فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلودمقاله ویژگی قرآن در نهج البلاغه

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله ویژگی قرآن در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 قرآن کتاب آسمانی و گفتار الهی است که برای هدایت بشر و رستگاری او بر پیامبر اکرم محمد مصطفی (صلی الله علیه و اله و سلم ) نازل شده است. اما چه کسی می تواند آن را بشناسد و برای مردم معرفی کند؟
در پاسخ می توان گفت: کسی که شاگرد و تربیت یافته مکتب وحی و بزرگ شده در دامن وحی باشد.
چون قرآن می فرماید:
«لا یعلم تاویله الا الله و الراسخون فی العلم»

هیچ کس به حقیقت و تاویل قرآن آشنایی ندارد جز خدا و راسخان در علم و اسلام شناسان واقعی (آل عمران/7). اما راسخان در علم چه کسانی هستند؟
می توان گفت: پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله و سلم) صاحب وحی و شاگرد ویژه او علی (علیه السلام) و فرزندان ایشان. این دعا را می توان با کنارهم گذاشتن دو آیه قرآن اثبات کرد. چون قرآن می فرماید:
«لایمسه الا المطهرون» (واقعه/79)
قرآن را جز پاکان کسی نمی تواند مس کند.
اما پاکان چه کسانی هستند؟

در جای دیگر قرآن می فرماید:
«انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهرکم تطهیرا» (احزاب/ 33)

پس به حق باید گفت علی (علیه السلام) از آن پاکان و از جمله اسلام شناسان واقعی است.
« ینحدرعنی السیل و لا یرقی الی الطیر»(خطبه 3)

علوم و معارف از سرچشمه فیض من مانند سیل سرازیر می شود و هیچ پرواز کننده ای در فضای علم و دانش به اوج رفعت مقام من نمی رسد.

در جای دیگر
«این الذین زعموا انهم الراسخون فی العلم دوننا؟ کذبا و بغیا علینا ان رفعنا الله و وضعهم و اعطانا و حرمهم و ادخلنا واخرجهم»(خطبه 144)
«کجایند آنهایی که گمان می کنند غیر از ما راسخان در علم و اسلام شناسان واقعی هستند. ادعای آنها دروغ و ستم برماست. چون خداوند ما را برتری داده و آنها را فرو گذاشته و این مقام راسخون در علم را به ما بخشیده و آنها را از این بی بهره ساخته و ما را در آن وارد و آنها را از آن مقام بیرون کرده است.»

پس علی (علیه السلام) است که می تواند قرآن و ویژگی آن را بیان کند، چون در خانه وحی بزرگ شده است. می فرماید:
«نحن شجره النبوه و مهبط الرساله ومختلف الملائکه و ینابیع العلم»(خطبه 108 بند34)
ما درخت نبوت و فرودگاه رسالت و محل آمد و شد فرشتگان و معدن علوم و سرچشمه های حکمت هستیم.

جای دیگر:
نحن الشعار و الاصحاب و الخزنه و الابواب لاتؤتی البیوت الا من ابوابها فمن اتاها من غیر ابوابها سمی سارقا(خطبه 153)
ما جامه زیرین و یاران واقعی و گنجوران دین و درهای دانش هستیم. به خانه ها جز از درهایی که برای آنها قرارداده شده وارد نشوید. چون هرکس از غیر در وارد خانه شود دزد نامیده می شود.

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  12  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ویژگی قرآن در نهج البلاغه

تحقیق در مورد خلقت آدم در نهج البلاغه

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد خلقت آدم در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد خلقت آدم در نهج البلاغه


تحقیق در مورد خلقت آدم در نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:20

 

 

 

 

خطبه : 1

 

 

 :  مِنْ خُطْبَهِ لَهُ عَلَیْهِالسَّلامُ یَذْکُرُ فِیهَا اءبْتِداءَ خَلْقِ اءلسَّماءِ وَ الاَرْضِ وَ خَلْقِ آدَمَ 

 

 

اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِى لا یَبْلُغُ مِدْحَتَهُ الْقائِلُونَ، وَ لا یُحْصِى نَعْماءَهُ الْعادُّونَ، وَ لا یُودِّى حَقَّهُ الْمُجْتَهِدُونَ، اَلَّذِى لا یُدْرِکُهُ بُعْدُ الْهِمَمِ، وَ لا یَنالُهُ غَوْصُ الْفَطِنِ، اَلَّذِى لَیْسَ لِصِفَتِهِ حَدُّ مَحْدُوْدٌ، وَ لا نَعْتٌ مَوْجُودٌ، وَ لا وَقْتٌ مَعْدُودٌ وَ لا اَجَلٌ مَمْدُودٌ، فَطَرَ الْخَلائِقَ بِقَدْرَتِهِ، وَ نَشَرَ الرِّیاحَ بِرَحْمَتِهِ، وَ وَتَّدَ بِالصُّخُورِ مَیَدانَ اَرْضِه .ِ

اَوَّلُ الدِّینِ مَعْرِفَتُهُ، وَ کَمالُ مَعْرِفَتِهِ التَّصْدِیقُ بِهِ وَ کَمالُ الْتَصْدیقُ بِهِ تَوْحِیدِهِ الاِخْلاصُ لَهُ، وَ کَمالُ الاِخْلاصِ لَهُ نَفْىُ الصِّفاتِ عَنْهُ، لِشَهادَهِ کُلِّ صِفَهٍ اَنَّها غَیْرُ الْمَوْصوفِ، وَ شَهادَهِ کُلِ مَوْصوفٍ اَنَّهُ غَیْرُ الصِّفَهِ .

