فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تاریخچه حجاب در اسلام

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد تاریخچه حجاب در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تاریخچه حجاب در اسلام


تحقیق در مورد تاریخچه حجاب در اسلام

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

تاریخچه حجاب در اسلام

 

مفهوم شناسى

 

مفهوم لغوى حجاب

 

مفهوم اصطلاحى حجاب

 

حجاب در ایران و روم باستان

 

پوشش زنان عرب قبل از اسلام

 

حجاب در قرآن

 

 

 

چـکیده
حجاب به معناى پوشاندن بدن زن در برابر نامحرم از احکام ضرورى دین اسلام است. در ادیان الهى دیگر از جمله آئین زرتشت، یهود و مسیحیت نیز این حکم با تفاوتهایى وجود دارد. در سرزمینى که اسلام در آن ظهور کرد زنان با صورتى گشاده و گریبانى چاک در معابر آمد و شد مى کردند. برخى نویسندگان چنین اظهار نظر کرده اند که پوشش اسلامى نتیجه تعامل فرهنگى بین اعراب و ایرانیان و رومیان است و در نتیجه، اسلام نسبت به چگونگى حضور زن در برابر نامحرم قانونى خاص ندارد و آن چه امروز به صورت دستورى شرعى در آمده، مستندى شرعى ندارد. این مقاله به تحقیق درباره صحت و سقم این نظر          مى پردازد.


واژگان کلیدى: حجاب، تاریخ حجاب و پیشینه حجاب در اسلام.


مقدمه
صرف نظر از مباحثى چون ادله حجاب، محدوده حجاب اسلامى، فلسفه آن و مباحث دیگر، یکى از مباحث لازم در این باره، بررسى پیشینه این حکم است; به این معنا که آیا اسلام خود قانون و دستور خاصى براى پوشش زنان در برابر مردان نامحرم ارائه داده است یا نه، رسم موجود بین بانوان مسلمان ریشه اى دیرینه دارد؟ ضرورت طرح این بحث از آن جا ناشى مى شود که برخى مدعى شده اند: «ارتباط عرب با ایران از موجبات رواج حجاب در قلمرو اسلام شد»2 و معتقدند که «حجاب رایج میان مسلمانان عادتى است که از ایرانیان، پس از مسلمان شدنشان به سایر مسلمانان سرایت کرد». برخى دیگر نیز گفته اند: «حجاب از ملل غیر مسلمان روم و ایران به جهان اسلام وارد شده است».3 این مقاله در صدد کشف اثبات این مسئله است.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تاریخچه حجاب در اسلام

تحقیق در مورد اسلام

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اسلام


تحقیق در مورد اسلام

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه8

 

فهرست مطالب

 دین اسلام

باورها

نام خدا

مذهب‌ها و زیرشاخه ها

کتاب مقدس

بیان قرآن

اسلام و ایران

اسلام دینی یکتاپرستانه و یکی از ادیان ابراهیمی جهان است پیروان این دین را مسلمان می‌گویند. مسلمانان بر این باورند که خدا مستقیماً بر بسیاری از پیامبران وحی فرستاده و محمد آخرین آنها است.] اکنون، اسلام از نظر شمار رسمی پیروان در مکان دوم (پس از دین مسیحیت) جای دارد.

ریشهٔ واژه

اسلام در زبان عربی از ریشه (س-ل-م) که به معنای «تسلیم صلح‌آمیز؛ تسلیم‌شدن؛ اطاعت؛ صلح» است مشتق شده‌است. از دیگر مشتقات سه حرف (س-ل-م) می‌توان موارد زیر را نام برد:

  • سلام به معنای «صلح»[۳] که همچنین به عنوان درود هم است.
  • السلام (آرامش و سلامت) یکی از ۹۹ نام خدا در قرآن. [۴]
  • مسلمان، کسی که از اسلام تبعیت می‌کند؛ کسی خود را به خداوند تسلیم می‌کند.[۵]
  • اسلام، اسلام یعنی سلامت نفس، پس مسلمان در درجه اول سلامت نفس باید داشته باشد.[۶]

دین اسلام

دین اسلام آخرین دینی است که خداوند پاک و منزه بوسیله آن تمامی رسالت های آسمانی را از جانب ذات اقدسش برای هدایت آفریده هایش کامل نمود. خداوند این دین را توسط محمد، خاتم پیامبران و فرستاده شدگان، برترین ثنا و کاملترین سلام بر او و سایر پیامبران باد، نازل نمود.

اسلام از زمان بعثت پیامبر -ثنا وسلام خدا بر وی باد- تا روز قیامت بر تمام مکلفین اعم از انسان و جن لازم است. خداوند بلند مرتبه می فرماید: (ما تو را برای جملگی مردمان فرستادیم تا مژده رسان و بیم دهنده باشی) [۷]. و خداوند بلند مرتبه می فرماید: (بگو من فرستاده خدا بسوی جملگی شما مردمان هستم) [۸]. و رسول خدا در حدیث صحیح می فرماید: "و پیامبر بطور خاص بسوی قومش فرستاده شد و بطور عام بسوی مردم فرستاده شد" [۹]. و کل بشر از زمان بعثت پیامبر و تا روز قیامت امت دعوت هستند، یعنی دعوت شدگان برای در آغوش گرفتن دین اسلام، و آنها مخاطبان کلام خداوند بلند مرتبه در قرآن هستند که میفرماید (یا ایها الناس) یعنی (ای مردم)، پس کسانی از آنها که آن را اجابت کنند امت اجابت هستند، یعنی مسلمانان مخاطب آن کلام خداوند بلند مرتبه در قرآن که میفرمایند (یا ایها الذین ءامنوا) یعنی (ای کسانی که ایمان آورده اید).

و این در مورد انسان است، اما بعثت پیامبر بسوی جن در آخر سوره احقاف و اول سوره جن ثابت است.

 دین اسلام

باورها

نام خدا

مذهب‌ها و زیرشاخه ها

کتاب مقدس

بیان قرآن

اسلام و ایران


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اسلام

دانلود مقاله اسلام و غرب

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله اسلام و غرب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

