فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله غزوه بدر

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله غزوه بدر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

غزوه بدر

 

در پى کاروان
پیامبر اسلام(ص) اطلاع یافت که کاروانِ بازرگانى بزرگى از قریش به سرپرستى ابوسفیان از شام راهى مکه شده و تعداد سى یا چهل مرد حفاظت آن را برعهده دارند.رسول اکرم(ص) تصمیم گرفت راه را بر این کاروان بسته و اموال آن را مصادره کند تا از این راه قریش را در بحران مالى و اقتصادى سختى قرار دهد، لذا براى دستیابى بر آن کاروان یاران خود را فراخواند تا همراه وى از شهر خارج گردند. تعداد 313 تن نداى حضرت را لبیک گفتند، این تعداد جنگجو مى‏توانست کار مورد نظر او را عملى سازد، لذا به همان تعداد اکتفا نموده و به سمت راهى که به بدر منتهى مى‏شد حرکت نمود.
کاروان‏هایى که قصد داشتند مسیر سوریه تا مکه را از طریق ساحل طى کنند، از منطقه «بدر» مى‏گذشتند و مسافت بین «مدینه» و «بدر» بیش از 160 کیلومتر بود، و تعداد مرکب‏هاى سوارى آنان دو اسب و هفت شتر بود که به نوبت بر آنها سوار مى‏شدند. بنابراین سهمیه خود رسول اکرم(ص) با على بن‏ابى‏طالب و مرثدبن أبى مرثه‏غنوى یک شتر بود، برخى پیاده رفته و بعضى به استراحت مى‏پرداختند، دو یار پیامبر عرضه داشتند: «ما به جاى شما پیاده روى مى‏کنیم». حضرت فرمود: «نه شما دو تن از من نیرومندترید و نه من از شما به اجر و پاداش بى‏نیازترم». حضرت با این سخن خواست، با هر یک از نیروهاى خود تساوى داشته باشد.
فرار کاروان
به ابوسفیان خبر رسید که پیامبر براى دستیابى به کاروان وى از شام خارج گشته است، ازاین رو یکى از مردان خود را به مکه نزد قریش فرستاد تا آنها را در جریان امر قرار دهد و خود، راهى جدا از راه کاروانیان برگزید، به این امید که از چنگال کسانى که در کمین وى هستند بگریزد. بزرگان قریش با سپاهى متشکل از 950 جنگجو و یک صد اسب و هفتصد شتر بار از آذوقه و اسلحه به سرعت خود را به یارى وى رساندند. در بین راه فرستاده‏اى از ابوسفیان به آنان رسید و آنها را در جریان نجات یافتن ابوسفیان و کاروانش قرار داد و از آنان درخواست کرد به مکه باز گردند، ولى به غیرت ابوجهل برخورد و از بازگشت سرپیچى کرد و اصرار بر ادامه مسیر داشت و فریاد زد و گفت: به خدا سوگند ما باز نمى‏گردیم تا وارد بدر شده و در آنجا سه روز اقامت کنیم و با ذبح گوسفند، طعام تدارک دیده و بخوریم و شراب بنوشیم و کنیزکان آوازه‏خوان برایمان آواز بخوانند، تا عرب در جریان امر حرکت و جمعیت ما قرار گرفته، و از آن پس براى همیشه از ما احساس بیم و خطر نمایند و اینان کسانى‏اند که خداوند درباره آنها فرموده است:
وَلا تَکُونُوا کَالَّذِینَ خَرَجُوا مِنْ دِیارِهِمْ بَطَراً وَرِئاءَ النّاسِ؛(1)
و مانند کسانى نباشید که از دیار خود براى خوشگذرانى و هوس و تظاهر بیرون رفتند.
برخى از آنان دچارشک و تردید شده و باز گشتند و بقیه، نظر ابوجهل را پذیرفته و مسیر خود را طى نمودند تا به منطقه بدر رسیدند و در مکانى که به بدر چندان نزدیک نبود، فرود آمدند.
