فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مراحــل ساخــت تونلهــای بــزرگ

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله مراحــل ساخــت تونلهــای بــزرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 


مطالعات اولیه ؛
ابتدای مسیری را که می خواهند در آن تونل حفاری شود را مورد بررسی قرار می دهیم . به این صورت که هیاتی از مشاورین ، طراحان و نقشه بردران مسیر را بصورت هوایی یا زمینی بازدید کرده و سه مسیر پیشنهادی در نظر گرفته می شود بعد در دفتر فنی این سه مسیر از نظر های مختلف مورد بررسی قرار می گیرد و بهترین مسیر از بین آنها انتخاب می شود .
مسیر انتخاب شده توسط مهندسین زمین شناس مورد بررسی قرار میگیرد و در فواصل مختلف از کوه نمونه برداری می کنند و آنها را در آزمایشگاه مورد بررسی قرار می دهند ، و گسلهای موجود در منطقه را شناسائی و نوع حرکت آنها را مشخص می کنند ، سپس نقشه ای از مقطع طولی کوه انتخاب کرده و روی آن جنس نوع سنگها ، محل گسلها و مقاطع ریزشی را مشخص می کنند .
در مرحله بعد مسیر توسط نقشه برداران میخ کوبی می شود و از هردو طرف کوه مورد بررسی قرار می گیرد و بعد از مثلث بندی کردن مراحل ساخت تونل شروع می شود .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ابتدا قسمتهای کم ارتفاع در دو سرکوه که از سنگهای شکننده و ترک دار می باشند را از هرد و طرف ابتدا و انتهای تونل کوه بری کرده تا مقاطع اصلی تونل که سطحی تقریباً یکپارچه است بدست آید .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

در تونل های بزرگ حفاری از هر دو طرف کوه شروع می شود و این عمل آنقدر ادامه پیدا کرده تا هر دو حفره تونل به هم برسند .
درموقع حفاری باید مرتباً مسیر از هر دو طرف توسط نقشه برداران بررسی شود چون اگر اشتباهی در این مرحله صورت گیرد وتونل از هر دو طرف به هم نرسد چه از نظر اختلاف ارتفاع و چه از نظر مقطع چپ وراست ، عواقب جبران ناپذیری را به همراه دارد .
حفاری در دو مرحله انجام می شود . به این صورت که اول سطح بالائی تونل که تقریباً 3/2 ارتفاع تونل می باشد را حفاری کرده و بعد از اتمام کار شروع به کف برداری یعنی 4/1 پائین تونل می کنیم .
ارتفاع حفاری اولیه تونل باید به اندازه ای باشد که ماشینهای سنگین بتوانند برای تخلیه سنگهای تونل براحتی در آن حرکت کنند .

 

چگونگی حفاری :
این عمل بوسیله مته های دستی و یا دستگاههای حفاری و چالزنی از جمله ارتراک و درل واگن صورت می گیرد .
باید ابتدا مقطعی را که می خواهیم چالزنی کنیم در سطح اولیه مقطع تونل خط کشی کنیم بعد محل چالها روی سطح مشخص شود و سپس چالها را به طول و مقطع مناسب حفر کنیم . سپس داخل آن را با دینامیت و مواد آمفو پر کرده و چاشنی گذاری کنیم و آنگاه خاک سرند شده مرطوب ریخته و بکوبیم .
این کار را برای هر یک از چالها انجام داده و سیمهای آنها را به هم وصل کرده ، و بوسیله سیمی بلند و دور از محل انفجار برق یا باطری را وصل می کنیم و انفجار صورت می گیرد .

 


نحوه چاشنی گذاری؛
در موقع چاشنی گذاری و استفاده از مواد منفجره چه از نظر مقدار ، فاصله چالها و ترتیب بندی انفجار باید دقت زیادی کرد .
از نظر مقدار مواد جداولی وجود دارد که می توان به آنها رجوع کرد و آنها را مورد استفاده قرار داد ولی با توجه به مختلف بودن جنس سنگها و مواد منفجر بهتر است از روش تجربی مقدار موارد را بدست آورد .
اگر در مقدار مواد دقت نشود ، چه کم و چه زیاد خسارت را به همراه دارد اگر مقدار مواد کم باشد مقاطع مورد نظر به میزان دلخواه حفاری نمی شود و لازم به انفجار مجدد می باشد و این امر از نظر وقت و مقدار مواد اقتصادی نیست ، و اگر مقدار مواد زیاد باشد . اولاً ممکن است موجب ریزش تونل شود و ثانیاً مقدار ریزش تونل باید بعداً‌ توسط بتن یا سنگچین تا سقف خود کوه پرشود و این عمل هم از نظر هزینه و وقت به ضرر می باشد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 


از نظر چاشنی گذاری :
چاشنی به چند گروه تقسیم بندی می شوند مهمترین آنها چاشنی فوری و تاخیری می باشد که چاشنی های تاخیری نیز بر اساس سرعت زمان انفجار آنها به یک ناحیه ، دو ثانیه و . . . تقسیم بندی می شوند ، پس باید تربیت چاشنی گذاری رعایت شود . مثلاً‌ در ترانشه ها چاشنی ها باید به ترتیبی کارگذاشته شوند که از بالا به پائین منفجر شوند تا بهترین کاربری را دارا باشند و استفاده بهینه از مواد و مصالح شود .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فاصلــه چـــالها :
فاصله چالها باید به نحوی باشد که شعاع انفجار هر چال ، شعاع انفجار چال بعدی را پوشش دهد تا مقطع دلخواه تخریب شود .
بعد از هر انفجار سنگهای خرد شده بوسیله لودر و کامیون به بیرون از تونل حمل می شود . اگر سنگهای خرد شده دارای مقاوت کافی باشند می توان از این سنگها برای مصالح بتن و غیره استفاده کرد . برای این کار می توانیم مقدار مواد منفجره را افزایش داده و یا چالها را به هم نزدیک کنیم تا مصالح ریز بدست آید . این کار چند مزیت دارد ، اول اینکه ازنظر تعداد دفعات حمل ونقل به نفع بوده و استفاده بهینه از مصالح تونل می شود و دیگر اینکه دانه های سنگی که دربتن استفاده می شود صد درصد در همه جهت شکسته و عاری از خاک می باشند .

 

کـف بــرداری تــونل :
بعد از حفاری قسمت فوقانی تونل و رسیدن دو طرف تونل به هم نوبت به کف برداری تونل می شود این کف برداری همانند مقطع فوقانی تونل توسط چالزدن وانفجار صورت می گیرد با این تفاوت که این بار چالها به جای افقی بصورت عمودی و یا مایل زده و انفجار می شوند همانطور که در کف برداری تونل جلو می رویم می توان مراحل بعدی تونل را پشت سر هم انجام داد از جمله پی ریزی ، دیوار سازی ، قالب بندی ، بند ریزی ، سنگ چینی و . . .

 

بعد از پایان پی کنی نوبت به بتن ریزی پی می رسد ، این بتن ریزی حجمی و وزنی می باشد و فقط برای اتصال به مرحله اول دیوار ستون آماتورهائی به شکل انتظار در درون بتن خز می کنیم ، معمولاً‌ بتن 300 مورد مصرف قرار می گیرد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


بعد از بتن ریزی پی نوبت به قالب بندی وبتن ریزی مرحله اول دیوار بتنی تونل می رسد که بتن این مقطع نیز معمولاً بتن 300 می باشد

همانطور که دیواره ستون ساخته وبتن ریزی می شود ،پشت سر آن تا ارتفاع بالای دیوار خاک دستی ریخته می شود.
این امر برای ساختن در قالب بندی وکم کردن ارتفاع برای سنگ کاری می باشد.

 

در نزدیکی تونل معدنی را پیدا می کنیم که سنگهای ان از نظر مقاومت و از نظر رنگ مورد قبول استاندارد ماباشد بعد این سنگها را توسط سنگتراشان جدا کرده وبه شکل مورد نظر تراشیده می شود.
سنگهایی که در نما استفاده می شود باید ، سنگ مالویی باشدکه حتماً یک طرف آن صاف باشد وشکل آن بصورت مربع یا مستطیل باشد.وسنگهایی که درپشت آن برای پر کردن استفاده می شود لازم نیست صاف وصیقلی شوند.

 

سنگ چینی به این صورت انجام می شود که اول سنگهای مالون نما گذاشته می شوند وبعد از آن پشت آن را با سنگ وملات ماسه سیمان به صورت لایه لایه کار می کنند .
باید توجه داشت که این سنگ چینی باید تا زیر سقف انفجار شده و حفاری شده ادامه پیدا کند تا به ان بچسبد و بین آن هیچ فاصله ای نباشد .

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  11  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مراحــل ساخــت تونلهــای بــزرگ

دانلود مقاله تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


ابوالفضل رشید الدین میبدی
صاحب کتاب«کشف الاسرار و عده الابرار» از خاندان اهل علم در میبد در اواخر قرن پنجم دیده به جهان گشود . به جهت رواج فضل و فضیلت در خاندانش مقدمات علوم دینی را فرا خواند . ذوق اموختن او را به هرات، که در آن روزگار از رونق علمی و دینی بهره مند بود کشاندو از محضر خواجه عبدا ... انصاری بهره مند گشت .
میبدى و تفسیر کشف الاسرار
ابو الفضل رشید الدین میبدى
براى شناخت ابوالفضل رشید الدین میبدى مؤلف تفسیر کشف‏الاسرار و عدة الابرار به کتابهاى متعدد و متنوعى مانند طبقات المفسرین سیوطى، طبقات الشافعیه سبکى، طرائق القائق معصوم علیشاه، ریحانة الادب مدرس شذرات الذهب ابن عماد حنبلى، البدایة والنهایة ابن کثیر، العبر ذهبى، روضات الجنات میرزا محمدباقر موسوى، الکنى و الالقاب قمى(ره)، الکامل فى التاریخ ابن اثیر، سیر اعلام النبلاء ذهبى، معجم البلدان و معجم الادباء یاقوت و الانساب سمعانى مراجعه شد، ولى متاسفانه شرح حالى از وى به دست نیامد.
تتبع انجام گرفته، حکایت از آن دارد که ابوالفضل میبدى شخصى است گمنام، که در نزد اکثر قریب به اتفاق ارباب تراجم و شارحان احوال علما و مؤلفان و مفسران و عرفا، شناخته شده نبوده است; زیرا در هیچ یک از کتابهایى که تا قرن یازدهم در شرح حال علما و مؤلفان و مفسران، فقها و محدثان، مشاهیر و بزرگان، ادیبان و عارفان و صوفیان نگاشته شده است از او ذکرى به میان نیامده است، و حتى در کتابهایى مثل معجم البلدان و الانساب با اینکه بعضى از علمایى را که داراى لقب میبدى بوده‏اند ذکر کرده‏اند، از ایشان سخنى به میان نیاورده‏اند. کتابهایى مانند طبقات المفسرین، طرائق الحقائق، العبر، روضات الجنات، الکامل فى التاریخ و البدایة والنهایة با اینکه در شرح حال خواجه عبدالله انصارى مطالبى را یادآور شده‏اند، حتى نام ابوالفضل میبدى را هم ذکر نکرده‏اند.

