فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

تحقیق در مورد وقایع دوران خلافت عمر

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد وقایع دوران خلافت عمر دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد وقایع دوران خلافت عمر


تحقیق در مورد وقایع دوران خلافت عمر

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه:16

 فهرست مطالب

ـ فتوحات

 

ایجاد دیوان

 

ـ مشاطره اموال:

 

متعه در زمان عمر تحریم شد

 

بازسازی مسجد الحرام و مسجد النبی (ص):

 

 

در این دوران حوادث و وقایعی اتفاق افتاد که اهم آنها در ذیل فهرست می‏شوند.

 

1 ـ فتوحات که عمر را در کل دوران خلافتش به خود مشغول کرد و ما در عنوان جداگانه‏ای بدان می‏پردازیم.

 

2 ـ ایجاد دیوان: یکی از مهم‏ترین اقدامات اداری در دوره خلیفه دوم، ایجاد دیوان در سال 51 بود، زمانی که غنائم و درآمدهای دولت زیاد شده و راه مصرفی برای آنها وجود نداشت، صحبت از تقسیم آنها میان مردم شد.برخی اعتراض کردند که تقسیم این پول‏ها مردم را تنبل می‏کند.اما عمر گفت چاره‏ای جز این ندارد، چون فی‏ء زیاد شده و راه مصرفی ندارد.تشکیل دیوان برای کنترل درآمدها، دخل و خرج دولت، شمارش لشکر و معین ساختن حقوق آنان از خمس غنایم و سایر درآمدهایی بود که به دولت می‏رسید.اصل دیوان از ایرانیان بود و دستگاه خلافت با استفاده از خود ایرانی‏ها و نیز خط و زبان پهلوی آن را به راه انداخت.این خط و زبان تا زمان عبد الملک بن مروان، زبان رسمی دیوان بود و پس از آن عربی شد.

 

در دیوان نام قبایل و افراد نوشته شده و بر حسب موقعیت قبیله‏ای حقوقی به آنها تعلق می‏گرفت.این حقوق معمولا از خمس غنایم جنگ ـ که سهم دولت بود ـ و سایر درآمدهای عمومی مانند جزیه و ...پرداخت می‏شد.ایجاد چنین روشی برای مراقبت از مسایل مالی، به احتمال برگرفته از تجربه‏هایی بود که در ایران و شام در کار بوده است.

 

در این دیوان، سپاهی عرب بر سپاهی عجم، عرب قحطان بر عرب عدنان، عرب مضر برعرب ربیعه، قریش بر غیرقریش وبنی هاشم بر بنی امیه تقدم داشت وحقوق گروه اول بیش از حقوق گروه دوم بود. تاریخنویسان معروفی مانند ابن اثیر ویعقوبی وجرجی زیدان، در تاریخهای خود نمونه ای از ارقام متفاوت مقرریهای سپاهیان وکارمندان دولت اسلامی را ذکر کرده‏اند. (1) اختلاف ارقام حقوق بهت آور است.حقوق عباس بن عبد المطلب، سرمایه دار معروف، در سال 12000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی مصری در سال از 300 درهم تجاوز نمی‏کرد. حقوق سالانه هر یک از زنان رسول خدا 6000 درهم بود، در حالی که حقوق یک سپاهی یمنی در سال به 400 درهم نمی‏رسید. حقوق سالانه معاویه وپدر او ابوسفیان در سال 5000 درهم بود، در حالی که حقوق یک فرد عادی مکی که مهاجرت نکرده بود 600 درهم بود.

 

خلیفه، با این عمل، تبعیض نژادی را که از جانب قرآن وپیامبر صلی الله علیه و آله و سلم محکوم شده بود، بار دیگر احیا نمود وجامعه اسلامی را دچار اختلاف طبقاتی ناصحیح کرد .

 

چیزی نگذشت که در جامعه اسلامی شکاف هولناکی بروز کرد وزر اندوزان ودنیا پرستان، در تحت حمایت خلیفه، به گرد آوری سیم وزر پرداختند واستثمار کارگران وزحمتکشان آغاز شد .

 

با اینکه خلیفه وقت اموال گروهی از فرمانداران ودنیا پرستان، مانند سعد وقاص، عمرو عاص، ابو هریره و... را مصادره کرد وپیوسته می‏کوشید که فاصله طبقاتی بیش از حد گسترش پیدا نکند، ولی متأسفانه چون از نخست نظرات واقدامات اقتصادی او غلط وبر اساس برتریهای بی وجه استوار بود، مصادره اموال سودی نبخشید وکاری از پیش نبرد وکار را برای زمامدار آینده، که روحا نژادپرست بود، سهلتر کرد ودست او را در تبعیض بیشتر باز گذاشت.

 

زراندوزان جامعه آن روز، بر اثر بالا رفتن قدرت خرید، بردگان را می‏خریدند، وآنان را به کار وا می‏داشتند ومجبور می‏کردند که هم زندگی خود را اداره کنند وهم روزانه یا ماهانه مبلغی به اربابان خود بپردازند.وبیچاره برده، از بام تا شام می‏دوید وجانش به لب می‏آمد تا مقرری مالک خود را بپردازد.

 

ثبت نام افراد در دیوان بر دو پایه بود: یکی نسب قبیله‏ای افراد، و دیگر پیشینه آنان در زمان اسلام آوردن و شرکت در جنگ‏های صدر اسلام.بدین ترتیب نوعی تفاوت و گاه تبعیض میان مردم اعمال می‏شد.سیاست مزبور تا پایان دوره خلافت خلیفه سوم اجرا می‏شد.اما در دوره خلافت امام علی ـ ع ـ اموال مزبور به طور مساوی میان افراد تمامی قبایل بدون ملاحظه سوابق، نوع قبیله و حتی عرب و غیر عرب تقسیم شد.گفته‏اند که خلیفه دوم نیز در لحظه‏های پایانی زندگی گفته بود، اگر زنده بماند، سیاست تساوی را پیشه خواهد گرفت.پیش از او ابوبکر نیز اموال مزبور را به صورت مساوی تقسیم می‏کرد.

