![تحقیق درباره بررسی وضعیت تحریم غرب علیه ایران با سلاح اقتصادی](../prod-images/451868.jpg)
فرمت فایل:power point(قابل ویرایش) تعداد اسلاید:18صفحه
مقدمه:
تحقیق درباره بررسی وضعیت تحریم غرب علیه ایران با سلاح اقتصادی
فرمت فایل:power point(قابل ویرایش) تعداد اسلاید:18صفحه
مقدمه:
دانلود مقاله ی بررسی راه های نفوذ اسلام و مسیحیت در غرب بافرمت ورد وقابل ویرایش تعدادصفحات 26
مقدمه
محققین تا به حال راههای گوناگونی را که جهان اسلام و مسیحیت بر غرب اثر گذاشته بررسی و مطالعه کرده و نتایج حاصله از مطالعات خود را نیز طی آثار محققانه و مقالات علمی عرضه کرده اند . معهذا تلاشی برای نشان دادن این تاثیرات سالمی به صورت یکپارچه انجام نگشته و اهمیت آن در یاری به غرب و جواب غرب در مقابل آن نمایانده نشده است . بنابراین هدف این بررسی کامل ارائه نظریه جامعی از این تاثیر و راه های نفوذ اسلام و مسیحیت در غرب و عکس العمل و در مقابل آن است. امروزه وقتی که مسیحیان و مسلمین ،غربئیان و اعراب در جهان واحدی هرچه بیشتر درگیر مسایل یکدیگر هستند، تاثیر اسلام بر غرب مناسب به نظر می رسد . نویسندگان مسیحی قرون وسطی، برای مدت مدیدی از اسلام تصویری ترسیم کرده بودند که از بعضی لحاظ بدنام کننده بود، ولیکن در نتیجه تلاشهای محققین سده های بعد و یا با مشاهده مستقیم ، حالا دیگر آن تصویر از ذهن افراد زدوده شده است. مسلمانان علوم و فنون را از غرب اقتباس کردند و چنان که گفته شد، بر آنچه گرفته بودند، توقف ننمودند، بلکه به گونه ای حیرت انگیز و غرورآفرین، علوم و فنون دریافتی را گسترش و تعمیق دادند و حتی در مواردی، رشته هایی تاسیس کردند. سپس جهان غیرمتمدن و قرون وسطایی فرو رفته در ظلمت را از انوار پر تلالؤ دانشمندان و فرهنگ و تمدن اسلامی خود روشن ساختند. مزایای نفوذ اسلام در غرب 1. کشف و شناسایی عوامل شکوفایی تمدن اسلام و کوشش در جهت تقویت آن ها; 2. کشف و شناسایی عوامل انحطاط تمدن اسلام و کوشش در جهت جلوگیری از ظهور مجدد آن عوامل; 3. شناخت نقاط عطف و روشن تمدن اسلام و معرفی آثار فرهنگی - علمی این تمدن براساس اسناد و مدارک در جهت تکذیب شرق شناسان متعصبی که سعی در مبهم نشان دادن و تاریک نمودن این نقاط درخشان دارند; 4. بازیابی هویت اسلامی مسلمانان در جهت اتکا بر گذشته خویش و اجتناب از حقارت و بی هویتی آنان; 5. اگر گفت وگوی تمدن ها را به معنای تعامل تمدن ها و دست کم شناسایی عناصر تمدنی و اخذ و اقتباس وجوه مثبت یک تمدن بدانیم، تعامل تمدن اسلام و غرب می تواند تجربه مفیدی را در این زمینه، فراروی ما قرار دهد. اهمیت تاثیر تمدن اسلامی وقتی بیش تر می گردد که وضعیت فرهنگی اجتماعی غربی آن عصر را مورد مداقه قرار دهیم: در قرن نهم و دهم میلادی، همزمان با درخشش تمدن اسلامی در اندلس، مراکز علمی غرب به شکل قلعه هایی بود که صاحبان آن ها در حالت نیم وحشی به سر می برند و از این که دارای خط و سواد نبودند احساس غرور می کردند. عالم تر از همه آن ها راهب نادانی بوده است که با صرف تمامی اوقات خود، کتب قدیمی یونان و روم را از میان کتاب خانه های کلیسا بیرون می کشید و عبارات و کلمات آن را روی اوراق پوستی حک می کرد. غرب در قرن نهم و دهم میلادی نه تنها خود در جهل و بربریت فرو رفته بود، بلکه از برخورد با تمدن اسلامی نیز واهمه داشت. سردمداران آن جا مردم را از قدرت سیاسی اسلام برحذر می داشتند; پژوهشگران متعددی مانند ژربرت اوریلای را که به مدارس مسلمانان در اسپانیا راه یافته بودند، متهم می کردند به این که روح خود را به شیطان فروخته اند. الف - نحوه تاثیر انتشار علوم اسلامی در غرب به شیوه های گوناگون انجام گرفت، از جمله: 1. گسترش حضور و نفوذ مسلمانان تا فراسوی رشته کوه های پیرنه; 2. دربار سیسیلی، امپراتور مغرب اسلامی، فردریک دوم (1250 - 1194 م) ; 3. روی آوردن افراد سرشناس، شاهان و حتی پاپ ها به پزشکان مسلمان که حاذق تر از غربیی ها بودند; 4. آشنایی غربیی هایی که در خط تماس قرار داشتند با پرتوهایی از علوم اسلامی که در پی این علم آموزی، راهی مراکز علمی مغرب اسلامی گشتند و با ترجمه گسترده کتب علمی به لاتین، بهترین زمینه را برای جهت گیری به سوی دوره سوم تاریخ خود (رنسانس) فراهم کردند; 5. جنگ های صلیبی; 6. ترجمه کتب علمی به زبان لاتین. هرچند جنگ های صلیبی در انتقال تمدن اسلامی به غرب بی تاثیر نبود، اما به نظر می رسد انتشار علوم اسلامی در غرب از راه ترجمه صورت گرفت;چنان که در سال 1130 در طلیطله، دارالترجمه ای ایجاد گردید و از این طریق، کتاب های مشهور مسلمانان به زبان لاتین برگردانده شد. فرایند ترجمه کتب به زبان لاتین تا قرن 14 ادامه یافت و از این رهگذر، غربییان به تدریج از بربریت و حالت نیم وحشی خارج شدند و با دنیای جدیدی روبرو گردیدند. غربییان نه تنها کتاب های رازی، ابن سینا و ابن رشد را به لاتین ترجمه کردند، بلکه کتاب های جالینوس، دیمقراطیس، افلاطون و بطلیموس را هم که مسلمانان به عربی ترجمه کرده بودند، به لاتین برگرداندند. از این جا معلوم می شود که غربییان تا چه حد باید قدردان مسلمانان باشند. اگر دانشمندان مسلمان کتب قدیمی آنان را با برگردان عربی حفظ نمی کردند ذخایر فرهنگی خودشان هم نابود شده بود; زیرا آنان از غیرطریق مسلمانان راهی برای استکشاف ذخایر فرهنگی خود نداشتند. بنابراین، با فرض پذیرش ابتنای عصرنوزایی بر علم و فرهنگ یونان و روم قدیم (البته فرضی است غیر قابل قبول) ، بازهم نمی توان مسلمانان را در حفظ و بقای تمدن یونان و روم نادیده گرفت. لیبری در این باره می نویسد: «اگر نام اسلام و مسلمین از تاریخ خارج شده بود، عصر تجدید حیات علمی غرب تا چندین قرن دیگر عقب می افتاد.» چگونه می توان تاثیر تمدن اسلامی را در تجدیدحیات علمی غرب نادیده گرفت، در حالی که دانشمندان غربیی تا قرن پانزدهم، قولی را که از مصنفان اسلام نبود، مستند نمی شمردند. دانشمندان متعددی بودند که یا شاگرد علمای اسلام بودند و یا ناقل اقوال آن ها. «آلبرت بزرگ هرچه داشت از ابوعلی سینا قرار گرفته بود; سن توماس تمام فلسفه اش از ابن رشد بوده است; در دانشگاه های ایتالیا به ویژه دانشگاه پادو هم نفوذ و تسلط علوم اسلامی کم تر نبوده است و مؤلفان و تصانیف مسلمین در این دانشگاه ها، همان مقام را حایز بودند که در تجدید حیات علمی غرب کتب یونان و روم آن مقام را داشتند.» نفوذ مسلمانان - به طور عموم - و تاثیر ترجمه کتاب های دانشمندان اسلامی - به خصوص - به قدری است که هنوز واژه هایی که ریشه اسلامی و عربی دارند در زبان لاتین رایج است. از این نمونه است: ترافیک، (Trafic) ،تعرفه، (Tarrif) ،چک، (Checque) ، ریسک، (Risk) ،مگزین، (Magazin) کالیبر، (Colbr) و کابل، (Cable) این ها همه ریشه عربی دارند. در اخترشناسی نیز Beteleuse (الجوزاء) ، Algole (راس الغول) ، Famolhout (فم الحوت) ، zemite سمت الراس) ، Nadir (نظیر سمت) و Azimouth (السموت زاویه) نیز ریشه عربی اسلامی دارند. پس از چهار قرن که از ظهور تمدن اسلامی در اندلس (طلیطله) گذشت، با پیش روی تدریجی غربییان در داخل تمدن اسلامی، چشم های خفته غربییان از خواب گران بیدار شد. «شاه آلفونسوی، که طلیطله را فتح کرده بود، چنان تحت تاثیر رعایای جدید مسلمان خود قرار گرفت که بر خلاف میل اسقف ها، خود را امپراتور دو دین خواند. ریموند طلیطلی اسقف مسیحی دیگری است که در حقیقت، نخستین مدرسه مطالعات شرقی را در غرب در نیمه سده دوازدهم پایه گذاری کرد. او دانشمندان را از کشورهای مختلف گردهم آورد و آنان را واداشت تا زبان عربی را فرا گیرند و آثار عربی را ترجمه کنند. » ب - جلوه های تاثیر تاثیرات ارزشمند علمی دانشمندان مسلمان بر غرب و به خصوص بر تجدید حیات علمی آنان (رنسانس) محدود به یک یا دو رشته علمی نمی گردد، بلکه آنان در رشته های گوناگون علمی همچون ریاضیات (حساب، جبر و مثلثات) ، هیئت، فیزیک و نورشناسی، شیمی، طب، جغرافیا، فلسفه، ادبیات و فنون (تکنولوژی) توانایی های خود را بر غربییان عرضه کردند. توضیح مختصر هر یک از این جلوه ها، حقیقت این تاثیر را بهتر می نماید: 1. ریاضیات: لوییس هنری هال اعتراف می کند که مساعدت های مسلمانان به ذخیره علمی و معرفت ریاضی دنیا به حدی است که زمانی طولانی نیاز است تا بتوان میزان آن را ارزیابی نمود. او علم «جبر» در ریاضیات را مدیون مسلمانان می داند و تحول ریاضیات غربیی را ناشی از اعداد - به اصطلاح - عربی می داند که از مسلمانان اقتباس کردند.هر چند غربییان در ابتدا از پذیرش پیشرفت های شگرف مسلمانان در زمینه ریاضیات استنکاف می ورزیدند، اما به تدریج و با آشنایی آنان با کتاب جبر و تکامله عمربن خیام و آشنایی با برجسته ترین ریاضی دان مسلمان، خوارزمی (9 م. /3 ه. ق) ، که ایتالیایی ها از راه اثار او درباره حساب و جبر با نظام عددنویسی دهگانی هندسی آشنا شدند. ناچار زبان اعتراف گشودند. یکی از راه های تماس غربییان با مراکز اسلامی، اسپانیا بود، در نتیجه همین تماس بود که آرلارد باشی نسخه ای از اصول اقلیدس و نسخه ای از بحسطی بطلیموس، همراه با تحشیدها و الحاقات آن را در شهر طلیطله به چنگ آورده بود، از عربی به لاتین ترجمه و لئوناردو کتاب حساب خود را، بر پایه آثار خوارزمی تالیف کرده بود، انتشار داد. واژه «الگوریسم » و Algebra صورت تحریف شده «الخوارزمی » و «الجبرا» می باشد. 2. طب: غربییان در زمینه طب نیز از دانشمندان طبیب مسلمان بهره های فراوان بردند. این علم از اول قرن چهارم هجری از طریق بیزانس ایتالیا و سیسیل و همچنین کاوش های انسانی به جهان غرب انتقال یافت. ترجمه کتاب های طبی به زبان لاتین نقش عمده ای در انتقال علم طب به غرب بر عهده داشته است. تنها در یک مورد، کنستانتین، تاجر عرب الجزایری، با کمک دوستان کشیش خود، قریب 70کتاب طبی را به زبان لاتین ترجمه کرد. کتاب الحاوی ابوبکر محمد رازی، که در غرب به رازس معروف است، از جمله کتاب هایی است که با عنوان لیبر کونتینتس به لاتین ترجمه می شود. این کتاب معتبرترین کتاب طبی و مهم ترین مرجع کتاب طبی غرب در آن زمان به شمار می رفت و یکی از 9 کتابی بود که در سال 1359 کتاب خانه دانشکده طب پاریس در اختیار داشت. «رساله رازی درباره آبله و سرخک نمونه مشاهده مستقیم و تحلیل دقیق و هم نخستین تحقیق علمی درست در زمینه امراض مسری بود. » این کتاب از سال 1498تا1896، 40باربه زبان انگلیسی چاپ شده است. » «معروف ترین اثر رازی کتاب منصوری شامل 10 جلد به لاتین ترجمه شده و جلد 9 آن تا قرن 16 در میان دانشجویان طب غرب متداول بوده است. » کتاب های ابوعلی سینا نیز همانند کتاب های رازی به زبان لاتین ترجمه گردید و به مدت 6 قرن، اصول و مبانی طب و به عنوان کتاب درسی در دارالفنون های فرانسه و ایتالیا شناخته می شد. (54) کتاب های درالعین حسین بن اسحاق و المالیخولیا اسحاق بن عمران و الباه ابن جزار نمونه های دیگری هستند که به موازات کتاب های جالینوس در غرب رایج بوده اند. 3. هیئت: ترجمه کتاب های هیئت اندیشمندان مسلمان از قرن شانزدهم در زمان امپراتوری بیزانس از فارسی به یونانی آغاز شد. هر چند تعداد کتب هیئت مسلمانان در اندلس فراوان بوده و اندیشمندانی همچون ابن اماجور، فرزندان موسی ابن شاکر، ابوالوفاء و ابوریحان در این راه موفقیت هایی داشته اند، اما حوادث تلخ تاریخ جز ترجمه لاتینی ناقص به نام علم النجوم از جابرتیانی باقی نگذاشته است. بیضوی بودن مدار سیارات و حرکت زمین به دور آفتاب از جمله مسائلی است که قبل از کپلر و کوپر نیک، علمای اسلام آن را کشف کرده بودند. 4. فیزیک و نورشناسی: اگرچه بیش تر کتاب های مسلمانان در زمینه فیزیک و نورشناسی، همچون کتب اخترشناسی، نابود شده، با این وجود، کتاب هایی همچون کتاب ابن هیثم و مناظر الحسن که از آن دوران به یادگار مانده است به خوبی نشان می دهد که مسلمانان در این علم نیز همچون سایر علوم پیشرفت شایانی داشته اند. ابن میثم که در سال های 1000 میلادی (4 تا 5 ه. ق) می زیسته است، در کتاب خود، از شعاع های منکسر و مستقیم در نورشناسی هم از دیدگاه فیزیکی و هم از دیدگاه، تن - کارشناسی به پژوهش می پردازد. او در زمان خود، بر نظریه اقلیدس خط بطلان کشید و اثبات کرد که دیدن اشیا ناشی از این است که پرتو نور از منشا خارجی خود به چشمان ما می رسد و از بازتاب آن در پیرامون ما، اشیا دیده می شوند. 5. شیمی: در مورد علم شیمی و پایه گذاری آن، بحث دامنه داری وجود دارد. در این که شخصی به نام گبر (معادل؟ ) بزرگ ترین شخصیت در تاریخ شیمی به حساب می آید شکی نیست. اما با توجه به این که کتاب های برجامانده از وی به خط لاتین است، اختلاف عظیمی در این موضوع وجود دارد که آیا گبر همان جابر است که در قرن دوم میلادی می زیسته یا او شخصیت دیگری است که متعلق به قرن دوازدهم می باشد. هر کدام از طرف داران این دو نظریه برای خود دلایلی اقامه می کنند. فؤاد سزگین نویسنده کتاب تاریخ التراث العربی به سختی از این عقیده دفاع می کند که گبر نام تحریف شده همان جابر است. بر فرض که گبر همان جابربن حیان باشد که از علوم اهل بیت علیهم السلام استفاده می کرده است، بی تردید، او پایه گذار علم شیمی می باشد و حق عظیمی در پایه گذاری علم شیمی بر مغرب زمین دارد. گوستاولوبون در این مورد سخن لطیفی دارد: «چنانچه لابراتوارهای هزار سال پیش مسلمین و اکتشافات مهمه آن ها در این علم نمی شدند، هیچ وقت لاوازیه نمی توانست قدمی به جلو بگذارد. » لازم به ذکر است که کتاب جابر به نام التکمیل به زبان لاتین ترجمه و مورد استفاده بوده است. 6. جغرافیا: تسلط دانشمندان مسلمان بر علم هیئت و کشور گشایی هایی که داشتند، پیشرفت آنان را در علم جغرافیا تسهیل نمود. مسلمانان اگرچه نظیر سایر علوم، ابتدا شاگردی مکتب دانشمندان یونان همچون بطلمیوس را نمودند، اما به زودی به مرحله نوآوری رسیدند، به گونه ای که جهان گردانی همچون سلیمان در سفرنامه خود، مسعودی در مروج الذهب، ابن حوقل، بیرونی و به ویژه ابن بطوطه به چنان پایه ای از اهمیت در علم جغرافیا رسیدند که برخی از کتاب های آنان همچون کتاب نضر و کتاب عرب ادریسی به لاتین ترجمه و از منابع درسی غرب گردید. «کتاب جغرافیای ابن ادریسی متجاوز از سیصد سال جزو کتب درسی غرب بود. » او در نقشه هایش درباره منابع رود نیل به همان نتایجی می رسد که غربیی ها قرن ها بعد آن را کشف نمودند. 7. فلسفه: بیش ترین افتخار غرب به آثار بر جای مانده از تمدن یونان، به ویژه آثار ارسطو و افلاطون است. اگر جانب انصاف را رعایت کنیم، تردید نخواهیم کرد که کتاب های ارسطو و افلاطون توسط مسلمانان محفوظ ماند و توسط دانشمندان اسلامی به غرب و غرب معرفی گردید. دانشمندان و فیلسوفان مسلمان با ترجمه آثار فلسفی یونان و محفوظ نگه داشتن آن ها از حوادث ایام و سپس با شرح و تفسیر آن ها و اضافه نمودن نظریات جدید فلسفی، فکر غربی را عمیقا تحت تاثیر قرار دادند. 8. ادبیات: «تاثیر اسلام به طور غیرمنتظره ای در ساخت ادبیات نیز بسیار عظیم بود. ما غالبا آماده ایم تا ادبیات رومانتیک غرب را در اواخر قرون وسطا محصولی بومی بینگاریم، ولی هرچه بیش تر در آن تامل کنیم، نشانه های بیش تری از ریشه های شرقی در آن می یابیم. داستان های عشقی در حقیقت، اختراع شرقی است تا غربیی، داستان های شاه آرتور ریشه شرقی دارد. رمانس فرانسوی یک قصه شرقی است. حتی نویسندگان خطیری همچون دانته تحت تاثیر مسلمانان بودند. » 9. صنعت و فن آوری: جلوه های تاثیر فرهنگ و تمدن اسلامی در علوم و تحقیقات علمی خلاصه نمی گردد. مسلمانان در فن آوری (تکنولوژی) نیز تاثیرات شگرفی بر غربییان گذاردند. - آسیاب آبی و آسیاب بادی که مسلمانان درست کردند برای غربییان فوق العاده جالب توجه بود. - در مورد کشتیرانی و دریانوردی باید گفت که اگر مسلمانان نبودند، پای کریستف کلمب با آن وسایل مقدماتی به امریکا نمی رسید. ج - تعصب و لجاجت غربییان در کتمان حقایق با نگاهی به تاثیرات گسترده و همه جانبه علوم اسلامی در شاخه های متعدد و متنوع علمی در غرب، این حقیقت روشن می گردد که تعصب و لجاجت بعضی از غربییان در کتمان حقایق تاریخ و نادیده گرفتن تسلط و چیرگی علم و تمدن و فرهنگ اسلامی بر غرب و تجدید حیات علمی غرب را دنباله ای از تمدن یونان دانستن ریشه در اخلاق غربیی دارد. ریشه یابی تمدن کنونی غرب (رنسانس) توسط بیکن، هگل، اسکاروایلد و نیچه و اخیرا ماکس وبر در تمدن یونان قدیم، انکار پایه های واقعی تاثیرات گسترده تمدن اسلام در رشد و شکوفایی علم و اندیشه غرب است. چگونه می توان حق تمدن اسلام را نادیده گرفت، در حالی که معدود کتب یونان قدیم هم با تمدن اسلام حفظ گردید و به غرب برگردانده شد. گوستاولوبون برای حق ناشناسی و حق ناپذیری و نادیده گرفتن زحمات مسلمانان از سوی افراد مطلع غرب، هیچ وجه قابل قبولی جز بقای بر تعصب و عناد موروثی غرب نسبت به اسلام نمی شناسد. اعترافات برخی غربییان منصف حکایت از همگام بودن مباحث تجربی در کنار مباحث نظری دارد. اصل برابری و توازن نظریه و تجربه چیزی نیست که ابتدا توسط راجرز بیکن مطرح شده باشد. فلسفه اسلامی غرب: جان دیون پورت می نویسد: در زمانی که غرب در وحشیگری به سر می برد، فیلسوفان عرب مدارسی تاسیس کرده بودند که عده ای از مسیحیان در آن درس می خواندند . و در حقیقت باید قبول کرد که کلیه علوم و از جمله فلسفه ، از قرن دهم ودر غرب رونق گرفت و مسلمانان پدران فلسفه غربئیان می باشند . بغداد، کوفه ، بصره ،قاهره ،فارس ،مراکش ، قرطبه ،قرناطه ،و والانس همیشه از بلاغت محافل علمی و منبری برخوردار بودند و فلسفه مخصوصاً فلسفه ارسطو به سرعت در غرب منتشر شد. فیلیپ ک حتی در تاریخ عرب می گوید: مسلمانان ، فلسفه و سایر علوم را به غرب آوردند . زیرا قبلاً در غرب کسی از این علم بهره ای نداشت و مسلمانان بودند که حلقه تاریکی و ضلالت غرب را پاره کردد و با پاره شدن این حلقه ، غربئیان هم از خواب غفلت بیدار شدند . پس در حقیقت غربئیان باید ابدالدهر به مسلمین مدیون باشند. آلفرد کیوم ،مدیر دانگشاه کلمهم می نویسد: می توان گفت مغرب زمین ، اطلاعات خود درباره ارسطو را به مسملین مدیون است و آشنا شدن با افکار مسلمین ، غرب را به ارسطو علاقمند ساخت و در این قسمت بدون شک غربئیان در نتیجه تماس باافکار مسلمین به فلسفه عشق پیدا کردند و شوق فراوان به مطالعه آثار ارسطو پرداختندو یکی از عواملی که مسیحیان رابه فلسفه و عقاید اسلامی جلب نمود فلسفه ابن رشد بود.جان برند ترنر ، استاد زبان اسپانیای دانشگاه کمبریج می نویسد: بزگرترین چیزی که مسلمین اسپانیا به غرب آورده و اهدا نمودند ، آثار فلاسفه بود
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:106
فهرست و توضیحات:
22- نتیجه ..................................... 97
23- عکس....................................... 100
24- گاهنگاری.................................. 112
25- منابع..................................... 122
«پیشگفتار»
در اصطلاح نوسنگی یعنی دوره انتقال از گرد آوردی شکار به تولید غذا می باشد، دوره ای که بشر دچار تحول و دگرگونی در فناوری تولید غذا(کشاورزی) ، معماری ، تولید سفال، اهلی سازنده، شد ، که این روند را می توان در گستره هلال حاصلخیز جست.