فَمَنْ وَصَفَ اَللّهَ سُبْحانَهُ فَقَدْ قَرَنَهُ، وَ مَنْ قَرَنَهُ فَقَدْ ثَنّاهُ وَ مَنْ ثَنّاهُ فَقَدْ جَزَّاءهُ، وَ مَنْ جَزَّاهُ فَقَدْ جَهْلَهُ، وَ مَنْ جَهِلَهُ فَقَدْ اءشارَ اِلَیْهِ . 

وَ مَنْ اءشارَ اِلَیْهِ فَقَدْ حَدَّهُ، وَ مَنْ حَدَّهُ فَقَدْ عَدَّهُ، وَ مَنْ قالَ فِیمَ؟ فَقَدْ ضَمَّنَهُ، وَ مَنْ قالَ عَلامَ؟ فَقَدْ اءخْلى مِنْهُ .

کائِنٌ لا عَنْ حَدَثٍ مَوْجُودٌ لا عَنْ عَدَمٍ، مَعَ کُلِّ شَى ء لا بِمُقارَنَهٍ، وَ غَیْرُ کُلِّ شَى ء لا بِمُزایَلَهٍ، فاعِلٌ لا بِمَعْنَى الْحَرَکاتِ وَ الآلَهِ، بَصِیرٌ اِذْ لا مَنْظورَ اِلَیْهِ مِنْ خَلْقِهِ، مُتَوَحِّدٌ اِذْ لا سَکَنَ یَسْتَانِسُ بِهِ وَ لا یَسْتَوْحِشُ لِفَقْدِهِ، اِنْشَاءَ الْخَلْقَ اِنْشاءً وَ اِبْتَدَاهُ ابْتِداءً، بِلا رَوِیَّهٍ اَجالَها. وَ لا تَجْرِبَهٍ اِسْتَفادَها، وَ لا حَرَکَهٍ اَحْدَثَها، وَ لا هَمامَهِ نَفْسٍ اضْطَرَبَ فیها، اءَحالَ الاَشْیاءَ لاَوْقاتِها، وَ لاَمَ بَیْنَ مُخْتَلِفاتِها، وَ غَرَّزَ غَرائِزَها وَ اَلْزَمَها اَشْباحَها عالِما بِها قَبْلَ اِبْتِدائِها مُحِیطا بِحُدودِها وَ اِنْتِهائِها، عارِفا بِقَرائِنِها وَ اَحْنائِها .

ثُمَّ اِنْشاءَ سُبْحانَهُ فَتْقَ الاَجْواءِ وَ شَقَّ الاَرْجاءِ وَ سَکائِکَ الْهَواءِ، فَاءَجْرى فِیها ماءً مِتَلاطِما تَیّارُهُ، مَتَراکِما زَخّارُهُ، حَمَلَهُ عَلى مَتْنِ الرِّیحِ الْعاصِفَهِ، وَ الزَّعْزَعِ الْقاصِفَهِ، فَاءَمَرَها بِرَدِّهِ، وَ سَلَّطَها عَلى شَدِّهِ، وَ قَرَنَها الى حَدِّهِ، الْهَواءُ مِنْ تَحْتِها فَتِیْقٌ، وَ الْماءُ مِنْ فَوْقِها دَفِیقٌ، ثُمَّ اءَنْشَاءَ سُبْحانَهُ رِیْحا اِعْتَقَمَ مَهَبَّها وَ اءدامَ مُرَبَّها، وَ اءَعْصَفَ مَجْراها، وَ اءَبْعَدَ مُنْشاها، فَاءمَرَها بِتَصْفِیقِ الْماءِ الزَّخّارِ، وَ اِثارَهِ مَوْجِ الْبِحارِ .

فَمَخَضَتْهُ مَخْضَ الْسِّقاءِ، وَ عَصَفَتْ بِهِ عَصْفَها بِالْفَضاءِ، تَرُدُّ اَوَّلَهُ عَلى آخِرِهِ، وَ ساجِیَهُ عَلى مائِرِهِ، حَتّى عَبَّ عُبابُهُ، وَرَمى بِالزَّبَدِ رُکامُهُ فَرَفَعَهُ فى هَواءٍ مُنْفَتِقٍ، وَ جَوٍّ مُنْفَهِقٍ، فَسَوّى مِنْهُ سَبْعَ سَماواتٍ جَعَلَ سُفْلاهُنَّ مَوْجا مَکْفوفا وَ عُلْیاهُنَّ سَقْفا مَحْفوظا، وَ سَمُکا مَرْفوعا. بِغَیْرِ عَمَدٍ یَدْعَمُها، وَ لا دِسارٍ یَنْتَظِمُها، ثُمَّ زَیَّنَها بِزینَهٍ الْکَواکِبِ، وَ ضِیاءِ الثَّواقِبِ، وَ اءَجْرى فِیها سِراجا مُسْتَطِیرا، وَ قَمَرا مُنیرا، فى فَلَکٍ دائِرٍ، وَ سَقْفٍ سائِرٍ، وَ رَقِیمٍ مائِر

 

 

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد خلقت آدم در نهج البلاغه

تحقیق در مورد آزادى دینى در نهج البلاغه

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد آزادى دینى در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد آزادى دینى در نهج البلاغه


