلام(ص) همواره سرمشق های علمی و عملی مسلمانان لااقل تا قبل از ورود مظاهرتجدًّد در جهان اسلام بوده است .از پیامبر اسلام منقول است که فرمودند "ادُّبنی ربی فَاَحسن تأدیبی" ؛ ( پروردگارم مرا ادب آموخت و ادب آموختنم را نیکو گردانید.) بنابراین همانگونه که مودب ایشان خداوند بودند ایشان نیز مودب امت اسلامی هستند. در این حدیث صراحتاً امر "تأدیب" به خداوند متعال نسبت داده شده است. در حدیث معروف دیگری نیز از ایشان نقل شده "انی بعِثتُ لاُ تمم مکارم الاخلاق" (مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی را کامل و تمام سازم.) این حدیث شریف نیز در مورد تعلیم و تربیت، حداقل دارای دو مضمون اساسی است. اول اینکه از نظرگاه دینی هدف از ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی تعلیم و پرورش انسان است. و این امر به منظور نیل به غایت آفرینش که همان شناخت پروردگار می باشد، صورت می گیرد. چراکه خدواند خود می فرماید: "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون". (جن و انسان را خلق نکردم مگر اینکه مرا عبادت کنند. سوره الذاریات، آیه-56) و با توجه به تفسیری که پیامبر اسلام(ص) از این آیه داده اند و "لیعبدون" را به معنای "لیعرفون" دانسته اند موضوع روشن می شود.دومین مضمون این حدیث اینست که با بعثت پیامبر اسلام مکارم اخلاقی، به نقطة ختامی می رسند که بالاتر از آن متصور نیست. و از این بابت امری باقی نمی ماند که بعداً محتاج ترمیم واصلاح باشد.
می دانیم که هر نظریه ای در باب تعلیم و تربیت مبتنی بر نگرش خاصی نسبت به انسان است تا قبل از دوران جدید این نگرش چنانکه در مورد اسلام نیز گفتیم بر اساس سنت های دینی بود. بشر سنتی حیات خود را موهبتی الهی میداشت و صیانت و تعالی این حیات را جز با پیروی از دستورات الهی امکان پذیر نمی دانست و به همین جهت دین تنها سرچشمة تعالیم تربیتی و یگانه مرجع تعالیم اخلاقی محسوب می شد. و لذا در مرتبة اول پیامبران الهی در مراتب بعدی اولیاء و قدیسین و حکمای الهی سرمشق های تربیتی به حساب می آمدند.

پس از رنسانس وظهور علم جدید سعی شده تا نگرش های سنتی کنار گذاشته شده و نظرگاههای علم جدید مبنای نظریات مربوط به امر تعلیم و تربیت قرار گیرد. و در نتیجه می بینیم که در دنیای متجدد فیلسوفان تعلیم و تربیت و روانشناسان و جامعه شناسان تربیتی به جای پیامبران و اولیاء و مربیان بزرگ نشسته اند و نظریه پردازیهای های آنان که صرفاً نظام های فکری برگرفته از تجارب عالم محسوس است و در مبانی وجود شناسی خود از عالم جسمانی و در مبانی معرفت شناسی خود از احکام عقل جزوی فراتر نمی روند، به عنوان وحی منزل پذیرفته می شود!
این دو نگرش، یعنی نگرش های سنتی و جدید اگر هیچ وجه اشتراکی با همدیگر نداشته باشند، لااقل شباهت های آنان بسیار ناچیز است. زیرا چنانکه گفته شد برداشتی که هر یک از آن ها نسبت به بشر دارد با دیگری متفاوت است .تیتوس بورکهارت در نوشته ای در بحث از علوم سنتی و تقابل آن با علوم جدید این برداشتها را این گونه توصیف کرده است. می گوید اگر از علم جدید سؤال شود که بشر چیست؟ پاسخ یا سکوت خواهد بود که این می تواند ناشی از آگاهی نسبت به محدودیت های علم جدید باشد و یا پاسخ این باشد که بشر حیوانی است با قوای مغزی خاص و بسیار پیشرفته. و اگر کسی دنبالة سوال را بگیرد و از منشاء این حیوان سؤال کند، جوابی که خواهد شنید، زنجیرة بلند بالا و بی منتهائی از اتفاقات و پیشامدها و تصادفات خواهد بود، و این مثل این است که بگوئیم وجود بشر هیچ معنائی ندارد.