به دلیل نامناسبی شرایط زیست محیطی منطقه، ناامنیتی را برای بقای زیست به وجود آورد که این عامل نیازی را می طلبید تا بشر این چالش ها را پر کند و در مضیقه قرار گرفتن محتیاجات زندگی، مسبب یکسری ابداعاتی شد که این تحولات را می توان از دوره فراپارینه سنگی پیدا کرد که با تجربه اندوزی که بشر کرده بود توانست زمینه یکسری از تحولات شود.با توجه به مطالعاتی که باستان شناسان بر روی گرده های دریاچه زریبار در کرمانشاه انجام داده اند شرایط دما و بارش نوسنگی را مطلوب عنوان کرده اند به طوری که شرایط برای کشاورزی اولیه فراهم بود و تمام محوطه های نو سنگی زاگرس در کنار منابع آب و زمینهای قابل کشت و دسترسی به حیوانات وحشی واقع شده اند که تعداد شان کم و پراکنده اند استقرار معمولی این دوره 50 تا 100 نفر ساکن را در بر می گیرد که یا در درون ارودگاه چوبی یا خانه های چاله ای و بعداً در خانه های چینه ای / خشتی زندگی می کردند.
در دوره نوسنگی آغازین 8500-9500 ق.م می توان محوطه های استقراری موقتی را بر فراز دامنه ها دید که با معماری حفره ای (کلبه ای ) یا پناهگاه چوبی با اقتصاد معیشتی کشاورزی دیمی و شکار و گرد آوری نباتات و حیوانات وحشی عنوان کرد که در این شرایط آب و هوا به صورت پر باران بوده که شرایط کشت و زرع را فراهم کرده بود.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:7
رویدادهای مالی که در آمریکا و غرب در ماههای گذشته رخ داد و موجب اظهارات متفاوتی در میان کارشناسان، اقتصاددانان و سیاستمداران در جهان و ایران شده است، ایجاب میکند پیش از ورود به بحث اصلی، دیدگاه خودم را درباره نظام اقتصاد بازار بیان کنم.....
اقتصاد آزاد در تعریف مورد نظر من اقتصادی است که در آن سازوکار قیمتها در صورتی که رقابت نسبی مناسب وجود داشته باشد، تصحیحکننده نوسانهای بازار باشد. به همین دلیل است که اقتصاددانها همواره تاکید دارند، دولت به جای نقشآفرینی از طریق دخالت در بازار باید با درک درست از اقتصاد بازار، مبانی رقابت را در میان فعالیتهای اقتصادی افزایش دهد تا با افزایش رقابت، نرخ سود به حداقل برسد و در مقابل تلاش فعالان اقتصادی به حداکثر ارتقاء یابد تا آنها از این مسیر سهم خود را در بازار حفظ کرده یا گسترش دهند. به این معنی که اگر دولت توانایی ایجاد فضای رقابتی مناسب را در کسب و کار داشته باشد، عدالت برقرار خواهد شد یعنی عوامل تولید، از جمله نیروی انسانی، به نسبت مشارکت در تولید از آن سهم می برند. اما اگر رقابت ناقص باشد یا انحصار ایجاد شود، عرضهکننده توانایی تحمیل قیمت در سطحی بالاتر را به مصرفکننده پیدا میکند. این قیمت تحمیلی، حتما بالاتر از قیمتی است که با وجود رقابت میتوانست در بازار وجود داشته باشد. شمار قابل توجهی از منتقدان اقتصاد آزاد معتقدند، رقابت کامل هرگز پدیدار نمیشود تا در آن بازار شمار زیادی عرضهکننده در مقابل تعداد پرشماری از مصرفکنندگان قرار بگیرند. این انتقاد البته تا حدودی درست است، اما از طرف دیگر باید پذیرفت اگر چه در تئوری، رقابت کامل چنین تعریف میشود، اما در عمل اگر بتوانیم به آن نقطه نزدیک شویم، مزیتهای نظام اقتصاد بازار در کسبوکار و خرید و فروش را به چشم خواهیم دید. بنابراین نظام مکانیزم بازار، سازوکاری است که با پیام گرفتن از قیمت ها در بازار، عرضه و تقاضا را شکل میدهد و با آن سازگار میشود. در نتیجه، همواره یک دوره انطباق داریم که از یک بازار با بازار دیگر تفاوت دارد. اما هر آنچه که عوامل ایجاد اختلال در این انطباق وجود داشته باشندِ، دوره انطباق طولانی تر خواهد گردید. از طرف دیگر در کشورهایی که اقتصاد آنها غیررقابتی یا کمتر رقابتی است، نهاد دولت شاید به دلیل نگرانی، در بازار دخالت میکند و همین دخالت، مشکلساز میشود. تجربه نشان داده است که دخالت دولت، فرآیند انطباق عرضه و تقاضا را از شتاب میاندازد و یا آن که مسیر آن را منحرف می کند. دیده شده است که وقتی این اتفاق میافتد، انگشت اتهام، سازوکار بازار را نشان میدهد درحالی که اگر سازوکار بازار آزاد اجازه پیدا میکرد در مسیر مناسب حرکت کند با تعدیل و تصحیح، انطباق کامل فراهم می آمد.
پرسشی وجود دارد که آیا سازوکار بازار مجبور است نوسانهای شدید را تجربه کند؟ و آیا این نوسانهای شدید از ماهیت سازوکار بازار سرچشمه میگیرند؟ تصور من این است که اگر دولتها در محل سیاست گذاری و نظارت که باید قرار داشته باشند، قرار بگیرند، نوسانهای بازار هیچگاه شدید نیست. تجربه نشان میدهد دخالتهای نادرست دولت ها یا عدم توانایی آنان در انجام دادن نقش هدایت و نظارت از طریق سیاستها، موجب میشود، سازوکار بازار فضای مناسب برای عملکرد خود را از دست بدهد. برای روشنشدن این مفهوم، آوردن یک مثال پرفایده است: عامل اقتصادی در این سازوکار وظیفهاش این است که منافع خود را حداکثر کند و برخلاف تصور برخی، عامل اقتصادی وظیفه سیاستگذاری و تنظیم توزیع درآمد را برعهده ندارد. عامل اقتصادی برای اینکه سود حداکثر را به دست بیاورد مجبور است از تکنولوژی برتر استفاده کند، ناگزیر است فرآیند تولید و عرضه را علمی کند، ناچار است کالایش را با قیمتهای قابل رقابت عرضه کند و ....
