مشخصات این فایل
عنوان: آزادى دینى در نهج البلاغه
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 26
این مقاله درمورد آزادى دینى در نهج البلاغه می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله آزادى دینى در نهج البلاغه می خوانید :
انواع آزادى
آزادى را مى توان به گونه?هاى مختلف تقسیم بندى کرد. از آن جهت که هر شخص نسبت به آزادى خود و دیگران مکلف است، آزادى دو نوع است:
آزادى معنوى و آزادى اجتماعی. آنجا که انسان مکلف است که خود را برده و بنده خرافات فکرى و هواهاى نفسانى قرار دهد، آزادى جنبه درونى و باطنى دارد، و آنجا که دیگران مکلفند نسبت به او و راه و مسیر او قید و بندى ایجاد نکنند، آزادى جنبه خارجى و بیرونى دارد.۲۳
در ابتداى بحث به بررسى آزادیهاى معنوى (درونی) مى پردازیم:
تفاوت مکتب انبیا و مکتبهاى بشرى در این است که پیغمبران علاوه بر آزادى اجتماعى، آزادى معنوى را نیز به مردم عطا کرده?اند. آزادى معنوى مانند آزادى اجتماعى مقدس است و آزادى اجتماعى بدون آزادى معنوى میسر و عملى نمى باشد؛ درد امروز جامعه بشرى این است که مى خواهد آزادى اجتماعى را تأمین کند ولى به دنبال آزادى معنوى نمى رود؛ یعنى نمى تواند، تواناییش را ندارد، چرا که آزادى معنوى را جز از طریق نبوت، دین، ایمان و کتابهاى آسمانى نمى توان تأمین کرد.۲۴
اکنون به این نکته مى پردازیم که آزادى معنوى چه معنایى دارد؟ انسان یک موجود مرکب و داراى قوا و غرایز گوناگون است. انسان از شهوت، غضب، حرص، طمع، جاه?طلبى و افزون?طلبى و قواى دیگر برخوردار است، لکن در مقابل عقل، فطرت و وجدان عقلانى دارد؛ انسان در باطن و درون آزاد یا برده و بنده است؛ یعنى ممکن است انسان بنده حرص و طمع، شهوت و افزون?طلبى خود شود و از همه اینها آزاد باشد. همچنین همان?طور که انسان از نظر اجتماعى آزاد است و زیر بار ذلت و بردگى نمى رود و آزادى خودش را در اجتماع حفظ مى کند، مى تواند در اخلاق و معنویت هم آزاد باشد؛ این آزادى همان است که در زبان دین «تزکیه نفس» و «تقوا» گفته مى شود. آیا ممکن است بشر آزادى اجتماعى داشته باشد، ولى آزادى معنوى نداشته باشد؟ یعنى بشر اسیر شهوت، خشم، حرص و آز خودش باشد ولى در عین حال آزادى دیگران را محترم بشمارد؟۲۵
إنّما بدء وقوع الفتن أهوآء تتّبع... ؛ «منشأ فتنه و فسادها پیروى از خواهشهاى نفس است... »۲۶
بیان این نکته که حضرت پیروى از خواهشهاى نفسانى را منشأ تمام فسادها معرفى مى کند، اهمیت موضوع را نشان مى دهد. و همانطور که مى دانیم حضرت همواره بر رهایى از اسارت نفس و قید و بندهاى درونى آن تأکید فراوان دارند.
کسى که گرفتار حرص، طمع و آرزوهاى خویش باشد، همیشه به دنبال مال و متاع دنیایى و مادى است و مدام در کوشش است که بیشتر جمع کند، خواستن او هیچ حدو مرزى ندارد. اسیر مال و منال این دنیاست و تا زمانى که از طمع چشم نپوشد آزاد و رها نمى گردد.
تعداد پیامهاى اخلاقى که ما را سفارش به ترک تعلقات دنیوى مى کند، در نهج البلاغه بسیار است که ما به ذکر این چند نمونه اکتفا مى کنیم.
خود حضرت را مى توان یکى از مصادیق کسانى دانست که به آزادى درونى دست یافته?اند و در واقع او را مى توان آزاد مرد واقعى جهان دانست.
حضرت على علیه?السلام مى فرماید:
أاقنع من نفسى بأنّ یقال امیر المؤمنین؟... ؛ آیا قناعت مى کنم که به من بگویند زمامدار و سردار مؤمنان؟...»۲۷
و آن بدین معنى است که حضرت قیمت وجودى خود را بالاتر از این مى دید که با رسیدن به مقام حکومت قانع شود. حضرت اسیر جاه و مقام نبود که با رسیدن به آن خوشحال شوند.