کسب خبر از کاروان
مسلمانان به سرعت حرکت کردند تا مبادا کاروان از چنگال آنها بگریزد، آنان تلاش مى‏کردند از وضعیت کاروان اطلاع حاصل کنند تا این‏که به منطقه «ذفران» رسیده و در آنجا اطراق کردند. در همان مکان خبر یافتند که قریش براى دفاع از اموال و کالاهاى خود باسپاهى گران از مکه خارج شده است و بدین سان صحنه عوض شد؛ زیرا آنان توان رویارویى با کاروان کم جمعیت را داشتند و خود را جهت برابرى با سپاهى انبوه آماده نکرده بودند.
پیامبر اسلام(ص) با سپاه خویش به مشورت پرداخت و به آنها اطلاع داد که خداوند وعده پیروزى بر یکى از دو گروه (کاروان بازرگان یا سپاه قریش) را به او داده است. بدین وسیله براى رسول خدا(ص) مشخص شد که عده‏اى میل دارند تنها بر کاروان پیروز شوند و دلیلشان هم این است که وقتى پیامبر(ص) آنها را فرا خواند بدانان نفرمود قصد جنگ دارد، تا ساز و برگ جنگ و نبرد را تدارک ببیند، خداوند با نازل کردن این آیه شریفه، آنان را مورد نکوهش قرار داد: «وَإِذ یَعِدُکُمُ اللَّهُ إِحْدى‏ الطّائِفَتَیْنِ أَنَّها لَکُمْ وَتَوَدُّونَ أَنَّ غَیْرَ ذاتِ الشَّوْکَةِ تَکُونُ لَکُمْ(2)». یعنى شما در پى امرى آسان بوده و از کسب قدرت و سربلندى براى خود روگردان هستید.
یکى از یاران حضرت به نام مقداد بن عمرو به پیامبر عرض کرد: «اى رسول خدا(ص)، هر گونه که خداوند به شما دستور داده عمل نمایید، به خدا سوگند، ما سخنى را که بنى‏اسرائیل به موسى گفتند که تو و خدایت بروید و بجنگید و ما در اینجا مى‏نشینیم، به شما نخواهیم گفت، بلکه شما و خدایت به جنگ آنها رفته و ما نیز در کنار شما به نبرد خواهیم پرداخت، به خدایى که شما را به پیامبرى مبعوث فرموده، اگر ما را به «بَرْک الغماد»(3) ببرى در کنار تو خواهیم جنگید تا به اهداف خویش دست یابى».
رسول اکرم(ص) او را دعاى خیر فرمود و سپس متوجه یاران خود - منظورش مردم مدینه بودند - شد؛ زیرا از پیمانى که حضرت با آنان بسته بود، چنین استفاده مى‏شد که یارى پیامبر جز در داخل مدینه واجب نیست. سعد بن معاذ رئیس قبیله اوس به حضرت عرض‏کرد: اى رسول خدا(ص) به خدا سوگند گویى منظورتان ما هستیم؟ حضرت فرمود: آرى، سعد عرضه داشت: ما به شما ایمان آوردیم و تصدیقتان نمودیم و گواهى دادیم آنچه را مى‏گویى حقّ است و در این راستا عهد و پیمان بستیم که به دستورات شما گردن نهیم. اى رسول خدا(ص) به هر سمت که قصد دارى برو، ما در خدمت شما هستیم. به خدایى که شما را به صدق و راستى برانگیخت، اگر بخواهى ما را به دریا فرو ببرى با شما خواهیم بود و حتى یک نفر از فرمان شما سرپیچى نخواهد کرد، و اگر فردا دشمن با ما روبه‏رو شود، هیچ نگرانى نداریم، ما در جنگ و نبرد، پایدار و مقاوم بوده و در برابر دشمن مردانه مى‏ایستیم، شاید خداوند به سبب عملى که از ما سر مى‏زند شما را خرسند گرداند، بنابراین با عنایت الهى حرکت کنید.
