فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله محبت به خداوند

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله محبت به خداوند دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

محبت یعنى دوست داشتن چیزى یا کسى دوستى با گرایش، کوشش و جذب شدن شناخته مى‏شود. حالت محبت هر گاه در انسانى پدید آید آن کس به محبوب خود مایل مى‏شود و براى رسیدن به محبوب مى‏کوشد و به آن مجذوب مى‏شود.
محبت در حقیقت دوست داشتن کمال و بیزارى از نقص است. هم موجودات ناقص ذی‏شعور و هم موجود کامل حقیقى دوستدار کمال و بیزار از نقص هستند. یعنى هم خداوند محب است و هم انسان‏ها خداوند محبوب هم هست چون کمال مطلق است پس برترین محبوب و در حقیقت محبوب واقعى خداست.
با توجه به این مطالب مى‏توان محبت را به دو گونه تقسیم کرد و احکام مختص و مشترک هر یک از آنها را بیان نمود: محبت یا محبت موجود ناقص و فقیر به کمال است و یا محبت موجود کامل و غنى به کمال در هر صورت، محبوب، کمال است.

 

 

 

عوامل محبت:
محبت رابطه‏اى است میان محب و محبوب. وقتى محب به محبوب معرفت یابد چون در او کمالى مشاهده مى‏کند به او محبت مى‏یابد. بنابراین یکى از عوامل اصلى در واقع شرط لازم پدید آمدن محبت معرفت است.
محبت انسان به کمال ریشه در معرفت او به خویشتن دارد. هر انسانى نسبت به خود علم حضورى دارد و همزمان وجود خود که رتبه‏اى از کمال است و فقر خود را درک مى‏کند پس به خود محبت دارد؛ چرا که خود را واجد رتبه‏اى از کمال مى‏شناسد و به کمالاتى که در انتظار اوست محبت دارد چرا که از فقر خود آگاه و از آن بیزار است.
محبت انسان به خود، او را وامى‏دارد که به سوى کمال حرکت کند و نقص را از خود بزداید هر چیز که محبوب انسان واقع مى‏شود از آن روست که انسان کمالى را در آن مى‏یابد و رسیدن به آن را رفع نقص خود مى‏داند. قواى نفس انسان هر یک به تناسب خود دوستدار چیزى هستند، محبت غذا، نکاح، جاه، مال و هر محبت دیگرى براى رفع نقصانى در انسان است. دقت در عامل معرفت عامل اصلى دیگرى را به ما نشان خواهد داد معرفت به کمال، عامل محبت است پس کمال موجود در محبوب یکى دیگر از عوامل ایجاد محبت است.
هر دو عامل یعنى معرفت به کمال محبوب و کمال موجود در محبوب هر چه رتبه بالاترى داشته باشند محبت نیز شدیدتر خواهد شد این دو عامل، هم در محبت موجود ناقص به کمال و هم در محبت موجود کامل به کمال حضور دارند یعنى هم انسان در اثر معرفت به کمال محبوب به آن محبت مى‏یابد و هم خداوند به سبب کمال بندگان به آنها محبت دارد.
عامل سومى نیز در محبت وجود دارد که مختص محبت موجود ناقص به کمال است آن عامل، آگاهى به فقر و نیازمندى است. عامل سوم محبت انسان به کمال شناخت فقر و وابستگى اوست. انسان، فاقد برخى کمالات است و از این فقدان بیزار است پس به رفع آن مشتاق مى‏شود و محبت کمال را پیدا مى‏کند.
مراتب محبت:
با توجه به این عوامل در مى‏یابیم که هر گاه عوامل محبت قوى‏تر باشند محبت نیزشدیدتر است بنابراین مى‏توان برترین رتبه محبت را هنگامى یافت که محبوب در بالاترین مرتبه کمال باشد. برترین محبوب خداست چرا که کمال‏ترین حقیقت هستى اوست و برترین و شدیدترین محبت وقتى تحقق مى‏یابد که محبوب خدا باشد.
بالاترین رتبه معرفت به برترین موجود عالم، شدیدترین محبت را پدید مى‏آورد بنابراین هر موجودى که به خداوند معرفت بیشترى داشته باشد، محبت شدیدترى دارد. بیشترین معرفت به خداوند از آن خود خداوند است یعنى او ذات خود معرفت دارد و دیگر موجودات همه از معرفت حقیقت او عاجزند: ما عرفناک حق معرفتک.
