این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 75 صفحه می باشد.
فهرست
چکیده. ۱
مقدمه. ۵
بخش اول. ۱۰
کلیات.. ۱۰
تعریف و تبیین موضوع: ۱۱
پیشینه موضوع: ۱۲
فرضیات و سوالات تحقیق.. ۱۲
سوالات اصلی: ۱۲
روش تحقیق.. ۱۴
واژگان کلیدی.. ۱۵
پیشگفتار. ۱۸
دودلیل روشن.. ۲۲
عواقب خطرناک جبر. ۲۵
عواقب شوم تفویض: ۲۶
روش صحیح: ۲۷
رابطه تمدن کنونی و عقیده جبر. ۲۸
الف – اراده الهی ، صفت ذاتی اوست . ۳۱
ب) اراده الهی، صفت فعل اوست: ۳۲
خداوند و چگونگی بندگی او: ۴۷
شرح حدیث: ۴۸
رشد یابی «اسم» : ۴۸
نتیجه گیری: ۴۹
و ) امام زمان عجل الله تعالی فرجه شریف درکلام امام رضا علیه السلام. ۵۰
غیبت.. ۵۱
انتظار امام رضا علیه السلام فرمودن به شخصی: ۵۶
ظهور. ۵۹
پیشنهادات.. ۶۱
نتیجه. ۶۱
کتب عربی.. ۶۴
کتب فارسی.. ۷۰
پیشگفتار
در مورد وجود مقدس امام رضا علیه السلام چنین آمده است :
علی بن موسی بن جعفر بن محمد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیه السلام
کنیه ایشان ابوالحسن و نام گرامی شان علی است.[۱]
روایت شده که عدهای از اهل مدینه گویند: حضرت در مدینه در پنج شنبه ۱۱ ربیع الاول به سال ۱۵۳ و ۵ سال بعد از وفات امام صادق علیهالسلام متولد شدند. درطوس« در قریه ای به نام» سناباد«از آبادیهای نوقان »وفات کردند .و درخانه حمیدبن قطحبه طائی ، در قبه ای که هارون درآن مدفون بود، در کنار قبر هارون، سمت قبله، دفن شدند، وفات حضرت در سال ۲۰۳ هجری روز جمعه، بیست و یک ۲۱ و (یا ۲۰ ) ماه مبارک رمضان واقع شد، عمر شریف ایشان ۴۹ سال و ۶ ماه بود. از این مدت ۲۹ سال و ۲ ماه با پدری گرامی شان گذراندند و ۲۰ سال و ۴ ماه هم بعد از پدرشان دوران امامت ایشان بود.[۲]
زمانی که امام رضا علیهالسلام بدنیا آمدند مادرشان در آسمانها طاهره نام گرفت.
واما القاب حضرت: چراغ هدایت به سوی پروردگار، نور هدایت، روشنی چشم مؤمنین، پوشا ننده کید ملحدین، کفایت کننده خلق ، بوجود آورنده شادیها، اصلاح کننده اقوام، فاضل ، صابر، وفادار راستگو وراضی[۳].
احمد بزنطی در مورد اینکه چرا به حضرت رضا میگفتند ، آورده که : خداوند در آسمان از ایشان راضی بودند و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین علیهم السلام در زمین از ایشان راضی بودند. عده کمی گویند: زیرا مخالفین و محبین از ایشان راضی بودند. وعده دیگری گویند. زیرا مأمون از ایشان راضی بودند.[۴]
امامت حضرت در ابتدا مصادف با حکومت هارون الرشید بوده است ، پس از هارون ، محمدامین پسر زبیده مدت سه سال و ۲۵ روز حکومت کرد.