تحقیق در مورد آزادى دینى در نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 

تعداد صفحه:26

 

 

 

 

 

آزادى حق تکلیف

اثبات آزادى انسان

حدود آزادى

آزادى چیست؟

آزادى چیست؟
آزادى در مکاتب مختلف بنا بر نوع انسان?شناسى و جهان بینى آن مکتب تعاریف گوناگونى دارد. مکاتب مختلف گاه آزادى را مطلق فرض کرده?اند و گاه انسان را فاقد هرگونه آزادى معرفى مى کنند. بدون تردید اسلام به منزله یک مکتب حیات?بخش، که ضامن سعادت دنیا و آخرت پیروان خویش است، نمى تواند درباب «آزادى» و حدود آن سخنى نگفته باشد.
براى یافتن جایگاه آزادى در این نظام فکرى و سیاسى، باید مفاهیمى وابسته به این مفهوم را مورد توجه قرار دهیم؛ چرا که غفلت از این کلى نگرى و شمول?نگرى موجب درک نادرست این مقوله مهم و حیاتى خواهد شد.
بهترین روش جوابگویى به سؤالهایى که در مورد آزادى مى شود مراجعه به منابع مهم اسلامى بخصوص کتاب نورانى نهج?البلاغه مى باشد.
اثبات آزادى انسان
در ابتداى مبحث، به بررسى نوع آفرینش انسان از دیدگاه حضرت على علیه?السلام مى پردازیم و مى خواهیم به این سؤال پاسخ دهیم که خداوند مبناى آفرینش انسان را چه قرار داده است؟ آیا او را موجودى آزاد آفریده یا موجودى مجبور؟ اگر آزاد است، این آزادى محدود است یا غیر محدود؟
حضرت در خطبه اول نهج البلاغه اینگونه بیان مى کنند: ثم أسکن سبحانه ادم دارا أرغدَ فیها عیشتهف، و امن فیها معلّقهف...؛ «خداوند متعال آدم را در مکانى که وسایل عیش و آزادیش فراهم بود، جاى داد و جایگاه او را ایمن گردانید...»۱
در این خطبه، حضرت داستان آفرینش انسان را بیان مى کند. انسان در داخل بهشت آزاد آفریده شد و خداوند به او فرمود که در این بهشت آزاد هستى، تمام وسایل راحتى و آزادى براى زندگى تو فراهم است؛ سپس خداوند مى فرماید: اى آدم و حوا! شما آزادید تا از تمام نعمتهایى که در بهشت برایتان نهاده?ام استفاده کنید؛ ولى هرگز به این درخت نزدیک نشوید که از ستمکاران خواهید شد. پس خداوند عل?یرغم تمام آزادیهایى که در اختیار انسان قرار داده بود، محدوده?اى براى او قرار داد که از آن محدوده جلوتر نمى توانستند بروند؛ و آن بدین معنى است که انسان در بهشت آزاد مطلق آفریده نشد، و خداوند حدودى براى او قرار داد که از آن تجاوز نکند.
بنابراین مى توان اینطور نتیجه گرفت که وقتى آزادى انسان در بهشت محدود بوده، آزادى او در دنیا محدودتر خواهد بود. اصل آفرینش انسان مبناى آزادى است. آزادى نیز محدود به حدود و قیودى دارد که رعایت آن بر انسان واجب است. و سرپیچى از آن به ضرر وجود انسان خواهد بود.
پس انسانى که اصل آفرینش او بر اساس آزادى است، بنابر دلایلى پس از هبوط به این کره خاکى نیز آزاد است؛ ولى نه آزادى مطلق بلکه آزادى محدود.
انّ اللّه سبحانه أمر عباده تخییرا، و نهاهم تحذیرا، و کلّف یسیرا، و کم یکلّف عسیرا و أعطى على القلیل کثیرا و لم یعص مغلوبا، و لم یطع مکرها.... ؛ «خداوند سبحان بندگانش را امر کرده به اختیار، و نهى فرموده با بیم و ترس (از عذاب)، و تکلیف کرده به آسان و دستور نداده به کار دشوار، او کردار اندک را پاداش بسیار عطا فرموده و او را نافرمانى نکرده?اند از جهت اینکه مغلوب شده باشد و فرمانش را نبرده?اند از جهت اینکه مجبور کرده باشد...»۲
امر و نهى بندگان نشانه اختیار و آزادى آنهاست؛ بدین معنى که به انسانها حق انتخاب داده شده است.
همچنین حضرت بیان مى کنند که خداوند کارهاى آسان را براى آنها قرار داده تا خود با میل و رغبت به سوى آن بروند و نه با اجبار؛ زیرا اگر وظایف انسان از حدّ طاقت و قدرت او خارج بود، بسیارى از انسانها با میل و رغبت، فرامین الهى را انجام نمى دادند و فقط بر اساس قوانین، وظایف خود را انجام مى دادند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد آزادى دینى در نهج البلاغه

تحقیق در مورد نهج البلاغه

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد نهج البلاغه


تحقیق در مورد نهج البلاغه

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه38

 

