لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:138
فهرست مطالب
بازگشت به حق
گنهکاران و قدرت بر توبه
روایتى عجیب در مسأله ى حجت حق بر بندگان
توبه میراث آدم و حوا
آثار سوء گناهان
راه توبه ى واقعى
توبه ى حقیقى از دیدگاه امام على (علیه السلام)
براى هر گناهى توبه اى مخصوص است
هدیه ى خداوند به توبه کنندگان واقعى
هیچ مادرى در جهان هستى ، فرزند خود را گنهکار نزاییده ، و کودک رحم را عاصى و خطاکار به دنیا نیاورده .
کودک در حالى قدم به عرصه گاه حیات مى گذارد که از علم و دانش و تفکر و اندیشه خالى است ، و از آنچه در اطرافش مى گذرد کاملا بى خبر است .
طفل وقتى وارد فضاى این جهان مى شود ، جز گریه کردن و مکیدن شیر چیزى نمى داند ، آن هم از گریه و مکیدن شیر در لحظات اول در عین اینکه ناله مى زند و شیر مى خورد غافل است . غرایز و احساسات و شهوات او به تدریج وارد میدان فعالیت مى شود ، و آنچه را باید براى برپا کردن خیمه ى حیات تعلیم بگیرد ، از اطرافیان خود و فعل و انفعالات طبیعى یاد مى گیرد .
هم چنانکه بدن او در طول زندگى در معرض انواع بیماریها قرار مى گیرد ، فکر و روحش ، و نفس و قلبش نیز در معرض خطا و اشتباه مى رود و در عمل و اخلاق مبتلاى به گناه مى گردد ، بنابراین گناه همچون بیمارى بدن عارضى است نه ذاتى .
بیمارى بدن و جسم او با دارویى که طبیب تجویز مى کند معالجه مى شود ، فکر و روح و نفس بیمارش نیز با اجراى دستورات حضرت حق درمان مى پذیرد .
گنهکار با عرفان به وضع خویش ، و معرفت به حلال و حرام خدا ، با رجوع به
طبیب روحانى و دستور العمل گرفتن از او ، براى توبه از گناه آماده مى شود ، و با امید و دلگرمى به رحمت حضرت حق از عرصه ى گناه بیرون مى آید ، و همچون روزى که از مادر متولد شده پاک مى گردد .
گنهکار نمى تواند ادعا کند نمى توانم توبه کنم ، زیرا کسى که قدرت بر گناه دارد ، بدون شک قدرت بر توبه هم دارد .
آرى انسانى که توانایى بر خوردن و آشامیدن ، رفتن و آمدن ، گفتن و شنیدن ، ازدواج و کسب و کار ، ورزش و ریاضت ، مسافرت و معاشرت و زور آزمایى دارد ، و اگر طبیبى به خاطر بیمارى خاصش او را از بسیارى از غذاها و نوشیدنیها پرهیز دهد ، او از ترس ریشه دار شدن بیمارى با کمال قدرت از خوردن آن غذاها و نوشیدنیها خوددارى مى کند ، مى تواند از گناهانى که به آن دچار است بپرهیزد ، و از معصیت هایى که به آن گرفتار است خوددارى نماید .
عذر هیچ گنهکارى در عدم قدرت بر توبه در پیشگاه حضرت حق قابل قبول نیست ، اگر قدرت بر توبه براى اهل گناه نبود ، از جانب خداوند دعوت به توبه و انابه نمى شدند .
گنهکار باید این حقیقت را باور کند که در هر شرایطى ، و در هر موقعیتى قدرت بر ترک گناه را دارد ، و بر اساس آیات قرآن خداوند مهربان و توبه پذیر ، توبه اش را قبول مى کند و گناهانش را گرچه به عدد ریگ بیابان باشد ، در معرض عفو و مغفرت و رحمت قرار مى دهد ، و پرونده ى سیاهش را به سپیدى چشم پوشى از همه ى گناهانش آراسته مى کند .
گنهکار باید این معنا را آگاه باشد که اگر به ترک گناه و شستشوى درون و برونش برنخیزد ، و عصیان و خلافش را ادامه بدهد خداوند او را به اشد عذاب دچار مى نماید ، و جریمه و عقوبت سنگینى را بر او بار خواهد کرد .
خداى بزرگ در قرآن مجید بدین گونه خود را معرفى مى کند :
غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِیدِ الْعِقَابِ . . . (1) .