عبارت دو بخشی اسلام - غرب دارای نشانه‏های گوناگونی است که بیانگر تکوین و شکل‏گیری روند پیچیده آن می‏باشد که در آن، عوامل تاریخی، دینی، سیاسی، ایدئولوژیکی بیشماری دخالت دارند، تا جایی که امکان نزدیکی دو مقوله، بدون برانگیختن حساسیت‏های مختلف به نفع این و آن، از میان رفته است.
چگونه می‏توان بدور از فشردگی حاصل در بنیان روابط موجودمیان دو طرف، به روابط این دو نگاهی افکند؟ چگونه می‏توان در این مفاهیم تغییر ایجاد نمود؟
فرد علاقه‏مند به موضوع روابط اسلام و غرب، با روش‏های گوناگونی در بکارگیری مفاهیم ایدئولوژیکی روبروست، بطوری که در صحنه مبارزه، مفاهیم به‏منظور حمایت از صلاحیت‏ها و بازدارندگی طرف دیگر، مطرح می‏شوند. این موضوع فراتر از داده‏های تاریخ کنونی و اقتضای روابط اصولی و تاریخی است.
روش مقابله و نفی یکدیگر در مساله اسلام و غرب جدید نیست. مقاله ساموئل هانتینگتون در باره برخورد تمدن‏ها بیش از نمونه‏ای از تلاش‏های اخیر در راه افزایش روزافزون عمق اختلافات میان اسلام و صلاحیت‏های سیاس آمریکا و غرب، چیز دیگری به شمار نمی‏آید.
نفی یکدیگر به زمان‏های دور، یعنی زمان ظهور اسلام برمی‏گردد. دین اسلام از آغاز پیدایش به صورت مشکلی برای اروپای مسیحی در آمده است. روابط جهان اسلام (دارالسلام) و جهان اروپا (اروپای مسیحی) فراز و نشیب‏هایی از جنگ و معاهدات صلح، اشکالی از همکاری و هم بارورسازی و نبردهای بیشماری را شاهد بوده است.
نبردهای پیاپی به جلوه‏های نظامی بسنده نکرد، بلکه مظاهر فرهنگی و روانی را نیز به همراه داشت و از ابزارهای ذهنی برای اصابت قراردادن بیش از یک هدف استفاده شد، یعنی با هدف سیطره مادی و فکری در اشکال گوناگون آن. به عنوان مثال، می‏توان گفت در آستانه قرن حاضر، محمد عبده کتاب‏های مشهور «الاسلام و النصرانیه‏» و "اسلام دین علم و مدنیت‏» را ننوشت، مگر اینکه به انتقادات و تهاجمات اروپای استعماری که در آن زمان به دروازه امپریالیسم رسیده بود، پاسخ داده باشد.
کارنامه تفکر عربی دهها متن مجادله‏آمیز را تقدیم می‏کند که بیانگر ابعاد اختلاف موجود در ذهنیت اسلام از غرب و نیز درک غرب از اسلام و جهان اسلام است.
عبارت دو بخشی اسلام - غرب، به نظر ما، برخاسته از تمهیدات قبلی است که دارای پوشش می‏باشد و مقابله میان آن دو، به‏واسطه پاره‏ای نظرات برابر، مشکل می‏شود. پس فرمولی بیطرف وجود ندارد; زیرا تقابل میان مفاهیم به عقیده و اسلام، آن هم به عنوان دینی از ادیان دارای کتاب دینی، باز می‏گردد که می‏گوید: «نواقص سایر ادیان را اصلاح و ترسیم می‏کند». مفهوم دیگر (غرب) به جو جغرافیای آکنده از مدارک تمدن اشاره دارد که بر میراث بیزانس، میراث نهضت اروپا و انواع دستاوردهای تمدن که در قلب جغرافیای اروپا طی بیش از چهار قرن متولد شد و سایر قاره‏ها را فرا گرفت، تکیه دارد که در عمل به‏واسطه تاریخ، ناگزیر به طرف غرب مهاجرت کرد و در شکل سیطره امپریالیستی، با انواع نتایج مترتب بر آن، تبلور یافت.
چگونه می‏توان به عبارت دو بخشی که دارای حیطه نظری مختلف هستند، فکر کرد؟
در ادبیات برخورد ایدئولوژیکی معاصر، مفهوم غرب با مدرنیسم و ارزش‏های امروزی همراه است. همچنین با تحول اقتصادی مبتنی بر اصول تولید و سرمایه‏داری و همردیفی آن با لیبرالیسم، به سردمداری امپریالیسم و طرح‏های گوناگون سلطه‏جویی همراه است. ضمنا این مفهوم با مقوله انسانیت و پایه‏های اشراقیون در عقلانیت و آزادی و همپیمانی همراه است، بطوری‏که آمیخته‏ای متناقض و ناآشنا را می‏سازد و به‏گونه‏ای مختلف، جریانات ایدئولوژیکی درگیر با یکدیگر، اجازه می‏دهد تا آن جلوه مطلوب را ارائه نمایند. ظواهر غرب بیش از آنکه واضح و روشن شوند، پیچیده‏تر می‏شوند و نیز به هنگام ایجاد هماهنگی، تناقض افزایش یافته است. بنابراین از این معجون پیچیده، سخنرانی‏های بسیاری متولد شدند که این امر، موجب از کارافتادگی ابزارهای استدلال نظری سازنده شد و این امر برای مفاهیمی که درجنگ ایدئولوژیکی بکار گرفته می‏شوند، لازم است.
آنچه بر این مطلب تاکید دارد، مواضع اتخاذی اروپای غربی در برابر اسلام است. غرب به گشایش بخشی علمی هت‏شناخت اسلام در دانشگاههایش مبادرت می‏کند و بحث علمی در زمینه پدیده اسلام‏گرایی در اشکال گوناگونش را تشویق می‏نماید، تا جایی که سالانه مقالات مهمی در باره شناخت اسلام و میراث آن منتشر می‏شود. برخی از آنها به لحاظ موضعی بی‏آلایشند; افزون بر اینها، کمک‏ها و حمایت‏های غرب از برخی جنبش‏های اسلامی، به‏منظور دستیابی به اهداف محدود است.
در عین حال، همانطوری که هانتینگتون در طرحش بدان دست‏یافته، زمان خاتمه جنگ سرد میان غرب سرمایه‏داری لیبرالیستی و غرب سوسیالیستی، به تولد دشمنی جدید منجر شده، دشمنی که به آنچه در توان دارد، به مقابله با تمدن غرب، تمدنی که زمام ابتکار تاریخ نوین را در دست دارد، می‏پردازد. پس، اسلام دشمنی قدیمی و در کمین نشسته است; زیرا شکل‏گیری تمدن غرب و اصول آن را مانند دستاوردهای آن رد می‏کند.
چگونه می‏توان این موضع‏گیری‏ها را در کنار یکدیگر قرار داد؟ (بطور مثال) کار در زمینه شناخت اسلام، حمایت‏برخی جریانات اسلامی، محاصره سیاسی اسلام، به عنوان عدم پذیرش نوگرایی فکری و سیاسی و تاریخی، آنچنان که در تجربه تاریخ اروپا متجلی شد، تشویق برخی جریانات اسلامی با عنوان اینکه آنها با گذشت‏بوده، قادر به قبول دستاوردهای تمدن غرب هستند.
به دشواری می‏توان ابعاد این موضع‏گیری را در انواع یاد شده درک کرد; همین طور درک برخی گفتمان‏های اسلامی در مورد غرب. بطور مثال، کتاب مودودی، «ما و تمدن غرب‏» ، دارای مضامین بسیاری از ادبیات رایج در میان برخی محافل و گروههای جنبش اسلامی است. در آن، از انقلاب جهانی اسلام سخن به میان آمده است. بنابراین، تاسیس حزب را ضروری می‏داند; آن هم به‏عنوان حزبی که قادر به جبهه‏گیری در برابر مادی‏گرایی و دنیاگرایی تمدن غرب است; چراکه حزب یاد شده به‏لحاظ بهره‏مندی از معنویت، می‏تواند انسانیت را از تمامی رنج‏ها و مصائب رهایی بخشد.
در متون مودودی، از غرب به عنوان تمدنی در آستانه فروپاشی و مبالغه‏آمیز در مفاهیم مادی‏اش یاد می‏شود و به مقابله با آن، از طریق تمامی ابزارها، فراخوانی می‏کند.
مودودی مقالاتش را با استفاده از الفاظ خشن نگاشته است. بی‏گمان، خشونت لفظی نمادین، از خشونت‏برخورد تاریخی و حقیقی که استعمار اروپا در مستعمرات آن را مدرن ساز کرده، تغذیه می‏شود.
وی در این متون، تنها به نقد و بررسی سرمایه‏داری و استعمار بسنده نمی‏کند، بلکه به غرب سرمایه‏داری، غرب کمونیستی را نیز اضافه می‏کند; بطوری که غرب‏زدگی را به‏مانند کمونیسم بی‏بند و بار، با کلماتی مورد انتقاد قرار می‏دهد که در آن، میان سطوح و زمان‏ها و اعتقادات، تفاوتی قائل نیست. اگر بیشتر متون غربی را معارض اسلام و کینه‏توزانه علیه مسلمانان بدانیم، بی‏پروایی نکرده‏ایم، بلکه پاسخی مستقیم به برخی متون مودودی و هر فرد صاحب‏نظر در مورد روابط غرب و اسلام می‏باشد; هر چند به لحاظ زمانی، میان این مقالات و انگیزه‏های ایجاد کننده آن، اختلاف وجود دارد.
مودودی به جو ایدئولوژیکی وابسته است. فضایی که خطوط اصلی آن را متون سیدجمال‏الدین اسدآبادی در اواخر قرن نوزدهم ترسیم نموده است، بویژه نامه وی با عنوان «پاسخ به دنیاگرایان‏» . متون مودودی برخی اوقات از آن هم فراتر رفته، بیانگر روش مبارزه ایدئولوژیکی رایج در جهان اسلام، پس از جنگ دوم جهانی می‏باشد.
این موضوع وقتی روشن می‏شود که دنیاگرایانی را که در نامه سیدجمال‏الدین از آنان سخن به میان آمده است، بشناسیم. آنان نمایندگان تفکر غربی معاصر، اشراقیون، معتقدین به تحول و پیشرفت‏با استناد به نظریه داروین و سپس طرفداران سوسیالیسم آرمانی هستند. نوشته‏های مودودی نیز در راستای افق‏هایی است که سید قطب با متون «جاهلیت قرن بیستم‏» ، «آینده این دین‏» و «المعالم فی‏الطریق‏» آنها را گشود. این مقالات تهیه و نگاشته شدند تا صلاحیت‏ها و اختیارات ایدئولوژی ضد تمدن غرب، استعمار غرب، غرب به تنهایی و به عنوان مظهر پدیده‏های مادی کفرآمیز را تعیین نمایند. حال وقت آن رسیده تا اصول آن کشف و افشا شوند، آن هم به مصلحت تاریخ جدید که در آن تمدن معنوی‏گرای شرق اسلامی نقش اصلی و راهبردی و پیش از همه نقش براندازی غرب و تمدن مادی آن را ایفا می‏کند.
ما در اینجا به مقایسه متن به متن و سخنرانی به سخنرانی می‏پردازیم، گفته‏های مودودی در مقابل هانتینگتون. سخنانی که کینه و ستم‏های روا شده نسبت‏به طرف درگیر را مبادله و تغذیه می‏نمایند، هرچند این دو، به دو سبک و شیوه مختلف نوشته‏اند، اما چارچوب زمانی و ایدئولوژیکی آن دو همچنان تغییر نیافته است. در ضمن، اراده و نیرویی که در ورای آنان نهفته است، عنصر موجهی برای فعالیت‏ها و عملکرد آن دو در عصر حاضر می‏باشد.
در مقابل، غرب دیدگاه جدیدی نسبت‏به تاریخ ارایه می‏کند که در آن، تمدن غرب را به عنوان افقی پیشرفته برای انسانی که زمان حال خود را می‏سازد، قرار می‏دهد. غرب به وسیله عقلانیت مبتکر، تدبیر و اندیشه ریاضی رشد یابنده، اصول منفعت و مصلحت‏جویی این کار را انجام می‏دهد.
این نگرش، اسلام را از تاریخ جدا می‏سازد و آن را در مسیر دیگری از تحول و در ردیف دوره‏های طفولیت انسانیت قرار می‏دهد. از آنجایی که متافیزیک اسلام از متافیزیک تمامی ادیانی که بشر آنها را می‏شناسد، جدا نیست، خطوط اصلی و مرکزی غرب را روشن می‏کنیم که هدف آن، بازسازی تاریخ بشری در جهت‏خدمت‏به منافع ویژه آن در عصر حاضر و آینده می‏باشد.
این دیدگاه، امروزه به اسلام تنها به عنوان بیانگر ادامه حضور طیف‏های مقدس در تاریخ می‏نگرد. همین‏طور به تبدیل اسلام به حجاب و تروریسم مبادرت می‏ورزد. این شیوه‏ای ترسناک و خصمانه است که تصویر را تیره می‏سازد. بنابراین نمی‏دانیم از چه سخن می‏گوید. این تصویر، تصاویر ترسیم شده از سوی مودودی را در کتابی که پیشتر ذکر آن رفت و در مورد تمدن اروپا بود، مغشوش می‏کند. وی معتقد است که اروپا با اکتشفافات علمی، در زمینه محدودسازی و کنترل نسل‏ها، چه بسا به اختراعی دست‏یابد که بزودی به انقراض قریب‏الوقوع آن منجر شود.
در این چارچوب، پژوهش‏هایی که در دانشگاهها و مراکز علمی غرب در مورد مسائل اجتماعی و شناسایی قطب‏های درون اجتماعی بعمل می‏آید و نتایج آنها به یکدیگر نزدیک است، نشان می‏دهد، پدیده استمرار حضور دین به شکلی که هم اکنون در برخی جوامع اسلامی و احیانا داخل اروپا وجود دارد، در محدوده‏ای از تمایل و رغبت‏به تاکید هویت در برابر فعالیت‏های مخرب قرار دارد و علیه سلطه تحمیلی غرب امپریالیستی است که به شیوه‏های جدید به سرکشی خود ادامه می‏دهد تا منافعش را تامین نماید و حاکمیت مطلقش را بر جهانیان اعمال کند. غرب درصدد ارائه بیش از یک توجیه برای بازگشت پرشتاب به سوی میراث دینی است و بدان، به عنوان جایگرینی می‏نگرد که امکان مقاومت در برابر سلطه غرب و شیطان بزرگ (ایالات متحده آمریکا) و اروپای غربی را فراهم می‏سازد.
پس چگونه می‏توان در میان این اظهارات حاوی سرکشی و کینه‏توزی متقابل، بطور مشترک گفتمانی را میان دو طرف نابرابر برپا سازیم؟ چگونه می‏توان بر جنگ‏هایی که طی دو دهه اخیر متجلی شدند، فائق آمد؟ در این قرن می‏توان به مواضع برخورد ایدئولوژیکی، موضع جنبش سلفی‏ها در قبال امپریالسیم و غرب مسیحی و موضع انقلاب اسلامی ایران در برابر ایالات متحده آمریکا اشاره نمود. در پی آن، مواضع امروزی اروپا و آمریکا در برابر جنبش‏های اسلامی و گرایشات اسلام سیاسی و مواضع جنبش‏های اسلامی در برابر تمدن غرب چگونه است؟ چگونه می‏توان رابطه میان اسلام و غرب را پس از همه اینها در چارچوبی خاص فهمید؟
به نظر ما، در فهم رابطه میان اسلام و غرب، نمی‏توان پیشرفتی حاصل کرد، مگر با جداسازی ارتباط اولا میان دو مفهوم نابرابر و سپس بازسازی آن، بطوری که ایجاد تغییرات بنیادین و درونی هر یک از آنها را فراهم سازد. این امر می‏تواند با استفاده از نتایج گوناگون تحولات جاری در جهان انجام پذیرد.
(بطور مثال); اسلام را در برابر مسیحیت قرار می‏دهیم، بطوری که گفت و گویی معنوی پیرامون متافیزیک مقدس در هر دو دین، در چارچوب ادیان دارای کتاب و دین‏های توحیدی و سایر ادیان با مشارکت طرفین انجام شود. بایستی غرب را با مشخصه‏های کنونی‏اش و نه با عناوین و نهضت‏های ایدئولوژیکی آن شناخت. چه بسا صحبت از غرب، بسیاری از بقایای جنگ سرد را در بر گیرد، بطوری که در برابر شرق، ارزش‏های غربی قرار گیرند. بایستی غرب را تمدن اروپایی - آمریکایی نامید که این امر باعث رفع سوء تعبیر مفاهیم می‏شود; مفاهیمی که آن دو در گفت و گوی خود، به همان دلایل یاد شده از آن، استفاده نمی‏کنند. پس در درک یکدیگر، پیشرفتی حاصل نمی‏آید و در فهم اشکالات و شیوه‏های برخورد، تحول و پیشرفتی رخ نمی‏دهد.
کوشش در جهت‏حفظ محتوای مفاهیم و اتفاق نظر در مورد محتواها، به امکان تحقق ارتباط میان آن دو کمک می‏کند، بطوری که قادر باشد پل‏هایی از تفاهم را بسازد و امکان پشت‏سرنهادن اصل نفی یکدیگر را فراهم آورد. می‏توانیم گفتمانی را برپا داریم که مقدمات تاریخ نوینی را مهیا نماید و برپایه ایمان به اختلافات و اعتراف به تنوع باشد، آن هم بخاطر حمایت از انسان آینده; انسانیتی که قادر است دستاوردهای تاریخ معاصر، دستاوردهای نوآوری و فن‏آوری را بدون عقده حقارت و بدون دفاع از ماهیتی که به پاکی و نجابت اصیل و اصلی معتقد باشد، درک نماید.
منظورم این بود که گفت و گوی آتی، بر اساس تسلیم به اصل مساوات و برابری استوار است که به محدوده‏سازی و نقد اوهام مقدس در اظهارات اسلامیون نیازمند است; اظهاراتی که می‏تواند گونه‏های مختلف اشکالات برخورد تاریخ بشری را حل نماید، به گونه‏ای که رسوایی اوهام سیطره و فشار و محاصره مخرب را که غرب در مورد سایرین بکار می‏برد، به همراه داشته باشد. بنابراین، من متعتقد به این نیستم که اوهام مقدس و توانمندی‏های تفکر فراگیر و شعارهای جهان شمولی تحمیلی که از میان نمی‏روند، می‏توانند گفت و گوی جدید و سازنده را تحقق بخشند و اشکالات را برطرف سازند.
می‏بایست مواضع نقد متقابل را تغییر داد. شاید و چه بسا از تعصب نظری و مواضع دارای حال و هوای جنگی، تنها به خاطر مهیا نمودن آینده‏ای مشترک، دست‏برداریم. به این موضوع که نشانه‏ها و خطوطی در شکل‏های برخوردهای موجود پایان قرن بیستم در حال نمایان شدن است، معتقد نمی‏باشیم.

