اختصاصی از
فی ژوو مقاله نظام نشانه ها در پوشش - 22 صفحه وورد دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
چکیده:
اگر پوشش را یک عمل اجتماعی و معنادار فرض کنیم، نه صرفاً شیوهای برای محافظت از بدن، باید آن را در قالبهای تحلیلی معطوف به معنای اجتماعی، تفسیر نمائیم. نگاه به پوشش به مثابه یک امر نمادین و تلاش برای درک نمادها و کشف معانی به ما کمک میکند تا زاویة جدیدی از این مسأله پرحاشیه دریابیم. توجه به «قواعد» در اعمال اجتماعی و نیز ویژگی قراردادی نمادها در نشانهشناسی، میتواند هم تغییرات تاریخی پوشش را تا حدی تفسیر کند و هم تفاوت نگاه به پوشش و لباس را در گروههای مختلف و خرده فرهنگ های گوناگون جامعه نشان دهد. توجه به «قاعدهمند»بودن پوشش و ویژگی نمادین و قراردادی پوشش، اگر در تحلیلهای سیاستگذاران فرهنگی قرار گیرد، می تواند به هدف گیری صحیح سیاستگذاری فرهنگی کمک کند.
واژگان کلیدی:
پوشش، قواعد، نماد، نشانه، قرارداد، گفتمان، سنت، مدرنیته، مُد
1) مقدمه
از زمانی که رضاخان تصمیم به اجباری کردن لباس «فرنگی» برای مردان و زنان گرفت و متعاقب آن خواست تا حجاب را از زندگی روزمرة ایرانیان حذف کند، تاکنون، مسأله لباس و سبکهای پوشش در صدر مسائل فرهنگی جامعه ما بوده است. البته وقوع انقلابی دینی که اصل را بر تغییر فرهنگی نهاده و رایحهدار بودن در مقولههای فرهنگی نظیر هویتیابی که از نظر برخی انقلابیون امالمسائل تلقی میشد (رک. سعید، 1383 و فارسون و مشایخی، 1379)، در مسألهسازی پوشش اهمیت فراوانی داشته است. البته روندهای جهانی اقتصاد و اطلاعات نیز به این مسأله دامن زدهاند. پای دیگر این مسألة هزارپای، در حوزة مطالعات مربوط به زنان است. به هرحال، قریب به هشتاد سال است که معارضههای سیاسی و فرهنگی بر سر موضوع لباس و پوشش، بر مسائل فرهنگی کشور ما سایه افکنده و هر از چندگاهی چون ماری که از لانه برون میآید، خود را در صدر سیاستهای فرهنگی کشور قرار میدهد.
اگر مسأله پوشش را عمومیت بیشتری بخشیم و ذیل مسائل مربوط به مدیریت کالبدی بررسی نمائیم، این مسأله، یکی از مسائل جدی نظریه جامعهشناسی معاصر است، لذا میتوان آن را مسألهای انسانی و جهانی قلمداد کرد. برای مثال میتوان از «بوردیو»[1]، «فوکو»[2] و «گیدنز»[3] در جامعهشناسی و «مری داگلاس»[4] در انسانشناسی نام برد که در این زمینه آگاهیهایی ارایه دادهاند (رک. اسکات و لوپز، 1384؛ گیدنز، 1381؛ موریس، 1383 و فکوهی، 1382).
با این حال به نظر میرسد در حوزه نظریهپردازی در کشور ما، هنوز نقاط و زاویای مغفول بسیاری وجود دارد. این نوشتار درصدد است به سهمی در گشایش زاویهای نوین برای تحلیل این مسأله داشته باشد.
1- معناداری پوشش
مفروض اصلی این نوشتار آن است که پوشش شامل همه انحای پوشیدن لباس و انواع مختلف پوشاک، یک امر «معنادار» است. معناداری یک امر اجتماعی متضمن دست کم سه شرط است؛ اولاً، همانطور که «ویتگنشتاین»[5] تأکید دارد، معناداری، مستلزم وجود قواعد است؛ به عبارت دیگر رفتار معنادار، قاعدهمند است. البته اگر بر رویکرد ویتگنشتاین (متأخر) وفادار بمانیم، باید تأکید کرد که معنا را فقط در سطح کردار اجتماعی میتوان یافت. لذا سخن از معنای غیر اجتماعی بلاموضوع است. (رک. تریگ، 1384، وینچ، 1376، اکبرزاده، 1383). بنابراین برای فهم هر امر معنادار باید فهمی از قواعد داشت.
