این پایان نامه در دانشگاه تهران و در مقطع ارشد به روش میدانی انجام گرفته است.دارای 199 صفحه WORD.
فضا ظرف مکانی هر حضور مادی است. از جماد تا انسان به فراخور چگونگی حضورشان، فضا را شکل میدهند و از آن تاثیر میپذیرند. حضور انسان، حضوری فرهنگی و کنشهای او با فضا نیز شامل پیچیدگیهای عرصه فرهنگ انسانی میشود.
انسانشناسی به عنوان علم مطالعه فرهنگ، به بررسی چگونگی این تاثیر و تاثر در بخشی از حوزههای تخصصی خود میپردازد. تاریخ توجه انسان شناسان به مساله فضا را میتوان تا توصیفات آنها از محیط طبیعی و شیوه سکونت جوامع مورد مطالعهشان به عقب برد. این رویکردها عموما در قالب توجه به فرهنگ مادی، در تمامی قومنگاریها دیده میشود و چگونگی سازماندهی فضا در کنار دیگر اجزا این فرهنگ، به عنوان یک پس زمینه و نه موضوع مطالعه همواره وجود داشته است.
با تحولاتی که در رویکرد به فضا در حوزه علوم دیگری از جمله فلسفه، جغرافیا، جامعه شناسی، تاریخ و ... صورت گرفت " فضا" در حوزه انسان شناسی به محور اصلی بسیاری از مطالعات انسان شناسان فرهنگی تبدیل شد و زیرشاخههایی به نامهای "انسان شناسی فضا و مکان"
((Anthropology of space and place، انسان شناسی منظر (Anthropology of landscape)و انسان شناسی معماری(Architectural Anthropology) را ایجاد کرد.موضوع مورد مطالعه در تمامی این گرایشها انواع سازماندهیهای فضایی که به توسط انسان صورت میگیرند، اعم از سازماندهی کلی شهرها، فضاهای شهری،بناها وهمچنین سازماندهیهایی که به شیوههای دیگری، غیر از کالبدهای معماری همچون مرزهای نامرئی قلمروها، سازمان دادن به واسطه اشیا و رفتار ایجاد میشوند، را شامل میشود.
گرایشات به مطالعه فرهنگی شیوههای طراحی محیط و معماری را می توان حاصل تغییر فرآیند ساخت و ساز و حرکت از معماری بومی به سمت معماری دانشگاهی و تبعات حاصل از آن دانست.
معماری بومی حاصل دانش بومی ناخودآگاه در تطبیق با شرایط فرهنگی مردم و اغلب به سفارش خود آنها ساخته می شد. تغییر این فرآیند ساخت و ساز و انقطاع از گذشته و تغییر نظامهای اجتماعی، معماری را از دست معماران بومی به معماران برخاسته از دانشگاهها سپرد. در این زمان معماری، به مثابه یک هنر شناخته میشد و بنابراین مخاطبان اثر معماری نه مردم ساکن درآنها بلکه منتقدان هنری و تاریخنویسان هنر بودند. معمار خود را در میدان اجتماعیی می دید که پذیرش ، ارتقا اجتماعی و کسب امتیاز او منوط به نظر آنها و عموما منطبق بر اصول زیباشناسی بود .
ورود این جریان و تاثیرات کالبدی آن در شهرها و خانهها و عدم رضایتهایی که از خانهها و سبک شهرسازی ایجاد شد، بحران معماری مدرنیسم در دهه 60 را رقم زد. حذف آنچه پیش از این به طور ناخودآگاه وجود داشت مردم را متوجه ارتباط تنگاتنگ میان انسان و فضا کرد .(نولد اگنتر.1997)
پایان نامه سازماندهی فضایی خانه و فرهنگ