چکیده
با مطالعه متون عقب ماندگی شاهد تحول بزرگی در خصوص توجه و مراقبت از عقب ماندگان ذهنی هستیم در جوامع مختلف چگونگی برخورد و نگرش انسانها نسبت به مسئله کودکان که دچار اشکالات مشخص شده ذهنی و جسمی هستند ، بستگی به شرایط و آگاهیهای اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی ، مذهبی و اخلاقی مردم آن جامعه دارد اما بطور کلی از نقطه نظر تاریخی ، بشر از سه مرحله فکری متفاوت نسبت به کودکان گذشته است.در مرحله اول این قبیل کودکان یا به طرق مختلف از بین برده می شدند یا از اجتماع طرد می گشتند.در مرحله دوم به این گروه با دید ترحم و حمایت نگریستند.و در مرحله سوم یعنی در سالهای اخیر، پذیرفتن کودکان عقب مانده در جامعه در کنار دیگر کودکان و استفاده از تواناییهای آنان تا آنجا که امکان پذیر باشد مطرح گردیده است .
از آن جا که والدین نقش اساسی در تعلیم و تربیت کودک دارند و می توانند در خانواده با ایجاد جو عاطفی مناسب زمینه را برای تعلیم و تربیت موفق فراهم کنند.بویژه در سالهای اولیه زندگی کودک که فقط والدین واعضای دیگر خانواده با کودک بسر می برند.تلاش و کوشش بیشتر والدین در خصوص تعلیم وتربیت کودکان موجب پیشرفت و سرعت یادگیری آنها در سنین بعدی می شود و هر چقدر والدین توجه بیشتری به کودک داشته باشد و امکانات بیشتری را برای او صرف کنند یادگیری بهتر خواهد بود.این مسئله در مورد والدین با کودکان ناتوان هوشی نیز صادق است.
والدین با کودک ناتوان هوشی پس از آگاهی از ناتوانی هوشی فرزند شان دچار شوک شده و این شوک موجب بوجود آمدن بحرانهایی در والدین می شود.اگر والدین نتوانند ناتوانی هوشی فرزند خود را بپذیرند و در این زمینه مقاومت نشان دهند موجب می شود به تعلیم و تربیت کودک توجهی نکنند.عدم توجه به تعلیم و تربیت کودک منجر به این مسئله میشود که توانایی و استعداد شکوفا نشده و نتواند به یادگیری بپردازد.
به منظور بررسی مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی تعداد ۱۰۰ نفر از والدین کودکان ناتوان هوشی با ۱۰۰ نفر والدین کودکان عادی مورد مقایسه قرار گرفتند . افراد مورد نظر ازوالدین دانش آموزانی بودند که در مدارس استثنایی و عادی شهر اراک در پایه های دوم تا پنجم ابتدایی مشغول به تحصیل بودند .وبا روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند از تعداد کل نمونه ۱۰۰ نفر را مادران و ۱۰۰ نفر را پدران تشکیل می دهند به این ترتیب که والدین کودکان ناتوان هوشی را ۵۰ مادر و ۵۰ پدر و والدین با کودکان عادی نیز شامل ۵۰ پدر و ۵۰ مادر می باشد.
همچنین وجود مشکلات روانشناختی در پدران و مادران با کودکان ناتوان هوشی مورد مقایسه قرار گرفت . نتایج آزمون t مستقل برای دو گروه از والدین نشان داد که والدین با کودکان ناتوان هوشی مشکلات روانشناختی بیشتری را در مقایسه با والدین کودکان عادی تجربه می کنند . تفاوت بین آنها در زمینه های شکایات جسمنانی ، حساسیت فردی ، افسردگی ، اضطراب ، پرخاشگری ، روان پریشی و حالات وسواسی معنا دار بوده و در زمینه های ترس مرضی حالت پارانوئیدی تفاوت معناداری بین والدین دو گروه وجود ندارد ، نتایج آزمون t وابسته برای بررسی وجود یا عدم وجود تفاوت بین پدران و مادران با کودکان ناتوان هوشی نشان می دهد که مادران مشکلات روانشناختی بیشتری را در مقایسه با پدران تجربه می کنند و تفاوت بین پدران و مادران در زمینه های شکایات جسمانی، حساسیت بین فردی ، افسردگی ، پرخاشگری ، اضطراب ، حالات وسواسی تفاوت معنی داری وجود دارد ودر زمینه های ترس مرضی ، روان پریشی و حالات پارانوئیدی تفاوت معناداری بین پدران و مادران کودکان با ناتوانی هوشی وجود ندارد .
