فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله تعلیم و تربیت در سیره نبوی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله تعلیم و تربیت در سیره نبوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 

 

مقدمه

 

تربیت در لغت مصدر «ربی یربی» از ماده «ربو» به معنای پرورانیدن، رشد دادن، بالا بردن و به فعلیت رساندن نیروهای بالقوه می باشد. اما در اصطلاح تعاریف متعددی برای آن ارایه شده است. فلاسفه گویند تربیت عبارت است از پرورش دادن قوای روحی و جسمی برای رسیدن به کمال مطلوب. علمای علم اخلاق تربیت را ایجاد صفات پسندیده و ملکات فاضله می دانند.
از منظر روان شناسان، تربیت مراقبت سالم از حیات در حال رشد، ایجاد تغییر در خلق به منظور درک مسایل و زمینه سازی جهت استقلال فکری است. تربیت در نگاه جامعه شناسان عبارت از انتقال سنن و آداب و رسوم و مهارت و فرهنگ جامعه به اعضای جوان تر، به منظور پروراندن عضوی مفید برای جامعه می باشد.
این تعاریف اگرچه متعددند اما همگی در یک نتیجه توافق دارند که تربیت فرآیند کمک به متربی در راه شکوفایی خودش می باشد که آگاهانه و با هدف و نقشه اندیشیده صورت می گیرد.
تربیت دینی و اسلامی از نظر اسلام
تربیت عبارت از هدایت و اداره جریان ارتقایی و تکاملی بشر، و زمینه سازی جهت رشد و تکامل همه جانبه است. از مکتب اسلام، کار اصلی مربی آن است که با توجه به استعدادهای فطری و ظرفیت های بالقوه متربی، زمینه را برای پرورش بنیادهای فکری و اخلاقی، هماهنگ با فطرت، به منظور نیل به سعادت دنیوی و اخروی فراهم آورد. بنابراین حصول چنین امری نمی تواند دفعی باشد و کاری است بس مستمر و بی پایان که تا آخرین لحظه حیات متربی مورد نیاز است.
مربیان و دست اندرکاران تربیت وظیفه دارند تا ضمن شناساندن حقایق و واقعیتهای جهان هستی، انسان ها را نسبت به گستره وجودی خود و فلسفه و هدف آفرینش آگاهی داده و در آنها نسبت به دستیابی به سعادت ابدی و لذت های پایدار و حقیقی، ایجاد همنوایی و سازگاری نمایند. بنابراین تربیت اسلامی ایجاد سازگاری اندیشیده و هدفمند در جهت رشد و ترقی انسان براساس ملاکهایی چون عقل، فطرت و وحی است. با توجه به این ملاکها، در نگرش اسلامی سازگاری و همنوایی بی قید و شرط با اکثریت جامعه و تسلیم شدن در برابر خواسته های محیط، پذیرفته نیست. این سخن «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» در سیستم تربیتی اسلام وجود ندارد. در نظام اسلامی ملاکهای تربیت ارتباطی به تعداد افراد انجام دهنده آن ندارد. مسلمان باید مراقب باشد که رنگ محیط را نگیرد. چرا که خداوند به او رنگ زده است. «صبغه الله و من احسن من الله صبغه؛ خدا به مسلمان رنگ زده و چه کسی بهتر از خدا رنگ می زنند.»
رنگ و روی مسلمان را خدا مشخص کرده است. انسانی که خداوند به او رنگ می زند تمام وجود و رفتار و کردارش اعم از عبادت، معاشرت، تعلیم و تربیت و... همه و همه رنگ اسلام را دارد. لذا برپایه احساس مسئولیت اجتماعی خود می کوشد تا به اجتماع هم، رنگ الهی و اسلامی بزند. در یک اجتماع ناسالم که اکثریت جامعه مسیری غلط را می پیمایند و انجام عملی پلید جامعه را فراگرفته است، وظیفه یک مسلمان، معاشرت با صالحان و پرهیز از همراهی با اهل فسق و فجور و همرنگی با آنان است. علاوه بر این در چنین مواردی، دستور اسلام اعلام مخالفت و قیام علیه وضع نابسامان و رفتارهای نابهنجار جامعه است. اگر انحراف سراسر جامعه را فراگیرد و تنها یک یا دونفر هدف الهی را تشخیص دادند، نباید تسلیم جو فکری حاکم بر جامعه شوند و پایبند بر اصول و ملاکهای فکری ناصحیح، می بایست در اصلاح جامعه بکوشند.
قرآن می فرماید: «قل انّما اعظکم بواحده ان تقوموا لله مثنی و فرادی ... . بگو شما را موعظه می کنم که برای خدا قیام کنید دونفری یا به تنهایی...» ابراهیم خلیل(علیه السلام) به تنهایی در مقابل جریانات زمان خود ایستاد. موسی و هارون(علیهما السلام) دونفری در برابر فساد فرعون قیام کردند و پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) یک تنه در برابر جاهلیت حاکم بر زمانه به پاخاست.
از شاخصه های دیگر تربیت اسلامی قابلیت اجرا و همگون بودن آن با بنیادهای فطری و نیازهای واقعی انسان است و انسانها به طور طبیعی و فطری آن را می پذیرند. برنامه های خشک و غیرقابل انعطاف که مخالف با ساختار خلقت و پذیرش آن خارج از توان و طاقت انسان است در الگوی تدوین شده تربیت اسلامی وجود ندارد.
مجموعه برنامه های نظام تربیتی اسلام در جهت رشد آگاهانه انسان ها طراحی شده که منافاتی با اختیار و انتصاب آزادانه افراد ندارد.
عناصر سه گانه تربیت اسلامی
متولیان تربیت دینی و اسلامی اعم از والدین و دیگر مربیان باید سه عنصر اساسی را در نظر داشته باشند که تربیت دینی بدون این تحقق پذیر نیست.
این سه عنصر عبارتند از: آگاهی، ایمان و عمل.
1. آگاهی
از شرایط مهم کسانی که در امر تربیت دینی مسئولیت دارند آگاهی نسبت به مکتب و شناخت محتوای تربیت، آگاهی نسبت به فرد مورد تربیت و نیز شناخت جریانات زمان و فرهنگ است.
الف) آگاهی از مکتب و شناخت محتوای تربیت
تربیت فرآیندی اندیشیده، هدفدار و جهت دار است. بنابراین علم به اصول و قواعد تربیت اسلامی و شناخت گزاره های دینی ضروری است. با بی خبری و عدم آگاهی و آشنایی به مسایل تربیتی، راه و رسم و هدف تربیت نمی توان چنین مسئولیت سنگینی را به عهده گرفت.
لازم است مربیان نخست آشنایی کامل با احکام و معارف دینی پیدا کنند تا در نتیجه آموزش های غلط، موجبات انحراف فکری و برداشت های نادرست کودکان را فراهم نیاورند.
ب) شناخت متربی
تفاوت های فردی متربیان باید در امر تربیت مورد توجه قرار گیرد و برنامه های تربیتی متناسب با استعداد و میزان درک و فهم، گروه سنی، جنسیت و سطح نیاز متربی اعمال شود. هرکس خصوصیات منحصر به فردی دارد که باید به آن توجه شود. رعایت این تفاوت که به ویژه در دوران کودکی در تربیت کودک نقش اساسی دارد.
ج) زمان آگاهی
مسأله تربیت از لحاظ تاکتیک و کیفیت عمل در شرایط زمانی مختلف متفاوت می گردد. عدم توجه به شرائط زمانی و جریانات زمان و فرهنگ جامعه از آسیب های تربیت دینی است که روند تربیت را با مشکل مواجه می کند. در مرحله اول نیاز به یک ارزیابی دقیق از خود و اجتماع و فرهنگ جامعه احساس می شود تا معلوم شود ارزشها در جامعه کدامند جنبه های مثبت و منفی آن با ملاکهای علمی و عقلی سنجیده شود و میزان مطابقت آن با مبانی و ارزش های اسلامی مورد ارزیابی قرار گیرد تا در صورت عدم مطابقت، برنامه های تربیتی به گونه ای طراحی شوند که کودک را برای ورود به اجتماع و قرار گرفتن در شرایط نامساعد جامعه آماده کند و اموری را که در آینده بدان احتیاج دارد به وی آموزش داده شود.
امام صادق(علیه السلام) می فرماید:
«اولی الاشیاء ان یتعلمها الاحداث الاشیاء التی اذا طاروا کباراً احتاجوا الیها.»
مهمترین چیزهایی که لازم است به فرزندان آموخته شود اموری است که هنگام بزرگسالی مورد نیازشان باشد که مهمترین آنها مبانی اعتقادی، مسایل مربوط به شغل و حرفه، حسابگری، راه حل دشواریهای زندگی، شناخت نعمتهای الهی و نحوه استفاده از آنها، نظم و ترتیب در امور، اجرای حق و عدل، شناخت اولیای الهی، ایستادگی در برابر ظلم، تسلیم نشدن در برابر ذلت و فساد و... می باشد.
2. ایمان و عمل
ایمان و التزام قلبی انسان به باورها و اصول مسلم دینی، محرک بسیار قوی برای انسان در انجام کارهای متقن و محکم اوست. اعتقاد به خدا انسان را وظیفه شناس نموده و او را وادار می کند که در برنامه ریزی صحیح، سعی بسیار کرده و در انجام وظیفه خود دقت کافی به خرج دهد. در تمام زمینه های زندگی نیز چنین است چون همه چیز را از خدا دانسته و او را در همه حال ناظر بر اعمال خود می بیند. ایمان و وظیفه شناسی در امر تربیت فوق العاده ضروری است.
مربیانی که خود دچار ضعف ایمان اند و از التزام کافی نسبت به باورهای دینی برخوردار نیستند هرگز نخواهند توانست افراد مؤمن و دیندار تربیت نمایند.
عنصر مهم دیگر که در پرورش دینی نقش مؤثر و اساسی دارد، عمل خالصانه در سایه ایمان است. مربی باید به باورهای دینی که به آن ایمان دارد، عمل نماید. علم به فضایل بدون عمل فاقد ارزش است. مربی به عنوان الگوی عملی متربی، خود باید پاک، متدین و عامل به دستورات الهی باشد. عدم مطابقت گفتار و رفتار مربیان و اهمیت ندادن به عمل، آسیب جدی به تربیت دینی کودکان وارد می آورد که جبران آن بسیار دشوار است.
امام صادق(علیه السلام) می فرمایند:
«کونوا دعاه الناس بأعمالکم و لاتکونوا دعاهً بالسنتکم؛5 مردم را با اعمال خود به خوبی ها دعوت نمایید و تنها به زبان اکتفا نکنید.» مربیان باید در عمل درس خویشتن داری، رعایت عدالت و انصاف، خیرخواهی نسبت به دیگران، دفاع از حق، مبارزه با ظلم، .... را به افراد تحت تربیت خود بیاموزند. در اسلام سعادت انسان بر دو پایه ایمان و عمل استوار است و هرجا ایمان بر عمل مقدم شده، بیانگر این نکته است که عملی مورد قبول اسلام است که متکی بر ایمان و عقیده باشد چون عملی که از ایمان ناشی شود ریشه ثابت و پابرجایی در قلب مؤمن دارد و به عکس اعمالی که ریشه ایمانی ندارند و منشأ آن ریا و سایر اغراض نفسانی است هرگز ثابت و پایدار نخواهد ماند.
تربیت دینی خانواده
خانواده اولین و مهمترین نهاد تربیتی است که وظیفه آن پرورش نسل ها، جهت دادن به نسل نو و ایجاد تغییرات مطلوب است. این کانون مقدس همیشه می تواند گرم و روشن بماند مشروط بر این که دو شریک زندگی یعنی پدر و مادر هرکدام به حدود و مسئولیت خویش آشنا و در انجام آن کوشا باشند. خانواده به عنوان هسته اصلی جامعه در اصلاح و افساد آن نقس اساسی دارد. زیرا پایه ریزی شخصیت کودک و رشد فکری و خط مشی او در زندگی حال و آینده در خانواده انجام می شود. کودکان امروز که در آغوش خانواده پرورش می یابند، مربیان، مجریان و قانون گزاران آینده خواهند بود. لذا پدران و مادران مسئولیت سنگینی در برابر فرزندان به عهده دارند.
قرآن خطاب به سرپرستان خانواده اعم از پدر و مادر یا دیگران، نسبت به پیامدهای خطیر بی توجهی به تربیت هشدار داده، می فرماید:
«یا ایها الذین امنوا قوا انفسکم و اهلیکم ناراً و قودها الناس و الحجاره؛6 ای کسانی که ایمان آوردید خود و خانواده خویش را از آتشی که هیزم آن انسان ها و سنگ ها است نگهدارید.»
پیرامون مساله تعلیم و تربیت دردنیای جدید

