لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:5
فهرست و توضیحات:
مقدمه
بیان مسأله
نسل سوم انقلاب اسلامی حقیقتی ناب (
سه شنبه، ۲۷ اردیبهشت ۱۳۸۴ - ۵:۱۰ صبح
از تعدیل اقتصادی تا توسعه سیاسی
بیکاری، فقر، فساد و تبعیض، هیچگاه از عمل به دین پدید نمیآید، بلکه نشانه فاصلهگرفتن از اسلام و انقلاب اسلامی در سطح مدیران ارشد کشور است و اثر آن بهصورت فاصله نسل سوم از انقلاب اسلامی ظاهر میشود؛ زیرا آنها با پرورش در این نظام اسلام را میشناسند و تضاد هنجاری موجود آنها را با بحران جدی در رابطه با انقلاب مواجه میکند
نیروی روشنفکری بهصورتیمقلدانه به توجیه حیات برمبنای حق طبیعی و کمک به گسترش آن پرداخت ولی حتی در فراگیری عمیق این اندیشههای مدرن نیز کمتر توفیق یافت؛ چنانکه طرفداران آن به گفته خودشان حتی هنوز به مرحله ترجمه و تفکر در آثار بنیادین دانش غربی هم نرسیدهاند: «بیاییم آثار فیلسوفان مدرن را به فارسی ترجمه کنیم و درباره آنها به نوشتن و تحقیق بپردازیم. این کمبودی است که در کار روشنفکرهای ما در پنجاه سال اخیر مشاهده میشود. کار روشنفکر ما در برخورد با غرب، بیشتر بر روی ترجمه مبتنی بوده تا تالیف. شایدهم چون شهامت و یا پتانسیل فکری مورد نیاز را نداشتیم که مستقلا درباره فلسفه غرب بیندیشیم.»
امروزه نیز در برابر انقلاب اسلامی صورت جدیدی از حیات طبیعی بازتولید میشود. این بار منشا اقتدار، نظامیگری و نفوذ بینالمللی و منبع مشروعیت آن، رسانههای صوتی و تصویری و تکنولوژی اطلاعات (IT) میباشد. این صورت جدید با بهرهگیری از شاخصهای جهانیسازی تولیدات فرهنگی در راستای ایجاد ابرفرهنگ سلطهپذیری در جهان و همچنین به پشتوانه تهدید و نظامیگری (میلیتاریسم) و نیز استفاده گسترده از رسانهها و تکنولوژی اطلاعات و مجازپردازی، شکل گرفته است. در این وضعیت، تحول ساختاری بنیادینی پدید نیامده و نیروی استکبار همان نیروی سلطهگر دوران مدرن است که برای تداوم استیلای خود بهگونهای فعالانه سعی در ایجاد صورتبندی تازهای دارد.[xiii]
اما انقلاب اسلامی نه یک انقلاب سنتگرا در برابر مدرنیسم پهلوی یا انقلابی مدرن در برابر ناتوانی حکومت مطلق پهلوی در گذر از میراث باستانی گذشته ایران بود و نه به زعم عدهای انقلابی پست مدرن، بلکه قیامی بود که دامن مردم را از حیات طبیعی برکشید تا فراتر از همه این اوهام به حیات طیبه برساند و با منبع ولایت آشنا سازد. نظریه ولایت فقاهت و عدالت، طومار استکبار را در هم پیچیده و منشا قدرت و مشروعیت را از ناحیه قدس الهی برای کسانی ثابت میداند که عدالت و هدایت را برای مردم میخواهند. «استقلال و آزادی» در این دیدگاه، درواقع پیش از هرچیز مستلزم نفی استکبار از همه ساحتهای حیات است و «جمهوری اسلامی» طرحی برای ساختن حیات طیبه پیش مینهد. اینکه بعضی میپندارند جمهوریت و اسلامیت با هم جمع نمیشوند،[xiv] برای این است که هنوز در نظامهای فکری حیات طبیعی از نوع مدرن میاندیشند و با این تفکر نوین و طرح تازه آشنا نشدهاند. امام خمینی(ره) با ایجاد تحول در نهاد دین از موضع یک مجتهد جامعالشرایط و عالم دینی ذوالفنون، کارکردهای تازهای را برای دین ایجاد کرد و درحقیقت ظرفیتهای پنهان دین را آشکار نمود و غبار اوهام و خرافات را از آن ربود. امام(ره) درواقع عزم آن داشت تا سایر نهادهای جامعه را بر اساس تحول نهاد دین، دگرگون کرده و شرایط تحقق حیات طیبه را فراهم سازد.
