دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده و جامعه بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی در شهرستان نیشابور
« فصل اول »
تعاریف و مفاهیم
مقدمه
امروز جامعه در حال پیشرفت، نیازمند افرادی مسئول و خودکفا است و آموزش مسئولیت پذیری به کودکان نیازمند جوی خاص در خانه و مدرسه است.
بایستی شرایطی فراهم کرد تا کودکان و نوجوانان، ابزارهای نگرش و ارزشیابی پیدا کنند تا به کمک آنها بتوانند بهتر تصمیم گیری کنند. تصمیماتی که آنان را در این دنیای پیچیده به سوی زندگی بارور و رضایت بخش رهنمون کند. انسانهای امروز بیش از بیش نیازمند پذیرش مسئولیت برای زندگی و سرنوشت خود هستند و این امر میسر نمی شود مگر اینکه مبنای آموزش و پرورش آنها مبتنی بر افزایش درک کودکان و نوجوانان در مورد نقش خود آنها به تعیین سرنوشت و ساخت کیفیت زندگیشان باشد و برای رسیدن به این اهداف، سعی و کوشش و برنامه ریزی دقیق لازم است.
آغاز زندگی اجتماعی کودک
همانطور که می دانیم انسان اجتماعی متولد شده و از زمانی که کودک به مادرش مهر می ورزد و یا به دیگران احساس عشق ، حد و یا دشمنی می کند ، اجتماعی است . روان شناسان تربیت اولیه را در شکل گیری شخصیت کودک بسیار مؤثر دانسته اند .
فروید اولین کسی که نقش نخستین تربیت را در تشکیل شخصیت کودک عنوان کرد ، و جامعه شناسان را بر آن داشت تا از این دریچه به افراد و گذشتة آنان بنگرند و به تحصیل آن بپردازند . چرا که شخصیت هر فرد از ترکیب دو زمینه فطری و اکتسابی صورت می پذیرد . بدین معنا که بعضی از خصوصیات زمینه وراث و ژنتیکی دارند و برخی از آنها اکتسابی است. رفع نیازهای زیستی نوزاد و گرفتن پستان مادر و مکیدن و شیرخوردن، خوابیدن و نظایر آن، به طور غریزی و بدون آموزش صورت می پذیرد. ولی در زمان اندک، زمانی که کودک دست خود را برای گرفتن اشیاء ( خوب یا بد ، خطرناک و یا بی خطر ) دراز می کند، وقتی که سراپا ایستاده آهنگ راه رفتن می کند، آموزش و پرورش اهمیّت و ضرورت خود را می نمایاند، در این موقع است که مرحله ی یادگیری کودک آغاز می گردد. اساس یادگیری اجتماعی کودک که با مشکلات آموزشی نیز توأم است. از وقتی شروع می شود که با« دیگری »مواجه می گردد.یعنی اولین برخورد وی با افراد غیر از والدینش، یا افرادی چون خودش که تا کنون در ذهن و تصورش نبوده است.
او نه پدر و مادرش است و نه اسباب بازی، بلکه او« دیگری » و بیگانه است. کودک در نخستین برخورد و با این« دیگری » اولین نیاز اجتماعی شدن را درک می کند . و با این احساس « زندگی اجتماعی » وی آغاز می گردد. در برابر این وضع جدید مبهوت و سرگردان می شود. نمی داند چه بکند و چه واکنشی از خود نشان دهد. بخندد ، گریه کند ، سازش نماید و یا تسلیم شود. احساس نیاز اجتماعی از طرفی در« خویشتن خود » و از طرف دیگر، کشمکش درونی ایجاد می کند و، واکنش پناه بردن به مادر را در وی می آفریند. کودک تا چهار سالگی در مرحلة سرگردانی و تزلزل تصمیم قرار دارد. تسلط بر دیگران را با همکاری با دیگران و شیر را با سازش در هم می آمیزد. چرا که هنوز یادگیری انجام نشده و تجربة اجتماعی را کسب نکرده است او باید بعضی از بازتاب های اجتماعی را که بکارگیری آنها لازمة زندگی اجتماعی است، و نیز اصول و قواعد رفتارهای لازم و مورد قبول اجتماع را از طریق خانواده و بعضی از نهادها بیاموزد.
در این صورت که فرد با حفظ خویشتن خود شخص اجتماعی می شود و با جامعه و محیط اجتماعی خود روابط پیدا می کند این یادگیری اجتماعی به تدریج تا ۹ سالگی صورت می پذیرد و ادامه می یابد .
مهمترین مراحل تحول شخصیت اجتماعی کودکان از نظر مید :
به عقیده مید کودک طی دو مرحله شخصیت اجتماعی و خودش شکل می گیرد که عبارتند از مرحلة نمایشی و مرحله بازی . کودک در مرحلة نمایش نقشهای آدمهایی که برایش مهمند ، مانند پدر ، مادر ، برادر ، یا خواهر را یاد می گیرد و از این طریق نقشهای متنوعی را به نمایش می گذارد و خودش را در نقشهای گوناگون می بیند که در آینده بخشی از شخصیت و خود اجتماعی او را می سازند . اما در این مرحله ، کودک هر یک از این نقشها را به گونه ای جداگانه و بدون ارتباط متقابل آنها فرا می گیرد . هر کودکی برای آن که ادراک یکپارچه تر و منسجمتری از خود و جامعه اش به دست آورد ، باید علاوه بر مرحلة نمایشی مرحلة بازی را نیز پشت سر گذارد تا به خود و شخصیت اجتماعی کاملی دست یابد . در این مرحله ، کودک چشم انداز فراگیری از نقشهای گوناگون اجتماعی را در قالب یک جامعیت یکپارچه و تعمیم یافته به دست می آورد و در نتیجه ، به ادراک منسجمتری از خود نیز دست می یابد .
جامعه پذیری
همانطوریکه اشاره شد کلیه عناصر جامعه (از جمله گروههای اجتماعی، خرده گروهها و حتی کوچکترین عنصر آن یعنی فرد) به طور مستمر و مداوم در حال تغییر و تحول می باشند .