 

اسلام در اروپا
خصومت تاریخی میان قسمت‏های غربی و شرقی اروپا، در سنت‏های اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متباین که حتی تا زمان حال ادامه یافته، منعکس یافته است. این تباین حتی در انقلابات و تغییرات تاریخی اسلام در جهان اروپایی نیز اثر گذاشته است. رشد و توسعه در یک قسمت از اروپا اغلب همراه با افول و تخریب در قسمت‏های دیگر بود. در طی اواخر قرون وسطی، قدرت‏های مسیحی غربی در حال فتح مجدد آخرین سرزمین‏های مسلمانان در اسپانیا و حوزه مدیترانه بودند. در طی قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، آنها آخرین آثار اسلام در غرب را ریشه‏کن کردند. در این زمان، ترک‏ها خود را آماده فتح قسطنطنیه (1453) و پیشرفت‏به سمت مناطقی از اروپای جنوب شرقی، دولت‏های جدید بالکان می‏کردند. به هر حال با خلع سلاح امپراتوری عثمانی، تسلط قوانین کمونسیتی و احیای مجدد ملی‏گرایی باعث اضمحلال اسلام اروپایی جنوب شرق گردید و بیشتر میراث و زیربنای قدیمی خود را از بین برد و اروپای غربی درهای خود را به روی جمعیت‏هایی از مهاجرین و پناهندگان مسلمان گشود. گروههای عمده‏ای از مسلمانان در حال حاضر در تمام کشورهای اروپای غربی حضور دارند.
ادوار و گروهها در تاریخ اسلام اروپا
تاریخ پیش از عصر مدرن اسلام در اروپای غربی، شامل دو قسمت می‏شود. قسمت اول، از قرن هشتم تا پایان قرن پانزدهم در سرزمین‏هایی می‏باشد که تحت‏سلطه مسلمانان بودند; جایی که اسلام یک موقعیت اکثریتی را دربرمی‏گرفت. جدای از اسپانیای مسلمان، این موردی بود که نمود خود را در طی دوره‏های متعددی در چند جزیره حوزه مدیترانه و ناحیه‏های کوچکی که در جنوب فرانسه و جنوب ایتالیا واقع بودند، نشان می‏داد. قسمت دوم، راجع به تاریخی از اسلام می‏شود که در آن مسلمانان در اقلیت واقع شده‏اند و این قضیه از حدود قرن نهم شروع می‏شود، وقتی که حکمرانان مسیحی، مخصوصا در شبه جزیره ایبریا (Peninsula Iberian) تصمیم گرفتند تا دیگر به اعدام اسرا مبادرت نورزند و در عوض، آنان را به عنوان برده فروخته و یا به استخدام خود در آوردند. از اواخر قرن یازدهم، پدیده اجتماعی برده‏های مسلمان در سرزمینهای مسیحی بطور قابل توجهی رو به اهمیت نهاد، خصوصا در شبه جزیره ایبریا، ایتالیا، جنوب فرانسه، سیسیل و جزایر بالاریک (Balearic) . در این برهه از تاریخ، مسلمانان این مناطق تحت فشار مضاعف جامعه و کلیسا برای گرویدن آنها به مسیحیت و استحاله در جامعه خود بودند.
برای بعضی از پادشاهی‏های شبه جزیره ایبریا، دوره از قرن دوازدهم تا شانزدهم استثنایی در این زمینه می‏باشد. وقتی که سرزمین‏های وسیعی از اسپانیای مسلمان، توسط پادشاهان مسیحی دوباره فتح گردید، با وجود اعتراضات همیشگی کلیسای کاتولیک، آزادی و حمایت مذهبی به جمعیت‏های مسلمان محلی داده شد. اما بعد از سقوط گرانادا ( Granada) (1492)، این جمعیت‏ها به زور تعمید داده شدند و سرانجام در اوایل قرن هفدهم، با داغ و نشان "رافضیان علاج ناپذیری" که بر آنها نام می‏نهادند، عمدتا آنها را به آفریقای شمالی می‏راندند. با این حال، این کار باعث پایان‏یافتن پدیده بردگان مسلمان نگردید. حضور آنها در کشورهای اروپایی اطراف حوزه مدیترانه، بدون هیچ‏گونه وقفه‏ای، تا قرن نوزدهم به ثبت رسیده است. فقط دوره روشنفکری که به دنبال انقلاب فرانسه بوجود آمد، بیانیه آزادی مذهبی به عنوان حقی از حقوق جهانی بشر و لغو برده‏داری، بوجود آورنده شرایط لازم برای عصر مدرن در اسلام اروپای غربی بود.
در اواخر قرن بیستم، حدود 18 میلیون مسلمان در اروپا با تقریب‏9 میلیون در اروپای غربی و9 میلیون در اروپای شرقی وجود دارند. علاوه براین، جمعیت‏های کوچکی از چندهزار نفر مسلمان در مجارستان و فنلاند زندگی می‏کنند. مسلمانان مجارستان از نسل‏های تاتار و مهاجرین کریمه‏ای (Crimean) می‏باشند که به ترتیب در قرون چهارده و پانزده و قرون هفده و هیجده به این کشور آمدند. جمعیت مسلمانان فنلاند شامل مردمی از ریشه ترک تاتار ( Turko-Tatar) از مناطق ایدل اورال (Idel Ural) و ولگا (Volga) می‏باشند که عمدتا بعد از انقلاب کمونیستی‏1917 به این کشور آمدند.
تعداد زیادی از مسلمانان با ریشه اروپایی، عمدتا در میان جمعیت دولت‏های بالکان دیده می‏شوند. آنان از نسل گروههای مختلفی که در زمان حکمرانی عثمانی‏ها به دین اسلام مشرف شدند و همچنین از نسل گروههای مسلمانی از لحاظ ریشه غیراروپایی، مخصوصا ترک‏ها می‏باشند. در نظر تاریخ درازمدتی که داشته‏اند، شامل بسیاری از این گروهها از هر زمینه اجتماعی می‏شوند که در میان آنها می‏توان به نخبگان مذهبی، فکری، هنری و تجاری اشاره کرد. با این حال، در اروپای غربی شاهد تنوع اجتماعی بسیار کمتری در اسلام هستیم. در اصل اسلام هنوز دین مهاجرین، با درصد بالایی از کارگران آموزش ندیده، تعداد کمی از بازرگانان و کارمندانی از طبقه پایینتر را شامل می‏گردد و فاقد یک دین پرورش یافته و رهبری معنوی است. عامل مهم دیگری که در تعیین وضعیت اجتماعی - قضایی آنها نقش بازی می‏کند، این حقیقت است که تعدادی از آنها هنوز هم ملیت دولت اروپای غربی را که در آنجا زندگی می‏کنند، بدست نیاورده‏اند. بنظر می‏رسد که احتمالا فرآیند قبول تابعیت، چنددهه بیشتر طول می‏کشد تا بطور کامل تکمیل گردد.
گروندگان به اسلام را می‏توان در همه کشورهای اروپای غربی یافت، اما تعداد آنها بسیار کم است. برجسته‏ترین آن، از طریق ازدواج زنان با مسلمانان بوجود آمده که عملا یک نقش پیشروی در پایه‏ریزی سازمان‏های زنان مسلمان - که از همه گروههای قومی مسلمان عضو می‏پذیرد - دارا می‏باشد. تعداد گروندگان مرد خیلی کمتر است، با این حال نقش مهمی در فرآیندهای مذاکره و ارتباطات متقابل فرهنگی میان گروههای مسلمان از یک طرف و دولت‏ها و جوامع اروپای غربی از طرف دیگر بازی می‏کنند. بعضی از آنها به عنوان محقق و نویسنده هم در غرب و هم در جهان اسلام معرفی شده‏اند. از میان آنها می‏توان از روزنامه نگار اتریشی آقای لئوپلدوایس، محمد اسد که قبل از جنگ جهانی دوم به دین اسلام مشرف شد و از فیلسوف فرانسوی آقای روژه گارودی نام برد. اندلس اسپانیا تنها منطقه در اروپا می‏باشد که در آن، گروندگان مرد به اسلام قابل توجه می‏باشد و این منطقه تحت تاثیر نوع خاصی از منطقه‏گرایی قرار گرفته است. از این طریق، تنها منطقه‏ای در اروپا می‏باشد که در آن می‏توان تشرف به اسلام را به عنوان بازیافتی از هویتی که در طی چندین عصر تحت فشار بوده است، تجربه نمود. (بعضی از آفریقایی - آمریکایی‏ها در ایالات متحده به شیوه مشابهی ادعا می‏کنند که بازگشت آنها به اسلام بازگشتی به دین اولیه آنها می‏باشد.)
مهاجرین مسلمان در اروپای غربی را می‏توان به سه گروه دسته‏بندی کرد: اولین گروه از آنها شامل ساکنانی می‏شود که از مستعمرات پیشین بدانجا آمده‏اند. در میان آنها می‏توان از گروههایی یاد کرد که رابطه تنگاتنگی با ارتش‏های استعماری اروپایی داشته‏اند و در زمان استعمارزدایی ترجیح دادند که کشور خود را ترک گویند. برای نمونه می‏توان از سربازان سابق الجزایری و ملوکان و خانواده آنها در فرانسه و هلند یاد کرد. دیگرانی را که می‏توان در این دسته جای داد، عبارت از مردمی هستند که به عنوان مهاجر در مسعتمرات سابق اقامت گزیده‏اند، جایی که آنها جوامع خود را به عنوان اقلیت‏های قومی بنا نهاده‏اند. اقامت آنها در اروپا نتیجه‏ای از مهاجرت دوم آنها بود که عمدتا با توجه به دلایل اجتماعی - اقتصادی و سیاسی صورت پذیرفته است. در میان آنها بسیاری از کارگران حرفه‏ای، بازرگانان و کارمندان دیده می‏شوند. برای نمونه می‏توان از هندی‏هایی که از آفریقای شرقی آمده بودند و مهاجرین سورینامی (Suriname) که در انگلستان و هلند هستند، نام برد.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  16  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اسلام و غرب

