فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

ینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه25

 

فهرست مطالب

ندارد

سوره جمعه مدنى است و بیست و یک آیه دارد

بِسمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ

یُسبِّحُ للَّهِ مَا فى السمَوَتِ وَ مَا فى الاَرْضِ المَْلِکِ الْقُدُّوسِ الْعَزِیزِ الحَْکِیمِ(1)

هُوَ الَّذِى بَعَث فى الاُمِّیِّینَ رَسولاً مِّنهُمْ یَتْلُوا عَلَیهِمْ ءَایَتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَب وَ الحِْکْمَةَ وَ إِن کانُوا مِن قَبْلُ لَفِى ضلَلٍ مُّبِینٍ(2)

وَ ءَاخَرِینَ مِنهُمْ لَمَّا یَلْحَقُوا بهِمْ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الحَْکِیمُ(3)

ذَلِک فَضلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَن یَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضلِ الْعَظِیمِ(4)

مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاةَ ثمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسفَارَا بِئْس مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِئَایَتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یهْدِى الْقَوْمَ الظلِمِینَ(5)

قُلْ یَأَیهَا الَّذِینَ هَادُوا إِن زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیَاءُ للَّهِ مِن دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا المَْوْت إِن کُنتُمْ صدِقِینَ(6)

وَ لا یَتَمَنَّوْنَهُ أَبَدَا بِمَا قَدَّمَت أَیْدِیهِمْ وَ اللَّهُ عَلِیمُ بِالظلِمِینَ(7)

قُلْ إِنَّ الْمَوْت الَّذِى تَفِرُّونَ مِنْهُ فَإِنَّهُ مُلَقِیکمْ ثُمَّ تُرَدُّونَ إِلى عَلِمِ الْغَیْبِ وَ الشهَدَةِ فَیُنَبِّئُکُم بِمَا کُنتُمْ تَعْمَلُونَ(8)...


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر سوره جمعه

جامعترین تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالان

اختصاصی از فی ژوو جامعترین تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

در این پاورپوینت که برترین پاور در دانشگاه مربوطه شد به تحلیل و تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالان طبق نظر اساتید روانشناسی ان دانشکاه ساخته شده است که با یک نقاشی ساده شما میتوانید شخصیت خود و دیگران را شناسایی کنید.


دانلود با لینک مستقیم


جامعترین تفسیر نقاشی کودکان و بزرگسالان

تحقیق در مورد تفسیر آیه 40 سوره احزاب

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد تفسیر آیه 40 سوره احزاب دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر آیه 40 سوره احزاب


تحقیق در مورد تفسیر آیه 40 سوره احزاب

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه10

 

فهرست مطالب

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 339

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 337

آیه و ترجمه

 

آیه 40
آیه و ترجمه
مَّا کانَ محَمَّدٌ أَبَا أَحَدٍ مِّن رِّجَالِکُمْ وَ لَکِن رَّسولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِیِّینَ وَ کانَ اللَّهُ بِکلِّ شىْءٍ عَلِیماً(40)

  ترجمه :

 


40 -
محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود، ولى رسول خدا و خاتم و آخرین پیامبران است و خداوند به هر چیز آگاه است .

  تفسیر:

 


مساله خاتمیت
این آیه آخرین سخنى است که خداوند در ارتباط با مساله ازدواج پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با همسر مطلقه زید براى شکستن یک سنت غلط جاهلى ، بیان مى دارد، و جواب کوتاه و فشرده اى است به عنوان آخرین جواب ، و ضمنا حقیقت مهم دیگرى را که مساله خاتمیت است به تناسب خاصى در ذیل آن بیان مى کند.
نخست مى فرماید: ((محمد پدر هیچیک از مردان شما نبود)) (ما کان محمد ابا احد من رجالکم ).
نه ((زید)) و نه دیگرى ، و اگر یک روز نام پسر محمد بر او گذاردند این تنها یک عادت و سنت بود که با ورود اسلام و نزول قرآن بر چیده شد نه یک رابطه طبیعى و خویشاوندى .
البته پیامبر فرزندان حقیقى به نام ((قاسم )) و ((طیب )) و ((طاهر)) و ((ابراهیم )) داشت ، ولى طبق نقل مورخان همه آنها قبل از بلوغ ، چشم از جهان بستند، و لذا نام ((رجال )) (مردان ) بر آنها اطلاق نشد.

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 337

امام حسن و امام حسین (علیه السلام ) که آنها را فرزندان پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خواندند، گرچه به سنین بالا رسیدند، ولى به هنگام نزول این آیه هنوز کودک بودند، بنابر این جمله ما کان محمد ابا احد من رجالکم که به صورت فعل ماضى آمده است بطور قاطع در آن هنگام در حق همه صادق بوده است .
و اگر در بعضى از تعبیرات خود پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم ((انا و على ابوا هذه الامة )): ((من و على پدران این امتیم )) مسلما منظور پدر نسبى نبوده بلکه ابوت ناشى از تعلیم و تربیت و رهبرى بوده است .
با این حال ازدواج با همسر مطلقه زید که قرآن فلسفه آنرا صریحا شکستن سنتهاى نادرست ذکر کرده چیزى نبود که باعث گفتگو در میان این و آن شود، و یا به خواهند آنرا دستاویز براى مقاصد سوء خود کنند.
سپس مى افزاید: ارتباط پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) با شما تنها از ناحیه رسالت و خاتمیت مى باشد ((او رسول الله و خاتم النبیین است )) (و لکن رسول الله و خاتم النبیین ).
بنابر این صدر آیه ارتباط نسبى را بطور کلى قطع مى کند و ذیل آیه ارتباط معنوى ناشى از رسالت و خاتمیت را اثبات مى نماید، و از اینجا پیوند صدر و ذیل روشن مى شود.
از این گذشته اشاره به این حقیقت نیز دارد که در عین حال علاقه او فوق علاقه یک پدر به فرزند است ، چرا که علاقه او علاقه رسول به امت مى باشد، آنهم رسولى که مى داند بعد از او پیامبر دیگرى نخواهد آمد، و باید آنچه مورد نیاز امت است تا دامنه قیامت براى آنها با دقت و با نهایت دلسوزى پیش بینى کند.
و البته خداوند عالم و آگاه همه آنچه را در این زمینه لازم بوده در اختیار او گذارده ، از اصول و فروع و کلیات و جزئیات در تمام زمینه ها، و لذا در پایان آیه مى فرماید: ((خداوند به هر چیز عالم و آگاه بوده و هست )) (و کان الله بکل شى ء علیما).

