![پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها](../prod-images/204467.jpg)
فرمت فایل: word
تعداد صفحه:130
دانشگاه علامه طباطبایی
دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی
پایاننامه
جهت دریافت درجه کارشناسی ارشد رشته روانشناسی عمومی
موضوع:
بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها در بین دانشآموزان دختر دبیرستانهای منطقه 7 آموزش و پرورش شهر تهران در سال تحصیلی86- 85
فهرست
فصل اول.. ۱
کلیات پژوهش… ۱
مقدمه: ۲
بیان مسأله: ۷
اهمیت و ضرورت مسأله: ۱۰
اهداف پژوهش: ۱۲
فرضیههای پژوهش: ۱۲
متغیرهای پژوهش: ۱۳
تعاریف نظری و تعاریف عملیاتی: ۱۴
تعاریف نظری: ۱۴
تعاریف عملیاتی: ۱۵
خلاصه: ۱۷
فصل دوم. ۱۸
گستره نظری مسأله مورد بررسی.. ۱۸
و پژوهشهای مربوط به آن.. ۱۸
کمالگرایی: ۲۰
نظریههای کمالگرایی: ۲۲
نظریه فروید: ۲۲
نظریه هورنای: ۲۵
نظریه پرلز: ۲۸
انواع کمالگرایی: ۳۲
ابعاد کمالگرایی: ۳۴
ویژگی افراد کمالگرا: ۳۷
کمالگرایی والدین: ۴۰
عزتنفس: ۴۲
اهمیت عزتنفس: ۴۵
علل پیدایش عزتنفس: ۴۷
جرأتورزی: ۴۸
ویژگیهای شخصیتی جرأتورزانه: ۵۳
خودکارآمدی: ۵۶
مؤلفههای خودکارآمدی: ۶۰
منابع خودکارآمدی: ۶۱
مروری بر پژوهشهای انجام شده: ۶۴
پژوهشهای انجام شده در خارج از کشور: ۶۴
پژوهشهای انجام شده در داخل کشور: ۷۱
خلاصه: ۷۳
فصل سوم. ۷۴
روش پژوهش… ۷۴
طرح پژوهش: ۷۶
جامعه آماری: ۷۶
نمونه آماری: ۷۶
روش نمونهگیری: ۷۷
ابرازهای اندازهگیری: ۷۷
مقیاس کمالگرایی اهواز: ۷۸
پایاییمقیاس کمالگرایی اهواز: ۷۸
اعتبارمقیاس کمالگرایی اهواز: ۷۹
شیوه نمرهگذاری مقیاس کمالگرایی اهواز: ۸۱
آزمون عزتنفس کوپر اسمیت: ۸۱
اعتبار آزمون عزتنفس کوپر اسمیت: ۸۲
پایایی آزمون عزتنفس کوپر اسمیت: ۸۳
شیوه نمرهگذاری آزمون عزتنفس کوپر اسمیت: ۸۳
پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی: ۸۴
شیوه نمرهگذاری پرسشنامه جرأتورزی گمبریل وریچی: ۸۶
مقیاس خودکارآمدی عمومی: ۸۶
پایایی مقیاس خودکارآمدی عمومی: ۸۸
اعتبار مقیاس خودکارآمدی عمومی: ۸۹
شیوه نمرهگذاری مقیاس خودکارآمدی عمومی: ۸۹
روند اجراء و جمعآوری اطلاعات: ۹۰
روشهای آماری در تحلیل دادهها: ۹۱
خلاصه: ۹۲
فصل چهارم. ۹۳
تجزیه و تحلیل دادههای آماری.. ۹۳
دادههای توصیفی پژوهش: ۹۶
ارزیابی فرضیههای پژوهش: ۹۸
خلاصه: ۱۰۴
فصل پنجم. ۱۰۵
بحث و نتیجهگیری.. ۱۰۵
خلاصه و نتیجهگیری: ۱۰۶
بحث و جمعبندی: ۱۱۰
محدودیتهای تحقیق: ۱۱۷
پیشنهادها: ۱۱۸
خلاصه: ۱۲۱
منابع فارسی: ۱۲۲
منابع انگلیسی: ۱۲۴
منابع فارسی:
- تشکر، بهرام. (۱۳۷۷). بررسی رابطه نگرشهای فرزندپروری، الگوی شخصیتی A، کمالگرایی و جزمگرایی والدین با اضطراب امتحان و عملکرد تحصیلی دانشآموزان پسر سوم راهنمایی شهرستان آباده. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
- دلاور، علی. (۱۳۷۸). احتمالات و آمار کاربردی در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: انتشارات رشد.