اما از طرف دیگر اگر از علوم سنتی سؤال شود "که بشر چیست؟" پاسخ داده شده توسط یک سری استعارات [Metaphors ] خواهد بود- فی المثل داستانهای قرآن یا کتاب مقدس دربارة خلقت آدم- و اگر شخص این ادراک را نداشته باشد که این روایت های مقدس، ابزار بینشی ژرف و بنیادین برای از برای بشرند و در واقع چنان ژرف اند که در قالب تعاریف راسیونال نمی گنجند چه بسا وسوسه شود تا آنها را به عنوان اسطوره شناسیهای منسوخ کنار بگذارد. در حالیکه اولین چیزی را که ما از این نوع روایت ها کسب می کنیم این است که بشر علت یگانه ای دارد و در وضعیتی کاملاً فراسوی احتمال و تصادف واقع شده و وجود او بر روی زمین متضمن معنائی است. این معنا- یا این بینش بشر- هیچ ارتباطی با علم تجربی ندارد چنانکه نمی توان با آزمایشات و استدلالات آنرا بازسازی کرد زیرا که سروکار آن با بشر نه از حیث وجود مکانی و زمانی اش که حیثیت جاودانگی و ابدیت است .
بینش محدود اندیشه مدرن نسبت به ابعاد وجودی انسان به همراه نگرش های اومانیستی و فردگرایانه، اعتبار مکاتب فلسفی تربیتی جدید را دچار تردید های جدی ساخته است. از جمله اینکه: اولاً و اساساً همه این مکتب ها مبتنی بر سفسطه ای هستند که می توان آنرا مغالطة جزء و کل نامید. زیرا در آنها جزئی از وجود انسان به جای کل وجود او فرض می شود و لذا جامعیت و وحدانیت او ملحوظ نظر واقع نمی گردد. و این مشکل خود را بیش از هر جای دیگر در آنجا نشان می دهد که بر جنبة استدلالی وجود آدمی بیش از اندازه تاکید می رود و تعلیم ذهن و فکر او چنان مورد توجه واقع می شود که پرورش روح و دل- چنانکه مورد اهتمام تمام نظام های تعلیم و تربیت سنتی است به بوته نسیان سپرده می شود و به گفته پاسکال بین "ذهن" و "دل" فراق می افتد. به عبارت دیگر بجای "تعلیم و تادیب" تنها تعلیم آنهم در حصار شیوه ها ی علم جدید می نشیند. در بیان این نقصان کافی است به این نکته اشاره شود که آدمی در تمامیت وحدانی خود تنها موجودی استدلالی و منطقی نیست. بسیاری از پدیده های مهم حیات آدمی از جمله عشق و مرگ و هنر و از همه بالاتر نفس معجزةحیرت انگیز حیات صرفاً بطریق استدلالی و تحت یافته های علوم جدید توجیه ناپذیرند. انکار ساحت های متعالی وجود انسان و غفلت از پرورش دل که رهگشای این عوالم است نتیجه ای جز محبوس کردن آدمی در زندان محسوسات ندارد.
نکته دوم قابل ذکر در باب مکاتب فلسفی تربیتی جدید، پراکندگی و آشفتگی در زمینه اهداف تربیتی است که با تشتت و ابهامی که در زمینة ارزش ها در جوامع متجدد وجود دارد کاملاً وابسته است و به نحوی متاثر از مستعجل بودن نظریات علمی است که این مکاتب دیوار خود را بر پی آن ها استوار ساخته اند. هر هدف تربیتی ضرورتاً متضمن ارزشی است و لذا بحران و ابهام در زمینة ارزش ها- و خصوصاً رواج نسبی گرائی- مآلاً بر اهداف تربیتی اثر سوء دارد و این موضوعی است چنان حاد است که امروزه نمی توان در هیچ یک از جوامع متجدد هدف تربیتی ای را یافت که در سطح جامعه و در زمانی قابل توجه، مورد پذیرش اکثریت مربیان و والدین و دست اندرکاران مسائل تربیتی باشد.
نکته سوم قابل ذکر در مورد نظام تعلیم و تربیت جدید این است که در آن تربیت چیزی جز "آموزش" نیست. در تمدن جدید مربی الزاماً کسی نیست که صفات و خصائل اخلاقی نیکو را در خود پرورانده و متخلق به آنها باشد. بلکه کسی است که می تواند صرفاً از عهدة امر "آموزش" که جنبة تخصصی پیدا کرده است برآید. و این درست بر عکس نظام های تعلیم و تربیت سنتی است که در آن مربیان بزرگ همیشه خود الگوی تام و تمام فضائل اخلاقی و معنوی بوده اند. زیرا در این نظامات علم و عمل هرگز جدای از یک دیگر تصور نمی شده اند. و هدف هردو رستگاری انسان از طریق کسب کمالات معنوی بوده است. لذا شخصی چون ژان ژاک روسو که دربارة تعلیم و تربیت کتاب می نوشت ولی فرزندان خود را به دارالایتام می فرستاد و یا فیلسوفی چون شوپنهاورکه مبلغ ریاضت و زهد بود و خود هرگز بدان تن در نمی داد نمی توانست در هیچ نظام سنتی تعلیم و تربیت به عنوان مربی و مرشد پذیرفته شود و شاگردی داشته باشد.