 

اولین کسى که نام او را در زمره مؤلفان آورده حاجى خلیفه است که از طریق تحفة الصلاة ملاحسین کاشفى سبزوارى معروف به واعظ از تالیف وى با اطلاع شده است. این کتابشناس معروف اهل تسنن در کتاب کشف الظنون مى‏نویسد: «کشف الاسرار للامام رشید الدین ابى الفضل احمد بن ابى سعید المیبدى ذکره الواعظ فى تحفة الصلاة‏».
کسانى که پس از حاجى خلیفه درباره معرفى میبدى و اثر وى سخنى گفته‏اند، منبع اطلاعشان همان کلام حاجى خلیفه و تفسیر کشف الاسرار و دیباچه و مقدمات آن است. پس شناخت ما از میبدى از طریق غیر کشف الاسرار بسیار اندک و در حد کلام حاجى خلیفه است، و نه تنها میزان دانش و طرز تفکر و بینش او نامعلوم است، بلکه تاریخ تولد و وفات و محل دفن او هم مجهول است و حتى در نام و نسب او هم اختلاف است. راه دیگرى که براى کسب اطلاعات بیشتر سبت‏به میبدى وجود دارد، مطالعه و تتبع در تفسیر کشف الاسرار و مقدمات آن است، زیرا تالیف هر دانشمندى تا حد زیادى معرف شخصیت وى مى‏باشد.
براساس ما در اینجا پس از معرفى تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار و اثبات اینکه مؤلف آن میبدى است، شناسایى او را از طریق اثر مهم او پى مى‏گیریم.
تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار
تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار تفسیر نسبتا مفصلى است‏به زبان فارسى آمیخته به عربى که تا سالهاى اخیر به صورت اجزائى پراکنده با نسخه‏هاى گوناگون در حالت گمنامى به سر مى‏برد. بنابر آنچه آقاى محمد محیط طباطبایى و آقاى على اصغر حکمت اظهار کرده‏اند، قسمتهایى از آن در تهران در کتابخانه شهید مطهرى ره، (سپهسالار سابق) کتابخانه ملى و کتابخانه شخصى مرحوم محیط طباطبایى بوده و قسمتهایى از آن در کتابخانه آستان قدس رضوى، و دو قسمت آن در کابل و نسخه کاملى از آن در استانبول وجود داشته است.
ملاحسین کاشفى سبزوارى مؤلف تفسیر مواهب علیه متوفاى (910 ه) در موارد بسیارى از تفسیر خویش قسمتهاى متعددى از این تفسیر را با اسم و لفظ نقل کرده است و در تفسیر روح البیان تالیف اسماعیل حقى بروسوى، متوفاى (1137 ه) نیز بعضى از عبارات این تفسیر دیده مى‏شود و از این نقلها معلوم مى‏شود که همه یا قسمتى از این تفسیر در نزد آنان هم بوده و مورد استفاده آنان قرار گرفته است.
به هر حال این تفسیر همچنان در گمنامى به سر مى‏برد، تا آنکه در دهه چهارم قرن چهاردهم (1331 - 1339) به سعى و اهتمام آقاى على اصغر حکمت اجزاى پراکنده و نسخ گوناگون آن جمع‏آورى و در ده مجلد به زیور طبع آراسته گردید.
تفسیر یاد شده به خاطر لطافت نثر و ارزش ادبى‏اش مورد توجه دانشگاهیان و دانشمندان فارسى زبان قرار گرفت و تحقیقات متعدد و مختلفى پیرامون آن انجام گرفت که به آن اشاره مى‏شود:
1 - آقاى محمد مهدى رکنى، در سال 1340 هجرى شمسى تحقیق درباره این تفسیر را موضوع پایان نامه خودقرار داده و حاصل پنج‏سال متناوب مطالعه وپژوهش‏خود در مورد آن تفسیر را در کتابى با عنوان لطائفى از قرآن کریم، منتشر نموده است. در دفتر دوم این کتاب 105 قطعه برگزیده از النوبة الثالثه این تفسیر که از نظر ایشان در زیبایى انشا و قدرت بیان برجسته‏ترین قسمتهاى این تفسیر به شمار مى‏آید، نقل کرده و در آخر آن نوشتار، واژه‏نامه‏اى در شرح لغات و اصطلاحات این تفسیر عرضه شده که براى مطالعه‏کنندگان این تفسیر سودمند است.
2 - آقاى حبیب‏الله آموزگار در طول سالهاى 1344 تا 1349 به مطالعه این تفسیر پرداخته و آن را در دو مجلد تلخیص نموده و با نام «تفسیر ادبى و عرفانى قرآن مجید» اثر خواجه عبدالله انصارى، تالیف احمد میبدى معرفى کرده است.
3 - بار دیگر آقاى رکنى آن دسته از روایات این تفسیر را که در فضائل حضرت على علیه‏السلام است، همراه با روایاتى که از ائمه اطهار علیهم السلام در معنى آیات نقل شده، جمع‏آورى نموده و در ده بخش دسته‏بندى کرده ودر مقاله‏اى با عنوان جلوه‏هاى تشیع در تفسیر کشف الاسرار در ضمن یادنامه علامه امینى(ره) در سال 1352 در معرض استفاده شیفتگان ولایت قرار داده است.
4 - آقاى محمد جواد شریعت از سال 1350 ه . ش. براى سهولت استفاده از این تفسیر به تهیه فهرستى همت گماشت و حاصل زحماتش را در سال 1363 در اختیار علاقه مندان به این تفسیر قرار داد.
5 - آقاى رضا انزابى‏نژاد از بخش سوم این تفسیر مجموعه‏اى را برگزیده و در هفده فصل دسته‏بندى کرده وهمراه با اشاره‏اى به جهات صرفى و نحوى، سبک سخن و واژگان این کتاب در نوشته‏اى به نام گزیده تفسیر کشف الاسرار در سال 1363 هجرى شمسى به بازار علم و دانش عرضه نموده است.
6 - آقاى بهروز ثروتیان روایات فارسى آن تفسیر را (که 581 روایت است)، در مجموعه‏اى به نام «روایات گهربار گزیده از تفسیر کشف الاسرار» گردآورده ومشکلات لغوى و کلامى آن را در ذیل صفحات توضیح داده و اعلامى را که در آن روایات به کار رفته، در پایان آن نوشتار با شرحى مختصر شناسانده است.
7 - قرآنى با ترجمه نوبت اول از کشف الاسرار با پیشگفتار مرحوم سید حسن سادات ناصرى در سال 1384ه . ق. توسط انتشارات ابن سینا منتشر گردیده است.
مؤلف کشف الاسرار
پیش از آنکه اجزاى پراکنده تفسیر کشف الاسرار توسط آقاى حکمت، جمع‏آورى و به صورت یک دوره کامل ده‏جلدى عرضه گردد، درباره مؤلف این تفسیر، ابهامهایى وجود داشت. آقاى محیط طباطبایى، در مورد قسمتى از این تفسیر که در کتابخانه‏اش بوده، مى‏گوید: «نشانى از نویسنده و نام کتاب در دست نبود، تا آنکه ضمن جستجو در فهرست کتابخانه آستان رضوى، به قسمت دیگرى از این تفسیر به نام تفسیر خواجه عبدالله انصارى برخوردم، و در مشهد ضمن تفتیش نسخ تفسیر فارسى قدیمى، با قسمت دیگرى از این تفسیر آشنا شدم که مربوط به اول کتاب و مشتمل بر مقدمه و نام کتاب دیگرى از این تفسیر و سال تالیف آن بود. ولى چون حاجى خلیفه در کشف الظنون، تفسیرى فارسى به همین نام را به سعد الدین تفتازانى نسبت داده، نویسنده فهرست کتابخانه آستان‏قدس،نام‏مؤلف‏این‏تفسیر را که در مقدمه آن صریحا کشف‏الاسراروعدة‏الابرار،خوانده‏شده، سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانى متوفاى 791 هجرى، نوشته است‏».
مرحوم معین هم در مقاله‏اى، آن را با نام تفسیر فارسى انصارى معرفى کرده است; و محمد سرور مولایى در مقدمه طبقات الصوفیه، در سه نوبت، تفسیر کشف‏الاسرار را به خواجه نسبت داده و بعد مى‏گوید:
«ممکن است تنظیم کتاب به صورتى که اکنون در دست است، تلاش مرید و شاگرد او، ابوالفضل رشید الدین میبدى باشد» و آقاى عبدالحى حبیبى نیز در مقدمه‏اى که براى طبقات الصوفیه نگاشته است، کشف الاسرار را از تالیفات خواجه به شمار آورده است. در پاورقى تفسیر مواهب علیه نیز یک جا به مناسبت ذکر عبارتى از تفسیر کشف الاسرار آمده است: «این کشف الاسرار از سعدالدین مسعود بن عمر تفتازانى است‏»; و در جاى دیگر، تفسیر کشف‏الاسرار را به خواجه عبدالله انصارى نسبت داده است. در فهرست کتب خطى آستان قدس رضوى (1304) ذیل حرف «تاء» چنین آمده است: «تفسیر کشف الاسرار و عدة الابرار، اثر تفتازانى است و کشف الظنون، آن را اشتباها به رشیدالدین میبدى نسبت داده است.» در قسمت مخزن کتب خطى کتابخانه مذکور، دو نسخه از این تفسیر وجود دارد، در صفحه اول یکى از آنها که کتاب خطى نسبتا قطورى است، چنین نوشته است:
اسم کتاب: کشف‏الاسرار وعدة‏الابرار فارسى از آیه اول بقره تا 192 آن - اثر: میبدى، تالیف: سعدالدین تفتازانى و در صفحه اول دیگرى چنین آمده است:
اسم کتاب: کشف الاسرار وعدة الابرار فارسى، اثر: خواجه عبدالله انصارى، تالیف: میبدى .
ولى پس از جمع‏آورى و چاپ اجزاى آن، دیگر آن ابهامها برطرف شده و اکنون این تفسیر از تالیفات ابوالفضل رشیدالدین میبدى شناخته شده است.
لیکن مقتضاى تحقیق آن است که در مورد دلیل این استناد دقت‏شود، چرا با اینکه این تفسیر به تفسیر خواجه عبدالله انصارى معروف است، از تالیفات او به شمار نمى‏آید; و چرا با اینکه حاجى خلیفه در کتاب «کشف الظنون‏» تفسیرى را به همین نام به سعدالدین تفتازانى نسبت داده، این تفسیر از تالیفات او نباشد؟ براى اثبات اینکه مؤلف این کتاب شخصى غیر از تفتازانى و خواجه انصارى است، سه دلیل مى‏توان ذکر کرد:
1 - مؤلف همه جا در نوبت ثالثه با عنوان پیر طریقت‏یا شیخ الاسلام انصارى و گاهى هم با قید رحمت‏بر او باد، از خواجه یاد مى‏کند و این خود دلیل آن است که این تفسیر پس از او نوشته شده و مؤلف آن، غیر از خواجه است.
2 - از دو مورد در این کتاب، استفاده مى‏شود که در قرن ششم نوشته شده و در دیباچه کتاب نیز تصریح شده است که آغاز تالیف کتاب 520 هجرى قمرى بوده است. از سوى دیگر خواجه عبدالله انصارى در سال 481 وفات کرده است و تفتازانى نیز متوفاى 791 هجرى است. بنابراین، نمى‏توان این کتاب را از تالیفات تفتازانى یا خواجه عبدالله انصارى دانست.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  26  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تفسیر کشف الاسرار و عده الابرار

دانلودمقاله آیت الله طالقانی

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله آیت الله طالقانی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