چهره مبارک رسول اکرم(ص) از این سخنان شکفته شد و مسرور گردید و سپس فرمود: «حرکت کنید؛ زیرا خداوند پیروزى بر یکى از این دو گروه را به من وعده داده است، به خدا سوگند گویى به قتلگاه آنان مى‏نگرم».
مسلمانان در بدر
پس از این سخنان، مسلمان‏ها به حرکت در آمده تا به نزدیکى بدر رسیدند. پیامبراکرم(ص) سوار بر شتر خویش گشت و در مسیر خود به پیرمردى عرب برخورد، از وضعیت او متوجه شد که سپاه قریش در نزدیکى اوست، لذا برخى از یاران خود را براى کسب اطلاع از آنها اعزام نمود، آنان به دو جوان از قریش برخورد کردند که از آب بدر برمى‏گرفتند. رسول خدا(ص) با دیدن آن دو نفر به محل و تعداد سپاه آنها پى‏برد.
مسلمانان در نزدیک‏ترین جهت منطقه بدر و دور از آب، در سرزمینى خشک فرود آمدند و دسترسى به آب نداشتند و از آنجا که تازه مسلمان بودند بیم آن مى‏رفت که تصمیم و اراده آنها رو به ضعف و سستى گراید، چنان که خستگى راه نیز آنها را از پا در آورده و خواب بر آنان مستولى گشته بود، ولى پس از آن، آسمان بر آنان پى‏درپى باران بارید و از آب باران نوشیدند و خود را شستشو دادند، حوض‏هاى آب ساختند و ظروف آبى خویش را پر از آب نمودند و بر زمین زیر پایشان آب جارى شد، همه این امور سبب شد که دل‏هاى آنان شاد گشته و آرامش یابد، قرآن به این کمک غیر قابل انتظار اشاره فرموده است:
إِذ یُغَشِّیکُمُ النُّعاسَ أَمَنَةً مِنْهُ وَیُنَزِّلُ عَلَیْکُمْ مِنَ السَّماءِ ماءاً لِیُطَهِّرَکُمْ بِهِ وَیُذهِبَ عَنْکُمْ رِجْزَ الشَّیْطانِ وَلِیَرْبِطَ عَلى‏ قُلُوبِکُمْ وَیُثَبِّتَ بِهِ الأَقْدامَ؛(4)
آن‏گاه که خواب راحت شما را فرا گرفت، براى این‏که از ناحیه خدا ایمنى یافتید و از آسمان آبى فرستاد تا شما را پاک گرداند و پلیدى و وسوسه شیطان را از شما دور سازد و دل‏هاى شما را به یک‏دیگر مرتبط نماید و گام‏ها را استوار دارد.
ولى نزول این باران بر مشرکین بسیار زیان‏آور بود؛ زیرا آب به گونه‏اى منطقه آنها را فراگرفت که توان نقل و انتقال و پیشروى را از آنها سلب کرد، و شن‏زارهاى منطقه مسلمانان را به گونه‏اى محکم ساخت که عبور از آن به راحتى انجام مى‏شد و بدین سان پیامبر(ص) و یارانش براى رسیدن به آب، بر مشرکین پیشى گرفته و در نزدیک‏ترین بخش محل آب بدر، فرود آمدند. حُباب بن مندز که انسانى صاحب نظر بود به پیامبر عرض کرد: اى رسول خدا(ص) آیا خداوند دستور داده که ما در این محل بمانیم و نباید جلو و عقب برویم، یا این‏که این عمل به جهت تاکتیک جنگى مناسب است. حضرت فرمود: براى تاکتیک جنگ. حباب عرض کرد: اى‏رسول خدا(ص) اینجا محل مناسبى نیست، به مردم دستور فرمایید حرکت کرده تا در محل نزدیک‏ترین چاه آب فرود آییم و سپس چاه‏هاى پشت سر را پر کنیم و آن‏گاه بر روى آن حوضى بنا کرده و آن را پر از آب کنیم و سپس به نبرد با دشمن بپردازیم و بدین ترتیب ما، آب در اختیار داریم و از آن مى‏نوشیم و دشمن از نوشیدن آب بى‏بهره است. پیامبراکرم(ص) فرمود: نظریه‏اى پسندیده دادى و بدین وسیله آنچه را حُباب گفته بود عملى ساخت.