سپس امین خلع شد عمویش ابراهیم بن شکله را به مدت ۱۴ روز به جای او قرار دادند، سپس امین از حبس آزاد شد و مجدداً برای او از مردم بیعت گرفتند، این بار ۱ سال و ۶ ماه و ۲۳ روز پادشاهی کرد، سپس عبدالله مأمون ۲۰ سال و ۲۳ روز پادشاهی کرد، و در این مدت بود که حضرت رضا علیهالسلام را بدون رضایت ایشان و بعد از تهدید آن حضرت به قتل ، ولیعهد قرار داد. مأمون برای این کار، بارها و بارها به حضرت اصرار کرد ولی ایشان در هر بار امتناع میفرمودند تا اینکه بالاخره حضرت بالاجبار قبول ولایتعهدی کردند.[۵]
این واقعه در ۵ رمضان سال ۲۰۱ رخ داده است.[۶]
مامون با مشاهده فضائل حضرت کینه ایشان را به دل گرفت و براش قابل تحمل نبود. و عاقبت با نیرنگ حضرت را مسموم و شهید کرد .
ابا صلت میگوید: محمدبن اسحاق بن موسی بن جعفر علیهالسلام ، از پدرش (اسحاق ) نقل میکند: که امام کاظم علیهالسلام به فرزندانش میفرمود«این – اشاره به امام رضا علیهالسلام – برادر شما علی بن موسیالرضا ، عالم آل محمدصلی الله علیه و آله وسلم است، مسائل دینی خود را او بپرسد، و آنچه به شما میفرماید، آن را حفظ کنید، زیرا من از پدرم جعفربن محمد امام صادق علیهالسلام شنیدم، به من میفرمود:
إن عالم آل محمد لفی صلبک ، ولیتنی أدرکته، فانه سمی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام:
«همانا عالم دودمان محمد صلی الله علیه وآله و سلم در صلب تواست، وای کاش قبل از فوت، او را درک میکردم(میدیدم) ، همانا اوهمنام امیرالمؤمنین علی علیهالسلام است.[۷]
شبلنجی از علمای اهل سنت گوید: ابراهیم بن عباس گفت: سوال نشد از امام رضا علیهالسلام مگر اینکه عالم به آن چیز بود.اعلم تراز ایشان در آن زمان خودشان نبوده است. مأمون هرگاه از امام سوال میکرد و حضرت را امتحان میکرد حضرت جواب کافی و جامعی میدادند .حضرت کم میخوابید و بسیار روزه میگرفتند روزه سه روز از هر ماهی در هر ماهی از ایشان فوت نمیشود. حضرت بسیار صدقه میدادند و اکثر آن صدقات به صورت شبانه و مخفیانه صورت میگرفت. او در زمستان بر روی حصیر مینشست و در تابستان بر روی گونی. [۸]
ا- در بحث توحید- آنانی که طرفداران عقیده جبر هستند عدم آزادی اراده را ادعا میکنند و میگویند که توحید کامل بدون جبر امکان پذیر نیست. باید گفت اینان در حقیقت معتقدند به دو آفریدگار هستند . ۱ – آفریدگار بزرگ آسمان درزمین و هستی . ۲ – آفریدگار کوچک یعنی خود انسان که افعال خود را میآفریند و خلق میکند. آفریدگار بر همه جهان هستی حکمفرمایی میکند جز بر افعال و کارهای ما انسان ها، زیرا ما خود آفریدگار آن هستیم. به این ترتیب عقیده آزادی اراده سر از شرک و دوگانه پرستی بیرون میآورد.
۲ – دربحث عدل :در موضوع عدالت خدا پیروان عقیده جبر دربن بست عجیبی گرفتار میشوند و حربه بزرگی به دست طرفداران«آزادی اراده» میدهند.
طرفداران اختیار میگویند: این چه عدالتی است که ما بدون آزادی اراده کاری را انجام دهیم و بعداً مسئول آن باشیم؟ آیا میتوان سنگی را که از بالای بام بر اثر سنگینی یا صحیح تر قوه جاذبه افتاده و کمر انسان بیگناهی را شکسته محاکمه کرد؟ این«سنگ» چه گناهی دارد؟
اگر ما اصل آزادی اراده را انکار کنیم چه فرقی میان انسان و موجودات بی روح و فاقد اراده میماند؟
باقبول اصل جبر نه تنها دادگاههای بشری ظالمانه است، دادگاه الهی در روز رستاخیز هم از این حکم مستثنی نیست.