 
شرح زندگی
سید محمود طالقانی به سال‏1289 ه. ش. در روستای گلگرد طالقان از توابع استان تهران، دیده به جهان گشود و نزد پدری همچون آیت‏الله سید ابوالحسن طالقانی که از علمای برجسته تهران به شمار می‏رفت ، پرورش یافت. پدری که حضرت امام خمینی در باره مقام و منزلت او چنین می‏گوید:
«رحمت‏خداوند بر پدر بزرگوار او که در راس پرهیزکاران بود.»
در باره زهد و پرهیزکاری آسید ابوالحسن طالقانی، آیت‏الله سیدحسین بدلا که با وی حشر و نشر داشته چنین می‏گوید:
«علی‏رغم این که محل رجوع عام و خاص مردم بود ولی به هیچ وجه من الوجوه از وجوهات شرعیه و سهم مبارک امام علیه السلام استفاده نمی‏کرد و زندگی روزمره خویش را به وسیله تعمیر ساعت تامین می‏کرد».
سید محمود طالقانی در 10 سالگی به مکتب خانه روستای گلگرد می‏رود و پس از طی این دوره روانه مدرسه ملارضا در میدان امین السلطان تهران می‏شود و شروع به تعلم دروس حوزوی می‏نماید. پس از اندکی وارد مدرسه رضویه قم می‏شود و در نهایت در مدرسه فیضیه سکنی می‏گزیند. دروس سطح حوزه علمیه را نزد آیاتی چون نجفی مرعشی، ادیب تهرانی و حجت‏به پایان می‏برد. بنا به گفته سیدتقی طالقانی، سید محمود دارای هوشی فوق‏العاده بود و در مدت اندکی دروس سطح را به پایان رساند. وی می‏گوید:
«با آنکه سید محمود خیلی جوان بود، سطح را تمام کرد و وارد حلقه درس آیت‏الله حاج شیخ عبدالکریم حائری یزدی مؤسس حوزه علمیه قم گردید.
طالقانی در کنار دروس فقه و اصول حوزه (که درس معمول و رایج در حوزه‏هاست و هر طلبه‏ای الزاما آن را باید بخواند)، فلسفه و حکمت را نزد آیاتی همچون تقی اشراقی و میرزا خلیل کمره‏ای طی کرد. سید محمود در سال 1310 ه.ش. پدر خویش را در سن 72 سالگی از دست می‏دهد و پس از فوت پدر به وی پیشنهاد می‏شود که در تهران امام جماعت مسجدی شود و به وعظ و خطابه مردم مشغول گردد. ولی از آنجا که سید محمود به درس و بحث علاقه داشت، حوزه را به امام جماعتی و مرید و مرادی ترجیح داد و برای تکمیل تحصیلات خود عازم نجف اشرف گردید. در آنجا از محضر آیت‏الله سید ابوالحسن اصفهانی، شیخ محمدحسین غروی و آقاضیاء عراقی بهره‏مند گردید و از دست مرجع بزرگ جهان تشیع آیت‏الله ابوالحسن اصفهانی موفق به اخذ درجه اجتهاد گردید. در قم نیز آیت‏الله عبدالکریم حائری یزدی به وی اجازه استنباط و اجتهاد احکام الهی می‏دهد و از آقایان نجفی مرعشی و شیخ عباس قمی اجازه نقل حدیث و روایت دریافت می‏کند.
در آستانه جنگ دوم جهانی (1317 - 1318) وارد تهران می‏شود و پس از تشکیل خانواده، فعالیت‏های علمی و فرهنگی خویش را در آنجا آغاز می‏کند. خود طالقانی در این زمینه چنین می‏گوید:
«پس از دوره تحصیلی که بیشتر در حوزه قم بود و مدتی هم در نجف و دریافت اجازه اجتهاد از مراجع قم و نجف به اصرار دوستان و آشنایان به تهران برگشتم (سال 18 -17) چون احساس کردم که جوانان ما از جهت عقاید و ایمان در معرض خطر قرار گرفته‏اند و به پیروی از روش مرحوم پدرم جلساتی برای عده‏ای از جوانان و دانشجویان در باره بحث در اصول و تفسیر قرآن تشکیل دادم و در دنباله این جلسات بعد از شهریور 1320 انجمن‏ها و کانون‏های اسلامی تشکیل شد، مانند کانون اسلام، انجمن تبلیغات اسلامی، اتحادیه مسلمین، که هر کدام دارای نشریات منظم و فراخور افکار و وضع روز بود. من با همه آنها برای پیشرفت تعالیم اصول اسلامی همکاری می‏کردم، قسمتی از تفسیر قرآن و نهج‏البلاغه را در مجله آئین اسلام می‏نوشتم. این انجمن‏ها هر یک به سهم خود با فقر شرایط مادی و مانوس نبودن مردم با چنین اجتماعات و تبلیغات، آثار خوبی از خود نشان داد .... مشکل بزرگتری که دین و ملت پس از شهریور 20 با آن مواجه شد، گسترش سریع اصول مارکس و تشکیل حزب توده بود. همیشه هیات حاکمه ایران دچار این اشتباه [بوده] است که هر عقیده و فکری را که با مصلحت و وضع خود مضر تشخیص داده‏اند، خواسته‏اند با فشار و زور و زندان و کشتن، از بین برده و یا محدود سازند با آنکه فکر و عقیده را هیچ وقت نمی‏توان با این طریق از بین برد و به فرض آنکه زیر پرده رفت، هر وقت فرصتی بدست آید با وضع دیگری آشکار می‏شود».
طالقانی پس از اقامت در تهران با آیت‏الله کمره‏ای حشر و نشر پیدا می‏کند و این دو، در راه نشر معارف اسلامی و جلوگیری از خطر سستی عقاید جوانان و گرایش آنان به اصول و اندیشه‏های مارکسیم همکاری لازم را با یکدیگر به عمل می‏آورند و علاوه بر این نوع فعالیت‏ها، از فعالیت علمی هیچ گاه غافل نمی‏شد. آقای کمره‏ای از آن دوران که با آقای طالقانی مانوس بوده است، چنین می‏گوید:
«ما با هم جلساتی داشتیم و در این جلسات نهج‏البلاغه را با آقای طالقانی مجاهد، در مورد نقشه پیاده کردن دولت امیرالمؤمنین مورد مطالعه قرار دادیم. بخصوص خطبه بیعت‏با امیرالمؤمنین را که خطبه‏ای است انقلابی. درصدد برآمدیم دو نفری نهج‏البلاغه را تجزیه کنیم و کتب و کلمات را که مشتملات نهج‏البلاغه است، هر خطبه‏ای را به ضمیمه قطعات مناسب آن در یکجا جمع‏آوری کنیم. نهج‏البلاغه بیست و دو کتاب شد، مقدماتی بر آن نوشتیم و در معیت آقای طالقانی در ماه رمضان پس از نماز در مسجد شاه‏آباد و در مسجد مرحوم حاج سیدمصطفی حجازی من دیکته می‏کردم و صفحه را تصفح می‏کردم و قطعات متناسب را تعیین می‏کردم و آقای طالقانی یادداشت می‏کردند. الان دفترچه تجزیه نهج‏البلاغه به خط آقای طالقانی در کتابخانه من موجود است‏».
طالقانی فعالیت علمی، فرهنگی و حتی سیاسی خود را با این پیش فرض آغاز کرد که اگر روحانیان و مجتهدان مصلح به جوانان مبارز و حرکت‏بخش طرح و نقشه مهندسی اجتماعی اسلام را ارائه ندهند، به طور طبیعی جوانان سرشار از انرژی و فعالیت‏به سمت امثال مارکس، لنین و استالین جذب خواهند شد و از آنان پاسخ سؤال خود را خواهند خواست. طالقانی نسبت‏به جوانان، دیدی عاشقانه و مشفقانه داشت و اگر با جوانان، از هر مکتب و ایدئولوژی‏ای که بودند، با مهربانی و نرم خویی رفتار می‏کرد به این دلیل بود که اعتقاد داشت جوان پاک است و زمینه رشد و تعالی و تکامل او بسیار است. بدین سان طالقانی از شهریور 20 به بعد فعالیت‏خویش را بیشتر در جبهه فرهنگی جهت ارائه اندیشه و معارف ناب اسلامی قرار داد. به خاطر همین فعالیت‏های فرهنگی و اسلامی که از سال‏های‏17 - 1318 آغاز کرده بود و عمامه به سر بود، رژیم رضاخان وی را دستگیر و به مدت 50 روز زندانی می‏کند که در نهایت‏با ضمانت آزاد می‏گردد.
پس از پایان جنگ دوم جهانی (1317 - 1322) و به دنبال شورش کمونیست‏ها و تجزیه‏طلبان در آذربایجان به رهبری پیشه‏وری، طالقانی از سوی علما و مجامع دینی و مذهبی به آن منطقه اعزام می‏شود و پس از بررسی مسائل و توقف ده روز در آنجا، در باره اوضاع و احوال آن منطقه چنین می‏گوید:

«تجزیه نشدن آذربایجان از ایران چندین علت داشت. ولی از جنبه داخلی می‏دانید که مؤثرترین ضربه به تجزیه‏طلبان، بنا به اعتراف رئیس دولت وقت (قوام السلطنه)، فوت مرحوم آیت‏الله ابوالحسن اصفهانی مرجع شیعیان بود. عزاداری ایشان چنان آذربایجان را تکان داد که تجزیه‏طلبان با هر قدرت تا مدتها نتوانستند از بروز نتایج این احساسات جلوگیری کنند و مردم مسلمان آن سرزمین عملا به آنان فهماندند که عمیق‏تر و پایدارتر از این قدرتهای موقت قدرت ایمان است که بالاخره دست متجاوز را کوتاه می‏کند. لذا پس از برگشت‏به تهران از مشاهدات و مطالعات خود بیش از پیش متوجه شدم که انحرافهای فکری عده‏ای از مردم و جوانان و عواقت آن خطر بزرگی برای تمامیت و استقلال کشور دارد که ممکن است‏به نابودی و تجزیه آن بکشد و تکلیف شرعی خود دانستم که اهتمام بیشتری در تشکیل جلسات مرتب و مفصل و منظم که مدتها در راه آن می‏کوشیدم برای سخنرانی، بحث و انتقاد بر محور اصول برهانی خداپرستی و رد و انتقاد بر اصول ماتریالیستی و کمونیستی بنمایم. در نتیجه سپاهی از دانشجویان برای بحث و فهم اصول اسلامی و مقایسه آن با اصول مادی تشکیل دادم که در دانشگاه و خارج از دانشگاه آثار آن آشکار و هویدا گردید و بر محور همین فکر و نظر، انجمن اسلامی دانشجویان که در سال 1322 تشکیل شده بود و پس از آن (انجمن اسلامی) معلمین و اطباء تشکیل گردید.»
طالقانی تشکیل انجمن‏های اسلامی پزشکان، معلمان و دانشجویان دانشگاه‏ها را در دهه 20 که بحرانی‏ترین دهه برای رژیم و مخالفان آن بود، با اهداف ذیل تبیین و تحلیل می‏کند:
الف) وظیفه کلی و دینی این بود که جوانان با بحث آزاد، اصول دین را دریابند. زیرا از نظر علمای اسلام اصول دین را باید با تحقیق و برهان و بحث آزاد دریافت.
ب) وظیفه خاص دیگری که پیش آمده بود، مبارزه‏ای منطقی با اصول ماتریالیسم بود که اذهان جوانان و تحصیلکرده‏های ما را می‏رفت فرا گیرد.
طالقانی با توجه به این مقدمات و با آن دید اسلامی و جهانی خود، احساس تکلیف سنگین می‏کند که اصول اعتقادی، اجتماعی و اقتصادی اسلام را برای مسلمانان داخل و خارج کشور احیا کند. این وظیفه را نخست نسبت‏به کشور خود احساس می‏کند که سابقه تاریخی و درخشانی در علم و تحقیق، بخصوص علوم اسلامی دارد. از این رو، طالقانی علاوه بر فعالیت‏سیاسی بیشتر به مسائل فرهنگی و آموزشی توجه داشت و بدین خاطر مسجد هدایت را از دهه 20 محل وعظ و خطابه خود قرار داد. او مسجد هدایت را نمونه‏ای از مساجد صدر اسلام در مکه و مدینه کرد که در آن مجاهدین و مبارزین گرد هم می‏آمدند و به شور و مشورت می‏پرداختند. یکی از نمازگزاران قدیمی مسجد هدایت در این باره چنین می‏گوید:
«از زمانی که مسجد هدایت‏به شکل کنونی آن ساخته شد، رفته رفته دانشگاهیان و جوانان تمایل زیادی به آمدن به آنجا از خود نشان دادند. مطالبی که در آنجا به وسیله آیت‏الله طالقانی بیان می‏شد برای همگان تازگی داشت و ما هیچ کدام مطالب را آنگونه از زبان هیچکس تا آن روز نشنیده بودیم. جذبه و بحث و گیرایی و ملموس بودن صحبت‏ها، جوانان را بیشتر جذب می‏کرد. شبهای جمعه از هفتاد و هشتاد کیلومتری تهران می‏آمدند برای شنیدن صحبت‏های آقا.»
طالقانی در مسئله نهضت ملی نفت که دو گروه ملیون و مذهبیون فعالیت داشتند که در نهایت این دو گروه به وادی اختلاف کشانده شدند، سعی در متحد کردن آن‏ها داشت و همواره در تلاش بود که جلو تفرقه نیروهای مبارز علیه رژیم را بگیرد. در این باره خود ایشان می‏گوید:
«عوامل استبداد داخلی و جاسوسان اطراف این قدرتها شروع به تفحص کردند و نقطه ضعفها را یافتند. به فدائیان اسلام گفتند شما بودید که این نهضت‏ها را پیش بردید، فدائیان گفتند ما حکومت تامه اسلامی می‏خواهیم، به آنها می‏گفتند دکتر مصدق بی دین است، یا به دین توجهی ندارد و خواسته‏های شما را نمی‏خواهد انجام دهد، آنها به دکتر مصدق می‏گفتند فدائیان اسلام جوانانی پر شور و تروریست هستند، باید از آنها بپرهیزید و من که خود در این میان می‏خواستم بین این دو تفاهم ایجاد کنم، دیدم نمی‏شود، امروز صحبت می‏کردم، اما فردا می‏دیدم که دو باره چهره‏ها عوض شده ; باز خصومت و توطئه.»
طالقانی بعد از کودتای 28 مرداد روش جدیدی در مبارزه بر ضد رژیم در پیش گرفت و به کار جمع‏آوری نیروهای قدیمی اعم از ملی و اسلامی و تشکیل هسته‏های جدید مبارزات اسلامی پرداخت و موفق به تشکیل نهضت مقاومت ملی گردید که تا سال‏1339 فعال بود. در این دوره عناصر ارزنده‏ای از این نهضت‏بازداشت‏شدند و از جمله طالقانی به زندان رفت که یک سال به طول انجامید. طالقانی در این دوره علاوه بر فعالیت‏سیاسی و مذهبی در راستای نشر فرهنگ اسلامی، در مسیر پژوهش‏های سیاسی‏اش کتاب «تنبیه الامه و تنزیه المله‏» آیت‏الله نائینی را با مقدمه و پاورقی و توضیحات خود به چاپ می‏رساند. سپس دست‏به تالیف کتاب «اسلام و مالکیت‏» می‏زند که در طی یک سال بنا به گفته خود طالقانی دو بار تجدید چاپ می‏شود.
طالقانی برای ایجاد جامعه‏ای به دور از جنگ و خونریزی و دارای امنیت و عدالت در گستره جهان اسلام و در نهایت جهان بشریت، به همفکری و مشورت علما و اندیشمندان اسلامی می‏پرداخت. وی در این راستا در طول دهه 1330 به همراه عده‏ای از علما در کنگره شعوب المسلمین کراچی شرکت کرد و در کنگره بین‏المللی قدس که همه ساله از نیمه دوم دهه 30 در بیت‏المقدس تشکیل می‏شد، حضور داشت و در سال 1338 به نمایندگی از آیت‏الله بروجردی برای شرکت در کنگره اسلامی دارالتقریب در قاهره به کشور مصر رفت و پیام آقای بروجردی را به شیخ شلتوت رئیس الازهر رساند.
در سال‏1339 به دنبال شروع انتخابات دوره بیستم مجلس شورای ملی، فعالیت‏های طالقانی به اوج خود می‏رسد و مسجد هدایت‏به ستاد مبارزاتی علیه استبداد و خفقان تبدیل می‏شود. به دنبال اوجگیری این مبارزات، جلسات مسجد هدایت‏به وسیله عوامل رژیم سرکوب و تعطیل می‏شود، اما این جلسات در منزل اشخاص مختلف تشکیل می‏شود. طالقانی به همراه شهید مطهری در این جلسات به تحلیل مسائل اجتماعی و افشای رژیم می‏پردازند.
طالقانی در سال 1340 در تشکیل نهضت آزادی مشارکت نموده و در همان سال به زندان می‏افتد. وی در باره انگیزه‏ها و اهداف پیوستن خود به اعضای مؤسس نهضت آزادی چنین می‏گوید:
«ایمان و خلوص نیت و استقلال فکری و اصالت‏خانوادگی که مؤسسین آن داشتند، با اخصی از علما و روحانیون که در این مورد صاحب‏نظرند و تشخیص تکلیف دینی و استعانت و استخاره از قرآن کریم عضویت آن را در هیات مؤسس اولیه پذیرفتم، با توجه به گرفتاریهای دیگر و انجام وظایف روحانیت قبول این مسؤولیت‏برایم دشوار بود ... تنها مسؤولیتی که در این جمعیت‏به عهده گرفته‏ام، همان راهنمائی به اصول و احکام عالیه اسلام است که جزء مرامنامه باشد و پاسخ به پرسشها و روشن کردن افراد و جوانان و جوابگویی مسائل مطروحه در این حدود»
دولت ایران در سال 1341 لایحه انجمن‏های ایالتی و ولایتی رامطرح می‏کند که مورد مخالفت علما و مراجع تقلید ایران قرار می‏گیرد و هر کدام از آن‏ها با تلگراف‏های جداگانه‏ای به شاه خواستار عدم تصویب این لایحه در مجلس شورای ملی می‏شوند. طالقانی نیز در زمره علمای مخالف بوده است. در نهایت رژیم مجبور به عقب‏نشینی می‏شود و رسما اعلام می‏کند که از تصویب این لایحه صرف‏نظر کرده است. اما در بهمن 1341 رژیم ترفند دیگری به کار می‏گیرد و آن، اصول و لوایح شش گانه‏ای بود که از سوی شاه به مردم عرضه می‏شود تا آنان در باره لوایح به صورت رفراندوم اظهار نظر کنند. روحانیون، علما و مراجع این بار نیز مخالفت می‏کنند و طالقانی نیز که به اتفاق دیگر روحانیون و سران نهضت آزادی با این مسئله مخالفت نموده بود راهی زندان قزل قلعه می‏شود. وی در این باره می‏گوید:
«روز سوم بهمن ماه 1341 مامورین سازمان امنیت‏بدون اجازه و تشریفات قانونی وارد خانه من شدند و مرا، با حال کسالت و بیماری به زندان قزل قلعه بردند. به چه گناهی و به چه جرمی؟! و به استناد به کدام یک از موارد قوانین اساسی و حقوق بشری، هنوز نمی‏دانم ... مقارن با زندانی کردن من عده زیادی از علما از پیرمرد نود ساله تا جوان‏ها از سران جبهه ملی و نهضت آزادی ایران تا کاسب و کارگر و بازاری و دانشجو را در تهران و شهرستان‏ها به زندان کشیدند. به چه بهانه؟! به این بهانه که روز ششم بهمن قرار است‏شش ماده مصوبه در معرض تصویب و رفراندوم گذارده شود تا آزادانه؟! مردم! رای موافق و مخالف! خود را ابراز دارند. ما هم صاحب رای بودیم و نه خود و هیچ مرجع صلاحیتدار و نه ملت ما را از مهجورین در اظهار نظر نشناخته، چرا باید زندانی شویم و از دادن رای و اظهارنظر محروم باشیم ... با آنکه علما طبق نص صریح اصل دوم متمم قانون اساسی نسبت‏به هر طرحی از جنبه اسلامی حق نظر و قبول یا رد آن را دارند ... پس از آنکه به زندانم کشیدند به حسب معمول و برای پرونده سازی و صورت قانونی درست کردن، اشخاصی که آماده برای بازجوئی و ساختن پرونده هستند و برای همین کار پرورش یافته‏اند، در تاریخ‏9/11/1341 مشغول بازجوئی شدند، محور سؤالات در باره شش ماده بود.»
رژیم پس از حدود 5 ماه، طالقانی را در اوایل خرداد 1342 آزاد می‏کند و ایشان از موقعیت استفاده کرده، در دهه محرم 1342 در مسجد هدایت‏به منبر می‏رود و به بیان برنامه‏های امریکایی انقلاب سفید و ستم‏هایی که بر مردم روا می‏دارند و جنایاتی که اعمال می‏کنند، می‏پردازند. علاوه بر فعالیت‏ها و سخنرانی‏ها، وی به نوشتن و نشر اعلامیه‏ای خطاب به افسران ارتش بوده است، صادر می‏کند.
پیرو این فعالیت‏ها، احساس می‏کند که رژیم درصدد دستگیری وی است. از این رو، شب دوازدهم محرم 1342 از رفتن به منبر در مسجد هدایت‏خودداری می‏کند و به ناچار چند روزی در لواسانات مخفی می‏شود. پس از کشتار پانزده خرداد 1342، اعلامیه‏ای با عنوان «دیکتاتور خون می‏ریزد» از طرف نهضت آزادی صادر می‏شود. دستگاه امنیتی رژیم مطمئن بود که محرک اصلی این اعلامیه طالقانی است و درصدد دستگیری وی برمی‏آید که در نهایت در تپه‏های لواسانات وی را دستگیر می‏کند. محمد بسته نگار داماد طالقانی در باره چگونگی دستگیری ایشان می‏نویسد:
«آیت‏الله طالقانی خود در زندان تعریف می‏کرد که صدای غرش خودروهای ارتشی در کوهستان پیچید و من نگران شدم که این جنایتکاران برای پیدا کردن من نسبت‏به روستائیان بیگناه به هر جنایتی دست‏برنند، لذا بر فراز تپه‏ای رفتم و دست تکان دادم و صدایشان زدم، همگی شگفت زده به طرف من آمدند و گفتند چند روز است دنبال شما می‏گردیم. به آنان گفتم من اینجا بود، شما بیخود این طرف و آن طرف می‏گردید. به هر حال در 22 خرداد همراه آنان به زندان قصر آمد و در زندان شماره 2 قصر، جدا از دیگر یاران زندانی شد.»
پس از خرداد 42 طالقانی به ده سال زندان محکوم شد. وی پس از محکومیت، برنامه تربیتی و سازندگی خویش را در زندان آغاز می‏کند. زندان تبدیل به مکتب درسی وی می‏گردد و تفسیر قرآن وی هفته‏ای سه شب ; و سایر سخنرانی‏ها و دروس وی در زندان برای زندانیان سیاسی آرام جان بوده است. تالیف سه جلد تفسیر «پرتوی از قرآن‏» و تکمیل کتاب «اسلام و مالکیت‏» از آثار سال‏های زندان پس از خرداد 1342 وی می‏باشد.
باید گفت که طالقانی در زندان، در احیای دوباره قرآن و در متن زندگی قرار دادن آن و زدودن غبار از چهره نورانی آن، نقشی فراموش ناشدنی داشت. در این دوره از زندان با افراد مجاهدین خلق مثل حنیف نژاد و سید محسن و دیگران آشنا می‏شود و به پرورش روحی و معنوی آنان می‏پردازد.
رژیم پهلوی سرانجام بر اثر فشار افکار عمومی و واکنش‏های بین‏المللی، او را در سال‏1346 آزاد می‏کند. در سال 1348 در خطبه نماز عید فطر، ضمن یک سخنرانی پر شور به بحث در باره خلقت انسان، بعثت پیامبران و برقراری حکومت اسلامی می‏پردازد و در پایان نظر مردم را به مسئله فلسطین جلب می‏کند. فرازی از سخنان وی در آن روز به قرار ذیل است:
«مصیبت دیگر که آواره‏های فلسطین دارند، مگر کم مصیبت است. مردمی که بیست‏سال، متجاوز از بیست‏سال در بیابانها زندگی می‏کنند و بانگ می‏زنند، به وجدان بشریت، به مردم دنیا که به داد ما برسید، آنها به جای اینکه به دادشان برسند، با بمب‏های ناپالم بر سرشان می‏ریزند. این مصیبت نیست؟ این گرفتاری نیست؟»
در سال‏1349 زمینه سازی برای نفوذ و دخالت‏شرکت‏های امریکایی در ایران هر چه بیشتر نمایان‏تر شده بود و رژیم نیز برای جشن‏های دوهزار و پانصد ساله برنامه‏ریزی می‏کرد. شهید سعیدی با این جریان به مخالفت‏برخاست و با صدور اعلامیه‏ای علیه سرمایه گذاری خارجی و نفوذ روزافزون امریکاییان در ایران، موضع گرفت. رژیم، شهید سعیدی را به این جرم دستگیر و روانه زندان می‏کند و پس از اندکی وی را در زندان قزل قلعه به شهادت می‏رساند. طالقانی پس از شنیدن خبر شهادت شهید سعیدی ابتدا به منزل آن شهید رفته، سپس همراه با جمعیتی به مسجد موسی بن جعفر در خیابان غیاثی که شهید سعیدی در آن اقامه جماعت می‏کرده، می‏رود و در آنجا مراسم ختم برای آن مرحوم برگزار می‏کند. رژیم فردای آن روز طالقانی را دستگیر می‏کند، ولی بر اثر فشار افکار عمومی و ترس از مردم دو روز بعد او را آزاد می‏کند.
طالقانی از یک سو، دغدغه تحول فکری و اندیشه‏ای مردم ایران را داشت و همواره سعی می‏کرد که ملت ایران از حاکمیت استبداد و نفوذ بیگانگان در امان باشند و به صورت مستمر علیه استبداد و نفوذ استعمار مبارزه می‏کرد و از سوی دیگر، دغدغه سرنوشت مسلمین جهان را نیز در سر داشت. از این رو، در سال‏1349 همانند سال 1348 در باره فلسطین صحبت می‏کند و در عید فطر همان سال، فطریه برای مسلمانان آواره فلسطین جمع می‏کند. در این سال شهید مطهری و زنده یاد شریعتی که در حسینیه ارشاد فعالیت فرهنگی داشتند، طالقانی را در این امر اسلامی و انسانی یاری می‏کنند و مبالغ زیادی از حسینیه ارشاد و دیگر مراکز مذهبی و مساجد برای مردم فلسطین، فطریه جمع‏آوری می‏شود. این اقدام طالقانی، مطهری و شریعتی سرآغازی می‏شود بر گسترش این اقدام روشنگرانه به اماکن و مساجد دیگر شهرهای ایران که رژیم در عید فطر 1350 دیگر به طالقانی اجازه حضور در مسجد هدایت را نمی‏دهد و وی را دستگیر و در حالت‏بیماری به زابل تبعید می‏کند. محمد بسته نگار در این زمینه چنین شرح می‏دهد:
«در عید فطر سال 1350 ماموران رژیم خانه آیت‏الله طالقانی را به محاصره درآوردند و مانع ورود او به مسجد می‏شوند و یک ماه بعد او را به زابل تبعید می‏کنند.»
یکی دیگر از فعالیت‏های طالقانی در اواخر دهه 1340 حمایت از مبارزه مسلحانه علیه رژیم بود که در حال شکل گرفتن بود. ایشان با سازمان‏های مسلحانه مسلمان ارتباط و همکاری داشت و راهنمایی‏های لازم را چه از جنبه فکری و چه از جنبه عملی به آنان می‏کرد. این نوع شیوه برخورد و مبارزه با رژیم و استبداد نه در دهه 40، بلکه از دهه 20 در اندیشه طالقانی بود. از زمانی که تفسیر قرآن خویش را در مسجد هدایت‏شروع کرد، این اندیشه را ترویج داد و حتی شهید نواب صفوی که بعد از شهریور 20 اولین اقدام مسلحانه را انجام داد، از شاگردان مکتب طالقانی در آن مسجد بود.
بنابراین، می‏توان گفت که تفیسر قرآن او شالوده مبارزه مسلحانه را علیه استبداد ریخت و همین تعالیم ناب اسلامی و قرآنی بود که همراه با دیگر عوامل به مبارزه علیه استبداد پهلوی شدت بخشید. آقای هاشمی رفسنجانی در این باره می‏گوید:
«تایید ایشان (طالقانی) از مبارزات مسلحانه تاثیر بسیاری در جامعه مذهبی داشت.»
ارتباط طالقانی با سازمان‏های مسلحانه و همین طور مطرح ساختن مسئله فلسطین به عنوان مسئله روز برای ایرانیان موجب شد که «کمیسیون حفظ امنیت اجتماعی تهران‏» به دستور مستقیم ساواک، وی را در سال 1350 دستگیر و به مدت ده سال به زابل تبعید کند. این تبعید موجب اعتراضات همگانی و شخصیت‏های بزرگ از جمله آیت‏الله احمد آشتیانی گردید. مرحوم آشتیانی طی نامه‏ای به شهربانی کل کشور که رونوشت آن را به ساواک و دادرسی ارتش ارسال داشت، اعتراض خود را نسبت‏به تبعید طالقانی اعلام داشت و خواستار رفع گرفتاری از ایشان گردید. متن نامه وی که در تاریخ 15/10/1350 صادر شده است‏به قرار ذیل است:
«به قرار اطلاع حضرت حجة‏الاسلام والمسلمین آقای حاج سید محمود طالقانی به زابل تبعید و در حال بیماری زندانی شده‏اند و از ملاقات با ایشان جلوگیری می‏شود. انتظار می‏رود هر چه زودتر رفع گرفتاری از معظم له شده و اینجانب را مستحضر نمایید.»
رژیم شاه تحت تاثیر فشارهای علما و شخصیت‏های مذهبی و نیز با در نظر گرفتن مصالح خاصی که طبق آن مامورین محلی رژیم، اقامت ایشان را در زابل خلاف مصلحت می‏دانستند، در حکم صادره برای وی تجدید نظر نموده و با تقلیلی در آن، محل اقامت اجباری ایشان را از زابل به «بافت کرمان‏» تغییر می‏دهد ; ولی از آنجا که طالقانی چه در زابل و چه در بافت مرجعی برای راهجویان و رهبری برای هدایت و روشن کردن مستضعفان بود، رژیم تحمل تبعید وی در آنجا را نیز نمی‏کند و بالاخره پس از 18 ماه دوری از تهران، وی را در خرداد ماه 1352 به تهران بازمی‏گرداند. پس از بازگشت از تبعید، طالقانی دیگر به مسجد هدایت نمی‏تواند برود و در نتیجه جلسه تفسیر و خطابه خویش را به ناچار در منزل خود برقرار می‏کند و به فعالیت علمی، تفسیری و سیاسی ادامه می‏دهد و با انقلابیون تماس‏های مستقیم و غیر مستقیم برقرار می‏کند. در مجموع فعالیت‏های دهه 40 و ابتدای دهه 50 موجب شد که شاه در برخی محافل خصوصی از دست طالقانی اظهار درماندگی بنماید. از استاد سید غلامرضا سعیدی نقل می‏کنند که:
«محمدرضا گفته بود که پدرم را سید حسن مدرس بیچاره کرد و خودم را سید محمود طالقانی. نمی‏دانم چکار کنم.»