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 338

این نکته نیز قابل توجه است که خاتم انبیاء بودن ، به معنى ((خاتم المرسلین )) بودن نیز هست ، و اینکه بعضى از دین سازان عصر ما براى مخدوش کردن مساله خاتمیت به این معنى چسبیده اند که قرآن پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را خاتم انبیاء شمرده ، نه خاتم رسولان این یک اشتباه بزرگ است ، چرا که اگر کسى خاتم انبیاء شد به طریق اولى ((خاتم رسولان )) نیز هست ، زیرا مرحله ((رسالت )) مرحله اى است فراتر از مرحله ((نبوت )) (دقت کنید).
این سخن درست به این مى ماند که بگوئیم : فلان کس در سرزمین حجاز نیست ، چنین کسى مسلما در مکه نخواهد بود، اما اگر بگوئیم در مکه نیست ، ممکن است در نقطه دیگرى از حجاز باشد، بنابر این اگر پیامبر را ((خاتم المرسلین )) مى نامید ممکن بود ((خاتم انبیاء)) نباشد، اما وقتى مى گوید او ((خاتم انبیاء)) است ، مسلما ((خاتم رسولان )) نیز خواهد بود، و به تعبیر مصطلح نسبت ((نبى )) و ((رسول )) نسبت ((عموم و خصوص مطلق است )) (باز هم دقت کنید)

  نکته ها:

 


1 -
((خاتم )) چیست ؟
((خاتم )) (بر وزن حاتم ) آنگونه که ارباب لغت گفته اند به معنى چیزى است که به وسیله آن پایان داده مى شود، و نیز به معنى چیزى آمده است که با آن اوراق و مانند آن را مهر مى کنند.
در گذشته و امروز این امر معمول بوده و هست که وقتى مى خواهند در نامه یا ظرف یا خانه اى را ببندند و کسى آن را باز نکند روى در، یا روى قفل آن ماده چسبنده اى مى گذارند، و روى آن مهرى مى زنند که امروز از آن تعبیر به ((لاک و مهر)) مى شود.
و این به صورتى است که براى گشودن آن حتما باید مهر و آن شى ء چسبنده

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 339

شکسته شود، مهرى را که بر اینگونه اشیاء مى زنند ((خاتم )) مى گویند، و از آنجا که در گذشته گاهى از گلهاى سفت و چسبنده براى این مقصد استفاده مى کردند لذا در متون بعضى از کتب معروف لغت در معنى خاتم مى خوانیم ((ما یوضع على الطینة )) (چیزى بر گل مى زنند).
اینها همه به خاطر آن است که این کلمه از ریشه ((ختم )) به معنى ((پایان )) گرفته شده ، و از آنجا که این کار (مهر زدن ) در خاتمه و پایان قرار مى گیرد نام ((خاتم )) بر وسیله آن گذارده شده است .
و اگر مى بینیم یکى از معانى ((خاتم )) انگشتر است آن نیز به خاطر همین است که نقش مهرها را معمولا روى انگشترهایشان مى کندند، و به وسیله انگشتر نامه ها را مهر مى کردند، لذا در حالات پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و ائمه هدى (علیهم السلام ) و شخصیتهاى دیگر از جمله مسائلى که مطرح مى شود نقش خاتم آنها است .
مرحوم ((کلینى )) در ((کافى )) از امام صادق (علیه السلام ) چنین نقل مى کند: ان خاتم رسول الله کان من فضة نقشه محمد رسول الله : ((انگشتر پیامبر از نقره بود و نقش آن محمد رسول الله بود)).
در بعضى از تواریخ آمده است که یکى از حوادث سال ششم هجرى این بود که پیامبر انگشتر نقش دارى براى خود انتخاب فرمود و این به خاطر آن بود که به او عرض کردند پادشاهان نامه هاى بدون مهر را نمى خوانند.
در کتاب ((طبقات )) نیز آمده است هنگامى که پیامبر گرامى اسلام تصمیم گرفت دعوت خود را گسترش دهد، و به پادشاهان و سلاطین روى زمین نامه بنویسد دستور داد انگشترى برایش ساختند که روى آن محمد رسول الله حک شده

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 340

بود، و نامه هاى خود را با آن مهر مى کرد.
با این بیان به خوبى روشن مى شود که خاتم گر چه امروز به انگشتر تزیینى نیز اطلاق مى شود، ولى ریشه اصلى آن از ختم به معنى پایان گرفته شده است و در آن روز به انگشترهائى مى گفتند که با آن نامه ها را مهر مى کردند.
بعلاوه این ماده در قرآن مجید در موارد متعددى به کار، رفته ، و در همه جا به معنى پایان دادن و مهر نهادن است ، مانند الیوم نختم على افواههم و تکلمنا ایدیهم : ((امروز - روز قیامت - مهر بر دهانشان مى نهیم و دستهاى آنها با ما سخن مى گوید)) (یس - 65).
ختم الله على قلوبهم و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة : ((خداوند بر دلها و گوشهاى آنها (منافقان ) مهر نهاده (به گونه اى که هیچ حقیقتى در آن نفوذ نمى کند) و بر چشمهاى آنها پرده اى است )) (بقره - 7).
از اینجا معلوم مى شود آنها که در دلالت آیه مورد بحث بر خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و پایان گرفتن سلسله انبیاء به وسیله او وسوسه کرده اند به کلى از معنى این واژه بى اطلاع بوده اند، و یا خود را به بى اطلاعى زده اند، و گرنه هر کس کمترین اطلاعى از ادبیات عرب داشته باشد مى داند کلمه ((خاتم النبیین )) به وضوح دلالت بر معنى خاتمیت دارد.
وانگهى اگر غیر از این تفسیر براى آیه گفته شود مفهوم سبک و بچه گانه اى پیدا خواهد کرد مثل اینکه بگوئیم پیامبر اسلام انگشتر پیامبران بود یعنى زینت پیامبران محسوب مى شد، زیرا مى دانیم انگشتر یک ابزار ساده براى انسان است و هرگز در ردیف خود انسان نخواهد بود و اگر آیه را چنین تفسیر کنیم مقام پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را فوق العاده تنزل داده ایم ، گذشته از اینکه با معنى لغوى سازگار نیست . لذا این واژه در تمام قرآن (در 8 مورد) که این ماده به کار