پیروان عقیده جبر به قدری زیاده روی کردهاند که میگویند اصلاً ظلم و عدل درباره ی پروردگار مفهومی ندارد. اگر پروردگار تمام انبیاء و صالحان را به دوزخ و همه اشرار و گناهکاران ر ابه بهشت ببرد جای اعتراض نیست . زیرا همه جهان مال اوست و فعال مایشاء است.
۳ – درمسئله عمومیت قدرت – پیروان عقیده جبر، طرفداران آزادی اراده را مورد سرزنش قرارداده که این شما هستید که قدرت خدا را محدود میکنید. اینکه آیا خداوند میتواند بر خلاف کارهای ارادی و اختیاری ما، کاری انجام دهد؟ اگر بگوئید میتواند! بازگشت به عقیده جبر است که شما حاضر به قبول آن نیستید، و اگر بگوئید نمیتوان، قدرت خدا را محدود دانسته اید؛ زیرا قلمرو و قدرت او منطقه خارج از افعال ارادی و اختیاری ما است.
این نمونهای از برخوردها و تصادمهای این دو مسلک در مسائل مختلف بود.
دودلیل روشن
۱ – عقل خود راقاضی کنیم که در میان دو پرتگاه جبر و تفویض جاده سومی که نه باعث انکار اصل عدالت خداوند و نه منجر به دوگانه پرستی و سلب قدرت پروردگار شود، وجود دارد. همان جمله تاریخی از معصومین که«لاجبر ولاتفویض بل امر بین امرین[۹]»نه مجبوربم و نه صاحب اختیار ومطلق، بلکه راهی درمیان این دو است .
برای توضیح بیان میکنیم که ما بدون شک درمیان حرکات قلب و نبض با حرکات زبان ودست و پا یمان فرق روشنی میبینیم ، ما از هرگونه فرقه وگروه مسلکی باشیم به راحتی این را میپذیریم فرق میان این دو سلسله از کارها این است که در یکی خود را آزاد و مختار میبینیم و در دیگری بی اختیار و مسلوب الاراده!، و فرق نگذاشتن بین این دو سری اعمال سفسطهای بیش نیست. حال باید گفت که این آزادی اراده تأثیری درعمومیت قدرت خدا و مساله توحیدی ندارد به این دلیل که ما آزادیم، زیرا خداوند تبارک تعالی خواسته که ما آزاد باشیم.
بنابراین اگر با این آزادی اراده کاری انجام دهیم این کار هم خواست خدا است و هم ما خواستهایم. کار خداوند است زیرا خداوند خواسته که ما آزاد باشیم و کار ماست زیرا با اراده خود،آن کار راانجام دادهایم. برای روشن شدن مثال واضحی بیان میکنیم اگر باغبانی به فردی اجازه ورود بدهد و آن فرد واردباغ شود. این فرد هرچه کند خوب یابد از باغ استفاده کند بر خلاف خواست باغبان عمل نکرده زیرا باغبان خود به او اجازه ورود داده حال اگر به خوبی از باغ استفاده کند خودش نفع میبرد و اگر نادرست مصرف کند خودش ضرر کرده که فرصتی خوبی را از دست داده[۱۰].
حال در اینجا ازسخنان امام رضا علیهالسلام معنای بهتری دریافت میکنیم اینکه اگر ما کار صحیحی که مطابق شرع است انجام دهیم این کار به، خدا برمیگردد زیرا فعل ما در آخر الامر مطابق دستورات الهی بوده است و این فرامین ازطرف خدا رسیده پس نسبت دادن این کار به خداوند ارجح تر از نسبت دادن آن خودمان است. و اگر کارما زشت و تابع هوای نفس باشد اسناد دادن آن کار به خودمان سزاوارتر است زیرا ما از آن آزادی درراه هوای نفس خود استفاده کردهایم.
۲ – هرگاه کسی نسبت به آنها توهین یا جنایتی کند، هردو(طرفدار جبر و طرفدار اختیار ) به دادگاه شکایت میکنند و تقاضای مجازات مجرم را مینمایند. میان تمام جنایت عمدی و سهوی درتمام دادگاههای جهان فرق میگذارند ، درصورتی که اگر اصل آزادی اراده را ندیده بگیریم تمام این کارها غلط و بی مورد خواهد بود. و هیچ فرقی میان قاتل و آلت نخواهد بود.