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  32  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله آیت الله طالقانی

دانلود مقاله اهمیت انقلاب ایران

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله اهمیت انقلاب ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

انقلاب ایران پایان نیافته است . بازماندگان متفق انقلابی که در فوریه 1979 قدرت را به دست آوردند ، ناظر بر انحلال نظام سیاسی سلسله پهلوی و ساختار اقتصادی ایران بودند ، اما نه تنها نتوانستند قابلیتهای هماهنگی در اداره امور از خود نسان بدهند ، بلکه حتی یک دولت لایق که به تلاشهای انقلابی جهت دهد و جنگ را بطور موثر علیه عراق اداره کند ایجاد نکردند . نهادهای متزلزل جوشیده از انقلاب ، گروگانگیری ، جنگ و برخوردهای پایان ناپذیر چپگرایان و افراطیون اسلامی را در هم آمیخت . بدین سان بیشتر گروههای مجاهدین افراطی ( حدود یک سوم از کل مجاهدین ) برای به بن بست کشاندن استقرار هر ن.ع رابطه مجدد بین ایالات متحده و رژیم خمینی ، صلاح خود را در همکاری با فداییان دیدند . حتی تا آن جا که دهها تن از دیپلماتهای امریکا را بیش از یک سال در اسارت نگاهداشتند .
رفتار خارج از عرف کسانی که پس از انقلاب به قدرت رسیدند تقریباً در همه پایتختهای جهان امواجی تکان دهنده پدید آورد . پس از آن ، بحران گروگانگیری وسیعاً موجب تشدید انزوای ایران گردید . اگر چه این مانع بزرگ از سر راه شده است ،سیاست خارجی کشور همچنان با آشفتگی کامل دست به گریبان است .
این غیر ممکن است که بتوان فراز و نشیبهایی که ایران هنوز باید طی کند پیش بینی نمد ، اما مسیر تکاملی آینده ، مطمئناً بر مبنای حوادث گذشته و عکس و العمل در مفابل این حوادث شکل خواهد گرفت . آنچه در ایران اتفاق افتاد دور نماهای جالبی از عملکرد جوامع در تغییرات بزرگ اجتماعی و پی آمدهایی که برای نظام جهانی می تواند داشته باشد ارائه داد .

 

 

 

 

 

 

 

 

 