پیامبر در نهج البلاغه

بیشتر مطالب که در نهج البلاغه آمده است در دوران ریاست مداری آن حضرت صادر شده است. نه تنها سخنان و مطالب آن حضرت در دوران خانه نشینی و تحت نظر بودن (25 سال) ثبت نشده و از آن ها در نهج البلاغه اثری نیست بلکه مطالبی را هم که با موافقت خلفا بیان می داشت، ثبت، و ضبط نشده بلکه تمام مطالب آن حضرت هم در دوران ریاستش جمع آوری نشده است. به همین جهت قرن ها گذشت ، روزگار سپری شد پدران درگذشتند و پسران را به جای خود قرار دادند.تا زمان بعثت رسول خدا رسید. و خدا آن حضرت را به جای وفای به عهد و تکمیل نبوت خود که با پیامبران عهد بسته بود  و توصیفش را بر آن بیان کرده بود و از هر لحاظ شایسته بود انتخاب کرد. در آن روز ملت های روی زمین با هم مخالف و دارای هوس های متفاوت و عقاید متعددی بودند: دسته ای خدا را با خلق و خو شبیه می دانستند و دسته ای دیگر عقیده ای به خدا نداشته اند و دسته ی سوم دیگری را عبادت می کردند. در چنین شرایطی خدا


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد نهج البلاغه

دانلود مقاله مباحث و موضوعات در نهج البلاغه

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله مباحث و موضوعات در نهج البلاغه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 مباحث و موضوعاتى که در نهج البلاغه مطرح است و رنگهاى مختلفى به این سخنهاى آسمانى داده است زیاد است . این بنده ادعا ندارد که بتواند نهج البلاغه را تجزیه و تحلیل کند و حق مطلب را ادا نماید , فقط در نظر دارد نهج البلاغه را با این دید مورد بررسى قرار دهد و شک ندارد که در آینده کسانى پیدا خواهند شد که حق مطلب را بهتر ادا کنند .
نگاهى کلى به مباحث و مسائل نهج البلاغه
مباحث نهج البلاغه که هر کدام شایسته بحث و مقایسه است , به قرار ذیل است :
1 - الهیات و ماوراء الطبیعه ,
2 - سلوک و عبادت ,
3 - حکومت و عدالت ,
4 - اهل البیت و خلافت ,
5 - موعظه و حکمت ,
6 - دنیا و دنیا پرستى ,
7 - حماسه و شجاعت ,
8 - ملاحم و مغیبات ,
9 - دعا و مناجات ,
10 - شکایت و انتقاد از مردم زمان ,
11 - اصول اجتماعى ,
12 - اسلام و قرآن ,
13 - اخلاق و تهذیب نفس ,
14 - شخصیتها .
و یک سلسله مباحث دیگر .
بدیهى است که همانطورى که عنوان مقالات نشان مى دهد ( سیرى در نهج البلاغه ) این بنده نه ادعا دارد که موضوعات بالا جامع همه موضوعاتى است که در نهج البلاغه طرح شده اند و نه مدعى است که بحث درباره موضوعاتنامبرده را به پایان خواهد رسانید و نه دعوى شایستگى چنین کارى را دارد . آنچه در این مقالات ملاحظه مى فرمائید از حد یک نگاه تجاوز نمى کند . شاید بعدها توفیق حاصل شد و بهره بیشترى از این گنجینه عظیم حاصل گشت و یا دیگران چنین توفیقى به دست خواهند آورد . خدا دانا است . انه خیر موفق و معین .
توحید و معرفت
یک بخش از بخشهاى اساسى نهج البلاغه , مسائل مربوط به الهیات وماوراء الطبیعه است . در مجموع خطبه ها و نامه ها و کلمات قصار در حدود چهل نوبت درباره این مطالب بحث شده است , البته بعضى از این مواردجمله هاى کوتاهى است . ولى غالبا چند سطر و احیانا چند صفحه است .
بحثهاى توحیدى نهج البلاغه را شاید بتوان اعجاب انگیزترین بحثهاى آن دانست , بدون مبالغه این بحثها با توجه به مجموع شرائط پدید آمدن آنهادر حد اعجاز است .
بحثهاى نهج البلاغه در این زمینه مختلف و متنوع است , قسمتى از آنهااز نوع مطالعه در مخلوقات و آثار صنع و حکمت الهى است , در این قسمت گاهى نظام کلى آسمان و زمین را مطرح مى کند . گاه موجود معینى را , مثلا (خفاش) یا ( طاووس) یا ( مورچه) را , مورد مطالعه قرار مى دهد و آثار آفرینش یعنى دخالت تدبیر و توجه به هدف را در خلقت این موجودات ارائه مى دهد . ما براى اینکه نمونه اى از این قسمت به دست داده باشیم بیان آن حضرت را در مورد ( مورچه) نقل و ترجمه مى کنیم :در خطبه 177 چنین آمده است :
الا ینظرون الى صغیر ما خلق کیف احکم خلقه و اتقن ترکیبه و فلق , لهالسمع والبصر , و سوى له العظم و البشر , انظروا الى النمله فى صغر جثتهاو لطافه هیئتها لا تکاد تنال بلحظ البصر , و لا بمستدرک الفکر کیف دبت على ارضها و صبت على رزقها , تنقل الحبه الى جحرها و تعدها فى مستقرها ,تجمع فى حرها لبردها و فى وردها لصدرها مکفوله برزقها , مرزوقه بوفقها ,لا یغفلها المنان , و لا یحرمها الدیان , و لو فى الصفا الیابس و الحجرالجامس , و لو فکرت فى مجارى اکلها فى علوها و سفلها , و ما فى الجوف من شراسیف بطنها , و ما فى الراس من عینها و اذنها لقضیت من خلقهاعجبا . . .
یعنى آیا در مخلوق کوچک او دقت نمى کنند ؟ چگونه به خلقتش استحکامبخشیده و ترکیبش را استوار ساخته , به او دستگاه شنوائى و بینائى عنایت کرده و استخوان و پوست کامل داده است ؟ . . .
در مورچه با این جثه کوچک و اندام لطیف بیندیشید , آنچنان کوچک است که نزدیک است با چشم دیده نشود , و از اندیشه غائب گردد , چگونه بااین جثه کوچک روى زمین مى جنبد و بر جمع روزى , عشق مى ورزد , و دانه رابه لانه خود حمل مى کند , و در انبار نگهدارى مى نماید , در تابستانش براىزمستانش گرد مىآورد , و هنگام ورود اقامت زمستانى , زمان بیرون آمدن را پیش بینى مى کند , اینچنین موجود اینچنینروزیش تضمین شده , و تطبیق داده شده است , خداوند منان هرگز او را ازیاد نمى برد , ولو در زیر سنگ سخت باشد , اگر در مجراى ورودى و خروجىغذا و در ساختمان شکم او و گوش و چشم او , که در سرش قرار داده شدهتفکر و تحقیق کنى و آنها را کشف کنى سخت در شگفت خواهى رفت .
ولى بیشتر بحثهاى نهج البلاغه درباره توحید , بحثهاى تعقلى و فلسفى است , اوج فوق العاده نهج البلاغه در این بحثها نمایان است , در بحثهاى توحیدىتعقلى نهج البلاغه آنچه اساس و محور و تکیه گاه همه بحثها و استدلالها واستنتاجها است اطلاق و لاحدى و احاطه ذاتى و قیومى حق است , على ( ع ) دراین قسمت داد و سخن را داده است , نه پیش از او و نه بعد از او کسى بهاو نرسیده است .
مساله دیگر ( بساطت مطلقه) و نفى هر گونه کثرت و تجزى و نفى هرگونه مغایرت صفات حق با ذات حق است , در این قسمت نیز مکرر بحث بهمیان آمده است .
یک سلسله مسائل عمیق و بى سابقه دیگر نیز مطرح است از قبیل : اولیت حق در عین آخریت او و ظاهریت او در عین باطنیتش , تقدم او بر زمان وبر عدد , و اینکه قدمت او قدمت زمانى و وحدت او وحدت عددى نیست ,علو و سلطان و غناى ذاتى حق , مبدعیت او و اینکه شانى او را از شان دیگر شاغل نمى شود , کلام او عین فعلش است . حدود توانائى عقول برادراک او و اینکه معرفت حق از نوع تجلى او برعقول است , نه از نوع احاطه اذهان بر یک معنى و مفهوم دیگر , سلب جسمیت و حرکت و سکون و تغییر و مکان و زمان و مثل و ضد و شریک و شبیه و استخدام آلت و محدودیت و معدودیت از او , و یک سلسله مسائل دیگر که به حول و قوه الهى براى هر یک از اینها نمونه اى ذکر خواهیم کرد .
اینها مباحثى است که در این کتاب شگفت مطرح است و یک فیلسوف وارددر عقائد و افکار فلاسفه قدیم و جدید را سخت غرق در اعجاب مى کند .
بحث تفصیلى درباره همه مسائلى که در نهج البلاغه در این زمینه آمده است , خود یک کتاب مفصل مى شود و با یک مقاله و دو مقاله , توضیح دادهنمى شود , ناچار به اجمال باید بگذریم ولى براى اینکه بتوانیم نگاهىاجمالى به این بخش نهج البلاغه بکنیم ناچاریم مقدمتان به چند نکته اشارهکنیم :
اعتراف تلخ
ما شیعیان باید اعتراف کنیم که بیش از دیگران درباره کسى که افتخارنام پیروى او را داریم ظلم و لااقل کوتاهى کرده ایم , اساسا کوتاهیهاى ماظلم است . ما نخواسته و یا نتوانسته ایم على را بشناسیم , بیشتر مساعى مادرباره تنصیصات رسول اکرم ( ص ) درباره على علیه السلام و سب و شتمکسانى است که این نصوص را نادیده گرفته اند بوده است نه درباره شخصیت عینى مولا على . غافل ازاینکه این مشکى که عطار الهى بحق معرف اوست خود بوى دلاویزى دارد و بیشاز هر چیز لازم است مشامها را با این بوى خوش آشنا کرد یعنى باید آشنابود و آشنا کرد , معرفى عطار الهى به این منظور بوده که مردم با بوى خوشآن آشنا شوند نه اینکه به گفته عطار قناعت ورزند و تمام وقت خویش راصرف بحث در معرفى وى کنند نه آشنائى با او .
آیا اگر نهج البلاغه از دیگران مى بود با او همین گونه رفتار مى شد ؟ کشورایران کانون شیعیان على ( ع ) است و مردم ایران فارسى زبانند شما نگاهىبه شرحها و ترجمه هاى فارسى نهج البلاغه بیافکنید و آنگاه درباره کارنامهخودمان قضاوت کنید .
بطور کلى اخبار و احادیث شیعى , و همچنین دعاهاى شیعى , از نظر معارف الهى و همچنین از نظر سایر مضامین , با اخبار و احادیث و دعاهاىمسلمانان غیر شیعى , قابل مقایسه نیست , مسائلى که در اصول کافى یاتوحید صدوق یا احتجاج طبرسى مطرح است , در هیچ کتاب غیر شیعى مطرحنیست . آنچه در کتب غیر شیعى , در این زمینه مطرح است احیانا مسائلىاست که میتوان گفت قطعا مجعول است زیرا بر خلاف نصوص و اصول قرآنىاست و بوى تجسیم و تشبیه مى دهد . اخیرا هاشم معروف حسنى در کتابى که بهنام ( دراسات فى الکافى للکلینى و الصحیح للبخارى( تالیف کرده است ابتکار خوبى به خرج داده , مقایسه مختصرى میان صحیح بخارى و کافى کلینى از نظر روایات مربوط به الهیات به عمل آوردهاست .
عقل شیعى
طرح مباحث الهیات بوسیله ائمه اهل بیت علیهم السلام و تجزیه و تحلیلآن مسائل که نمونه آنها و در صدر آنها نهج البلاغه است سبب شد که عقلشیعى از قدیم الایام به صورت عقل فلسفى در آید و البته این یک بدعت وچیز تازه در اسلام نبود , راهى است که خود قرآن پیش پاى مسلمانان نهادهاست و ائمه اهل بیت علیهم السلام به تبع تعلیمات قرآنى و به عنوانتفسیر قرآن آن حقائق را ابراز و اظهار نمودند . اگر توبیخى هست متوجهدیگران است که این راه را نرفتند و وسیله را از دست دادند .
تاریخ نشان مى دهد که از صدر اسلام , شیعه بیش از دیگران به سوى اینمسائل گرایش داشته است , در میان اهل تسنن گروه معتزله که به شیعهنزدیکتر بودند گرایشى بدین جهت داشتند , ولى چنانکه مى دانیم مزاجاجتماعى جماعت آنرا نپذیرفت , و تقریبا از قرن سوم به بعد منقرض شدند.
( احمد امین) مصرى در جلد اول ( ظهرالاسلام) این مطلب را تصدیقمى کند , او پس از بحثى درباره جنبش فلسفى در مصر بوسیله فاطمیین کهشیعى بودند مى گوید :
( و لذالک کانت الفلسفه بالتشیع الصق منها بالتسنن نرى ذالک فى العهد الفاطمى و العهد البویهى , و حتى فى العصور الاخیره کانت فارس اکثر الاقطار عنایه بدراسه الفلسفه الاسلامیه و نشرکتبها, و لما جاء جمال الدین الافغانى مصرفى عصرنا الحدیث و کان فیه نزعه تشیعو قد تعلم الفلسفه الاسلامیه بهذه الاقطار الفارسیه کان هو الذى نشر هذهالحرکه فى مصر) .
فلسفه به تشیع بیش از تسنن مى چسبد , و این را در عهد فاطمیون مصر و آلبویه ایران مى بینیم , حتى در عصرهاى اخیر نیز کشور ایران که شیعه است ازتمام کشورهاى اسلامى دیگر بیشتر به فلسفه عنایت داشت . سید جمال الدیناسد آبادى که تمایلات شیعى داشت و در ایران تحصیل فلسفه کرده بود همینکه به مصر آمد یک جنبش فلسفى در آنجا بوجود آورد) .
