فرمت فایل : word (لینک دانلود پایین صفحه) تعداد صفحات 37 صفحه
مقدمه :
دریاچهها از نظر زیستی و در سطح کلان به دو بخش (ناحیه)، شامل ناحیه آزاد آبها (منطقه Pelagic) و ناحیه بستر (منطقه Benthic) تقسیم میکنند. این مناطق را به ترتیب مناطق Pelagial و Benthal نیز مینامند. ارگانیزم هایی که در منطقه پلاژیال زندگی میکنند ارتباطی با کف دریاچه نداشته و احیاناً اگر هم ارتباطی داشته باشند بهصورت مقطعی و کوتاه مدت بوده و بهجز آن دائماً در حال تعلیق یا شناوری در آبهای آزاد هستند. بنابراین محیط زیستی آبهای آزاد را منطقه Pelagial میگویند. ساکنان منطقه Benthic عمدتاً در سطح و یا در داخل رسوبات کف بهسر برده و لذا این موجودات تماس دائمی با بستر دارند. تقسیمبندی فوق یک تقسیمبندی کلان و عمده برای آبهای ساکن بوده، بهطوریکه در ناحیه مرزی بین این دو منطقه اشکال حدواسط نیز مشاهده میشود. مثالهای زیر بیانگر این موضوع هستند: 1- لاروهای بعضی از گونههای (Diptera- Nematocera) قادرند مهاجرتهای روزانهای را بین رسوبات کف و ناحیه آزاد آبها انجام دهند. این موجودات در اصل یک موجود Benthic بوده ولی در پارهای از اوقات میتواند به صورت یک موجود پلاژیک زندگی نمایند. مثلاً هنگامیکه اکسیژن در منطقه بنتیک کاهش مییابد، موجود خود را از بستر آبها جدا و وارد آبهای ناحیه پلاژیک کرده و بعد از مدتی سکون در این ناحیه به جایگاه اصلی خود مراجعت مینماید و وارد منطقه بنتال میشود.
- برعکس حالت قبلی در برخی از پاروپایان دیده میشود. این موجودات غالباً پلاژیک بوده اما میتوانند بهصورت موقت موجوداتی بنتیک گردند. مثلاً در مرحله نوزادی بر سطح ویا داخل رسوبات دیده شده و دوباره بعد از سپری کردن این مرحله وارد منطقه پلاژیال شوند.
- همچنین بعضی از ماهیان که پلانکتونخوار بوده و در منطقه پلاژیال دیده میشوند، ولی گاهی قادرند برای تغذیه از موجودات کف، به منطقه Benthic نیز وارد شوند. کاملاً واضح است چنین شرایطی فقط در مراحل اضطراری رخ میدهد. لذا این ماهیان بهصورت اختیاری توانایی زندگی در منطقه بنتیک را ندارند.
- نوزاد دوکفهایها غالباً به صورت پلاژیک بوده و سپس با شروع تشکیل صدفها، دوکفهای سنگینتر شده و سبب انتقال موجود به منطقه بنتیک میشود (بهعلت سنگینی). بنابراین از نظر مهاجرتی، یک دوکفهای فقط در مرحله نوزادی توانایی مهاجرت را خواهد داشت.
- در ناحیه مرزی بین این دو منطقه اشکال حد واسط نیز مشاهده میشوند. مثلاً کلادوسر Polyphemus pediculus در منطقه لیتورال دریاچهها زندگی کرده ولی در بخشهای آبهای آزاد، دائماً در تماس با ناحیه کف خودداری میکند.
- بسیاری از کلادوسرها (Cladocera) و پاروپایان پلاژیک (Copepoda) ناحیه آزاد آبهای ساکن بههنگام شب (بهخصوص در آبگیرها و دریاچهها) گرایشی در نزدیک شدن به طرف ساحل داشته ولی بههنگام صبح و به محض روشن شدن لایههای سطحی آب، این ناحیه را ترک مینمایند. این پدیده را فرار از ساحل (Littoral avoidance) میگویند. به عبارت دیگر، نزدیک شدن این موجودات به طرف ساحل در ساعات نیمههای شب کامل شده (بهخصوص در فصل تابستان) و بههنگام روز، تمام این موجودات از قسمت ساحلی دور می شوند. این وضعیت نشان میهد که در یک اکوسیستم، مهاجرتی از ناحیه پلاژیال به طرف بخشهای ساحلی وجود داشته که حداکثر تراکم و تمرکز جمعیت آن در ساعات نیمههای شب میباشد. علت اینکه این موجودات با روشن شدن هوا، نواحی ساحلی را ترک میکنند هنوز مشخص نشدهاست. این حالت اولین بار توسط فردی به نام Siebeck مشاهده گردید.
دو منطقه بزرگ Benthic و Pelagic خود از نظر منطقهبندیهای زیستی، به مناطق کوچکتری بهصورت عمودی تقسیم میشوند.
تقسیمبندی عمودی منطقهBenthic:
1- بخش ساحلی رسوبات کف (بخش ساحلی بنتال): که به آن منطقه لیتورال میگویند.
2- بستر قسمتهای عمیق (بخش عمقی بنتال): که آن را منطقه عمیق یا پروفوندال میگویند.