حضرت امام دین را که در جامعه منفعل و سرکوب شده بود و در بهترین وضعیت، صرفا در سایه الطاف سلاطین میتوانست بخشی از آموزههای خود را به مردم منتقل کند، بهطور جدی احیا کرد و بر ایجاد تحول در نهادهای سیاسی و اقتصادی و نظام تعلیم و تربیت در جمهوری اسلامی تاکید نمود.
کندی دگرگونی هنجارهای نهادمند
حضرت امام و شاگردانشان، به عنوان نخبگان انقلاب اسلامی، با طرح چیستی حیات طیبه و نقد حیات طبیعی در دوران حکومت پهلوی، هنجارهای عالی حیات را به مردم معرفی کردند و مردم با پذیرش این هنجارها، برای گذر از حیات طبیعی به حیات طیبه قیام نمودند.
نخبگان پیشرو در انقلاب اسلامی از جمله شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر و نیز سایر بزرگانی که در قید حیاتاند و یا از دنیا رفتهاند، با معرفی الگوی حسینی در برابر فساد طاغوت و توصیف حیات معنوی و پاک انسانی، به مدد توفیقات و عنایات الهی مردم را جذب کرده و ارادههایشان را برانگیختند تا اینکه انقلاب اسلامی تحقق یافت. اما پس از انقلاب، مساله دیگری طرح شد که تاکنون پاسخی به آن داده نشده بود و آن پرسش از چگونگی تحقق حیات طیبه بود. این پرسش بهمراتب دشوارتر و اندیشه عالمان دینی در این زمینه کمکارتر و فقیرتر بود؛ بهعبارتی، گرچه چیستی آرمان اسلام در جامعهسازی بهخوبی تصویر شده بود، اما هیچکدام از بزرگان به چگونگی تحقق آن نمیاندیشیدند و اقداماتی هم اگر انجام میشد، به بوته آزمون و اصلاح در نیامده بود؛ یعنی مردم، علما و کسانی که حکومت را به دست گرفته بودند، چه از روحانیان و چه از غیر آنها، با هنجارهای عالی انقلاب آشنایی داشتند و میدانستند که دنبال چه هستند، اما راه را بلد نبودند. علاوهبراین، هنجارهای نهادینهشده اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، با همه شاخهها و شعبههایش، بر شالوده حیات طبیعی ــ حال چه به صورت سنتی و یا مدرن ــ ساخت یافته بود. همچنین بقایایی درهمآمیخته از سنت و تجدد، نظامهای هنجاری نهادمند ولی ناهماهنگ با هنجارهای عالی انقلاب را تشکیل میداد و این هنجارهای نهادمند، در حوزههای گوناگون اجتماعی، سیاسی و اقتصادی متناسب با اهداف و هنجارهای حیات طبیعی نهادینه شده بود. در این شرایط به وجود افرادی نیاز بود که به نوع و چگونگی تغییرات مورد نیاز واقف باشند اما علاوه بر فقدان چنین نیروهایی، هرگونه تغییر در نهادهای سیاسی، مستلزم آگاهی از دانش سیاسی بود که این دانش نیز از آبشخور تجدد غرب برمیخاست و در سایه اندیشه کسانی چون ماکیاولی، هابز، لاک و دیگران صورتبندی شده بود؛ و یا تغییر در نظامهای اقتصادی جامعه، نیازمند دانش اقتصاد بود که این دانش نیز بهنوبهخود از اندیشه مارکس، اسمیت، کینز و...، یعنی از اندیشه کسانی که نفیا یا اثباتا در حوزه ارزشها و اهداف نظام سرمایهداری قرار میگیرند، تغذیه میکند. ازسویدیگر، بههرحال بالاجبار باید از همین دانشها استفاده میشد تا بهتدریج جایگزین مناسبی برای آنها پیدا شود؛ صرفنظرازاینکه این دانشها؛ روشها، نهادها، سیاستها، برنامهها و دریککلام هنجارهای مناسب با تجدد و ارزشها، فرهنگ و زندگی غربی را در جامعه نهادینه میکرد. این مساله، باعث ایجاد کندی در دگرگونی هنجارهای نهادمند گردید که بهنوبهخود، تضاد هنجاری را در جامعه پدید آورد. نسل سوم نیز که درخصوص جریانات پیش از انقلاب و نیز ریشههای آن، آگاهی و تجربهای نداشت، در این تضاد متولد شد، رشد کرد، بازی کرد، درس خواند، اندیشید و تجربه کرد و از همینجا فاصلهای میان او با حقیقت انقلاب پدیدار گشت.
تحقیق درباره نسل سوم انقلاب اسلامی حقیقتی ناب