ایران بر حسب تئوری و عمل انقلاب
از نظر تئوری مهمترین پرسش این است که اگر توسط کسانی که درگیر وقایع بودند ، سیاست و تدبیر دیگری اتخاذ می گردید ، آیا انقلاب ایران قابل پیش گیری بود و یا حداقل امکان داشت به راهی که کمتر افراطی و ویران کننده باشد سمت داده شود . از سال 1963 تا 1978 طی 15 سال توسعه و پیشرفت در ایران ، همه کس از نظر مادی منتفع گردید ، برخی کمتر و برخی بیشتر .
هر چند که توده های مردم از نظر روانی با ساختار حکومت بیگانه شدند . مردم متوجه گردیدند که از داشتن حق اظهار عقیده موثر در امور سیاسی مملکت محروم شده اند و یا نسبت به دیگران به صورت اتباع درجه دوم در آمده اند . چیزی که در ایران اتفاق افتاد موید این نظر است که انقلاب زمانی به وقوع نمی پیوندد که شرائط زندگی در بدترین وضع باشد ، بلکه هنگامی حادث می شود که وضع رو به بهبودی می رود اما با انتظارات هماهنگ نگاهداشته نمی شود . اگرچه شاه قولهای زیادی داد اما دولت در اجرای آن سرعت کافی به خرج نداد ، و مهم نبود که اوضاع چقدر بهبود یافته. بدین ترتیب هنگامی که سیاست توسعه اقتصادی با دوران متلاطم سالهای1977و1978مواجه گردید،هر کس از هر قشر وطبقه اجتماعی بیشتر به سویی گرایش پیدا کرد که با پرسیدن
"برای من چه کاری انجام دادهاید؟" شاه را برای کمبودهای درمان ناپذیر مقصر بداند.
یک نظریه ساده پیش پا افتاده باید دور ریخته شود.این صحت نداردکه مردم همیشه از دولتی پشتیبانی می کنند که معیارهای زندگی آنها رابهبود بخشیده است.شاه به دلیل پیشرفتهای اقتصادی که خود موجب شده بود،تصور کرد که مردم حمایت خو د از رژیم او ادامه خواهند داد.همچنان که اوضاع بهتر شد،توجه مردم بیش از پیشاز مسایل مربوط به خود معطوف گردید.
تمایل مردم به داشتن یک نقش سیاسی واقعی و یا دست کم داشتن تصوری از یک نقش سیاسی بطور وسیع افزایش یافت. در لحظه سرنوشت ساز، که وفاداری به سلطنت پهلوی در تعادل بود، شاه به شیطانی که خود می شناخت- دیکتاتوری- روی آورد، و نه به شیطانی که نمی شناخت- مشارکت سیاسی غیر انحصاری.
یک عقیده عمومی پذیرفته شده درباره منشاء و گسترش انقلاب، به وسیله حوادث ایران نفی گردید. چیزی اتفاق نیفتاد که بنابر تئوریهای جا افتاده مارکسیستی با نظریه های غربی مؤید این باشد که در دست داشتن جوامع روستایی کلیدی است که می تواند تلاطمات انقلابی را برانگیزد. [ 2 ] کشاورزان از معرکه برکنار ماندند، تصور کردند که کشمکش، جدال و ستیز بین مردم شهرنشین است. سه ماه پس از این که نیروهای خمینی قدرت را بدست گرفتند، اکثریت عظیمی از کشاورزان روستاهای نزدیک تهران عقیده داشتند که شاه پس از معامله با رهبری اسلامی به سلطنت بازخواهد گشت! زارعین انعطاف پذیر بودند. روستائیانی که به شهرها مهاجرت کرده بودند و از بحران اقتصادی صدمه دیده بودند، مشتاق به پیروی از ملاهای ناراضی بودند. تا نوامبر 1978 که دورنمای سقوط رژیم شاه پدیدار گردید، روستائیانی که در روستاها بودند، همه بطور یکسان خواستار شرکت در راهپیماییهای دولتی بودند.
اگر سازمانهای گسترده انقلابی مخفی تشکیل نمی گردیدند، با وجود همه مشکلات، انقلاب اتفاق نمی افتاد و یا می توانست به مسیری کشانده شود که اساسا متفاوت باشد. البته با وجود شبکه مسجد به روحانیون افراطی امکان داد تا بر اوضاع تسلط یابند و سپس تحول نهضت را کنترل کنند. برای خمینی آسان بود که با بسیج یک گروه فعال و موثر به رهبر پیامبر گونه متعصبین مذهبی تبدیل شود. در دوران حکومت شاه در ایران، روحانیون از سال 1963 تا 1977 یک نیروی حاشیه ای بودند که بطور فزاینده ای منزوی می شدند. بنابراین جای تعجب نیست که بنیادگرایان، نظام سیاسی سلطنتی را رد کرده و سیاستهای افراطی ضد دولتی را در پیش گیرند. [ 3 ] از نظر تاریخی، مهمترین پی آمد انقلاب، ممکن است اثبات ظهور مذهب به عنوان یک نیروی مهم سیاسی باشد. با درهم آمیختن ایدئولوژی حکومت الهی و قدرت انبوه مردم بر مبنایی درست، شق دیگری از انقلاب ارایه میشود که مارکسیسم و دیگر نمونه ها را تکامل می بخشد. این طریقی است که قدرتی دیگر مبتنی بر توجیهی متفاوت جانشین قدرت و مشروعیت شاه و یا هر رهبر غیر مذهبی دیگر می شود، و از نظر موضعی هدف خود را بدون توسل به خشونت به انجام می رساند. در این حالت بنیادگرایان اثبات کردند که حتی یک نیروی مسلح قدرتمند می تواند از دوران متلاشی شود. مهترین عامل مضطرب کننده در مورد جنبش اسلامی خمینی، دکترین جنبش نیست بلکه بسیج موثر آن بود که گروههای مختلف اجتماعی را برای حمایت از یک حکومت اسلامی در یک سازمان سیاسی متشکل کرد. برتری روحانیت، آنچنان که خمینی ادعا کرد، نشان ضمنی به مبارزه طلبی دولتهای غیر مذهبی در همه جاست. اگر این پدیده به موجودیت و مقاصد خود ادامه دهد، روش دیرین غرب را مبنی بر جدایی حکومت و کلیسا تغییر خواهد داد.
تسلط روحانیت در ایران، جنبش خمینی را از شورش ساندینیستها در نیکاراگوئه، گروهی که در بسیاری موارد مشابه ایرن است، متمایز می سازد. سال 1979 در نیکاراگوئه، یک جنبش انقلابی در اصولی مبهم توسط یک گروه از نخبگان سازمان یافته رهبری شد، اما در آنجا مبارزه برای تحقق یک حکومت الهی نبود. در هر دو کشور، علی رغم حضور ابرقدرت آمریکا به عنوان تامین کننده تجهیزات نظامی، جنبش مردمی قادر بود که اول ناراضیان و سپس اکثریت عظیمی از جامعه را بسیج کند و تا جایی پیش برود که کشور را از اجرای وظایف خود باز دارد. نتیجه در هر دو کشور، بر کناری فرمانروایی که اهرمهای سنتی قدرت را در اختیار داشت اما نتوانست از آنها بهره بگیرد. شاه و سوموزا هنگامی که کوشیدند تا به دلایل سیاسی نیروهای نظامی را، خواه با قدرت کامل و یا در سطحی پایین تر به کار گیرند، هر دو، به این دلیل که دریافتند اگر چنین کاری بکنند وضع بدتر خواهد شد ونه بهتر، عجز مشابهی احساس کردند. در نیکاراگوئه، ساندینیستها ظرف دوماه یک دولت کارآمد ایجاد کردند. در ایران هنوز مردم رأی و نظری ندارند اما امکان موفقیت متداوم برای حکومت خمینی تیره و تار به نظر می رسد.
اعتقادات ملی و مذهبی مبارزین اسلامی که در فوریه 1979 به مشروعیت و قدرت رسید، نه توان تشکیلاتی دارد که ایران را اداره کند و نه دارای یک فلسفه و یا برنامه ای عقیدتی است که در درازمدت بتواند اکثریت مردم را جذب نماید. امروزه رهبری اسلامی از حمایت شوریده جمعی و پشتیبانی توأم با نگرانی گروهی دیگر و «بیعت توأم با بی تفاوتی » بسیاری از مردم بهره مند است. به هر حال، همچنان که فروپاشی اقتصاد ایران ادامه می یابد، گروههای قبیله ای و چپگرایان با جذب هواداران به آرمانهای خود بیش از پیش نیرومند می شوند. جاذبه روحانی خمینی، جنگ با عراق و نبودن یک سازمان نیرومند مبارز، موچب شده است تا نهضت اسلامی، هرچند ضعیف، کنترل را به دست گیرد.
اگر چه مردم روستا از شور انقلابی سرشار نبودند اما مخالفین به دلیل استراتژی سازمانی خوب و به علت ناکافی بودن عکس العمل دولت در برابر رشد نارضایتیها، توانستند ابتکار سیاسی را از دست شاه خارج کنند. اقدام سریع توسط نخبگان حکومت برای کنترل ناآرامیها، چه از طریق انجام اصلاحات و یا درهم شکستن انقلابیون به وسیله نیروهای نظامی ویا به کارگیری هر دو مورد، می توانستند انقلاب را متوقف و یا آن را از مسیر خود منحرف سازد. این استراتژی کج دار و مریض شاه بود که موجب رشد احساسات انقلابی گردید و میانه روهارا به سویی راند تا به کسانی نزدیکتر شوند که خواستار سرنگونی نظام موجود بودند ونه سازش با آن. انقلابهای موفق، طبیعتا به سوی مواضع تند و تعصب آمیز میل می کنند. این که آیا آنچه در ایران اتفاق افتاد ناگزیر باید از این الگو تبعیت می کرد امر چندان مسلمی نیست. اگر شاه در دهه 1970 برای توسعه نظام سیاسی مملکت یک کوشش جدی به عمل آورده بود، مطمئنا نتیجه ای متفاوت به دست می آمد. شاه مردد بود، چرا که از پی آمدهای اقدامات مختصری که طی سالهای 1961 و 1962 برای دادن آزادی بیشتر به عمل آورده بود، خرسند نبود. متاسفانه تشویق مردم به مشارکت در امور سیاسی، شاه را با خطراتی درگیر کرد که برای پذیرفتن آن آمادگی نداشت. شاه اگر بیشتر انعطاف پذیر بود شاید بطور کلی انقلاب رخ نمی داد و یا دست کم زمینه تسلط انقلابیون میانه رو بیش از افراطیون فراهم می گردید. اما محمدرضا پهلوی فاقد درک و احساس بود و قادر نبود نتیجه حاصل از ناتوانی خود را در انتخاب بین فرصت دادن به مردم برای مشارکت در امور مملکت و یا تشدید اقدامات خود، پیش بینی کند. شاه با این وقت گذرانی لعنت هر دو جهان را به جان خرید.
چگونه یک نظام سیاسی فرو می ریزد
بسیاری استدلال کرده اند که شاه باید برای حفظ نظام سیاسی پهلوی با قدرت کامل عمل می کرد. در حالی که شاه به دلایل خاص خود از ارتش جلوگیری به عمل آورد.- به دلیل عدم تمایل در قتل عام مردم و ترس از این که با اعمال خشونت، پسرش نتواند جانشین او بشود- به علت تسلط شاه بر جریانات تصمیم گیری، رهبران دستگاه حاکمیت مایل نبودند که بدون اطمینان از جانب شاه شخصا دست به عمل بزنند. از 1963 تا 1978 شاه تمام قدرت سیاسی و تصمیم گیری را در اختیار خود گرفت. سیاستمدارانی که از اعتبار برخوردار بودند و برای حفظ شاه، مهارت سیاسی داشتند و او را از مشکلات آگاه می کردند یا مرده بودند و یا از نظر سیاسی بی اثر شده بودند. هنگامی که فشار بالا گرفت، اکثر نخبگان به کشورهای خارج کوچ کردند و برای اقامت همیشگی خود جوامعی را برگزیدند که ارزشهای حاکم بر آن جوامع بالاتر از ارزشهایی بود که برای ایجاد آن در کشور خود کوشیده بودند، به خصوص که پس از پیروزی، بنیادگرایان همه آنچه را که نخبگان ایجاد کرده بودند خنثی کردند.
امتناع شاه از تقسیم قدرت با اطرافیان دستچین خود در حزب رستاخیز، این حزب را به عنوان یک قدرت سیاسی به شدت نابود کرد. شاه که خویشتن را به کانون وفاداران ارتشی مبدل کرده بود، به هنگام بحران در اوت 1978 تا فوریه 1979 موجب شد تا بلندپایگان نظامی از دست زدن به عمل منع شوند، چرا که شاه، آنها را حتی در مواردی که قضاوت درست تری داشتند از اقدام بازداشت. در سپتامبر 1978 مهارت سیاسی شاه شدیدا زیر سؤال بود و هنوز هیچ یک از مشاوران مورد اطمینان، دوستان قدیمی و یا سیاستمداران جدید برای ارایه طرحی در جهت ایجاد وضعی مورد قبول چه از طریق چه از طریق اعمال خشونت و یا اقدامات صلح آمیز قدم پیش نگذاشته بودند. جمع افراد صمیمی اطراف شاه هیچ گاه گروه بزرگی را تشکیل نمی دادند و این گروه، با کنار گذاردن رهبران سیاسی، به تدریج کوچکتر شد و از واقعیتها جدا افتاد. در ماه نوامبر شاه برای مذاکره با مخالفین و انقلابیون متعهد که حالا در کنار یکدیگر صف آرایی کرده بودند دیگر کسی را نداشت. در این ضمن مخالفین با دقت و احتیاط، مفهوم قدرت و مشروعیتی را که به مدت 50 سال توسط رضاشاه و محمدرضا شاه در ایران حفظ شده بود به تدریج از میان برد.
احساس عدم اطمینان شاه و سیاست تردید آمیز او که طبیعت سیاستهای رژیم پهلوی بود، منجر به سقوط سیاسی کشور گردید. هیچ نهاد مستقلی برای جلوگیری از درهم شکستن نظام و جذب برخی از قدرتها که در حال فروپاشی بودند وجود نداشت. نه شاه و نه نیروهای مسلح او آنقدر نیرومند نبودند تا برای تظاهراتی که در حال نابود کردن حاکمیت بود محدودیتهایی ایجاد کنند. اقدامات ناچیز ارتش در بحرانهای شدید- ژوئن 1978 برای جلوگیری از شورش، سپتامبر برای اعاده نظم پس از قضیه میدان ژاله، و ماه نوامبر برای آرام کردن تهران- فقط بطور موقت فروپاشی نظام را متوقف ساخت. کسانی که برای پیروزی برنامه ای جامع را داشتند انقلابیون بودند و نه شاه و دولت او. در پایان ماه نوامبر مخالفین بسیار نیرومند شدند و پیشرفت حوادث چنان با سرعت فزونی گرفت که هر گونه تلاش جدی برای متوقف کردن و یا منحرف ساختن انقلاب منجر به خونریزی شدید می گردید. قبل از این زمان شاه اندک مجالی برای تدبیر داشت، اگرچه در آغاز ماه اوت این امکانات شدیدا رو به کاهش نهاد.
شاه چه می توانست بکند؟ پاره ای استدلال می کنند که جز سرکوبی جنبش چریکی به هنگام شروع عملیات در آغاز سال 1970 چاره ای نداشت. تا آن زمان شاه کشور را با ابزار سیاسی اداره می کرد- ریشخند کردن این، اغوا کردن آن و رشوه دادن به دیگری- و از نیروی نظامی به عنوان یک وسیله برای کنترل کشور استفاده میشد. همچنان که توجه شاه به مسایل بین المللی معطوف گردید و گروهههای شورشی جسورتر شدند، شاه به ساواک بیشتر متکی گردید و عملا می گفت « خودتان مشکل را حل کنید و مزاحم من نشوید». ساواک دستور را با شدت اجرا کرد و کسانی که نارضایتی اندکی داشتند با خشونت به اردوی مخالفین رانده شدند. به هر حال، مخالفین زمانی واقعا نیرومند شدندکه شاه در سال 1977 تصمیم گرفت به مردم اجازه دهد تا در فعالیتهای سیاسی مشارکت بیشتری داشته باشند. مخالفین از قِبَل نارضایتیها که اوج می گرفت برای ایجاد برنامه سیاسی استواری که بتواند جایگزین عملیات جنگ و گریز چریکها باشد سود بردند. با تبدیل نظام ایران به نظام سیاسی تک حزبی، شاه ایران مطمئن شد کسانی که رژیم را حمایت می کردند درگیر فعالیتهای سیاسی «قابل قبول» خواهند شد. اما عکس العمل ناشی از نظام تک حزبی به جای جذب مخالفین میانه رو، منزوی کردن چپگرایان و بی تحرک ساختن مرتجعین مذهبی، موجب شد تاگروههایی که خارج از حزب واحد بودند به سوی همبستگی رانده شوند. ائتلاف مخالفین بین ناراضیان غیر روحانی که از مهارتهای سیاسی برخوردار بودند و رهبری مذهبیون افراطی و میانه رو شکل گرفت. گروههای غیر متجانس تنها بر پایه دشمنی با رهبر کشور متحد گردیدند. از آنجا که چاره اندیشیهای شاه چه در زمینه فشار و تهدید و یا جلب و تحبیب، سخت ناهنجار بود، گروه افراطی تر صف مقدم مخالفین- مذهبیون مرتجعی که در اطراف ملاها حلقه زده بودند- مورد حمله قرار گرفتند.[ 4 ] موضوع اصلی، مشارکت مردم در امور سیاسی بود. همچنان که شاه، به سمبل سیاست درهای بسته مبدل می گردید آنچه توسط مخالفین ارایه می گردید باعث می شد که حتی قشرهای میانی جامعه خواسته ها و انتظارات بیشتری از شاه داشته باشند. شاه تا روزی که درگذشت درک نکرد که رفاه اقتصادی مردم کشور کافی نبوده است. همین که زندگی مردم به یک سطح قابل قبول رسید مردم می خواستند بدانند که امور مملکت چگونه اداره می شود. شاه مردد بود که آیا به مردم آزادی بیشتری بدهد و مردم را بفریبد که راست یا دروغ باور کنند از آزادی سیاسی برخوردارند و یا از پذیرفتن درخواستهای مردم امتناع ورزیده و آنها را مجبور به اطاعت سازد. فاجعه این است که شاه هرگز نتوانست تصمیم بگیرد که کدام راه درست است.[ 5 ]

 