 

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد وقایع دوران خلافت عمر

بررسی تطبیقی ساختار مطالب نشریه های ایران وامریکا درباره وقایع عراق

اختصاصی از فی ژوو بررسی تطبیقی ساختار مطالب نشریه های ایران وامریکا درباره وقایع عراق دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

بررسی تطبیقی ساختار مطالب نشریه های ایران وامریکا درباره وقایع عراق


بررسی تطبیقی ساختار مطالب نشریه های ایران وامریکا درباره وقایع عراق

فرمت فایل : word(قابل ویرایش)تعداد صفحات134

 

فصل اول : کلیات پژوهش
مقدمه………………………………………………………………………………2
طرح مسئله………………………………………………….….…………......………6
اهمیت و ضرورت تحقیق………………………………….…….…………..….….……....11
بررسی سا بقه تحقیق…………....……………………………….….…………………...13
اهداف تحقیق………………………………………………..……………..…………15
پا نویس ها …………………………………………………………………………..16
فصل دوم: مبانی نظری تحقیق
مقدمه……………………………………………………….……………………...19
بخش اول - کشورعراق
موقعیت جغرافیایی………………………………………………………….…………..20
تاریخچه سیاسی عراق و حکومت صدام حسین………………………………………………….20
زبان………………………………………………………………………………..26
مذهب……………………………………………………………………………...26
جمعیت…………………………………………………………………………….26
بخش دوم - رسانه ها، جنگ و سیاست
جنگ و رسانه ها………………………………………………………………………27
سیاست ،رسانه ها و افکار عمومی…………………...……………………………………….34
سیاست خارجی ایران…………………………………………………………………...38


سیاست خارجی امریکا…………………………………………………………………...42
بخش سوم - مفاهیم و نظریه های ارتباطات
خبر………………………………………………………………………………..46
مصاحبه……………………………………………………………………………..49
تفسیر و تحلیل………………………………………………………………………...50
مقالات خبر…………………………………………………………………………..51
انواع تیتر در ارائه مطلب…………………………………………………………………...53
کارکرد مطبو عا ت……………………………………………………………………....54
مطبو عا ت در ایران……………………………………………………………………...55
مطبو عا ت در امریکا…………………………………………………………………….57
دروازه بانی خبر………………………………………………………………………...60
برجسته سازی………………………………………………………………………...64
پانویس ها……………………………………………………………..……………....66
فصل سوم: روش شنا سی تحقیق
روش تحقیق…………………………………………………………………………72
جامعه آماری………………………………………………………………………….73
روش نمونه گیری………………………………………………………….…………...73
جمع آوری داده ها و آزمون آماری…………………………………………………………... 73
واحد تحلیل………………………………………………………………………….73
تعاریف عملیاتی متغیرها………………………………………………………………….74
پانویس ها…………………………………………………………………………...81
فصل چهارم: بررسی یافته های تحقیق
مقدمه……………………………………………………………………………....83
بخش اول: توصیف یافته های تحقیق……………………………………………….…….…....84
بخش دوم: بررسی رابطه بین متغیرهاونشریه ها…………………………………….....……………94
فصل پنجم:خلاصه و نتیجه گیری تحقیق
مقدمه……………………………………………………………………………..116
بخش اول: خلاصه تحقیق………………………………………………………………..117
بخش دوم: نتیجه گیری تحقیق………………………………………………………..…...119
بخش سوم: محدودیتها و پیشنهادهای تحقیق………………………………………………….122
منابع و مآخذ……………………………………………………………………...…124
دستورالعمل کدگذاری………………………………………………………………….134

 

 


دانلود با لینک مستقیم


بررسی تطبیقی ساختار مطالب نشریه های ایران وامریکا درباره وقایع عراق

تحقیق در مورد شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن


تحقیق در مورد شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه44

 

فهرست مطالب

 

نیشابور در دوران پیش از اسلام

ورود اسلام به نیشابور

نیشابور پس از اسلام

علت‏ساختن شهر شادیاخ

نیشابور پایتخت کشور

فتنه غز در نیشابور

نیشابور در آتش

فتنه مغول در نیشابور

شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن

«شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن» عنوان مقاله ای است که در شماره 55 فصلنامه مشکوة

به قلم «ابراهیم زنگنه» به رشته تحریر درآمده است، با این مقاله مروری جامع، اما فشرده  بر آنچه که در طول تاریخ بر «نیشابور» گذشته است، خواهیم داشت.

شهرستان نیشابور به مرکزیت ‏شهر نیشابور، 9308  (1) کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن طبق سرشمارى سال 1370 هـ . ش، ‏287/399 نفر است. تراکم نسبى جمعیت این شهرستان حدود 42 نفر در کیلومتر مربع مى‏باشد. 632 آبادى مسکون دارد و در قسمت مرکزى استان خراسان واقع شده است. (2)

این شهرستان با مختصات ریاضى طبق نقشه زیر با طول جغرافیایى بین 58 تا 59 درجه و عرض جغرافیایى بین 35 تا 37 درجه، محدود است از شمال به شهرستانهاى چناران و قوچان، از جنوب به شهرستانهاى کاشمر و تربت‏حیدریه، از مشرق به شهرستان مشهد و از مغرب به شهرستانهاى اسفراین و سبزوار. (3)

این شهرستان داراى پنج ‏بخش است‏ به نامهای:

  • تحت جلگه به مرکزیت ‏بزغان و دهستانهاى تحت‏جلگه، طاغنکوه، فیروزه.
  • زبرخان به مرکزیت قدمگاه و دهستانهاى اردوغش، اسحاق‏آباد، زبرخان.
  • سرولایت‏به مرکزیت چکنه و دهستانهاى بینالود، سرولایت.
  • میان جلگه به مرکزیت عشق‏آباد و دهستانهاى غزالى، عشق‏آباد، بلهیرات.
  • مرکزى به مرکزیت‏شهر نیشابور و دهستانهاى دربقاضى، ریوند، فضل، مازول. (4)

دشت نیشابور در دامنه کوه بینالود قرار دارد، این رشته کوه در دنباله رشته کوه البرز در جهت ‏شمال‏غربى و جنوب‏شرقى کشیده شده است. مرتفع‏ترین قله این رشته کوه با 3400 متر در شمال نیشابور قرار دارد که در همان حال بلندترین قله خراسان به‏شمار مى‏آید.