بررسی جایگاه و نقش حقوق بشر دوستانه در اسلام و اسناد بین المللی

اختصاصی از فی ژوو بررسی جایگاه و نقش حقوق بشر دوستانه در اسلام و اسناد بین المللی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی جایگاه و نقش حقوق بشر دوستانه در اسلام و اسناد بین المللی


بررسی جایگاه و نقش حقوق بشر دوستانه در اسلام و اسناد  بین المللی

پایان نامه کارشناسی ارشد حقوق

گرایش حقوق بین الملل

118 صفحه

چکیده:

حقوق بشردوستانه یکى از مباحث مهم حقوق بین‌الملل است که به حمایت از قربانیان جنگ و کاهش خشونت  پرداخته و بدون توجه به علت جنگ و قانونی یا غیرقانونی بودن و صرف نظر از اینکه قربانیان متعلق به کدام یک از دو طرف درگیری هستند ،‌از آنها حمایت می کند. مقررات حقوق بشردوستانه ، از خشونت بی اندازه در جنگها جلوگیری کرده و حق دولتها را در انتخاب سلاح ها و روشهای جنگی محدود می نماید ، به همین دلیل آنرا حقوق در جنگ یا حقوق جنگ هم می نامند.

حقوق بشر دوستانه مورد تأکید ادیان آسمانى بخصوص دین مبین اسلام می باشد. اسلام در زمان بروز جنگ قانون گسترده ای را بر پایه عدل، رحمت و رعایت حقوق انسانی تدوین نموده است و از غیر نظامیان و افراد خاص همچون ، زنان ، کودکان وسالخوردگان حمایت می نماید و کشتار آنان را نهى می فرماید. برای بیماران، مجروحان، نابینایان و افراد افلیج نیز مصونیت قائل شده و درباره حقوق اسیران، توصیه‌هاى فراوانی را ایراد نموده است.

در عرصه بین الملل هم طی سالیان متمادی معاهدات و اسناد بسیاری در خصوص افراد در گیر جنگ و غیر نظامیان و سایر افرادی که به نوعی با مخاصمات مسلحانه در ارتباط هستند در نظر گرفته شده است. جامعه جهانی با تصویب کنوانسیون های بین المللی مانند کنوانسیون ،ژنو و لاهه  و سایر کنوانسیون ها سعی در ایجاد یک اصول اساسی بشر دوستانه در زمان رخداد های جنگی دارد . این کنوانسیون ها، قوانینی هستند که رعایت آنها، اگر چه از وقوع جنگ جلوگیری نمی کند، اما درد ها و آسیب های انسانی را تا حدودی از طرفین مخاصمه می کاهد. مقایسه بین حقوق بشر دوستانه در اسلام و مقررات امروزی، نشان می دهد که حقوق اسلامی در این زمینه هم به لحاظ تاریخی و هم به جهت داشتن احکام بشر دوستانه بسیار غنی تر از حقوق بشر دوستانه کنونی است .

واژگان کلیدی: حقوق بشر دوستانه، اسلام ، حقوق بین الملل، مخاصمات مسلحانه ، غیرنظامیان، اسناد بین المللی


دانلود با لینک مستقیم


بررسی جایگاه و نقش حقوق بشر دوستانه در اسلام و اسناد بین المللی

تحقیق در مورد سیاست در اسلام

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد سیاست در اسلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد سیاست در اسلام


تحقیق در مورد سیاست در اسلام

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه51

 

فهرست مطالب 


یک. رهبری سیاسی پیامبر(ص)

 

 دو. مسؤولیت های اجتماعی پیامبر(ص)

 

مقدمه

از نظر شواهد و مدارک مسلم تاریخی قبل از ظهور اسلام ، در حجاز حکومت و دولتی وجود نداشت ، و نظم سیاسیِ خاصی بر زندگیِ اعراب بدوی حاکم نبود.[1] پس از ظهور اسلام در مکّه، و هجرت پیامبر اکرم (ص) به مدینه، آن حضرت برای اولین بار ساکنان آن دیار را تحت فرمان یک دولت مرکزی در آورد و نظام قبیلگی حاکم بر آنان را به نظم سیاسی و اجتماعی نوینی مبدل ساخت و علاوه بر آموزش و تربیت، شخصاً سرپرستی و رهبریِ جامعه اسلامی را به عهده گرفت و به اداره نظام اجتماعیِ مسلمین در  بخش های مختلف قضایی، فرهنگی، سیاسی، نظامی و اقتصادی پرداخت.[2]  این مسئله، از نظر آیات قرآن و شواهد تاریخی، چندان واضح و آشکار است که حتی شرق شناسان غیرمسلمان نیز بدان تصریح کرده اند. دانشمند ایتالیایی،" فل لینو" در این باره می گوید: «حضرت محمد (ص ) در یک زمان، دین و دولت را پایه گذاری کرد  و گستره این دو، در دوران زندگی اش، هم سان بود. »[3] و به عقیده "ستروتمان": « اسلام پدیده ای دینی و سیاسی است ؛ زیرا بنیان گذار آن، علاوه بر نبوت، حکومت را نیز دردست داشت و به شیوه حکومت داری کاملاً آگاه بود.»[4]

اما با وجود این در سده اخیر برخی نویسندگان[5] تحت تاثیر آموزه های سکولاریسم و جدایی دین از سیاست ، الهی بودن حکومت پیامبر گرامی اسلام (ص) را مورد تشکیک قرار داده و با بشری دانستن آن ، ادعا نمودند که پیامبر اکرم (ص) شان ولایت و زعامت سیاسی را نداشته و از سوی خداوند مامور به تشکیل حکومت نبوده است.  بنابراین اگر آن حضرت در زمان خویش اقدام به تشکیل حکومت نمود، بنابر نیاز جامعه بود، نه تکلیفی الهی و دینی؟!

در پاسخ به این شبهه لازم است تا منطق قرآن درباره نقش پیامبر اکرم(ص) در دولت اسلامی را مورد بررسی و تحلیل قرار بگیرد:


یک. رهبری سیاسی پیامبر(ص)

قرآن کریم، پیامبر اکرم(ص) را به عنوان فردی که برای دخالت در زندگی مردم «اولی » و دارای ولایت است، معرفی می کند: (النَّبِیُّ أَوْلی  بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ)[6] قرآن پژوهان و مفسّران تصریح کرده اند که این اولویت، اختصاص به مسائل دینی ندارد و همه امور دینی و دنیایی آنان را در بر می گیرد.[7] مؤید این تفسیر چند چیز است:

  1. اطلاق آیه شریفه؛ که اولویت و ولایت پیامبر را به عرصه خاصی محدود نکرده است، در نتیجه همه حوزه های ولایت پذیر که در رأس آنها حوزه رهبری سیاسی و اجتماعی است را شامل می شود و پیامبر از سوی خداوند ولایت همه جانبه بر مردم پیدا می کند.
  2. روایات؛ امام باقر(ع) فرمود: «این آیه درباره رهبری و فرماندهی نازل شده است».[8]
  3. شأن نزول؛ وقتی پیامبر اکرم(ص) آهنگ جنگ نمود و مردم را به خروج فرمان داد، برخی نزد آن حضرت آمدند تا برای بستگان خویش اذن بگیرند؛ آن گاه این آیه نازل شد. از این مسأله روشن می شود که فرمان های اجتماعی پیامبر(ص) متکی به ولایت الهی و دینی است؛ نه مبتنی بر خاستگاه بشری.[9]
  4. مفهوم اولویت؛ آیه شریفه نشان می دهد پیامبر اکرم(ص) از طرف خداوند نسبت به اداره و رهبری جامعه مقدم است و با وجود او نوبت به دیگران نمی رسد.