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 341

رفته همه جا به معنى ((پایان دادن و مهر نهادن )) آمده است .
2 - دلائل خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )
آیه فوق گرچه براى اثبات این مطلب کافى است ، ولى دلیل خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) منحصر به آن نمى باشد، چه اینکه هم آیات دیگرى در قرآن مجید به این معنى اشاره مى کند، و هم روایات فراوانى در این باره وارد شده است .
از جمله در آیه 19 سوره انعام مى خوانیم : و اوحى الى هذا القرآن لا نذرکم به و من بلغ : ((این قرآن بر من وحى شده تا شما و تمام کسانى را که این قرآن به آنها مى رسد انذار کنم )) (و به سوى خدا دعوت نمایم ).
وسعت مفهوم تعبیر و من بلغ (تمام کسانى که این سخن به آنها مى رسد) رسالت جهانى قرآن و پیامبر اسلام را از یکسو و مساله خاتمیت را از سوى دیگر روشن مى سازد.
آیات دیگرى که عمومیت دعوت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) را براى جهانیان اثبات مى کند مانند تبارک الذى نزل الفرقان على عبده لیکون للعالمین نذیرا: ((جاوید و پر برکت است خداوندى که قرآن را بر بنده اش نازل کرد تا تمام اهل جهان را انذار کند)) (فرقان آیه 1).
و مانند و ما ارسلناک الا کافة للناس بشیرا و نذیرا: ((ما تو را جز براى عموم مردم به عنوان بشارت و انذار نفرستادیم )) (توبه آیه 28).
و آیه قل یا ایها الناس انى رسول الله الیکم جمیعا: ((بگو: اى مردم ! من فرستاده خدا به همه شما هستم )) (اعراف آیه 158).
با توجه به وسعت مفهوم ((عالمین )) و ((ناس )) و ((کافة )) نیز مؤ ید این معنى است از این گذشته اجماع علماء اسلام از یکسو و ضرورى بودن این مساله در میان مسلمین از سوى دیگر، و روایات فراوانى که از پیامبر و دیگر پیشوایان اسلام رسیده

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 342

از سوى سوم مطلب را روشنتر مى سازد که به عنوان نمونه به ذکر چند روایت زیر قناعت مى کنیم !
1 -
در حدیث معروفى از پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) مى خوانیم که فرمود: حلالى حلال الى یوم القیامة و حرامى حرام الى یوم القیامة : ((حلال من تا روز قیامت حلال است و حرام من تا روز قیامت حرام )).
این تعبیر بیانگر ادامه این شریعت تا پایان جهان مى باشد.
گاهى حدیث فوق به صورت حلال محمد حلال ابدا الى یوم القیامة و حرامه حرام ابدا الى یوم القیامة لا یکون غیره و لا یجى ء غیره نیز نقل شده است : ((حلال محمد همیشه تا روز قیامت حلال است و حرام او همیشه تا قیامت حرام است ، غیر آن نخواهد بود و غیر او نخواهد آمد)).
2 -
حدیث معروف ((منزله )) که در کتب مختلف شیعه و اهل سنت در مورد على (علیه السلام ) و داستان ماندن او بجاى پیامبر در مدینه به هنگام رفتن رسولخدا (صلى اللّه علیه و آله و سلّم )، به سوى جنگ تبوک آمده نیز کاملا مساله خاتمیت را روشن مى کند، زیرا در این حدیث مى خوانیم : پیامبر به على (علیه السلام ) فرمود: انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى : ((تو نسبت به من ، به منزله هارون نسبت به موسى هستى ، جز اینکه بعد از من پیامبرى نیست )) (بنابر این تو همه منصبهاى هارون را نسبت به موسى دارى جز نبوت ).

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 343

3 - این حدیث نیز مشهور است و در بسیارى از منابع اهل سنت نقل شده که فرمود: مثلى و مثل الانبیاء کمثل رجل بنى بنیانا فاحسنه و اجمله ، فجعل الناس یطیفون به یقولون ما راءینا بنیانا احسن من هذا الا هذه اللبنة ، فکنت انا تلک اللبنة : ((مثل من در مقایسه با انبیاء پیشین همانند مردى است که بنائى بسیار زیبا و جالب بسازد، مردم گرد آن بگردند و بگویند بنائى زیباتر از این نیست جز اینکه جاى یک خشت آن خالى است و من همان خشت آخرینم ))!
این حدیث در صحیح مسلم به عبارات مختلف و از روات متعدد نقل شده ، حتى در یک مورد در ذیل آن این جمله آمده است : و انا خاتم النبیین .
و در حدیث دیگرى در ذیل آن مى خوانیم : جئت فختمت الانبیاء: ((آمدم و پیامبران را پایان دادم )).
و نیز در صحیح بخارى (کتاب المناقب ) و مسند احمد حنبل ، و صحیح ترمذى ، و نسائى و کتب دیگر نقل شده ، و از احادیث بسیار معروف و مشهور است و مفسران شیعه و اهل سنت مانند طبرسى در مجمع البیان و قرطبى در تفسیرش ذیل آیه مورد بحث آورده اند.
4 -
در بسیارى از خطبه هاى نهج البلاغه نیز خاتمیت پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) صریحا آمده است از جمله در خطبه 173 در توصیف پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) چنین مى خوانیم : امین وحیه و خاتم رسله و بشیر رحمته و نذیر نقمته : ((او (محمد) امین وحى خدا، و خاتم پیامبران ، و بشارت دهنده رحمت و انذار کننده از عذاب او بود)).
و در خطبه 133 چنین آمده است : ارسله على حین فترة من الرسل ، و تنازع من الالسن ، فقفى به الرسل و ختم به الوحى : ((او را پس از یک دوران

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 344

فترت بعد از پیامبران گذشته فرستاد به هنگامى که میان مذاهب مختلف نزاع در گرفته بود به وسیله او سلسله نبوت را تکمیل کرده و وحى را با او ختم نمود)).
و در خطبه نخستین نهج البلاغه بعد از شمردن برنامه هاى انبیاء و پیامبران پیشین مى فرماید: الى ان بعث الله سبحانه محمدا رسول الله (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) لانجاز عدته و اتمام نبوته : ((تا زمانى که خداوند سبحان محمد (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) رسولش را براى تحقق بخشیدن به وعده هایش و پایان دادن سلسله نبوت مبعوث فرمود.
5 -
و در پایان خطبه حجة الوداع همان خطبه اى که پیامبر اسلام (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) در آخرین حج و آخرین سال عمر مبارکش به عنوان یک وصیتنامه جامع براى مردم بیان کرد نیز مساله خاتمیت صریحا آمده است آنجا که مى فرماید: الا فلیبلغ شاهد کم غائبکم لا نبى بعدى و لا امة بعدکم : ((حاضران به غائبان این سخن را برسانند که بعد از من پیامبرى نیست ، و بعد از شما امتى نخواهد بود، سپس دستهاى خود را به سوى آسمان بلند کرد آنچنان که سفیدى زیر بغلش نمایان گشت و عرضه داشت : اللهم اشهد انى قد بلغت : ((خدایا گواه باش که من آنچه را باید بگویم گفتم )).
6 -
در حدیث دیگرى که در کتاب کافى از امام صادق (علیه السلام ) آمده است چنین مى خوانیم : ان الله ختم بنبیکم النبیین فلا نبى بعده ابدا و ختم بکتابکم الکتب فلا کتاب بعده ابدا: ((خداوند با پیامبر شما سلسله انبیاء را ختم کرد، بنابر این هرگز بعد از او پیامبرى نخواهد آمد و با کتاب آسمانى شما کتب آسمانى را پایان داد پس کتابى هرگز بعد از آن نازل نخواهد گشت ))
حدیث در این زمینه در منابع اسلامى بسیار زیاد است بطورى که در کتاب معالم النبوة 135 حدیث از کتب علماء اسلام از شخص پیامبر (صلى اللّه علیه و آله و سلّم ) و پیشوایان