البته عامل اقتصادی باید منافع جامعه و شهروندان را در مسیر حداکثر کردن سود لحاظ کند که به آن مسوولیت اجتماعی شرکتی (CSR) میگویند. معنای مسوولیت اجتماعی اما این نیست که شرکت منافع خود را نادیده بگیرد، بلکه معنایش این است که نمیتواند برای حداکثر کردن منافع به شهروندان آسیب برساند. عامل اقتصادی نمیتواند برای حداکثر کردن سود، محیطزیست را آلوده کند یا فعالیت غیرقانونی انجام دهد و یا از راه غیرقانونی رقیب را از بازار بیرون کند و همچنین نمیتواند رانتجویی کند. این نبایدها جزو وظایف بنگاه یا عامل اقتصادی است که او را برای حداکثر کردن سود در چارچوب قانون، اخلاق و اطاعت از سازوکار بازار محدود و محصور میکند.
باید توجه داشت که متعهدشدن به متغییرهای محدودکننده یاد شده، بستر مناسب اجتماعی ویژه خود را میخواهد که آن بستر و زمینه، دموکراسی است. به یک عامل اقتصادی یا بنگاه یا یک فرد نمیتوان دستور داد که سازوکار رقابت را جزو تعهدات خود بداند، رقابت را بپذیرد و برای کسب سهم بیشتر از بازار، کیفیت و مطلوبیت تولید و قیمتهای کاهنده را در دستور کار قرار دهد، اما به او آزادی انتخاب در محیط اجتماعی – سیاسی داده نشود.
این غیرواقعی است که شهروندان یک جامعه، آزادی انتخاب مسوولان را داشته باشند، اما آزادی انتخاب کالا در بازار از آنها سلب شود یا برعکس. آزادی، یک مفهوم عمومی است و اگر قرار است که رقابت افزایش یابد، چیزی که جهان به دنبال آن است، باید آزادی در روابط اجتماعی را به عنوان بستر مناسب برای محقق شدن رقابت بپذیریم. به عبارت دیگر، در یک نظام متمرکز سیاسی یا اقتصادی، رقابت به مفهومی که موجب بهبود بهره وری شود، قابل اعمال نیست.
وقتی این مفهوم و الزامهای آن مورد تاکید قرار میگیرد و یادآوری میشود که آزادی یک کل واحد و تجزیهناپذیر است و تنها با پذیرفتن این مفهوم میتوان مزیتهای آن را حس کرد، منتقدان میگویند چگونه است که چین در یک بستر غیر دموکراتیک توانسته است به رشد بالای اقتصادی دست یابد. پاسخ من این است که آن چه در چین اتفاق افتاده در زمان ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی در ایران نیز رخ داد. در آغاز دوره فعالیت ریاستجمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، ظرفیتهای خالی زیادی در صنایع کارخانهای و در سایر بخشهای اقتصاد ایران وجود داشت که با تزریق سرمایه و سایر امکانات مادی، رشد چشمگیری در صنعت و در تولید ناخالص داخلی پدیدار شد و پس از پر شدن ظرفیتها بود که آهنگ و میزان رشد آهسته شد.
رشد بالای صنعت در چین در دو دهه گذشته همینطور بوده است و سرعت رشد در این کشور روندی کاهنده دارد. مطمئن هستم که رشد اقتصادی در یک نظام بسته سیاسی که در آن آزادی سرکوب میشود تداوم نخواهد داشت، زیرا که رشد در مکانیزم بازار متکی بر نوآوری است که در بستر تعامل آزادانه انسان ها شکل می گیرد و رقابت را به مسابقه ای برای خلاقیت بیشتر تبدیل می کند. رهبران چین اما هوشیارند و سعی دارند که آزادی مناسبات اجتماعی را در دستور کار قرار دهند.
عبارت دو بخشی اسلام - غرب دارای نشانههای گوناگونی است که بیانگر تکوین و شکلگیری روند پیچیده آن میباشد که در آن، عوامل تاریخی، دینی، سیاسی، ایدئولوژیکی بیشماری دخالت دارند، تا جایی که امکان نزدیکی دو مقوله، بدون برانگیختن حساسیتهای مختلف به نفع این و آن، از میان رفته است.
چگونه میتوان بدور از فشردگی حاصل در بنیان روابط موجودمیان دو طرف، به روابط این دو نگاهی افکند؟ چگونه میتوان در این مفاهیم تغییر ایجاد نمود؟
فرد علاقهمند به موضوع روابط اسلام و غرب، با روشهای گوناگونی در بکارگیری مفاهیم ایدئولوژیکی روبروست، بطوری که در صحنه مبارزه، مفاهیم بهمنظور حمایت از صلاحیتها و بازدارندگی طرف دیگر، مطرح میشوند. این موضوع فراتر از دادههای تاریخ کنونی و اقتضای روابط اصولی و تاریخی است.
روش مقابله و نفی یکدیگر در مساله اسلام و غرب جدید نیست. مقاله ساموئل هانتینگتون در باره برخورد تمدنها بیش از نمونهای از تلاشهای اخیر در راه افزایش روزافزون عمق اختلافات میان اسلام و صلاحیتهای سیاس آمریکا و غرب، چیز دیگری به شمار نمیآید.
نفی یکدیگر به زمانهای دور، یعنی زمان ظهور اسلام برمیگردد. دین اسلام از آغاز پیدایش به صورت مشکلی برای اروپای مسیحی در آمده است. روابط جهان اسلام (دارالسلام) و جهان اروپا (اروپای مسیحی) فراز و نشیبهایی از جنگ و معاهدات صلح، اشکالی از همکاری و هم بارورسازی و نبردهای بیشماری را شاهد بوده است.
نبردهای پیاپی به جلوههای نظامی بسنده نکرد، بلکه مظاهر فرهنگی و روانی را نیز به همراه داشت و از ابزارهای ذهنی برای اصابت قراردادن بیش از یک هدف استفاده شد، یعنی با هدف سیطره مادی و فکری در اشکال گوناگون آن. به عنوان مثال، میتوان گفت در آستانه قرن حاضر، محمد عبده کتابهای مشهور «الاسلام و النصرانیه» و "اسلام دین علم و مدنیت» را ننوشت، مگر اینکه به انتقادات و تهاجمات اروپای استعماری که در آن زمان به دروازه امپریالیسم رسیده بود، پاسخ داده باشد.
کارنامه تفکر عربی دهها متن مجادلهآمیز را تقدیم میکند که بیانگر ابعاد اختلاف موجود در ذهنیت اسلام از غرب و نیز درک غرب از اسلام و جهان اسلام است.
عبارت دو بخشی اسلام - غرب، به نظر ما، برخاسته از تمهیدات قبلی است که دارای پوشش میباشد و مقابله میان آن دو، بهواسطه پارهای نظرات برابر، مشکل میشود. پس فرمولی بیطرف وجود ندارد; زیرا تقابل میان مفاهیم به عقیده و اسلام، آن هم به عنوان دینی از ادیان دارای کتاب دینی، باز میگردد که میگوید: «نواقص سایر ادیان را اصلاح و ترسیم میکند». مفهوم دیگر (غرب) به جو جغرافیای آکنده از مدارک تمدن اشاره دارد که بر میراث بیزانس، میراث نهضت اروپا و انواع دستاوردهای تمدن که در قلب جغرافیای اروپا طی بیش از چهار قرن متولد شد و سایر قارهها را فرا گرفت، تکیه دارد که در عمل بهواسطه تاریخ، ناگزیر به طرف غرب مهاجرت کرد و در شکل سیطره امپریالیستی، با انواع نتایج مترتب بر آن، تبلور یافت.