از سوی دیگر، هر معنای ذهنی، مستلزم وجود یک رابطه دلالتی است. لذا در هر امر معناداری باید به دنبال دال و مدلول (یا مدلولها) گشت (گرچه رویکرد نشانهشناختی تنها رویکرد معنیشناسی نیست) (رک. صفوی،1383). البته در رویکرد عامه، معناداری، میتواند شامل سویههای احساسی و خیالی نیز باشد. در بسیاری موارد، برای کنشگران جامعه، تداعی خاطرات، تصاویر، تخیلات و وجود کانونهای عاطفی و احساسی و در ضمن احساسهای زیباییشناختی معطوف به، یک امر، دال بر معناداریاند. این جا نوعی ذهنیت شخصی نسبت به معنا وجود دارد که نمیتوان آن را به جرأت تحت سیطره کامل قواعد اجتماعی دانست. گرچه در این نوشتار این وجه از معناداری نیز مورد تأمل قرار خواهد گرفت؛ البته تلاش برای اثبات فرض معناداری پوشش، مستلزم تحلیل مسأله در سه بعد مذکور است.
2- پوشش، نشانه و قرارداد
نشانهشناسی سوسوری بر آن است که هر رابطة دلالتی یا به عبارت دیگر، رابطة دال و مدلولی در هر نشانه، «قرادادی» است. رویکرد مهم «فردیناند دو سوسور»[6] در نشانهشناسیاش آن است که او نشانهشناسی را علم بررسی نشانههای منفرد نمیداند. نشانهشناسی، دانش بررسی نظامهای نشانهای است که پدیدههایی اجتماعیاند. لذا نشانهشناسی در سنت سوسوری، همیشه دانشی ساختارگرا بوده است (فکوهی 1382، کالر 1384 و صفوی1383). هویت نسبی نشانهها در برابر یکدیگر، اصل اساسی ساختارگرایی سوسوری است. بدین معنا که یک نشانه آن چیزی است که دیگران نیستند.
از این منظر، پوشش به عنوان یک عنصر معنایی و نمادین، دارای همین خصلتهای نشانهای است. اما معنای پوشش از کجا اخذ میشود؟ چگونه میشود که تکههای کوچک و بزرگ دوختهشدة پارچه با رنگهای مختلف و نحوة استقرار آنها بر بدن، میتواند آنقدر معنادار شود که موضوع بحثهای طولانی فرهنگی و اعتقادی قرار گیرد؟ توجه به ماهیت نشانهای پوشش شاید بتواند زوایای تاریک بحث را روشن کند.
چراغهای راهنمایی مثال گویایی برای رویکرد ما هستند. چراغهای راهنمایی فی نفسه هیچ معنایی ندارند، امّا در موقعیت خاص خیابان، در چارچوب یک سری «قرارداد»های خاص، «نشانه»های وضعیتهای مختلف هستند. قرارداد، عنصر اساسی جامعه و روابط انسانی است؛ همانطور که سوسور میگوید حتی زبان نیز یک امر قراردادی است. قرارداد، در فحوای خود یک ویژگی اصلی را حمل می کند؛ قراردادها اختیاریاند؛ بدین معنا که همیشه برایشان امکان تغییر وجود دارد. وقتی میگوییم نشانهها قراردادیاند همین معنا را در نظر داریم. باید توجه داشت که قرارداد همیشه جنبهای آشکار ندارند، در واقع در بیشتر مواقع قراردادها را باید کشف کرد. افراد جامعه، اغلب بیآنکه بدانند در قراردادهایی زندگی میکنند که عموماً به هیچ وجه امکان فسخ آن ها وجود ندارد، لذا، دیگر این قراردادها نیستند که عمل میکنند، بلکه وضعیتهای طبیعی و الزام آور زندگی عمل میکنند؛ چرا که تغییر قراردادها، مستلزم تفهیم آنها به تکتک افراد جامعه و سپس فسخ آنها با توافق تمامی ایشان است. این موضوع وقتی میسّر است که منزلت افراد و میزان قدرت و وزن آنها یکی باشد، در حالی که همیشه کانونهای قدرت از یک سری قراردادها به شدت دفاع میکنند و آنها را الزامی میدانند. بههرحال در بیشتر مواقع قراردادها جنبهای ساختاری، متصلب و الزامآور دارند. گیدنز به همین جنبة ساختاری و البته امکان آزادی از آن و عاملیت کنشگر در جامعه اذعان دارد (کرایب 1382، گیدنز 1380، ریتزر 1382).
دانلود با لینک مستقیم
مقاله نظام نشانه ها در پوشش - 22 صفحه وورد