عامل سوم محبت به انسان اختصاص دارد آگاهى انسان از فقر خود، ناشى از علم حضورى او به وجود خود است انسان به خود و محدودیت وجود خود بالاترین آگاهى را دارد در نگاه اول این آگاهى در همه انسان‏ها شدید و به یک میزان است ولى به دو دلیل این معرف نیز داراى مراتبى است اول آن که انسان‏هاى معصیت کار و سرکش چنان از نفس خویش غافل مى‏شوند که گاه ادعاى خدایى مى‏کنند و فقر و نیازمندى خود را منکر مى‏شوند.در قرآن کریم آمده است:
و لا تکونوا کالذین نسوا اللَّه فانسیهم انفسهم اولئک هم الفاسقون؛ و چون کسانى مى‏باشید که خدا را فراموش کردند و او نیز آنان را دچار خود فراموشى کرد، آنان همان نافرمانند.
در این آیه فراموشى خداوند سبب خود فراموشى معرفى شده است. خود فراموشى همراه با عفلت از صفات نفس است کسى که خود را فراموش کند فقر و ذلت و نیازمندى خود را نیز فراموش مى‏کند بر خود تکیه مى‏کند و خود را در برابر خداوند موجودى مستقل گمان مى‏کند که امور خویش را خود مى‏تواند تدبیر کند و با استفاده از علم و قدرت خود نیازهایش را برطرف سازد. چنین انسانى از نقص و فقر خویش غافل مى‏شود و عامل محبت به کمال در او نقصان مى‏یابد.
دلیل دوم این است که هر کس فقر خود را در مقایسه با کمال الهى بیشتر و بهتر درک مى‏کند. کسى که فقر خود را با غناى خداوند مقایسه کند عمق و شدت نیازمندى خود را بهتر از هر کسى درک مى‏کند زیرا به فقر خود به سبب علم حضورى به خویشتن آگاه است چون معرفت انسان‏ها به خداوند داراى مراتب است، معرفت آنها به فقر خویش نیز داراى مراتبى خواهد بود. بنابراین مى‏توان گفت چون عامل سوم محبت نیز مراتبى دارد برترین محبت و شدیدترین آن از آن انسان‏هایى است که بیشترین معرفت را به خداوند دارند و در نتیجه بیشترین معرفت را به فقر و نیازمندى خود دارند.
محبت پیامبر گرامى اسلام (ص) و ائمه معصومین (ع) دو عامل از عوامل محبت را در بالاترین رتبه ممکن دارا است:
1 – محبوب آنان کامل‏ترین موجود هستى است.
2 – معرفت آنان به فقر خود بالاترین معرفت است.
ولى البته معرفت آن بزرگواران به محبوبشان بالاترین معرفت نیست چرا که معرفت خداوند به خویش برترین معرفت ممکن به برترین موجود عالم است و در نتیجه محبت خداوند به خویش برترین محبت است.
محبوب‏هاى انسان:
محبت انسان یا به خویشتن است یا به غیر، محبت انسان به خود محبتى شدید است چرا که معرفت او به خود بسیار نزدیک است محبت به غیر انواعى دارد. انسان به اجسام و افراد و خداوند محبت دارد. محبت انسان به اجسام مانند محبت او به غذا، مناظر زیبا، وسایل رفاه و امثال آن است. محبت به افراد مانند محبت به والدین، فرزندان، همسر، دوستان و خویشاوندان و... است که نوعا یابه محبت انسان به خود باز مى‏گردند، مانند محبت به فرزند؛ و یا یکى از نیازهاى او براى یافتن کمالى خاص را برورده مى‏کند انسان خواستار کمال است و هر چه در ایجاد رشد و حرکت او به سوى کمال مؤثر باشد محبوب اوست والدین سبب ایجاد او بوده‏اند و همسر نیاز او به بقاء و ادامه وجود و نیز درک لذایذ خاصى را برآورده مى‏کند؛ ولى یکى از نیازهاى انسان که مهم‏ترین نیاز اوست استکمال قوه ناطقه اوست. قوه ناطقه انسان خواستار معرفت است چون معرفت موجب کمال آن قوه است و هر چه معرفت برتر باشد کمال این قوه فراهم‏تر است پس انسان در جستجوى کمال قوه ناطقه خود به معرفت خدا مى‏رسد و چون خدا را شناخت به او عشق و محبت مى‏ورزد.