چگونه میتوان به عبارت دو بخشی که دارای حیطه نظری مختلف هستند، فکر کرد؟
در ادبیات برخورد ایدئولوژیکی معاصر، مفهوم غرب با مدرنیسم و ارزشهای امروزی همراه است. همچنین با تحول اقتصادی مبتنی بر اصول تولید و سرمایهداری و همردیفی آن با لیبرالیسم، به سردمداری امپریالیسم و طرحهای گوناگون سلطهجویی همراه است. ضمنا این مفهوم با مقوله انسانیت و پایههای اشراقیون در عقلانیت و آزادی و همپیمانی همراه است، بطوریکه آمیختهای متناقض و ناآشنا را میسازد و بهگونهای مختلف، جریانات ایدئولوژیکی درگیر با یکدیگر، اجازه میدهد تا آن جلوه مطلوب را ارائه نمایند. ظواهر غرب بیش از آنکه واضح و روشن شوند، پیچیدهتر میشوند و نیز به هنگام ایجاد هماهنگی، تناقض افزایش یافته است. بنابراین از این معجون پیچیده، سخنرانیهای بسیاری متولد شدند که این امر، موجب از کارافتادگی ابزارهای استدلال نظری سازنده شد و این امر برای مفاهیمی که درجنگ ایدئولوژیکی بکار گرفته میشوند، لازم است.
آنچه بر این مطلب تاکید دارد، مواضع اتخاذی اروپای غربی در برابر اسلام است. غرب به گشایش بخشی علمی هتشناخت اسلام در دانشگاههایش مبادرت میکند و بحث علمی در زمینه پدیده اسلامگرایی در اشکال گوناگونش را تشویق مینماید، تا جایی که سالانه مقالات مهمی در باره شناخت اسلام و میراث آن منتشر میشود. برخی از آنها به لحاظ موضعی بیآلایشند; افزون بر اینها، کمکها و حمایتهای غرب از برخی جنبشهای اسلامی، بهمنظور دستیابی به اهداف محدود است.
در عین حال، همانطوری که هانتینگتون در طرحش بدان دستیافته، زمان خاتمه جنگ سرد میان غرب سرمایهداری لیبرالیستی و غرب سوسیالیستی، به تولد دشمنی جدید منجر شده، دشمنی که به آنچه در توان دارد، به مقابله با تمدن غرب، تمدنی که زمام ابتکار تاریخ نوین را در دست دارد، میپردازد. پس، اسلام دشمنی قدیمی و در کمین نشسته است; زیرا شکلگیری تمدن غرب و اصول آن را مانند دستاوردهای آن رد میکند.
چگونه میتوان این موضعگیریها را در کنار یکدیگر قرار داد؟ (بطور مثال) کار در زمینه شناخت اسلام، حمایتبرخی جریانات اسلامی، محاصره سیاسی اسلام، به عنوان عدم پذیرش نوگرایی فکری و سیاسی و تاریخی، آنچنان که در تجربه تاریخ اروپا متجلی شد، تشویق برخی جریانات اسلامی با عنوان اینکه آنها با گذشتبوده، قادر به قبول دستاوردهای تمدن غرب هستند.
به دشواری میتوان ابعاد این موضعگیری را در انواع یاد شده درک کرد; همین طور درک برخی گفتمانهای اسلامی در مورد غرب. بطور مثال، کتاب مودودی، «ما و تمدن غرب» ، دارای مضامین بسیاری از ادبیات رایج در میان برخی محافل و گروههای جنبش اسلامی است. در آن، از انقلاب جهانی اسلام سخن به میان آمده است. بنابراین، تاسیس حزب را ضروری میداند; آن هم بهعنوان حزبی که قادر به جبههگیری در برابر مادیگرایی و دنیاگرایی تمدن غرب است; چراکه حزب یاد شده بهلحاظ بهرهمندی از معنویت، میتواند انسانیت را از تمامی رنجها و مصائب رهایی بخشد.
در متون مودودی، از غرب به عنوان تمدنی در آستانه فروپاشی و مبالغهآمیز در مفاهیم مادیاش یاد میشود و به مقابله با آن، از طریق تمامی ابزارها، فراخوانی میکند.
مودودی مقالاتش را با استفاده از الفاظ خشن نگاشته است. بیگمان، خشونت لفظی نمادین، از خشونتبرخورد تاریخی و حقیقی که استعمار اروپا در مستعمرات آن را مدرن ساز کرده، تغذیه میشود.
وی در این متون، تنها به نقد و بررسی سرمایهداری و استعمار بسنده نمیکند، بلکه به غرب سرمایهداری، غرب کمونیستی را نیز اضافه میکند; بطوری که غربزدگی را بهمانند کمونیسم بیبند و بار، با کلماتی مورد انتقاد قرار میدهد که در آن، میان سطوح و زمانها و اعتقادات، تفاوتی قائل نیست. اگر بیشتر متون غربی را معارض اسلام و کینهتوزانه علیه مسلمانان بدانیم، بیپروایی نکردهایم، بلکه پاسخی مستقیم به برخی متون مودودی و هر فرد صاحبنظر در مورد روابط غرب و اسلام میباشد; هر چند به لحاظ زمانی، میان این مقالات و انگیزههای ایجاد کننده آن، اختلاف وجود دارد.
مودودی به جو ایدئولوژیکی وابسته است. فضایی که خطوط اصلی آن را متون سیدجمالالدین اسدآبادی در اواخر قرن نوزدهم ترسیم نموده است، بویژه نامه وی با عنوان «پاسخ به دنیاگرایان» . متون مودودی برخی اوقات از آن هم فراتر رفته، بیانگر روش مبارزه ایدئولوژیکی رایج در جهان اسلام، پس از جنگ دوم جهانی میباشد.
این موضوع وقتی روشن میشود که دنیاگرایانی را که در نامه سیدجمالالدین از آنان سخن به میان آمده است، بشناسیم. آنان نمایندگان تفکر غربی معاصر، اشراقیون، معتقدین به تحول و پیشرفتبا استناد به نظریه داروین و سپس طرفداران سوسیالیسم آرمانی هستند. نوشتههای مودودی نیز در راستای افقهایی است که سید قطب با متون «جاهلیت قرن بیستم» ، «آینده این دین» و «المعالم فیالطریق» آنها را گشود. این مقالات تهیه و نگاشته شدند تا صلاحیتها و اختیارات ایدئولوژی ضد تمدن غرب، استعمار غرب، غرب به تنهایی و به عنوان مظهر پدیدههای مادی کفرآمیز را تعیین نمایند. حال وقت آن رسیده تا اصول آن کشف و افشا شوند، آن هم به مصلحت تاریخ جدید که در آن تمدن معنویگرای شرق اسلامی نقش اصلی و راهبردی و پیش از همه نقش براندازی غرب و تمدن مادی آن را ایفا میکند.
ما در اینجا به مقایسه متن به متن و سخنرانی به سخنرانی میپردازیم، گفتههای مودودی در مقابل هانتینگتون. سخنانی که کینه و ستمهای روا شده نسبتبه طرف درگیر را مبادله و تغذیه مینمایند، هرچند این دو، به دو سبک و شیوه مختلف نوشتهاند، اما چارچوب زمانی و ایدئولوژیکی آن دو همچنان تغییر نیافته است. در ضمن، اراده و نیرویی که در ورای آنان نهفته است، عنصر موجهی برای فعالیتها و عملکرد آن دو در عصر حاضر میباشد.
در مقابل، غرب دیدگاه جدیدی نسبتبه تاریخ ارایه میکند که در آن، تمدن غرب را به عنوان افقی پیشرفته برای انسانی که زمان حال خود را میسازد، قرار میدهد. غرب به وسیله عقلانیت مبتکر، تدبیر و اندیشه ریاضی رشد یابنده، اصول منفعت و مصلحتجویی این کار را انجام میدهد.
این نگرش، اسلام را از تاریخ جدا میسازد و آن را در مسیر دیگری از تحول و در ردیف دورههای طفولیت انسانیت قرار میدهد. از آنجایی که متافیزیک اسلام از متافیزیک تمامی ادیانی که بشر آنها را میشناسد، جدا نیست، خطوط اصلی و مرکزی غرب را روشن میکنیم که هدف آن، بازسازی تاریخ بشری در جهتخدمتبه منافع ویژه آن در عصر حاضر و آینده میباشد.