- دلاور، علی. (۱۳۸۳). روش تحقیق در روانشناسی و علوم تربیتی. تهران: نشر ویرایش.
- شولتز، دوآن. مترجم: خوشدل، گیتی (۱۳۸۵). روانشناسی کمال. تهران: نشر پیکان.
- عباسینیا، محمد. (۱۳۷۸). تأثیر آموزش جرأتورزی در میزان جرأتورزی و عزتنفس دانشآموازن کم جرأت پسر در ناحیه ۱ قم در سال تحصیلی ۷۸- ۷۷٫ پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- علینیا کروئی، رستم. (۱۳۸۲). بررسی رابطه بین خودکارآمدی عمومی و سلامت روان دانشآموزان پایه سوم مقطع متوسطه شهر بابل در سال تحصیلی ۸۲- ۸۱٫ پایان کارشناسی ارشد، دانشگاه علامه طباطبایی.
- فیست، جس وفیست، گریگوریجی. مترجم: سید محمدی، یحیی (۱۳۸۴). نظریههای شخصیت. تهران: نشر روان
- مهرابیزاده هنرمند، مهناز و وردی، مینا. (۱۳۸۲). کمالگرایی مثبت، کمالگرایی منفی. اهواز: نشر رسش.
- نجفی، محمود. (۱۳۸۳، اسفند). کمالگرایی. دو ماهنامه دانشجو، ۳-۲٫
- هرمزینژاد، معصومه. (۱۳۸۰). رابطه ساده و چند گانه متغیرهای عزتنفس، اضطراب اجتماعی و کمالگرایی با ابزار وجود در دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز. پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید چمران اهواز.
کمالگرایی:
سازه کمالگرایی در دهههای اخیر مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفته است و هر کدام به فراخور دیدگاه خود تعریف متفاوتی از آن ارائه دادهاند. با این حال بیشتر پژوهشگران بر این امر که معیارهای بلندمرتبه برای عملکرد مفهوم اساسی کمالگرایی است، سازش دارند.
فرهنگ و بستر[۱]کمالگرایی را «عقیده و باوری میداند که براساس آن اصلاح آرمانی منش اخلاقی، هدف اصلی تلاشهای اخلاقی است و یا کمالگرایی، در حکمت الهی به این معنی است که معصوم بودن در زندگی امکانپذیر است».
هورنای (۱۹۳۴) کمالگرایی را گرایش روان رنجورانه به بی عیب و نقص بودن، کوچکترین اشتباه خود را گناهی نابخشودنی پنداشتن و مضطربانه انتظار پیامدهای شوم آن را کشیدن، تعریف میکند.
هالندر[۲](۱۹۶۵) مینویسد: «کمالگرایی نشاندهندهی گرایش و علاقه فرد به درک محیط پیرامون خود به گونه قانون «همه یا هیچ»[۳]است که به موجب آن، نتایج ممکن، موفقیتهای کامل یا شکستهای کامل هستند».
هاماچک[۴](۱۹۷۸) کمالگرایی را به دو بعد کمالگرایی بهنجار و کمالگرایی نابهنجار تقسیم میکند. وی معتقد است کمالگرایی نابهنجار عبارت از: نگرانی زیاد دربارهی ارتکاب اشتباهات و ترس از داروهای دیگران است.