آیا هیچکس اجازه میدهد تفنگ را محاکمه یا مجازات کنند؟ خواهید گفت این یکی عقل دارد و میفهمد و دیگری هیچ نمیفهمد، میگوییم ؛ وقتی انسان در اراده خود آزاد نباشد عقل داشتن او چه فایدهای دارد.
۳ – هرگاه شاگردی وظیفه خود را خوب انجام دهد، معلم از اوتقدیر میکند، واگر بد انجام دهد او را ملامت و سرزنش مینماید و هیچگاه فرقی میان معلم جبری و اختیاری دراین زمینه نیست.
درواقع در عملکرد هیچ فرقی میان طرفداران آزادی اراده و عدم آزادی اراده نیست، که این همان شعاع فطرت است که در هنگام عمل تجلی پیدا میکند امام علی علیهالسلام هنگامی که میخواهد پیرامون جبر اختیار سخن بگوید اشاره به همین راه یعنی فطرت که نزدیک ترین راهها برای حل مساله است مینماید ،هنگامی که پیروی بعد از جنگ صفین سخنی گفت که بوی جبر میداد آن حضرت فرمودند:
اگر ما آزادی اراده نداشته باشیم ثواب و عقاب از میان میرود، وعده و وعید و امر ونهی موضوعی نخواهد داشت، نباید خداوند بدکاران را ملامت کند و نه نیکوکاران را مدح وتعریف نماید ، دراصل نیکوکارشایسته تر برای تقدیر از بدکارنیست و نه بدکار شایسته از نیکوکار به مذمت…
عواقب خطرناک جبر
حال به این میپردازیم که آیا عقیده به جبر عواقبی را به همراه دارد یا نه؟ حتماً همینطور است زیرا عقیده به جبر و انکار آزادی اراده چند موضوع را به طور غیر قابل اجتناب همراه خواهند داشت.
۱ – انکار اصل عدالت : پیروان مکتب جبر محال است خداوند را عادل بدانند ،آخر این چه عدالتی است که خداوند موجودی که اختیار ی از خود ندارد در امور باز خواست قرار دهد وسپس او رامجازات کند!
عدهای برای رهایی از این سوال دچار اشتباهی بزرگ تر شدهاند. و بیان میکنند فعل عین عدالت است و او مالک هرچیزی است و هر چه بخواهد انجام میدهد. وعدل وظلم درمورد خدا مصداقی ندارد.
بحث ما در مورد مالکیت پروردگار نیست، خداوند مالک همه ی هستی جهان است ولی اینکه بخواهد موجود بدون اختیاری را مورد عتاب قرار دهد نه عادلانه و نه عاقلانه است.درست مثل این که کسی را به خاطر داشتن سرطان مجازات کنند .آیا منطقی است؟
۲ – بهم ریختن اساس اخلاق :
اثر سوم دیگر آن این است که اساس تمام فضایل اخلاقی را متزلزل میسازد زیرا وقتی افراد جامعه معتقد باشند از خود آزادی اراده ندارند و هر چه میکنند معلول یک سلسله عوامل جبری پیش بینی شده است و کوچکترین تغییری در آن ممکن است ، تن به هر جنایتی میدهند زیرا گناه و صواب درنظر آنها یکسان است و همه حوادث را بدون استثناء مطابق قضا و قدر حتمی و غیر قابل اجتناب میدانند.
با دقت متوجه میشوید که پیامبران الهی روی اصل آزادی بسیار تکیه داشتند زیرا اصلاح وتهذیب اخلاق بدون آن ممکن نیست.
۳ – تشویق ، تنبلی و وادادگی: از نظر عملی عقیده به جبر باعث میشود اجتماع به طرف تنبلی پیش رود؛بدبختیهای خود معلول یک سلسله علل جبری و غیر قابل اجتناب میپندارد و این باعث رکود نه تنها فرد بلکه اجتماع میشود[۱۱].
عواقب شوم تفویض:
زیانهای عقیده به تفویض نیز دست کمی از زیانهای جبر ندارد از جمله جهات سه گانه زیر است.