آیات دیگری نیز گویای همین مطلب است؛ از جمله آیه (إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکاةَ وَ هُمْ راکِعُونَ) ؛[10] «سرپرست و ولی شما، تنها خدا و پیامبر او است و کسانی که ایمان آورده اند؛ همان کسانی که نماز به پا می دارند و در حال رکوع زکات می دهند».

بنابراین از نگاه قرآن، خداوند پیامبر را نسبت به دیگران اولویت بخشیده و ولایت داده است. از این رو ولایت آن حضرت تابع ولایت خداوند و در طول آن است؛ نه امری زمینی و بشری.

علامه طباطبایی(ره) درباره ولایت آن حضرت می نویسد: «رسول خدا بر همه شئون امت اسلامی، جهت سوق دادن آنان به سوی خدا و نیز برای حکمرانی و فرمانروایی بر آنها و قضاوت در میان شان، ولایت دارد... البته این ولایت در طول ولایت خداوند و ناشی از تفویض الهی است».[11] نکته مهم دیگر این که مفهوم «انّما»، دلالت بر حصر دارد. بنابراین طبق این آیه حکومت مشروع، آن حکومتی است که از جانب خداوند مشروعیت یافته باشد.

در نتیجه با توجه به مجموع آیات قرآن، می توان فهمید که حضرت رسول، در آن واحد، دارای سه شأن بوده است:[12]

یکم. امامت و پیشوایی و مرجعیت  دینی،[13]

دوم. ولایت قضایی،[14]

سوم. ولایت سیاسی و اجتماعی.[15]


 دو. مسؤولیت های اجتماعی پیامبر(ص)

هر یک از شئون سه گانه پیامبر(ص) -در پیشوایی دینی، ولایت قضایی و رهبری اجتماعی مسؤولیت های خاصی را بر عهده آن حضرت نهاده بود. آیات زیر، نمونه هایی از مأموریت های الهی آن حضرت در ارتباط با «رهبری جامعه» و «اداره امت» است:

  1. (فَإِمَّا تَثْقَفَنَّهُمْ فِی الْحَرْبِ فَشَرِّدْ بِهِمْ مَنْ خَلْفَهُمْ...)؛[16] «پس اگر در جنگ بر آنان دست یافتی با [عقوبت ] آنان، کسانی را که از پی ایشانند تارومار کن، باشد که عبرت گیرند». این آیه از یک سو بیانگر سیاستی است که امت اسلامی در برابر دشمنان متجاوز و پیمان شکن، باید اتخاذ کند و از سوی دیگر، بیانگر آن است که مسؤولیت برنامه ریزی، آماده سازی مقدمات و بالاخره عینیت بخشیدن به این سیاست، بر عهده پیامبر(ص) است.
  2. (وَ إِنْ أَحَدٌ مِنَ الْمُشْرِکِینَ اسْتَجارَکَ فَأَجِرْهُ حَتَّی یَسْمَعَ کَلامَ اللَّهِ ثُمَّ أَبْلِغْهُ مَأْمَنَهُ)[17] «و اگر یکی از مشرکان از تو پناه خواست، پناهش ده تا کلام خدا را بشنود؛ سپس او را به مکان امنش برسان». به حکم این آیه، پیامبر(ص) موظف است برای حفظ امنیت مشرکان -که برای شنیدن کلام خدا می آیند امنیت و آزادی آنان را تأمین کند.[18]
  3. (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنِینَ عَلَی الْقِتالِ)[19] «ای پیامبر! مؤمنان را به جهاد برانگیز».
  4. (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الْکُفَّارَ وَ الْمُنافِقِینَ وَ اغْلُظْ عَلَیْهِمْ)[20] «ای پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن و بر آنان سخت بگیر». در اینجا وظیفه فرماندهی و سازماندهی مسلمانان برای جهاد، بر دوش پیامبر اکرم(ص) نهاده شده است.
  5. (خُذْ مِنْ أَمْوالِهِمْ صَدَقَةً)[21] «از اموال آنان صدقه ای بگیر». بر اساس این آیه پیامبر(ص) مأمور گرفتن زکات (نوعی مالیات بر ثروت) از مسلمانان است.

 بنابراین از دیدگاه قرآن، پیامبر(ص) نه تنها مأمور تشکیل حکومت بود؛ بلکه مسؤولیت های اجتماعی متعددی را نیز از سوی خداوند، بر عهده داشت و بر این اساس اقدام به تشکیل حکومت نمود.

ادامه دارد

 

[1] - ر. ک : جهان در عصر بعثت، محمد جواد باهنر و اکبر هاشمی رفسنجانی؛ تاریخ سیاسی اسلام ، سیره رسول خدا (ص)، رسول جعفریان ، ص 73-100 ؛ و همچنین جهت آشنایی با وضعیت اجتماعی و فرهنگی آن زمان ر. ک : تاریخ تمدن اسلام وعرب، گوستاولوبون، ص 96.

[2] - دین و دولت در اندیشه اسلامی ، محمد سروش ، قم : انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم ، 1378 ، ص 192.

[3] - نظام الحکم فی الاسلام، محمد یوسف موسی ، ص 14.

[4] - همان.

[5] - ر.ک: الف. عبدالرزاق، علی، الاسلام و اصول الحکم، الموسسة العربیة للدراسات و النشر، ص 159؛

ب. عادل ظاهر، الاسس الفلسفیه للعلمانیه؛

پ. مهدی بازرگان، پادشاهی خدا، صص 52 - 51؛ آخرت و خدا هدف بعثت انبیا،نشریه کیان ، ش 28، ص82-83؛

ت. حائری یزدی، مهدی، حکمت و حکومت، ص 140.

[6] - احزاب (33)، آیه 6.

[7] - ر.ک : تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 15، ص 46؛ شیخ طوسی، تبیان، ج 8، ص 317؛ تفسیر ابوالفتوح رازی، ج 15، ص 347؛ زمخشری، کشاف، ج 3، ص 523 و محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج 16، ص 276.

[8] - مجمع البحرین، ص 92، ماده ی ولی.

[9] - نگا: طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج 4، ص 338.

[10] - مائده (5)، آیه 55.

[11] - طباطبائی، علامه محمدحسین، المیزان، ج 6، ص 14.

[12] - . برای تفصیل بیشتر درباره مناصب حضرت رسول صلی الله علیه و آله و امامان معصوم علیهم السلام نک: مرتضی مطهّری، امامت و رهبری / همو، ولاءها و ولایت ها / مهدی معین زاده، «وجه انسان مدار؛ رویکرد شیعی»، نقد و نظر، سال هفتم، ش 27 و 28، (تابستان و پاییز 1380)، ص 446ـ471.

[13] - حشر (59)، آیه 7.

[14] - نساء (4)، آیه 65.

[15] - مائده (5)، آیه 55؛ احزاب (33)، آیه 6 و....

[16] - انفال (8)، آیه 57.

[17] - توبه (9)، آیه 6.

[18] - المیزان، ج 9، ص 155 و 156.

[19] - انفال (8)، آیه 65.

[20] - توبه (9)، آیه 73 .

[21] - همان، آیه 103 .

یکم- اصول کلی پیرامون ساختار حکومت اسلامی:
از مجموع آن‏چه در متون و منابع معتبر دینی درباره دولت و حکومت آمده است، چنین برمی‏آید که اسلام بر شکل خاصی از ساختار نظام سیاسی با جزئیات مشخص اصرار ندارد؛ بلکه اسلام فراتر از معرفی شکل خاصی از حکومت و متناسب با احکام ثابت و تغییرناپذیر خود، چارچوب کلی و کلانی را معرفی کرده که آن چارچوب در درون خود تغییرات و اشکال متعدّد و متنوعی را پذیرا می‏شود. اسلام نه به طور کلی مردم را به حال خود رها کرده که هر چه خواستند، انجام دهند و نه شکل تنگ و محدودی را برای حکومت معرفی می‏کند که فقط در شرایط زمانی و مکانی محدودی قابل اجرا باشد. چارچوب کلانی که اسلام ارائه می‏دهد، از دامنه و خطوط وسیعی برخوردار است که همه اشکال صحیح و عقلایی حکومت در آن می‏گنجد. اما شکل‏های مختلف حکومت، نباید از آن چارچوب فراتر بروند. این چارچوب در زمانی با شکل و ساختار خاصی ظهور می‏یابد و در زمان دیگر با شکل و ساختاری دیگر و هیچ یک از آن دو شکل و ساختار، با ماهیت اسلامی بودن حکومت، تضاد و منافات ندارد. این مطلب نتیجه این مسئله دقیق علمی و عقلانی است که احکام ثابت و تغییرناپذیر اسلام که برای همه جوامع تا روز قیامت وضع شده‏اند، از ساختاری کلان و کلی برخوردارند و در مقابل آنها، احکام جزئی و متغیّر، متناسب با شرایط خاص زمانی و مکانی وضع می‏گردند. از جمله احکام متغیر، احکام حکومتی است که در هر زمانی توسط ولی فقیه، صادر و یا امضا می‏گردد و اطاعت و تبعیت از آن احکام، با همان قالب و شکلی که دارند، واجب است.علامه طباطبایی نیز در رساله «ولایت و زعامت در اسلام» چنین نظری دارند. به عبارت دیگر در حکومت اسلامی، برخی از امور مربوط به ساختار حکومت، ثابت و پایدار، و بعضی دیگر شناور و انعطاف‏پذیر است؛ مثلاً حکومت اسلامی، حکومتی ولایی است و باید فرد معصوم و یا نزدیک ترین شخصیت از نظر علم، تقوا، کیاست و توانایی به معصومان (ع)، در رأس آن باشد. در عین حال از نظر متمرکز (Concentrated) و نامتمرکز (Decentralized) بودن، تابع اوضاع زمان و مکان است.اصول حاکم بر ساختار نظام سیاسی اسلام عبارتند از:
1. ضرورت مشروعیت الهی مجریان.
2. ضرورت اسلامی بودن قوانین.
3. توجه به جایگاه مهم مردم، به عنوان مبدأ شکل‏گیری و کارآمدی همه نهادها.
4. خطاپذیری مجریان و ضرورت نظارت بر آنها.
خلاصه آن که اسلام شکل و مدل خاصی برای حکومت ارائه نمی‏دهد؛ بلکه اصول و چارچوب‏های کلی خاصی را بیان می‏کند و حکومت نباید خارج از این چارچوب‏ها باشد. حال با عنایت به شرایط و نیازمندی‏های زمان ها و مکان های گوناگون، هر مدل که بیشترین انطباق را با این چارچوب‏ها داشت، مورد تأیید اسلام است. ( ر.ک: چرا جمهوری اسلامی ، علیرضا محمدی ، مجله پرسمان ، ش 31 )
بر این اساس در زمان حضور معصوم (ع) شکل الهی حکومت ، دولتمداری فرد معصوم است که در راس هرم قدرت سیاسی قرار گرفته واختیاراتش را مستقیما از خدا می‏گیرد و با تعیین خاص الهی - بدون دخالت مردم و آرائشان - دولتمداری می‏کند . اما با این حال توجه به رأی مردم در سایر حوزه های مشورتی و اجرایی یکی از اصول مهمی است، در متون اسلامی از جایگاه بااهمیتی برخوردار می‏باشد؛ در این خصوص، می‏توان به آیات و روایاتی که در مورد شورا، بیعت مردم، مسئولیت مردم، مسئولیت عمومی مسلمانان، اهتمام به امر مسلمانان و... وجود دارد، اشاره نمود؛ مثلاً در مورد شورا، دو آیه «و امرهم شورا بینهم» و «وشاورهم فی الامر»(شوری (42)، آیه 38-39؛ آل عمران (3)، آیه 159. ) در قرآن آمده‏اند. همچنین در سیره معصومان علیهم‏السلام آمده است: «انّ رسول‏الله کان یستشیر اصحابه ثم یعزم علی ما یردالله؛ رسول خداصلی‏الله‏علیه‏وآله این گونه بودند که با اصحاب خود مشورت می‏کردند؛ سپس تصمیم به انجام آن چه خدا اراده فرموده، می‏گرفتند».(محاسن برقی، ص 601.)
( جهت مطالعه بیشتر ر.ک:ساختار حکومت اسلامی ، سید صمصام‏الدین قوامی،حکومت اسلامی، سال چهارم، شماره اول)
 