ویزمن[۵](۱۹۸۰) معتقد است، کمالگرایی نیاز شدید به پیشرفت است و این گرایش به گونه معیارهای شخصی بالا و غیر واقعبینانه آشکار میشود (به نقل از: بلت[۶]، ۱۹۹۵).
فراست، مارتن، لاهارت و روزنبلیت[۷](۱۹۹۰) کمالگرایی را به عنوان مجموعه معیارهای بسیار بالا برای عملکرد که با خود ارزشیابیهای انتقادی همراه است، تعریف کردهاند.
هیویت و فلت (۱۹۹۰) معتقدند کمالگرایی عبارت است از: گرایش فرد به داشتن مجموعهای از معیارهای بالای افراطی و تمرکز بر شکستها و نقصها در عملکرد.
کلی اینک (۱۹۹۸) کمالگرایی را اعتقاد فرد به کامل بودن و احساس اضطراب و فشار روانی بالا و ترس از اینکه نتواند مطابق انتظارات خود زندگی کند، تعریف مینماید.
نظریههای کمالگرایی:
نظریه فروید:
اساس مشاهدات فروید[۸](۱۹۷۵) درباره تئوری «فراخود»[۹]به این ترتیب است. برخی روان رنجورها پایبند قوانین اخلاقی و دینی شدید هستند، بدین معنی که محرک اصلی در زندگی آنها خوشبختی نیست بلکه، تکامل و برتری یافتن است. زندگی آنها را یک سلسله «حتماًها و بایدها» تشکیل میدهد. آنها باید در هر کاری به حد کمال برسند و به بهترین گونهای آن را انجام میدهند وگرنه خشنود نخواهند شد. شخصی با این ویژگیها باید به هیچ روی در داوری اشتباه نکند یا این که شوهر یا زن یا دختر و یا پسر ایدهآل باشد و خلاصه این که او را آدمی بیعیب و نقص بپندارند. هدفهای اخلاقی این اشخاص که اجباراً به طرف آنها رانده میشوند، پیوسته و بیرحمانه به آنها حکمفرمایی میکنند. اینگونه افراد تصادف و اتفاقاتی که آنها را به هیچ روی نمیتوانند کنترل کنند، باور ندارند، زیرا آنها احساس میکنند که باید بتوانند همهی عوامل، حتی اضطراب را کنترل کنند و در زندگی هیچگاه نباید اشتباه کنند.
اگر این گونه افراد نتوانند به آرمانهای خود ساخته و بسیار دشوار اخلاقی خود برسند اضطراب و احساس تقصیر به آنها دست خواهد داد. بیمارانی که گرفتار چنگالهای این چشم داشتها هستند، نه تنها برای اینکه اکنون توفیق رسیدن به آرمانهای اخلاقی خود را ندارند، بلکه برای شکستهایی نیز که در گذشته در این راه نصیب آنها شده است، خود را سرزنش میکنند. حتی اگر این افراد در شرایط دشواری باشند احساس میکنند که این عوامل نباید از رسیدن به مقاصد و هدفهای اخلاقی آنها جلوگیری کنند، زیرا در پندار خود، باید به اندازهای توانا باشند که بتوانند تمام سختیها را تحمل کنند بدون این که احساساتی مانند ترس و تسلیم و ستیزه، از خود نشان دهند.
جنبه دیگری که اصول اخلاقی روان رنجور برای او دارد چیزی است که فروید آن را «خود غریبی»[۱۰]مینامد. مقصود از این اصطلاح این است که شخص روان رنجور هیچگونه اختیار و یا سخنی دربارهی قوانین سختی که خودش بر خود تحمیل کرده ندارد. بدین معنی که درباره این که آیا قوانین را دوست دارد؟ یا به آنها ایمان دارد؟ با این که ارزشی برای آنها قایل است؟ هیچ گونه داوری نمیکند.