۱ – شرک و دوگانه پرستی:کسی که میگوید درانجام افعال ارادی خود استقلال تام دارد و هیچ قدرتی حتمی قدرت خداوند در افعال ارادی من نمیتواند دخالت کند در حقیقت معتقد به دو خدا بلکه خدایان شده است.
یکی خدای بزرگ، پروردگار عالمیان و دیگری خدایان کوچک یعنی افراد انسان که آفریننده تامالاختیار اعمال خود هستند . گرچه دوگانه پرستی و ثنویت اشکال مختلفی دارد، ولی این نیز یکنوع از آن و از انواع شرک است.
۲ – محدود ساختن قدرت خداوند: کسی که در افعال ارادی انسان معتقد به تفویض و واگذاری مطلق است نمیتواند قدرت خدا را بی پایان و نا محدود بداند، زیرا او افعال ارادی انسان را از دایره قدرت خدا بیرون میداند و معتقد است خداوند هیچ گونه دخل و تصرفی دراین افعال ندارد.
۳ – بی نیازی از خداوند: پیروان این گروهی یک نوع بی نیازی در خود احساس میکند که آن سرچشمه یک سلسله مفاسد اجتماعی است و باعث طغیان و سرکشی میشود اگر قدرتی به دست او افتاد هر طور که خواهد از آن استفاده میکند، برای قانون و برای مردم احترامی قائل نیست. این نوع عقیده خمیرمایه همه مفاسد اجتماعی است.
روش صحیح:
بعد از بحثی که شد فهمیدیم که راه جبر و راه تفویض ما را به سعادت نمیرساند. اما درمیان این دو راه، راه سومی است که عواقبی درپی ندارد و آن به نام راه میانه یا «بل امربین الامرین» است.
درواقع ما آزادیم و مستقل اما نه استقلال تام و مطلق زیرا همه چیزما ، هستی ما، وابسته به هستی مطلق و نامحدودی است که همه هستیها از ناحیه اوست.
افعال ما خوب یا بد از روی اختیار و آزادی خودما است ، و درعین حال کاری بر خلاف میل خدا انجام ندادهایم، مگر نه این است که او خواسته ما آزاد باشیم؟ اعمال ارادی ما هم لازمه ی این آزادی است. بنابراین قسمت مهمی از سرنوشت ما، سعادت و بدبختی ما؛ به دست خودماست(یعنی خدا به دست ما سپرده ) لذا افعال ارادی ما نقش مؤثری درتعیین سرنوشت ما دارد؛ درعین حال از آن ذاتی که به او وابسته و متکی هستیم، حتی یک لحظه بی نیاز نیستیم .
این همان راه میانهای است که درک صحیح آن دقت کافی لازم دارد.
بعد از تبیین و توضیح مسئله جبر و تفویض ، حال معروف ترین شبهه در این باب که، شبهه تقابل علم الهی و اراده ی الهی با مسئله جبر و تفویض است را بیان می کنیم . اینکه خداوند عالم به تمامی چیزها از ابتدا بوده است و تا او چیزی را اراده نکند محقق نمی شود ، چگونه می توان این موارد را با نفی جبر توجیه کرد .
شبهه به این صورت مطرح می شود : آیا خداوند متعال می داند که فلان شخص در فلان ساعت فلان گناه بزرگ را انجام می دهد ؟ اگر بگوییم : نمی داند ، علم خداوند را محدود فرض کرده ایم . اگر بگوییم از هزاران سال قبل می دانسته پس آن فرد چاره ای جز ارتکاب آن گناه نداشته است زیرا اگر انجام ندهد بر خلاف علم خداوند می شود .
این شبهه بسیار فکر مردم خصوصا جوانان را به خود مشغول کرده و این درحالی است که معصومین علیهم السلام به آن جواب داده اند و با کمی دقت در روایات و تامل در آن به آن می رسیم .