از خدا جوییم توفیق ادب / بی ادب محروم ماند از لطف رب
بی ادب تنها نه خود را داشت بد/ بلکه آتش در همه آفاق زد

حکیم نامدار جهان اسلام ابونصر فارابی (339- 259 هجری قمری)در کتاب "تحصیل السعاده" در باب تعلیم و تربیت تعریفی بشرح زیر دارد؛ می نویسد:
"تعلیم" عبارتست از ایجاد فضائل نظری در امت ها و جوامع بشری و "تأدیب" عبارتست از راهِ ایجاد فضائل اخلاقی و صناعت های علمی در میان مردم. "تعلیم" با گفتار صرف حاصل آید. ولی "تأدیب" با عادت دادن امت ها و افراد بشر به کارهائی که بر اساس ملکه علمی تحقق می یابند. بدین ترتیب که اراده آنان به سوی انجام آن کارها حرکت کند و ملکه های علمی و اعمال مترتب بر آنها بر نفوس مستولی گشته و مردم مانند عاشقان به امور مزبور مشتاق گردند."
در مورد این سخنان اولاً می توان گفت که منظور فارابی از "تأدیب" همان چیزی است که از آن گاه به عنوان "تربیت" و یا "پرورش" یاد می شود و ما آنرا معمولاً همراه "تعلیم" و یا "آموزش" بکار می بریم. نکته دوم اینست که این فیلسوف اسلامی میان این دو امر تفاوتی را قائل شده که به تفاوت ارتباط ایندو با ساحات وجود انسان مربوط می شود چرا که "تعلیم" بیشتر با ساحت عقل سروکار دارد و "تأدیب" و یا "تربیت" با ساحت اراده. بهر حال هر دوی این امور بطریقی مکمل و متوازن همچون دو بال یک پرنده که هماهنگ با یکدیگر حرکت می کنند و پرنده را به سوی آسمان بالا می برند، درهدایت کل وجود بشر به سوی کمال مطلق ایفای نقش می کنند بطوریکه ضعف و سستی در هر یک از این امور موجب عدم حصول نتیجه مطلوب می شود .
نظام تعلیم و تربیت اسلامی تا قبل از ورود نظریه های تعلیم و تربیت متجددانه به دنیای اسلام همواره به واسطة ارتباطش با عالم قدس و کمال مطلق، چنانکه در هر سنت دینی ای یافت می شود به هر دو این ساحت ها التفات داشته است و هدف از تعلیم و تربیت تنها آموزش فکر و نظر نبوده و فرد در کل وجود خویش پرورش پیدا می کرده است چنانکه معلم نیز فقط ناقل دانش و معرفت نبوده بلکه مربی جان و شخصیت انسانها شمرده می شده است، لذا در نظام آموزش اسلام هرگز پرورش فکر و ذهن از تربیت جان در کل وجود فرد جدا نگردیده و بر انتقال یا اکتساب علم بدون کسب صفات اخلاقی و سجایای معنوی صحه گذاشته نشده است.
در این نظام تربیتی تعالیم قرآن کریم و سیره پیامبر اسلام(ص) همواره سرمشق های علمی و عملی مسلمانان لااقل تا قبل از ورود مظاهرتجدًّد در جهان اسلام بوده است .از پیامبر اسلام منقول است که فرمودند "ادُّبنی ربی فَاَحسن تأدیبی" ؛ ( پروردگارم مرا ادب آموخت و ادب آموختنم را نیکو گردانید.) بنابراین همانگونه که مودب ایشان خداوند بودند ایشان نیز مودب امت اسلامی هستند. در این حدیث صراحتاً امر "تأدیب" به خداوند متعال نسبت داده شده است. در حدیث معروف دیگری نیز از ایشان نقل شده "انی بعِثتُ لاُ تمم مکارم الاخلاق" (مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی را کامل و تمام سازم.) این حدیث شریف نیز در مورد تعلیم و تربیت، حداقل دارای دو مضمون اساسی است. اول اینکه از نظرگاه دینی هدف از ارسال پیامبران و انزال کتب آسمانی تعلیم و پرورش انسان است. و این امر به منظور نیل به غایت آفرینش که همان شناخت پروردگار می باشد، صورت می گیرد. چراکه خدواند خود می فرماید: "و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون". (جن و انسان را خلق نکردم مگر اینکه مرا عبادت کنند. سوره الذاریات، آیه-56) و با توجه به تفسیری که پیامبر اسلام(ص) از این آیه داده اند و "لیعبدون" را به معنای "لیعرفون" دانسته اند موضوع روشن می شود.دومین مضمون این حدیث اینست که با بعثت پیامبر اسلام مکارم اخلاقی، به نقطة ختامی می رسند که بالاتر از آن متصور نیست. و از این بابت امری باقی نمی ماند که بعداً محتاج ترمیم واصلاح باشد.
می دانیم که هر نظریه ای در باب تعلیم و تربیت مبتنی بر نگرش خاصی نسبت به انسان است تا قبل از دوران جدید این نگرش چنانکه در مورد اسلام نیز گفتیم بر اساس سنت های دینی بود. بشر سنتی حیات خود را موهبتی الهی میداشت و صیانت و تعالی این حیات را جز با پیروی از دستورات الهی امکان پذیر نمی دانست و به همین جهت دین تنها سرچشمة تعالیم تربیتی و یگانه مرجع تعالیم اخلاقی محسوب می شد. و لذا در مرتبة اول پیامبران الهی در مراتب بعدی اولیاء و قدیسین و حکمای الهی سرمشق های تربیتی به حساب می آمدند.