واژه های کلیدی: شکایات جسمانی، حساسیت بین فردی ، افسردگی ، پرخاشگری ، اضطراب ، حالات وسواسی
فهرست مطالب
چکیده : ۱
مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی شهر اراک ۱
مقدمه ۲
فصل اول ۴
کلیات ۴
بیان مسئله ۵
سوالات پژوهش ۶
اهمیت پژوهش ۷
اهداف تحقیق: ۸
متغیرهای پژوهش ۹
فرضیه های پژوهش ۹
تعریف واژه ها و اصطلاحات ۱۰
تعریف متغیرهای پژوهش: ۱۰
مشکلات روان شناختی: ۱۰
عقب ماندگی ذهنی ۱۰
دانش آموزان ناتوان ذهنی آموزش پذیر : ۱۰
دانش آموزان عادی : ۱۱
فصل دوم ۱۲
پیشینه تحقیق ۱۲
تاریخچه ناتوانی هوشی: ۱۳
تعریف ناتوانی هوشی ۱۴
طبقه بندی کودکان ناتوان هوشی: ۱۶
طبقه بندی بر اساس شدت ناتوانی هوشی ۱۶
ناتوانی هوشی خفیف ۱۶
ناتوانی هوشی متوسط ۱۶
ناتوانی هوشی شدید ۱۷
طبقه بندی برای هدفهای آموزشی : ۱۷
کودکان ناتوان هوشی آموزش پذیر : ۱۹
کودکان ناتوان هوشی تربیت پذیر: ۱۹
کودکان ناتوان هوشی حمایت پذیر ۲۱
علل ناتوانی هوشی ۲۱
خانواده ۲۳
خصوصیات خانواده ۲۳
ترکیب خانواده ۲۳
خانواده تک والد و خانواده طبیعی ۲۴
سن والدین ۲۵
ترتیب تولد کودکان ۲۵
واکنش های والدین نسبت به کودک ناتوان هوشی : ۲۶
۱٫واکنش اضطرابی : ۲۸
۲٫تمایل به طرد کودک : ۲۹
۳٫احساس گناه والدین : ۲۹
۴٫افسردگی : ۳۲
۵٫خشم : ۳۲
۶٫مشکلات زناشویی : ۳۳
مراحلی که والدین کودکان ناتوان هوشی در سازگاری طی می کنند. ۳۵
۱٫ مرحله آگاهی از خطر : ۳۵
۲٫ مرحله مقاومت ۳۷
مکانیزمهای دفاعی والدین با کودک ناتوان هوشی ۳۹
فشار روانی بر روی والدین کودکان ناتوان هوشی ۴۳
تاثیر کودک ناتوان هوشی بر خانواده ۴۳
تاثیر کودک ناتوان هوشی بر تعاملات خانوادگی ۴۴
تاثیرکودک ناتوان هوشی بر رابطه بین پدر و مادر ۴۴
تاثیر کودک ناتوان هوشی بر پدر : ۴۶
تاثیر کودک ناتوان هوشی بر مادر: ۴۷
موقعیت اقتصادی – اجتماعی والدین با کودکان ناتوان هوشی ۴۷
تاثیر میزان تحصیلات والدین در سازگاری با کودک ناتوان هوشی ۴۸
تاثیر مذهب در خانواده دارای کودک ناتوان هوشی ۴۸
«تحقیقات انجام شده در خصوص والدین کودکان ناتوان هوشی» ۵۰
تحقیقات انجام گرفته بر روی مادران کودک ناتوان هوشی : ۵۴
تحقیقات انجام شده در خصوص پدران با کودک ناتوان هوشی : ۵۹
تحقیقات انجام گرفته در ارتباط با مقایسه بین پدر و مادر دارای فرزند ناتوان هوشی: ۶۰
تحقیقات انجام شده در مورد تاثیر کودک ناتوان هوشی بر زندگی زناشویی والدین : ۶۷
