فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 68 اسلاید
پاورپوینت درباره نقش هنر در پیشگیری از اعتیاد تئاتر درمانی (سایکو درام )
فرمت فایل :power point( قابل ویرایش) تعداد اسلاید: 68 اسلاید
دانلود پروژه درس طراحی معماری 3 با موضوع تحلیل موزه هنر گراندرپیدز 32 اسلاید به صورت کامل
تأثیر آموزش هنر در مدارس دوره ی ابتدایی
فرمت فایل: ورد
تعداد صفحات: 26
مقدمه :
اسکاروایلد : هنر کلید فهم زندگی است .
آدمی در دوران حیات و در جهت رشد و کمال ابعاد وجود خود و برقرار سازگاری و تعادل لازم با موقعیت ها ، می باید قادر باشد به حل مسائل پرداخته و بر موانع یا مشکلاتی که بر سر راه رسیدن به هدف مورد نظر موجود است ، غلبه ند . مهمترین هدف آموزش و پرورش شناخت استعدادهای دانش آموزان ، شکوفا نمودن آنها و ایجاد مهارت کافی در ابعاد مختلف رشد می باشد . فعالیت های هنری وسیله ارتباط فکر و بیان است بنابراین از طریق آن می توان ارتباط مؤثری با دیگران برقرار کرده و آن را برای تربیت عقلانی ، عاطفی و اجتماعی افراد بکار برد . این امر موجب بروز تمایلات ، افکار ، احساسات و تجارب فردی می گردد . هنر در فرآیند خلاقیت هنری شخصیت را پرورش داده و آنچه را به زبان نمی آید ، بیان می کند زیرا وسیله بیان خویشتن است و به عنوان صمیمانه ترین زبان احساسات محسوب می شود .
زبان هنر ، اصیل ترین ، خالص ترین و رساترین زبانهاست که به کمک آن می توان افراد جامعه را به سوی پیشرفت و تعالی سوق داد . بنابراین به اقتضای وسعت و جنبه های متفاوت هنر باید از آن بحث و گفتگو شود تا ارزش واقعی آن آشکار گردد . زمانی که پهنای گیتی به روی انسان گشوده می شود ، پرورش تصور خلاق در کودکان و هدایت آنها به قدرت درک و تشخیص رویدادهای اطراف اهمیت ویژه ای می یابد .
رشد حافظه احساسی و حس زیبا شناختی و پرورش تصورات عینی و خلاق دانش آموزان یکی از مسایل ضروری مدارس کنونی است و درس هنر همچون سایر درس ها ، اهمیت زیاد در پرورش این ویژگی ها دارد .
آشنایی کودکان با اساس هنرها نه تنها به آنان یارای بیان اندیشه با شیوه های هنری ( زبان هنر) را می دهد ، بلکه قدرت تجزیه و تحلیل رویدادهای اطراف و همچنین دقت را در آنها تقویت می کند . سیر تکاملی هنر با فعالیت چوپای ذهن ، رشد اندیشه های پر بار و ذوق هنری ، دقت حافظه نظری ، فعالیت فیزیکی و
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :56
بخشی از متن مقاله
در سال 1997 نیویورک تایمز[1] نظرسنجیای را با موضوع طبیعت هنر منتشر کرد که از مجموع مصاحبات انجام شده با هفده متخصص سرشناس گردآوری شده بود: [این متخصصان عبارتند بودن از:] مورخان هنر، متصدیان موزه، منتقدان، یک فیلسوف، هنرمندان، یک خبرنگار، و یک عضو کنگره آمریکا در ارتباط با [سازمان] موقوفات ملی برای هنرها.[2] از آنها پرسشهایی به عمل آمد که عنوان موضوعی بحث ما را نیز شامل میشود: چیست هنر؟ ممکن است انتظار داشته باشید که تعاریف قاعدهمند و دقیقی از این گروه برآمده باشد، و لیکن نظرات در سطحی غیر صریح تا شکاکانه ابراز شدند. اکثر ایشان بر این عقیده بودند که امروزه بسیار دشوار است که بگوییم چه چیزی هنر است [چیست هنر]، تا حدی به این دلیل که خارج کردن هر آنچه هنر نیست از حوزة هنرها، کم و بیش غیر ممکن است. ویلیام روبین[3]، رئیس اسبق بخش نقاشی و مجسمة موزة هنر مدرن اظهار کرد: «هیچ تعریف واحدی از هنر وجود ندارد که به نحو کلی[4] قابل مدافعه باشد.»؛ فیلیپ دی مونتبلو[5]، رئیس موزة متروپولیتن[6]، نیز بر همین عقیده بود: «امروزه در مورد هیچ چیزی موافقت عمومی وجود ندارد.»؛ «حتی مفهوم معیارها نیز پرسش برانگیز هستند.» توماس مک اویلی[7]، مورخ هنری، قدری بیباکتر بود: «اگر چیزی، هنر نامیده شود یا در یک مجلة هنری راجع به آن مطالبی نوشته شود، در نمایشگاهی به نمایش درآید یا توسط یک مجموعه دار خصوصی خریداری شود، پس آن چیز هنر است.» و لیکن هنرمندی به نام باربارا کروگر[8] حتی در مورد این اظهاریة فراگیر نیز نظری شکاکانه داشت، او بیان کرد: «من با مقولات [طبقهبندیهای منطقی] مشکل دارم»، «فقط میدانم که این ایده که یک چیز به دلیل حضورش در گالری فوراً هنر است، در حالی که چیزی که جای دیگری است هنر نیست، ایدهای احمقانه و تنگ نظرانه است. به تعاریف تنگنظرانه علاقهای ندارم.»