معمولاً پندار بر این است که محدودیتهایی که اشخاص برای خود قایل میشوند نتیجه قوانین و قواعد اخلاقی موجود در محیط است، ولی به عقیده فروید قوانین و رسوم اخلاقی نتیجه تمایلات دگر آزاری بشر است و این محدودیتها به جای این که فرد دگر آزار را متوجه محیط کند او را متوجه خود مینماید، و در نتیجه به جای آزار و تهمت و تنفر نسبت به دیگران، نسبت به خود، آزار و تهمت و تنفر روا میدارد. فروید دو دلیل برای اثبات این نظریه عرضه میکند. یکی این که اشخاص گرفتار به نیاز مبرم کامل بودن خود را بیچاره میکنند، بدین معنی که توقعات از خود را به اندازهای زیاد میکنند که زیر سنگینی آن از پا در میآیند، دوم این که به نظر فروید هرچه شخص تمایلات ستیزهجویی خود نسبت به دیگران را بیشتر کنترل کند به همان اندازه نسبت به خود و ایدهآلهای خود سختگیر و ستیزهگر میشود. به نظر فروید کوشش برای کامل بودن و به کمال رسیدن معمولاً سطحی و دروغین است و کسی که هدف تکامل اخلاقی افراطی دارد با خود و دیگران صادق نیست. آنها بنابر نیاز به کمال پیوسته در تکاپو هستند و تنها تقلید درستکاری را در میآورند وگرنه قلباً به عقاید خود ایمان ندارند.
البته گرایش انسان به حفظ ظاهر و نیاز او به کامل بودن امری طبیعی است، ولی آنچه در شخص روان رنجور مورد بحث و قابل توجه است این است که تظاهر به اندازهای اغراق آمیز میشود که همه شخصیت او به یک ماسک تبدیل میشود، به گونهای که نیازهای راستین او تحتالشعاع گرایش او قرار میگیرند.
نظریه هورنای:
یکی از عواملی که باعث میشود «خود واقعی[۱۱]» به طور طبیعی رشد نکند این است که، چون مهمترین نیاز کودک (در شرایط نامساعد) از بین بردن اضطراب، رفع تضاد و به دست آوردن آرامش درونی است، دیگر چندان توجهی به احساسات، تمایلات، علاقهها و آرزوهای راستین و اصیل خود ندارد. کودک به دنبال این است که خود را از آزار دیگران در امان نگه دارد. بنابراین در روابطش با دیگران از تمایلات و احساسات واقعی خود استفاده نمیکند، بلکه تمایلات و احساساتی بدلی و ساختگی در خود میپروراند که مناسب و به فراخور آن رابطهی خاص میباشد، در نتیجه از وجود خود واقعی غافل و بیخبر میشود.
نهایت این که: فرد راه حل همهی مشکلاتی را که تا کنون برای او به وجود آمده در «تخیل و تصور» جست و جو میکند. یعنی به این شیوه موفق میشود که نخست خود را برجستهتر و برتر از دیگران بپندارد و احساس کوچکی و حقارت خود را آرامش بخشد، دوم میکوشد در تخیل، تضادهای خود را حل کند. بدین معنی که در تصویر آرمانی که از خودش ترسیم کرده هیچ گونه تضادی نمیبیند، بلکه هر کاری میکند هرچند از دید دیگران متضاد و ضد و نقیض باشد، از دید خودش حسن است. «خودآرمانی[۱۲]» که معلول یک سلسله جریانات ناسالم عصبی بوده از این پس خود عامل و مبدأ ناراحتیهای عصبی میشود و انرژیای که میبایستی صرف پرورش و رشد «خود واقعی» شود، اکنون برای رسیدن به «خود آرمانی» به هدر میرود. برای این که بتواند «خودآرمانی» را به واقعیت نزدیک کند، نیازمند یک بزرگی و شکوه میشود. او برای بدست آوردن بزرگی باید صفاتی را در خودش بپروراند و روشهایی را به کار گیرد که در شأن «خود آرمانی» باشد. نخستین حالت و صفت که خود به خود در او به وجود میآید این است که مجبور میشود خود را در هر زمینهای و از هر نظر کامل و بیعیب و نقص گرداند، چون «خود آرمانی» کامل و بیعیب و نقص است شخص هم باید تلاش کند تا خود را مطابق آن بسازد.
