مقدمه:
در سلسله مراتب تحول، دوره سالمندی مرحله نهایی قلمداد میشود. به نظر میرسد برخی ویژگیهای کمال مانند پختگی و خردمندی در دوره سالمندی به حد اعلای خود میرسند. اما از سوی دیگر میدانیم که با گذر از دوره میانسالی و ورود به دوره بزرگسالی و سالمندی، ضعفهایی نیز در فرد عارض میشوند. با این وصف اینکه آیا سالمندی همراه با پختگی است و یا آنکه سالمندی ضعف عمومی را در پی دارد، میتواند تضادی را ایجاد نماید. آیا به راستی سالمندی همواره از دست دادن و افت تواناییهاست یا آنکه همراه با برخی از دستدادنها و افتها، اکتسابها و تواناییهایی نیز بروز مییابد؟ اگر به محیط اطراف خود نگاهی گذرا داشته باشیم، سالمندانی را میبینیم که همچنان در این دوره، مولد، سالم، خوشفکر، سرزنده و شاداب هستند، اما عدهای دیگر وابسته و غیرفعال یا مانند بیماران مبتلا به آلزایمر دچار فراموشی شده و حتی نزدیکترین افراد خود را نیز نمیشناسند. این میتواند برای اکثر افراد نوجوان، جوان و میانسال جذاب باشد که چنانچه شانس ادامه حیات داشته باشیم، چه نوع سالمندی در انتظارمان است؟ آیا ما نیز سالمندی مولد، فعال، سالم خواهیم شد؟ یا آنکه با ورود به سالمندی، دورهای از ضعف، بیماری و طرد اجتماعی را تجربه خواهیم کرد؟ آیا رسیدن به هر یک از این دو قطب سالمندی نتیجه محتوم و از پیشتعیینشدهای که باید منفعلانه انتظار آنرا کشید یا آنکه میتوان نتیجه کار را براساس دخالتها و دستکاریهای عوامل و متغیرهایی تغییر داد
بررسی و مقایسه ویژگیهای خانوادگی و اجتماعی سالمندان مبتلا به آلزایمر و سالمندان عادی- در قالب ورد 105 صفحه