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 345

بزرگ اسلام در این زمینه جمع آورى شده است .
3 - پاسخ چند سؤ ال
1 - خاتمیت چگونه با سیر تکاملى انسان سازگار است ؟
نخستین سؤ الى که در این بحث مطرح مى شود این است که مگر جامعه انسانیت ممکن است متوقف شود؟ مگر سیر تکاملى بشر حد و مرزى دارد؟ مگر با چشم خود نمى بینیم که انسانهاى امروز در مرحله اى بالاتر از علم و دانش و فرهنگ نسبت به گذشته قرار دارند؟.
با این حال چگونه ممکن است دفتر نبوت به کلى بسته شود و انسان در این سیر تکاملیش از رهبرى پیامبران تازه اى محروم گردد؟
((پاسخ )) این سؤ ال با توجه به یک نکته روشن مى شود و آن اینکه : گاه انسان به مرحله اى از بلوغ فکرى و فرهنگى مى رسد که مى تواند با استفاده مستمر از اصول و تعلیماتى که نبى خاتم به طور جامع در اختیار او گذارده راه را ادامه دهد بى آنکه احتیاج به شریعت تازه اى داشته باشد.
این درست به آن مى ماند که انسان در مقاطع مختلف تحصیلى در هر مقطع نیاز به معلم و مربى جدید دارد تا دورانهاى مختلف را بگذراند، اما هنگامى که به مرحله دکترا رسید و مجتهد و صاحبنظر در علم یا علوم مختلفى گردید در اینجا دیگر به تحصیلات خود نزد استاد جدیدى ادامه نمى دهد، بلکه به اتکاء آنچه از محضر اساتید پیشین و مخصوصا استاد اخیر دریافته ، به بحث و تحقیق و مطالعه و بررسى مى پردازد، و مسیر تکاملى خود را ادامه مى دهد، و به تعبیر دیگر نیازها و مشکلات راه را با آن اصول کلى که از آخرین استاد در دست دارد حل مى کند

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 346

بنابر این لزومى ندارد که با گذشت زمان همواره دین و آئین تازه اى پا به عرصه وجود بگذارد (دقت کنید).
و به تعبیر دیگر انبیاى پیشین براى اینکه انسان بتواند در این راه پر نشیب و فرازى که به سوى تکامل دارد پیش برود هر کدام قسمتى از نقشه این مسیر را در اختیار او گذاردند، تا این شایستگى را پیدا کرد که نقشه کلى و جامع تمام راه را، به وسیله آخرین پیامبر از سوى خداوند بزرگ ، در اختیار او بگذارد.
بدیهى است با دریافت نقشه کلى و جامع نیازى به نقشه دیگر نخواهد بود و این در حقیقت بیان همان تعبیرى است که در روایات خاتمیت آمده و پیامبر اسلام را آخرین آجر یا گذارنده آخرین آجر کاخ زیبا و مستحکم رسالت شمرده است .
اینها همه در مورد عدم نیاز به دین و آئین جدید است اما مساله رهبرى و امامت که همان نظارت کلى بر اجراى این اصول و قوانین و دستگیرى از واماندگان در راه مى باشد، مساله دیگرى است که انسان هیچ وقت از آن بى نیاز نخواهد بود، به همین دلیل پایان یافتن سلسله نبوت هرگز به معنى پایان یافتن سلسله امامت نخواهد بود، چرا که ((تبیین )) و ((توضیح این اصول )) و ((عینیت بخشیدن و تحقق خارجى آنها)) بدون استفاده از وجود یک رهبر معصوم الهى ممکن نیست .
2 - قوانین ثابت چگونه با نیازهاى متغیر مى سازد؟
گذشته از مساله سیر تکاملى بشر که در سؤ ال اول مطرح بود سؤ ال دیگرى نیز در اینجا عنوان مى شود و آن اینکه مى دانیم مقتضییات زمانها و مکانها متفاوتند و به تعبیر دیگر نیازهاى انسان دائما در تغییر است ، در حالى که شریعت خاتم قوانین ثابتى دارد، آیا این قوانین ثابت مى تواند پاسخگوى نیازهاى متغیر انسان

 

تفسیر نمونه جلد 17 صفحه 347

در طول زمان بوده باشد؟
این سؤ ال را نیز با توجه به نکته زیر مى توان به خوبى پاسخ گفت و آن اینکه :
اگر تمام قوانین اسلام جنبه جزئى داشت و براى هر موضوعى حکم کاملا مشخص و جزئى تعیین کرده بود جاى این سؤ ال بود، اما با توجه به اینکه در دستورات اسلام یک سلسله اصول کلى و بسیار وسیع و گسترده وجود دارد که مى تواند بر نیازهاى متغیر منطبق شود، و پاسخگوى آنها باشد، دیگر جائى براى این ایراد نیست .
فى المثل با گذشت زمان یک سلسله قراردادهاى جدید و روابط حقوقى در میان انسانها پیدا مى شود که در عصر نزول قرآن هرگز وجود نداشت مثلا در آن زمان چیزى به نام ((بیمه )) با شاخه هاى متعددش به هیچوجه موجود نبود و همچنین انواع شرکتهائى که در عصر و زمان ما بر حسب احتیاجات روز به وجود آمده ، ولى با اینحال یک اصل کلى در اسلام داریم که در آغاز سوره مائده به عنوان ((لزوم وفاء به عهد و عقد)) (یا ایها الذین آمنوا اوفوا بالعقود -

دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر آیه 40 سوره احزاب

تحقیق در مورد تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی


تحقیق در مورد تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه9

 

فهرست مطالب

حسد گاهی در شکل محبوب :

 

 

ص 401

حسد گاهی در شکل محبوب :

جملۀ " حسدأ من عند انفسهم " ( انگیزۀ آنها حسدی از ناحیۀ خودشان است ) ممکن است اشاره به این باشد که حسد گاهی در شکل هدف منعکس می شود و آب و رنگ دینی به آن می دهند ، ولی حسدی که آنها در این زمینه نشان می دادند حتی این رنگ را نیز نداشت بلکه صرفأ جنبه شخصی داشت .(1) این احتمال وجود دارد که اشاره به حسدی باشد که در جان آنها ریشه دوانده است .