دشت مرتفع نیشابور محصور بین کوههاى بینالود و کوه‏سرخ، فلات ایران را به دشتهاى آسیاى مرکزى مرتبط مى‏سازد و این مسیر در طى قرنهاى متمادى همواره یکى از مهمترین شاهراه ها بوده و جهت مسافرت و حمل و نقل و نیز لشکرکشى‏ها مورد استفاده بوده است. متاسفانه طوایف مهاجم نیز از این شاهراه به منظور یورشهاى ددمنشانه خود بهره برده‏اند.

 


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن

دانلود مقاله شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن

 

 

 


«شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن» عنوان مقاله ای است که در شماره 55 فصلنامه مشکوة
به قلم «ابراهیم زنگنه» به رشته تحریر درآمده است، با این مقاله مروری جامع، اما فشرده بر آنچه که در طول تاریخ بر «نیشابور» گذشته است، خواهیم داشت.
شهرستان نیشابور به مرکزیت ‏شهر نیشابور، 9308 (1) کیلومتر مربع وسعت دارد و جمعیت آن طبق سرشمارى سال 1370 هـ . ش، ‏287/399 نفر است. تراکم نسبى جمعیت این شهرستان حدود 42 نفر در کیلومتر مربع مى‏باشد. 632 آبادى مسکون دارد و در قسمت مرکزى استان خراسان واقع شده است. (2)
این شهرستان با مختصات ریاضى طبق نقشه زیر با طول جغرافیایى بین 58 تا 59 درجه و عرض جغرافیایى بین 35 تا 37 درجه، محدود است از شمال به شهرستانهاى چناران و قوچان، از جنوب به شهرستانهاى کاشمر و تربت‏حیدریه، از مشرق به شهرستان مشهد و از مغرب به شهرستانهاى اسفراین و سبزوار. (3)
این شهرستان داراى پنج ‏بخش است‏ به نامهای:
• تحت جلگه به مرکزیت ‏بزغان و دهستانهاى تحت‏جلگه، طاغنکوه، فیروزه.
• زبرخان به مرکزیت قدمگاه و دهستانهاى اردوغش، اسحاق‏آباد، زبرخان.
• سرولایت‏به مرکزیت چکنه و دهستانهاى بینالود، سرولایت.
• میان جلگه به مرکزیت عشق‏آباد و دهستانهاى غزالى، عشق‏آباد، بلهیرات.
• مرکزى به مرکزیت‏شهر نیشابور و دهستانهاى دربقاضى، ریوند، فضل، مازول. (4)
دشت نیشابور در دامنه کوه بینالود قرار دارد، این رشته کوه در دنباله رشته کوه البرز در جهت ‏شمال‏غربى و جنوب‏شرقى کشیده شده است. مرتفع‏ترین قله این رشته کوه با 3400 متر در شمال نیشابور قرار دارد که در همان حال بلندترین قله خراسان به‏شمار مى‏آید.
دشت مرتفع نیشابور محصور بین کوههاى بینالود و کوه‏سرخ، فلات ایران را به دشتهاى آسیاى مرکزى مرتبط مى‏سازد و این مسیر در طى قرنهاى متمادى همواره یکى از مهمترین شاهراه ها بوده و جهت مسافرت و حمل و نقل و نیز لشکرکشى‏ها مورد استفاده بوده است. متاسفانه طوایف مهاجم نیز از این شاهراه به منظور یورشهاى ددمنشانه خود بهره برده‏اند.
در حال حاضر، این دشت، مشهد را به وسیله جاده آسفالته درجه یک و راه‏آهن به تهران مربوط مى‏سازد. در طول زمان چنین موقعیت استثنایى برحسب اقتضا به نفع و یا به ضرر شهر نیشابور بوده است. در دوره‏هاى صلح و آرامش، آبادى، جمعیت و بازرگانى نیشابور به سبب داشتن منابع طبیعى مرغوب از قبیل معادن فیروزه و خاکهاى زراعتى وسیع، رو به گسترش نهاده و برعکس در زمان جنگ چون مورد طمع مهاجمان قرار داشته مورد حملات متعدد واقع شده و رو به ویرانى نهاده است. نشانه‏ها و شواهد امروزى که عبارت از خرابه‏هاى متعدد در اطراف شهر است گستردگى این شهر را در زمانهاى قدیم بخوبى نشان مى‏دهد. (5)
وجه تسمیه نیشابور
قدیمترین سندى که از نیشابور یاد مى‏کند اوستا است که با واژه «رئونت‏» به معنى جلال و شکوه از آن نام مى‏برد. احتمالا این واژه بعدها به کلمه ریوند تبدیل شده که اکنون نام دهستانى از توابع نیشابور است. (6) در برخى از متون دوره اسلامى نام دیگر نیشابور «ابرشهر» آمده است که مسلما این لفظ در دوره‏هاى قبل از اسلام به کار مى‏رفته است. سکه‏هاى مکشوفه، این موضوع را مدلل مى‏سازد. براى نمونه در سکه‏اى که تصویر قباد ساسانى را نشان مى‏دهد کلمه ابرشهر دیده مى‏شود. (7)
بحث درباره کلمه ابرشهر زیاد است از آن جمله برخى «ابرشهر» را از ریشه «اپرناک» گرفته‏اند که مربوط به قوم «پرنى‏» است که اسلاف پارتیان مى‏باشند. (8) بعضى ابرشهر (با سکون ب) گویند که مراد شهرى ابرى یا شهرى مرتفع که به ابرها نزدیک است. این هر دو قول بدون مبنا و اصولا مردود است اگر چه براى سند اول هنوز جاى تامل باقى است اما اگر ابر را فارسى قدیم «بر» به معنى بلند جایگاه و رفیع و بزرگ بدانیم کلمه ابرشهر مقبولتر مى‏نماید. (9)
مسکوکاتى که از دوران باکتریان در افغانستان به جاى مانده از پادشاهى به نام «نیکه‏فور» یاد مى‏کند که دامنه فرمانروایى او تا نیشابور گسترش داشته و به روایتى این شهر را وى بنا نهاده است که بعدها به «نیسه‏فور» و «نیسافور» و نهایتا به «نیشابور» تبدیل شده است. «نیسافور» در گویش عرب به معنى شى‏ء سایه‏دار است و شاید در آن جا درختهایى وجود داشته که سایه‏گستر تارک خستگان بوده است. (10)
واژه نیشابور در دوره ساسانى همه جا به شکل «نیوشاپور» آمده است که آن را به معنى کار خوب شاپور یا جاى خوب شاپور گرفته‏اند زیرا شاپور دوم این شهر را تجدید بنا کرد ولى به روایت اغلب مورخان شاپور اول بانى آن بوده است. اگر مطلب بالا را در مورد نوسازى این شهر قرین صحت ‏بدانیم، کلمه «نیو» مى‏توان به شکل امروزى آن «نو» تعبیر کرد و معنى نیشابور چیزى جز شهر نوسازى شده شاپور نخواهد بود و دیگر دلیلى براى بحث در مورد شاپور اول و دوم وجود نخواهد داشت. زیرا که بعضى از مورخان در انتخاب هر یک از آن دو دچار شک شده‏اند ولى قدر مسلم بانى اولیه باید شاپور اول باشد و پس از وقوع زلزله‏اى شاپور دوم امر به ترمیم و بازسازى آن کرده است و این به هر حال کار نیک شاپور دوم بوده است که به لفظ «نیوشاپور» از آن یاد کرده‏اند. (11)
نیشابور در اوایل اسلام به «ابرشهر» معروف بود که در سکه‏هاى دوره‏هاى اموى و عباسى به همین نام آمده است. «ایران‏شهر» هم گفته‏اند که شاید عنوانى افتخارى براى این شهر بوده است. البته چون یکى از چهار شهر کرسى‏نشین خراسان بود لقب «ام‏البلاد» هم براى خود کسب کرده است. (12)