مطالبی که تا این جا گفته شد گوشه ای از مشکلاتی است که از جنبه های عام و نظری گریبانگیر تعلیم و تربیت جدید است و ما دیگر از تاثیرات زیان آور تکنیک مدرن که باعث پیدایش رسانه های ارتباطی جدید از قبیل تلویزیون و ماهواره و کامپیوتر گردیده و در ظاهری حق به جانب و با ادعای ساده کردن امر آموزش و تعلیم و تربیت و پیشرفت آن اثرات ویرانگری را بر روحیه مردمان روزگار ما و بویژه کودکان و نوجوانان گذاشته است. سخنی نمی گوییم فقط از باب نمونه به مورد تلویزیون اشاره می کنیم که چگونه نظام آموزشی و اصولاً کل فرهنگ را از ساختار سنتی آن به ساختاری کاملاً جدید با وجهه ای سرگرمی گونه تقلیل داده و حداقل در امر تعلیم و تربیت کودکان به قول یکی از صاحبنظران رسانه های جمعی باعث "زوال دوران کودکی" گشته است.
بهرجهت در دنیای امروز هرکسی که با مسائل تعلیم و تربیت سروکار دارد- و کیست که واقعاً با این مسائل سروکار نداشته باشد- اگر چنان نباشد که بخواهد از سر جزم یکسره متفکران جدید را بجای انبیاء الهی و نظریات تعلیم و تربیتی جدید را به جای احکام متون مقدس بگذارد چاره ای جز این نخواهد داشت که نظری به نظام های تربیتی گذشتگان که لاقل از نظر پرورش جنبه های معنوی و انسانی بسیار پربارتر از نظام های امروزی بوده اند داشته باشد .
احکام تربیتی اسلام سوای آنچه در قرآن و روایات دینی آمده است حضوری درخشان در ادبیات کهن پارسی نیز داشته است و علاوه بر کتبی که در زمینة اخلاق و حکمت عملی به نگارش در آمده کمتر اثر کلاسیکی در این زبان است که حاوی مضمونی تربیتی نباشد حتی اگر مانند گلستان و بوستان سعدی فصل خاصی را به تعلیم و تربیت اختصاص نداده باشد. بهمین جهت در گفتارهائی که از پی خواهد آمد گزیده ای از این متون گرانبها را با شرح مختصری در معرفی آن اثر خواهیم آورد تا هم اهتمام و سعی نیاکان خود را در پاسداری از ارکان تعلیم و تربیت الهی پاس داشته باشیم و هم از زیبائی و فصاحت و بلاغت این آثار که در واقع منعکس کنندة روحیات نویسندگان و منصفان و سرایندگان آنهاست، محضوظ شویم. ان شاء الله تعالی.

 

بطن مادر، کانون تربیت
مادر، سرچشمه وجود فرزند است. مردان بزرگ در دامن مادران فرهیخته تربیت یافته اند. آیین مقدس اسلام، مرتبه و مقام والایی را برای مادران قایل است و این به خاطر وظیفه سنگین آنان در قبال تربیت فرزندان است.
مادر، در مهم ترین زمانهای زندگی فرزند، در کنار اوست. دوران جنینی، شیرخوارگی، کودکی و نوجوانی فرزند، همراه مادر طی می شود و این ارتباط و نزدیکی، باعث تأثیرات جسمی، عاطفی و روانی بسیار از سوی مادران بر فرزندان می شود. مادر نمونه، همواره در اندیشه راههای بهتر برای تربیت فرزند خویش است. فرزندی که میوه شیرین باغ زندگی است و نور چشم و زینت بخش وجود والدینش می باشد. او امانتی از سوی خداوند در دست والدین است و مادر دلسوز می کوشد با تربیت صحیح، این امانت را به خوبی به صاحبش برگرداند.
دوران جنینی یکی از دوران مهم زندگی کودک است و اقدامات تربیتی مادر در این دوران می تواند تأثیرات زیادی بر رشد و تکوین شخصیت کودک بگذارد و به نسبت بی توجهی به این دوران و غفلت از آن در تربیت سالهای بعد زندگی او اثرات منفی دارد. آشنایی با تربیت, یکی از حیاتی ترین نیازهای بشری است. تربیت فرآیندی مهم و ضروری در آیین مقدس اسلام است. اهمیت امر تربیت تا جایی است که قرآن کریم به انسانها دستور می دهد که برای پدر و مادر به جهت اقدامی که در جهت پرورش آنها در کودکی کرده اند، طلب رحمت و مغفرت کرده و در برابر آنها فروتنی نمایند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تعلیم و تربیت در سیره نبوی
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.