تقسیمبندی عمودی منطقه Pelagial:
1- بخش فوقانی پلاژیال را Epiplagic یا Epiplagial میگویند.
2- بخش تحتانی (عمیق) پلاژیال را Bathypelagic یا Bathypelagial میگویند.
مرز بین آنها توسط عمق نفوذ نور تعیین میشود. به عبارت دیگر تا جایی که نور نفوذ نموده در بخش آزاد آبهای ساکن منطقه Epipelagic و همین عمق در ناحیه بستر دریاچه منطقه Littoral نامیده میشود. در زیر این عمق و در جایی که دیگر نور نفوذ نمیکند، در بخش آزاد آبها منطقهی Bathypelagic و در ناحیهی بستر آبها منطقه Profundal نامیده میشود. مرزی که این دو ناحیه زیستی را از یکدیگر جدا میکند، عمقی است که در آن دیگر موجودات فتواتوتروف قادر نبوده بیلان مثبت فتوسنتز را نشان دهند. بنابراین سطح اشباع نوری (Light compensation level) بین ناحیه لیتورال و پروفوندال قرار دارد. یعنی نور خورشید دیگر در آن نفوذ نداشته تا گیاهان بتوانند به کمک آن عمل فتوسنتز را انجام دهند. این مرز را اصطلاحاً افق جبران یا سطح تعادل یا لایه بحرانی (Compensation depth) میگویند. بنابراین افق جبران جایی است که در بالای آن فعالیتهای تولیدکنندگی (فتوسنتز) مثبت بوده و به هین دلیل اصطلاحاً لایه تولیدکننده یا لایه زاینده (Trophogenic zone) تروفوژن نامیده شده که در این لایه نور کافی جهت تولیدات فتوسنتزی وجود دارد. در این منطقه تولیدات اتوتروفی و هتروتروفی دیده میشود. در زیر افق جبران، به علت عدم وجود نور یک لایهی کاملاً مصرف کننده وجود داشته که هیچ گونه تولیدات فتواتوتروفی در آن وجود ندارد. لذا به این منطقه لایه مصرف کننده یا تاریک (Tropholytic zone) میگویند. در این منطقه فعالیتهای هتروتروفی دیده میشود.
عمق افق جبران به نوع آب و نوع اکوسیستم بستگی داشته و تابعی از شرایط آب است. بهطوری که عمق افق جبران در آبهای خیلی کدر تا چند سانتیمتر در نوسان بوده و حداکثر آن هم در دریاچهها 40-30 متر (متوسط 35 متر) متغیر است. بنابراین عمق لایه جبران یک رقم قراردادی نبوده و در شرایط مختلف متغیر است. همچنین از نظر نوری، این عمق در جایی واقع است که حداقل یک درصد نور سطحی به آن رسیده باشد. بنابراین افق جبران در فصول مختلف سال و حتی ساعات مختلف شبانهروز متغیر است. در منطقه افق جبران، مقدار تولید با مقدار مصرف برابر است. بر این اساس، تقسیمبندی دیگری در ناحیه پلاژیال دریاها وجود داشته که بر آن اساس، ناحیه بالایی افق جبران را ناحیه یوفوتیک (Euphotic zone) و عمق ناحیه پلاژیک که انرژی نورانی به مقدار کافی در آن وجود ندارد را ناحیه بدون نور (Aphotic zone) میگویند. در جمعبندی کلی میتوان گفت که منطقه تروفوژن شامل مناطق Littoral و Epipelagial بوده که در آن فعالیتهای اوتوتروفی و هتروتروفی جریان داشته ولی منطقه تروفولیتیک شامل مناطق Profundal و Bathypelagial بوده که فقط دارای فعالیتهای هتروتروفی است. در تمام این طبقهبندیها مجامع مختلفی از موجودات زنده وجود داشته که در هر صورت نمیتوان مرز مشخصی از هر یک از طبقات را برای آنها مشخص کرد. مثلاً برخی از انگلها به نور کم نیاز داشته و یا برخی از باکتریها که در نواحی کم نور قادرند یک تبادلات مثبت فتوسنتزی را ایجاد نموده و یا برخی از گیاهان گلدار زیر آب (Phanerogam) که در ناحیه لیتورال دریاچهها وجود داشته و توسعه آنها در اعماق بیشتر توسط فشار هیدروستاتیک محدود میگردد در حالیکه نور هیچ اهمیتی در پراکنش عمقی آنها در این منطقه ندارد.
محیطهای بنتیک (Benthic environments)
این محیطها به دو زیستگاه مشخص لیتورال و پروفوندال تقسیم شدهاند. منطقه ساحلی یا لیتورال دارای تغییرات روزانه و فصلی از فاکتورهای فیزیکی وشیمیایی بوده در حالیکه منطقه پروفوندال دارای تغییرات خاص و چشمگیری نبوده و لذا یک منطقه یک شکل (بهجز در فصل تابستان که میزان اکسیژن در دریاچههای مزوتروف و یوتروف کاهش شدیدی را در این منطقه نشان میدهد) محسوب میشود.
تحقیق درباره منطقه بندی و مجامع موجودات زنده در دریاها