قابل یادآورى است که پذیرفته شدن نظریه حُباب از ناحیه پیامبر مى‏تواند درسى آموزنده باشد که آرا و نظریات را باید بین مسلمانان به مشورت گذاشت و رهبر جامعه نیازمند مشورت با افراد صاحب‏نظر است، لذا خداوند به پیامبر خود حضرت محمد(ص) دستور مى‏دهد: «وَشاوِرْهُمْ فِى الأَمْرِ».
به سبب علاقه فراوانى که مسلمانان به سلامتى پیامبر خود داشتند، سعد بن معاذ به آن حضرت عرض کرد: اى پیامبر خدا، آیا موافقید براى شما سایه‏بانى بسازیم که در آن به سر ببرى و مرکبتان را آماده کنیم و پس از آن با دشمنان رویارو گردیم؟ اگر خداوند ما را بر سربلندى بر دشمنانمان پیروز ساخت، که در این صورت این همان خواسته ماست و اگر پیروز نگشتیم شما بر مرکب خود سوار شده و به یارانمان در پشت جبهه بپیوندید؛ زیرا علاقه کسانى که در جنگ حاضر نشدند، به شما کمتر از ما نبوده و اگر آنها هم تصور مى‏کردند که شما نبردى در پیش دارى، از یارى شما باز نمى‏ایستادند، و خداوند به واسطه آنها شما را از شرّ دشمنان حفظ مى‏کرد، آنها از خیرخواهان شما بوده و در کنارتان مبارزه مى‏کردند. پیامبر(ص) وى را ستوده و دعاى خیر فرمود. آن‏گاه بر فراز تپه‏اى، سایبانى براى پیامبر ساختند تا از آنجا بر صحنه کارزار نظارت داشته باشد.
آمادگى نبرد
وقتى که مسلمان‏ها گرد هم آمده و آماده نبرد شدند، رسول اکرم(ص) به‏پاخاست و صفوف آنها را منظم ساخت و بدان‏ها دستور داد تا زمانى که وى به آنان فرمان نداده است، حقّ ندارند بر دشمن حمله کنند و اگر دشمن به آنان هجوم برد، آنان را آماج تیرهاى خود قرار دهند و تا زمانى که دشمن بدان‏ها نرسیده، دست به شمشیر نبرند. پس از این سفارشات به سایبانى که جهت نظارت وى بر صحنه کارزار ساخته بودند بازگشت.
سپاه قریش، صبحگاهان به سمت منطقه به حرکت در آمد. وقتى پیامبر(ص) آنها را دید عرضه داشت: «بار خدایا، قریش با تکبر و نخوت به دشمنى تو و تکذیب فرستاده‏ات برخاسته، پیروزى خویش را که به من وعده دادى نصیب ما گردان، خداوندا، صبح امروز اینان را نابود و هلاک گردان» و سپس نگاهى به یاران خود نمود که تعدادشان سیصد و اندى نفر بود و به مشرکان نگریست و آنان را هزار نفر یافت، لذا رو به سمت قبله کرد و عرضه‏داشت: «پروردگارا، وعده‏اى را که به من داده بودى عملى ساز، بار خدایا، اگر این گروه‏از گروندگان به دین و آیین تو کشته شوند، هرگز در روى زمین مورد پرستش قرارنخواهى گرفت» و پیوسته از خداى خویش یارى مى‏خواست و او را مى‏خواند تا آنجا که‏رداى آن حضرت به زمین افتاد. خداوند پس از این یارى طلبى این آیه شریفه را نازل‏فرمود:
إِذ تَسْتَغِیثُونَ رَبَّکُمْ فَاسْتَجابَ لَکُمْ أَنِّى مُمِدُّکُمْ بِأَلْفٍ مِنَ المَلائِکَةِ مُرْدِفِینَ؛(5)
آن‏گاه که از پروردگار خود درخواست کمک مى‏کردید، او دعایتان را مستجاب گرداند و من شما را با هزار فرشته به طور منظم، حمایت و پشتیبانى کردم.