افراد جدیدی که به جامعه می پیوندند (مثلاً نوزادان) ضرورتاً باید با هنجارها ،معیارها، ضوابط و ارزشهای اجتماعی و فرهنگی جامعه آشنا شده و خود را با آنها همساز و هماهنگ نمایند .فرایند و جریانی که از طریق آن عناصر فرهنگی و اجتماعی به افراد جدید هر جامعه منتقل شده و در درون آن جایگزین می شوند را جامعه پذیری می نامند .
جامعه پذیری جریانی است که الگوها ، مفاهیم اجتماعی ، ضوابط رفتاری ، زبان ، ارزشهای فرهنگی و هنجارهای گروهی را به افراد جامعه انتقال می دهد .
جامعه پذیری ، در جریان زندگی اجتماعی ، فرد را با کلیة مظاهر جامعه و زندگی اجتماعی هماهنگ می نماید و او را برای زندگی اجتماعی مهیا و مجهز می کند .
کودکی که در یک جامعه متولد می شود ، از هر گونه شناخت از محیط پیرامون ( از جمله محیط اجتماعی ) تهی و خالی است . روابط او با والدین و اطرافیان ، بتدریج معیارها و مفاهیم زندگی اجتماعی را ( در ذهن ) او تعبیه می کنند و کودک را به موجودی اجتماعی و همساز با عناصر مختلف حیات اجتماعی تبدیل می نمایند . این جریان را جامعه پذیری می خوانند .
جامعه پذیری در هر جامعه یا از طریق نهادها و سازمانهای اجتماعی ، فرهنگی با برنامه ریزی و به طریقی هدفمند صورت می گیرد ( نظیر خانواده و مدرسه ) و یا به صورت خود بخودی ( غیر برنامه ریزی شده ) از طریق خود فرد بدست می آید ( از طریق گروههای همبازی و . . . ) .
عوامل یا کارگزاران جامعه پذیری
فرآیند جامعه پذیری در بر گیرندة تأثیرات متفاوتی است که در طول زندگی بر فرد وارد می آید مهمترین این تأثیرات عبارت است از تأثیر عوامل ( کارگزاران ) جامعه پذیری یعنی افراد ، گروه ها و نهادهای مهمی که وضعیت های ساختی را ، که جامعه پذیری درون آنها رخ می دهد ، فراهم می سازند . چهار عامل از عوامل یاد شده یعنی خانواده ، مدرسه ، گروه همسالان و وسایل ارتباط جمعی بویژه در جوامع نوین حائز اهمیت می باشند زیرا که عوامل مذکور به طور مداوم و مؤثر بر هر کسی تأثیر می گذارند .
مدرسه عامل یا کارگزاری است که رسماً توسط جامعه موظف به اجتماعی کردن نوجوانان در زمینة مهارتها و ارزشهای خاصی گردیده است .
در مجموعه مدرسه ، نوجوان برای اوّلین بار تحت نظارت مستقیم کسانی که خویشاوند او نیستند قرار می گیرد . پس از این دیگر کودک در مدرسه به عنوان فردی مخصوص و شناخته شده محسوب نمی شود بلکه او اکنون یکی از افراد گروه دانش آموزان است و تابع همان مقررات و انتظاراتی است که هر فرد دیگر تابع آنها می باشد .
موفقیتها یا شکستهای تحصیلی و چگونگی رفتار شخصی بخشی از سوابق رسمی و همیشگی فرد می شود و کودکان مدرسه ای می آموزند که خود را با همان معیار هایی که دیگران در مورد آنها بکار می برند ، ارزیابی کنند . مشارکت در زندگی مدرسه همچنین وابستگی و اتکای کودکان را به خانواده کاهش می دهد و ارتباطات جدیدی با جامعه بزرگتر که ورای خانواده قرار دارد ،ایجاد می کنند.
عوامل دیگر
علاوه بر عواملی که بیان شد.ممکن است مردم تحت تأثیر عوامل دیگر جامعه پذیری مانند، گروههای مذهبی، سازمانهای جوانان و بعدها در زندگی تحت تأثیر شرکتها ،کلوپها، جنبشهای سیاسی و خانه های سالمندان ، قرار گیرند.
دنیس رانگ:توجه را به مفهومی جلب کرده است که تحت عنوان« فراسوی جامعه پذیری انسان » نامیده است یعنی این عقیده که ما اندکی بیش از محصول قابل پیش بینی جامعه پذیری هستیم که بطور یکنواخت و سازگار با نظم اجتماعی آشنا شده ایم . او خاطر نشان می سازد که مردم غالباً احساس می کند تحت اجبار و فشار جامعه قرار دارند که آنچه را مایل به انجام آن نیستند ، انجام دهند و این نشانة آن است که جامعه پذیری کامل نیست .
هدفهای جامعه پذیری
محتوای فراگرد اجتماعی شدن به گوناگونی جامعه های انسانی است بدین معنا که هر جامعه ای با توجه به شرایط و مقتضییات خود ، افراد را پرورش می دهد ؛ مثلاً ، اسکیمو به کودک خود می آموزد که چگونه در مقابل سرمای قطبی از خویش مواظبت کند یا کودک کویر نشین می آموزد که چگونه با آفتاب سوزان صحرا کنار بیاید ، علی رغم تفاوتهای محیطی و فرهنگی ، جامعه پذیری دارای هدفها و مقاصد مشترکی است که به مهمترین آنها می پردازیم :
۱- یکی از مقاصد جامعه پذیری آموزش قواعد و نظامات اساسی ، از آداب و عادات و رفتار روزمره گرفته تا روشهای علمی ، به افراد است .
۲- فراگرد جامعه پذیری به همان میزان که عادات و رفتار فردرا مطابق هنجارهای اجتماعی ، تحت نظم و انضباط در می آورد ، به او امید و آرزو میدهد .
۳- فراگرد جامعه پذیری از طریق بر آوردن خواسته ها ، آرزوها ، امیدها و سوداهای فردی یا ممانت از دستیابی بدانها ، برای فرد هویت می آفریند .
۴ - فراگرد جامعه پذیری ، نقشهای اجتماعی و نگرشها ، انتظارات و گرایشها ی مربوط به آن نقشها را به فرد می آموزد .
۵ - هدف دیگر فراگرد جامعه پذیری ، آموختن مهارتها است .