دوم-حکومت حضرت مهدی(عج) :
بر اساس آیات و روایات بسیار متعدد ، نظام سیاسی - اداری که‏ حضرت مهدی(عج) برپا می‏کند دارای همان‏ویژگیهای حکومت نبوی و علوی است; با این‏تفاوت که حکومت نبوی و علوی تنها درگستره‏ای محدود از کره خاک و در مدت‏زمانی ناچیز برقرار شد و آن حضرت‏هم به دلیل درگیری در جنگهای داخلی، نتوانست‏به همه آنچه که در نظرداشت جامه عمل پوشد; اما امام مهدی، علیه‏السلام، با پیش گرفتن سیره‏جدش ، تا آستانه برپایی قیامت‏ جهان را از عدالت ‏پرمی‏سازد و به همه اهداف‏خود دست می‏یابد. و آنچه را که خواست پیامبر خاتم (ص )بوده است، محقّق می سازد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) چنین نقل شده است: « سُنَّتُهُ سُنَّتِی، یُقِیمُ النَّاسَ عَلی مِلَّتی وَ شَریعَتِی وَ یَدْعُوهُمْ إلی کِتابِ رَبّی عَزَّوَجَلَّ »؛ سیره و سنّت او(مهدی)، سیره و سنّت من است. ( کمال الدین، ج2، ص411.)
اداره سرزمینی به گستردگی دنیا، کار دشواری است که تنها با برخورداری از رهبری الهی و کارگزارانی دلسوز ومعتقد به نظام الهی و حاکمیت اسلام امکان‏پذیر است. آری، امام(ع) برای اداره سرزمین‏ها وزیرانی را می‏گمارد که پیشینه مبارزاتی داشته، در تجربه و عمل، پایداری و قاطعیت از خود نشان داده‏اند. استاندارانی با شخصیتی قوی، اداره روش امور استان‏ها را به عهده می‏گیرند که جز مصالح کشور اسلامی و خشنودی خداوند، به چیز دیگری نمی‏اندیشند. روشن است، کشوری که مسؤولانش دارای این ویژگی‏ها باشند، بر دشواری‏ها پیروز می‏شود و ویرانی‏های حکومت‏های پیشین با موفقیّت به آبادانی تبدیل می‏گردد .
از این رو، در روایات ترکیب دولت امام مهدی(عج) را از پیامبران، جانشینان آنان، تقواپیشگان و صالحان روزگار و امّت‏های پیشین و از سران و بزرگان اصحاب پیامبر(ص) بیان می‏کند که نام برخی از آنان بدین گونه است: حضرت عیسی(ع)، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی(ع)، مؤمن آل‏فرعون، سلمان فارسی، ابودجانه انصاری، مالک اشتر نخعی و قبیله همدان.
از حضرت عیسی(ع) در روایات با واژه‏های گوناگونی مانند وزیر، جانشین، فرمانده و مسؤول در حکومت یاد شده است: «عیسی(ع) به حضرت مهدی(عج) می‏گوید: همانا من به عنوان وزیر فرستاده شده‏ام؛ نه‏امیر و فرمانروا.» ، «حضرت عیسی(ع) وزیر حضرت قائم و پرده دار و جانشین آن حضرت است.» ، «... آن‏گاه عیسی فرود می‏آید و مسؤول دریافت اموال حضرت قائم(عج) می‏شود و اصحاب کهف نیز در پشت سر او خواهند بود.» و امام صادق(ع) می‏فرماید: «هنگامی که حضرت قائم آل محمد(ص) قیام کند، هفده تن را از پشت کعبه زنده می‏گرداند که عبارتند از: پنج تن از قوم موسی(ع)؛ آنان که به حق قضاوت کرده وبا عدالت رفتار می‏کنند، هفت نفر از اصحاب کهف، یوشع وصی موسی، مؤمن آل‏فرعون، سلمان فارسی، ابادجانه انصاری و مالک اشتر». ابن عباس می‏گوید:« اصحاب کهف، یاران مهدی هستند. » ؛ حلبی می‏گوید: «اصحاب کهف همگی از نژاد عربند و جز به عربی سخن نمی‏گویند. آنان وزیران مهدی هستند.»
از روایات و سخنان بالا نتیجه می‏گیریم که بار سنگین حکومت و اداره سرزمین‏های پهناور اسلامی را نمی‏توان به دوش هر کس نهاد؛ بلکه افرادی باید این مسؤولیت را بپذیرند که بارها آزمایش شده، شایستگی خود را در آزمایش‏های گوناگون به اثبات رسانده باشند. از این رو، می‏بینیم که در رأس وزیران حکومت مهدی(عج)، حضرت عیسی(ع) قرار دارد که یکی از پیامبران اولواالعزم است. هم‏چنین از جمله مسؤولان برجسته حکومتی او سلمان فارسی، مقداد، ابودجانه و مالک اشتر می‏باشند که شایستگی سرپرستی کارها را در روزگار پیامبر(ص) و امیرمؤمنان(ع) داشته‏اند و قبیله همدان که برگ‏های درخشانی را در تاریخ اسلام و در روزگار حکومت علی بن ابی‏طالب(ع) به خود اختصاص داده‏اند، از مسؤولان این حکومتند.(ر.ک:چشم اندازی به حکومت مهدی (عج) ، نجم الدین طبسی ، قم: بوستان کتاب ، 1373 )
امام زمان(ع) در فرمایشات الهی خود برای مسئولین و دولتمردان دو شاخصه بسیار مهم را ذکر می نمایند که بنیانهای سعادت ساز جامعه مهدوی و الهی است: «و تفضل علی امراء نا بالعدل و الشفقه»
الف- عدالت:عدالت قوی ترین و مهمترین شاخصه حکومت موفق است. حکومت با کفر باقی خواهد ماند ولی با ظلم باقی نخواهد ماند. اگر در بدنه حاکمیت جامعه اسلامی عدالت به معنای واقعی کلمه وجود داشته باشد، مشکلات بشریت رخت بربسته، حقوق به صاحبان حق برگشته، سفره ظلم و تعدی برچیده خواهد شد و جامعه ایده آل بشری و مدینه فاضله محقق خواهد شد.
پستها و مسئولیتهای حساس و کلیدی به افراد لایق و متخصص واگذار شود که لیاقت و شایستگی آنرا داشته باشند. نهادینه کردن عدالت در مسئولیت پذیری و مسئولیت دهی و استفاده از تخصص ها یعنی استفاده مناسب و بهینه از نیروی انسانی در سیستم جامعه و پیشرفت مدینه مهدوی.
ب- دلسوزی (شفقه):ویژگی دوم مسئولین و دولتمردان در آئینه مهدویت این است که دلسوز مردم باشد. مردم را بر خود مقدم بدارد. خود را فدای مردم کند، نه اینکه از مردم نردبان بسازد، آنان را زیر پا له کند تا دستش به جایی برسد.
 

سوم-ساختار کلی نظام سیاسی مهدوی:
حکومت جهانی حضرت مهدی (عج)، مربوط به ساختار کارآمد و منحصر به فرد نظام سیاسی مهدوی است; حکومت فاضله حضرت مهدی (عج)، دارای ویژگی‏ها و ساختاری واحد، منسجم، کار آمد، مقتدرانه و تحت مدیریت کامل و با کفایت ایشان است . در این ساختار به همه ابعاد زندگی بشری، توجه شده و در تمامی زمینه‏های اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی، برنامه و راه کار ارائه گشته است . هیچ بعدی از زندگی بشری، مورد غفلت واقع نشده و ریزترین و جزئی‏ترین مسائل حیات اجتماعی و فردی روی زمین، در این حکومت دارای اهمیت و ارزش است . پس ساختار نظام سیاسی مهدوی، کاملا جهانی، فراگیر و عام شمول است و ساز و کارهای اجرایی و اداری آن، بر اساس مدیریت «همه عرصه‏های جهانی‏» تنظیم شده است .
با توجه به مطالب فوق در باره ی ساختار کلی و چهارچوب بندی نظام سیاسی مهدوی ، گفتنی است که ساختار کالبدی و پیکره بندی راهبردی این نظام بر اساس سه منبع مهم تنظیم و ترسیم می شود:
1- اصول کلی و ثابت در زمینه ساختار حکومت اسلامی که براین اساس امام زمان (عج) با تعیین خاص الهی در راس هرم قدرت سیاسی قرار دارد ؛ مشروعیت و اختیاراتش را مستقیما از خدا می‏گیرد و به کارگزاران و سایر بخشهای حکومتی خویش نیز که بر اساس معیارهای اسلامی بر گزیده می شوند ؛ مشروعیت می بخشد. همچنین سایر اصول کلی نظیر مشورت با مردم و اهتمام به آرای مردمی در زمینه هرچه کارآمدتر نمودن حکومت و چگونگی اجرای صحیح مسائل اجرایی و ... در این راستا قابل ارزیابی است.
2-سیره و سنت پیامبراکرم(ص) و امام علی(ع).
3-سایر اجزا و تقسیم بندی های مربوطه این ساختار ، اساساً متناسب با شرایط خاص آن زمان و تا حدود زیادی با بهره گیری از دستاوردهای سیاسی بشر در طول تاریخ خویش و در جغرافیای جهان، میسر می باشد. ( ر.ک: دیباچه ای بر «پدیده شناسی نظام سیاسی مهدوی» نویسنده :دکتر علیرضا صدرا )
بر این اساس ساختار کلان حکومت مهدی (عج) بر اساس متون اسلامی این گونه قابل ترسیم است:
در مرحله اول و در راس هرم سیاسی شخص امام مهدی (عج) جای دارند؛
در مرحله دوم معاونان و وزیران نظیر حضرت عیسی (ع) و...؛
در مرحله سوم والیان و حاکمان جهان؛
در مرحله چهارم کارگزاران امور اجرایی و قضایی ؛
در مرحله پنجم فرماندهان ، حسابداران ، مسئولین امور مالی و...؛
و در مرحله ششم مردم قرار دارند.( ر.ک: آینده جهان ، دولت و سیاست در اندیشه مهدویت ، رحیم کارگر،تهران:نشر بنیاد فرهنگی مهدی موعود(عج) ، 1384.)
بدیهی است در قالب این چارچوب و شرایط فوق الذکر ( اصول ثابت اسلامی و عناصر متغیر متناسب با مقتضیات زمان) ممکن است سازکارهایی جدید یا مشابه آنچه قبلا وجود داشته و در کارآمدی هرچه بهتر حکومت لازم است؛ اتخاذ گردد.