و پس از آن رسول خدا(ص) در حالى که زره خود را برتن مى‏کرد، این آیه شریفه را زمزمه مى‏فرمود:
سَیُهْزَمُ الْجَمْعُ وَیُوَلُّونَ الدُّبُرَ * بَلِ السّاعَةُ مَوْعِدُهُمْ وَالسّاعَةُ أَدْهى‏ وَأَمَرُّ؛(6)
به زودى آن جمعیت شکست خورده و پا به فرار مى‏گذارند، بلکه وعده‏گاه آنها قیامت است و روز رستاخیز سخت‏تر و ناگوارتر است.
پیروزى مسلمانان
نبرد، با یک درگیرى آغاز شد که در پى آن سه تن از سپاه قریش کشته شدند. سپس دو سپاه با یکدیگر درآویختند و رسول خدا(ص) مسلمانان را با این سخنان به جنگ ترغیب مى‏فرمود: «به خدایى که جان محمد در اختیار اوست، امروز هر کس با صبر و پایدارى با دشمن رویارو گشته و عقب نشینى نکند، خداوند او را وارد بهشت مى‏گرداند».
عمیر بن حمام در حالى که تعدادى خرما در دست داشت و مشغول خوردن آنها بود باخود گفت: به به، آیا واقعاً فاصله میان من و ورود به بهشت کشته شدن به دست اینان است؟ این را گفت و خرماهایى را که در دست داشت، به دور افکند و شمشیر برگرفت و با دشمن به نبرد پرداخت تا کشته شد.
از این گذشته رسول الله(ص) شخصاً در نبرد شرکت داشت. على(ع) فرمود: اگر در روز بدر ملاحظه مى‏کردید، هر گاه که کارزار دشوار مى‏گشت، ما به رسول خدا(ص) که نزدیک‏ترین فرد ما به دشمن بود، پناه مى‏بردیم، آن روز پیامبر(ص) در شرایطى سخت‏تر از همه مردم قرارداشت.
و آن‏گاه که آتش جنگ شعله‏ور گردید، رسول خدا(ص) کفى شِن برگرفت و در برابر دشمن قرار گرفت و سپس فرمود: چهره‏هایتان زشت باد و آنها را به سمت آنان پرتاب کرد و به یارانش فرمان حمله داد و در این نبرد شکست سختى نصیب سپاه قریش گردید و بسیارى از دلاوران آن کشته و تعداد زیادى از اشراف و بزرگان آنها به اسارت در آمدند، و این آیه‏شریفه در این باره نازل گردید:
فَلَمْ تَقْتُلُوهُمْ وَلکِنَّ اللَّهَ قَتَلَهُمْ وَما رَمَیْتَ إِذ رَمَیْتَ وَلکِنَّ اللَّهَ رَمى‏؛(7)
شما آنها را نکشتید، بلکه خدا آنان را به هلاکت رساند. آن‏گاه که تیر انداختى نه تو، بلکه خدا تیرانداخت.
و سپس پیامبر اکرم(ص) دستور داد کشته‏هاى مشرکان را در چاه بیفکنند، وقتى این کار عملى شد، حضرت در دل شب در حالى که یارانش صداى او را مى‏شنیدند، با آنان چنین سخن مى‏گفت: اى کسانى که چاه جایگاه شماست، اى عتبة بن ربیعه و اى‏ابوجهل - و کسانى را که جسدشان در چاه بود، بر شمرد - آیا وعده‏اى را که پروردگارتان به شما داده بود حقّ و پابرجا یافتید؟ و من آنچه را خدایم به من وعده کرده بود، حقّ و درست یافتم، مسلمانان عرض کردند: اى رسول گرامى، شما با مردگان سخن مى‏گویى؟ فرمود: شما براى سخنان من از آنان شنواتر نیستید، ولى آنها قادر بر پاسخ دادن به من نیستند.