ولى احمد امین در اینکه چرا شیعه بیش از غیر شیعه تمایل فلسفى داشتهاست عمدا یا سهوا دچار اشتباه مى شود , او مى گوید : علت تمایل بیشترشیعه به بحثهاى عقلى و فلسفى , باطنیگرى و تمایل آنها به تاویل است ,آنها براى توجیه باطنیگرى خود ناچار بودند از فلسفه استمداد کنند , وبدین جهت مصر فاطمى و ایران بویهى , و همچنین ایران صفوى و قاجارى ,بیشتر از سایر اقطار اسلامى تمایل فلسفى داشته است .
سخن احمد امین یاوه اى بیش نیست , این تمایل را ائمه شیعه به وجود آوردند , آنها بودند که در احتجاجات خود , در خطابه هاى خود , در احادیث و روایات خود , در دعاهاى خود , عالى ترین و دقیق ترین مسائل حکمت الهى را طرح کردند , نهج البلاغه یک نمونه از آن است , حتى از نظر احادیث نبوى , ما در روایات شیعه روایات بلندى مى یابیم که در روایات غیر شیعى از رسول اکرم روایت نشده است , عقل شیعى اختصاص به فلسفه ندارد , درکلام و فقه و اصول فقه نیز امتیاز خاص دارد و ریشه همه یک چیز است .
برخى دیگر این تفاوت را مربوط به ( ملت شیعه) دانسته اند و گفته اندچون شیعیان ایرانى بودند و ایرانیان شیعه بودند و مردم ایران مردمى متفکرو نازک اندیش بودند با فکر و عقل نیرومند خود معارف شیعى را بالاتربردند و به آن رنگ اسلامى دادند .
برتراند راسل در جلد دوم کتاب ( تاریخ فلسفه غرب) بر این اساساظهار نظر مى کند . راسل همچنان که مقتضاى طبیعت و یا عادت او است بىادبانه این مطلب را ادا مى نماید . البته او در ادعاى خود معذور است زیرا او فلسفه اسلامى را اساسا نمى شناسد , و کوچکترین آگاهى از آن نداردتا چه رسد که بخواهد مبدا و منشا آنرا تشخیص دهد .
ما به طرفداران این طرز فکر مى گوئیم ( اولا) نه همه شیعیان ایرانىبودند , و نه همه ایرانیان شیعه بودند , آیا محمد بن یعقوب کلینى و محمد بن على بن حسین بن بابویه قمى ومحمد بن ابیطالب مازندارانى ایرانى بودند اما محمد بن اسماعیل بخارى وابوداود سجستانى و مسلم بن حجاج نیشابورى ایرانى نبودند ؟ آیا سید رضى که جمع آورى کننده نهج البلاغه است ایرانى بود ؟ آیا فاطمیین مصر ایرانىبودند ؟
چرا با نفوذ فاطمیین در مصر فکر فلسفى احیا مى شود و با سقوط آنها آنفکر مى میرد , و سپس بوسیله یک سید شیعه ایرانى مجددا احیا مى شود ؟ !
حقیقت اینست که سلسله جنبان این طرز تفکر و این نوع تمایل , فقط وفقط ائمه اهل بیت ( ع ) بودند , همه محققان اهل تسنن اعتراف دارند کهعلى علیه السلام حکیم اصحاب بود و عقل او با مقایسه با عقول دیگران نوعدیگر بود , از ابو على سینا نقل شده که مى گوید :
( کان على (ع ) بین اصحاب محمد صلى الله علیه و آله کالمعقول بینالمحسوس
یعنى : على در میان یاران رسول خدا مانند ( کلى) در میان ( جزئیات محسوسه) بود و یا مانند ( عقول قاهره) نسبت به ( اجسام مادیه) بود .
بدیهى است که طرز تفکر پیروان چنین امامى با مقایسه با دیگران تفاوت فاحش پیدا مى کند .
احمد امین و برخى دیگر دچار توهمى دیگر شده اند . آنان در انتساب ایننوع کلمات به على علیه السلام تردید کرده اند , و مى گویند عرب قبل ازفلسفه یونان با این نوع بحثها و تجزیه و تحلیلها و موشکافى ها آشنا نبود ,این سخنان را بعدها آشنایان با فلسفه یونان ساخته اند و به امام على بن ابیطالب بسته اند !
ما هم مى گوئیم عرب با چنین کلمات و سخنانى آشنا نبود , نه تنها عرب آشنا نبود غیر عرب هم آشنا نبود , یونان و فلسفه یونان هم آشنا نبود ,آقاى احمد امین اول على را در سطح اعرابى از قبیل ابوجهل و ابوسفیان ازلحاظ اندیشه پائین مىآورد و آنگاه صغرى و کبرى ترتیب مى دهد ! مگر عرب جاهلى با معانى و مفاهیمى که قرآن آورد آشنا بود ؟ ! مگر على تربیت شدهو تعلیم یافته مخصوص پیامبر نبود ؟ ! مگر پیامبر على ( ع ) را به عنواناعلم اصحاب خود معرفى نکرد ؟ ! چه ضرورتى دارد که ما به خاطر حفظ شانبرخى از صحابه که در یک سطح عادى بوده اند شان و مقام دیگرى را که ازعالیترین مقام عرفانى و افاضه باطنى از برکت اسلام بهره مند بوده است انکار کنیم ؟ !
آقاى احمد امین مى گوید قبل از فلسفه یونان مردم عرب با این معانى ومفاهیمى که در نهج البلاغه آمده است آشنا نبودند .
جواب اینست که با معانى و مفاهیمى که در نهج البلاغه آمده است بعد ازفلسفه یونان هم آشنا نشدند ! نه تنها عرب آشنا نشد , مسلمانان غیر عرب هم آشنا نشدند ! زیرا فلسفه یونان هم آشنا نبود , اینها از مختصات فلسفهاسلامى است , یعنى از مختصات اسلام است و فلاسفه اسلام تدریجا با الهام ازمبادى اسلامى آنها را وارد فلسفه خود کردند .
ارزش تعقلات فلسفى در مسائل ماوراء طبیعى
گفتیم که در نهج البلاغه مسائل الهى به دو گونه مطرح شده است : در یک گونه آن جهان محسوس با نظاماتى که در آن به کار رفته به عنوان (آئینه اى) که آگاهى و کمال پدید آورنده خود را ارائه مى دهد مورد تامل وجستجو قرار گرفته است . و در گونه دیگر اندیشه هاى تعقلى محض و محاسبات فلسفى خالص وارد عمل گردیده است . بیشترین بحثهاى الهى نهج البلاغه راتفکرات عقلى محض و محاسبات فلسفى خالص تشکیل مى دهد , درباره شؤون وصفات کمالیه و جلالیه ذات حق تنها از شیوه دوم استفاده شده است .