پس از رنسانس وظهور علم جدید سعی شده تا نگرش های سنتی کنار گذاشته شده و نظرگاههای علم جدید مبنای نظریات مربوط به امر تعلیم و تربیت قرار گیرد. و در نتیجه می بینیم که در دنیای متجدد فیلسوفان تعلیم و تربیت و روانشناسان و جامعه شناسان تربیتی به جای پیامبران و اولیاء و مربیان بزرگ نشسته اند و نظریه پردازیهای های آنان که صرفاً نظام های فکری برگرفته از تجارب عالم محسوس است و در مبانی وجود شناسی خود از عالم جسمانی و در مبانی معرفت شناسی خود از احکام عقل جزوی فراتر نمی روند، به عنوان وحی منزل پذیرفته می شود!
این دو نگرش، یعنی نگرش های سنتی و جدید اگر هیچ وجه اشتراکی با همدیگر نداشته باشند، لااقل شباهت های آنان بسیار ناچیز است. زیرا چنانکه گفته شد برداشتی که هر یک از آن ها نسبت به بشر دارد با دیگری متفاوت است .تیتوس بورکهارت در نوشته ای در بحث از علوم سنتی و تقابل آن با علوم جدید این برداشتها را این گونه توصیف کرده است. می گوید اگر از علم جدید سؤال شود که بشر چیست؟ پاسخ یا سکوت خواهد بود که این می تواند ناشی از آگاهی نسبت به محدودیت های علم جدید باشد و یا پاسخ این باشد که بشر حیوانی است با قوای مغزی خاص و بسیار پیشرفته. و اگر کسی دنبالة سوال را بگیرد و از منشاء این حیوان سؤال کند، جوابی که خواهد شنید، زنجیرة بلند بالا و بی منتهائی از اتفاقات و پیشامدها و تصادفات خواهد بود، و این مثل این است که بگوئیم وجود بشر هیچ معنائی ندارد.
اما از طرف دیگر اگر از علوم سنتی سؤال شود "که بشر چیست؟" پاسخ داده شده توسط یک سری استعارات [Metaphors ] خواهد بود- فی المثل داستانهای قرآن یا کتاب مقدس دربارة خلقت آدم- و اگر شخص این ادراک را نداشته باشد که این روایت های مقدس، ابزار بینشی ژرف و بنیادین برای از برای بشرند و در واقع چنان ژرف اند که در قالب تعاریف راسیونال نمی گنجند چه بسا وسوسه شود تا آنها را به عنوان اسطوره شناسیهای منسوخ کنار بگذارد. در حالیکه اولین چیزی را که ما از این نوع روایت ها کسب می کنیم این است که بشر علت یگانه ای دارد و در وضعیتی کاملاً فراسوی احتمال و تصادف واقع شده و وجود او بر روی زمین متضمن معنائی است. این معنا- یا این بینش بشر- هیچ ارتباطی با علم تجربی ندارد چنانکه نمی توان با آزمایشات و استدلالات آنرا بازسازی کرد زیرا که سروکار آن با بشر نه از حیث وجود مکانی و زمانی اش که حیثیت جاودانگی و ابدیت است .
بینش محدود اندیشه مدرن نسبت به ابعاد وجودی انسان به همراه نگرش های اومانیستی و فردگرایانه، اعتبار مکاتب فلسفی تربیتی جدید را دچار تردید های جدی ساخته است. از جمله اینکه: اولاً و اساساً همه این مکتب ها مبتنی بر سفسطه ای هستند که می توان آنرا مغالطة جزء و کل نامید. زیرا در آنها جزئی از وجود انسان به جای کل وجود او فرض می شود و لذا جامعیت و وحدانیت او ملحوظ نظر واقع نمی گردد. و این مشکل خود را بیش از هر جای دیگر در آنجا نشان می دهد که بر جنبة استدلالی وجود آدمی بیش از اندازه تاکید می رود و تعلیم ذهن و فکر او چنان مورد توجه واقع می شود که پرورش روح و دل- چنانکه مورد اهتمام تمام نظام های تعلیم و تربیت سنتی است به بوته نسیان سپرده می شود و به گفته پاسکال بین "ذهن" و "دل" فراق می افتد. به عبارت دیگر بجای "تعلیم و تادیب" تنها تعلیم آنهم در حصار شیوه ها ی علم جدید می نشیند. در بیان این نقصان کافی است به این نکته اشاره شود که آدمی در تمامیت وحدانی خود تنها موجودی استدلالی و منطقی نیست. بسیاری از پدیده های مهم حیات آدمی از جمله عشق و مرگ و هنر و از همه بالاتر نفس معجزةحیرت انگیز حیات صرفاً بطریق استدلالی و تحت یافته های علوم جدید توجیه ناپذیرند. انکار ساحت های متعالی وجود انسان و غفلت از پرورش دل که رهگشای این عوالم است نتیجه ای جز محبوس کردن آدمی در زندان محسوسات ندارد.
نکته دوم قابل ذکر در باب مکاتب فلسفی تربیتی جدید، پراکندگی و آشفتگی در زمینه اهداف تربیتی است که با تشتت و ابهامی که در زمینة ارزش ها در جوامع متجدد وجود دارد کاملاً وابسته است و به نحوی متاثر از مستعجل بودن نظریات علمی است که این مکاتب دیوار خود را بر پی آن ها استوار ساخته اند. هر هدف تربیتی ضرورتاً متضمن ارزشی است و لذا بحران و ابهام در زمینة ارزش ها- و خصوصاً رواج نسبی گرائی- مآلاً بر اهداف تربیتی اثر سوء دارد و این موضوعی است چنان حاد است که امروزه نمی توان در هیچ یک از جوامع متجدد هدف تربیتی ای را یافت که در سطح جامعه و در زمانی قابل توجه، مورد پذیرش اکثریت مربیان و والدین و دست اندرکاران مسائل تربیتی باشد.
نکته سوم قابل ذکر در مورد نظام تعلیم و تربیت جدید این است که در آن تربیت چیزی جز "آموزش" نیست. در تمدن جدید مربی الزاماً کسی نیست که صفات و خصائل اخلاقی نیکو را در خود پرورانده و متخلق به آنها باشد. بلکه کسی است که می تواند صرفاً از عهدة امر "آموزش" که جنبة تخصصی پیدا کرده است برآید. و این درست بر عکس نظام های تعلیم و تربیت سنتی است که در آن مربیان بزرگ همیشه خود الگوی تام و تمام فضائل اخلاقی و معنوی بوده اند. زیرا در این نظامات علم و عمل هرگز جدای از یک دیگر تصور نمی شده اند. و هدف هردو رستگاری انسان از طریق کسب کمالات معنوی بوده است. لذا شخصی چون ژان ژاک روسو که دربارة تعلیم و تربیت کتاب می نوشت ولی فرزندان خود را به دارالایتام می فرستاد و یا فیلسوفی چون شوپنهاورکه مبلغ ریاضت و زهد بود و خود هرگز بدان تن در نمی داد نمی توانست در هیچ نظام سنتی تعلیم و تربیت به عنوان مربی و مرشد پذیرفته شود و شاگردی داشته باشد.
مطالبی که تا این جا گفته شد گوشه ای از مشکلاتی است که از جنبه های عام و نظری گریبانگیر تعلیم و تربیت جدید است و ما دیگر از تاثیرات زیان آور تکنیک مدرن که باعث پیدایش رسانه های ارتباطی جدید از قبیل تلویزیون و ماهواره و کامپیوتر گردیده و در ظاهری حق به جانب و با ادعای ساده کردن امر آموزش و تعلیم و تربیت و پیشرفت آن اثرات ویرانگری را بر روحیه مردمان روزگار ما و بویژه کودکان و نوجوانان گذاشته است. سخنی نمی گوییم فقط از باب نمونه به مورد تلویزیون اشاره می کنیم که چگونه نظام آموزشی و اصولاً کل فرهنگ را از ساختار سنتی آن به ساختاری کاملاً جدید با وجهه ای سرگرمی گونه تقلیل داده و حداقل در امر تعلیم و تربیت کودکان به قول یکی از صاحبنظران رسانه های جمعی باعث "زوال دوران کودکی" گشته است.
بهرجهت در دنیای امروز هرکسی که با مسائل تعلیم و تربیت سروکار دارد- و کیست که واقعاً با این مسائل سروکار نداشته باشد- اگر چنان نباشد که بخواهد از سر جزم یکسره متفکران جدید را بجای انبیاء الهی و نظریات تعلیم و تربیتی جدید را به جای احکام متون مقدس بگذارد چاره ای جز این نخواهد داشت که نظری به نظام های تربیتی گذشتگان که لاقل از نظر پرورش جنبه های معنوی و انسانی بسیار پربارتر از نظام های امروزی بوده اند داشته باشد .
احکام تربیتی اسلام سوای آنچه در قرآن و روایات دینی آمده است حضوری درخشان در ادبیات کهن پارسی نیز داشته است و علاوه بر کتبی که در زمینة اخلاق و حکمت عملی به نگارش در آمده کمتر اثر کلاسیکی در این زبان است که حاوی مضمونی تربیتی نباشد حتی اگر مانند گلستان و بوستان سعدی فصل خاصی را به تعلیم و تربیت اختصاص نداده باشد. بهمین جهت در گفتارهائی که از پی خواهد آمد گزیده ای از این متون گرانبها را با شرح مختصری در معرفی آن اثر خواهیم آورد تا هم اهتمام و سعی نیاکان خود را در پاسداری از ارکان تعلیم و تربیت الهی پاس داشته باشیم و هم از زیبائی و فصاحت و بلاغت این آثار که در واقع منعکس کنندة روحیات نویسندگان و منصفان و سرایندگان آنهاست، محضوظ شویم. ان شاء الله تعالی.