نیشابور در دوران پیش از اسلام
گفتار فردوسى، قدمت نیشابور را به دورانهاى باستان مى‏برد و شعر وى گواه بر وجود این شهر در اساطیر ملى ایران است. درباره به سلطنت رسیدن کیکاوس مى‏گوید: بیامد سوى پارس کاووس کى
جهانى به شادى نو افکند پى
فرستاد هر سو یکى پهلوان
جهان‏دار و بیدار و روشن‏روان
به مرو و نشابور و بلخ و هرى
فرستاد هر سو یکى لشکرى
یا در هنگامى که کیخسرو از توران‏زمین به ایران مراجعت مى‏کند، فردوسى با این سخن زیبا از نیشابور یاد مى‏کند:
از آن پس به راه نشاپور شاه
بیاورد پیلان و گنج و سپاه
همه شهر یکسر بیاراستند
مى و رود و رامشگران خواستند (13)
در ذکر احوالات اردشیر ساسانى، طبرى مى‏گوید که: «اردشیر بابکان از سواد عازم استخر شد و از آن جا نخست ‏به سکستان و سپس گرگان، ابرشهر، مرو، بلخ، خوارزم و تا انتهاى سرزمین خراسان رفت. او بسیارى از مردمان را کشت و همه مرزهاى شرقى را به اطاعت آورد.»(14)
از گفته فوق احتمالا دو نتیجه به دست مى‏آید. یکى این که ابرشهر در واقع نام اولیه و اصلى نیشابور است، چنان که در صفحات قبل بیان شد و دیگر این که اردشیر همانند دیگر جهانگشایان مردمان بسیارى کشته که لاجرم ابرشهر مستثنا نبوده است و شاید در اثر خرابیهایى که در دوران وى به وجود آمد مردم به نقطه دیگرى در همان نزدیکى پناه بردند و در زمان شاپور اول این محل جدید به نام شاه ایران‏زمین نامگذارى شد.
کتیبه شاپور اول که ویژه پیروزى او در مناطق شرقى ایران است و از مناطق «پرثو»، «مرو»، «هرات‏»، «سغد»، «ابرشهر» نام مى‏برد، دلیل واضحى بر وجود ابرشهر مى‏باشد که به هر حال همانند شهرهاى دیگر یا کاملا به فرمان شاپور درآمد و یا خراجگزار وى شد. (15) حرکت‏شاپور به نیشابور به این صورت بود که پس از حمله ترکان به نواحى شرق که احتمالا بایستى پس از مرگ اردشیر واقع شده باشد و دادخواهى مردم از شاپور اول، «وى با لشکرى جرار بر سر آن اتراک رفت و به محاربه و مقاتله، ایشان را از ملک ایران اخراج کرد و باز به نیشابور آمده و این جا مقام نمود و بناى شهر متصل به قهندز و اقامه شهرستان اخراج و ابراج و تشبیه اساس فرمود و محلات و عمارات به هم وصل کرد و خندق شهر و قهندز به هم متصل کرد. وى بر چهار جانب شهر چهار دروازه مرتب داشت، شرقى، غربى، جنوبى، شمالى. مهندسان را فرمود و طریق بنا به ایشان نمود تا چنان بنا نهادند که چون آفتاب طلوع کرد شعاع آن از هر چهار دروازه شهر طلوع کردمى و آن عجایب بناها بود و به وقت غروب از هر چهار دروازه آفتاب در نظر بودى که پوشیده شدى».‏ (16)
حاکم نیشابورى (متوفى 405 هـ . ق)، صاحب تاریخ نیشابور، نیز از اتصالات محلات و خندق شهر و قهندز یاد مى‏کند که دلیل واضحى بر یکى بودن نیشابور با ابرشهر مى‏باشد. علاوه بر این، براساس آنچه وى ذکر مى‏کند، در واقع نیشابور در زمان شاپور اول بنیاد یافته است، مخصوصا این که در هنگام حفر خندق خبر از یافتن گنجى براى وى آوردند و او همه آن گنج را نفقه کرد و این خود دلیل بر استقرار وى در نیشابور، به هنگام حفر خندق مى‏باشد. درباره حصار و باروى شهر نیشابور که همزمان با حفر خندق انجام شده است مؤلف در جاى دیگر چنین مى‏گوید:
«شاپور اول بر حوالى شهر خارج خندق عمارت آغاز کرد، معماران و عمله مرتب کرد و تکلیفات شاقه فرمود، رعایا عاجز آمدند، معماران را امر کرد که هر روز پیش از آفتاب به سر کارها روند. هر که از رعایا پیش از آفتاب حاضر نشود زنده در میان خشت و گل دیوار گیرند و چنان کردند. و خلق بر آن رنج قرار گرفتند. و بعد از سنین کثیره... استخوان بنى‏آدم از سر تا قدم از میان گل بر خاک مى‏افتاد». (17)
زردشت هم یکى از سه آتشکده معروف ایران را به نام مهربرزین در کوههاى نیشابور ساخت.
نیشابور پس از اسلام