نظریه پردازان و دست اندرکاران [در رشتههای هنری] هرگز در مورد روش پاسخ گویی به پرسشهای مبسوط و ارزشی توافق کاملی نداشتند، لذا انتظار وجود مقدار مشخصی از عدم توافقها میرود. تعریف هنر همواره امر دشواری بوده است، از آنجا که صور، انواع، دورهها، سبکها، نیات و مقاصد بسیاری وجود دارند که در ساخت و پذیرش آن به هم میآمیزند. با اینحال، درنگ و زحمت ناشی از این پرسش برای بسیاری از متخصصان، که به نظر میآمد بیشتر از دیگران در وضعیتی باشند که نظر قطعی خود را در مورد این مسأله صادر کنند، خبر از بحران نظری مهمی میدهد. برای افراد بسیاری، هر نوع تعریفی کلاً نوعی بدفهمی به شمار میرفت. رابرت رزنبلوم[9]، مورخ هنری و متصدی [موزةا] گوگنهایم[10]، بیان کرد: «اکنون ایدة تعریف کردن هنر چنان بعید است که فکر نکنم کسی جرأت انجام آن را داشته باشد.»، «اگر ظرف پیشاب[11] دوشان[12] هنر است، پس هر چیزی هنر است.»
چرا این متخصصان از قبول بنیاد مستحکمتری برای طبیعت هنر سر باز زدند؟ چه افکاری در ذهن داشتند که ایشان را از ارائة یک تعریف [مشخص] منصرف میگرد یا به ارائة یک قاعده آشکارا بیمعنی [پوچ] وا میداشت: آیا هر چیزی که «هنر» نامیده شود، هنر است؟ برای فهم احتیاطی که ایشان به کار بردند بگذارید به بررسی چند نمونة هنری که مفاهیم سنتی هنر را به چالش کشیدند بپردازیم. این موارد هم هنر فمینیستی و هم دلایل اصرار مداوم فیلسوفان ـ علیرغم وجود اختلافات ـ برای تدوین یک تعریف [مشخص از هنر] را به ما معرفی خواهند کرد.