 

بطن مادر، کانون تربیت
مادر، سرچشمه وجود فرزند است. مردان بزرگ در دامن مادران فرهیخته تربیت یافته اند. آیین مقدس اسلام، مرتبه و مقام والایی را برای مادران قایل است و این به خاطر وظیفه سنگین آنان در قبال تربیت فرزندان است.
مادر، در مهم ترین زمانهای زندگی فرزند، در کنار اوست. دوران جنینی، شیرخوارگی، کودکی و نوجوانی فرزند، همراه مادر طی می شود و این ارتباط و نزدیکی، باعث تأثیرات جسمی، عاطفی و روانی بسیار از سوی مادران بر فرزندان می شود. مادر نمونه، همواره در اندیشه راههای بهتر برای تربیت فرزند خویش است. فرزندی که میوه شیرین باغ زندگی است و نور چشم و زینت بخش وجود والدینش می باشد. او امانتی از سوی خداوند در دست والدین است و مادر دلسوز می کوشد با تربیت صحیح، این امانت را به خوبی به صاحبش برگرداند.
دوران جنینی یکی از دوران مهم زندگی کودک است و اقدامات تربیتی مادر در این دوران می تواند تأثیرات زیادی بر رشد و تکوین شخصیت کودک بگذارد و به نسبت بی توجهی به این دوران و غفلت از آن در تربیت سالهای بعد زندگی او اثرات منفی دارد. آشنایی با تربیت, یکی از حیاتی ترین نیازهای بشری است. تربیت فرآیندی مهم و ضروری در آیین مقدس اسلام است. اهمیت امر تربیت تا جایی است که قرآن کریم به انسانها دستور می دهد که برای پدر و مادر به جهت اقدامی که در جهت پرورش آنها در کودکی کرده اند، طلب رحمت و مغفرت کرده و در برابر آنها فروتنی نمایند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  36  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تعلیم و تربیت در سیره نبوی

مقاله احادیث نبوى در باره على علیه السلام

اختصاصی از فی ژوو مقاله احادیث نبوى در باره على علیه السلام دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

مقاله احادیث نبوى در باره على علیه السلام


مقاله احادیث نبوى در باره على علیه السلام

انت اخى و وزیرى و وارثى و خلیفتى من بعدى.

کفایة الطالب ص 205 (حدیث نبوى)

همچنانکه در فصل گذشته آیاتى که در باره ولایت و برترى على علیه السلام نازل شده از کتب عامه استخراج و ثبت گردید در این فصل نیز اغلب باحادیث نبوى از کتب معتبره اهل سنت اشاره میگردد تا هر گونه راه عذر و بهانه‏اى براى آنان مسدود باشد.

1ـحدیث غدیر:علماء و مفسرین از عامه و خاصه نوشته‏اند که پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله موقع مراجعت از حجة الوداع در غدیر خم توقف نموده و پس از ایراد خطبه بمردم فرمود آیا من نسبت بشما اولى بتصرف نیستم؟عرض کردند چرا فرمود من کنت مولاه فهذا على مولاه .یعنى هر کس که من مولا و صاحب اختیار او هستم این على مولاى او خواهد بود و بدین ترتیب او را بولایت و پیشوائى مردم منصوب گردانید (1) .

2ـحدیث منزلت:احمد بن حنبل و شیخ سلیمان بلخى و ابن صباغ مالکى و دیگران نوشته‏اند که پیغمبر صلى الله علیه و آله بعلى علیه السلام فرمود:انت منى بمنزلة هارون من موسى الا انه لا نبى بعدى (2) .

یعنى تو از من بمنزله هارونى از موسى جز اینکه پس از من پیغمبرى نخواهد بود،بحرانى در کتاب غایة المرام یکصد حدیث از عامه و هفتاد حدیث از خاصه دراینمورد نقل کرده است (3) .