اجتماعی شدن
اجتماعی شدن فرایندی است که طی آن کودک ناتوان به تدریج به شخص خود آگاه، دانا و ورزیده در شیوه های فرهنگی که در آن متولد گردیده است تبدیل می شود. اجتماعی شدن نوعی برنامه ریزی فرهنگی، نیست که در آن کودک تأثیراتی را که با آنها برخورد می کند به طور انفعالی جذب نماید. حتی کودک نوزاد نیازها و خواستهایی دارد که بر رفتار کسانی که مسئول مراقبت از او هستند تأثیرمی گذارد. اجتماعی شدن نسلهای مختلف را به یکدیگر پیوند می دهد. تولد یک کودک زندگی کسانی را که مسئول پرورش او هستند تغییر می دهد و در نتیجه آنها خودشان فرایند های یادگیری جدیدی را تجربه می کنند. تجربة پدر و مادری معمولاً فعالیتهای بزرگترها را به کودکان برای بقیة زندگی هر دو پیوند می دهد. بدیهی است بزرگترها هنگامی که پدربزرگ و مادر بزرگ می شوند، هنوز پدر و مادر باقی می مانند، و بدین سان یک رشته روابط دیگری را به وجود می آورند که نسلهای مختلف را به هم پیوند می دهد. اگرچه فرایند یادگیری فرهنگی در دوران بچگی و اوایل کودکی شدیدتر از دوره های بعدی است، یادگیری و سازگاری در سراسر دور زندگی ادامه می یابد.
اجتماعی شدن فرایندی است که به انسان، راههای زندگی کردن در جامعه را می آموزد و شخصیت می دهد و ظرفیتهای او را در جهت انجام وظایف فردی و به عنوان عضو جامعه، توسعه می بخشد.
در آغاز زندگی، کودک از دیگران فرا می گیرد که چه رفتارهایی از او انتظار می رود و او دارای چه نوع شخصیتی است.مثال(۱) کودکی که برای نخستین بار وارد دبستان می شود، نخستین تماس جدی خود را با یک سازمان رسمی اجتماعی شدن برقرار می کند، امّا حتی پیش از این دوران نیز کودک از طریق مناسبات متقابلی که در خانه و با اعضای گروههای همبازی خود داشته، تا حدی اجتماعی شده است. چنانچه کودک بر طبق رفتار های مورد انتظار عمل کند، آنگاه در همة موارد مشابه از اقبال و پاداش دیگران برخوردار می شود امّا چنانچه کودک بر خلاف انتظارات گروه رفتار کند، احتمالاً چنین رفتاری طرد او از گروه را در پی خواهد داشت.
پاسخ به این سؤال که آیا انسان اجتماعی است؟
نظرات مختلفی از دانشمندان در دست داریم. بعضی اجتماعی بودن انسان را فطری و برخی نیازهای بشری را موجب اجتماعی شدن او دانسته اند. آنچه که اغلب دانشمندان بدان نظر مثبت دارند، اینکه اجتماعی بودن انسان بطور فطری نیست.
چرا که در این صورت می بایست مانند حیوانات دگرگونی و تحول در انسان نیز صورت می گرفت . از این رو می توان گفت که فطرت، نیاز و تعقل، او را به سوی زندگی اجتماعی سوق داده است.اساس اولین نیاز اجتماعی شدن در کودک با روبرو شدن با« دیگری » شکفته می شود. در آغاز این مرحله در واکنش سرگردان می ماند و سرانجام به مادرش پناه می برد. این تزلزل در تصمیم گیری تا۴ سالگی ادامه می یابد، تا اینکه بر کسب تجارب اجتماعی و آموختن اصول و قواعد رفتارهای لازم از طریق خانواده و نهادها توفیق می یابد، این یادگیری اجتماعی به تدریج تا ۹ سالگی ادامه دارد. انسان از طریق اجتماعی شدن با قواعد، هنجارها و آداب جامعه آشنا می شود.
گونه های اجتماعی شدن
اجتماعی شدن می تواند هم از طریق رسمی و هم از راههای غیر رسمی انجام گیرد. نهادهای آموزشی نمونه ای از عوامل رسمی و ساختار انتقال شیوه های عملکرد اندیشیدن مقبول جامعه به فرد به شمار می آیند. امّا اجتماعی شدن می تواند از طریق روابط متقابل با همسالان و عضویت در گروهها و باشگاههای غیر رسمی نیز تحقیق پذیرد.
تأثیر هنجار ها بر اجتماعی شدن فرد
ازآنجا که انسان به غرایز بسیار متنوعی مجهز نشده است،برای آنکه بتواند به حیات خود ادامه دهد،بناچار می آموزد که چگونه به دیگران بپیوندد و حتّی برای رفع بنیادی ترین نیازهای خود با آنها همکاری کند. آنچه همکاریهای میان افراد بشر و وابستگی متقابل آنها به یکدیگر را ممکن می سازد، نظامی از الگوهای رفتار آموخته است که دیگر اعضای یک فرهنگ در آن سهیمند. این الگوهای رفتار مشترک یا معیارهای رفتار را هنجار می نامند. کودک ، از سنین بسیار پایین ، هنجارهای فرهنگی تأیید شده را کسب می کند و با این کار در فرایند اجتماعی شدن قرار می گیرد.
اهداف اجتماعی شدن
هدفهای بنیانی فرایند اجتماعی شدن را می توان به قرار زیر خلاصه کرد .
1- شخص باید مهارتهای ضروری را که برای زندگی در جامعه ضروری است فرا بگیرد .
2- شخص باید بتواند به صورت مؤثری با دیگران ارتباط برقرار کند و توانایی خواندن ، نوشتن و سخن گفتن پیدا کند.
3- فرد باید بتواند نیازهای بدنی خود ، همچون قضای حاجت را به شیوهای قابل قبول جامعه فرا گیرد .
4- فرد باید ارزشها و اعتقادات اساسی جامعه خود را در ذهن خود متمرکز کند.
عوامل اجتماعی شدن
می توان به گروهها یا زمینه های اجتماعی که فرایندهای مهم اجتماعی شدن در درون آنها رخ می دهد تحت عنوان عوامل اجتماعی شدن اشاره کرد. در همه فرهنگها ، خانواده عامل اصلی اجتماعی شدن کودک در دوران طفولیت است امّا در مرحله بعدی زندگی فرد ، بسیاری از عوامل دیگر اجتماعی شدن نقش دارند.
خانواده
از آنجا که نظامهای خانواده بسیار متفاوت هستند، دامنه تماسهایی که کودک تجربه می کند به هیچ وجه در فرهنگهای مختلف یکسان نیست . همه جا مادر معمولاً مهمترین فرد در نخستین دوره زندگی کودک است ، امّا همانگونه خاطر نشان گردیده است ، ماهیت روابطی که میان مادران و کودکانشان بر قرار می شود تحت تأثیر شکل و نظم و ترتیب تماس آنها قرار می گیرد. این جریان ، به نوبه خود ، به وسیله خصلت نهادهای خانواده و رابطه شان با گروه بندی های دیگر در جامعه مشروط می شود . در جوامع امروزی ، اجتماعی شدن بیش از همه در یک زمینه کوچک خانوادگی رخ می دهد . بیشتر کودکان نخستین سالهای زندگی خود را در درون یک واحد خانوادگی شامل مادر، پدر و شاید یکی دو فرزند دیگر سپری می کنند.
امّا ، در بسیاری از فرهنگ ها ، عمّه ها یا خاله ها ، عموها یا دایی ها و نوه ها غالباً جزء یک خانواده واحد بوده و مراقبت کودکان ، حتّی اطفال بسیار خردسال ، را به عهده دارند با وجود این تفاوتهای زیادی از نظر اهمیت زمینه های خانوادگی وجود دارد. بعضی از کودکان در خانواده هایی پرورش می یابند که تنها یکی از والدین در آن حضور دارد بعضی توسط دو مادر و دو پدر ( پدر و مادر جدا شده و ناپدری و نا مادری ) مراقبت می شوند . بخشی اعظم زنانی که تشکیل خانواده داده اند اکنون در خارج از خانه به کار اشتغال دارند و به فاصله نسبتاً کمی بعد از تولد فرزندانشان به کار خود بر می گردند. با وجود این تفاوتها ، خانواده معمولاً یکی از عوامل عمده اجتماعی شدن از دوران کودکی تا نوجوانی و پس از آن است. که به صورت یک سلسله مراحل پی درپی رشد و تکامل ، نسلها را به یکدیگر مربوط می سازد. خانواده ها و جایگاهای ، مختلفی در چارچوب کلی نهادهای یک جامعه دارند. در بیشتر جوامع سنتی ، خانواده ای که فرد در آن متولد می شود تا اندازه زیادی تعیین کننده موقعیت اجتماعی فرد در بقیه زندگانیش است . در جوامع امروزی غربی ، موقعیت اجتماعی به این ترتیب در هنگام تولد به ارث برده نمی شود . با وجود این منطقه و طبقه اجتماعی خانواده ای که فرد در آن متولد می شود بر الگو های اجتماعی شدن به شدّت تأثیر می گذارند کوکان شیوه های رفتار ویژه و مادر شان یا دیگران را در همسایگی یا اجتماع محلی اشان فرا می گیرند.
الگو های مختلف پرورش کودک و انضباط همراه با ارزش ها و انتظارات متعارض ، در بخش های گوناگون جوامع بزرگ یافت می شود. اگر به این بیاندیشیم که زندگی مثلاً برای کودکی که در یک خانواده فقیر سیاه پوست در یک محلة فقیر نشین شهر پرورش می یابد ، در مقایسه با کودکی که در یک خانواده مرفه سفید پوست در حومه سفید پوست نشین شهر متولد می شود چگونه است ، آنگاه درک تأثیر انواع زمینه خانوادگی آسان می شود تحقیقات جامعه شناختی فراوانی که انجام شده به ما امکان می دهد این تفاوتها را به گونة دقیق تری تشریح کنیم بدیهی است فقط محدودی از کودکان ممکن است به سادگی بی چون و چرا بینش والدین خود را بپذیزند. این مطالب به ویژه در جهان معاصر که دگرگونی در آن بسیار فراگیر است ، درست است . از این گذشته ، صرف وجود انواع گوناگون عوامل اجتماعی کردن به ناهمگراییهای بسیار میان بینشهای کودکان ، نوجوانان و نسل پدر و مادری می انجامد.
روابط همالان
یکی دیگر از عوامل اجتماعی شدن گروه همالان است. گروههای همالان گروههای دوستی کودکان هم سن هستند. در بعضی از فرهنگها، به ویژه، جوامع کوچک سنتّی، گروههای همالان به عنوان طبقات سنی رسمیت یافته اند. هر نسلی دارای حقوق و مسئولیّت هایی است، که با پیرتر شدن اعضایش تغییر می کنند. ( نظام های طبقات سنی معمولاً به مردان محدود می شوند ) اغلب مراسم یا مناسک ویژه ای وجود دارد که گذار افراد را از یک طبقۀ سنی به طبقۀ دیگر مشخص می نمایند. افرادی که در درون یک مجموعۀ سنی خاص قرار می گیرند معمولاً در سراسر زندگیشان ارتباطات نزدیک و دوستانه برقرار می کنند. نمونۀ یک مجموعۀ طبقات سنی عبارت است از دورۀ کودکی، دورۀ جنگجویی کهتر،دورۀ جنگجویی مهتر، دورۀ ریش سفیدی کهتر و دورۀ ریش سفیدی مهتره مردان از این مراحل نه به عنوان افراد ، بلکه به عنوان گروههای کامل گذر می کند. اهمیّت خانواده در اجتماعی شدن کاملاً آشکار است ، زیرا تجربۀ کودک و طفل بسیار خردسال کم وبیش منحصراً در درون آن شکل می گیرد. امّا اینکه گروههای همالان تا چه اندازه مهّم هستند، به ویژه برای آن دسته از ما که در غرب زندگی می کنیم، چندان آشکار نیست . با وجود این ، حتّی بدون طبقات سنی رسمی، کودکان بالاتر از ۴یا۵ سال معمولاً وقت زیادی را در کنار دوستان همسال خود صرف می کنند. با در نظر گرفتن نسبت بالای زنانی که اکنون جزء نیروی کار هستند، و فرزندان خردسالشان در مراکز مراقبت روزانه با همدیگر به سر می برند. روابط همالان امروز حتّی بیشتر از پیش اهمیت دارد، و بدیهی است مدارس در اینجا تأثیر بسیار مهمی دارند نظریه های مید و پیاژ هر یک بحق بر اهمیت روابط همالان تأکید می ورزند. پیاژه به ویژه بر این موقعیّت تأکید می کند که روابط همالان دموگراتیک تر از روابط میان کودک و پدر و مادرش است .واژۀ هُمال ، به معنای و برابر، است ، و روابط دوستی که میان کودکان خردسال بر قرار می شود به طور معقول گرایش به برابری طلبی دارد. یک کودک قوی ، یا از نظر جسمانی نیرومند ممکن است تا اندازه ای سعی کند بر دیگران تسلّط یابد. با وجود این چون روابط همالان بر پایۀ رضایت متقابل استوار است، و نه بر پایۀ وابستگی ای که ذاتی موقعیت خانوادگی است ناچار باید میزان زیادی بده و بستان وجود داشته باشد. پیاژه خاطر نشان می سازد که ، والدین به واسطۀ قدرتشان قادرند ( به درجات متفاوت ) قواعد رفتار را به فرزندانشان تحمیل کنند. بر عکس، در گروههای همالان کودک زمینۀ کنش متقابل متفاوتی را کشف می کند، که در آن می توان قواعد رفتار را مورد آزمون و کاوش قرار داد . روابط همالان اغلب در سراسر زندگی شخصی اهمیّت خود را حفظ می کند. به ویژه در نواحی ای که تحرک اجتماعی زیاد نیست ، افراد ممکن است در بیشتر یا همۀ زندگیشان عضو یک جرگه غیر رسمی بوده یا یک گروه از دوستان را حفظ کنند. حتّی در جایی که این گونه نباشد باز احتمال دارد که روابط گروه همالان فراتر از دوران کودکی و نوجوانی تأثیر مهّمی داشته باشد. گروههای غیر رسمی افرادی که در سنین مشابهی هستند در محل کار، یا در حوزه های دیگر، معمولاً در شکل دادن به نگرشها و رفتار افراد اهمیّت پایداری دارد.