(1) تفسیر المنار ذیل آیۀ مورد بحث . سوره بقره آیۀ 110 جزء اول

 

ص 424

 سوره نساء ، آیه 53 – 55 حسدها ، در جنایات ص423 و حسد در روایتی از حضرت علی (ع) :

"حسد" که در فارسی از آن تعبیر به "رشک" می کنیم به معنی آرزوی زوال نعمت از دیگران است ، خواه آن نعمت به حسود یا نرسد ، بنابراین کار حسود در ویران کردن و آرزوی ویران شدن متمرکز می شود ، نه اینکه آن سرمایه و نعمت حتمأ به او منتقل گردد . حسد سر چشمۀ بسیاری از نابسامانیهای اجتماعی است از جمله اینکه :

1- حسود تمام یا بیشتر نیروها و انرژیهای بدنی و فکری خود را که باید در راه پیشبرد اهداف اجتماعی به کاربرد در مسیر نابودی و ویران کردن آنچه هست صرف می کند ، و از این رو هم سرمایه های وجودی خود را از بین برده و هم سرمایه های اجتماعی را .

2- حسد انگیزۀ قسمتی از جنایات دنیا است و اگر عوامل و علل اصلی قتلها ، دزدیها ، تجاوزها و مانند آن را بررسی کنیم خواهیم دید که قسمت قابل توجهی از آنها از عامل حسد مایه می گیرد ، شاید بخاطر همین است که آن را به شراره ای از آتش تشبیه کرده اند که می تواند موجودیت حسود و با جامعه ای را که درآن زندگی می کند به خطر بیندازد .

یکی از دانشمندان می گوید " حسد و بد خواهی " از خطرناکترین صفات است و باید آن را به منزلۀ موحشترین دشمن سعادت تلقی کرد و در دفع آن کوشید . جوامعی که افراد آن را اشخاص حسود و تنگ نظر تشکیل می دهند جوامعی عقب افتاده هستند ، زیرا همانطور که گفتیم حسود همیشه می کوشد تا دیگران را به عقب بکشد و این درست بر خلاف روح تکامل و ترقی است .

3- از همۀ اینها گذشته حسد اثرات بسیار نا مطلوبی روی جسم و سلامت انسان می گذارد ، و افراد حسود معمولأ افرادی رنجور و از نظر اعصاب و دستگاههای مختلف بدن غالبأ ناراحت و بیمارند ، زیرا امروز این حقیقت مسلم شده که در بیماریهای جسمانی در بسیاری از موارد عامل روانی دارند ، و در طب امروز بحثهای مشروحی تحت عنوان بیماریهای " روان تنی " دیده می شود که به این فسمت از بیماریها اختصاص دارد . جالب اینکه در روایات پیشوایان اسلام روی این موضوع تکیه شده است :

در روایطی از حضرت علی (ع) می خوانیم :" صحة الجسد من قلة الحسد : تندرستی از کمی حسد است " و در جای دیگر می فرماید : " العجب لعقلة الحاد عن سلامة الاجساد : عجیب است که حسودان از سلامت جسم خود بکلی غافلند " و حتی درباره ای از احادیث می خوانیم که حسد پیش از آنکه به محسود زیان برساند از حسود شروع می کتد ، و تدریجاً او را به قتل می رساند !

4- از نظر معنوی حسد نشانۀ کمبود شخصیت و نادانی و کوتاه فکری و ضعف و نقص ایمان است . زیرا حسود در واقع خود را ناتوان تر از آن می بینید که مقام محسود و بالاتر از آن برسد و لذا سعی می کند محسود را به عقب برکرداند ، به علاوه او عملاً به حکمت خداوند که بخشندۀ اصلی این نعمت ها ست معترض است و نسبت به اعطای نعمت به افراد از طرف خداوند ایراد دارد ، و لذا در حدیثی از امام صادق (ع) می خوانیم " الحسد اصلة من عمی القلب و الجود لفضل الله تعالی و هما جناحان للکفر و با لحسد وقع ابن آدم نی حسرة الابد و هلک مهلکا لا ینجونه ابداً : حسد و بدخواهی از تاریکی قلب و کوردلی است و از انکار نعمتهای خدا به افراد سرچشمه می گیرد ، و این او ( کوردلی و ایراد بر بخشش خدا ) دو بال گفر هستند ، به سبب حسد بود که فرزند آدم در یک حسرت جاودانی فرو رفت و به هلاکتی افتاد که هرگز از آن رهائی نمی یابد " (1)

قران مجید می گوید : نخستین قتل و کشتاری که در روی زمین واقع شده عامل حسد بود (2)

و در نهج البلاغه از علی (ع) ،نقل شده که فرمود " ان الحسد یأ کل الایمان کما تأکل النار الحطب : حسد تدریجاً ایمان را می خورد همانطور که آتش هیزم را تدریجاً از بین می برد .(3)

چه این که شخص حسود تدریجاً سوء ظنش به خدا و حکمت و عدالت او بیشتر می شود و همین سوء ظن است که او را از وادی ایمان بیرون می کشد . زیانهای معنوی و مادی ، فردی ، اجتماعی حسد فوق العاد و زیاد است و آنچه گفتیم در حقیقت فهرستی از آن به شمار می رود .

(1) مستدرک الوسائل جلد 2 ص 327

(2) مائده آیه 27 .

(3) نهج البلاغه خطبۀ 86 .

 

جزء ششم ،سوره مائده آیه 27-29 ، ص 349

نقش قتل بر اثر حسد :

بعضی از مفسران معتقدند که قبول عمل یکی ، ورد عمل دیگری ، از طریق وحی به آدم به آنها اعلام گشت و عتت آن هم چیزی جز این نبود که هابیل مردی با صفا و فداکار و با گذشت در راه خدا بود ولی فابیل مردی تاریکدل و حسود و لجوج بود ، و سخنانی که قرآن در همین آیات بعد از این دو برادر نقل می کند بخوبی روشنگر چگونگی روحیه آنها است .