بنا به نوشته مورخان و جغرافی دانان عرب‏زبان مانند ابن‏رسته، مقدسى، اصطخرى، ابن‏حوقل و یاقوت حموى، شهر نیشابور، یک فرسنگ در یک فرسنگ بوده و بازار و میادین و دکاکین و کاروانسراهاى بسیار داشته است که از لحاظ اقتصادى «انبارگاه مال‏التجاره فارس و کرمان و هند یعنى ولایات جنوبى و همچنین رى و جرجان و خوارزم‏» بوده است. در این دوره یعنى در قرون وسطى ایالت‏خراسان به چهار قسمت‏یعنى چهار ربع تقسیم مى‏گردیده و هر ربعى به مرکزیت‏ یکى از چهار شهر بزرگ نیشابور، مرو، هرات و بلخ خوانده مى‏شده و در زمانهاى مختلف یکى از این شهرها مرکزیت تمام خراسان بزرگ را به عهده داشته و چنان که گفته خواهد شد نیشابور نیز از زمان طاهریان به بعد به عنوان پایتخت انتخاب گردیده است و گفته‏اند که: «این شهر از قاهره قدیم (فسطاط) بزرگتر و از بغداد جمعیتش بیشتر و از بصره جامعتر و از قیروان عالیتر بوده و 44 محله داشته و 50 خیابان اصلى و مسجدى ممتاز و کتابخانه‏اى با شهرت جهانى و یکى از چهار شهر شاهى امپراطورى خراسان بوده است».‏ (18)
ورود اسلام به نیشابور
در سال‏17 یا23 هجرى، عمربن خطاب خلیفه دوم احنف‏بن قیس را براى فتح خراسان فرستاد و پس از آن در سال 32 هجرى عثمان بن عفان خلیفه سوم عبدالله بن عامر را به خراسان گسیل داشت و چنان که حاکم نیشابورى مى‏نویسد: «در زمان خلافت عثمان کنارنگ مجوس که والى خراسان بود به عبدالله عامر نامه نوشت و او را از مرگ یزدگرد پادشاه ساسانى آگاه ساخت و به خراسان دعوت نمود. عبدالله عامر به‏سرعت رهسپار خراسان شد و با لشکر خود عازم نیشابور گشت. اما روایت دیگر چنین است: موقعى که ابن‏عامر به نیشابور رسید مردم نیشابور به ریاست‏ برزان‏جاه که والى آن حدود بود در مقابل اعراب به جنگ برخاستند و یک ماه تمام مقاومت کردند و چون فصل زمستان بود و سرما شدت یافت، ناچار سپاه عبدالله بن عامر از اطراف نیشابور برخاستند و به طرف ازغند که هواى معتدل‏ترى داشت رهسپار شدند ولى پس از چندى سپاهیان عرب به ریاست عبدالله خازم به سوى نیشابور بازگشتند و در این نوبت‏ برزان‏جاه شکست‏خورد و متوارى شد و کنارنگ فرمانرواى نیشابور از در صلح درآمد و قبول کرد که معادل هفت هزار درهم خراج بدهد.
سپس عبدالله عامر به شهر نیشابور آمد و در محله شاهنبر سکونت گزید و در همان محله مسجدى بر روى آتشکده ساخت و سرایى براى خود بنا نهاد. چون عبدالله عامر به سفر حج رفت قیس بن هیثم را از طرف خود در نیشابور گذاشت، در این وقت قارن که مرزبان قومس و گرگان بود به نیشابور لشکر کشید و آنجا را تصرف کرد ولى بعد از چندى عبدالله خازم او را شکست داد و به قتل رسانید و مجددا نیشابور را تصرف نمود و از طرف خلیفه سوم به حکومت نیشابور منصوب شد.
در سال‏96 هجرى سلیمان عبدالملک حکومت‏خراسان را به یزیدبن مهلب داد و بعد از او در سال‏99 هجرى عمربن عبدالعزیز به خلافت رسید، جراح‏بن عبدالله را به خراسان فرستاد و پس از چندى در سال 120 هجرى هشام بن عبدالملک امارت خراسان را به نصرسیار سپرد که وقایع فراوانى در نیشابور پدید آمد. (19)
نیشابور پایتخت کشور
در سال 131 هـ . ق، ابومسلم خراسانى، نهضتى در خراسان بر ضد خلافت‏ بنى‏امیه به وجود آورد و با قیام متهورانه خود به نیشابور آمد و حاکم آن شهر گردید. وى در مدت حکومت‏خویش مسجدى در نیشابور ساخت و قصد رونق بخشیدن به این شهر را داشت اما در سال 138 هـ . ق در بغداد به تحریک منصور خلیفه عباسى مقتول گردید و بدین‏سبب چندى پیشرفت نیشابور متوقف شد.
اما چون خراسان در اوایل قرن سوم هجرى به سال 205 قمرى در حیطه اقتدار طاهر ذوالیمینین درآمد، وى در مشرق ایران حکومت مقتدرى به هم رسانید و مستقلانه در خراسان به حکومت پرداخت. وى به هنگام خطبه نماز جمعه نام خلیفه عباسى را از خطبه انداخت اما همان شب درگذشت و پسرش طلحه به امارت خراسان و سیستان رسید و سپس در سال‏213 ه . ق که طلحه وفات یافت ‏برادرش عبدالله بن طاهر جانشین وى گردید و در سال 215 هجرى قمرى شهر نیشابور را به پایتختى اختیار نمود و در آنجا آبادانى فراوان کرد. مخصوصا به رونق کشاورزى و حفر قنوات و اصلاح امر آبیارى و احداث ساختمانهاى جدید و ایجاد دهات بسیار در منطقه همت گماشت و نیز شهر و قصر معروفى به نام شادیاخ ساخت و این شهر در زمان او و خاندانش اهمیت فوق‏العاده‏اى یافت. (20)
