معماری به عنوان اجتماعی ترین هنر بشری مرتبط با فضای اطراف انسان، عبارت است از علم و هنر و شکل بخشی به فضای زیست انسان. بهعبارت دیگر، معماری بهوجود آورنده فضایی است که انسان را از عوامل طبیعی مصون میدارد و فعالیتهای زندگی فردی و اجتماعی وی را در بر گرفته و به نیازهای مادی و معنوی وی پاسخ میگوید. براساس مطالعات، بهطورکلی برای معماری سه بخش اصلی قائل می شوند. اگر کسی توانست این سه بخش را به خوبی به انجام برساند، در معماری می تواند موفقیت خوبی کسب نماید؛ تفکر درست، خط کشیدن درست و انتقال درست سه بخش عمده معماری مناسب بهحساب میآیند. تا زمانیکه مبانی نظری مشخصی نداشته باشیم و آن را نتوانیم درست تعریف کنیم، تفکر درست حاصل نمی شود و تا زمانی که بخشی از زمان و تلاشمان را برای معماری و آن هم درست فهمیدن آن و درست ایده دادن نداشته باشیم، خط کشیدن درستی در کار نیست و این قسمت سوم دارای بخشی اکتسابی است که باید جستجوکرد و یاد گرفت.
جذبه معماریهای کهن ما را وادار میکند که به گسست ناپذیری انسان، طبیعت و عرفان اعتقاد ورزیم. مردم و معماران گذشته، از زمانهای دور با رویکردهایی سنجیده به طبیعت احترام گذاشته و آن را مورد مداقه قرار داده و خردمندانه با طبیعت زیسته اند. خلق عناصر معماری در اکثر آثار باستانی در ازمنه گذشته، حاصل عشق و تمایل به ارتباط هم زیستانه با طبیعت بوده است و این چنین بود که گرایش های عرفانی در هنر معماری گذشته به وفور مشاهده میشود. یافت اسرار طبیعت و آمیزش آن با خلاقیت و نوآوری توانسته است سازه هایی بس افسونگر در معماری بیافریند و این همه در پناه همبستگی انسان و طبیعت و خلق هنر عرفانی است و باید چنین گفت که معمارانی که ترکیب های رنگ و باد را در معماری خود آمیخته اند شاگردان لئوناردو داوینچی هستند که با کلامی دانته وار گفته بود " هنر باید با طبیعت سازگار باشد". حفظ وفاداری به طبیعت، در بسیاری از راهبردهای منتهی به خلاقیت معماری تأثیر گذاشته است. خاصه اینکه این نوع دیدگاه به طبیعت و حفظ وفاداری نسبت به اسلوب طراحی معماری کهن در نگرش معماری پسامدرن بیش از پیش مورد عنایت است. بنابراین، آنچه در باب معماری فضاهای کتابخانه های امروز مطرح است این است که میتوان به مدد این نگرش و با تأثیر پذیری از طبیعت در بهکارگیری رنگ و نور به معماری کتابخانه ها رنگ و بویی خاص بخشید و کاربران و مراجعان این مراکز را جهت بهرهمندی بیشتر از کتابخانه ها ترغیب نمود و فضایی مطلوب را که برگرفته از طبیعت درونی ایشان و در عین حال مطابق با معیارها و ضوابط علمی و بر پایه مطالعات روانشناختی و جامعه شناختی است طراحی نمود. از اینرو این مقاله بر آن است تا ضمن نگاهی مختصر به مباحث معماری پسامدرن و درونمایه ها و پارادایمهای حاکم بر این نگرش، به بررسی اثرات رنگ و نور در معماری پسامدرن فضاهای کتابخانه ای بپردازد و ضمن ارائه نمونه هایی از این معماریها، هریک از این عوامل و بهکارگیری مطلوب آنها را در معماری مراکز کتابخانه ای تحلیل نماید.
نظریه های پسامدرن در معماری
نظریه های پسامدرن در معماری، برخاسته از دیدگاه های پسامدرن است که تأثیرات شگرفی بر معماری و بهویژه معماری مدرن نهاده و آن را متحول ساخته است. در اندیشه معماران پسامدرن، سبک به صورت دوگانهای به وجود میآید و دارای ظاهری عامهپسند و طرفدار عقاید جمع است. معماران این دوره که دیگرمعماری مدرن را کارآمد و آرمانی نمییابند، با رجعت به گذشته و تاریخ معماری،نشانه هایی را از آنها در معماری خود مورد استفاده قرار میدهند[3].
معماری پسامدرن، سه ویژگی مهم دارد:
اول اینکه ایده
جزوه-نور در معماری - در - درقالب word- در 220ص