4- از این آیات بخوبی استفاده می شود که سرچشمۀ حسد بوده ، و این موضوع ما را به اهمیت این رذیله اخلاقی و اثر فوق العاده آن در رویدادهای اجتماعی آشنا می سازد .

 

ص157

کینه و حسد

سوره اعراف آیه 42-43 جزء هشتم

در حقیقت یکی از بزرگترین ناراحتیهای انسانها در زندگی دنیا که سرچشمۀ پیکارهای وسیع اجتماعی می شود و علاوه بر خسارتهای سنگین جانی و مالی آرامش روح رابه کلی بر هم می زند همین " کینه توزی " و "حسد " است . بسیاری را می شناسم که از زندگی هیچ چیز کم ندارد ، تنها رنج و عذاب الیم آنها حسد نسبت به وضع دیگران ، و کینه توزی است که زندگی مرفه آنها را عرصۀ تاخت و تاز لشکر اندوه و غم و فعالیتهای خسته کنندۀ ، بی دلیل می سازد . بهشتیان بکلی از بدبختیهای ناشی از اینگونه صفات ب کنارند ، نه کینه ای دارند و نه حسدی و نه عواقب شوم این صفات زشت ، آنها با هم در نهایت دوستی و محبت و صفا و صمیمیت و آرامش زندگی می کنند ، همه از وضع خود راضیند ، حتی آنها که در مقامات پائینتری قرار دارند نسبت به وضع کسانی که مقام آنها بالاتر است ، رشک و حسد نمی برند ، و به این ترتیب بزرگترین مشکل همزیستی سالم آنها حل شده است . بعضی از مفسران روایتی نقل کرده اند که " هنگامی که بهشتیان به سوی بهشت روان شدند بر در بهشت درختتی می بینید که از ریشۀ آن سرچشمه جاری است " .

 

ص326

 نقش ویرانگر حسد در زندگی انسانها :

حسد گاهی در 6 مفهوم غبطه ، حسد ، بخل ، ایثار:

درس مهم دیگری که از این داستان که چگونه حسد می تواند آدمی را تا سر حد کشتن برادر و یا تولید دردسرهای شدید برای او پیش ببرد و چگونه اثر این آتش درونی مهار نشود ، هم دیگران را به آتش می کشد و هم خود انسان را .

* اصولاً هنگامی که نعمتی به دیگری می رسد و خود شخص از او محروم می ماند ، چهار حالت مختلف در او پیدا می شود :

* نخست اینکه آرزو می کند همانگونه که دیگران دارند ، او هم داشته باشد ، این حالت را "غبطه " می خواند و حالتی است که قابل ستایش چرا که انسان را به تلاش و کوشش سازنده ای وا می دارد ، و هیچ اثر مخربی در اجتماع ندارد

* دیگر این که آرزومی کند آن نعمت از دیگران سلب شود . و برای این کار به تلاش و کوشش بر می خیزد این همان حالت بسیار مذموم "حسد " است ، که انسان را به تلاش و کوشش مخرب درباره دیگران وا می دارد ، بی آنکه تلاش سازنده ای دربارۀ خود کند .

* سوم اینکه آرزو می کند خودش دارای آن نعمت شود و دیگران از آن محروم بمانند ، و این همان حالت " بخل " و انحصار طلبی است که انسان همه را برای خود بخواهد و از محرومیت دیگران لذت ببرد .

* چهارم اینکه دوست دارد دیگران در نعمت باشند ، هر چه خودش در محرومیت بسر ببرد و حتی حاضر است آنچه را دارد در اختیار دیگران بگذارد و از منافع خود چشم بپوشد و این حالت را " ایثار " می گویند که یکی از مهمترین صفات بر جستۀ انسانی است . بهر حال حسد تنها برادران یوسف را تا سر حد کشتن برادرشان پیش نبرد بلکه گاه می شود که حسد انسان را به نابودی خویش نیز وا می دارد .  

سوره یوسف آیه 7-10 جزء دوازدهم ، ص 327 ، حسد از نظر روایات و احادیث اسلامی :

به همین دلیل در احادیث اسلامی برای مبارزه با این صفت رذیله تعبیرات تکان دهنده ای دیده می شود . به عنوان نمونه : از پیامبر اکرم (ص) نقل شده که فرموده : خداوند موسی بن عمران را از حسد نهی کرد و به او فرمود : " ان الحاسد ساخط ؟؟؟؟ صاد لقسمی الذی قسمت بین عبادی و ؟؟؟؟ یک کذلک فلست منه و لیس منی : شخص حسود نسبت به نعمتهای من بر بندگانم خشمناک است ، و از قسمتهائی که میان بندگانم قائل شده ام ممانعت می کند ، هر کس چنین باشد نه او از من است و نه من از اویم " . (1)

از امام صادق (ع) :" آفته الذین الحسد و العجب و الفخر ، آفت دین را ایمان سه چیز است : حسد و خود پسندی و فخر فروشی " . در حدیث دیگری از همان امام (ع) می خوانیم : ان المومنین غبط و لا یحسد ، و المنافق یحسد و لا یغبط :" افراد با ایمان غبطه می خورند ولی حسد نمی ورزند  ، ولی منافق حسد می ورزد و غبطه نمی خورد " . (2)  

(1) اصول کافی جلد 2 ص 307

(2) اصول کافی جلد 2 ص 307

عوامل نابودی ثواب عمل :

از نکات حساسی که در آیات مختلف قرآن از جمله  آیۀ مورد بحث ، به آن هشدار داده شده است که مومنان مراقب باشند که اعمالشان همچون کفار حبط و نابود نشود .

و به تعبیر دیگر اصل عمل مطلبی است ، و نگاهداری آن مطلبی مهمتر ، یک عمل پاک و سالم و مفید عملی است که از آغاز سالم و بی عیب باشد و محافظت و مراقبت از آن تا پایان عمر بشود .

عواملی که اعمال آدمی را به خطر می افکند یا نابود می سازد بسیار است از جمله :

1- " منت گذاردن و آزار دادن " است ، چنانچه قرآن می گوید :

رئاءِ الناس و لا یؤمن بالله و الیوم الاخر :« ای کسانی که ایمان آورده اید انفاقها و بخشش های خود را با منت و آزار باطل نسازید ، همانند کسی که خود را برای نشان دادن به مردم انفاق می کند و ایمان به خدا و روز قیامت ندارد . (بقره – 264 ) .

در اینجا دو عامل بطلان عمل یکی "منت و آزار " و دیگری " ریا و کیفر " مطرح شده است که اولی بعد از عمل می آید ، و دومی مقارن آن ، و اعمال نیک  را به آتش  می کشند .

2-"عجب " عامل دیگری است برای نابودی آثار عمل ، چنانچه در حدیث آمده است العجب یا کل الحسنات کما تا کل النار الحطب : « عجب حسنات انسان را می خورد همانگونه که آتش هیزم را »! . (1)

3- "حسد " نیز یکی از این گونه اعمال است که دربارۀ آن نیز تعبیری شبیه به "عجب " آمده که همچون آتش ، حسنات را نابود می کند ، پیغمبر گرامی اسلام صلی الله علیه و اله فرمود : ایاکم و الحسد فان الحسد یأکل الحسنات کما تاکل النار الحطب (2) .

اصولا همانگونه که حسنات ، سیئات را از بین می برد ( ان الحسنات یذهبن السیئات ) (سوره هود – 114 ) همچنین گاهی سیئات ، حسنات را به کلی از اثر می اندازد .

4- مسأله حفظ ایمان تا پایان عمر مهمترین شرط بقای آثار عمل است چرا که قران به صراحت می گوید : « کسانی که بی ایمان از دنیا بروند تمام اعمالشانن حبط و نابود می شود » (3) .

(1)« روح البیان » جلد 8 صفحه 522

(2) « بحار الانوار » جلد 73 صفحه 255

از اینجا است که به اهمیت و مشکلات مسألۀ نگهداری اعمال پی می بریم ، و لذا در حدیثی از امام باقر علیه السلام آمده که فرموده : الابقاءِ علی العمل اشد من العمل ، قال و ما الابقاء علی العمل ؟ قال یصل الرجل بصلة و ینفق نفقة لله وحده و لا شریک له ، فکتب له سراً ثم یذکرها فتمحی فتکتب له علانیة ، ثم یذکرها فتمحی و تکتب له ریاء ! :

« نگهداری عمل از خود عمل سختتر است » .

راوی سؤال می کند منظوراز نگهداری عمل چیست .

پاسخ فرمود انسان بخششی می کند و یا انفاقی در راه خداوند یکتا و به عنوان یک انفاق پنهانی برای او ثبت می شود ، سپس در جائی آنرا مطرح می کند این انقاق پنهائی حذف می شود و بجای آن انفاق آشکار نوشته می شود . دگر بار درجائی دیگر آنرا مطرح می کند باز حذف می شود و به عنوان ریاء نوشته می شود » ! .

آیۀ مورد بحث اشارۀ سر بسته ای به همۀ این امور کرده می گویند : و لا تبطلوا اعمالکم .

« شح » به معنی بخل توأم با حرص است ، و می دانیم این دو صفت رذیله از بزرگترین موانع رستگاری انسان ، و بزرگترین سد راه انفاق و کارهای خیر است ، اگر انسان دست به دامن لطف الهی زند و با تمام وجودش از او تقاضا کند و در خودسازی و تذهیب نفس بکوشد و از این دو رذیله تجات یابد سعادت خود را تضمین کرده است .

گر چه در بعضی از روایات از امام علیه السلام آمده است : من ادی الزکاة فقدوقی شح نفسه : « کسی که زکات را بپردازد از بخل و حرص رهائی یافته » .

ولی روشن است که این یکی از مصداقهای زندۀ ترک بخل و حرص است ، نه تمام مفهوم آن .

در حیث دیگری می خوانیم که امام صادق علیه السلام از شب تا صبح طواف خانه خدا بجا می آورد و پیوسته می فرمود : اللهم قی شح نفسی : « خداوندا ! مرا از حرص وبخل خودم نگاهدار » یکی از یارانش عرض می کند : فدایت شوم ، امشب نشنیدم غیر لز این دعا ، دعای دیگری کنی فرمود : چه چیز از بخل و حرص نفس مهمتر است در حالی که خداوند می فرمود : و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون .

سپس برای تشویق به اتفاق و جلوگیری از بخل و شح نفس می فرماید : 

« اگر شما به خدا ، قرض الحسنه دهید ، آن را برای شما مضاعف می سازد ، و شما را مشمول آمرزش خویش می گرداند ، و خدا شکر گذار و برد بار است » .

چه تعبیر عجیبی که بارها در قرآن مجید در مورد « انفاق فی سبیل الله » تکرار شده ، خدایی که آفرینندۀ اصل و فرع وجود ما ، و بخشندۀ تمام نعمتها ، و مالک اصلی همه ملکها است ، از ما وام می طلبد ! و در برابر آن  وعدۀ « اجر مضاعف » و آمرزش می دهد ، و نیز از ما تشکر می کند ، لطف و محبت بالاتر از این تصور نمی شود ، و بزرگواری و رحمت فراتر از این ممکن نیست ، ما چه هستیم و چه داریم که به او وام دهیم ؟ و تازه چرا این همه پاداش عظیم بگیریم ؟!

اینها همه نشانۀ اهمیت مسئلۀ انفاق از یک سو و لطف بی پایان خدا دربارۀ بندگان از سوی دیگر نیست ؟

ما به زودی او را در مسیر دشواری قرار می دهیم ، ( فسنیره للعسری )

« بخل » در اینجا نقطۀ مقابل « اعطا » است که در گروه اول ( گروه سخاوتمندان سعادتمند ) بیان شد « و استغنی » ( بی نیازی بطلبید ) یا بهانه ای است برای بخل ورزیدن ، و وسیله است برای ثروت اندوختن ، و یا اشاره به این است که او خود را از پاداش های الهی بی نیاز می شمارد ، بر عکس گروه اول که چشمشان دائماً به لطف خدا است ، و یا خود را ا ز اطاعت پروردگار مستغنی می بیند و دائماً آلوده گناه است .

از میان این تفسیر های سه گانه تفسیر اول مناسب تر به نظر می رسد هر چند جمع میان هر سه تفسیر نیز ممکن است .

 منظور از تکذیب « حسنی » همان انکارپاداشهای قیامت است و یا انکار دین و آئین و روش نیکوی پیغمبران .

 تعبیر « فسینره للعسری » که در واقع دو تعبیر ظاهر متضاد است ( ما راه آنها را به سوی مشکلات آسان می سازیم )  نقطۀ مقابل « فسنیسره للعسری » است به این ترتیب که خداوند گروه اول را مشمول توفیقات خود قرار می دهد ، و پی مودن راه اطاعت و انفاق را بر آنها آسان می سازد ، تا از مشکلات در زندگی رهائی یابند ، ولی گروه دوم توفیقشان سلب شده پی مودن راه برای آنها مشکل می شود ، و در دنیا و آخرت مواجه با سختی ها خواهند بود و اصولاً برای این بخیلان بی ایمان انجام اعمال نیک و مخصوصاً انفاق در  راه خدا کار سخت و دشواری است ، در حالی که برای گروه اول نشاط آور و روح افزا است .(1)

(1)« یسری » و « عسری » هر دو صیغۀ مؤنث است (( مذکر آن « ایسر و اعسر » )) است و ذکر این دو به صورت صیغه مؤنث یا به خاطر آن است که موصوف آن « مجموعه اعمال است و در تقدیر چنین خواهد بود غسنیسره الاعمال یسری – او – لاعمال عسری یا مجموعه مسائل و پیشامد های زندگی ، و اگر موصوف آن مفرد باشد ممکن است « طریقه » یا « خله » و مانند آن بوده باشد .

 

شر حسودان !

«حسد »  یک خوی زشت شیطانی است که بر اثر عوامل مختلف مانند ضعف ایمان و ننگ نظری و بخل در وجود انسان پیدا می شود ، و به معنی در خواست و آرزوی زوال نعمت ار دیگری است .

حسد سر چشمۀ بسیاری از گناهان کبیره است .

 حسد همان گونه که در روایات وارد شده است ایمان انسان را می خورد و از بین می برد همان گونه که آتش هیزم را !

همان گونه که امام باقر(ع) می فرماید ان الحسد لیاکل الایمان کما تأکل النار الحطب .

در حدیث دیگری از امام صادق آمده است آفتة الدین الحسد و العجب و الفخر : آفت دین « حسد » است « و خود بزرگ بینی و تفاخر » .

این به خاطر آن است که حسود معترض به حکمت خدا است که چرا به افرادی نعمت بخشیده و مشمول عنایت خود قرار داده است ؟ همان گونه که در آیۀ 54 نسأ می خوانیم : ام یحسدون الناس علی ما آ تا هم الله من فضله .

کار حسد ممکن است به جائی رسد که حتی برای زوال نعمت از شخص محسود خود را بع آب و آتش زند و نابود کند ، چنان که نمونه اش در داستانها و تواریخ معرووف است .

 در نکوهش حسد همین بس که نخستین قتلی که در جهان واقع شد از ناحیۀ  « قابیل نسبت به برادرش هابیل » بر اثر انگیزۀ حسد » بوده .

حسودان همیشسه یکی از موانع راه انبیا و اولیا بوده اند ، و لذا قرآن مجید به پیامبر (ص) دستور می دهد که از شر حاسدان به خدا و رب فلق پناه ببرد .

گر چه مخاطب در این سوره و سوره بعد شخص پیامبر (ص) است ولی مسلماً منظور و الگو و نمونه است و همه باید از شر حسودان به خدا پناه ببرند .

خداوندا ! ما نیز از شر حسودان به ذات مقدس تو پناه می بریم .

پروردگارا ! از تو می خواهیم که خود ما را نیز از حسد نسبت به دیگران حفظ نمائی .

باراللها ! ما را از شر نفاسات فی العقد و وسوسه در آن در راه حق نیز محفوظ بدار .

  

سوره نساء ، آیه 53 – 55

سوره اعراف آیه 42-43 جزء هشتم

 نقش ویرانگر حسد در زندگی انسانها :

عوامل نابودی ثواب عمل :


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد تفسیر نمونه آیت الله مکارم شیرازی

دانلود مقاله ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات


دانلود مقاله ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

فرمت فایل: ورد قابل ویرایش

تعداد صفحات: 100

خلاصه مقاله ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات

انما ولیکم الله و رسوله و الذین امنوا یقیمون الصلوه و یوتون الزکوه و هم رکعون .
آیه 55 سوره مبارکه مائده .
ولی شما تنها خدا و پیامبر او ست و کسانی که ایمان آورده اند همان کسانی که نماز زا بر پا می دارند در حال رکوع زکات می دهند .
در این پژوهش با انتخاب 10 آیه از سوره های آل عمران ،مائده، شوری و بقره برآنیم تا از دیدگاه قرآن به مساله ولایت بنگریم و با کنکاش در آیات به تعمق در این مساله پرداخته و جلوه های بیشتری از معارف قرآنی بر ما آشکار شود .

موضوع تحقیق :ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات
گروه معارف دانشگاه هنر ،واحد درسی :معارف اسلامی 2
استاد راهنما : جناب آقای زارعی رضایی
دانشجو : غزال صالحی :معماری 80
نیمسال دوم سال تحصیلی 84-83
تاریخ تحویل :30/3/1384

فهرست منابع وماخذ :
1- معارف اسلامی 2، علیرضا امینی و محسن جوادی ،فصل دوم ،امامت
2- ترجمه تفسیر المیزان ،استاد علامه طباطبایی (رض) ،جلد دوم
3- ترجمه تفسیر المیزان ،‌استاد علامه طباطبایی(رض)‌،جلد سوم
4- ترجمه تفسیر المیزان ،استاد علامه طباطبایی(رض)‌،جلد پنجم

انا انزلنا التوریه فیها هدی و نور یحکم بها النبیون الذین اسلموا للذین هادوا والربانیون والاخبار بما استحفضوا من کتاب الله وکانوا علیه شهدا فلا تخشوا الناس و اخشون و لا تشتروا بآیاتی ثمناً قلیلاً و من لم یحکم بما انزل الله فاولیئک هم الکافرین .
کتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس والعین بالعین و الا نف بالانف و الاذن بالاذن و السن و الجروح قصاص فمن تصدق به فهو کفاره له و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الظالمون .
و لیحکم اهل الانجیل بما انزل الله فیه و من لم یحکم بما انزل الله فاولئک هم الفاسقون
افحکم الجاهلیه یبغون و من احسن من الله حکماً لقوم یوقنون.
تورات را نیز نازل کردیم که در آن هدایت و نور بود وانبیاء که دین اسلام داشتند با آن در بین یهودیان حکم می کردند وهمچنین علمای ربانی و مربی مردم و خبرگان از یهود ونصرا به مقداری که از کتاب خدا حفظ بودند و بر آن شهادت می دادند طبق آندر بین مردم حکم می کردند (پس شما علمای یهود عصر حاضر به هیچ انگیزه ای احکام و آیات تورات را دگرگون مسازید نه به انگیزه ترس ونه به انگیزه طمع ) پس از مردم نترسید و تنها از من بترسید و به طمع مال و آقائی آیات مرا به بهائی اندک نفروشید که هر کس بدانچه خدا نازل کرده حکم نکند او و همفکرانش کافرند


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ولایت در قرآن کریم تفسیر و بررسی آیات