دومین صفتی که در شخص به وجود میآید و وسیلهای برای بدست آوردن بزرگی میشود، عطش یا گرایش شدید به جاهطلبی است و سومین صفت، گرایش شدید به برتری، پیروزی و غلبه انتقامجویانه و کینه توزانه نسبت به دیگران است. هر سه صفت که برای بدست آوردن بزرگی در شخص به وجود میآید، یعنی گرایش شدید به کامل بودن، جاه طلبی و برتری طلبی انتقامجویانه دارای یک ریشه هستند و با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و معمولاً هر سه آنها در یک فرد وجود دارد ولی با درجات متفاوت. هر سه دارای دو علامت مشخصه میباشند؛ یکی اجباری بودن آنهاست، دیگری نقشی است که تخیل و تصور درآنها بازی میکند.
هورنای (۱۹۵۰) یادآور میشود، برتری طلبها برای پنهان کردن نقصهای خود به راه حلهای خاصی دست مییازند.
او این راه حلها را به سه نوع متفاوت تقسیم کرد: خودشیفتگی[۱۳]، کمالگرایی، خودبینی- انتقامجویانه[۱۴].
راه حل کمالگرایی پناهگاه افرادی با استانداردهای بالای اخلاقی، عقلی و معنوی است و بر این اساس آنان دیگران را کوچک میشمارند و به درستی داوری، عمل و هدفشان از نظر عالی و بینقص بودن در کلیه شئون زندگی به خود میبالند. فرد به دلیل دشواری زندگی کردن با استانداردهای خود، برای این که به خوبی جلوه کند به تعدیل ارزشهای اخلاقی خود میپردازد. کمالگراها زمانی در این راه تصمیم خود را میگیرند، اصرار دارند که دیگران نیز مطابق استانداردهای کمالطلبی آنها زندگی کنند و ایشان را به دلیل کوتاهی کردن در رسیدن به این استانداردها تحقیر میکنند. کمالگراها یک تعهد و الزام خشک افراطی دارند و با خود میگویند، چون من همیشه منصف، درستکار و وظیفهشناس هستم، دیگران باید قدر مرا بدانند و رفتارشان نسبت به من منصفانه باشد، این یقین، که به درستی دور از خطا و اشتباه عمل میکنند به آنها یک احساس برتری میدهد.
نظریه پرلز:
پرلز معتقد است وضعیتهای ناتمام یا گشتالتهای ناقص، سائق انسان را معین میکنند. او میگوید: هر موجود زندهای به تمامیت و کمال خواهی گرایش دارد. هر چیزی که این گشتالت (به کمال گرائیدن) را باز دارد یا بگسلد، برای موجود زنده زیانآور است و به وضعیت ناتمام میانجامد که بیتردید نیازمند به پایان رساندن (تمام و کامل شدن) است.