 

 

 

 

 

 

این مقاله به صورت  ورد (docx ) می باشد و تعداد صفحات آن 21صفحه  آماده پرینت می باشد

چیزی که این مقالات را متمایز کرده است آماده پرینت بودن مقالات می باشد تا خریدار از خرید خود راضی باشد

مقالات را با ورژن  office2010  به بالا بازکنید


دانلود با لینک مستقیم


مقاله احادیث نبوى در باره على علیه السلام

پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ

اختصاصی از فی ژوو پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ


پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ

 

 

 

 

 

 

دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی با فرمت ورد word

 

فصل اول

مفهوم قدرت

معنی لغوی قدرت :

در لغت «قدرت» توانستن ، توانایی داشتن ، توانایی ، نیرو ، توانایی انجام دادن کاری یاترک آن معنی شده است . (فرهنگ لغت عمید جلد یک)

مفهوم قدرت از دیدگاه اندیشمندان

قدرت از مقوله های مهم و اساسی جامعه شناسی سیاسی و علم سیاست می‌باشد که بدون در نظر گرفتن آن مطالعات و پژوهشها در این رشته ها ناقص خواهد بود . اهمیت قدرت به حدی است که برخی صاحبنظران در تعریف علم سیاست آنرا علم مطالعه قدرت دانسته اند . بطوریکه هـ رولد لاسول می گوید :

«علم سیاست بصورت یک نظام تجربی عبارت است از مطالعه چگونگی شکل گفرتن قدرت و سهیم شدن در آن است و عمل سیاسی عملی است که بر اساس قدرت انجام می گیرد .» (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری صفحه 32)

موریس دوورژه محور اصلی عرصه سیاست را قدرت می داند . بولاتسکی می گوید : مفهوم قدرت محور تئوری سیاسی و مطالعه پروسه های سیاسی مشخص و کلید درک نهادهای سیاسی ، جنبشهای سیاسی و خودسیاست .(اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 33 ، 34 ، 37)

برتراند دوژوونل سیاست را بررسی و شناختن زیست هر گونه اعمال قدرت و نموذ قلمداد کرده است .

این اظهار نظرها از اهمیت قدرت در بررسیهای سیاسی و جامعه شناختی حکایت می کند . حال با توجه به این مهم مفهوم قدرت را از دیدگاه صاحبنظران بررسی می نماییم .

فیودوربورلاتسکی :

فیودوربورلاتسکی می گوید : قدرت ، توانایی واقعی اعمال اراده یکی بر دیگران در حیات اجتماعی ، و در صورت لزوم از راه تحمیل آن بر دیگران است . قدرت سیاسی یعنی یکی از مهمترین جلوه های توانایی و استعداد واقعی یک طبقه ، گروه یا فر معین برای اعمال اراده اش قدرت از سوی بسیاری از دانشمندان علوم سیاسی به عنوان مفهوم مرکزی سازمان یک نظام مورد توجه قرار گرفته است . شاید عینیترین حامی این وضع هانس . . . ج مور کنت در کتاب سیاست میان ملل اظهار می دارد که قدرت هدف فوری سیاست حتی در صحنه سیاست بین الملل است و هرچه که متضمن این نباشد سیاسی نبوده و نباید سیاسی در نظر گرفته شود . با وجود سادگی ظاهری از واژه قدرت درک یکسان و هماهنگی بین افراد وجود ندارد‌. برداشت یک سیاستمدار از قدرت با استنباط یک حقوقدان از این واژه متفاوت است‌. تلقی قدرت نزد مردم با تعبیر آن پیش عالم دانش استراتژی تفاوت بسیاری دارد . نقش و اثر قدرت نیز در سطح جامعه متفاوت از کاربرد آن در روابط بین الملل است‌. قدرت ، نفوذ و اقتدار واژه هایی هستند که در دنیای سیاست بسیار شنیده می‌شود . اما استفاده از آن منحصر به این قلمرو نیست . در تمام سطوح زندگی اجتماعی با عامل قدرت سروکار داریم . (اصول علم سیاست ، ابوالقاسم طاهری ، صفحه 163)

برتراندراسل :

برتراندراسل معتقد است که «قوانین علم حرکات جامعه قوانینی هستند که فقط بر حسب قدرت قابل تبیین هستند نه بر حسب این یا آن شکل از قدرت» راسل برخلاف نظریه مارکسیسم کمونیسم حرکت اصلی اجتماع را مسئله اقتصادی نمی‌داند بلکه معتقد است که هدف اساسی و مقصد اصلی در قاموس اجتماع کسب قدرت و سیادت است به همان ترتیب که در علم فیزیک «انرژی» عامل اصلی و مولد اساسی پدیده هاست ، قدرت خواهی و سیادت طلبی هم مانند انرژی دارای صور گوناگون است که تمول ارتش مهمات جنگی ، قدرتهای غیرنظامی ، قوه تحلیل بر اعتقاد است و بسیاری دیگر از این قبیل انواع مختلف آنرا تشکیل می دهند بدین ترتیب راسل «قدرت طلبی» را محرک ، زیربنا و اساس و محور هر حرکت اجتماعی می داند . که تنها می توان با تبیین «قدرت» نه این یا آن شکل از آن به قوانین علم حرکات جامعه دست یافت در همین راستا او می گوید : «برای کشف این قوانین لازم است که نخست اشکال مختلف قدرت را طبقه بندی کنیم و سپس به مطالعه نمونه های تاریخی مهمی بپردازیم که نشان می دهند چگونه سازمانها و افراد بر زندگی مردمان تسلط یافته اند . بدین ترتیب برتراندراسل به نوعی قدرت راه امکانات و توانمندی می داند اومی نویسد : «قدرت را می توان به معنای پدید آوردن آثار مطلوب تعریف کرد . به این ترتیب قدرت مفهومی است کمی .»

وی عطف به قیاس فیزیکی «قدرت» هم مانند انرژی دائماً در جریان تغییر شکلهای اجباری از حالتی به حالت دیگری دارند و می افزاید : تلاش در جهت شناخت «قدرت بنیادی» و اصرار در جهت توجیه اینگونه قدرت در مکاتب اجتماعی و فلسفی موجبات بروز انحراف در مطالعات تاریخی را فراهم آورده است .»

اینگونه به نظر می رسد که وی سعی دارد از یک سو با تأکید بر قدرت به عنوان پدید آورنده آثار مطلوب» و از سوی دیگر با تشبیه آن به مفهوم انرژی در فیزیک از «قدرت» به عنوان کمیت قابل سنجش نام برد و تبع آن از انگیزه قدرت طلبی نیز به عنوان یک کمیت قابل سنجش استفاده نماید . (تبیینی نوین از مفهوم قدرت (‌مطهرنیا صفحه 68)

کارل مارکس

از دیدگاه مارکس قدرت پدیده ای است که در ارتباطات میان طبقه ای تجلی پیدا می کند . به عبارت دیگر به ظاهر در فلسفه مارکس برعکس دیدگاه راسل قدرت یک پدیده کمیت پذیر نیست و همان مفهوم «ارتباطی» را داراست که در آن عناصر جبار و زور نیز وجود دارد . به نظر وی رابطه سلطه آمیز اجباری و زوری طبقه دارنده سرمایه ابزار و وسایل تولید ، منبع قدرت می باشند به عقیده مارکس عامل ثبات و دوام «نسبی» قدرت همانا دگرگونی همیشگی ابزار تولید و روابط مشخصه آن است «بورژوازی نمی تواند بدون آنکه ابزار تولید و بنابراین روابط تولیدی و در نتیجه مجموعه شرایط تولیدی را سراپا دگرگون کند به هستی خویش ادامه دهد .»

از طرفی دیگر وی افزایش دلایل تولید و در نتیجه افزایش تعداد کارگران و میزان فقر آنها را عامل فروپاشی) قدرت می داند پس به عقیده مارکس باید تعریف قدرت را کنترل طبقه زحمتکش توسط طبقه دارنده سرمایه دانست) و آنرا در رابطه میان طبقه دارنده عوامل تولید و طبقه فاقد این عوامل جستجو کرد. (تبیینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 73)

ماکس و بر

جامعه شناسی ماکس و بررا باید «جامعه شناسی سلطه» نامید و بر سیاست را اعم از دوست دانسته آنرا فعالیت عمومی انسان شمار می آورد . به عقیده وی تاریخ مشحون از رفتارهای سیاسی است که در مکانها و زمانهای گوناگون مبانی و اصول متفاوتی داشته و نهادهای بسیار متنوعی را بوجود آورده است . سیاست را نباید با دولت که یکی از تظاهرات تاریخی سیاست و دقیقاً مهمی از آن با جنبش عقلانی شدن تمدن جدید متناظر است اشتباه کرد . در طول تاریخ واحدهای سیاسی سوای دولت وجود داشته است . از دولت شهر تا امپراطوری بنابراین حتی اگر امروزه فعالیت سیاسی یا فعالیت نمونه ای از آن به فعالیت دولتی محدود گردد سیاست قدیم تر از دولت است به نظر و بر دولت عبارت از ساخت یا گروه بندی سیاسی است که به موفقیت انحصار فشارهای فیزیکی مشروع را در اختیار دارد این خصلت نوعی آن است و صفات دیگری نیز به آن اضافه می شود .

