دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه21
بخشی از فهرست مطالب
سپاس و ستایش خداوند یکتا را سزد که وعدههایش همواره صادق بوده و هست و خواهد بود و سعادت و خوشبختى ابدى را در صداقت صادقان وعده فرموده و درود بر روان پاک و مطهر سرور کائنات حضرت ختمى مرتبت محمد بن عبدالله صلى الله علیه و آله که اصدق الصادقین است و با به ارمغان آوردن صداقت، کذب را از اعماق سینهها بیرون کشید و روح انسانى را در قالب صدق، با صفا و محبت آشنا ساخت. و درود بر اهلبیت علیهم السلام گرانقدرش که چون ذبیح الله صادقانه راه سعادت و نجات را در مدرسه عشق و وفا و دوستى و محبت و زهد و پارسایى به بشر آموختند.
در طول تاریخ بشر همواره کسانى بودهاند که پس از وفاتشان خلاء نبودِ آنها کاملاً حس شده است، اما اندیشمندان پس از آنها آن خلاء را به نوعى پر کردهاند، ولى کم هستند کسانى که پس از حیاتشان اندیشه خود آنها به کمک جامعه آمده و بر جامعه حاکم شود به گونهاى که اندیشمندان بعد از او پیرامون محور فکرى او بیندیشند. و امام جعفر صادق علیه السلام یکى از معدود کسانى است که خلاء وجودى حضرتش را جز اندیشههاى والا و بلند او نتوانسته است پر کند. لذا او نه چون شمع است که از سوز و گدازش صحبت شود تا پروانهها گرد آیند و نه چون خورشید است که از تابش نورش حرفى زده شود تا عوام راه جویند که او اظهر من الشمس است که پیران طریقت براى شناخت خود نیازمند مصاحبت وجود شریف اویند.
لذا لزوماً براى شناخت بهتر او به دنبال راهروان راه کمال که از راه پیمودن طریقهى مقدسهى سلوک حضرتش به اوج قله سعادت دست یازیدهاند و بهره وافر بردهاند و در نهایت از بلنداى آن قله عظیم، معرفت و عشق را درک کرده و اعتراف به بزرگى و عظمت شخصیت شریفش نمودهاند طى طریق خواهیم نمود و در این رهگذر از زبان معترف سالکان طریقتش سخن خواهیم گفت. و با استفاده از عنوان «ما قاله الاعلام فى فضائل الامام الصادق(علیه السلام)» ثمره نخل بارورش را بر تنگدستان خواهیم بخشید و با بر تن کردن جامه تقوى چون پاک باختگان، راه عزت و شرافت را خواهیم پیمود و تمام سعى و تلاش خود را در راه خدمت به خلق خدا به خاطر رضاى حق تعالى به کار خواهیم گرفت و در این آشفته بازار محبت و صداقت را پسندیده و با قلبى مطمئن به مسیر آخرت قدم خواهیم گذاشت.
و اما از بزرگان علم و معرفت و محبان اهل بیت(علیهم السلام) زیادند کسانى که از محضر شریف حضرتش مستقیماً و یا غیر مستقیم بهره بردهاند و درباره ایشان سخنها گفتهاند و مقالات با ارزش به رشته تحریر کشیدهاند ولى ما در اینجا به اختصار از کتب اهل سنت به طور مستند و مستدل نظر تنى چند از اعلام ایشان را دربارهى آن حضرت ذکر مىکنیم.
امام مالک بن انس
محمد بن زیاد ازدى گفت: شنیدم که مالک بن انس مىگوید بر جعفر بن محمد الصادق (علیهالسلام) وارد شدم به گونهاى که زیاد از من قدرشناسى مىکرد و مىفرمود: «اى مالک تو را دوست دارم» و من از این بابت مسرور مىگشتم و خدا را سپاس مىگفتم و هیچگاه نشد که ایشان را ببینم مگر این که یا روزه داشتند و یا نماز مىخواندند و یا مشغول به ذکر خداوند تبارک و تعالى بودند.»
و نیز گفتهاند: «هیچگاه ندیدم ایشان را مگر بر سه خصلت نیک یا نماز مىخواند و یا روزهدار بود و یا به تلاوت قرآن مشغول بود و هیچگاه ایشان را بى وضو ندیدم.»
امام ابوحنیفه
و ابوحنیفه فرموده است: «فقیهتر از جعفر بن محمد به چشم ندیدهام.»
امام شافعى
ابن حجر عسقلانى گفته است: اسحاق بن راهویه گفت به شافعى گفتم: جعفر بن محمد نزد تو چگونه است؟ شافعى گفت: «ثقة».
یعنى «مورد اعتماد و اطمینان کامل من است.»
عمرو بن المقدام
ابونعیم اصفهانى در کتابش به نام حلیة الاولیاء از عمرو بن المقدام نقل مىکند که گفت: «کنت اذا نظرت الى جعفر بن محمد علمت انه من سلالة النبیین»؛ «چون نگاه به جعفر بن محمد مىکردم مىدانستم که او از سلاله پیامبران است.»
ابن حبان
و باز ابن حجر عسقلانى از قول ابن حبان درباره امام صادق علیه السلام مىگوید:
ابن حبان گفته: «وى از سادات اهل بیت است که فقیه و علیم و فاضل بود و به سخنش نیازمند بودیم.»
و در روایت دیگرى آمده است که وى تنها کسى بود که همه فقها و علما و فضلا محتاج و نیازمند سخنش بودند.
ابوحاتم
و ذهبى در کتاب خود موسوم به تذکرة الحفاظ مىنویسد قال ابوحاتم «ثقة لایسأل عن مثله»؛ «امام صادق آنگونه مورد اطمینان است که از کسى همانند او سئوال نمىشود.»
ابن ابى حاتم
و در جاى دیگر ابن حجر عسقلانى در کتاب تهذیب التهذیب از ابن ابى حاتم نقل مىکند که گفت از قول پدرش: (جعفر الصادق) ثقة لایسأل عنه.
یعنى: «امام جعفر صادق(علیه السلام) شخصیت مورد اطمینانى است که نیاز نیست درباره او از کسى پرسش شود.»
شهرستانى
وى در کتاب خود موسوم به الملل و النحل درباره عظمت و بزرگى حضرت صادق (علیهالسلام) مىنویسد: «وى به جهت شدت محبتى که به اُنس با خدا داشت، وحشت داشت که با مردم تماس داشته باشد و همواره از مردم دورى مىگزید و معتقد بود هر کس با غیر از خدا مأنوس شد متوجه وسواس مىشود.»