کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی نثر فارسی
فهرست مطالب
گلستان
«قابوس »نامه
«سیاست »نامه
تست
پاسخنامه تستها
مرصاد العباد
یو یژگ یها دستوری
صنایع بدیعی
دهیگز یا از مرصاد العباد
لغات و ترکیبات دشوار
عبارات یعرب
چهار مقاله
کلیله و دمنه
تاریخ بیهقی
گلستان
هر نفسی که فرو میرود ممد حیات است و چون برمی آید مفرّح ذات. ممد: مدد کننده – مفرّح ذات: فرح بخش نفـس و
هستی.
درختان را به خلعت نوروزی قبای سبز ورق در برگرفته: به عنوان جامه نوروزی – ورق: برگ
دایه ابر بهاری را فرموده تا بنات نبات در مهد زمین بپرورد. بنات نبات: دختران گیاه.
عصاره تاکی به قدرت او شهد فائق شده و تخم خرمایی به تربیتش نخل باسق گشته. عصاره تاک: شیره درخـت انگـور –
شهد فائق: عسل برگزیده – باسق: بالیده، بلند.
عاکفان کعبه جلالش به تقصیر عبادت معترف. عاکف: معتکف و گوشه نشین - تقصیر: کوتاهی کردن.
ذکر جمیل سعدی که در افواه عوام افتاده است و صیت سخنش که در بسیط زمین منتشر گشته و قصب الجیب حدیثش
که همچون شکر می خورند و رقعه منشآتش که چون کاغذ زر میبرند، برکمال فضل و بلاغت او حمل نتوان کرد.
ذکر جمیل: یاد کرد نیک - افواه عوام: دهنهای همه مردم - صـیت: شـهرت و آوازه - بسـیط زمـین: پهنـه زمـین - قصـب
الجیب: نوعی خرما – رقعه منشآتش: منظور، نوشتهها و آثار قلمی سعدی است.
چندان که نشاط ملاعبت کرد و بساط مداعبت گسترد، جوابش نگفتم: هر قدر که به بازی و شـوخی تمایـل نشـان داد و
بساط (فرش) شوخی و مزاح را پهن کرد، جوابش ندادم.
کسی از متعلقان منش بر حسب واقعه مطلع گردانید که... : یکی از وابستگان من او را مطابق با واقعه آگاه کرد که...
تو نیز اگر توانی سرخویش گیر و راه مجانبت پیش. سرخویش گرفتن: از پی کار خـود رفـتن - راه مجانبـت پـیش: راه دوری
گزیدن پیش گیر.
آزردن دوستان جهل است و کفّارت یمین سهل: جبران سوگند شکستن آسان است.
تفرج کنان بیرون رفتیم در فصل ربیعی که صولت برد آرمیده بود و اوان دولت ورد رسیده. تفـرج کنـان: گـردش کنـان -
ربیع: بهار – صولت برد: حمله سرما - دولت ورد: اقبال گل.
برای نزهت ناظران و فسحت حاضران کتاب گلستانی توانم تصنیف کردن که باد خزان را بر ورق او دست تطاول نباشـد و
گردش زمان عیش ربیع آن را به طیش خریف مبدل نکند. نزهت ناظران: خرمی و خوشی بینندگان - فسـحت: گشـادگی
خاطر – تطاول: تعدی و دراز دستی - عیش ربیع: خرمی و خوشی بهار - طیش خریف: تعب و اضطراب پاییز. نثر فارسی «9»
فصلی در همان روز اتفّاق بیاض افتاد: پاکنویس
تقصیر و تقاعدی که در مواظبت [خدمت] بارگاه [خداوندی] میرود. تقصیر: کوتاهی کردن
تقاعد: کناره گرفتن از انجام کاری، مواظبت خدمت: استمرار خدمت، میرود: روی . میدهد
آخر جز این عیبش ندانستند که در سخن گفتن بطیء است. بط . یء: کند
اگر در سیاقت سخن دلیری کنم، شوخی کرده باشم و بضاعت ةمزجا به حضرت عزیز آورده.
سیاقت سخن: راندن کلام ـ شوخی: گستاخی ـ بضاعت مزجاه: سرمایه ناچیز
شبه در جوهریان جوی نیارد و چراغ پیش آفتاب پرتوی ندارد. شبه: سنگی کم قیمت - شبه در نزد جـواهر فروشـان یـک جو(یـک
حبه) زر نمیارزد .
مجموعه تستها
-1 کدام پاسخ با عبارت " چنین کسانی را وجه کفاف به تفاریق مجری باید داشت تا در نفقـه اسـراف نکنـد"
سازگارتر است؟
1) به چنین فرد باید کمکم و به تدریج داد تا در خرج آن اسراف نکند.
2) مزد افراد مسرف را به یکباره در اختیار آنها نباید گذاشت تا یکباره آنها را خرج نکنند.