تحقیقات انجام شده در رابطه با سازگاری والدین با کودک ناتوان هوشی : ۶۸
تحقیات انجام شده در خصوص جنسیت کودکان ناتوان هوشی و تاثیر آن بر والدین ۷۰
تحقیقات انجام شده در خصوص سن کودکان ناتوان هوشی و تاثیر آن بر روی والدین ۷۱
فصل سوم ۷۳
روش تحقیق ۷۳
روش تحقیق: ۷۴
جامعه آماری: ۷۴
نمونه : ۷۴
روش نمونه گیری: ۷۵
روش جمع آوری اطلاعات : ۷۵
ابزار پژوهش ۷۶
ابعاد این آزمون شامل: ۷۷
اعتبار آزمون: ۸۰
پایایی آزمون : ۸۱
پایایی آزمون در ایران ۸۲
اعتبار آزمون۹۰ ScL در ایران ۸۲
روشهای تحلیل آماری داده های پژوهش : ۸۲
فصل چهارم ۸۳
تحلیل داده ها ۸۳
مقدمه ۸۴
بخش اول ) تجزیه و تحلیل توصیفی ۸۵
الف ) توصیف ویژگی های نمونه مورد بررسی ۸۵
ب) توصیف مقایسه ای نمرات والدین کودکان عادی و ناتوان هوشی ۹۱
ج) توصیف مقایسه ای نمرات پدر و مادر کودک ناتوان هوشی ۱۰۰
توصیف نمرات شکایت جسمانی پدر و مادر کودکان ناتوان هوشی ۱۰۰
توصیف نمرات وسواس اجباری پدر و مادر کودکان ناتوان هوشی ۱۰۱
توصیف نمرات حساسیت در روابط متقابل پدر و مادر کودکان ناتوان هوشی ۱۰۲
بخش دوم ) تجزیه و تحلیل استنباطی ۱۰۹
بررسی فرضیه های پژوهشی : ۱۰۹
بررسی فرضیه اول ۱۰۹
فصل پنجم ۱۱۷
نتیجه گیری ۱۱۷
بررسی نتایج ۱۱۸
الف :بررسی نتایج مربوط به فرضیه اول در عوامل نه گانه پرسشنامهSCl 90 ۱۱۸
۱٫شکایات جسمانی ۱۱۸
۲٫حالات وسواسی – اضطراری ۱۱۹
۳٫حساسیت در روابط متقابل ۱۱۹
۴٫افسردگی ۱۱۹
۵٫اضطراب ۱۲۰
۶٫پرخاشگری ۱۲۱
۷٫ترس مرضی ۱۲۲
۸٫افکار پارانوئیدی ۱۲۲
۹٫ روان پریشی ۱۲۲
ب: بررسی نتایج مربوط به فرضیه دوم درعوامل نه گانه پرسشنامه SCL90 ۱۲۲
۱: شکایات جسمانی ۱۲۲
۲٫ حالات وسواسی - اضطراری ۱۲۳
۳٫حساسیت در روابط متقابل ۱۲۳
۴٫افسردگی ۱۲۴
۵٫اضطراب ۱۲۴
۶٫ خصومت(پرخاشگری) ۱۲۴
۷٫ترس مرضی ۱۲۵
۸٫ حالات پارانوئیدی ۱۲۵
۹٫ روان پریشی ۱۲۵
محدودیت های پژوهش ۱۲۶
پیشنهادات ۱۲۷
الف:نظری ۱۲۷
ب) کاربردی ۱۲۷
سوالات پرسشنامه SCL90 ۱۲۹
پاسخنامه پرسشنامه SCL90 ۱۳۵
منابع فارسی ۱۳۶
مقدمه
انسانها برای تامین نیازهای مادی ، معنوی و عاطفی خویش گروه تشکیل می دهند. یکی از