محبوب حقیقى انسان خداست زیرا هر موجود دیگرى جز او فقیر است و کمال او وابسته به خداست خدا به او وجود داده است و او از خود چیزى ندارد. انسان محب کمال حقیقى است و هیچ کمالى جز ذات مقدس خداوند حقیقى و مستقل نیست. پس هیج محبوبى جز خدا شایسته محبت نیست. هر محبوب دیگرى از آن رو مى‏تواند محبوب انسان باشد که مخلوق خداست و جلوه‏اى از وجود و قدرت و لطف اوست.
محبوب حقیقى انسان خداست، زیرا موجودى نامتناهى و کمال مطلق است. محبوب‏هاى دیگر همه ناقصند و هر کس محبوبى جز خدا انتخاب کند محبوبى دروغین را برگزیده است و به زودى در خواهد یافت که که محبوب حقیقى چیزى دیگرى است. تفاوت محبت به خداوند و غیر او، مانند تفاوت تأثیر داروى شفا بخش با تاثیر داروى مسکن است داروى مسکن درد را موقتا تسکین مى‏دهد، ولى درمان نمى‏کند و بیمار پس از مدت کوتاهى دوباره دچار درد و رنج مى‏شود ولى داروى شفابخش علت درد را از بین مى‏برد. هر کس محبوبى جز خدا اختیار کند، تا مدت زمانى آرام مى‏گیرد، ولى چون نقص و فقر آن محبوب را دریافت خواستار محبوبى کامل‏تر مى‏شود و طلب و خواست او باز مى‏گردد.
محبت به غیر خدا موجب خسارت و حسرت است چرا که هر محبوبى جز خدا زوال‏پذیر است. دنیا و اموال و اولاد، شایسته محبت بى‏واسطه نیستند. خداوند دنیا را به بارانى تشبیه مى‏کند که موجب روییدن و شکفتن گیاهان مى‏شود، ولى سپس خزان مى‏رسد و همه آن زیبایى‏ها نابود مى‏شوند:
اعلموا انما الحیوة الدنیا لعب و لهو و زینة و تفاخر بینکم و تکاثر فى الاموال و الاولاد کمثل غیث اعجب الکفار نباته ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یکون حطاما و فى الاخرة عذاب شدید و مغفرة من اللَّه و رضوان و ما الحیوة الدنیا الا متاع الغرور؛
بدانید که زندگى دنیا، در حقیقت بازى و سرگرمى و آرایش و فخر فروشى شما به یکدیگر و فزون جویى در اموال و فرزندان است. مثل آنها چون مثل بارانى است که کشاورزان را رستنى آن به شگفتى اندازد، سپس آن کشت خشک شود و آن را زرد بینى آن گاه خاشاک شود، و در آخرت دنیا پرستان را عذابى سخت است و مؤمنان را از جانب خدا آمرزش و خشنودى است و زندگى دنیا جز کالاى فریبنده نیست.
محبوب‏هاى دروغین، مزاحم رسیدن به محبوب واقعى هستند و محب را فریب مى‏دهند و از محبوب واقعى غافل مى‏کنند. کسى که محبت محبوبى دروغین را در دل دارد، هم چون کسى است که داروى مسکن مصرف کرده و چون دردى احساس نمى‏کند از درمان خود غافل مى‏شود و زمان را براى درمان از دست مى‏دهد. تاخیر در درمان ممکن است خطرناک و هلاک کننده باشد. تاخیر در محبت ورزیدن به محبوب حقیقى نیز ممکن است باعث کدورت دل و غفلت از او شود و به انکار خدا و لطف و احسان او بیانجامد.
نشانه‏هاى محبت حقیقى:
1 – محبت حقیقى پایدار است محبت‏هایى گذرا هستند که یا محبوب به خطا برگزیده شده باشد و یا محبوب اصلا محبوب نبوده باشد هر گاه کسى گمان کند موجودى داراى کمال است و به آن محبت ورزد و سپس دریابد که هیچ کمال اصیلى در او نبوده است محبت او زایل مى‏شود و به جستجوى موجود کامل بر مى‏آید. همچنین اگر محبت به چیزى یا کسى براى رفع نیاز خویش باشد پس از رفع نیاز، محبت به آن محبوب تمام مى‏شود؛ چرا که نیاز محب بر آمده است و کمال مورد نظر خویش را یافته است.