نفی تجدد از سوی انقلابیون
اکثریت عظیمی از ایرانیان به منظور « پاکسازی» سیاست پیشرفتهای اقتصادی ایران ائتلاف انقلابی را پشتیبانی کردند و نه برای معکوس کردن جریان پیشرفت آن. اما بنیادگرایان اسلامی اطراف خمینی آنچه را که در جامعه ایران «غرب زدگی» می نامند رد می کنند و به جای آن درصدد بازگشت به راههای کهنه و نفی همه کوششهای نوسازی هستند. حزب جمهوری اسلامی توانایی دگرگون کردن سیاستهای اقتصادی شاه را دارد اما کمتر سیاست سودمندی دارد که جای آن را بگیرد. احتمال داده نمی شود که مخالفت با نوسازی به عنوان یک سیاست قابل دوام باقی بماند. سال 1979 تولید ناخالص ملی حداقل 20 تا 25 درصد کاهش یافت و این تنزل در سال 1980 بسیار بیشتر بود. با این همه اکثر ایرانیان عیبی در بهبود وضع اقتصاد کشور نمی دیدند. ملاحظات عمل دلبستگی شدید مردم را به اسلام تعدیل می کرد.
با این همه، یکی از دلایلی که موجب مخالفت با شاه شد این بود که بسیاری از مردم فکر میکردند که کمتر از استحقاق خود دریافت می دارند. بنیادگرایی خمینی با توجه به آشفتگیهای جدی اقتصادی، بدون یک نوع تحریک فوق العاده مردم مثل موضوع هجوم عراق، نمی تواند به عنوان یک ایدئولوژوی به مردم ارایه شود. این بنیادگرایی برای حفظ دستاوردهای سیاسی خود مشکلات زیادی خواهد داشت.
بنیادگرایان اسلامی در حال تحمیل منهیات دیرین اسلامی که فراموش شده است بر یک جامعه انقلابی هستند. مشروبات الکلی غیر قانونی است و قابل پیش بینی است که بازار سیاه رواج یابد. یکی از موفقیتهای ناچیز آیت الله مبارزه با موسیقی غربی است که «نوار قاچاق» در همه جا یافت می شود. قضاوتها و محاکمات انقلابی، سریع، شدید و بیش از حد مستبدانه است. احکام مربوط به عهد عتیق مانند سنگسار زناکاران و اعدام متهمین به همجنس بازی، موجب فریاد و فغان همان سازمانهای حقوق بشر شده است که در زمان شاه نسبت به اتهامات کم دامنه تر و مجازاتهای کم اثرتر اعتراض می کردند. از بی رحمی پلیس کاسته شده است اما هرگز از بین نرفته است. خشونتهای بی دلیل و تصادفی به جایی رسیده است که بسیاری از شهروندان خود را امن تر از زمان شاه نمی بینند.
در آموزش و پرورش اصول اسلامی دوباره مورد تاکید قرار گرفت. به منظور به حداقل رساندن کار مراکز آموزش عالی، از ژوئن 1980 دانشکده های علوم انسانی و هنری، در دانشگاههای مهم کشور بسته شدند، تنها دانشکده های پزشکی و علوم بازماندند. کلاسهای مختلط از بین رفت. معلمین اجازه ندارند تا در دروس آمار برای توضیح احتمالات از تاس تخته نرد استفاده کنند، چرا که اسلام قماربازی را حرام می داند. کتابهای درسی تاریخ دوباره نوشته شد و عکسها و صفحاتی که مربوط به نظام شاه بود از کتابهای درس تمام مدارس ابتدایی، متوسطه و دانشگاهی حذف گردید. بسیاری از قدیمیها و معلمین با صلاحیت که پیشگام حرکت انقلابی بودند توسط جوانهای بی تجربه اما پر حرارت کنار زده شدند. تحصیل کرده های دانشگاههای غرب که اصولا با سرنگونی شاه موافق بودند، به علت توهینی که به اعتقادات« فاسد » آنها می شد هرگاه فرصت به دست می آوردند از کشور خارج شدند. اواسط سال 1980 یک فیلسوف کهنسال اسلامی در تهران اظهارنظر کرد که «فاصله ای که ایران امروز را از قرون وسطی جدا می کند بسیار ناچیز است».
اکثریت بزرگی از کشاورزان و قشرهای فرودست جامعه شهری به اصول مبارزه خمینی علیه نوسازی و ارزشهای فرهنگی غرب کاملا بی علاقه هستند. آنها از احیای اسلام، فعال شد مجدد قوانین قرآنی و سخت کردن محدودیتهای زمان خوشحال هستند اما از گزارشات مربوط به توسعه فساد بین ملاها و به خصوص شایعات مربوط به ارسال مبالغ هنگفت به خارج توسط ملاها ناخشنودند. اینک پرسشهایی مطرح است که چرا کشور، تحت حکومت شاه از نظر اقتصادی وضع بهتری داشت در حالیکه طبق گفته خمینی و افراطیون اسلامی، شاه ثروت مملکت را می دزدید و مردم را فریب می داد. این مردم تهیدست شهری بودند که نیروی انسانی تظاهرات انبوه مردم را تامین می کردند. این مردم، سرانجام آمادگی آن را دارند که آنن را دارند که آلت دست دیگران، به خصوص فداییان و حزب توده که بدون تب و تاب اسلامی طرفدار راه حلهای ریشه ای اقتصادی هستند قرار گیرند.
همچنان که مفاهیم اقتصادی بنیادگرایان روشن بشود، قشرهای میانی جامعه نیز و به خصوص زنها بطور فزاینده ای بیزار خواهند شد. در حالی که تمایل شرکت این بخش از جامعه بای احیای امور اقتصادی و تجاری ایران ضروری است.
قوانین اسلامی با گسترش کمبودها، ادامه بیکاریهای زیاد و ضعیف شدن حس میهن پرستی، مشوق رشد چپگراها و و گسترش احساسات ضد مذهبی شده است و شادی انقلابی به ستیز و خون ریزی تبدیل گردیده است قانون اساسی اسلامی اقلیتهای قومی و نیز اغلب رقبای مذهبی خمینی را که بیشتر میانه رو بودند بیزار کرد و هر دو گروه از شیعه گری خاص خمینی دچار ترس شدند. محاکمات انقلابی بر مبنای قوانین اسلامی و محکوم کردن مقامات پیشین به اتهام «محاربه با خدا» و «مفسد فی الارض» همان نتیجه ناخواسته را برای خمینی دارد که عملکرد ساواک برای شاه داشت . افراد خانواده کسانی که به قتل رسیدند دشمن حکومت اسلامی شده اند . بستگان قربانیان بالقوه سرشار از ترس و نفرت گشته اند. در حالی که بسیاری از نزدیکان انها که اعدام شده اند به خارج گریخته اند بسیاری دیگر برای گرفتن انتقامی شدید و مخالفت بی امان با ملارها در ایران باقی مانده اند.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله   39 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اهمیت انقلاب ایران

دانلود مقاله هکر و اینترنت

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله هکر و اینترنت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

مقدمه:
با یک بررسی اجمالی مشاهده می شود که سرعت رشد دانش و تکنولوژی بشـر با گذشت سده های اخیـر به حد چشمگیری رو به افزایش اسـت.در طــی قرن بیستــم
تکنولوژی اصلی در جمع آوری پردازش و توزیع اطلاعات خلاصه می شود، در کنار این نوآوری ها پدیده های دیگری نظیر: شبکه های عظیم مخابراتی رشد صنعت رایانه و توسعه روز افزون ماهواره ها از جایگاه ویژه ای برخورداررند؛ گرچه صنعت رایانه در مقایسه با دیگر تکنولوژی ها مانند:ژنتیک و روباتیک قدیمی به نظیر می رسد، ولی رایانه ها قادرند در مدت زمان کوتاهی اعمال زیادی را انجام دهند که این خود باعث کاربرد روبه رشد و موثر آن در شاخه های گوناگون علمی شده است
از تلفیق رایانه با علم ارتباطات شاخه جدیدی در علم بوجود آمد که بعدها شبکه های رایانهی نام گرفت.
متاسفانه مزایایی متعدد و بسیار شبکه ها علاوه بر کاربران عادی این امکان رابه هکرها (مهاجمان شبکه ای) داده است که در پی دستیابی به اهداف سوء خود در قالب انگیزه های گوناگون (اعم از انگیزه های مالی و روانی) فعالیتهای اخلال گرانه خود را دنبال کنند.
در فصل اول با روشها و تکنیکهای شناخته شده این تهاجمات و موثرترین شیوه های مقابله با آنها صحبت خواهیم کرد.

 