رابطه تمدن کنونی و عقیده جبر
با پیشرفت روزافزون علوم طبیعی ،ماتریا لیسم جان تازه ای گرفته وبا تردستی مخصوصی این پیروزی درخشان علمی را که درحقیقت کمترین اختصاصی به اصول ماتریالیسم[۱۲] ندارد به حساب خود گذاشته است. از طرفی میدانیم یکی ازپایه های این مکتب اصل جبر علت و معلولی است که به صورت خشک و غیر قابل انعطاف به همه جا تعمیم داده میشود. طرزتفکر مادیگرای به ما اجازه میدهد که انسان را به یک ماشین تشبیه کنیم، که همه چرخها بدون اختیار و اراده تحت قوانین ثابت و لایتغیری گردش میکنند، حتی خود اراده و اختیارکردن یکی از دو طرف فعل و ترک نیز معلول همین قوانین جبری است و ما کوچکترین تغییری در آن نمیتوانیم بدهیم.
تنها تفاوتی که میان ماشین (انسان) و سایر ماشینها وجود دارد این است که انسان دارای پیچیدگی مخصوصاً دردستگاه اعصاب است ولی سایر ماشین ها چنین پیچیدگی ندارند و اینکه ما انسان ها تصور میکنیم که درکارهای خود آزاد و مختار هستیم.
این ظاهر مطلب و به اصطلاح پاسخ علمی مسأله است، ولی در پشت پرده حکایت ازیک عامل روانی برای اشاعه عقیده جبر دارد. میل به گناه و آزادی عمل مطلق، در عصر مانسبت به گذشته بسیار زیادتر شده، دلیلش هم این است که زندگی درعصر ما فریبنده تر و وسائل هوسرانی برای هر نوع سلیقه ای بیش از گذشته وجود دارد و به راحتی و دراختیار تمام افراد است البته لازم به ذکر است که هنوز فطرت و وجدان دربسیاری از آنان وجود دارد، و برای رهایی از عذاب وجدان و پیدا کردن توجیهی برای اعمال خود راهی نبود مگر اینکه اصل آزادی اراده را انکار کنند و برای بدست آوردن آزادی کامل معتقد به عدم آزادی و پیرو مکتب جبر شوند و با چنان خیالی آسوده از شر وجدان و فکر آرام به کارخود بپردازند.[۱۳]
بعد ازملاحظه روایات فوق ازامام رضا علیهالسلام و نیز سائر معصومین علیهمالسلام که در ادامه بحث به برخی از آنها نیز اشاره میشود، جای شکی باقی نمیماند که اراده الهی ، ایجاد و فعل او است، پس جزء صفات فعل و نه صفات ذات محسوب میشود و صریح سخنان معصومین علیهمالسلام بیانگر حدوث اراده الهی است تا جایی که اگر کسی منکر حدوث اراده، خداوند گردد، ازدین خارج شده و ملحد محسوب میشود، اما جای تعجب است که با وجود صراحت کلمات معصومین علیهمالسلام در حدوث الهی ، باید گفت که تفسیر اراده الهی درتقابل علمای شیعه و سنی و حتی درمیان علمای شیعه مورد اختلاف شدید واقع شده تا جایی که این بحث وارد علم اصول نیز شده و اصولیون نیز در آن اختلاف کردهاند.
ما ابتداً اقوال مختلف درمسئله مذکور را ذکر میکنیم و بعد به نقل عبارات و ادله علمای شیعی میپردازیم و درانتها نتیجهگیری خواهیم کرد.
باید بگوییم بطور کلی میتوان اختلاف درمسئله مذکور را در دوقول محدود کرد:
قول اول: اراده در خداوند همان علم او به نظام اصلح وأتقن است به همین جهت، اراده او جزء صفات ذات محسوب میشود. که این قول، مختارحکماء و فلاسفه و عدهای از اصولیون مانند مرحوم آخوند خراسانی میباشد.
قول دوم: اراده درخداوند همان فعل و ایجاد اوست وزمانی که اراده کند، بلافاصله فعل او انجام میشود و به همین جهت، اراده او جزء صفات فعل محسوب میشود که این قول مختار متکلمین و محدثین بزرگ شیعه و کثیری از اصولیون و فقهاء شیعه میباشد.
پایان نامه چرا معصومین نسبت به هم عملکرد مختلفی دارند (حدیث سلسله الذهب)