محبت به خداوند پایدار است زیرا کمال حقیقى فقط از آن اوست و هیچ گاه انسان خداشناس به معرفت کمال خداوند نمى‏رسد در هر مرتبه از معرفت به خدا انسان به ضعف معرفت خویش آگاه مى‏شود و خواهان ارتقاء معرفت خود به خداوند مى‏گردد؛ چرا که خداوند موجود بى‏پایانى است که عقول از معرفت کنه او عاجزند و هر چه در وادى معرفة اللَّه مى‏شتابند، باز هم در راه باقى است و اشتیاق فراوان‏تر مى‏شود.
2 – محبت حقیقى محبتى است که محب به هر چه که به محبوب انتساب دارد علاقه‏مند باشد. انسان‏هاى عارف به همه مظاهر هستى محبت دارند به انسان‏ها، طبیعت، حیوانات، رودها و جنگل‏ها و... چرا که همه این‏ها را جلوه خدا و مخلوق ذات اقدس او مى‏دانند.
3 – محبت واقعى محب را گوش به فرمان محبوب مى‏کند محب همیشه در آرزوى رضاى محبوب است پس همان طور که او مى‏خواهد عمل مى‏کند و خود را آن گونه که محبوب مى‏پسندد مى‏سازد. محب واقعى، اراده محبوب را بر اراده خود مقدم مى‏دارد و با خواست او مخالفت نمى‏کند.
4 – محب واقعى همیشه به یاد محبوب است و هیچ چیز دیگرى موجب غفلت او از یاد محبوب نمى‏شود.
5 – محب واقعى خواستار دیدار محبوب و همنشینى و هم صحبتى با اوست. محب واقعى از شنیدن سخن محبوب و سخن گفتن با او را دوست دارد و از دیدار محبوب سیر نمى‏شود.
محبت و دوستی با خداوند:
همه کس باید خداى را دوست بدارد بلکه تمام کسانى که خداوند را پذیرفته و به وجود
لایتناهى وى معتقدند مدعى دوست داشتن وى هستند که وجه آن نیز آشکار است. خداى
بزرگ قدرت مطلق، علم مطلق، حیات مطلق و بالاخره حسن مطلق است و ذره‏اى نقص و
شائبه در او راه ندارد، و بالبداهه هر آنچه حسن مطلق باشد در حد اعلاى محبوبیت و
مطلوبیت است، زیرا هر کس حسن و نیکویى را با فطرت و وجدان خود لمس نموده و
مجذوب آن مى‏گردد.
پس همه کس دعواى دوستى با خداوند را دارد و از آن دم مى‏زند و به آن معترف است و
معتقد. بلکه عارفان و صوفیان تا آنجا پیش رفته‏اند که دوستى هر چیز را دوستى خداوند
انگاشته و مرجع نهائى همه حسن‏ها و زیبائیها را حسن مطلق و ذاتى معشوق حقیقى و معبود واقعى (خداوند) مى‏دانند و یکى از معانى جمله معروف (لو ادلیتم بحبل الى الارضین
السفلى لهبط الى اللَّه) را همین معنى مى‏شمرند.
البته در مرحله عینیت و عمل باید این ادعا یعنى دعوى دوستى با خدواند، به منصه اثبات برسد وگرنه همچون دیگر ادعاهاى تهى از واقعیت بلکه از آنها هم بدتر خواهد بود، و در اثبات این ادّعا، مهم آن است که خود خداوند که محبوب واقعى است آن را بپذیرد و بر آن صحه گذارد.
و روشن است که مهمترین نشانه صدق این ادعا آن است که همه گام‏ها در راه
رضاى‏دوست برداشته شود و انسان عاشق و محب هیچ‏گونه حرکت و سکون، تکلم
وسکوت و قیام و قعودى جز آنچه مورد رضاى پروردگار است نداشته باشد، و این
نعمتى‏عظیم و موهبتى ارزنده است در وجود دارندگان آن و طبیعى است هر چه علاقه
وحب بنده به خدا بیشتر و قوى‏تر باشد دلیل معرفت و شناخت و قرب بیشتر به ذات
اقدس‏او خواهد بود، و لذا عارفان و سالکان راه دوست خداى را بهتر شناخته و به سمت و سوى وى بیشتر راه یافته‏اند، زیرا اینان با اشراقات قلبى و الهامات درونى توانسته‏اند
دریچه‏اى در مقابل خود بگشایند و سرى بکشند به آنچه که در وصف ناید و در شرح نگنجد،و با دلیل‏ها و برهان‏هاى خشک منطقى و فلسفى و فرمول‏هاى ریاضى و علمى به تحریروتقریر نیاید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 21  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله محبت به خداوند
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.