علت‏ساختن شهر شادیاخ
عبدالله بن طاهر که به امارت رسید در بیرون شهر نیشابور براى خود باغ و قصرى به نام شادیاخ ساخت و لشکریان او در شهر نیشابور سکونت داشتند. و چون جایى براى سکونت‏ سپاهیان خالى نبود. ناچار به منازل مردم وارد مى‏شدند، بدیهى است عموما از این که یک نفر سپاهى در خانه آنها سکونت مى‏کرد در رنج و ناراحتى بودند لیکن جرات دم‏زدن نداشتند. ناگزیر این تعدى و رسم بد را تحمل مى‏کردند تا این که یک نفر از افراد لشکر عبدالله‏بن طاهر با اسبش به خانه تازه‏دامادى وارد مى‏گردد و با توجه به عروس جوان قصد تجاوز به خاطرش مى‏رسد و به داماد مى‏گوید اسبم را ببر آب بده، تازه داماد به جاى این که خود اسب را ببرد به واسطه عدم‏اطمینان، به تازه عروس مى‏گوید تو اسب را براى آب دادن ببر. نوعروس که مطلقا از اسب و آب دادن و تیمار آن آگاهى نداشت ‏با وحشت و ترس افسار اسب را مى‏گیرد و از منزل خارج مى‏شود، ولى از حسن اتفاق امیر عبدالله از آن راه مى‏گذشته و مى‏بیند زنى افسار اسبى را گرفته و با حالت ترس و وحشت اسب را مى‏برد و امیر عبدالله متوجه مى‏شود که این زن و اسب با یکدیگر تناسبى ندارند، لذا جریان را از زن مى‏پرسد، او جواب مى‏دهد خدا امیر را بکشد که مرا به چنین وضعى دچار کرده است. عبدالله طاهر مى‏پرسد: شوهر دارى؟ جواب مى‏دهد تازه‏عروسم. دوباره مى‏پرسد: چرا شوهرت اسب را براى آب دادن نمى‏برد. پاسخ مى‏شنود از دو جهت مرا وادار به این کار کرده است زیرا یک نفر از لشکر امیر در منزل ما است، اگر شوهرم اسب را به آب ببرد شاید آن مرد سپاهى در غیاب او به من تعرض کند. دیگر این که در موقع نبودن شوهرم در خانه ممکن است این مرد از خانه چیزى بدزدد. امیر عبدالله از این پرسش و جواب سخت ناراحت مى‏شود و فورا دستور مى‏دهد تمام لشکریان از منازل مردم خارج شوند و در اطراف باغ شادیاخ براى خود خانه بسازند و این پس اگر سپاهى به منزل مردم وارد شود خون او مباح باشد. (21)
در اوایل نیمه دوم قرن سوم هجرى یعنى در سال‏259 هـ . ق یعقوب لیث صفارى نیشابور را به تصرف درآورد ولى پس از مرگش عمروبن لیث صفارى در سال‏ 279 هجرى نیشابور را پایتخت‏ خویش قرار داد و او نیز عمارات زیادى بر شهر افزود. بعد از عمرولیث، ‏خراسان به دست‏ سامانیان افتاد. در زمان این سلسله هم نیشابور کماکان پایتخت‏ بود و تنها ناحیه مرکزى خراسان به‏شمار مى‏رفت. (22)
پس‏از سامانیان حکومت‏ به دست غزنویان افتاد و در این دوران نیشابور فقط مرکز ایالت‏بود و از غزنین تبعیت مى‏کرد. بعد، نیشابور در حیطه اقتدار سلجوقیان درآمد و در سال‏429 هـ . ق طغرل‏بیک شهر را گرفت و پایتخت ‏خود قرار داد و این شهر منزلت قبلى خود را از سرگرفت اما چون طغرل درگذشت جانشین وى آلب‏ارسلان دربارش را به اصفهان برد ولى دوره‏هاى طویلى از ایام حکومت‏خویش را در نیشابور مى‏گذرانید. مقارن همین زمان یعنى در سال‏437 ه . ق که ناصرخسرو علوى از این ناحیه مى‏گذشت، نیشابور را در اوج شهرت و اعتبار مى‏دید، رونق بازرگانى نیشابور به حدى بود که در سرزمین عربستان تمامى داد و ستدهاى بازرگانى با سکه‏هاى طلاى نیشابور صورت مى‏گرفت.
نیشابور در زیر لواى حکومت ‏سلاجقه بویژه در دوران سلطنت ملکشاه سلجوقى (465-485 هـ . ق)، به همت‏ خواجه نظام‏الملک طوسى (م 485 ه . ق)، وزیر فرهنگ‏پرور و روشنفکر این سلطان، از لحاظ تمدن و مرکزیت علمى به حق شهره آفاق گشت و نظامیه‏اى که جنبه دانشگاههاى کنونى داشت در نیشابور بنیاد گردید و تعداد13 کتابخانه که مهمترین آنها حدود پنج هزار جلد کتاب داشت‏ به وجود آمد. و بدین جهت این شهر عنوان «دارالعلم» به خود گرفت و سالهاى متمادى مرکز تجمع علما و دانشمندان کشور بود. (23) به طور کلى مى‏توان گفت که نیشابور پس از سلجوقیان تا حمله مغول پیوسته دارالملک و مرکز ایالت‏خراسان بزرگ بوده است.