تعداد کشتگان سپاه قریش به هفتادتن رسید و هفتاد نفر دیگر به اسارت در آمدند ومسلمانان به غنیمت‏هاى هنگفتى دست یافتند و از سپاه مسلمانان چهارده نفر به شهادت رسیدند و خداوند بر مسلمانان منّت نهاد و این پیروزى را نصیب آنها گرداند و فرمود: «وَلَقَدْ نَصَرَکُمُ اللَّهُ بِبَدْرٍ وَأَنْتُمْ أَذِلَّةٌ».(8)
قریش اسراى خویش را با پرداخت فدیه آزاد کردند و هر کس که مالى براى دادن فدیه نداشت، ولى خواندن و نوشتن مى‏دانست، ده نفر از کودکان مدینه را به او مى‏سپردند تا به آنها خواندن و نوشتن بیاموزد و این کار، فدیه او به شمار مى‏آمد. از این جاست که حضرت محمد(ص) نخستین فردى بود که به مبارزه با بى‏سوادى پرداخت و تلاش کرد تا علم و دانش، همه جا گسترش یابد.
مکان غزوه بدر
بدر، روستای کوچکی میان مکه و مدینه بود که چند غزوه از غزوات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به نام آن خوانده شده اند که مهمترین آنها جنگ بدر کبری بوده است. این جنگ در ماه رمضان سال دوم هجرت بین مسلمانان و مشرکان مکه در سرزمین بدر رخ داده است.
غزوه بدر از بزرگترین جنگهاى سرنوشت ‏ساز مسلمانان بود،در این جنگ برای نخستین بار نیروى پیروان دین جدید به آزمایش در آمد. اگر در این نبرد مشرکان پیروز مى‏شدند، با توجه به این که قدرت اسلامى در ابتداى کار بود، هر آینه کار اسلام و قوانین آن تمام شده بود. هیچ کس جز شخص پیامبر (ص) نمى‏توانست میزان اهمیت نتایج آن را درک کند. عمق احساس آن حضرت را در دعایش پیش از شروع جنگ می توان دریافت؛آن جا که ایستاده بود و بزارى پروردگارش را مى‏خواند و مى‏گفت:«بار خدایا!اینک مردم قریش با همه کبر و غرور خویش قصد تکذیب پیامبر تو را دارند،بار خدایا!هنگامه هلاکت آنان را برسان!بار پروردگارا اگر این گروه مسلمان امروز هلاک شوند، دیگر کسى تو را در روى زمین پرستش نخواهد کرد»
در این جنگ نیروهاى شرک به نهصد و پنجاه تن جنگجو مى‏رسید،و نیروى ایمان بیش از سیصد و چهارده مجاهد (با خود پیامبر که در بین آنان بود). دفاع از اسلام بر سه عنصر متکى بود که آن سه به منزله سه خط دفاعى بودند:
1- شخصیت پیامبر و رهبرى والا و پایدارى بى‏نظیر او،که براستى در جنگ بدر و در هر میدان نبردى که خود آن حضرت حضور داشت،براى اسلام و مسلمانان آخرین پناهگاه بود.
2- مردان هاشمى (یا خویشاوندان پیامبر) و در راس آنان على بن ابى طالب (ع) که ناشناس و گمنام در این جنگ وارد صحنه شد و با شهرت و آوازه از آن بیرون آمد،و در میان یکه ‏تازان در طول و عرض شبه جزیره عربستان به قهرمانى زبانزد شد.
3- صدها تن از یاران پیامبر که دلهایشان سرشار از ایمان و فداکارى بود.و بعضى از آنان شهادت را رستگاریى مى‏دیدند که با زندگى توام با پیروزى یکسان بود.