خداوند ، بخشنده ى گناه ، و پذیرنده ى توبه ى گنهکار ، و داراى عقابى شدید است .
امام معصوم در دعاى افتتاح بدین صورت خداوند را معرفى مى نماید :
وَاَیْقَنْتُ اَنَّکَ اَرْحَمُ الرَّاحِمِینَ فِى مَوْضِعِ الْعَفْوِ وَالرَّحْمَةِ ، وَاَشَدُّ المُعَاقِبِینَ فِى مَوْضِعِ النَّکالِ وَالنَّقِمَةِ
یقین و باور دارم که تو مهربانترین مهربانانى در جاى عفو و رحمت ، و شدیدترین عقاب کنندگانى در محل عقاب و انتقام .
خداوند مهربان در قرآن مجید به گنهکاران اعلام نموده :
قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِن رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ (2) .
به بندگانم ، آنان که بر خود اسراف کردند بگو از رحمت خدا ناامید نباشید ، خداوند تمام گناهان را مى آمرزد ، همانا او آمرزنده ى مهربان است .
بنابراین با توجه به توبه پذیرى حق و قدرتى که گنهکار بر ترک گناه دارد ، و آیاتى که در قرآن به گنهکار ، مژده ى عفو و رحمت مى دهد ، براى اهل گناه در ترک گناه هیچ عذرى باقى نیست ، به همین خاطر بر گنهکار توبه از گناه واجب فورى و واجب اخلاقى و واجب عقلى است .
گنهکارى که به توبه برنخیزد ، و به جبران گذشته اقدام ننماید ، و درون و برون را از گناه پاک نکند ، چنانکه در دنیا در پیشگاه پاکان و عقل و وجدان و حکمت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ غافر ( 40 ) : 3 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 53 .
و منطق محکوم است ، در آخرت در پیشگاه حضرت حق به طریق اولى محکوم است . چنین گنهکارى در قیامت با اندوه و حسرت ، و ندامت و پشیمانى فریاد مى زند :
لَوْ أَنَّ لِی کَرَّةً فَأَکُونَ مِنَ المُـحْسِنِینَ (1) .
کاش براى من زمینه ى بازگشتى به دنیا بود تا از نیکوکاران مى شدم !
خداوند در جوابش مى گوید :
بَلَى قَدْ جَاءَتْکَ آیَاتِی فَکَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَکْبَرْتَ وَکُنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ (2) .
آرى ، محققاً آیات من براى دستگیرى و هدایتت به تو رسید ، تو آنها را تکذیب نمودى و راه سرکشى از دستورات من را پیش گرفتى ، و تو از ناسپاسان بودى .
در آن روز است که براى نجات گنهکار ، عوضى به جاى دین و عمل از او قبول نمى کنند ، و بر پیشانى وجود او مهر محکومیت مى زنند .
وَلَوْ أَنَّ لِلَّذِینَ ظَلَمُوا مَا فِی الاَْرْضِ جَمِیعاً وَمِثْلَهُ مَعَهُ لاَفْتَدَوْا بِهِ مِن سُوءِ الْعَذَابِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ وَبَدَا لَهُم مِنَ اللَّهِ مَا لَمْ یَکُونُوا یَحْتَسِبُونَ (3) .
اگر اهل ستم تمام آنچه را در زمین است و همانند آن را در اختیار داشته باشند ، هر آینه همه را فدا کنند تا از عذاب سخت قیامت برهند ، ( ولى چنین چیزى نخواهد شد ) و از جانب حق براى آنان برنامه هایى آشکار گردد که گمان نمى بردند .
امیرالمؤمنین (علیه السلام) در دعاى کمیل ، در اینکه در دنیا و آخرت گنهکار را در عدم
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ زمر ( 39 ) : 58 .
2 ـ زمر ( 39 ) : 59 .
3 ـ زمر ( 39 ) : 47 .
توبه هیچ عذرى در پیشگاه حق نیست ، و خدا را نسبت به گنهکار حجت کامل و تمام است مى گوید :
فَلَکَ الحُجَّةُ عَلَىَّ فِى جَمِیعِ ذَلِکَ وَلاَ حُجَّةَ لِى فِیمَا جَرى عَلَىَّ فِیهِ قَضَاءُکَ . . .
تو را بر من در تمام آنچه از خطا و معصیت و گناه و هوا و هوس و متابعت از شیطان گذشته حجت است ، و براى من در آنچه که قضایت بر آن جارى شده هیچ گونه حجتى نیست .