طبیعی ترین گروه هایی که می تواند نیازهای انسان را ارضاء کند خانواده است. فلاسفه و متفکران از دیرباز مدعی این نظریه بوده اند که خانواده نهادکلیدی در ساختار اجتماعی هر جامعه است وهرچه سلامت ورشدخانواده بیشتر باشد، بالندگی جامعه نیز افزون ترخواهد بود . برهمین اساس در فرهنگهای مختلف همواره تمهیداتی برای رشد هر چه بیشتر خانواده تدبیر شده است. با شروع تحولات نوین میل محققان به ارزشیابی عملی نظریه های موجود شدت گرفت وبه تبع آن ، نظریه مذکور نیز به محک آزمایش گذاشته شد. از جمله شاپ و یندتفلت [۱] (۱۹۹۴)نشان دادند که بین تعامل های خانواده وآسیب شناسی روانی آنان ارتباط وجود دارد. (حسینی فر ،۱۳۸۴)
خانواده یک نظام اجتماعی واز ارکان جامعه می باشد که ازطریق تفاهم بین زن وشوهر تشکیل می گردد. وظیفه خانواده مراقبت از فرزندان وتربیت انها،برقراری ارتباط سالم اعضاء با هم و کمک به استقلال کودکان است حتی اگر کودک کم توان ذهنی باشددر هر صورت کودک یکی از اعضاء نظام خانواده است. کودک کم توان ذهنی و والدین نه تنها بریکدیگر تاثیر متقابل دارند ، بلکه سایر اعضای خانواده یعنی دیگر فرزندان را تحت تاثیر قرار می دهند در این زمان آرامش خانواده از بین می رود و تمام نگاههای خانواده به سوی کودک معلول معطوف می شود، به بیان دیگر معلولیت یکی از فرزندان مانع آن می شود که خانواده بتواند کارکردهای متعارف خود را به نحوئ مطلوب داشته باشد(دیسون[۲]۲۰۰۰)از جمله این کارکردهاتامین محیطی دلپذیربرای اعضاء و ایجاد پایگاهی برای برقراری روابط اجتماعی اعضاءبا دیگران است. زن وشوهر هر کدام خودیا دیگری را مسئول تولد فرزند معلول می دانند ومشاجرات خانوادگی از همین جاشروع می شودودر نهایت ممکن است به طلاق وجدایی ،مشکلات روحی، روانی وبرهم خوردن سازگاری اعضای خانواده منجر شود.
وجود کودک معلول می تواند ضایعات واثرات جبران ناپذیری بر وضعیت بهداشت روانی خانواده داشته باشد. پدرومادرممکن است از داشتن چنین فرزندی به شدت رنج ببرندودچار حالاتی همچون افسردگی، اضطراب پرخاشگری ،ترس وخجالت شوند وآروزی مرگ داشته باشند. (ملک پور ، ۱۳۷۶).
تولد کودک معلول در روابط خانوادگی تغییراتی را ایجاد می کند به خصوص اگر معلولیتی شدید باشد یا کودک دارای معلولیتهای چندگانه باشد این تغییرها شدید خواهد بود.
معمولاً مادر بیشترین ضربه روحی را متحمل می شود و شاید بسیاری از مهارتهای مربوط به مراقبت از کودک را از دست بدهد و از طرف دیگر توجهش به دیگر اعضای خانواده کاهش پیدا کند.در چنین مواقعی نقش دیگر اعضای خانواده حساس تر و سنگین تر می شود.