در جامعه شناسی و بر وجود سه مرحله را در روند «سیاست» یا «سیاسی شدن» می توان درک نمود .» در وهله نخست فعالیت سیاسی بوسیله جریان داشتن در درون یک سرزمین معین شناخته می شود ضرورتی نیست که مرزهای سرزمین دقیقاً مشخص بوده باشد ممکن است متغیر باشند اما بدون وجود سرزمین که به گروه هویت می دهد نمی توان از گروه سیاسی دم زد . نتیجه مترتب بر آن جدایی بارز میان درون و بیرون است این که صورت مراتب درونی با صورت روابط بیرونی چگونه باشد مهم نیست این جدایی ذاتی مفهوم سرزمین است . در وهله دوم کسانی که در درون مرزهای این گروه بندی سیاسی سکونت دارند رفتاری اختیار می کنند که به طرز معناداری به اقتضای این سرزمین و مردم آن جهت می گیرد . در این معنی رفتار هر یک از آنان بوسیله اقتداری که مأمور برقراری نظم است و احیاناً بوسیله امکان استفاده از فشار و ضرورت دفاع از موقعیت فردی شان مشروط شده است در عین حال اعضای گروه سیاسی در آن به موقعیتهای ویژه ای دست می یابد که امکانات نوینی برای فعالیتشان به طور کلی عرضه می کنند . در وهله سوم ابزار سیاست «زور» است و احتمالاً «خشونت» البته گروههای سیاسی برای آنکه وظایف خود را به نحوه مطلوبی انجام دهند از وسایل دیگری استفاده می کنند اما در صورت مؤثر واقع نشدن وسایل دیگر زور حربه نهایی است زور وسیله اختصاصی گروه سیاسی است . از این تبیینات نتیجه می شود که سلطه در مرکز سیاست» است و گروه بندی سیاسی قبل از هر چیز یک گروه بندی سلطه است . بنابراین می توان سیاست را چنین تعریف کرد فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی کوتاه سخن آنکه فعالیت سیاسی عبارت است از فعل و انفعال دائمی در تشکیل توسعه ایجاد تنگنا جابه جا کردن یا زیروروکردن روابط تسلط

بنابراین به عقیده ماکس و بر «قدرت شانس بر کرسی نشاندن اراده خود به رغم مقاومت در برابر آن و بدون توجه به مبنی و اساس این در چهارچوب یک رابطه متقابل اجتماعی است»

بدین ترتیب سلطه مظهر عینی و ملموس قدرت است و بر قدرت را چنان شانسی که یک فرد در بطن روابط اجتماعی بدست آورده و بوسیله آن موفق می‌شود خواست شخصی اش را در برابر مقاومت دیگران به کرسی بنشاند تعریف می کند و سلطه را چونان شانس روبرو شدن با اشخاص در درون روابط اجتماعی که آمادگی اطاعت از امری را که به آنان داده نمی شود داشته باشند .

نه قدرت و نه سلطه تنها ویژه سیاست نیستند زیرا موقعیت ها یا ضرورتهای دیگر (اقتصادی ـ تربیتی) هم وجود دارند که در آنجا نیز انسان لازم می بیند اراده‌اش را به کرسی بنشاند

آنها «قدرت و سلطه» وقتی خصلت سیاسی پیدا کردند که اراده به طرز معناداری به تبع یک گروه سرزمینی به منظور تحقق هدفی که تنها به سمت هستی این گروه با معنی است جهت گیری می کند .

وبر نیز مانند دیگر اندیشمندان علم اجتماع ، قدرت را زاییده جمع و اجتماع می داند که عناصر اجبار ، قهر و زور در آن وجود دارد . اما آنچه و بر بیشتر روی آن تأکید می ورزد عناصر جبر ، قهر یا به عبارت وسیع آن «سلطه» است . «قدرت»‌در دیدگاه وی عبارت می باشد از «تحمیل اراده یا سلطه فرد یا گروهی بر رفتار جمع دیگر» وی محور اساسی «قدرت» را سلطه دانسته نهایت آن «سلطه» را نیز همان تحمیل اراده یک فرد بر اجتماع می داند . نکته دیگری که در اندیشه ماکس و برمهم است عمومیت دادن قدرت و سلطه بر موضوع های دیگر مانند اقتصاد می باشد . بدین معنی وی مفهوم قدرت را تنها در سیاست محدود ندانست بلکه آنرا لازمه موقعیت ها یا ضرورتهای دیگری مانند (اقتصادی ـ تربیتی) نیز می داند که در آنها نیز انسان می خواهد اراده اش را بر کرسی بنشاند . جامعه شناسی وبر برای قدرت و سلطه در محدوده سیاست کارکرد وسیعتری نسبت به حوزه های دیگر قائل است و معتقد می باشد که قدرت و سلطه آنگه خصلت سیاسی پیدا می کند که اراده به طرز معنی داری به تبع یک گروه سرزمینی و به منظور تحقق هدفی که تنها به سبب هستی این گروه با معنی است جهت گیری کند به همین دلیل است که در تعریف سیاست می گوید : «فعالیتی که برای اقتدار مستقر در یک سرزمین خواهان حق تسلط با امکان استفاده در صورت نیاز از زور و خشونت است خواه برای حفظ نظم درونی و مواهبی که بر آن مترتب است خواه برای دفاع از جماعت در برابر تهدیدهای خارجی»‌. ماکس وبر معتقد است که در بطن هر سلطه سیاسی رابطه بنیادی فرماندهی و فرمانبری وجود دار تا وقتی که اوامر اطاعت می شود شخص صاحب سلطه دارای اقتدار است . دلایل اطاعت افراد در این پدیده اجماعی ـ سیاسی مهم نیست چه باشد (ترس ، احترام ، سنت و . . . ) زیرا هیچ فرقی را در حاصل امر بوجود نمی آورد در اینجا عقیده وی با نظر دوگی و پیرامون تز «رابطه ای بودن قدرت» کاملاً منطبق گردد . هرچند که وبر نیز به سان آرنت یا تاکلوت پارلنز مارکس و دیگران بر این موضوع تصریح ندارد اما بحث شانس به کرسی نشاندن اراده یا تحمیل آن در برآوردن خواسته ها و رابطه بنیادی فرماندهی و فرمانبری حاکی از این مطلب است . ماکس وبر معتقد بود که رابطه رهبری واطاعت موجب می شود که هر سلطه ای توسط یک شمار اندک اقلیتی که برخلاف یا بهمان شیوه نظرهایش را بر اکثریت تحمیل می کند اعمال گردد حکومت همه بر همه و حتی حکومت اکثریت ممکن است هیئت رهبری را تعویض کند . اما مانع از آن نمی شود که همیشه یک اقلیت تصمیم گیرنده باشند و به مقتضای نظرهایشان سیاست کلی گروه را هدایت کنند . (تبینی نوین از مفهوم قدرت ، مطهرنیا ، صفحه 74)

چایلد :

چیلد نیز با یک تقلیل مفهومی قدرت را کشف بزرگ بشر می داند و می‌گوید : بالاخره پدیده جنگ به کشف بزرگی نیز انجامید و آن این است که انسان را هم چون حیوان می تواند زیرفرمان آورد و دشمن مغلوب را به جای کشتن می‌توان اسیر کرد . در قبال بازپس گرداندن زندگی ، به کارش واداشت . پس از این کشف است که قدرت به عنوان یک پدیده اجتماعی و مستقل وارد فعل و انفعال اجتماعی گردید . (مقاله اقتدار در اسلام ، شجاعی زند)

مهدی مطهرنیا

مهدی مطهرنیا نویسنده کتاب تبیین نوین از قدرت در سیاست و روابط بین الملل ، پس از آوردن و بررسی تعاریف و نظریات گوناگون اندیشمندانی چون مارکس ـ راسل و ماکس وبر . در باب قدرت ، تعاریف آنان را از مفهوم قدرت جامع و مانع نداسته و خود به تعریف جدیدی از قدرت مبادرت می ورزد به نظر وی سلطه میان رهبران و رهروان ، زور ، انرژی ، توان ، امثالهم مواردی است که قدرت در برگیرنده اینهاست ولی در معنای دقیق ، هیچ کدام از اینها نیست . وی می‌گوید : زور ، انرژی ، توان و عوامل اقتصادی ، سیاسی ، نظامی ،‌جغرافیایی به همراه ایدئولوژی تجلی «قدرت» هستند نه به معنای اخص کلمه ، بلکه در معنای عام آن ، پیوسته بیرونی قدرت هستند که به جهت تجلی بارز و آشکاری که دارند «قدرت» نام یافته اند ، چنانچه مولکول پیوسته بیرونی اتم و اتم پوسته بیرونی نوترون ، پروتون و الکترون می باشد ، هسته مرکزی این پوسته باید در کنه تعاریف‌، نظریات و آنچه که به اصطلاح از آنها به عنوان عناصر یا عوامل قدرت یاد می شود جستجو کرد . و آن «حرکت آفرینی» یا «تولید حرکت»‌در ذات یا هسته مرکزی اینها می باشد .