مدارس
آموزش در مدرسه یک فرایند رسمی است؛ یک برنامه معین از دروسی که باید فراگرفته شوند وجود دارد. با وجود این مدارس از جنبه های ظریف تری عوامل اجتماعی شدن نیز هستند. در کنار برنامه ی آموزش رسمی چیزی که بعضی جامعه شناسان آن را برنامه آموزشی پنهان نامیده اند وجود دارد که یادگیری کودکان را مشروط می کند (ر.ک. به فصل 13؛ آموزش و پرورش، ارتباطات و رسانه های همگانی) از کودکان انتظار می رود یاد بگیرند که در کلاس آرام باشند، به موقع در کلاس حاضر شوند . مقررات انضباطی مدرسه را رعایت کنند. از آنها خواسته می شود اقتدار معلمان را بپذیرند و نسبت به آن پاسخگو باشند. واکنش های معلمان نیز بر انتظاراتی که کودکان از خودشان دارند تأثیر می گذارد. اینها به نوبه ی خود، با تجربة شغلی آنها هنگامی که مدرسه را ترک می گویند پیوند پیدا می کند. گروههای همالان اغلب در مدرسه تشکیل می شوند، و نظام طبقه بندی کودکان در کلاسها بر حسب سن تأثیر آنها را تقویت می کند.
رسانه های همگانی
روزنامه ها، نشریات ادواری و مجلات از پایان قرن هجدهم به بعد در غرب رواج یافتند، امّا تعداد خوانندگان آنها نسبتاً اندک بود. تنها در یک قرن پس از آن بود که این گونه مطالب چاپی جزئی از تجربه ی هر روزة میلیونها نفر گردیده – نگرش ها و عقاید آنها را تحت تأثیر قرار دادند. گسترش رسانه های هگانی متکی بر اسناد چاپی ، به زودی با ارتباطات الکترونیکی همراه گردید. کودکان انگلیسی معادل تقریباً یکصد روز مدرسه را در هر سال صرف تماشای تلویزیون می کنند. بزرگسالان نیز تقریباً به همین اندازه به تماشای تلویزیون می پردازند. یک مطالعه پژوهشی نشان داد که، اگر یک گزارش خبری در تلویزیون با گزارشی روزنامه متفاوت باشد، تعداد افرادی که گزارش تلویزیون را باور می کنند بیش از دو برابر کسانی است که گزارش روزنامه را باور کرده اند.
تحقیقات فراوانی انجام شده که تأثیر برنامه های خاص یا انواع برنامه های تلویزیون را بر نگرش های کودکان و بزرگسالان بررسی و تحلیل کرده اند. بیشتر این تحقیقات از نظر استنباطاتشان قطعی نیستند. به عنوان مثال هنوز توافق نشده است که تا چه اندازه نمایش خشونت ، رفتار پرخاشگرانه را در میان کودکان تشویق می کنند. امّا نمی توان تردید کرد که رسانه ها نگرش ها و بینش های مردم را عمیقاً تحت تأثیر قرار می دهند. آنها انواع گوناگون اطلاعات را که افراد به گونة دیگری کسب نخواهند کرد انتقال می دهند. روزنامه ها، کتاب ها ، رادیو ، تلویزیون ، فیلم ها ، موسیقی ضبط شده و مجلات عمومی ما را در ارتباط نزدیک با تجاربی قرار می دهند که به گونة دیگری نمی توانستیم آگاهی چندانی از آنها داشته باشیم . امروزه جوامعی که کاملاً از تأثیر رسانه های همگانی برکنار مانده باشند، حتّی در میان فرهنگ های سنتی تر، بسیار محدودند.ارتباطات الکترونیکی حتّی در دسترس کسانی که کاملاً بیسوادند قرار دارند، و در دور افتاده ترین نواحی کشورهای جهان سوّم یافتن مردمی که رادیو، یا تلویزیون دارند امری عادی است.
سایر عوامل اجتماعی شدن
افزون بر آنچه گفته شد، به اندازه ی گروهها یا زمینه های اجتماعی که افراد قسمت زیادی از زندگیشان را در آنها صرف می کنند، عوامل اجتماعی شدن وجود دارد. کار در همه فرهنگها زمینة مهمی است که فرایند های اجتماعی شدن در آن عمل می کنند، اگر چه تنها در جوامع صنعتی است که تعداد زیادی از مردم به سر کار می روند، یعنی ، هر روز به محلهای کار که کاملاً جدا از خانه است می روند. در اجتماعات سنتی بسیاری از مردم زمین را در نزدیکی محل زندگی خود کشت می کنند، یا کارگاههایی در منازل خود دارند. کار ، در چنین اجتماعاتی ، آن گونه که در مورد بخش اعظم نیروی کار در غرب امروزی مشاهده می شود، آشکار از فعالیّتهای دیگر متمایز نگردیده است. در جوامع صنعتی، رفتن به سر کار،برای نخستین بار معمولاً مرحله ی انتقالی بسیار مهمتری را در زندگی فرد مشخص می کند تا ورود به فعالیّت کاری در جوامع سنتی. محیط کار اغلب تقاضاهای جدیدی را مطرح می کند که شاید مستلزم سازگازیهای عمده ای در شیوه نگرش یا رفتار فرد باشد، اگر چه اجتماع محلی معمولاً در جوامع امروزی خیلی کمتر از دیگر انواع نظم اجتماعی ، اجتماعی شدن تأثیر می گذارد، امّا کاملاً بی تأثیر نگردیده است.حتّی در شهرهای بزرگ اغلب گروههای همسایگی و سازمانهای کاملاً توسعه یاقته ای - مانند انجمنهای داوطلبانه ، باشگاها یا کلیساها - وجود دارند که عقاید و فعالیّتهای کسانی را که در آنها مشارکت می کنند قویاً تحت تأثیر قرار می دهند .
باز اجتماعی شدن
در بعضی شرایط افراد بزرگسال ممکن است باز اجتماعی شدن را تجربه کنند، که با گسیختگی الگوهای رفتار و ارزش های پذیرفته شده پیشین، و به دنبال آن پذیرش ارزشها و الگوهای رفتار اساساً متفاوت مشخص می شود. یکی از انواع شرایطی که این جریان ممکن است در آن پدید آید هنگامی است که فردی وارد یک سازمان بازداشگاهی می شود. سازمانهایی از قبیل بیمارستان روانی ، زندان، سربازخانه، یا محیط دیگری که او را از دنیای خارج جدا کرده و تابع الزامات جدید و انضباط سخت می سازد. در شرایطی که فشار بیش از حدی وجود دارد، تغییراتی که در شیوه نگرش و شخصیت افراد به وجود می آید ممکن است کاملاً چشمگیر باشد. در واقع ، از مطالعة این گونه وضعیتهای بحرانی، ما شناخت قابل ملاحضه ای نسبت به فرایند های رسمی اجتماعی شدن به دست می آوریم.
روشهای پرورش مسئولیت پذیری و رشد عزت نفس
۱- مسئولیت پذیری کودک از همان ابتدای زندگی متناسب با توانائیهای ذهنی و جسمانی اش رفتارهایی از خود نشان می دهد که مبین مسئولیت پذیری او می باشد او به دنیای اطراف خود می نگرد و سوژه های مختلفی را انتخاب مینماید و خود را درگیر آنها می کند . مثلاً دخترها لباسهای کثیف را می شویند ، برای خود آشپزخانه ای از وسایل بازی درست می کنند ، از عروسک خود مانند ، نوزاد نگهداری می کنند و به او شیر می دهند و . . . و پسرها نیز از پدر تقلید می کنند . نکتة مهم این که کودک در تمام این رفتارها ، مایل است مسئولیت کاری را بپذیرد .
۲- رفتار و نتایج آن اصولاً هر رفتاری نتایج و عواقبی به دنبال دارد : انسانی که نتایج ، رفتار و عمل خود را تجربه می کند ، با انسانی که این فرصت را پیدا نمی کند ، تفاوت زیادی دارد . به مثالهای زیر توجه فرمائید .
انسان اگر گرسنه باشد غذا مصرف می کند.
کودک اگر تکلیفش را انجام ندهد در مدرسه مورد مؤاخذه قرار می گیرد .
راننده اگر از چراغ عبور کند ؛ جریمه می شود .
هر کس هر رفتاری داشته باشد ، نتایج معینی به دنبال دارد . انسان از دوران کودکی بایستی بتدریج نتایج عمل خود را بشناسد و برای جلوگیری از نتایج ناخوشایند و با رسیدن به نتایج خوشایند ، آگاهانه انجام وظیفه نماید .
3- روش حل مسئله : یکی از روشهای مؤثر در رشد مسئولیت پذیری ، روش حل مسئله می باشد . انسان در زندگی همواره با مشکلات مواجه می شود ، افرادی که مقاومت بهتری در مقابل حوادث زندگی دارند ، به این واقعیت معترفند که در زندگی ، بروز حوادث و مشکلات اجتناب ناپذیر هستند .
« فصل دوم »
چهارچوب عملی تحقیق
موضوع تحقیق
بررسی میزان مسئولیت پذیری بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی در حیطه خانواده و جامعه در شهرستان نیشابور
اهداف تحقیق
هدف کلی
بررسی میزان مسئولیت پذیری در حیطه خانواده و جامعه ، بین دانش آموزان دختر مقطع پیش دانشگاهی مدارس عادی و غیر انتفاعی در شهرستان نیشابور می باشد .
هدف جزئی
هر حرکت و فعالیتی به منظور رسیدن به هدف یا اهدافی صورت می گیرد . به طوری که می توان گفت رفتار اساساً هدفدار است .
و از آنجا که انگیزه رسیدن به هدف باعث انجام کار می شود در این تحقیق نیز اهدافی در نظر است و برای رسیدن به آن اهداف تحقیقات خود را انجام می دهم .
همانطور که می دانیم برای رفع نیازهای مختلف افراد جامعه ، سازمانها و مؤسسات متعددی بوجود آمده اند ، با توجه به اینکه خانواده نمی تواند همه نیازهای دانش آموزان را برطرف کند ، این سازمانها در زندگی اجتماعی اهمیت ویژه ای دارند . یکی از آنها مدرسه ای است که برای رفع نیازهای آموزشی بوجود آمده است .
از آنجا که فعالیت و تلاش انرژی زاید دوران دانش آموزی از ویژگیهای این دوره زندگی انسان است باید برای دانش آموزان به تناسب مقطع تحصیلی و سن ، برنامه های جذاب و مورد علاقه تدارک دیده شود و زمینه را برای مسئولیت پذیری ، بروز خلاقیتها ، ابتکارات ، اصلاح رفتار و در نتیجه بالا بردن عزت نفس در آنان فراهم ساخت .