و یا مى فرماید: و کیف اظلم احدا لنفس یسرع الى البلى قفولها، و یطول فى الثّرى حلولها... ؛ «و چگونه به کسى ستم نمایم براى نفسى که با شتاب به کهنگى و پوسیدگى باز مى گردد و بودنش در زیر خاک به طول مى انجامد...»۲۸
على از نفس و روح خویش حساب مى کشد و تنها در محراب عبادت دست به محاسن شریفش مى گیرد و مى گوید: «یا دنیا، غرّى غیرى»۲۹ اى زرد و سفید، اى طلا و نقره دنیا! برو غیر على را فریب ده، من تو را سه طلاقه کرده?ام.
کسى واقعا ـ نه از روى نفاق و دوروی?یـ براى حقوق و آزادى مردم، احترام قائل است که در دل و ضمیرش یک نداى آسمانى است که او را دعوت مى کند. آن وقت شما مى بینید که یک همچون کسى که آن تقوا را دارد، آن معنویت را دارد، آن خدا ترسى را دارد وقتى که حاکم بر مردم مى شود و مردم محکوم او هستند، چیزى را که برایش مهم است، همین حاکمیّت است.۳۰ این را مى گویند یک آزاد مرد، کسى که آزادى معنوى دارد و نداى قرآن را پذیرفته است و بر ماست که مصداق الاّ نعبد الاّ الله باشیم و جز خدا هیچ چیزى را، هیچ کسى را و هیچ قدرت و نیرویى را پرستش نکنیم، نه انسانى را، نه سنگى را، نه آسمان را و نه زمین را، نه هواى نفس و خشم و شهوت و حرص و آز را، فقط خدا را بپرستیم، آن وقت او مى تواند آزادى معنوى بدهد.۳۱
بعد از بررسى آزادى معنوى به بحث در مورد آزادى اجتماعى مى پردازیم.
انسان به دو فضاى باز و بلامانع نیازمند است؛ فضاى اجتماع و بیرون و دیگرى فضاى روح و درون؛ در فضاى اجتماع انسان نیازمند به زندگى اجتماعى است. فضاى اجتماعى باید براى رشد و تکامل و پرورش مساعد باشد و براى رشد و تکامل افراد و استفاده آنها از حقوق طبیعى و اجتماع?یشان مابقى ایجاد نکند.۳۲
قرآن کریم با منطق روشن و واضح لزوم آزادى اجتماعى را بیان کرده است: قل یا أهل الکتاب تعالوا... و لا یتّخذ بعضنا بعضا اربابا من دون?الله... ؛۳۳ «بگو اى اهل کتاب بیایید... و نگیرید بعضى از ما بعض دیگر را خدایانى جز خدا...»
در نص قرآن مجید یکى از هدفهایى که انبیا، به ارمغان آوردن آزادى اجتماعى براى بشر است؛ یعنى ایشان افراد را از اسارت و بندگى و بردگى یکدیگر نجات مى دادند. حضرت على علیه?السلام درباره قوم موسى مى فرماید: «اتّخذتهم الفراعنه عبیدا»۳۴
به هر حال آزادى اجتماعى از نظر اسلام فوق العاده مقدّس و محترم است و بهترین شاهد این مطلب خلافت حضرت على علیه?السلام مى باشد.۳۵
از انواع آزادیهاى اجتماعى مى توان به آزادى احزاب و اقلیتهاى مختلف اشاره کرد. احزاب مختلف در دستگاه خلافت ایشان داراى آزادیهاى مشروع خود بودند، حضرت على علیه?السلام به بهانه عدم بیعت آنان و یا به بهانه تمرّد خوارج از اطاعت او و یا به سبب اینکه خوارج به ایشان توهین کردند و حضرت را خارج از دین معرفى کردند، حقوق و سهم بیت?المال آنها را قطع نکرد و امنیت جانى یا مالى ایشان را سلب نکرد، حضرت على علیه?السلام فقط در مورد دست?اندازى آنها به حقوق مالى، جانى یا امنیتى مسلمانان در برابر آنها مى ایستاد و با آنها به جنگ مى پرداخت، و همواره در ابتداى جنگ به نصیحت، موعظه و مذاکره مى پرداخت و هرگز شروع به جنگ نمى کرد و سخت از آن پرهیز داشت.
حضرت درباره رفتار عبدالله بن عباس با خوارج ولکن حاجبهم بالسّنّة فإنّهم لن یجدوا عنها محیصا؛ «بلکه با آنان به سنّت احتجاج کن و دلیل آور، زیرا آنها هرگز از استدلال به سنّت گریزگاهى نمى یابند.»۳۶
حضرت اصحاب خود را دعوت مى کند، که با مخالفان با حجّت و اقامه دلیل و برهان برخورد کنند، نه با جنگ و خونریزی. در مورد عایشه بعد از جنگ جمل اینطور مى فرماید: و لها بعد حرمتها الأولی؛ «و بعد از این هم حرمت و بزرگى پیش از این براى او باقى است.»۳۷
امام علیه?السلام به کارگزاران خود درباره رفتار با رعیتهاى مشرک چنین مى فرماید: فإنّ دهاقین أهل بلدک شکوا منک غلظة و مسوة، و احتقارا و جفوة، و نظرت فلم أرهم أهلاً لأنّ یدنوا لشرکیهم، و لا أن یقصوا و یجفوا لعهدهم، فالبس لهم جلبابا من اللبن تشوبه بطرف من الشّدة، داول لهم بین القسوة و الرأفة...؛ کشاورزان شهرى که تو در آن حکمفرما هستى از درشتى و سخت دلى و خوار داشتن و ستمگرى تو شکایت نموده?اند و من اندیشه نمودم، آنان را شایسته نزدیک شدن تو ندیدم. به جهت آنکه مشرک هستند و نه در خور دور شدن و ستم کردن به جهت آنکه (با مسلمانان) پیمان بسته?اند، پس با ایشان مهربانى آمیخته با سختى را شعار قرار داده و با آنها بین سخت دلى و مهربانى رفتار کن...»۳۸ حضرت در این نامه به طور کامل طرز رفتار و برخورد با غیر مسلمانان?را که در جامعه اسلامى زندگى مى کنند، بیان کرده و دستور داده که کارگزاران حقوق آنها را محترم بدارند و با آنها به مهربانى رفتار کنند. البته نه تا آن حد که کنترل آنها از دستشان خارج شود. بلکه باید مراقب آنها باشند تا مبادا قصد ضربه زدن به جامعه اسلامى را داشته باشند. یعنى در عین اینکه آزاد هستند، باید مراقبشان بود.
امیرالمؤمنین با خوارج در منتهى درجه آزادى و دموکراسى رفتار کرد. او خلیفه بود و آنها رعیتش بودند و هرگونه عمل سیاسى برایش مقدور بود اما او زندانیشان نکرد. و شلاقشان نزد. و حتى سهمیه آنها را از بیت?المال قطع نکرد. و به آنها نیز همچون سایرین مى نگریست. این مطلب در تاریخ زندگى على علیه?السلام عجیب نیست. اما آنچه که در دنیا بى نظیر بوده، این است که آنها در همه جا در اظهار عقیده آزاد بودند و حضرت على علیه?السلام و اصحابشان به صحبت و گفتگو مى نشستند. طرفین استدلال مى کردند و استدلال یکدیگر را جواب مى گفتند. شاید این مقدار آزادى ب?یسابقه باشد، که حکومتى با مخالفان خود تا این درجه، با دموکراسى رفتار کرده باشد.
بعضى از اوقات خوارج به مسجد مى آمدند و در سخنرانى و خطابه على علیه?السلام اشکال ایجاد مى کردند.
روزى امیرالمؤمنین علیه?السلام بر منبر بود. مردى آمد و سؤالى کرد. على علیه?السلام فى البداهه پاسخ گفت:، یکى از خارجیها از بین مردم فریاد زد: قاتله الله ما افقهه؛ «خدا بکشد او را چقدر دانشمند است». دیگران خواستند معترضش شوند. امام على علیه?السلام فرمود: رهایش کنید، او تنها به من فحش داد.۳۹
موارد بسیارى زیادى در نهج?البلاغه وجود دارد که مؤید این مطلب است که احزاب مختلف در جامعه اسلامى داراى آزادى مشروع و معقول بوده?اند که ما به ذکر همین چند نمونه اکتفا مى کنیم.
براى تأیید این سخنان از کلام حضرت امام خمینى رحمه?الله به عنوان کسى که ادامه دهنده راه آن حضرت بود، استفاده مى کنیم. امام در مورد آزادى احزاب مختلف به مجلس شوراى اسلامى اینطور مى فرماید: «مجلس جمهورى اسلامى همان سان که در خدمت مسلمانان است، و براى رفاه آنان فعالیت مى کند، براى رفاه و آسایش اقلیتهاى مذهبى که در اسلام احترام خاصى دارند و از قشرهاى محترم کشور هستند، اقدام و فعالیت مى نماید. و اساسا آنان با مسلمانان در صف واحد و براى کشور خدمت مى کنند و در صف واحد از تمام ارزشها برخوردار باشند.»
....
بخشی از فهرست مطالب مقاله آزادى دینى در نهج البلاغه
آزادى چیست؟
اثبات آزادى انسان
حدود آزادى
آزادى حق تکلیف
انواع آزادى
پاورقیها:
منابع:
دانلود تحقیق آزادى دینى در نهج البلاغه