فتنه غز در نیشابور
طایفه غز مانند سلاجقه از ترکمانان مسلمان ساکن ماوراءالنهر بودند که پس از تسلط قراختاییان بر این دیار به حوالى بلخ آمدند. امیر قماچ حاکم دست‏نشانده سلطان سنجر از آنان خواست که آن جا را ترک کنند. ولى آنان ابا نمودند و از قماچ خواستند که با دادن باج و خراج در مراتع بلخ بمانند و چون این امر میسر نگردید با قماچ به جنگ پرداختند و بلخ را نیز غارت نمودند و سپس با سلطان سنجر از در عذرخواهى درآمدند و حاضر شدند که اگر سلطان ایشان را در چراگاه هاى موردنظرشان آزاد بگذارد هر سال، پول و حشم فراوان به خدمت او بفرستند. سنجر زیربار نرفت و با حدود یکصدهزار مرد جنگى عازم دفع آنها شد.
سنجر ابتدا در محرم سال 548 شکست ‏خورد و بار دیگر در جمادى‏الاول همین سال در نزدیک مرو لشکر سلطان سنجر مورد حمله قرار گرفت و امیر قماچ در این جنگ به قتل رسید و سنجر و همسرش را به اسیرى گرفتند و سپس مرو و بلخ و طوس و نیشابور را قتل عام کردند و بسیارى از علما و زهاد و متقیان نیشابور را به شهادت رسانیدند و این شهر را نیمه‏ویران نمودند.
از جمله خرابی هاى جبران‏ناپذیرى که در این هجوم بر نیشابور وارد آمد غارت کردن کتابهاى هفت کتابخانه، سوزانیدن پنج کتابخانه بزرگ و معروف شهر، ویران کردن بیست و پنج دارالعلم و مهمتر از همه آنها مسجد معروف به عقلا بود که به گفته پاره‏اى از مورخان پنج‏هزار جلد کتاب داشت. درباره خرابی ها، مورخان سخنان زیادى گفته‏اند از جمله خاقانى شاعر نغزگوى و سخن‏سنج در قصیده‏اى این ابیات را سروده است:
آن مصر معرفت که تو دیدى خراب شد
وان نیل مکرمت که شنیدى بر آب شد
آن کعبه وفا که خراسانش نام بود
اکنون به پاى پیل حوادث خراب شد
امراى سنجر در مدت سه سال اسارت او ولیعهدش را به نام سلیمان‏شاه در نیشابور به سلطنت نشاندند و چون او مردى سست‏عنصر بود از ترس غزها در ماه صفر سال‏549 به عراق رفت و باز امراى سنجر رکن‏الدین خاقان محمود خواهرزاده سلطان را از ماوراءالنهر به خراسان دعوت نمودند و در نیشابور خطبه سلطنت ‏به نام او خواندند. در همین ایام بود که یکى از غلامان قدیم سلطان به نام «مؤید آى ابه‏» نیشابور و طوس و نساء و ابیورد و بیهق و دامغان را تحت امر خود درآورد و در نیشابور مستقر شد و غزان را از این نواحى بیرون کرد و سرانجام پذیرفت که با دادن خراجى سالیانه به خاقان محمود این نواحى مستقل باشد. در این بین (اوایل سال 551 ق) سنجر به تدبیر یکى از امرا از چنگ غزها رهایى یافت اما چیزى نگذشت که در 14 ربیع‏الاول سال 552 در مرو شاهجان درگذشت و در همان جا مدفون گردید. (24)
نیشابور در آتش
ناگفته نماند که در سال 538 یا 548 هجرى قمرى قبل از حمله غزها شهر نیشابور طعمه حریق گردیده بود و آنچه بجا مانده بود در حمله ترکان غز نابود شد و مردم ناگزیر شهر را به کلى ترک کردند و شهر دیگرى در حومه محل سابق که عبد الله بن طاهر ساخته بود بنا نمودند. (25)
فتنه مغول در نیشابور
در سال 618 هـ . ق، طغاچار نویین داماد چنگیز مغول در نواحى نیشابور به نهب و غارت مشغول گشت و مردم نیشابور با وى به جنگ پرداختند و در یک روز هزار نفر از طرفین به قتل رسیدند ولى در وقت مراجعت از قضا تیرى به سوى طغاچار انداخته شد که بر اثر جراحات وارده از پاى درآمد.
مردم نیشابور چند روز بعد متوجه شدند که در این جنگ داماد چنگیز کشته شده و چنگیزیان دست از آنها برنخواهند داشت، لذا به سرکردگى شرف‏الدین امیر مجلس حاکم نیشابور متحد و هم قسم شدند که تا جان در بدن دارند از پاى ننشینند و تسلیم نشوند.
تولى‏خان، پسر چنگیز، که این خبر را شنید پس از فتح مرو با لشکریان خود به نیشابور آمد و به همه امراى سپاه خودش اعلام کرد که چنگیز گفته است چون مردم نیشابور طغاچار را کشته‏اند هیچ یک نباید زنده بمانند و شهر باید خراب شود و در محل جو کاشته شود، لذا سپاهیان که در خونریزى بى‏همتا بودند شهر را در روز چهارشنبه نیمه ربیع‏الاخر با سه هزار چرخ‏انداز و صد منجنیق و عراده و چهارصد نردبان و هشتصد نفت‏انداز و دو هزار و پانصد خروار سنگ محاصره کردند.
شرف‏الدین نیز، در مقابل، بر هر در دروازه نیشابور دوازده هزار مرد جانباز و تیرانداز تعیین نمود. مدت هشت ‏شبانه‏روز از دو طرف در کوشش و کشش بودند و عده‏اى بى‏شمار از طرفین به قتل رسیدند و نیز چند تن از امراى نامدار تولى‏خان کشته شدند. در این موقع حاکم نیشابور به اتفاق ائمه و اعیان و اصول و کلانتران نیشابور قاضى ممالک خراسان مولانا رکن‏الدین على بن ابراهیم مغیشى را به نزدیک تولى‏خان فرستادند و اظهار تبعیت و خراجگزارى کردند ولى تولى‏خان قبول ننمود و قاضى را نگهداشت.
«روز دیگر بعد از برگزارى نماز جمعه در نیشابور، تولى‏خان در اطراف شهر گشتى زد و به سپاهیان خود گفت مى‏خواهم امشب این شهر را گرفته باشید. لشکریان به یکباره حمله آوردند و مجانیق و خرکها را پیش بردند و نفت‏اندازان نفاتى کردند و از در نشیب و فراز و درون و برون و جوان و پیر غلغله و نفیر و ولوله شهیق و زفیر به اوج رسید» و از هفتاد نقطه دیوارهاى شهر را سوراخ کردند و قریب ده هزار سرباز مغول تا صبح به خونریزى پرداختند و صبح شنبه همسر طغاچار (دختر چنگیز) با ده هزار سوار وارد شهر شد و از روز شنبه تا چاشتگاه چهارشنبه قتل و غارت کردند و همه مردم را به جز چهار کمانگر کشتند و حتى سگها و گربه‏ها را کشتند و باروى شهر را کوفته و مناظر و منازل و حصارها و همه قصرها را با زمین هموار ساختند و هفت‏شبانه‏روز بر شهر آب بستند و سپس جو کاشتند و تا سبز شد توقف نمودند. مدت 12 شبانه‏روز شمارش مقتولان به طول انجامید و یک میلیون و هفتصد و چهل و هفت هزار مرد به استثناى زنها و اطفال به شمارش درآمد. (26)