این دیدگاه، امروزه به اسلام تنها به عنوان بیانگر ادامه حضور طیفهای مقدس در تاریخ مینگرد. همینطور به تبدیل اسلام به حجاب و تروریسم مبادرت میورزد. این شیوهای ترسناک و خصمانه است که تصویر را تیره میسازد. بنابراین نمیدانیم از چه سخن میگوید. این تصویر، تصاویر ترسیم شده از سوی مودودی را در کتابی که پیشتر ذکر آن رفت و در مورد تمدن اروپا بود، مغشوش میکند. وی معتقد است که اروپا با اکتشفافات علمی، در زمینه محدودسازی و کنترل نسلها، چه بسا به اختراعی دستیابد که بزودی به انقراض قریبالوقوع آن منجر شود.
در این چارچوب، پژوهشهایی که در دانشگاهها و مراکز علمی غرب در مورد مسائل اجتماعی و شناسایی قطبهای درون اجتماعی بعمل میآید و نتایج آنها به یکدیگر نزدیک است، نشان میدهد، پدیده استمرار حضور دین به شکلی که هم اکنون در برخی جوامع اسلامی و احیانا داخل اروپا وجود دارد، در محدودهای از تمایل و رغبتبه تاکید هویت در برابر فعالیتهای مخرب قرار دارد و علیه سلطه تحمیلی غرب امپریالیستی است که به شیوههای جدید به سرکشی خود ادامه میدهد تا منافعش را تامین نماید و حاکمیت مطلقش را بر جهانیان اعمال کند. غرب درصدد ارائه بیش از یک توجیه برای بازگشت پرشتاب به سوی میراث دینی است و بدان، به عنوان جایگرینی مینگرد که امکان مقاومت در برابر سلطه غرب و شیطان بزرگ (ایالات متحده آمریکا) و اروپای غربی را فراهم میسازد.
پس چگونه میتوان در میان این اظهارات حاوی سرکشی و کینهتوزی متقابل، بطور مشترک گفتمانی را میان دو طرف نابرابر برپا سازیم؟ چگونه میتوان بر جنگهایی که طی دو دهه اخیر متجلی شدند، فائق آمد؟ در این قرن میتوان به مواضع برخورد ایدئولوژیکی، موضع جنبش سلفیها در قبال امپریالسیم و غرب مسیحی و موضع انقلاب اسلامی ایران در برابر ایالات متحده آمریکا اشاره نمود. در پی آن، مواضع امروزی اروپا و آمریکا در برابر جنبشهای اسلامی و گرایشات اسلام سیاسی و مواضع جنبشهای اسلامی در برابر تمدن غرب چگونه است؟ چگونه میتوان رابطه میان اسلام و غرب را پس از همه اینها در چارچوبی خاص فهمید؟
به نظر ما، در فهم رابطه میان اسلام و غرب، نمیتوان پیشرفتی حاصل کرد، مگر با جداسازی ارتباط اولا میان دو مفهوم نابرابر و سپس بازسازی آن، بطوری که ایجاد تغییرات بنیادین و درونی هر یک از آنها را فراهم سازد. این امر میتواند با استفاده از نتایج گوناگون تحولات جاری در جهان انجام پذیرد.
(بطور مثال); اسلام را در برابر مسیحیت قرار میدهیم، بطوری که گفت و گویی معنوی پیرامون متافیزیک مقدس در هر دو دین، در چارچوب ادیان دارای کتاب و دینهای توحیدی و سایر ادیان با مشارکت طرفین انجام شود. بایستی غرب را با مشخصههای کنونیاش و نه با عناوین و نهضتهای ایدئولوژیکی آن شناخت. چه بسا صحبت از غرب، بسیاری از بقایای جنگ سرد را در بر گیرد، بطوری که در برابر شرق، ارزشهای غربی قرار گیرند. بایستی غرب را تمدن اروپایی - آمریکایی نامید که این امر باعث رفع سوء تعبیر مفاهیم میشود; مفاهیمی که آن دو در گفت و گوی خود، به همان دلایل یاد شده از آن، استفاده نمیکنند. پس در درک یکدیگر، پیشرفتی حاصل نمیآید و در فهم اشکالات و شیوههای برخورد، تحول و پیشرفتی رخ نمیدهد.
کوشش در جهتحفظ محتوای مفاهیم و اتفاق نظر در مورد محتواها، به امکان تحقق ارتباط میان آن دو کمک میکند، بطوری که قادر باشد پلهایی از تفاهم را بسازد و امکان پشتسرنهادن اصل نفی یکدیگر را فراهم آورد. میتوانیم گفتمانی را برپا داریم که مقدمات تاریخ نوینی را مهیا نماید و برپایه ایمان به اختلافات و اعتراف به تنوع باشد، آن هم بخاطر حمایت از انسان آینده; انسانیتی که قادر است دستاوردهای تاریخ معاصر، دستاوردهای نوآوری و فنآوری را بدون عقده حقارت و بدون دفاع از ماهیتی که به پاکی و نجابت اصیل و اصلی معتقد باشد، درک نماید.
منظورم این بود که گفت و گوی آتی، بر اساس تسلیم به اصل مساوات و برابری استوار است که به محدودهسازی و نقد اوهام مقدس در اظهارات اسلامیون نیازمند است; اظهاراتی که میتواند گونههای مختلف اشکالات برخورد تاریخ بشری را حل نماید، به گونهای که رسوایی اوهام سیطره و فشار و محاصره مخرب را که غرب در مورد سایرین بکار میبرد، به همراه داشته باشد. بنابراین، من متعتقد به این نیستم که اوهام مقدس و توانمندیهای تفکر فراگیر و شعارهای جهان شمولی تحمیلی که از میان نمیروند، میتوانند گفت و گوی جدید و سازنده را تحقق بخشند و اشکالات را برطرف سازند.
میبایست مواضع نقد متقابل را تغییر داد. شاید و چه بسا از تعصب نظری و مواضع دارای حال و هوای جنگی، تنها به خاطر مهیا نمودن آیندهای مشترک، دستبرداریم. به این موضوع که نشانهها و خطوطی در شکلهای برخوردهای موجود پایان قرن بیستم در حال نمایان شدن است، معتقد نمیباشیم.
اسلام در اروپا
خصومت تاریخی میان قسمتهای غربی و شرقی اروپا، در سنتهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی متباین که حتی تا زمان حال ادامه یافته، منعکس یافته است. این تباین حتی در انقلابات و تغییرات تاریخی اسلام در جهان اروپایی نیز اثر گذاشته است. رشد و توسعه در یک قسمت از اروپا اغلب همراه با افول و تخریب در قسمتهای دیگر بود. در طی اواخر قرون وسطی، قدرتهای مسیحی غربی در حال فتح مجدد آخرین سرزمینهای مسلمانان در اسپانیا و حوزه مدیترانه بودند. در طی قرن شانزدهم و اوایل قرن هفدهم، آنها آخرین آثار اسلام در غرب را ریشهکن کردند. در این زمان، ترکها خود را آماده فتح قسطنطنیه (1453) و پیشرفتبه سمت مناطقی از اروپای جنوب شرقی، دولتهای جدید بالکان میکردند. به هر حال با خلع سلاح امپراتوری عثمانی، تسلط قوانین کمونسیتی و احیای مجدد ملیگرایی باعث اضمحلال اسلام اروپایی جنوب شرق گردید و بیشتر میراث و زیربنای قدیمی خود را از بین برد و اروپای غربی درهای خود را به روی جمعیتهایی از مهاجرین و پناهندگان مسلمان گشود. گروههای عمدهای از مسلمانان در حال حاضر در تمام کشورهای اروپای غربی حضور دارند.