تاریخ هر چه باشد اعم از این که انسان در ادوار جبری تاریخ اسیر باشد یا تاریخ امری اعتباری قلمداد شود، باید بدانیم که در طول آن، حوادثی که رخ داده و تاثیرات فراوان بر آینده داشته به واسطه تصمیماتی بوده که بعدا سرنوشت کل بشر و یا بخشی از آن را عوض کرده است.

رییس موسسه بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها در ادامه به نقش تصمیماتی که در مقاطعی از تاریخ اتخاذ شده و با اتخاذ آن سرنوشت بشریت رقم خورده اشاره کرد و با یادآوری تاثیرات هجرت حضرت رسول(ص) از مکه به مدینه، برخی از تاثیرات آن را برشمرد و گفت: اگر این هجرت صورت نمی‌گرفت سرنوشت تاریخ بشر چه بود؟. حتما متفاوت از آن چه امروز است، می‌شد. ممکن بود پیامبر کشته شود یا مباحث سیزده سال حضور ایشان در مکه تکرار؛ اما هجرت، باعث آن لحظه‌ی تاریخی در سرنوشت بشریت شد.

خاتمی در ادامه با بیان این که در دوره‌ی معاصر نیز شاهد تصمیمات سرنوشت‌سازی که با اتخاذ آن‌ها تاریخ بشریت تغییر کرده، بوده‌ایم، اظهار داشت: در آستانه‌ی دهه‌ی فجر هستیم. کسانی که عمرشان اجازه می‌دهد و حوادث انقلاب را به یاد دارند و یا کسانی که شرح این حوادث را شنیده‌اند، می‌دانند در 22 بهمن 57 یک تصمیم فوق‌العاده گرفته شد.

وی در ادامه با اشاره به اعلامیه‌ای که در 22 بهمن 57 از سوی حکومت وقت مبنی بر اعلام حکومت نظامی صادر شد، اظهار داشت: این تصمیم همه را نگران کرد، اما امام تصمیم تاریخی گرفتند و با اعلامیه‌ای مقابل این فرمان آن را نادیده انگاشته و از مردم خواستند از خانه‌ها بیرون بیایند و همین تصمیم باعث شد که جهت تاریخ عوض شود؛ زیرا بعدها مشخص شد حکومت می‌خواست در آن شب با بمباران محل اقامت امام و دستگیری موثرین انقلاب، کار انقلاب را یکسره کند.

رییس موسسه‌ی بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، اضافه کرد: تردید نکنیم در طول تاریخ تصمیمات و حوادثی است که روی سرنوشت بشر یا بخش‌هایی از آن تاثیر فوق‌العاده دارد.

خاتمی با بیان این که من معتقدم تصمیم امام حسین (ع) در خروج از مدینه و رها کردن حج در روز هشتم ذی‌حجه و انتخاب آن شیوه از اثرگذارترین حوادث در سرنوشت تاریخ بوده است، گفت: امام حسین (ع) آشکارا این انتخاب را انجام دادند. می‌توانستند بیعت کنند و یا به زندگی مخفی روی آورند و یا به جمع‌آوری عده و عده برای مبارزه با حکومت وقت بپردازند.

وی ادامه داد: اما انتخاب امام حسین (ع) این بود که هشتم ذی‌حجه بیرون بیاید و دست همه‌ی نزدیکانش را بگیرد و آشکارا در مسیری که انتخاب کرده‌ به سمت هدفی که دارد حرکتش را آغاز کند.

رییس‌جمهور سابق کشورمان، با یادآوری ویژگی‌های مقطع تاریخی که امام حسین (ع) در آن زندگی می‌کرد از بعد بهره‌مندی از وسایل ارتباط جمعی گفت: آن روزها وسایل ارتباط جمعی نبود که انسان بتواند به وسیله‌ی آن دیگران را از اهداف خود آگاه کند؛ لذا امام این شیوه را انتخاب کرد تا حرکت او کاملا با جهت‌گیری روشن در تاریخ ثبت شود و جهت‌گیری تاریخ را معین کند.

به گزارش ایسنا،خاتمی هم‌چنین تصمیمی را که در مقابل تصمیم امام حسین (ع) اتخاذ شد، تصمیمی خطرناک برشمرد و با یادآوری نحوه‌ی مواجهه یزید در زمانی که سر امام حسین (ع) را برای او آوردند و وی با شعرخوانی تصور می‌کرد که مسیر تاریخ را عوض کرده است، گفت: یزید نمی‌دانست فرمانروای مقتدری با تصمیم درست تاریخی خود بر تاریخ حکم می‌راند و این تصور را که یزید پیروز و اسلام در تاریخ دفن شده، با تصمیم خود نقش بر آب کرده است.

وی با تاکید بر این که کار امام حسین (ع) آشکار بود، گفت: انتخاب امام حسین (ع) به نحوی بود که نه تنها حساسیت انسان‌های زمان خود بلکه حساسیت تمام تاریخ را برانگیخت و چنان فرمانروایی کرد که توانست به آن‌چه می‌خواست برسد و تاریخ را آن گونه که می‌خواست رقم بزند.

رییس موسسه‌ی بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، در ادامه با یادآوری جایگاه امر به معروف و نهی از منکر به عنوان یکی از اهداف قیام امام حسین (ع)، گفت: شاید در روزگار ما که همه‌ی مفاهیم دچار نزول شده و یا انحراف پیدا کرده، باید به زندگی افرادی مانند اباعبدالله توجه کنیم تا با بازسازی روزگار خود بر مبنای آن چه آنها انجام داده‌اند، باعث زنده شدن مفاهیمی شویم که زمانی آن بزرگواران برای آن خون‌ دل خورده‌اند.

خاتمی در ادامه با یادآوری این که امام حسین (ع) در آن مقطع منکر را جز حکومت وقت نمی‌دانست، گفت: ایشان در مقابل اعتراض‌ها و انتقادهایی که می‌کردند، ‌فرمود مردم از من خواستند بروم و یک نظم و نظامی را تاسیس کنم که فکر می‌کنم درست است و نمی‌توانم وقتی مردم می‌خواهند جواب منفی دهم.

وی هم‌چنین با یادآوری مشی حضرت علی (ع) به عنوان پدر حضرت اباعبدالله و بیان این‌که ایشان نیز بعد از اصرار مردم پس از 25 سال خانه‌نشینی حکومت را پذیرفتند آیین حکومت‌داری در اسلام را متفاوت از سایر آیین‌ها دانست و گفت: با رجوع به دینی مانند اسلام تفاوت این حکومت با سایر حکومت‌ها مشخص می‌شود. در این حکومت فضیلت جایگاهی دارد و حکومت زمانی مطلوب است که فضیلت داشته باشد.

رییس‌جمهور سابق کشورمان، اضافه کرد: البته در این حکومت شرط دیگری نیز وجود دارد و آن این است که مردم این حکومت را بخواهند و با فضیلت‌ترین حکومت‌ها حکومتی است که به واسطه‌ی انتخاب مردم بر پا شود و در غیر این صورت حکومتی که مردم آن را انتخاب نکنند، شایسته نیست.

خاتمی با بیان این که حکومت باید در اختیار حاکمان با فضیلتی قرار بگیرد که خواست مردم بر آنان است، گفت: مردم‌سالاری سازگار با دین با این نوع قرائت از دین تحقق پیدا می‌کند و بر این مبنا بهترین انسان‌ها حق تحمیل حکومت خود را بر مردم ندارند؛ مگر این که مردم بخواهند.

وی در ادامه با یادآوری مجدد تاکید امام حسین (ع) نسبت به این که به دعوت مردم وظیفه دارد برود و به خواست آنها پاسخ دهد، گفت: بعد از این که مردم نیز از نظرشان بازگشتند امام فرمودند بگذارید من برگردم. به ایشان گفتند بیعت کن و ایشان در جواب فرمودند من نمی‌توانم حکومت خود را بر مردم تحمیل کنم، اما خودم بر خودم حاکم هستم و با یزید بیعت نمی‌کنم و این‌چنین شد که حسین فرمانده‌ تاریخ شد، و نه در زمان خود، بلکه در تمام تاریخ توانست اثرگذار شود و رویای یزید نیز تمام شد.

رییس موسسه‌ی بین‌المللی گفت‌وگوی فرهنگ‌ها و تمدن‌ها، در ادامه با بیان این که تصمیم حضرت اباعبدالله درباره هجرت از مدینه به مکه و از مکه به کربلا و موضع‌گیری‌های ایشان بر سرنوشت بشریت تاثیر گذاشت، از عاشورا به عنوان شگفت‌انگیزترین تابلویی که از زندگی بشر نقش بسته است و زشت‌ترین و زیباترین ویژگی‌های انسانی در آن به نمایش درآمده، نام برد.