با ذکر مثالی که در انتهای فصل گذشته مطرح شد، آغاز میکنم. در سال 1987، هنرمند کانادایی چکوسلواکی الاصل، یانا استرباک، اثری به نام
[13]Vanitas: Flesh Dress for an Albino Anorectic، را به نمایش درآورد. لباسی که از به هم دوخته شدن شصت پاوند[14] استیک راستة خام روی یک مانکن با ژست نشسته درست شده بود. در طی جریان نمایش، گوشت به آرامی سیاه و فاسد میشد. در عین حال که هنرهای دیگری که از واسطههای ارتودوکسیتر استفاده میکنند نیز زوال و فنا را باز مینمایانند، [ولی] این اثر به معنای تحت اللفظی کلمه جلوی چشمان بیننده میگندد [ضایع میشود]. آثار استراباک، علیرغم ظاهر ناراحت کنندهشان، به هیچ وجه پریشان کنندهتر از آثاری که مخاطبان امروزه با آن مواجهند، نبودند. آثار بد نامتری، از جمله آثار متهورانة تعدادی از دیگر فمینیستها آنها وجود دارد که از میان مشوش کنندهترین آنها میتوان به اثری از کارولی شنیمان[15] که در دهة هفتاد [9-1970] به نمایش و ثبت درآمد، به نام طومار داخلی[16] اشاره کرد. حین این اجرا شنیمان پوشش خود را برچید و برهنه در مقابل حضار ایستاد؛ او بدن خویش را با گل و لای آغشته کرد، در حالی که از روی متنی میخواند. و سپس به آرامی یک حلقة نوار دراز کاغذی را از شرمگاه خود بیرون کشید، در حالی که با صدای بلند پیام نوشته شده بر آن را میخواند. [2]
این دو اثر ـ که بعداً به آنها باز خواهیم گشت ـ مدخل فهرست فمینیستی هنر محسوب میشوند، و بعضی از هنرمندان فمینیست پرسش از شرایط طبقهبندیها و ارزیابیهای هنری و به چالش کشیدن آن معیارها در آثار خویش را در دستور کار خود قرار دادند (و این تنها یکی از برنامهها بود) بدین وسیله در مقابل آرمانهای جنسیتی شایع در سنن هنری، مقاومت کردند. ولیکن نمایش آثاری که سنت، مقولهبندی، و ذوق را به چالش میکشند به هیچ وجه امر تازهای نیست. شاید بیشترین بحث در مورد این موضوع در سال 1917، حین مباحثه در مورد تعریف هنر، درگرفت، زمانی که مارسل دوشان یک ظرف پیشاب را که فواره[17] نام نهاده بود وارد نمایش آرموری نیویورک[18] کرد. با اینکه هیأت داوران اثر وی را مردود اعلام کردند، [ولی] این اثر اکنون به عنوان شمایلی از یک اتفاق مهم در هنر قرن بیستم قلمداد میشود. ولی چرا؟ از نظر کسی که با دنیای هنری قرن گذشته آشنایی کافی ندارد، آثاری از این قبیل به احتمال زیاد موجب برانگیخته شدن بهت و حیرت، سردرگمی، رنجش، یا ناراحتی میشوند. این آثار نه تنها [از مقولة] هنر دشوار به نظر نمیآیند، بلکه اصلاً هنر محسوب نمیشوند. [3]
چه چیزی باعث میشود که گوشت گاو بتواند به عنوان یک واسطة هنری مطرح شود، چه چیزی لباس گوشتی را تبدیل به یک اثر هنری میکند؟ چه چیزی باعث میشود که نمایش شنیمان به عنوان یک نمایش هنری مطرح باشد تا به عنوان یک عریان گرایی[19] معمولی؟ چه چیزی یکی از لوازم دستشویی را که برای مقاصد کاملاً سودمند گرایانه درست شده است، تبدیل به یک اثر هنری میکند؟ همانطور که رزنبلوم اشاره کرد، «اگر ظرف پیشاب دوشان هنر است، پس هر چیزی هنر است.» ولی چه دلیلی دارد که این حکم را قبول کنیم؟ با اینکه این پرسش ها در بدو امر با غضب و خام دستی مطرح شدند، ولیکن پرسشهای بسیار خوبی هستند. منتقدان، نظریه پردازان هنر، و فیلسوفان سالها درگیر این پرسشها بودند، ولی درگیری ایشان همواره قریم اطمینان و موفقیت نبود. این شکل از هنر بود که پرسش تعریفی، چیست هنر؟