لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:65
فهرست مطالب:
رنسانس Renaissance ، ایتالیایی: Rinascimento نگرشی به موسیقی رنسانس و تحولات دیگر روند اصلاحات در دوره رنسانس مخالفت با اصلاحات : ویژگیهای سبک هنری دوره رنسانس : موسیقی رنسانس : موسیقی مذهبی پروتستان و اقدامات مارتین لوتر : کُرال لوترین : موسیقی پسالم (Psalm) مروری کلی بر موسیقی در دوران اصلاح طلبی از جوانب دیگر : توضیحاتی در مورد پسالمهای کالونی آوازهای لوتری موسیقی غیر مذهبی در دورة رنسانس بافت دوره رنسانس آهنگسازان رنسانس گیوم دوفه Guillaume Dufay بشنوا ژیل (Binchois , gilles)
رنسانس ـ عصر نوزایی ـ باززایی ـ اغلب به جنبش فکری و عقلانی اطلاق میشود که در قرن 14th از شهرهای شمالی ایتالیا سرچشمه گرفت؛ و در سده 16th به اوج خود رسید.
تا قرنی پیش رنسانس را تولد دوباره هنر و ادبیات تحت تأثیر سرمشقهای کلاسیک باستان و یا کشف جهان و انسان تعریف کرده بودند؛ ولی تاریخ نوسان قرن 20th نظریههای تازه در مفهوم و حدود زمانی این جنبش پیش نهادهاند. اصطلاح «تولد دوباره» ریناشیتا (Rinashita) را نخستین بار «وازاری» (Vasary) بکار برد (1550) و احتمالاً، یاکوب بورکهارتی (Jacob Borkhardt) آن را در معنای وسیعتری رایج کرد (1860).
به علاوه امروزه چنین نظری مورد قبول قرار گرفته است که اگر چه ایتالیا خاستگاه رنسانس بود، و در آنجا دگرگونی فرهنگی و هنری با درخشش بسیار صورت گرفت؛ سایر نواحی اروپا نیز سهمی مهم در بسط و غنای دستاوردهای آن داشته. در تاریخ هنر، معمولاً رنسانس را به مراحل آغازین (حدود 1300 ـ حدود 1420)، میانی (حدود 1420 ـ حدود 1500) و اوج (حدود 1500 ـ حدود 1521) تقسیم میکنند. سست شدن قیود فئودالی، توسعه تجارت بینالمللی، انباشته شدن سرمایه در بانک مدیچیها در فلورانس و در خزانة واتیکان، از عوامل مهم پیدایش و پیشرفت رنسانس بودند. رنسانس اعتقاد جدید به توانایی و شایستگی انسان را آشکار ساخت. و در این زمینه آثار متفکران و هنرمندان دوران باستان بسیار بهره گرفت. اهمیت روز افزون نظم دنیوی در فرهنگ اروپایی بازتاب نقش حامیان اشراف منشی چون «لرنتود مدیچی (Lorneto Medicci) بود. با این حال هنر پروری دستگاه کلیسا و بلند پروازی پاپ یولیوس دوم (Pop Jolius) پاپ لئود هم نیز نه فقط سیمای شهر رم، بلکه مسیر تحول هنر اروپایی را عوض کرد. در این رهگذر، هنرمند موقعیت اجتماعی تازهای به دست آورد. اگر قبلاً هنرمند در ردیف صنعت گر ماهر جای داشت اکنون او را چون انسانی والا و برخوردار از موهبت نبوغ، میستودند. جامعة رنسانس علاوه بر ستایش الهام هنری، مفهوم انسان «جامع ـ چیره دست در همه هنرها، مطلع از آثار کلاسیک (منظور از کلاسیک هنر کهن دورههای قبل رنسانس است). و خبره در علم، مهندسی، و حتی فنون نظامی ـ را به عنوان کمال مطلوب خود پذیرفت.
آثار پژوهندگان انسانگرا خصلت فرهنگی ادبی اروپایی را تغییر داد. پترارک (Petrark) نخستین نویسندة انسانگرا از اینکه دانش کلاسیکی را برتر از الهیات متفکران مدرسی اسکولاستیک میدانست، برخود میبالید. او به مدد قواعد درست صرف و نحو زبان لاتینی و یونانی و نثر فاضلانة ساختگی، شیوة ادبی منسجمی را پی افکند.
متفکرانی چون اراسموس (Erasmus) به کار تصحیح متون کلاسیک و پیرایش کتاب مقدس پرداختند. اغلب آثار افلاطون بازشناخته شد، و تأثیر تازهای بر اندیشة زمانه گذاشت. آگاهترین انسانها اختراع چاپ را مغتنم شمردند، و در انتشار متون حقیقی با چاپگران همکاری کردند. چاپگران نیز در هنر خود به معیارهایی دست یافتند که هنوز هم معتبرند.
تحقیق در مورد آهنگسازان رنسانس