لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:45
شخصیتها:
1- خانم مربی- ماه
2- نوجوان یک
3- نوجوان دو- چشمه- ابر
4-نوجوان سه – باد
5- پسرک یک- عنکبوت یک-درخت
6- پسرک دو- کفتر یک
7-دخترک یک- عنکبوت دو
8-دخترک دو – کفتر دو
مکان: غاریست تاریک و در آن دهانهی غاری.
زمان: شبی یخ زده از شبهای سرد سا ل .
بازیگران پشت پرده ی تاریک شب و غار ، محتاط وهراس انگیز پا به صحنه می نهند .
ما در آغاز (پیش از روشنایی ) تنها صدای آنان را می شنویم و امیخته با آ ن ، صدای باد
انفجار توپ و خمپاره از راه دور نزدیک .
صدای مربی (محتاط و مضطرب ): بیا تو دیگه ، بجنب عزیزم... تکون بخورید بچهها!
سریع تر، سریع تر ... مواظب باش...
صدای دخترک یک : چقدر تاریکه ا ینجا ، من ،من جلوی پام را نمی بینم.
صدای مربی : الان فانوس روشن می کنیم. مواظب باشید بچهها پاتون به سنگی نخوره !
صدای پسرک یک: من اینجا از سرما یخ می زنم .
صدای مربی :چارهای نیست عزیزم،همهی ما سردمونه،باید تحمّل کرد.
صدای نوجوان دو: بهتر از ماندن زیر آتیش توپ تانکه.
صدای مربی: یه نفرتون با این پتو، دهانه غار را ببنده باد سرد نیاد تو .
صدای نوجوان یک: بدش من خانوم.
صدای مربی: کجایی؟
صدای نوجوان یک:اینجام ،اینجام.
صدای مربی: یکی تون هم این فانوسها را روشن کند.
صدای نوجوان دو: کبریت !
صدای مربی: از تو جیب کوله پشتی خودم وردار.
صدای دخترک دو: من،من میترسم.
صدای نوجوان دو: تاریکی که ترس نداره .
صدای نوجوان دو: فانوسها کو؟
صدای پسرک دو: اینجان دست من .
صدای پسرک یک: از سرما دندونانم رو هم بند نمی یان،دارم،دارم از سرما کبود میشم خانوم.
صدای مربی: طاقت داشته باش عزیزم،طاقت داشته باش.
« صدای انفجار پیاپی توپ و خمپاره از راه دور»
صدای نوجوان یک: چه سر صدایی راه انداختن امشب، می ماندیم معلوم نبود چه بلایی به سرمون بیاد.
صدای نوجوان دو: این کبریتا هم مثل من نم کشیدن(می خندد) روشن نمی شن.
نمایشنامه ی بچه های غار