، را به مرکز بحث زیبایی شناسانه بازگرداند. هنر فمینیستی، با واژگونی تعمدی حقیقتاً تمام ارزشهای زیبا شناسانهای که در فصول گذشته ملاحظه کردیم، جنبشهای مختلف مبهوت، متحیر و خشمگین کننده در حیطة عالم هنر را به هم پیوند زد ـ و گاهی موجب شد ـ و مفهوم هنر را در بطن خویش به چالش کشید. نقش فمینیسم در این چالشها به روشنی نشانگر این واقعیت است وضعیت تاریخی زنان هنرمند، که در فصول 1 و 3 بررسی کردیم، به شدت دگرگون شده است. آمار خالص زنانی که امروزه در هنرها سهمی دارند، در اکثر صور هنری، تا حد قابل توجهی بیشتر از گذشته است. این امر صرفاً نتیجة کاهش تبعیض آشکار جنسی نیست، بلکه همچنین نتیجة ستیز و کوشش قابل توجهی از طرف عملگریان فمینیست میباشد. زنان صرفاً با افول تعصبات مدید به عالم هنر سرازیر نشدند؛ [بلکه] ایشان برای گشودن راه خویش دست به مبارزه زدند. گروه خرابکار هنرمندان موسوم به دختران پارتیزان[20]، که در نیویورک مستقر بودند، سالها وقت صرف توبیخ، عاجز و برآشفته کردن تشکیلات هنری به دلیل عدم وجود آثار زنان هنرمند در گالریهای و موزهها کردند. [4] هنرمندان فمینیست در ایالات متحدة آمریکا و بریتانیا شق دیگری از نمایشها و اعتراضات را به تشکیلات هنری اضافه کردند، این امور به اندازة کافی جلب توجه کردند تا توانستند پایگاهی در میادین رسمی هنر به دست آوردند. [5]
نیروی جنبش زنان در دهة هفتاد [9-1970]، که خود در فضای مغشوش عملگرایی سیاسی در ایالات متحده و اروپا رخ داده بود، توجه عموم را به مقدار مساوی به وضعیت اجتماعی زنان حین اتفاقات هنری و سیاسی، جلب کرد. [6]
نفوذ جنبشهای فمینیستی نه تنها منجر به افزایش شمار هنرمندان مؤنث شد، بلکه همچنین تعداد زیادی از هنرمندانی (همزنان و هم مردان) را که از هنر برای تجسس و کاوش در خود [مفهوم] جنسیت استفاده میکردند، نیز تحت تأثیر خود قرار داد. امروزه پیش نمایی از دیگر جنبههای هویت، از جمله نژاد، قومیت، و هویت جنسی، به مقدار مساوی توسط هنرمندان ارائه شده است. هنر وسیلهای است برای برداشتن حجاب از جنبههای مختلف موقعیتهای اجتماعی که درست به اندازة ایدههای مربوط به تأنیث و تذکیر [زن بودن و مرد بودن] در تاریخ فرهنگی، پوشیده و تحریف، شده باقی مانده بودند. موسیقی ـ ادبیات، تأتر، رقص ـ جملگی باعث تمایز هنرجویان و هنرمندانی شدند که [مسألة] نژاد، معاندت جنسی، وضع مهاجران و جماعت یهودیان پراکنده، جور و ستم اجتماعی، هویتهای [مختلف] فرهنگی، و تجربیات فراجنسی را بیان کرده و مورد کنکاش قرار دادند.
این هنرمندان گاهی برای رساندن صدای خود به گوش دیگران، مبدع صور جدید هنری، همچون هنر نمایش[21] بودهاند. آنها گاهی هنجارهای سنتی زیبایی شناسانه را به مبارزه میطلبیدند، همانطور که فیلسوف و هنرمندی به نام آدریان پایپر[22] چنین کرد، او در آثار [نمایشی] خود که مسائل مربوط به نژاد و جنسیت در آنها مورد کنکاش قرار میگرفت، تعهداً از لذاتی که به وسیلة [اتخاذ] فاصلة زیبایی شناسانه حاصل میشوند، ممانعت به عمل میآورد. [7]
علاوه بر اعمال نفوذ هنرمندانی که دارای بینشهای پیچیدة سیاسی و نظری بودند، تغییرات دیگری نیز مفاهیم موجود در مورد هنرها را در مقایسه با طریقی که این مفاهیم از قرن هجدهم تا اوایل قرن بیستم توسعه یافته بودند، تحت تأثیر قرار دادند. تمایز بین هنر و صنعت[23] که نقش برجستهای در ظهور ایدة هنر زیبا ایفا کرد، اکنون غالباً نقض میشود. همانطور که به زودی با جزئیات بیشتر خواهیم دید، تعدادی از هنرمندان از مواد صنعتی مثل پارچه و فیبر در آثار هنری خود استفاده کردند. فی الواقع، امروزه میتوان گاه و بیگاه اشیاء مصنوع سنتی همچون لحافها را یافت که بر دیوار گالریهای آویخته شدهاند. (در عین حالی که شناخت یک فهرست مبسوط از فعالیتهای هنری تحسین برانگیز است، ترفیع صناعات سنتی موهبتی درهم و برهم به شمار میآید. بخشی از استعداد هنری نهفته در لحافها به روش دوخته شدنشان بر میگردد، و از آنجا که این لحافها دارای شأن هنری رفیعی هستند، مانع از این می شوند که بیننده به اندازة کافی بدانها نزدیک شود تا بتواند دوختهای ظریف روی آنها را ببیند؛ و البته کسی حق دست زدن به آنها را هم ندارد.)