پرلز در شخصیت دو منش ویژه را عنوان کرده است. یکی منشی که تمامیتگرا و مقتدر است و او آن را شخصیت حاکم و سلطهجو[۱۶]مینامد. دیگری منشی است که مخالف اولی است و وی آن را شخصیت مطیع و پیرو[۱۷]مینامد. به عقیده پرلز اگر فراخودی وجود دارد باید «خود» مادونی هم وجود داشته باشد. به اعتقاد او، فروید نصف کار را انجام داده است، او شخصیت حاکم یعنی همان فراخود را دریافته ولی از وجود شخصیتی دیگر که مادون است غفلت کرده است. مطابق تعبیر پرلز، شخصیت حاکم، مقتدر و تمامیتگر است. او بهترین را میخواهد. شخصیت حاکم یک دیکتاتور و قلدر است و با واژهها و عباراتی مانند «شما باید» و «شما نباید» رفتار میکند و با تهدید دست به کنترل میزند و رفتار را زیر نفوذ میگیرد. بنابراین در درون هر فردی این دو منش پیوسته برای بدست گرفتن کنترل در تلاش و تکاپو هستند و شخص به اجزای کنترل کننده و کنترل شونده تقسیم میشود. کشمکش میان این دو منش هرگز کامل نمیشود و پایان نمیپذیرد زیرا هر یک برای بقا و زندگی خویش در تلاش هستند.
پرلز نظر خود را درباره کمالگرایی در قالب عبارتهایی که در بر گیرنده پند و اندرزهای سازنده هستند، این گونه بیان میکند:
● ای یار! کمالطلب نباش، کمال طلبی زجر و نفرینآور است. میترسی مبادا هدف را درست نبینی، اما اگر بگذاری تو خود کاملی.
● ای یار! از اشتباهات نهراس، اشتباه گناه نیست. اشتباهات راههای گوناگون انجام دادن کارند. بسا که آفرینندهتر و تازهتر هم باشند.
● ای یار! افسوس اشتباهات را مخور، به آنها ببال، تو شهامت آن را داشتهای که چیزی از خودت مایه بگذاری…
● از هر افراط و تفریطی بپرهیز، هم از کمالطلبی و هم از درمان آنی، شادمانی آنی و هشیاری آنی حواس… (شولتز، ۱۳۷۵).
کمالگرایی از دیدگاه اسلام:
مکتب اسلام، همواره پیروان خود را از افراط و تفریط بر حذر داشته و آنها را به اعتدال و میانهروی تشویق نموده است. ترجمه تعدادی از آیات قرآن کریم بیانگر این نکته است که انسان به اندازهی تواناییهای خود، مکلف شده و نه بیشتر؛ لذا خداوند هیچ کس را بیشتر از وسع و تواناییهای او تکلیف نمیکند.
«و لانکلف نفساً إلا وسعَها…» مؤمنون: ۶۲
«و ما بر هیچ کس مگر به اندازهی توانش تکلیف نمینهیم…»
«لایکلّف الله نفساً إلا وُسعَها…» بقره: ۲۸۵
«… خدا هیچ کس را تکلیف نکند، مگر به اندازهی توانش…»
«لانکلّف نفساً إلا وسعَها…» انعام: ۱۵۲
«هیچ کس را تکلیف نمیکنیم مگر به اندازه توانش…»
«لایکلّف الله نفساً إلا ماءاتَها…» طلاق: ۷
«خدا هیچ کس را تکلیف نمیکند مگر به قدر آنچه به او داده است…»
با اندکی ژرفاندیشی در آیات بالا مشخص میشود که ویژگیهایی چون داشتن معیارهای دست نیافتنی، تلاش افراطی برای دستیابی به آن معیارها و ارزیابیهای سختگیرانه از نظر اسلام نکوهیده شناخته میشوند، چرا که بیرون از تاب و توان انساناند. نظام تربیتی اسلام، «روش تکلیف به اندازه وسع و توانایی» را سفارش میکند. در این روش مربی در برخورد با متربی باید چیزی بخواهد که در توان فهم و عمل وی قرار گیرد. این روش مبتنی بر «اصل عدل الهی» است. عدل الهی نیز ایجاب میکند که هیچ کس را مگر به اندازه تواناییش تکلیف نکند (هرمزینژاد، ۱۳۸۰).