چنانکه مى دانیم , در ارزش اینگونه بحثها و در بکار بردن این شیوه تفکر, شک و تردیدهائى هست , همواره افرادى بوده و هستند که اینگونه بحثهارا از نظر عقلى و یا شرعى و یا هر دو ناروا مى دانند . در عصر ما گروهىادعا مى کنند که روح اسلام با اینچنین تجزیه و تحلیلها ناسازگار است ومسلمین تحت تاثیر فلسفه یونان , نه به هدایت و الهام قرآن , وارد این گونه مباحث شدند ,و اگر دقیقا تعلیمات قرآن را مد نظر قرار مى دادند , خود را گرفتار اینمباحث پر پیچ و تاب نمى کردند . این افراد به همین جهت در اصالت انتساب این قسمت از مباحث نهج البلاغه به على علیه السلام تشکیک مى کنند.
در قرن دوم و سوم هجرى گروهى از نظر شرعى با اینگونه بحثها مخالفت کردند . این گروه مدعى بودند که بر مسلمانان فرض است که به آنچه ازظواهر الفاظ در همان حدى که عامه مردم فهم مى کنند , فهمیده مى شود متعبدباشند و هر گونه سوال و جواب و چون و چرائى بدعت است . احیانا اگر فىالمثل کسى درباره آیه قرآن : الرحمن على العرش استوى(1)پرسش مى کرداخم مى کردند و ناراحت مى شدند و طرح چنین سؤالى را ناروا مى دانستند ومى گفتند : الکیفینه مجهوله و السوال بدعه . یعنى حقیقت مطلب بر مامجهول است و پرسش ممنوع ( 2 ) . !
در قرن سوم این گروه که بعدها اشاعره نامیده شدند بر معتزله که اینگونهتعقلات را جایز مى شمردند , پیروز شدند و این پیروزى ضربه بزرگى بر حیات عقلى اسلام وارد آورد . اخباریین خود ما در قرنهاى دهم تا چهاردهم ومخصوصا در قرنهاى دهم و یازدهم دنباله رو افکار اشاعره بودند . این ازجنبه شرعى .
اما از جنبه عقلى : در اروپا به دنبال پیروزى روش حسى و تجربى بر روشقیاسى در طبیعیات , این فکر پیدا شد که روش تعقلى نه تنها در طبیعیات , بلکه در هیچ جا اعتبار ندارد و تنها فلسفه قابل اعتماد , فلسفه حسىاست , نتیجه طبیعى این نظر این بود که مسائل الهى مشکوک و غیر قابلاعتماد اعلام شود زیرا از قلمرو مشاهدات حسى و تجربى بیرون است .
سابقه موج اشعریگرى در دنیاى اسلام از یک طرف , موفقیتهاى پیاپى وحیرت انگیز روش حسى و تجربى در طبیعیات از طرف دیگر , گروهى ازنویسندگان مسلمان غیر شیعى را سخت به هیجان آورده و سبب پدید آمدن یک نظر تلفیقى شد که هم از جنبه شرعى و هم از جنبه عقلى به کار بردن روشتعقلى را در الهیات مردود اعلام کردند . از جنبه شرعى مدعى شدند که ازنظر قرآن تنها راه قابل اعتماد براى خداشناسى همان روش حسى و تجربى یعنىمطالعه در آفرینش است و آنچه غیر این است بیهوده است , قرآن در ده هاآیه خود در کمال صراحت مردم را به مطالعه مظاهر طبیعت دعوت کرده است و کلید و رمز مبدا و معاد را در طبیعت دانسته است و از جنبه عقلىگفته هاى فیلسوفان حسى اروپا را در گفته ها و نوشته هاى خود منعکس کردند .
فرید وجدى در کتاب ( على اطلال المذهب المادى) و سید ابوالحسن ندوىهندى در کتاب ( ماذا خسرالعالم بانحطاط المسلمین) و نویسندگان (اخوان المسلمین) از قبیل سید قطب و غیره در کتابهاى خود این نظر را تبلیغ و نظر مخالف را سخت تخطئه کردند .
ندوى در فصل ( عبور مسلمان از جاهلیت به اسلام) تحت عنوان (محکمات و بینات در الهیات) میگوید :
( پیامبران مردم را از ذات خدا و صفات او و آغاز و انجام جهان وسرنوشت نهائى بشر آگاه کردند و اطلاعاتى به رایگان در این زمینه ها دراختیار بشر قرار دادند و او را از بحث در این مسائل که مبادى و مقدماتشدر اختیار او نیست ( زیرا این علوم ماوراء حس و طبیعت است و قلمروعلم و اندیشه بشر منحصرا محسوسات است ) بى نیاز ساختند اما مردم ایننعمت را قدر ندانستند , و به بحث و فحص در این مسائل که جز گام گذاشتندر منطقه هاى تاریک و مجهول نیست پرداختند) (3) .
همین نویسنده در فصلى دیگر از کتاب خود که درباره انحطاط مسلمین بحث مى کند تحت عنوان ( کم اهمیت دادن به علوم مفید( علماء اسلام رااینچنین مورد انتقاد قرار مى دهد :
دانشمندان و اندیشمندان اسلامى آن اندازه که به بحث درباره مابعدالطبیعه که از یونان آموخته بودند اهمیت دادند به علوم تجربى و عملى اهمیت ندادند , ما بعد الطبیعه و فلسفه الهى یونانىچیزى جز همان معتقدات بت پرستى آنها که آب و رنگ فنى به آنها داده اندنیست . یک سلسله گمانها و حدسها و لفاظیها است که حقیقت و معنى ندارد, خداوند , مسلمانان را با تعلیمات آسمانى خود از بحث و فحص و تجزیه وتحلیل در این مسائل که بى شباهت به تجزیه و تحلیلهاى شیمیائى نیست بىنیاز ساخته است . اما مسلمانان این نعمت عظمى را ناسپاسى کردند و نیروو نبوغ خود را صرف در این مسائل کردند( ( 4 ) .

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  24  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مباحث و موضوعات در نهج البلاغه