علاوه بر این، سدهای [موانع] موجود بین هنر زیبا و سرگرمی، بین فرهنگ «والا» و «مردمی»، به اندازة گذشته مستحکم نیستند. [8] امروزه موسیقی جاز، بلوز، و راک تقریباً به اندازه موسیقی هنری، توجهات نظری (و همچنین قسمت اعظیمی از بازار) را به خود جلب کردهاند. [9] هنرهای روایتی به هیچ وجه محدود به ادبیات یا تأتر نشدهاند بلکه شامل رسانههای مردمی و پر منفعتی همچون سینما، تلویزیون، و ویدئو هم میشوند. هنرهایی وجود دارند که به کلی مبنی بر تکنولوژی هستند، هنرهایی از این قسم در زمان تصحیح مفهوم هنر زیبا در دسترس نبودند: از همة این هنرها جالب توجهتر، عکاسی (که در ابتدا برای اینکه به عنوان یک شکل هنری شناخته شود با مقاومت دیگران مواجه شد)، فیلم، و هنرهای دیجیتال [کامپیوتری] میباشند. سازندگان، مجریان، و مخاطبان این انواع [هنری] قانوناً همان ارزشهای زیبایی شناسانة مسلط در زمان پیشرفت مفهوم هنر زیبا در تاریخ مدرن را تقبل نمیکردند. چنین عزیمتی از سنتهای هنری پیشین در همة صور هنری قابل توجه است، هر چند نظریة فلسفی احتمالاً بیشتر تحت تأثیر انقلاباتی بوده است که در حوزة هنرهای تصویری روی دادهاند، انقلاباتی که طی آنها شاهد تغییراتی اساسی بودهایم که موجب به پرسش کشیده شدن خود مفهوم هنر شدهاند.
این امر هر گز به معنای اعلام مرگ سنت پیشین نیست. همانطور که خواهیم دید، این سنت پیشین هنوز هم بر صحنة هنر قدرت قابل توجهی اعمال میکند. با این وجود، مقولات مختلف در حوزة هنرها همواره دچار نوعی سستی بودهاند، این عدم قطعیت تا حد قابل توجهی باعث کاهش اطمینان قبلی نظریه پردازان نسبت به توانشان برای مشخص کردن کیفیات اصلی هنر شده است. این فقدان اطمینان و تأثیراتی که بر فلسفة هنر دارد، یکی از موضوعات این فصل است.
لازم است که اثر شدید هنر فمینیستی، اتصال آن به دیگر جنبشهای هنری شمایل شکنانه[24] و متمایز بودن آن را در ارتباط با مباحث مطرح شده در مورد هنر که به فلسفه، نقد و خود هنر نیز سرایت کردهاند، ملاحظه کنیم. این بحث میتواند در مسیرهای متفاوتی ادامه پیدا کند. از آنجا که فمینیسم پیش از همه یک موضع سیاسی است، بسیاری از نظریه پردازان از رهیافتهای مارکسیستی یا ایدههای مکتب فرانکفورت در مورد نظریههای نقادانه برای تحلیل اثر فرهنگ در جامعة معاصر استفاده کردهاند. [10] آثار پر نفوذ مورخ هنری انگلیسی، گریزلدا پولاک[25]، را میتوان یک نمونه از این قسم به شمار آورد. پولاک در اثر خود به نام «طراحی مبنی بر نظریة فرهنگی مارکسیستی»[26]، الگوهای مختلف محروم سازی را که باعث پاک شدن زنان از تاریخ هنر شدهاند، تحلیل میکند و به نقد معیارهای تعیین کنندة قوانین کلی «هنر کبیر»[27] میپردازد. [11]
آثار فیلسوفان و نظریه پردازان این جنبشها، چشم اندازهای پرمایهای از فرهنگ قرن بیستم ارائه میدهند، فرهنگی که توسط دو جنگ جهانی صدمة بسیار دیده است؛ این چشم اندازها در آشکار شدن پیام سیاسی پوشیده در پس سنتهای والای هنر و در ارائة نقدهای مختلف از هنجارهای فرهنگی، مفید بودهاند. فمینیستها، نظریههای اروپایی روانکاوانه و ساختار شکنانه را حین تحقیق در مورد خود ساختار جنسیت، مستقیماً مورد استفاده قرار دادند. راجع به رهیافتهای اخیر [نظریههای ساختار شکنانه] در فصل آتی بحث خواهیم کرد. هر چند، در اینجا لازم است که هنر فمینیستی را در ارتباط با سنت به شدت تحلیلی انگلیسی ـ آمریکایی مورد بررسی قرار دهم، سنتی که مفهوم هنر را به نحوی که غیر مستقیم روشن کنندة استراتژیهای فمینیستی در عالم هنر است، مورد تحلیل قرار میدهد. بگذارید تا به عنوان مقدمة این بحث، مروری داشته باشیم بر بعضی از پیش زمینههای کوشش برای تعریف هنر و توضیح مرزهای مفهومی هنرها.
تعاریف و زمینههایشان
از همان زمانی که هنر وجود داشته، مفاهیم هنری نیز وجود داشتهاند. لحاظ کردن هنر به عنوان نوعی میمسیس یا تقلید، قرنها بود که فرضیه ای حاکم [مسلط] به شمار میرفت، و تا حدی هر چه این بازنمایی واقع گرایانهتر بود، هنرمند هم هنرمند بهتری بود. (در فصل 1 دیدیم که چگونه مورخ رومی، پلینی، هنر واقعگرایانه را مورد تحسین مخصوصی قرار میدهد.) مفهوم تقلیدی[28] هنر، که به راحتی فهیمده میشد، از روزگار باستان تا اوایل دورة مدرن در اروپا حکمفرما بود. [12] اگر این مباحث قدیمیتر مربوط به هنر را «تئوریهای تقلیدی»[29] بنامیم، یک حکم پسنگرانه [معطوف بماسبق] صادر کردهایم، هر چند، فرض اکثر نویسندگان بر این بوده که طبیعت شعر، یا نقاشی یا مجسمهسازی [در اصل] تقلیدی[30] است. بحث آنها بر سر این بود که [اصولاً] تقلید کردن[31] به چه معناست، چه نوع ارتباطاتی بین موضوع و اثر هنری وجود دارد و هنرمندان چه روشهایی برای بازنمایی موضوعات مختلف در اختیار دارند. آنها روی هم رفته پرسش از چیستی هنر[32] را به شکلی که ما در این تحقیق مطرح کردیم، طرح نکردند. کوشش برای تدوین تعریفی واقعی از هنر، یک طرح [پروژة] مدرن است. انجام این طرح از دو راه میسر است: اولین مسیر از لحاظ ترتیب زمانی، پروژة توضیح [روشن کردن] مرزهای هنر زیبا به قصد جدا کردن هنر از صنعت [Craft] یا سرگرمی بود. تا بدین جا حین بحث از نظریة هنر در قرون هجدهم و نوزدهم، شاهد تلاشهایی در این مسیر بودهایم. اخیراً، انگیزة تعریف کردن بر آمده از نیازی است برای بیان علت [پیدایش] اشیایی که در حوزة سنت هنر ـ زیبا خلق شدهاند، [یعنی] آثاری که به نظر میآید تعمداً هنجارها و محدودههای این سنت دیرین را نقض میکنند، از جمله نمونههایی از هنر فمینیستی مثل آثار استرباک و شنیمان.
ظهور یک سنت مربوط به هنر ـ زیبا مستلزم بازنگری در مقاصد نقاشی، مجسمهسازی، شعر، موسیقی و علی هذه، و دستهبندی این انواع مختلف تحت جنس واحد «هنر» بود. با پیشرفت اندیشة هنر ـ زیبا، ارزش زیبایی شناسانة آثار هنری غالباً از لحاظ تعریفی، موقعیتی مرکزی پیدا کرد. نظریههای هنری بیش از حد زیاد هستند که بتوان همة آنها را در این جا مورد مطالعه قرار داد، ولیکن بگذارید تا به طور خلاصه، دو جنبش اساسی در علم زیبایی شناسی مدرن را که شامل تعاریف مختلف از هنر نیز میشوند، مورد ملاحظه قرار دهیم: نظریة فرانمایی[33] و فرمالیسم، که هر کدام به طرق متفاوتی برای مفاهیم جنسیتی مربوط به هنر، هنرمند، و ارزش زیبایی شناسانه اهمیت دارند. این دو نظریه همچنین نقاط عزیمتی هستند از فرضیة قدیمیتر که هنر را امری ضرورتاً تقلیدی[34] معرفی میکرد.
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه :27
بخشی از متن مقاله
سفال یکی از خلاقیتهای ماندگار انسان از دورة نوسنگی تا دورة معاصر است. با طلوع دین اسلام، هنرهای مختلف به ویژه هنر سفالگری از اهمیت خاصی برخوردار گردید، و سفالگران با ابتکارات جدید، پیروی از شیوههای هنری گذشته و سنتهای محلی و الهام از آئین نو، صنعت سفالسازی را در بسیاری از مناطق این سرزمین پهناور به حداعلای شکوفایی رسانیدند.
تکامل هنر سفالگری اسلامی سالهای متمادی به طول انجامید، دراین رهگذر مراکز سفالسازی متعدد هریک با برخورداری از ویژگیهای خاص در اکثر شهرهای ایران پدید آمد. سفالینه های اسلامی متعلق به سدههای سوم تا هفتم ه . ق غالباً در مراکزی چون کاشان، ری، سلطانیه، جرجان و نیشابور ساخته شد.
ذوق هنری و مایه های نخستین هنردوستی در سرزمین ایران از زمان هخامنشیان و پیش از آن وجود داشته است. حجاریهای غنی و با عظمت و پرشکوه که قبله گاه خاور باستان است و صنعتگران ماهر احساس زیبائی و نبوغ خود را در بسیاری از هنرها، خاصه ظروف فلزی و گلی نشان دادهاند.
حجاریهای عظیم که در سینة کوهها، لحظههای طلائی در هنر معماری، پارچههای ظریف با نقوش رنگ آمیز، ظروف فلزی برای مجالس، از ویژگیهای هنر ساسانی است.
ظهور اسلام، ارزشهای تازه و حدودی نو بوجود آورد و نبوغ تزئینی ایرانی راه تازهای برای ابراز یافت. گچ بریها و تذهیبهای رنگارنگ پدیدار گشتند، هر خطاطی باعث بوجود آمدن احترام آمیزترین کتابها شد. خط بدوی عرب به ظرافت گرائید و توسعه یافت و اولین پیشرفتهای هنر خط در شهر کوفه انجام گرفت و خط کوفی نامیده شد. در فلزکاری و نقش روی فلز که سابقة ایران به فلزکاری لرستان میرسد، در هر زمانی سبکی نو و حیرت انگیز به وجود آوردند و هنر سفالگری را به کمک نبوغ خود و تجاربی که از آزمون سبکهای دیگران کسب کردند رونق بخشیدند.
(نظری به هنر ایران. پوپ) ص 26 تا 29)
تاریخچهای از سلجوقیان
ایران در قرن 5 هجری درخشندهترین عهد تاریخ خود را با سلجوقیان بست. اینان قبایل ترک چادرنشینی بودند که از جلگههای قرقیزستان آمده و با سرعت بسیار جذب فرهنگ و هنر ایران گردیده و بسیاری از عناصر آن را فرا گرفتند. (نظری به هنر ایران پوپ).
آنها نخست در خراسان حکومتی تشکیل دادند (430 هـ . ق) و اندکی بعد با گسترش قلمرو خود، نواحی مرکزی ایران را نیز به تصرف در آورد، اصفهان را به پایتختی برگزیدند و از آن زمان، در مقابل خلاقت فاطمیان مصر که نفوذشان تا بغداد ادامه داشت، به خلق اندیشه و تشکیلات منظمی در عالم اسلام پرداختند. (سفال ایرانی، لیلی رفیعی)
سه پادشاه این دوره، یعنی طغرل بیگ، آلپ ارسلان و ملکشاه سلجوقی دهقانی از طوس، خواجه نظامالملک طوسی، طراح بزرگ دولت سلجوقی یاری جستند و نه تنها در تاریخ ایران بلکه در تاریخ جهان اسلام و در سطح وسیعتری در تاریخ آسیا تأثیر بس گستردهای نهادند.
این سلسله بر ایران، عراق، سوریه و آسیای صغیر با دولتهای وابسته به مدت 2 قرن حکمرانی نمودند. (نظری به هنر ایران، پوپ)
در قلمرو ایران زبان پارسی به عنوان زبان ملی و مظهر تمدن درخشان ایرانی، توسط سامانیان احیاء شده بود، به حیات و نفوذ خود ادامه داد. (سنال ایرانی، لیلی رفیعی)
دورة سلجوقی را میتوان از درخشان ترین دورههای هنر اسلامی دانست. چهخ دراین عصر هنرهای مختلف مانند بافندگی فلزکاری، سالفسازی، گچبری و بالاتر از همه معماری به حد اعلای شکوفایی خود رسید.
سلجوقیان به تدریج علاقه مند به هنرهای مختلف گردیده، حمایت آنان، هنرمندان را قادر ساخت که به توسعه هنر سفالسازی و فلزکاری با شیوه و سبک جدید بپردازند.