 

 متن کامل را می توانید دانلود نمائید چون فقط تکه هایی از متن پایان نامه در این صفحه درج شده (به طور نمونه)

ولی در فایل دانلودی متن کامل پایان نامه

همراه با تمام ضمائم (پیوست ها) با فرمت ورد word که قابل ویرایش و کپی کردن می باشند

موجود است


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه قدرت و اقتدار در حکومت نبوی رشته تاریخ

ایثار و شهادت از دیدگاه قرآن و سیره نبوی به ویژه مصادیق آن در جامعه

اختصاصی از فی ژوو ایثار و شهادت از دیدگاه قرآن و سیره نبوی به ویژه مصادیق آن در جامعه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ایثار و شهادت از دیدگاه قرآن و سیره نبوی به ویژه مصادیق آن در جامعه


ایثار و شهادت از دیدگاه قرآن و سیره نبوی به ویژه  مصادیق آن در جامعه

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 140 صفحه می باشد. 

فهرست

پیشگفتار. ۱

مقدمه. ۴

۲-۱ بیان مسئله : ۵

۳-۱ اهداف تحقیق : ۷

۴-۱ اهمیت تحقیق : ۸

۵-۱ سئوالات با فرضیات تحقیق : ۹

۶-۱ تعریف واژگان اساسی تحقیق : ۱۰

الف) معنای کلمه شهید. ۱۰

ارزش و اهمیت ایثار. ۱۲

تاریخچه ی ایثار و شهادت.. ۱۳

۱-۲ مقدمه. ۱۴

پیشینه تحقیق : ۱۴

پیشینه نظری.. ۱۵

۱-۳  مقدمه. ۱۷

۱-۴ مقدمه. ۱۷

زهد و ایثار. ۲۲

فرضیه ۲ : رابطه بین جهاد و شهادت.. ۲۲

جهاد و تعریف آن.. ۲۴

جهاد از نظر قرآن.. ۲۴

اقسام جهاد : ۲۵

شرایط جهاد ابتدایی : ۲۶

جهاد دفاعی : ۲۶

مقدمه ای بر رسالت تکامل انسانی.. ۲۷

اصل اول – ایمان به مبدا و معاد. ۲۷

اصل سوم – حرکت مستمر. ۲۸

مفهوم شهادت و شهید. ۳۱

فرضیه ۳ : مفهوم شهادت و مقام شهید. ۳۱

شهید و شهادت.. ۳۴

فرازی از سخنان و پیامهای حضرت امام خمینی (س). ۳۵

اشاره : ۳۵

شهادت.. ۳۶

ارزش شهادت.. ۳۶

شهادت.. ۴۳

شهید. ۵۱

شاهد. ۵۳

اقسام شهادت.. ۵۴

مقام و منزلت شهید. ۵۶

آیات و روایات در مقام شهید. ۵۸

روایات.. ۶۰

جایگاه شهید و شهادت در نهج البلاغه و قرآن.. ۶۳

سخنان و پیام های حضرت امام خمینی (س). ۶۵

مقام شهدا ۶۵

تعظیم از شهید در احادیث.. ۸۳

قداست شهید. ۸۷

شهید در معانی مقدس… ۸۷

منشا قداست.. ۸۹

شهادت قداست خود را از ناحیه چه امری دارد؟. ۸۹

حق شهید. ۹۲

بدن شهید. ۹۴

منطق شهید. ۹۵

خطبه ۱۸۲۱٫ ۹۶

۷- یاد یاران شهید. ۹۶

شوق شهادت در کلام علی (ع). ۹۷

چرا شهادت؟. ۹۹

مصادیق ایثار و شهادت در جامعه. ۱۰۱

ایثار در طبیعت.. ۱۰۱

فرضیه ۴ : ایثار و رابطه اخلاقی و اجتماعی و سیاسی آن در جامعه. ۱۰۱

آغاز نگرش شیعه به مسئله ایثار و شهادت.. ۱۰۲

بررسی مختصر علمی ایثار و گذشت.. ۱۰۳

آثار عبادی ایثارگری و شهادت طلبی در جامعه. ۱۰۴

۱- اثر روحیه ایثار و شهادت در تقویت ایمان.. ۱۰۴

۲- تاثیر ایثارگری و شهادت طلبی بر عبودیت و سازندگی انسان.. ۱۰۵

۳- احیاء فرضیه امر به معروف و نهی از منکر. ۱۰۵

۴- تقویت روح ایثار در جامعه. ۱۰۶

آثار اخلاقی فرهنگ ایثار و شهادت در جامعه. ۱۰۷

۱- ایثار محور مسائل اخلاقی.. ۱۰۷

۲- تقویت روحیه صبر و استقامت در مومنین.. ۱۰۷

بررسی فلسفی فرهنگ ایثار در اجتماع کنونی و کاربرد آن.. ۱۰۸

آثار سیاسی ایثار در جامعه. ۱۰۹

آثار اجتماعی ایثار در جامعه. ۱۱۰

راهکارها و نتایج کاربردی.. ۱۱۱

تفاوت منطق مصلحین با شهیدان.. ۱۱۳

فرضیه ۵ : آثار فرهنگی ایثار و شهادت در جامعه. ۱۱۳

رابطه ی جهانی شدن و فرهنگ شهادت.. ۱۲۱

مقدمه ۱-۵ : ۱۲۲

۲- ۵ نتیجه گیری : ۱۲۳

مشکلات تحقیق ۳-۵ : ۱۲۵

پیشنهادهای تحقیق ۴-۵ : ۱۲۶

الف- پیشنهادات به محققین.. ۱۲۷

منـابـع و مـاخـذ. ۱۲۸

 

فهرست منابع

دانشگاه و فرهنگ ایثار و شهادت ( جلد اول و دوم)       معاونت تحقیق و پژوهش کنگره سرداران شهید

جهاد و شهادت در اسلام                                      نویسنده : علی عرب سرخی اردستانی

مقام شهید در پیشگاه پروردگار                                تالیف: سید مجتبی ذاکری

فرهنگ فارسی الفبایی- قیاسی (جلد اول)          دکتر مهشید مشیری

حماسه و عرفان                                                           ایه الله جوادی آملی

شهادت                                                                    دکتر علی شریعتی

حماسه حسینی ( جلد اول : سخنرانیها)                       استاد مرتضی مطهری

قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفه تاریخ                 استاد مرتضی مطهری

فروغ شهادت                                                    آیه الله حاج شیخ علی سعادت پرور

 

۱-۴ مقدمه

پیامبر اکرم (ص) فرمودند :

من اراد علما و لم یزدد هدی لم یزدد من الله الا بعدا ( مجموعه ورام جلد ۱٫ص.۲۲)

آنکس که علم و دانش بیاموزد ولی دانشش توام با هدایت و انسانیت نباشد چیزی جز دوری از خدا بر معلومات خویش نیفزوده است.

شهدای گرانقدر … علمداران سرمست باده و ولایت

وقتی که شما رفتید یاسهای زرد و گلهای سرح دریا در باغچه خاهایمان روییدند.

شما کن به دوشان حماسه ساز، با هق هق گریه های شبانگجاهتان ، با زمزمه های نیایش جاری بر لبهایتان خیال محبوب را در بر می کشید و در گریه ماگرم کارزار بوسه های داغ سرب را ، بر پیشانی و قلب مهربانتان می نشاندید. شما خوبان چپیه بر گردن و پیشانی بند (( یا فاطمه زهرا)) بر سر بسته و شیشه عمر را در دست و دل در کمند نگاه و ولایت داشتید … و … ما !