رفتار و شخصیت فرد به موقعیت ها و شرایط محیطی ، تربیتی ، و آموزشی بستگی دارد و برنامه های زندگی در دوران کودکی و نوجوانی نقش بسیاری را در زندگی و مسیر آینده فرد بازی می کند که باید تمامی نهادها ، خانواده ها و آموزش و پرورش در جهت برنامه ریزی برای لحظه لحظه اوقات دانش آموزان با یکدیگر همکاری نمایند تا انشاء الله آینده سازان این مملکت را بتوان افرادی شایسته و صالح و مفید در اجتماع تربیت کنیم .
و امید است که نتایج حاصل از این تحقیق بتواندراهکاری برای رسیدن به این اهداف باشد .
طرح مسئله تحقیق
1- آیا وضعیت اقتصادی در میزان مسئولیت پذیری بین دانش آموزان مؤثر است ؟
2- آیا رسانه های گروهی در میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان مؤثر است ؟
3- آیا مسئولیت پذیری والدین بر مسئولیت پذیری دانش آموزان مؤثر است ؟
4- آیا کادر مدرسه بر میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان مؤثر است ؟
فرضیات
1- انتظار می رود که وضعیت اقتصادی در میزان مسئولیت پذیری بین دانش آموزان مؤثر باشد ؟
2- انتظار می رود که رسانه های گروهی در میزان مسئولیت پذیری دانش آموزان مؤثر باشد ؟
3- انتظار می رود که مسئولیت پذیری والدین بر مسئولیت پذیری دانش آموزان مؤثر باشد ؟
4- انتظار می رود که کادر مدرسه در میزان مسئولیت پذیری آنها مؤثر باشد ؟
جامعه آماری : شامل کلیه دانش آموزان دختر مدارس مقطع پیش دانشگاهی عادی و غیرانتفاعی در شهرستان نیشابور می باشد که در سال تحصیلی 85- 84 مشغول به تحصیل می باشند .
واحد آماری : هر یک از دانش آموزان دختر ، مقطع پیش دانشگاهی شاغل به تحصیل در شهر شهرستان نیشابور که تعداد 120 نفر می باشد .
روش نمونه گیری و حجم نمونه : روش نمونه گیری در این پژوهش تصادفی خوشه ای می باشد بدین صورت که ابتدا لیست تمام مدارس پیش دانشگاهی عادی و غیر انتفاعی با تعداد دانش آموزان هر مدرسه تهیه گردید و سپس از نظر منطقه جغرافیایی شهر به سه منطقه تقسیم شده ( شمالی، جنوبی ، مرکزی ) و در ادامه بر حسب تصادف از هر منطقه یک مدرسه انتخاب می شود و پرسش نامه ها به صورت تصادفی توزیع و تکمیل می شود که کل جامعه نمونه ( 6 مدرسه ) می باشند که از هر مدرسه به طور تصادفی 20 نفر را انتخاب نموده و پرسشنامه بین آنها توزیع شده که کل جامعه نمونه 120 نفر می باشد 60 نفر از مدارس دولتی و 60 نفر از مدارس غیر دولتی انتخاب نموده .
روش تحقیق : روش پژوهش در این تحقیق میدانی و به صورت پرسشنامه بسته می باشد بدین طریق که پس از تهیه سئوالات ، پرسشنامه در اختیار دانش آموزان دختر دبیرستان قرار می گیرد و پس از تکمیل پرسشنامه توسط دانش آموزان پاسخهای آنها استخراج و اطلاعات بدست آمده تنظیم می گردد .
تعاریف و مفاهیم
اجتماعی شدن : فراگردی است که انسان ها از طریق آنها می توانند یاد بگیرند که چگونه در جامعه به گونه ای مؤثر سهیم شوند و انسان ها طی فراگرد اجتماعی شدن ، یاد می گیرند که به اعضای دیگر جامعه شان همکاری کنند .
جامعه پذیری : عبارت است از همساز شدن افراد با هنجارهای گروه ( یعنی پذیرش مقررات ، ضوابط تفکرات و قواعد رفتاری گروه اجتماعی ) .
خانواده : کانونی است که شامل زن و شوهر و فرزندان ازدواج نکرده است .
مدرسه : مکان اجتماعی نمودن فرد است و زمینه را برای فراگیری و کسب اطلاعات لازم و رفع نیازها و تسلط و مدیریت برخود فراهم می سازد .
معلم : نخستین فرد بزرگسالی است که چون پدر و مادر ، اختیارداری کودک را برعهده می گیرد بدون اینکه چون والدین محرم راز او باشد .
شخصیت اجتماعی : شامل ترکیبی از خصایص ارثی و محیط اجتماعی است که فرد با عواطف و احساسات ، رفتار و روابط شایسته با دیگران را دارا می باشد .
مسئولیت پذیری : احساس ارزشمندی باعث ایجاد آمادگی در فرد جهت ایفای نقش مؤثر و پذیرش مسئولیت در ادارة امور جامعه می گردد .
پیشینه تحقیق
نشریه ماهانه آموزشی – تربیتی – دی 1384/315 و بهمن 1384/316
مسئولیت آموزش ارزش ها وظیفه همه نیروهای تربیتی جامعه
یعنی خانواده ، مدرسه و نهاد های گوناگون اجتماعی مانند نهادهای سیاسی اداری و تبلیغی است وضروری است اهداف و فعالیتهای این نیروهای تربیتی با یکدیگر هماهنگ باشد تا فعالیت نهادهای اجتماعی در تقابل یا تضاد با فعالیتهای مدارس قرار نگیرد .
از آنجا که خانواده نقش بسیار مهم و تأثیر گذار در تربیت انسانهای آگاه ، مسئول و سازگار با تغییر و تحولات شتابان و اجتناب ناپذیر جهان امروز دارد ، اگر شیوه های تربیتی این نهاد متناسب با نیازهای روز جامعه سامان دهی شود خانواده ای سالم ، پویا و با نشاط خواهیم داشت که متضمن جامعه ای سالم ، سازنده ، بالنده و توسعه یافته خواهد شد .
قشر بندی اجتماعی در مدراس دولتی و غیر انتفاعی و رابطه آن با عملکرد تحصیلی دانش آموزان / محسن نوغانی دخت بهمنی ؛ به راهنمایی : منوچهر محسنی .
یافته ها نشان می دهند که هم در مدارس دولتی و هم در مدارس غیر انتفاعی کیفیت مدرسه در مقایسه با پایگاه اجتماعی اقتصادی سهم بیشتری در تبییین تغییرات عملکرد تحصیلی دانش آموزان دارد . بین دانش آموزان مدارس دولتی و غیر انتفاعی از نظر پیشینه تحصیلی عملکرد تحصیلی و پایگاه اجتماعی اقتصادی تفاوت معنی داری به نفع دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی وجود دارد . همچنین در صورت کنترل و ثابت نگه داشتن سهم متغیر های پیشینه تحصیلی پایگاه اجتماعی اقتصادی و آمادگی های تحصیلی خارج از مدرسه بین عملکرد تحصیلی دانش آموزان مدارس دولتی و غیرانتفاعی تفاوت معنی داری به نفع دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی وجود دارد . پیش بینی انجام گرفته با کمک تحقیق رگرسیون چند متغیری نشان می دهد که فرضاً اگر دانش آموزان مدارس دولتی با در نظر گرفتن پیشینه تحصیلی خود به مدارس غیر انتفاعی می رفتند بطور متوسط معدل آنها 1/41 نمره افزایش می یافت و بالعکس اگر دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی با در نظر گرفتن پیشینه تحصیلی خود به مدارس دولتی می رفتند به طور متوسط معدل آنها 1/22 نمره کاهش می یافت . از دیگر یافته های این تحقیق آن است که در صورت کنترل و ثابت نگه داشتن سهم متغیر های پیشینه تحصیلی آمادگی تحصیلی خارج از مدرسه و پایگاه اجتماعی اقتصادی بین آرزوی تحصیلی دانش آموزان مدارس غیر انتفاعی طالب تحصیلات بالاتری هستند .
بررسی عوامل مؤثر در انتخاب مدارس غیر انتفاعی توسط والدین بر اساس موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده ها (با تکیه بر مطالعه در شهر تهران )/ حسن قدیری ؛ به راهنمایی : علی محمد حاظری .
نتایج پژوهش به شرح زیر بوده است :
1- رابطه معنا داری بین موقعیت اقتصادی خانواده ها با جنبه آموزشی مدارس غیر انتفاعی به عنوان یکی از علل انتخاب مدارس غیر انتفاعی وجود نداشت .
2- رابطه معنا داری بین موقعیت اجتماعی خانواده ها با جنبه فرهنگی و تربیتی مدارس غیر انتفاعی وجود داشت .
3- خانواده های قرار گرفته در موقعیت اقتصادی و اجتماعی پایین نسبت به دو قشر متوسط و بالا بیشتر دچار فشار هنجاری بودند و در نتیجه در انتخاب مدارس غیر انتفاعی ، فشار هنجاری به عنوان یکی از علل انتخاب برای قشر پایین نسبت به دو قشر دیگر متوسط و بالا تأثیر بیشتری دارد .
4- صرفنظر از موقعیت اقتصادی و اجتماعی خانواده های ، جنبه آموزشی مدارس غیر انتفاعی بیش از دو عامل دیگر ( فرهنگی و تربیتی و فشار هنجاری ) در انتخاب مدارس غیر انتفاعی توسط والدین برای فرزندان نقش داشته است .
« فصل سوم »
توصیف یافته های آماری
جدول شماره 1-1 توزیع پاسخگویان بر حسب سن در مدارس دولتی
فراوانی تجمعی درصد فراوانی سن
8 13 8 17 ساله
42 57 34 18 ساله
56 23 14 19 ساله
58 5/3 2 20 ساله
60 5/3 2 21 ساله
100 60 جمع
جدول شماره 2-1 توزیع پاسخگویان بر حسب سن در مدارس غیر انتفاعی
فراوانی تجمعی درصد فراوانی سن
11 18 11 17 ساله
54 72 43 18 ساله
58 7 4 19 ساله
60 3 2 20 ساله
0 0 21 ساله
100 60 جمع
با توجه به جداول بالا در مدارس دولتی 57 درصد پاسخگویان در سن 18 سالگی و 23 در صد آنها 19 ساله و 13 درصد 17 ساله می باشند و حدود 3.5 درصد آنها 21 ساله در حالیکه در مدرسه غیر دولتی 72 درصد پاسخگویان 18 ساله و در سن 21 ساله اصلا پاسخگوئی نبود و در سن 20 ساله فقط 3 در صد پاسخگویان بوده است .
جدول شماره 1-2 توزیع پاسخگویان بر حسب رشته تحصیلی در مدارس دولتی
فراوانی تجمعی درصد فراوانی رشته تحصیلی
13 22 13 علوم انسانی
31 30 18 علوم تجربی
42 18 11 ریاضی
60 30 18 هنر
100 60 جمع
جدول شماره 2-2 توزیع پاسخگویان بر حسب رشته تحصیلی در مدارس غیر انتفاعی
فراوانی تجمعی درصد فراوانی رشته تحصیلی
0 0 0 علوم انسانی
28 47 28 علوم تجربی
43 25 15 ریاضی
60 28 17 هنر
100 60 جمع
با توجه به جداول بالادر مدارس دولتی بیشترین پاسخگویان در رشته علوم تجربی و هنر با 30 درصد هر کدام و کمترین آن در رشته علوم انسانی با 22 در صد بوده اما در مدارس غیر دولتی در رشته انسانی اصلا پاسخگوئی نداشته ولی در رشته تجربی با 47 درصد بیشترین پاسخگو را داشته است .
جدول شماره 1-3 توزیع پاسخگویان بر حسب تعداد نفرات خانواده در مدارس دولتی
فراوانی تجمعی درصد فراوانی تعداد نفرات خانواده
4 7 4 کمتر از 3 نفر
29 42 25 4-6 نفر
49 33 20 6-8 نفر
60 18 11 8 نفر به بالا
100 60 جمع
جدول شماره 2-3 توزیع پاسخگویان بر حسب تعداد نفرات خانواده در مدارس غیر انتفاعی
فراوانی تجمعی درصد فراوانی تعداد نفرات خانواده
9 15 9 کمتر از 3 نفر
34 42 25 4-6 نفر
54 33 20 6-8 نفر
60 10 6 8 نفر به بالا
100 60 جمع