خاتمی اضافه کرد: جالب بود در اجلاس داووس که اخیرا برای شرکت در آن به سوییس رفتم با آقای کری که زمانی نامزد ریاست‌جمهوری آمریکا بود، درباره‌ی امام حسین (ع) و حضرت علی (ع) نیز صحبت کردیم و او نیز اذعان کرد که این بزرگان را نمی‌شناسند و چه بسا به همین دلیل تصمیم‌های اشتباه می‌گیرند.

وی در ادامه از شب عاشورا به عنوان شبی بزرگ که حوادث بزرگی را در دل خود جای داده نام برد و گفت: حوادث به وقوع پیوسته در این شب می‌تواند برای هنرمندان فکرآفرین باشد.

گذری بر اندیشه های امام خمینی

سوده سادات تقوی

 

از همان زمان صدر اسلام که مردم ایران با اندیشه های عدالت طلبانه و روشهای عادلانه حکومت عدل اسلامی آشنا شدند و بدون مقاومت در برابر سپاهیان توحید, در مقابل ارزشهای آئین آسمانی اسلام تمکین کردند, حکومت از نظر آنها وسیله ای برای تامین عدالت اجتماعی و ابزاری موثر برای رسیدن به ارزشهای الهی در جامعه بود.

دل دادگان به آئین محمدی تداوم اسلام اصیل را در چهره علی (ع) و خاندانش دیدند زیرا عدالت در خانه علی و فاطمه (س) ساکن شده بود و صدای آزادی از سرزمین کربلا به گوش می رسید و این بود که ایرانیان به تدریج به سوی تشیع کشیده شدند و در طول تاریخ با الهام از اسلام اصیل و خون پاک شهدای تشیع به ویژه درس آموزی از سرور و سالار شهیدان حسین بن علی (ع) در برابر زورگوییهای حکام مسلمان نما و ظالم به مقابله و مقاومت برخاستند.

در طول تاریخ پس از اسلام براساس آموزه های مکتب تشیع مردم ایران همواره به ویژه در دوران غیبت امام عصر(عج) مطیع علمای دین و مراجع تقلید بودند. تشکیل حوزه های دینی در شهرهای ایران به خصوص شهر قم و حوزه کهن و ریشه دار نجف و ظهور مراجع بزرگ در این حوزه ها و داشتن تعامل و ارتباط هرچه بیشتر مردم با مراجع, زمینه ای را فراهم کرد تا مومنان آزاده رهبران دینی مورد اعتماد خود را مهمترین مرجع حل وفصل مسائل خویش بدانند. در حوادث واقعه به آنان مراجعه نمایند و حتی برای یک روز هم حاکمیت ستمگران را نپذیرند و از همین نقطه به راهنمایی روحانیون و الهام از آرمانهای اسلامی قدم به قدم گام در راه مبارزه با استبداد و استعمار بگذارند چنانکه در انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (ره) اتفاق افتاد.

انقلابی که زلزله ای در جهان معاصر ایجاد نمود و جهانیان را به شگفتی واداشت.

رهبری این انقلاب را مردی برعهده داشت که شخصیتش در مکتب فقه و فقاهت «فیضیه» شکل گرفته بود. فقیهی فرزانه, عارفی آگاه, فیلسوفی شجاع, ادیبی عمیق, مفسری بینا و سیاستمداری دانا بود. او سیاست و سیاستداری را پیشه خود نمی دانست بلکه آن را وظیفه خود می دانست. کلامی جذاب و فکری پویا داشت. ذهن و زندگیش جامع علم و عمل بود هر آنچه را بر زبان می راند و به هر میزان که از مردم می خواست خود پیش و بیش از دیگران به آن عمل می کرد, اعتقادش چون صخره های سخت, و همتش به بلندای قله ها بود, چون شجره طیبه اندیشه اش از آبشخور فرهنگ قرآن سیراب می شد.

شاید بتوان گفت اولین و مهمترین پیامی که منادی انقلاب و رهبر فرزانه مان به گوش جهان و جهانیان رسانید, چیزی جز خدامحوری و رهایی بی قید و شرط از سلطه شوم استکبار جهانی به ویژه آمریکا نبود که این آوای جانبخش بر دلهای آزاداندیشان و مجاهدانی که دردآشنای غربت اسلام و تاریکی انحطاط اندیشه بودند نشست و همچون آهن ربایی جذاب, افکار و اندیشه ها را معطوف به خود ساخت.

امام راحل همواره حکومت را برای مردم, با مردم و در خدمت مردم می خواستند و تاکید فراوان بر استقلال و خودباوری داشتند, زیرا مهمترین عامل موثر در جهت قطع ایادی شرق و غرب و دستیابی به حاکمیت و استقلال چیزی جز خودباوری نیست و این روحیه وقتی بوجود خواهد آمد که تحولی عظیم را در جان و درون خود بوجود آوریم.

منظور ایشان از استقلال در تمام جنبه ها و شئون بود. در عین حال خودباختگی را مانعی در راه استقلال می دیدند و خودباوری و خودکفایی را شرط استقلال حتی استقلال فکری می دانستند. ایشان در سخنان خود در دیدار با وزیر و کارکنان آموزش و پرورش وقت در سال 1360 می فرمایند:

«ما باید سالهای طولانی زحمت و مشقت بکشیم یا از فطرت ثانی خود متحول شویم و خود را بیابیم و روی پای خویش بایستیم و مستقل گردیدیم و دیگر احتیاجی به شرق و غرب نداشته باشیم و... اگر این مهم را انجام دادیم, مطمئن باشید که هیچ کس و هیچ قدرتی نمی تواند به ما ضربه بزند.

اگر ما از نظر فکری مستقل باشیم آنها چگونه می توانند به ما ضربه بزنند».2

امام خمینی (ره) با دم مسیحایی خود روح اعتماد به نفس و خودباوری را در کالبد ملت ایران دمید و این ملت را به نقطه غرورمند خودباوری رسانید, او در فرازی از سخنان خود فرمود :

«اطمینان داشته باشید اگر بخواهید می شود. اگر بیدار بشوید می خواهید, شما بیدار بشوید و بفهمید این معنا را که نژاد ژرمن از نژاد آریا بالاتر نیست و غربیها از ما بالاتر نیستند».3

در بخش دیگری از رهنمودهای خویش فرمود:

«اساس, باور این دو مطلب است: باور ضعف و سستی و ناتوانی ـ و باور قدرت و قوه و توانایی. اگر ملت این باور را داشته باشد که ما می توانیم در مقابل قدرتهای بزرگ بایستیم, این باور اسباب این می شود که توانایی پیدا می کنند و در مقابل قدرتهای بزرگ ایستادگی می کنند. این پیروزی که شما به دست آوردید برای اینکه باورتان آمده بود که می توانید ...».4

حضرت امام خمینی (ره) آزادی را بالاترین نعمتی می دانستند که از سوی خالق باریتعالی به بشریت عطا شده است. انسان را مختار و آزاد آفرید تا او را در بستر حیات و زندگی بیازماید. آزادی به عنوان ارمغانی بزرگ از سوی دین مبین اسلام به انسانهای آزاداندیش پیش کش شد و آنانکه با همه توان فکری خود به میدان آمدند تا دین و آزادی را در مقابل یکدیگر قرار بدهند امام راحل (ره) فرمود:

«در اسلام دمکراسی مندرج است و مردم آزاد هستند به بیان عقاید خود بپردازند و بدان عمل کنند تا زمانی که توطئه ای در کار نباشد و مسائلی مطرح نشود که نسل ایران را به انحراف بکشاند».5

آنچه که در اندیشه سیاسی حضرت امام (ره) قابل طرح است, پیدایش نهال نوپای دمکراسی دینی در انقلاب اسلامی بود, دمکراسی به معنای تحقق عینی حق تعیین سرنوشت دنیایی و دین به معنای حضور حق در حیات فردی و جمعی است. از نظر ایشان انسان موجودی است که می تواند با اتکا بر خصلت وجودی خویش (اراده), به معنای وجودی خویش (کمال) تحقق بخشد و به مفهوم کلیدی در فلسفه اخلاق امام خمینی (ره) همانا عمل صالح است و مبارز سیاسی مصداقی است از مصادیق عمل صالح.

دشمن شناسی و استکبارستیزی از مهمترین عناصر فرهنگ و تمدن در حیات اجتماعی است. جاودانگی و استمرار این اندیشه بیش از هر چیز مرهون سعی و تلاش رادمردان و بزرگان و فرزانگانی است که با همت والای خویش گام در این راه نهادند و همچون نوری در دنیای ظلمانی جوامع بشری را هدایتگری کردند و مردم را به قسط و عدالت, سعادت و آزادی و استقلال فراخواندند.

امام خمینی خود یکی از این دشمن ستیزان, آگاه و بلندآوازه بود که با تکیه بر روح ذلت ناپذیری و ستم ستیزی فریاد «هیهات منا الذله» را که برگرفته از اسلام ناب محمدی (ص) بود سردادند و این فریاد که از عمق ایمان او نشات می گرفت لرزه بر پیکره بیگانگان و بیگانه پرستان افکند. از کلام و کلماتش کرامت می بارید و مشعل امید را در دلهای سرد و فرسوده برمی افروخت و همچون اکسیری ناب, مس دلها را مبدل به طلای خالص می ساخت نهیبش صاعقه ای بود برای نوکران استکبار و حرکتی پر از جوشش بود توکل و تقوایش بارقه ای بود برای جذب عدالت جویان و رسانیدن آنان به ساحل نجات.

آن پیر روشن ضمیر, در هر شرایط مناسبی, به روشنگری می پرداخت و اهداف شوم دشمنان را برملا می ساخت او در تاریخ 29/4/67 مسلمانان را به پاسداری از هویتهای الهی توصیه کرد و تصمیم شیطانی دشمن را نسبت به غارت ارزشهای اسلامی گوشزد نموده و فرمود:

«نکته مهمی که همه ما باید به آن توجه کنیم و آن را اصل و اساس سیاست خود با بیگانگان قرار دهیم اینست که دشمنان ما و جهانخواران تا کی و کجا ما را تحمل می کنند و تا چه مرزی استقلال و آزادی ما را قبول دارند به یقین آنان مرزی جز عدول از همه خوبیها و ارزشهای معنوی و الهیمان نمی شناسند و به گفته قرآن کریم, هرگز دست از مقاتله و ستیز با شما برنمی دارند مگر اینکه شما را از دینتان برگردانند.»6

از مهمترین محورهای بحث احیاگری و اصلاح طلبی امام خمینی (ره) در اندیشه هایشان: اعتقاد آن حضرت به احیای اندیشه حکومت اسلامی و رهبری دینی است. زمانی که حضرت محمد(ص) از مکه به مدینه هجرت نمودند در مدینه پایه های حکومت اسلامی را بنیان نهادند و ده سال آخر عمر گهربار خویش را به تقویت

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد سیاست در اسلام