به شک جمهوری اسلامی ایران بزرگترین دستاورد انقلاب اسلامی به رهبری امام خمینی (س) است و یگانه حکومت بر حقی است که بر اساس مکتب وحی و حاکمیت خدا پایه گذاری شده است.

وزیر پرچم امام زمان (عج) و به رهبری نایب بر حقش به راه استوار خود ادامه می دهد در این چهارچوب بنیاد شهید نیز به عنوان افضل نهادهای این نظام مقدس و بازوی توانمنمد انقلاب اسلامی به دست با کفایت امام خمینی (س) تاسیس گردید. خلف صالح امام، مقام معظم رهبری ( مدظله) این بنیاد را با عنوانی مانند (( یکی از برکات و نشانه های حقانیت و نشانه های حقانیت انقلاب و امام …)) یکی از حسنات و صدقات جاریه امام…)) (( جزو افتخارات امام عزیز و نظام جمهوری اسلامی )) و … توصیف نمودند، و فرض بنیاد شهید را فرض حمایت انقلاب دانسته و بر ضرورت عصمت و طهارت آن تاکید فرمودند.

 

زهد و ایثار

فرضیه ۲ : رابطه بین جهاد و شهادت

        یکی از فلسفه های زهد ایثار است. اثره و ایثار هر دو از یک ریشه اند.

اثره یعنی خود را و منافع خود را بر دیگران مقدم داشتن و به عبارت دیگر همه چیز را به خود اختصاص دادن و دیگران را محروم ساختن. اما ایثار یعنی دیگران را بر خویش مقدم داشتن و خود را برای آسایش دیگران به رنج افکندن .

زاهد از آن جهت ساده و بی تکلف و در کمال قناعت زندگی می کند و بر خود تنگ می گیرد، تا دیگران را به آسایش برساند، او آنچه دارد به نیازمندان می بخشد زیرا قلب حساس و دل درد آشنای او آنگاه به نعمتهای جهان دست می یازد که انسان نیازمندی نباشد، او از اینکه نیازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسایش برساند بیش از آن لذت می برد که خود بخورد و بپوشد و استراحت کند. او محرومیت و گرسنگی و رنج و درد را از آن جهت تحمل می کند که دیگران برخوردار و سیر و بی دردسر زندگی کنند.

ایثار از پرشکوهترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و تنها انسانهای بسیار بزرگ به این قله شامخ صعود می کنند.

قرآن کریم داستان ایثار علی (ع) و خاندان گرامیش را در آیات پر شکوه خود در سوره هل اتی منعکس کرده است علی و زهراء و فرزندانشان آنچه در میسور داشتند که جز چند قرص نان نبود با کمال نیازی که بدان داشتند تنها و تنها به خاطر رضای حق به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند ، این بود که این داستان در ملاء اعلی بازگو شد و آیه قرآن در باره اش نازل گشت. رسول اکرم وارد خانه دختر عزیزش حضرت زهرا شد، دستبندی از نقره در دست زهرا و پرده بر در اتاق زهرا دید، چهره کراهت نشان داد، زهرای مرضیه بلافاصله پرده و دستبند را توسط قاصدی خدمت رسول اکرم (ص) ارسال داشت که به مصرف نیازمندان برساند، چهره رسول اکرم (ص) از اینکه دخترش نکته را درک کرده و دیگران را بر خود مقدم داشته شکفته گشت و فرمود : پدرش به فدای او باد.

شعار (( الجار ثم الدار)) رسم جاری خاندان علی و زهرا بود.

علی (ع) در خطبه ” المتقین ” می گوید :

نفسه منه فی عناء و الناس منه فی راحه

یعنی متقی کسی است که خودش از ناحیه سختگیریهای خودش در رنج است. اما مردم از ناحیه او در آسایشند.

قرآن کریم انصار مدینه را که حتی در حال فقر برادران مهاجر خود را پذیرائی کردند و آنان را بر خودشان مقدم داشتند چنین توصیف می کند:

و یوثرون علی انفسهم و لو کان بهم خصاصه.

یعنی دیگران را بر خود مقدم می دارند هر چند فقیر و نیازمند باشند.

بدیهی است که زهد بر مبنای ایثار در شرائط مختلف اجتماعی فرق می کند، در یک اجتماع مرفه کمتر نیاز به ایثار پیدا می شود، و در یک اجتماع محروم مانند اجتماع آنروز مدینه بیشتر، و یکی از رازهای تفاوت سیره رسول اکرم (ص) و علی (ع) در این جهت با سائر ائمه اطهار همین است و به هر حال، زهد بر اساس فلسفه ایثار هیچگونه ربطی با رهبانیت و گریز از اجتماع ندارد بلکه زائیده علائق و عواطف اجتماعی است و جلوه عالیترین احساسات انسان دوستانه و موجب استحکام بیشتر پیوندهای اجتماعی است.

 

جهاد و تعریف آن

        کلمه ی جهاد از ماده جهده مشتق شده و به معنای کوشش و تلاش می باشد و دارای مشتقاتی از قبیل مجاهد، مجتهد اجتهاد است که به همان معنا می باشد و در اصطلاح منتهی شیعه، مجاهد به تلاشگر جانبازی گفته می شود که به امر نبی و یا امام معصوم در جهاد شرکت نماید و در زمان غیبت به امر نایب امام معصوم به منظور دفاع در میدان نبرد شرکت کند. جهاد در مکتب ما از کوچکترین حرکت هدفدار که بدون چشم داشت مادی واقع شود تا کشته شدن در راه خدا را شامل می شود سیر تکامل انسان به سوی خدا با جهاد تحقق می یابد و به همین جهت هر عملی که در جهت تحقی این هدف انجام پذیرد، نوعی جهاد است اگر چه کشته شدن در میدان نبرد هم نبوده است.

 

جهاد از نظر قرآن

        در آیات متعددی از قرآن ، در باره جهاد بحث شده و از جهات گوناگونی به بحث جهاد پرداخته و مسائل مهمی در این زمینه مطرح شده است که ما را در این جا بعضی از آن مسائل را مورد بررسی قرار می دهیم.

انسان از قتال می ترسد و از رفتن به میدان جنگ هراسان است و زیرا در میدان قتال چیزی جز زخم و جراحت و تشنگی و گرسنگی و کشته شدن یافت نمی شود و به طور طبیعی انسان از این گونه امور که لذت وی را به الم و حیاتش را به مرگ و آرامشش را به ناآرامی مبدل می سازد گریزان است . اگر می بینیم انسان الهی را که عاشقانه به استقبال شهادت می شتابد انگیزه اش اعیان قلبی به مبدا آفرینش و یقین به آخرت می باشد ولی اگر چنین ایمانی به الله و عشق و لقاء او در انسان نباشد طبیعتا از جنگ و قتال خوشش نمی آید و به همین معنی قرآن کریم اشاره نموده :

کتب علیکم القتال و هو کره کلم

قتال و جهاد بر شما مقرر شد و حال آنکه مکروه شماست.

انگیزه ترس از قتال، نداشتن ایمان به خدا و باور به قیامت است که منجر به فریفته شدن وی ، به امور مادی و اسارت در دام غرائز نفسانی می شود و چنین فریفتگی ، انسان را از میدان قتال باز می دارد و از کشته شدن در راه خدا بیمناکش می سازد. اگر انسان بخواهد، در پرتوی ایمان به مبدا و معاد ، فریفته امور مادی نشود به اسارت نفس اماره گرفتار نگردد چه باید بکند؟ قرآن فرمان به تقوا می دهد که انسان با تقوا می تواند خود را از این امور، که عامل لغزش وی می شوند، خود را حفظ نماید زیرا تقوا یک نوع خود نگهداری است که انسان را از انحرافات نگه می دارد. در حقیقت با تقوا آدمی می تواند خود را برای رفتن به میدان جهاد و شهادت در راه خدا آماده سازد.


دانلود با لینک مستقیم


ایثار و شهادت از دیدگاه قرآن و سیره نبوی به ویژه مصادیق آن در جامعه