روایتى عجیب در مسأله ى حجت حق بر بندگان
عبد الاعلى مولى آل سام مى گوید از حضرت صادق (علیه السلام) شنیدم ، مى فرمودند :
در قیامت زنى زیبا چهره را که به خاطر زیباییش در دنیا دچار فتنه شد به دادگاه الهى مى آورند ، مى گوید : پروردگارا ! مرا زیبا آفریدى تا جایى که به خاطر زیباییم برخورد کردم به آنچه که برخورد کردم ، در آن هنگام حضرت مریم (علیها السلام)را مى آورند و در جواب آن زن گفته مى شود : تو نیکوترى یا مریم ؟ ما مریم را نیکو آفریدیم ولى خود را از فتنه حفظ کرد ! جوانى نیکو صورت را مى آورند که در دنیا محض زیبایى چهره و اندامش دچار فتنه شد ، عرضه مى دارد : خداوندا ! به من چهره ى زیبا دادى تا جایى که دیدم از زنان آنچه را دیدم . در آن وقت یوسف را مى آورند و در پاسخ آن جوان گفته مى شود : تو زیباترى یا یوسف ؟ ما یوسف را زیبا آفریدیم ولى او به خاطر زیباییش دچار فتنه نشد . مبتلا به بلا را مى آورند که به خاطر بلایش و صبر نکردنش گرفتار فتنه شد ، مى گوید : خداوندا ! بلا را بر من سخت گرفتى ، من هم تاب و طاقتم را از دست دادم و دچار فتنه شدم . ایوب (علیه السلام) را مى آورند و به شخص بلا کشیده مى گویند : بلاى تو شدیدتر
بود یا ایوب ؟ او به بلا دچار شد ، ولى گرفتار فتنه نشد(1) !
توبه میراث آدم و حوا
آدم به عنوان خلیفه ى خداوند و نایب حضرت رب العزه آفریده شد ، و پس از اعتدال و استواء بدن ، روح خدایى در او جلوه کرد(2) ، و شایسته ى مقام علم الاسمایى گشت ، و فرشتگان به خاطر عظمت و کرامتش ، به امر حضرت حق در برابر او سجده کردند ، آنگاه به فرمان خداوند همراه با همسرش در بهشت ساکن شد(3) . تمام نعمت هاى بهشت در اختیار او قرار گرفت و استفاده از آن مجموعه براى او و همسرش بلامانع اعلام شد ، جز اینکه از هر دو خواستند به درختى معین نزدیک نشوند ، که با نزدیک شدن به آن درخت از ستمکاران خواهند شد(4) . شیطان که به خاطر سر تافتن از سجده بر آدم ، از حریم حق رانده شده بود و آثار لعنت حق او را زجر مى داد ، و تکبر و خودبینى اش نمى گذاشت به پیشگاه مقدس یار برگردد ، از باب کینه و دشمنى نسبت به آدم و همسرش ، در مقام وسوسه نمودن آنان بر آمد ، تا آنچه را از اندامشان پنهان بود آشکار سازد ، و با اطاعت نمودن از او ، مقام کرامت و عظمتشان را از دست بدهند ، و از بهشت عنبر سرشت اخراج شوند ، و روى رحمت و لطف حق از آنان برگردد .
او با این جملات به وسوسه کردن آنان براى خوردن از میوه ى آن درخت اقدام کرد :
اى آدم و حوا ! خداوند شما را از این درخت نهى نکرد جز به این علت که اگر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى: 8 / 228، حدیث یأجوج و مأجوج، حدیث 291; بحار الأنوار: 12 / 341، باب 10، حدیث 2.
2 ـ کافى : 72 .
3 ـ بقره ( 2 ) : 30 ـ 35 .
4 ـ اعراف ( 7 ) : 19 ( وَیَا آدَمُ اسْکُنْ أَنتَ وَزَوْجُکَ الجَنَّةَ فَکُلاَ مِنْ حَیْثُ شِئْتُمَـا وَلاَ تَقْرَبَا هذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَکُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ ) .
از آن بخورید فرشته مى شوید یا در این باغ سرسبز و خرم ، تا ابد خواهید ماند .
و براى اینکه پاى وسوسه ى خود را در قلب آن دو نفر محکم و ثابت نماید ، براى آنان سوگند خورد که من جز خیر شما را نمى خواهم(1) . وسوسه ى پرجاذبه و قسم شیطان ، حرص آن دو نفر را شعلهور ساخت . حرص ، بین آنان و نهى حق ، حجاب شد . به وسوسه ى او فریب خوردند و مغرور شدند ، و به عرصه ى تاریک نافرمانى از خداوند درافتادند ، و بر مخالفت با خواسته ى حق جرأت یافتند ، و باطل در نظرشان زیبا آمد !
از آن درخت خوردند ، اندامشان آشکار شد ، لباس وقار و هیبت و نور و کرامت را از دست دادند ، شروع کردند به قرار دادن برگهاى بهشتى بر یکدیگر تا آنان را در پوشد ، پروردگارشان آنان را مورد خطاب قرار داد که آیا شما را از نزدیک شدن به آن درخت نهى نکردم ؟ و اعلام ننمودم که شیطان براى شما دشمنى است آشکار(2) ؟!
آدم و حوا از بهشت اخراج شدند ، مقام خلافت و علم و مسجود ملائکه بودن ، براى آنان کارى نکرد ، از آن مقامى که به آنان داده شده بود هبوط کردند ، و براى ادامه ى حیات در زمین قرار گرفتند .
دورى از مقام قرب ، از دست دادن همنشینى با فرشتگان ، محروم شدن از بهشت ، بى توجهى به نهى حق و اطاعت از شیطان ، غمى سنگین و اندوهى سخت و حسرتى دردآور بر دوش جانشان گذاشت . از زندان مخوف و محدود خودپسندى ، و خود دیدن که علت محرومیت و ممنوعیت از رحمت و عنایت
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ اعراف ( 7 ) : 20 ـ 21 ( فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُرِیَ عَنْهُمَا مِن سَوْءَاتِهِمَا وَقَالَ مَا نَهَاکُمَا رَبُّکُمَا عَنْ هذِهِ الشَّجَرَةِ إِلاَّ أَن تَکُونَا مَلَکَیْنِ أَوْ تَکُونَا مِنَ الخَالِدِینَ * وَقَاسَمَهُمَا إِنِّی لَکُمَا لَمِنَ النَّاصِحِینَ ) .
2 ـ اعراف ( 7 ) : 22 ( فَدَلاَّهُمَا بِغُرُور فَلَمَّا ذَاقَا الشَّجَرَةَ بَدَتْ لَهُمَا سَوْءَاتُهُمَا وَطَفِقَا یَخْصِفَانِ عَلَیْهِمَا مِن وَرَقِ الْجَنَّةِ وَنَادَاهُمَا رَبُّهُمَا أَلَمْ أَنْهَکُمَا عَن تِلْکُمَا الشَّجَرَةِ وَأَقُل لَکُمَا إِنَّ الشَّیْطَانَ لَکُمَا عَدُوٌّ مُبِینٌ ) .
محبوب ، و افتادن در دام ماسوى الله است درآمدند ، و به فضاى بیدارى و عشق و علاقه و ایمان به دوست وارد شدند ، فضایى که منافع سرشارى در دنیا ، و سود بى نهایتى در آخرت نصیب انسان مى کند .
چون به این صورت به خود آمدند ، فریاد برداشتند که وقتى در زندان منیت و غفلت از یار افتادیم ، و در تاریکى خودخواهى و حرص و غرور قرار گرفتیم دچار ( ظَلَمْنا اَنْفُسَنا ) شدیم .
این توجه به وضع خویش ، مقدمه ى ورود به عرصه گاه حرّیّت و آزادى و عامل نجات از بند شیطان ، و روى آوردن به جانب حضرت محبوب ، و باعث تواضع و فروتنى در پیشگاه حضرت رب است ، که اگر شیطان هم به همین صورت رفتار مى نمود رجم از حریم نمى شد و به لعنت ابدى گرفتار نمى گشت .
آدم و حوا در فضاى پرقیمت نور اندیشه و تفکر ، و تعقل و توجه ، و بینایى و بیدارى ، که همراه با ندامت و پشیمانى و اشک چشم بود ، آنچنان ادب و خاکسارى نشان دادند که نگفتند : ( اغْفِر لَنا ) : ما را بیامرز ، بلکه عرضه داشتند : ( وَاِنْ لَمْ تَغْفِرْلَنا ) : اگر ما را نبخشى و به عرصه گاه رحمت در نیاورى ، ( لَنَکُونَنَّ مِنَ الْخاسِرینَ (1) : از زیانکاران خواهیم شد .
تحقیق در مورد بازگشت به حق