واکنش اعضای خانواده تا حد زیادی به میزان سابقه فرهنگی ، باورها و ارزش های آنان بستگی دارد.همچنین تولد فرزند معلول یا ناتوان ذهنی در خانواده ای که دارای مشکلات مالی و ارتباطی است چه بسا موجب انحلال و از هم پاشیدن خانواده بشود.به تدریج کودک بزرگ می شود و والدین دل مشغولی استقلال کودک می شوند.
به راستی آیا او می تواند مستقل زندگی کند؟ بسیاری از مادران شیوه بیش حمایتی پیش
می گیرند که ممکن است برای مدت طولانی ادامه پیدا کند و متاسفانه نمی توان به راحتی بر آن غلبه کرد.این موضوع به خصوص از سال های نوجوانی به بعد اهمیت ویژه ای می یابد و ممکن است مشکلاتی را به دنبال داشته باشد.(علیزاه ، ۱۳۸۴).
بیان مسئله
فرآیند تربیت کودک برای والدین لذت آور است و این در حالی است که این فرآیند با مشکلات و ناراحتی هایی نیز همراه می باشد.از والدین انتظار می رود صبور ،فهیم ، زیرک ، خوش خلق و قدرتمند باشند.حتی در مورد والدینی که دارای کودکان باهوش و سالمی هستند نیز شکیبایی ، خلوص و توانایی تفاهم زیادی لازم است . با وجود این چنین موقعیتی برای خانواده یک کودک ناتوان ذهنی پیچیده تر و مخاطره آمیز بوده و پاداش «والدین بودن» احتمالاً بسیار ناچیز است.
بررسی ها نشان داده است که بسیاری از خانواده هایی که فرزند معلول دارند معمولاً محدود
می شوند و برای این خانواده ها محدودیت هایی در زمینه فعالیت های اوقات فراغت، شرکت در ورزش ها و بهره گیری از تسهیلات اجتماعی ، استفاده از وسایل حمل و نقل وجود دارد و این خانواده ها متحمل هزینه های پزشکی زیادی می شوند.
اما گروهی دیگر از پژوهشگران به نتایج متضادی دست یافته اند آنها گزارش کرده اند که این خانواده ها با خانواده های دارای کودک عادی از نظر استرس و کنش خانوادگی تفاوتی ندارند (هانت[۳]و مارشال ،۱۹۹۴).
کازاک[۴] و ماروین معتقدند که این خانواده ها در مقایسه با والدین کودکان عادی رضایت زناشویی یکسانی دارند.روشن است که برخی از این تناقضات ناشی از ضعف های روش شناختی از قبیل طرحهای تحقیقی ناقص ، نداشتن گروه های مقایسه یا نمونه های تحقیقی کوچک می باشد ؛ بخش دیگر به عواملی از قبیل شرایط فرهنگی ، مذهبی و محیطی مربوط می شود ،همچنین مسائل شناختی و چگونگی ارزیابی خانواده ها از وقایع، تفاوتهای فردی ،وسایل فرهنگی ، اجتماعی و اعتقادات مذهبی و سبک مقابله فردی مربوط می شود محققین در تلاشند به این مساله پی ببرند که چه عواملی در سازگاری خانواده تاثیر می گذارد و حضور و وجود کودک ناتوان ذهنی در خانواده چه مسائل و مشکلاتی را بوجود می آورد.
در کشورهای دیگر تحقیقاتی انجام شده به نتایجی دست یافته اند این تحقیقات نه جامع است و نه می توان نتایج را به همه فرهنگها تعمیم داد.
بنابراین با توجه به منابع تحقیقی کم در زمینه خانواده های دارای فرزند مبتلا به عقب ماندگی ذهنی در ایران و با توجه به شرایط فرهنگی، مذهبی و صنعتی منطقه مورد پژوهش شهر (اراک ) سوال اصلی در پژوهش حاضر این است.