انواع کمالگرایی:
هاماچک (۱۹۷۸) میان کمالگرایی بهنجار و رواننژند تفاوت گذاشت و معتقد بود که کمالگرایی پدیدهی بسیار پیچیدهای است که هم به فعالیت طبیعی سازگار و هم به ناسازگاریهای روانی وابسته است. در کمالگرایی بهنجار اشخاص از کارهای سخت و طاقتفرسا لذت میبرند و زمانی که احساس میکنند در انجام کارها آزادند، می کوشند تا به بهترین صورت عمل کنند.موفقیت در انجام کارها گونهای احساس خشنودی و رضایت به همراه میآورد (میسیلدین، ۱۹۶۳). همچنین نوعی احساس اعتماد به نفس نیز در پی دارد؛ زیرا افراد میتوانند هم محدودیتهای فردی و هم محدودیتهای اجتماعی را بپذیرند (پچ[۱۸]، ۱۹۸۴).
انتظارات و توقعات واقعی به افراد اجازه میدهد تا از تلاشهای خویش لذت ببرند و از نظر احساسات سیراب شوند، در انجام وظیفه بکوشند و رشد کنند و کارشان را به بهترین شیوه انجام دهند (فلت، هیویت، بلانک اشتاین و ماشر[۱۹]، ۱۹۹۱).
بنابراین برخی جنبههای کمالگرایی (خود مدار) و معیارهای بالای شخصی و پی در پی شدن آنها از تلاشهای سازنده برای دستاورد ویژگیهای خوب دیگری مانند خود شکوفایی هستند (فراست[۲۰]و همکاران، ۱۹۹۰). پشتیبانی مثبت و تشویق ارتباط با اولیاء و آموزگاران حس خودشکوفایی اشخاص را بالا برده و سرعت میبخشد.
زنان دانشگاهی که معیارهای شخصی بالایی دارند، از گونههای مثبت کمالگرایی به شمار میروند (فراست، لاهارت و روزنبلیت[۲۱]، ۱۹۹۱). ایشان دارای مادرانی بودند که معیارهای بالایی برای خودشان داشته و بسیار مرتب و منظم بودهاند. ویژگی کمالگرایی مثبت والدین، رابطه معنیدار با وجود اینگونه ویژگیها در دخترانشان دارد (فراست و همکاران، ۱۹۹۱).
کمالگرایی روان رنجور به علت پرهیز زیاد از اشتباه به وجود میآید. برای شخص انجام هیچ کاری خوب به نظر نمیرسد و فرد از بدست آوردن خشنودی از آنچه در حالت طبیعی خوب انجام شده و یا حتی بهتر از کارهای دیگران نیز هست، ناتوان است. احساسهای ژرف و پستی و آسیبپذیری، فرد را وا میدارد تا دست به یک دور پایانناپذیر از تلاشهای خودشکن بزند که در آن هر کار یا مسئولیتی گونهای چالش تهدید کننده به شمار میآید، هیچ گونه تلاشی کاملاً بسنده به نظر نمیرسد وهمزمان که فرد میکوشد رضایت و خشنودی دیگران را فراهم آورد به شدت تلاش میکند از هرگونه شکست و خطا بپرهیزد (بلت، ۱۹۹۵). بنابراین چنین شرایط خود درگیری (فراست و همکاران، ۱۹۹۰؛ هیویت وفلت، ۱۹۹۱) و تجربیات تنشزای میان فردی (هیویت و فلت، ۱۹۹۱) گونهای درماندگی و عاطفهی منفی شدید در شخص به وجود میآورد. چنین اشخاصی پیش، در ضمن و پس از سنجش امور خود، گونهای عاطفه منفی چشمگیر را تجربه میکنند (فراست و همکاران، ۱۹۹۰).
پایان نامه کارشناسی ارشد بررسی رابطه کمالگرایی والدین با عزتنفس، جرأتورزی و خودکارآمدی فرزندان آنها