تاریخچهای از سلجوقیان
عناصر عمده طرحهای تزئینی گچبرهای دوران سلجوقی، خطوط بیانتها و گردش اسلیمی و حروف کوفی، در زمینه ترکیبات نباتی است. این نوع زینتها گذشته از گچبریها در مقبرة سلطان سنجر (سدة ششم هجری) در مرو با آجر نیز انجام شده است. در خردگرد خراسان یکی از زیباترین کتیبههای کوفی دوره سلجوقی که نام نظامالملک، وزیر اعظم سلطان آلپ ارسلان را دارد و به سالهای 455 تا 485 هجری قمری تعلق دارد در بقایای مدرسهای پیدا شده است.
استعمال دو یا سه سطح مختلف تزئینی، از مختصات برجسته کاری دورة سلجوقی است.
طغرل پادشاه سلجوقی خط نویسی را نزدیکی از مسنوبین راوندی تحصیل کرد و سپس به نوشتن قرآن درسی جزو پرداخت که صد دینار مغری صرف هر جزو آن شد. چون طغرل خود دراین راه میکوشید، مردم را نیز تشویق به خط نویسی میکرد. بیشتر خط نویسان این عهد به نوشتن قرآن یا تزئین طاقها و رواقهای مکانهای مذهبی پرداخته یا بر روی سفال و کاشی عمل میکردهاند. (سیف الله کامبخش فرد، سفال و سفالگری در ایران از ابتدای نوسنگی تا دوران معاصر).
تاریخچة سلجوقی :
سلجوقیان ساختمانهای خود را با طرحهای برجسته و گچبریها تزئین میکردند و دیوارهای اتاقها را با کاشیهای رنگین درخشان میپوشاندند.
در ایران رنگ آمیزی از ضروریات است. زیرا که بیشتر آن سرزمین، بیابان است و گلها و گیاهان در بهار دوران کوتاهی دارند و با فرارسیدن فصل گرما تنها زمین تشنه لب برجای میماند. پس دیوارهای رنگین کاخها و محرابهای مسجدها می توانند جبران بیرنگیها، طبیعت را بکنند و در هر فصلی یادگاری از بهار باشند.[1]
تاریخچهای از سلجوقیان
مهمترین تحول در صنعت سفالسازی در عصر سلجوقی ابداع نوعی خمیر سفید شیشه برای ساخت ظروف سفالین است که تقریباً شبیه خاک چینی دورة سونگ (Sung) چین بوده که شهرت فراوانی در سفالسازی کشورهای خاور نزدیک داشته است.
ظروف ساخته شده از این ماده خمیر شیشه بسیار نازک بوده با پوشش لعاب قلیائی، رنگ شفافی به خود گرفته است.
ساخت ظروف یاد شده در شهرهای معروف چوی ری، کاشان جرجان و نیشابور متداول بوده است. (سفال ایرانی، محمد یوسف کیانی).
سفالسازات عهد سلجوقی و جانشین آنها خوارزمشاهیان ظروفی میساختند که در زمرة بهترین و زیباترین کارهای این صنعت بشمار میآیند. بسیاری از طرحها و شیوههای دورههای قبل را هنرمندان این دوره تکمیل کردند. طرق جدید تزئین از قبیل طرح مشبک، لعاب جلادار، حکاکی و برش و قالبگیری در مراکز مختلف ساخت سفال به کار میرفت. ری یکی از مراکز مهم این صنعت است.
پاره سفالهایی از نیشابور به دست آمده است که بدنة سفید، نازک و سخت، بوم آماده و مناسبی را برای نوشتههای کوفی و نسخ به طریق مشبک شده است. گاه این ظروف رنگ آبی تند یافته و برجسته کاریهایی در آنها شده است.
تصاویر مرغ و نوشتههای ساده کوفی در صدراسلام نیز متداول بوده است. نقوش مسلط بر روی ظروف سفالین این دوره، تصاویر ما هم از مینیاتور بوده است. این نقوش، عموماً صحنههای مجلس پادشاهان را تصویر کرده است، گاهی هم مضنونهای مشخصی از وقایع مهم تاریخی، بزمها، زندگی عادی مردم و بویژه داستانهای شاهنامه فردوسی منعکس شده است. علاوه براین سفالگران مجالس شکار و سوارکاری را به نشانة دلیری نقش میکردند. سفالسازی دراین دوره به نهایت پیشرفت از نظر ساخت و طرح رسید که با حملة مغول اوایل قرن هفتم ه . ق نمونههایی از آن از بین رفت.
متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.
دانلود فایل