3) دستمزد اینگونه افراد را باید اندک اندک به آنها پرداخت کرد تا در خرج آن زیاد . هروی نکنند
4) هزینه زندگی این دسته افراد را باید به تدریج به آنها پرداخت کرد تا در خرج آن زیاده . روی نکنند
-2 پاسخ درست عبارت" از بند گرانم خلاص کردند و ملک موروثم خاص" در کدام گزینه آمده است؟
1) از بندگران مرا نجات دادند درحالیکه ملک موروثی مرا مصادره کردند.
2 ) از زندان رهایی یافتم و در مقابل ملک موروثم را خاص خود کردند.
3) از بند گران خلاصم کردند و در مقابل ملک موروثم را خاص خود کردند.
1 4) گزینه و . 3 صحیح است
-3 کدام گزینه به مفهوم این عبارت نزدیک است؟ "مقامر را سه شش میباید ولیکن سه یک میآید"
1) افزون طلبی مایه نومیدی است 2) خواستن دیگر است، توانستن دیگر.
3) عنان بخت از دست برون است. 4) قناعت از بضاعت بهتر.
-4 " دروغ گفتن به ضربت لازم ماند که اگر نیز جراحت درست شود نشان نماند" پس....
1) دروغ مصلحت آمیز جایز نیست. 2 ) آثار گناه از چهره دروغگو زودنی نیست.
3) به هیچ روی دروغ نباید گفت. 4) کس با دروغ، کاری از پیش نخواهد برد.
-5 کدام گزینه با مفهوم این عبارت متناسب است؟ "خردمندی را که در زمره اخلاف سخن ببندد شگفت مدار"
1 ) بیهودهگرایی را بر سکوت رجحان نیست. 2) جواب احمق سکوت است.
3) سکوت رساترین فریاد است. 4) سکوت همیشه نشان رضا نیست. نثر فارسی «49»
-6 کدام گزینه ازمفهوم اینعبارت دریافت نمی شود؟ "عالمان رازربدهتا دیگر بخوانند وزاهدانرا چیـزیمـدهتـا
زاهد بمانند."
1) زهد با ثروت نپاید و علم بیثروت به دست نیاید.
2) توانگری عالمان را به کا ر آید و تهیدستی زاهدان را.
3) عالم را فراغ بال یابد و زاهد را قلّت مال.
4) نه هر که مال اندوخت علم آموخت و نه هر که زهد ورزید به جایی رسید.
-7 "سراحت عاجل به تشویش محنت آجل مزغّص کردن خلاف رای خردمندان است" پس باید....؟
1) خود را به توفان حوادث سپرد. 2) خوش زیست و آسوده مرد.
3) دم را غنیمت شمرد. 4) گوی از میدان زندگی به در برد.
-8 " او را دستبردی سره بنمود" : یعنی
1) با تردستی و مهارت به او دستبرد زد. 2) ضرب شستی تمام و کمال به او نشان داد.
3) او را به سختی مجروح کرد. 4) شیوه دزدی را به خوبی به او نشان داد.
-9 مفهوم عبارت " در معالی، کفاءت نزدیک اهل مروت معتبر است" کدام است؟
1) در راه کسب بزرگواریها هم مرتبه بودن و همسان بودن یکی از شرایط است.
2) برای به دست آوردن مقامهای بالا، کفایت مهم و در خور توجه است.
3) به نظر جوانمردان بزرگی همسان و همشأن از اعتبار بالایی برخوردار است.
4) به نظر جوانمردان در راه کسب بزرگواریها همرتبه بودن و همسان بودن {دو دشمن} یکی از شرایط است.
-10 کدام گزینه با مفهوم" بر صحیفه کوثر تعلیق کردن" ناسازگار است؟
1) به دور مه در کوزه فقاع کردن 2) کشتی عظیم بر خشک راندن
3) کاه بیخته به باد صرصر دادن 4) بر آب دریا اسب تاختن
-11 ترکیب کنایی "کعبتین دشمن به لطف باز مالیدن" به چه معناست؟
1) به نرمی و مجاملت عمل دشمنی را خنثی کردن 2) بر خصم با زیرکی شبیخون زدن
3) بر دشمن با نیرنگ پیشی گرفتن 4) نقش حریف را پاسخ گفتن «50» نثر فارسی
-12 معنی صحیح عبارت "اشتر را به دمدمه در کوزه فقاع کردند" یعنی چه؟
1) شتر را با فریب به جای باریک فرو بردند. 2) شتر را با نیرنگ و وسوسه آزرده نمودند.
3) شتر را با سخنان مکرآمیز در تنگنا گذاشتند. 4) شتر را به امری ناممکن وا داشتن
پاسخنامه تستها
4 (1
(4 2
(3 3
(3 4
(4 5
6 (4
7 (3
(2 8
(4 9
(1 10
1 (11
(3 12
نوع فایل:PDF
سایز:2.47mb
تعداد صفحه:202
کتاب مجموعه زبان و ادبیات فارسی نثر فارسی