ادوار و گروهها در تاریخ اسلام اروپا
تاریخ پیش از عصر مدرن اسلام در اروپای غربی، شامل دو قسمت میشود. قسمت اول، از قرن هشتم تا پایان قرن پانزدهم در سرزمینهایی میباشد که تحتسلطه مسلمانان بودند; جایی که اسلام یک موقعیت اکثریتی را دربرمیگرفت. جدای از اسپانیای مسلمان، این موردی بود که نمود خود را در طی دورههای متعددی در چند جزیره حوزه مدیترانه و ناحیههای کوچکی که در جنوب فرانسه و جنوب ایتالیا واقع بودند، نشان میداد. قسمت دوم، راجع به تاریخی از اسلام میشود که در آن مسلمانان در اقلیت واقع شدهاند و این قضیه از حدود قرن نهم شروع میشود، وقتی که حکمرانان مسیحی، مخصوصا در شبه جزیره ایبریا (Peninsula Iberian) تصمیم گرفتند تا دیگر به اعدام اسرا مبادرت نورزند و در عوض، آنان را به عنوان برده فروخته و یا به استخدام خود در آوردند. از اواخر قرن یازدهم، پدیده اجتماعی بردههای مسلمان در سرزمینهای مسیحی بطور قابل توجهی رو به اهمیت نهاد، خصوصا در شبه جزیره ایبریا، ایتالیا، جنوب فرانسه، سیسیل و جزایر بالاریک (Balearic) . در این برهه از تاریخ، مسلمانان این مناطق تحت فشار مضاعف جامعه و کلیسا برای گرویدن آنها به مسیحیت و استحاله در جامعه خود بودند.
برای بعضی از پادشاهیهای شبه جزیره ایبریا، دوره از قرن دوازدهم تا شانزدهم استثنایی در این زمینه میباشد. وقتی که سرزمینهای وسیعی از اسپانیای مسلمان، توسط پادشاهان مسیحی دوباره فتح گردید، با وجود اعتراضات همیشگی کلیسای کاتولیک، آزادی و حمایت مذهبی به جمعیتهای مسلمان محلی داده شد. اما بعد از سقوط گرانادا ( Granada) (1492)، این جمعیتها به زور تعمید داده شدند و سرانجام در اوایل قرن هفدهم، با داغ و نشان "رافضیان علاج ناپذیری" که بر آنها نام مینهادند، عمدتا آنها را به آفریقای شمالی میراندند. با این حال، این کار باعث پایانیافتن پدیده بردگان مسلمان نگردید. حضور آنها در کشورهای اروپایی اطراف حوزه مدیترانه، بدون هیچگونه وقفهای، تا قرن نوزدهم به ثبت رسیده است. فقط دوره روشنفکری که به دنبال انقلاب فرانسه بوجود آمد، بیانیه آزادی مذهبی به عنوان حقی از حقوق جهانی بشر و لغو بردهداری، بوجود آورنده شرایط لازم برای عصر مدرن در اسلام اروپای غربی بود.
در اواخر قرن بیستم، حدود 18 میلیون مسلمان در اروپا با تقریب9 میلیون در اروپای غربی و9 میلیون در اروپای شرقی وجود دارند. علاوه براین، جمعیتهای کوچکی از چندهزار نفر مسلمان در مجارستان و فنلاند زندگی میکنند. مسلمانان مجارستان از نسلهای تاتار و مهاجرین کریمهای (Crimean) میباشند که به ترتیب در قرون چهارده و پانزده و قرون هفده و هیجده به این کشور آمدند. جمعیت مسلمانان فنلاند شامل مردمی از ریشه ترک تاتار ( Turko-Tatar) از مناطق ایدل اورال (Idel Ural) و ولگا (Volga) میباشند که عمدتا بعد از انقلاب کمونیستی1917 به این کشور آمدند.
تعداد زیادی از مسلمانان با ریشه اروپایی، عمدتا در میان جمعیت دولتهای بالکان دیده میشوند. آنان از نسل گروههای مختلفی که در زمان حکمرانی عثمانیها به دین اسلام مشرف شدند و همچنین از نسل گروههای مسلمانی از لحاظ ریشه غیراروپایی، مخصوصا ترکها میباشند. در نظر تاریخ درازمدتی که داشتهاند، شامل بسیاری از این گروهها از هر زمینه اجتماعی میشوند که در میان آنها میتوان به نخبگان مذهبی، فکری، هنری و تجاری اشاره کرد. با این حال، در اروپای غربی شاهد تنوع اجتماعی بسیار کمتری در اسلام هستیم. در اصل اسلام هنوز دین مهاجرین، با درصد بالایی از کارگران آموزش ندیده، تعداد کمی از بازرگانان و کارمندانی از طبقه پایینتر را شامل میگردد و فاقد یک دین پرورش یافته و رهبری معنوی است. عامل مهم دیگری که در تعیین وضعیت اجتماعی - قضایی آنها نقش بازی میکند، این حقیقت است که تعدادی از آنها هنوز هم ملیت دولت اروپای غربی را که در آنجا زندگی میکنند، بدست نیاوردهاند. بنظر میرسد که احتمالا فرآیند قبول تابعیت، چنددهه بیشتر طول میکشد تا بطور کامل تکمیل گردد.
گروندگان به اسلام را میتوان در همه کشورهای اروپای غربی یافت، اما تعداد آنها بسیار کم است. برجستهترین آن، از طریق ازدواج زنان با مسلمانان بوجود آمده که عملا یک نقش پیشروی در پایهریزی سازمانهای زنان مسلمان - که از همه گروههای قومی مسلمان عضو میپذیرد - دارا میباشد. تعداد گروندگان مرد خیلی کمتر است، با این حال نقش مهمی در فرآیندهای مذاکره و ارتباطات متقابل فرهنگی میان گروههای مسلمان از یک طرف و دولتها و جوامع اروپای غربی از طرف دیگر بازی میکنند. بعضی از آنها به عنوان محقق و نویسنده هم در غرب و هم در جهان اسلام معرفی شدهاند. از میان آنها میتوان از روزنامه نگار اتریشی آقای لئوپلدوایس، محمد اسد که قبل از جنگ جهانی دوم به دین اسلام مشرف شد و از فیلسوف فرانسوی آقای روژه گارودی نام برد. اندلس اسپانیا تنها منطقه در اروپا میباشد که در آن، گروندگان مرد به اسلام قابل توجه میباشد و این منطقه تحت تاثیر نوع خاصی از منطقهگرایی قرار گرفته است. از این طریق، تنها منطقهای در اروپا میباشد که در آن میتوان تشرف به اسلام را به عنوان بازیافتی از هویتی که در طی چندین عصر تحت فشار بوده است، تجربه نمود. (بعضی از آفریقایی - آمریکاییها در ایالات متحده به شیوه مشابهی ادعا میکنند که بازگشت آنها به اسلام بازگشتی به دین اولیه آنها میباشد.)
مهاجرین مسلمان در اروپای غربی را میتوان به سه گروه دستهبندی کرد: اولین گروه از آنها شامل ساکنانی میشود که از مستعمرات پیشین بدانجا آمدهاند. در میان آنها میتوان از گروههایی یاد کرد که رابطه تنگاتنگی با ارتشهای استعماری اروپایی داشتهاند و در زمان استعمارزدایی ترجیح دادند که کشور خود را ترک گویند. برای نمونه میتوان از سربازان سابق الجزایری و ملوکان و خانواده آنها در فرانسه و هلند یاد کرد. دیگرانی را که میتوان در این دسته جای داد، عبارت از مردمی هستند که به عنوان مهاجر در مسعتمرات سابق اقامت گزیدهاند، جایی که آنها جوامع خود را به عنوان اقلیتهای قومی بنا نهادهاند. اقامت آنها در اروپا نتیجهای از مهاجرت دوم آنها بود که عمدتا با توجه به دلایل اجتماعی - اقتصادی و سیاسی صورت پذیرفته است. در میان آنها بسیاری از کارگران حرفهای، بازرگانان و کارمندان دیده میشوند. برای نمونه میتوان از هندیهایی که از آفریقای شرقی آمده بودند و مهاجرین سورینامی (Suriname) که در انگلستان و هلند هستند، نام برد.
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 16 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید