1598 ) بامدادان آمدند آن مادران خفته اُستا همچو بیمار گران
نثر : آن مادران بامدادان آمدند در حالیکه در حالیکه اُستا همچون بیمارگران خفته بود.
معنی : صبح مادران به خانه استاد آمدند و استاد مانند یک بیمار وخیم الحال خوابیده بود.
بامدادان : صبح اول وقت / گران :وخیم الحال / بیمار گران : بیمار وخیم الحال
1599) هم عرق کرده ز بسیاری لحاف سریسته،دو کشیده در سجاف
نثر : غم از بسیاری لحاف عرق کرده است و هم سرخود را بسته و دو را در سجاف کشیده است.
معنی: از بس لحاف روی او انداخته بودند عرق کرده بود و سرش را نیز بسته بود و صورتش را زیر لحاف پنهان کرده بود.
زبسیاری: از زیادی / سربستن: کناه از بیمار بودن/ سجاف : فاصله بین دو پرده ، باریکه ای که در حاشیه جامه می دوزند.
1600) آه آهی می کند آهسته او جملگان گفتند هم لا حول گو
نثر: او آهسته آه آهی می کند و جملگان نیز لا حول گو گفتند.
معنی :استاد آهسته آهسته زیر لحاف آه آهی می کرد و همه حضار نیز از تعجب لاحول و لاقوه الا باالله می گفتند.
آه آه : ناله کردن از درد بیماری / جملگان : حاضران – اطرافیان
1601) خیر باشد اوستاد این درویش جان تو ،ما را نبودست زین خبر
نثر :اوستاد این دردسر خیر باشد به جان تو قسم ما را از این حادثه هیچ خبر نبود
معنی : مادران به استاد گفتند : انشاء الله که خیر است قسم به جان عزیزت که ما از این موضوع بی خبر بودیم
خیر باشد: به نیکی و خیر سپری می شود / دردسر: بیماری ، گرفتاری / جان تو : قسم به جان تو
1602) گفت : من غم بی خبر بودم از این آگهم مادر غران کردند، هین
نثر : استاد گفت : من هم از این بیماری بی خبر بودم هم اکنون کودکان مادر غران مرا آگاهم کردند
معنی :استاد گفت : البته من هم از این مسأله خبر نداشتم بلکه آن بچه های مادر فلان مرا آگاه کردند.
این طرز تعبیر که مادران اطفال را در پیش روی خودشان غر و قحبه می خواند هم با طرز بیان معلم مکتب که به سادگی و کودک زبانی معروف است مناسبت دارد و هم ساده خیالی هنرمندانة گویندة مثنوی را رنگ بلاغت عام پسند ؟؟ می دهد *)
* سرنی : ج 1 ص 142.
غران : غر و قحبه شخصی در جلوی درویش
1603) من بدم غافل به شغل قال و قیل بود در باطن چنین مرنجی ثقیل
نثر: من به دلیل مشغول بودن به شغل قال و قیل (تدریس) از وجود چنین بیماری سختی در باطن خودم غافل بودم.
معنی : من مشغول قیل و قال و بحث و درس بودم و در نتیجه از این رنجوری و بیماری غافل بودم و نمی دانستم که باطناً دچار این بیماری سخت شده ام.
[در اینجا «معلم» کنایه از عالمان علوم رسمی است که چنان در قیل و قال و بحث و جدال فرو میروند که از نقایص روحی و اخلاقی خود غافل می شوند.]
غافل بودن : کنایه از عدم آگاهی از وجود چیزی / شغل قال و قیل : شغل معلمی و تدریس
ثقیل : سخت، دشوار
1604 ) چون به جد مشغول باشد آدمی او ز دید رنج خود باشد عمی
نثر : چون آدمی به جد مشغول باشد او زدید رنج خود عـَمی می باشد.
معنی : این یک اصل کلی است: هر گاه انسان بطور جدی به کاری مشغول شود نمیتواند رنج و کسالت خود را احساس کند.
عـَمی : درک نکردن ،عدم احساس
1605 ) از زنان مصر، یوسف شد سمر که ز مشغولی شد زیشان خبر
نثر: از زنان مصر حضرت یوسف سمر شد که از مشغولی از ایشان خبر شد.
معنی :در داستان ها نقل شده است که زنان مصری وقتی جمال حضرت یوسف را مشاهده کردند از حال خود غافل و بی خبر شدند.
سمر : اضافه ، حکایت
1606 ) پاره پاره کرده ساعده های خویش روح واله،که نه پس بیند، نه پیش
نثر: آن زنان ساعدهای خویش را پاره پاره کردند روح واله نه پس را می بیند و نه پیش را می بیند.
معنی : آن زنان از شدت حیرت، دستهای خود را قطعه قطعه کردند، اصولاً روحی که از مشاهدة محبوب، حیوان و بیهوش شده باشد نه جلوی خود را می بیند و نه پشت سر خود را می بیند.
شامل 23 صفحه فایل word قابل ویرایش
دانلود تحقیق شرح ابیات مثنوی بیت 1598 تا 1649