نیشابور بعد از حمله مغول
پس از حمله مغول تا چند سال شهر نیشابور خالى از سکنه بود و در قراء و قصبات و دهات آن محصولى کشت نمى‏شد و این سرزمین حاصلخیز سالها بى‏حاصل و بى‏ثمر افتاده بود. در اواخر دوران فرمانروایى مغول غازان‏خان و سلطان ابوسعید براى مسکون ساختن شهرهاى ویران خراسان و آبادى مزارع اقدام نمودند و از جمله در شهر نیشابور چه در زمان آنها و چه در ایام حکومت‏سربداران عمارات و مساکنى ساخته شد و مردم از گوشه و کنار فراهم آمدند و دهات و مزارع را دایر کردند و چون شهر قدیم نیشابور به کلى از میان رفته بود، شهر جدید را در طرف شمال و مغرب شهر قدیم به وجود آوردند، اما آن نیشابور قدیم که سالها دارالعلم عالم اسلامى و قبله‏گاه انام بود با آن همه رجال و شخصیتهاى بزرگ معدوم و نابود شده بود و دیگر نمى‏توانست‏به جاى خود بازگردد. دگربار زلزله پیکر شهر را درهم کوبید و هزاران نفر در این حادثه از بین رفتند و چنان ترس بر بازماندگان از زلزله غالب آمد که این شهر مصیبت‏بار را ترک کرده و روزها در نواحى اطراف به سر مى‏بردند. (27)
زلزله‏هاى نیشابور
الحاکم ابوعبدالله محمدبن عبدالله نیشابورى صاحب تاریخ نیشابور مى‏نویسد که در حواشى تاریخ یمینى که در سال چهارصد و اندى از هجرت نوشته شده آمده است که نیشابور از ابتداى بناى ‏آن تا تاریخ مؤلف کتاب هجده‏ مرتبه به زلزله ویران شده و مرتبا آباد گردیده و موقعیت‏خود را از لحاظ سیاسى،اقتصادى‏ و فرهنگى البته اندکى کمرنگ‏تر از گذشته‏اش، به دست آورده است.
بعد از زلزله‏هاى هجده‏گانه مذکور که تاریخ وقوع هیچ یک از آنان ذکر نشده زلزله سال 530 هجرى روى داد که در اثر آن شهر ویران شد. زلزله‏اى دیگر در سال 555 هجرى، هفت‏سال بعد از واقعه آتش‏سوزى و فتنه غزها به وجود آمد که شهر را بکلى خراب کرد و مردمى که باقى ماندند به شادیاخ رفتند. زلزله دیگرى که مى‏توان آن را مهیب ترین زلزله‏ها دانست زلزله سال‏ 666 هـ . ق است که در شب جمعه رخ داد که در اثر آن از جمعیت نیشابور تنها هفتاد نفر که در صحرا بودند زنده ماندند. زلزله دیگر که مى‏توان آن را آخرین زلزله ویرانگر منطقه دانست، زلزله سال 808 هـ . ق است که یکشنبه، آخر جمادى‏الاول به وقوع پیوست؛
اندر سه زمان سه زلزله واقع گشت
بر پانصد و اند آنک شد شهر چو دشت
شش سال فزون دوم و ره از ششصد و شصت
از زلزله بار سوم هشتصد و هشت (28)
ابوالقاسم طاهرى مى‏نویسد دشوار است اطمینان حاصل کرد که پس از هجوم مغولان شهر جدید نیشابور را در کدام محل بنا کردند و شهرى که جهانگرد مغربى ابن بطوطه در سده هشتم هجرى وصف مى‏کند در کجا قرار داشته است. از آنجا که در ناحیه شادیاخ ویرانه‏اى به چشم نمى‏خورد احتمال دارد که نیشابور جدید را در محل شهر قدیمى‏تر نیشابور ساخته باشند. آنچه این فرض را محتمل تر مى‏سازد بقایاى بازار قدیمى است که به فاصله کمى در سمت غربى تپه آلب‏ارسلان قرار دارد. زلزله، نیشابور قدیم را چنان ویران کرده است که اکنون جز چند تل خاک چیز دیگرى از آن شهر پدیدار نیست. محل جدید شهر نیشابور سه یا چهار میلى شمال و شمال غربى شادیاخ واقع است. به فاصله 24 میلى جنوب شرقى شهر جدید نیشابور آثارى برجاى مانده است که تصور مى‏شود از آن نیشابور عهد ساسانى باشد. 

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  41  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شهرستان نیشابور و مهمترین وقایع تاریخ آن