سوالات پژوهش
۱) آیا والدین کودک ناتوان هوشی در مقایسه با والدین کودک عادی مشکلات روان شناختی بیشتری را تجربه می کنند؟
۲) آیا مادران کودک ناتوان هوشی در مقایسه با پدران کودک ناتوان هوشی مشکلات روان شناختی بیشتری را تجربه می کنند؟
اهمیت پژوهش
اهمیت این تحقیق شناخت هرچه بیشتر و عمیق از خصوصیات خانواده یک کودک ناتوان هوشی و به خصوص ویژگیهای والدین آنان به عنوان یک عامل موثر در رشد کودک ناتوان هوشی و یک منبع مهم اطلاعات برای مربی در جهت ارائه هرچه بهتر برنامه های آموزشی برای والدین و کودکان ناتوان هوشی است.یکی از مهمترین شرایط لازم برای سلامتی روانی وجود محیط سالم خانوادگی است این محیط در دسترس آدمی است که می توان آن را طوری تنظیم کرد که هر آینه در بهبود وضع افراد اگر موثر نباشد لااقل موجب تخریب آن نگردد.در جامعه ما اعتقاد بر این است که حمایت از نظام اجتماعی – حمایت از جامعه انسانی است .
بنابراین حجم قابل توجهی از خانواده ها در جامعه ایرانی از اثرات منفی داشتن یک کودک ناتوان هوشی و همچنین از بار مراقبتی بسیار زیاد فشارهای روانی و اجتماعی و مالی و عاطفی ناشی از داشتن یک کودک معلول رنج می برند ، این عمل می تواند ثبات خانوادگی را بهم زده و باعث بر هم ریختگی سازمان خانواده شوند.
از طرفی دیگر بسیاری از محققانی که با افراد معلول و ناتوان هوشی کار می کنند به نیت خانواده واقف هستند و همچنین اثر شگرف یک کودک معلول را بر پویایی های یک خانواده را درک میکنند.متخصصان کودکان ناتوان هوشی از تاثیرات منفی و مثبت یک کودک معلول بر خانواده با خبرند و از سوی دیگر متخصصان تعلیم و تربیت در می یابند که خانواده یک کودک معلول و ناتوان می تواند سر چشمه لایزال حمایتی برای کودکان و یک منبع گرانقدر اطلاعات برای معلم است (ماهر ،۱۳۸۵).
اهداف تحقیق:
از آن جا که والدین نقش اساسی در تعلیم و تربیت کودک دارند و می توانند در خانواده با ایجاد جو عاطفی مناسب زمینه را برای تعلیم و تربیت موفق فراهم کنند.بویژه در سالهای اولیه زندگی کودک که فقط والدین واعضای دیگر خانواده با کودک بسر می برند.تلاش و کوشش بیشتر والدین در خصوص تعلیم وتربیت کودکان موجب پیشرفت و سرعت یادگیری آنها در سنین بعدی می شود و هر چقدر والدین توجه بیشتری به کودک داشته باشد و امکانات بیشتری را برای او صرف کنند یادگیری بهتر خواهد بود.این مسئله در مورد والدین با کودکان ناتوان هوشی نیز صادق است.
والدین با کودک ناتوان هوشی پس از آگاهی از ناتوانی هوشی فرزند شان دچار شوک شده و این شوک موجب بوجود آمدن بحرانهایی در والدین می شود.اگر والدین نتوانند ناتوانی هوشی فرزند خود را بپذیرند و در این زمینه مقاومت نشان دهند موجب می شود به تعلیم و تربیت کودک توجهی نکنند.عدم توجه به تعلیم و تربیت کودک منجر به این مسئله میشود که توانایی و استعداد شکوفا نشده و نتواند به یادگیری بپردازد.
هدف از پژوهش حاضر این است که مشکلات روان شناختی گروهی از والدین کودک ناتوان هوشی و والدین کودک عادی مقایسه شود تا مشخص شود که آیا والدین با کودک ناتوانی هوشی مشکلات روان شناختی بیشتری را تجربه می کنند یا خیر؟
پایان نامه مقایسه مشکلات روانشناختی والدین کودکان ناتوان هوشی و والدین کودکان عادی