 

در این غزوه بود که ارکان دولت اسلامى با پیروزی مسلمین استوار گشت،و از مسلمانان نیرویى به وجود آمد که دشمنان از آن مى‏ترسیدند. حضور علی(ع) در این جنگ و دیگرمیادین نبرد، نقشی تعیین کننده و سرنوشت ساز داشت. و پس از این جنگ بود که حضرت علی (ع) با حضرت صدیقه طاهره(ص) ازدواج نمود، پیوندی که آغاز زندگی بانشاط و سرنوشت ساز و ارایه الگوی موفق به آرزومندان خانواده ‌ایده‌آل بود.
درس هاى غزوه بدر
1 ـ تنها قوّت دلیل و برهان، وضوح علمى و استیلاى سلطان حق در ضمایر و قلوب، بدون استیلاى آن بر عالم خارج و ظواهر اجتماع، سبب حکومت مطلق حق، و محو باطل نخواهد شد و تنها عقیده به این که امرى حق و امر دیگر باطل است، حق را در دنیاى مردم و زندگى جامعه، میزان و مرجع نساخته و باطل را از دنیاى انسان ها بیرون نمى راند.
مادامى که سلطنت باطل باقى باشد و مانند عصر فرعون، اهل حق، استضعاف شوند، جامعه از برکات حکومت حق محروم خواهد بود.
باید باطل رانده و کوبیده شود، و حق جانشین آن گردد; باید حق و حق پرستان غالب، و سپاه باطل مغلوب شود، و معناى: (لِیُحِقَّ الْحَقَّ وَیُبْطِلَ الْباطِلَ وَ لَوْ کَرِهَ الْمُجْرِمُونَ)1 ظاهر شود.
اسلام، دینِ حرکت و انقلاب علیه چهره هاى ظلمانى و باطل پرستان است; و یک نظریّه و عقیده ساده ایجابى و علمى نیست.
این درس، از دروس بسیار مهمِّ این واقعه است که مسلمانانِ عصر ما ضرورت آن را باید درک کنند، و علّت انحطاط مسلمانان را در عدم توجّه به آن جستجو نمایند.
اسلام در عصر حاضر، براى صدها میلیون از پیروانش به صورت یک عقیده ساده و نظریّه صحیح و استوار، که منطق و علم و برهان آن را تأیید کرده، در آمده است، و مفاهیم دیگر و لزوم ارتباطش با عالم خارج منظور نمى شود.
مسلمانان، با کثرت جمعیّت، نفوذ کشورها و ممالکى که در اختیار دارند، حرکت و نهضت، تشکیل حکومت و ترقّى صنعتى وعلمى و تطبیق اسلام را با واقعیّت اوضاع واجتماع خود، عملاً جزء مفاهیم اسلام نمى گیرند; بنابر این جامعه جاهلى، در سراسر عالم اسلام، جایگزین جامعه اسلام شده و زشت ترین قیافه هاى مهیب ارتجاع، در اجتماعات آنها خودنمایى دارد.
پرى نهفته رخ و دیو، در کرشمه وناز بسوخت عقل زحیرت که این چه بوالعجبى است
2 ـ مؤمنان باید متّکى به تدبیر خدا و یارى او باشند، و باتوکّل در برابر کثرت اهل باطل، خود را نبا زند، و شکسته نگردند، و بدانند که نیرومندترین عاملى که در جهاد حق پرستان با اهل باطل، سبب غلبه و پیروزى است، ایمان به مبدأ و حقیقت، ثبات، استقامت، شرافت، هدف و مقصد است.
مجاهدان غزوه بدر، با روحیّه قوى، عزم وشوق به یارى حق، میل به شهادت ولقاء الله و این که جهاد، منتهى به اِحدى الحُسَنَینْ، یا نصر و پیروزى و یا شهادت و بهشت است، نبرد مى کردند و از غرور به اسلحه و زیادىِ مهمّات و تکبّر و خودخواهى پرهیز داشتند.
با این پشتوانه ها، اهل حق همیشه پیروزند، اگر چه به ظاهر هم مغلوب شوند. اهل باطل مغلوبند، اگر چه به ظاهر غالب شوند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   16 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله غزوه بدر
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.