هکرها و انواع آنها
قبل از هر چیز بهتر است هکرها را بشناسیم؛ هکرها افراد باهوشی هستند که علاقه به شغل ثابت نداشته و در شروع این کار معمولاً انگیزه ای غیر از پول دارند، اصل اول این گروه اطلاعات رایگان برای همه بوده و استفاده از اطلاعات و برنامه های دیگران را حق مسلم خود می دانند هکرها بر اساس اصول اخلاقی خود به 3 دسته تقسیم می شوند.
گروه اول:سامورائی ها(Sumurai)
هکرهایی هستند که تنها هدفشان ورود به رایانه کاربر بوده و هیچگونه آسیبی به کامپوتر نمی رسانند مهمترین اصل این گروه آزادی اطلاعات برای عموم می باشد و هدفشان نشان دادن ضعف سیستم حفاظتی رایانه شما می باشد.
گروه دوم :کراکرها (Cracker)
در واقع هکرهایی هستند که هدفشان دزدیدن اطلاعات و خرابکاری بر روی رایانه و… می باشد و در واقع هدف آنها پنهان شدن در گوشه ای و خرابکاری بر روی رایانه می باشد.
گروه سوم :واکرها (Wacker)
نوع دیگر از هکرها هستند که هدف آنها استفاده از اطلاعات شخصی وخصوصی رایانه مورد نفوذ قرار گرفته می باشد و در واقع خطرناکترین نوع هکر از نظر میزان استفاده از اطلاعات قربانی و خرابکاری با استفاده از این اطلاعات می باشد.
ساده ترین شیوه های تهاجم هکرها
الف) هک کردن به کمک ویروس
ویروس
به طور خلاصه ویروس برنامه هایی هستندکه بدون اطلاع کاربر اجرا وبا تکثیر خود در کامپیمتر میزبان ،وارد رایانه های دیگر می شوند ودراکثر موارد با این فعالیت های نهفته خود تحت شرایط خاص باعث تخریب بخشی از اطلاعات سیستم رایانه ای میشود؛این تخریب می تواند شامل ازدست دادن بخشی از اطلاعات مهم وضروری یا کلیه اطلاعات موجود در رایانه قربانی می باشد.
خصوصیات مشترک تمام ویروس ها این است که در کلیه سیستم های که وارد می شوند،تکثیر و توزیع شده و برای رسیدن به این هدف از ابزار مختلفی مانند:دیسکت،پست الکترونیک و سی دی آلوده وغیره استفاده می کنند ؛ یک ویروس می تواند ظرف مدت کوتاهی کلیه رایانه های یک شبکه بزرگ را آلوده کند قبل از اینکه شناسایی شود اهداف مخرب خود را پیاده کند.
یکی از اعمال اولیه برای هک کردن و نفوذ به سیستم قربانی تنها راه بدست آوردن رمز عبور می باشد، یک هکر برای ورود به رایانه کاربر به دو عامل اولیه یعنی رمز عبور (Password) و اسم کاربر (User name) نیاز دارد. ابتدا هکرها یک برنامه (Virus) را درون اطلاعات درخواستی کاربر قرار داده و بدین ترتیب به رایــــــانه کـاربر نفوذ می کند.
حال برای دریافت اطلاعات یک آدرس E-mailیک کاربر شناخته شده را برای Virus تعریف کرده تا اطلاعات بدست آورده در سیستم قربانی را به محض اولین اتصال به اینترنت و به طور مخفیانه و بدون توجه وتائید قربانی را به آن آدرس تعریف شده در ویروس بفرستد; بدون اینکه هکر شناسایی شود.
ب) ارسال پیام های نهانی
گاهی می خواهند موضوعی را با مرجعی، شخصی و … در میان بگذارند و در عین حال ناشناس بمانند بـرای ایـن منظور از نـــرم افزاری به نام «گوسـت میل» (Ghost mail1) استفاده می کنند که در پایگاههای وب گوناگون در دسترس می باشد و قابل ردگیری وشناسایی نمی باشد.
برای پیدا کردن این نرم افزار می توانید از موتورهای جستجو مانند یاهو و گوگل استفاده کنید یا می توانید آن را از پایگاه اینترنتی زیر دریافت کنید.
http : //down load. My computer. Com / detail/ 60/14.html
راه دیگر ارسال اطلاعات به صورت خصوصی با رمز درآوردن کلمه های رمز ورود (گذر واژه ها) و نام کاربران است که باید قبل از اینکه ارسال شوند به رمز درآورده شوند؛ با این حال برای کامل شدن این حمله لازم است ویروس به صورت پنهان در سیستم مورد نظر قرار گرفته باشد، زیرا ویروس عامل نهفته شما بروی رایانه مورد حمله است گذاشتن این تمهید در داخل ویروس به این معناست که ویروس را می توان احتمالاً بعد از اینکه شخص آن را به کاربرد اطلاعات مربوطه را رمز گشایی کند یعنی دستورالعمل را بخواند.
حمله پیشگویی شماره سریال TCP/ IP
حمله به IP
هر رایانه در اینترنت یک آدرس منحصربه فردی برای شناسایی در این جهان مجازی دارد که این آدرس یک سری اعداد هستند که با نقطه ازهم جدا شده که قسمتی از آن هیچ وقت تکراری نمی باشد.
صورت کلیIP این چنین استxxx.xxx.xxx.xxx مثلا: آدرسIP رایانه علی 126.254.63.69
میباشد واین یک آدرس منحصربه فرد رایانه علی هست.
در این حمله هکر کار خود را در دو مرحله انجام می دهد :
در قدم اول هکر سعی می کند آدرس IP سرویس دهنده را بدست آورد این کار معمولاً از طریق بررسی بسته های موجود در شبکه از طریق حدس زدن ترتیب شماره های میزبانها یا از طریق اتصال به یک مرورگر وب و مشاهده آدرس IP سایت در نوار وضعیت پنجره انجام می شود.
چون هکر می داند که دیگر رایانه های موجود در شبکه دارای آدرس های IP هستند که بخشی از این آدرس با آدرس سرویس دهنده مشترک است بنابراین او سعی می کند یک شماره آدرس IP را طوری شبیه سازی کند که به هکر اجازه عبور از مسیریاب و اجازه دستیابی به سیستم را به صورت یک کاربر داخلی ارائه نماید .
به عنوان مثال اگر سیستمی دارای آدرس 192.00.15 باشد هکر با دانستن این که حداکثر 256 رایانه می تواند به یک شبکه کلاس Cمتصل شوند ممکن است سعی کند کلیه شماره آدرسهایی که آخرین بایت آنها در این بازه جای می گیرند را حدس بزند. می دانید که آدرسهایی که آخرین IP تعداد رایانه های متصل به یک شکبه را نشان می دهند، در این حالت مقدار دو بیت با ارزش (192=64+128 ) نشان می دهند که کلاس شبکه از نوع Cمی باشد.
در قدم دوم پس از آنکه هکر محدوده ی آدرسهای موجود در شبکه را حدس زد سعی می کند شماره سریالهای بسته های ارسالی میان رایانه های موجود در شکبه را کشف کند، با کشف مبادلات درون شبکه هکر سعی می کند شماره سریال بعدی را توسط سرویس دهنده تولید می شود حدس بزند و سپس یک شماره سریال تقلبی درج نموده و خود را میان سرویس دهنده و کاربـر جای دهد با توجه به این که هکـر آدرس IP سـرویس دهنده را نیز در اختیار دارد می تواند بسته هایی با شماره سـریال و آدرس IP صحیح تولید کرده و به مبادلات کاربر نفوذ نماید.
یک هکر پس از نفوذ به یک سیستم کلیه اطلاعات مورد مبادله با سرویس دهنده اعم از فایلهای کلمه رمز اسامی 1Login و دیگر داده های حیاتی را در اختیار دارد بنابراین با کشف شماره سریال مقدمه ای برای یک حمله واقعی به سرویس دهنده فراهم می شود.
حمله به TCP
TCP
TCP مسئول چک و نظارت کردن انتقال صحیح اطلاعات از مبداء به مقصد که همان IP های موجود در شبکه می باشد تا اگر مشکلی در میان راه اتفاق افتاد،اطلاعات دوباره ارسال شود.
شاید متداول ترین تهاجم به سرویس دهنده های مرتبط با اینترنت حمله به TCP باشد. هدف اصلی از حمله به TCP این است که هکر بتواند کنترل رایانهی را که به شبکه مورد نظر وی متصل شده است در اختیار بگیرد پس آن رایانه را از شکبه جدا سازد و سرویس دهنده را طوری فریب دهد که هکر را به عنوان یک کاربر معتبر بشناسد.
پس از انجام تهاجم هکر آدرس IP رایانه مقصد را با آدرس IP خود تعویض کرده و شماره سریالهای مقصد را جعل می نماید.حمله به TCP نسبت به حدس زدن IP کار را بسیار راحت می کند، با یک بار حمله به TCP یکبار برای همیشه از شر پاسخگویی به کلمه رمز در سیستـم های دارای کلمه رمز راحت می شوید، از طرفی حمله به TCP خطرناکتر نیز می باشد، زیرا در این شیوه منابع بسیاری به صورت نا محدود در اختیار هکر قرار می گیرد.
حمله نشست TELNET1
هکرها می توانند تقریباً در هر نوع ارتباطات شکبه ای اختلال گری نمایند به عنوان مثال یک هکر با الگوی زیر می تواند در یک ارتباط TELNET اخلال کند.
1ـ قبل از شروع حمله در TELNET هکر مدتی مبادلات را نظاره می کند.
2ـ در زمانی مناسب هکر حجم زیادی از اطلاعات تهی را به سرویس دهنده می فرستد در نشست TELNET هکر بایتهای ATR – SVR-OFFSET را که حاوی رشته ای از بایتهای IAC Nop است ارسـال می نماید در پروتکل TELNET فرمان Nop بصورت “ No Operation “ (عملیات تهی) تفسیر می شود به عبارت دیگر هیچ کاری انجام نشده و از این بایتها صرف نظر می شود تنها مزیت این کار ایجاد وقفه ای کوتاه برای پذیرش و پردازش دستور می باشد، پس از این مرحله سرویس دهنده زیر را دریافت می کند.
3ـ پذیرش فرمان هکر یک ارتباط ناهماهنگ بوجود می آورد.
4ـ برای ایجاد یک وضعیت ناهماهنگ برای کاربر هکر همان مراحل انجام شده برای سرویس دهنده را برای کاربر تکرار می نماید.
دفاع در برابر حملات هکرها
دفاع در مقابل حمله های ناشی از حدس زدن شماره سریال
ساده و کارآمدترین شیوه برای محافظت در برابر حمله های ناشی از حدس زدن
شماره سریال این است که مطمئن شوید مسیریاب Fire Wall1 و هر یک از سرویس دهنده های موجود در سیستم شما از سیستم حفاظتی بررسی ردپا برخوردار هستند. با این نوع حفاظت هرگاه یک هکر بخواهد در میان مسیریاب یا Fire Wall قرار گیرد و عملیات نفوذی خود را انجام دهد می توانید حرکات وی رامشاهده نمایید.
کشف حمله نشست TELNET و نتایج جانبی
شما می توانید با استفاده از نقص ACK2ها ناشی از حمله پی به تهاجم ببرید در این مبحث سه شیوه شناسایی حملات بررسی می شوند.
1ـ شناسایی وضعیت نا هم زمان :
با استفاده از یک برنامه خواندن بسته های TCP (برنامه ای که تعداد بسته های TCP را خوانده و می تواند محتویات هر بسته را نشان دهد، ) می توانید در هر دو طرف ارتباط شماره سریالها را مشاهده کنید با توجه به شماره سریالها می توانید تشخیص دهید آیا ارتباط غیر هم زمان شده است یا خیر با این حال تنها در حالیکه مطمئن هستید شماره سریالها توسط هکر دستکاری نمی شوند این شیوه موثر است.
2ـ شناسایی توفان ACK :
برخی اطلاعات آماری درباره ترافیک TCP در یک1 Ethernet محلی پیش از حمله و بعد از حمله نشان دهنده وقوع حمله هستند، به عبارت بهتر در هنگام حمله تعداد بسته های ACK در بازه ای بین 1 تا 300 بسته رشد می کنند .
3- شماره درصد بسته ها :
با شمارش درصد بسته ها می توانید وضعیت ارتباط را نشان دهید از مقایسه درصد بسته های شمارش شده در وضعیت عادی در هنگام حمله وجود حمله قابل شناسایی خواهد بود.
نکاتی در مورد جعل کردن
در سرویس های TCP , UDP2 فرض می شود که آدرس IP میزبان آدرس معتبر است و بنابراین به آن اعتماد می کنند با این حال میزبان یک هکر می تواند با مسیریابی IP خود را به عنوان یک میزبان یا کاربر معتبر جا بزند، در مثال زیر مشاهده خواهید کرد که رایانه یک هکر چگونه کاربر معتبر را جعل کند.
1-هکر آدرس IP یک میزبان را طوری جعل می کند که مطابق با آدرس یک کاربر شود
2- هکر سپس یک آدرس برای سرویس دهنده ای می سازد که مسیری مستقیم میان سرویس دهنده و آدرس هکر برقرار می کند.
3- هکر با استفاده از آدرس منبع تقاضاهای کاربر را به سرویس دهنده می فرستد.
4- سرویس دهنده در صورتی که درخواست مستقیماً از کاربر برسد می پذیرد و پاسخی برای آن می فرستد.
5- کاربر مطمئن با استفاده ازمسیر مبدا بسته را به میزبان هکر می رساند.
یک روش ساده تر برای جعل کردن یک کاربر این است که صبر کنیم تا کاربر رایانهش را خاموش کند و سپس رایانهش را جعل نماییم در بسیاری از سازمانها،اعضاء دارای رایانههای شخصی و نرم افزارهای شبکه ایIP/TCP اختصاصی هستند و از میزبانهای یونیکس به عنوان سرویس دهنده های محلی استفاده می برند رایانههای شخصی معمولاً از سیستم فایل شبکه ای یونیکس1Unix)) (NFS) ; برای دستیابی به شاخه ها و فایلهای سرویس دهنده استفاده می کنندیک هکر می تواند خود را جای یک کاربر واقعی جا بزند و یک رایانه شخصی را با همان نام و آدرس IP پیکربندی نماید و سپس یک ارتباط با میزبان یونیکس برقرار سازد یک هکر به سادگی می تواند یک حمله جعلی پیاده سازی کند.
جعل کردن E-mail
جعل کردن Email در اینترنت بسیار آسان است و غالباً نمی توان به Email های فاقد ابزار امنیتی نظیر امضای دیجیتالی اطمینان کرد، به عنوان مثالی کوتاه فرض کنید در یک مبادله اینترنتی میان میزبانها یک نام ردوبدل می شود، در این مبادله از پروتکلی مبنی بر میزان کدهای اسکـی استفاده مـی شود با استفاده از Telnet به سادگی می توان به پورت 2 SMTP متصل شد گیرنده به مشخصات فرستنده اعتماد می کند،هکربه سادگی می تواند نامه اصلی را با الصاق آدرس متفاوت و درج آدرس خود جعل کند.
مراحل جعل کردن Emil در Nets Scap Nawigator3.:
برای جعل کردن نامه ها از برنامه Nets Scap Nawigator مراحل زیر را دنبال کنید.
1- از منوی Option گزینه Mail و سپس News Prefrences را انتخاب نمایید.
2- در جعبه مکالمه Prefrences روی قسمت Identify کلیک کنید.
3-در این پنجره مشخصات جاری E-mail شما به چشم می خورد در قسمت نام و آدرس E-mail عبارتی دلخواه نظیر Borna66@Yahoo.comقرار دهید.
4-سپس روی قسمت Servers کلیک کرده و آدرس 1 POP3 را حذف نمایید زیرا اگر قصد جعل کردن دارید طبیعتاً نمی خواهید کسی شاهد اعمال شما باشد پس مقادیر درون User Name را حذف نمایید.
5- دکمه OK را فشار داده و از پنجره Perfrences خارج شوید اکنون آماده جعل کردن نام هستید.
جعل کردن آدرسهای درون وب
هکرها پا را فراتر گذاشته و می توانند حمله ی خود را روی سایتهای ایمن و سایتهای بنا شده بر مبنای2 SSL گسترش دهند در حال حاضر پروتکل SSL از نام DNS (Domain Name Server)در گواهینامه خود استفاده می کند برای مبادله ایمن داده و اعتماد کاربر به داده های دریافتی سرویس دهنده برای مرورگر کلید خصوصی ارسال می کند بنابراین در رابطه با جعل نواری آدرس ها SSL تقریباً هیچ مسئله ای ندارد.اما از آنجا کلیه آدرسهای موجود در یک صفحه وب قطعاً از SSL بهره نمی برند بنابراین جعل کردن چنین آدرسهایی امکان پذیر است.
کشف جعل گذاری
بر خلاف حمله های غیر هم زمان حمله های جعل گذاری به سختی کشف می شوند. اگرسایت1 شما توانایی نمایش ترافیک شبکه راحول مسیریاب شما داشته باشد باید بار ترافیک ورودی به مسیریاب را مورد بررسی قرار دهید این بار را در قالب یک فایل ذخیره کنید با استفاده از این فایل می توانید بسته های ورودی را که آدرس مبد‏أ و مقصد آنها در محدوده دامنه سایت شما هستند بررسی نمایید.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  59  صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله هکر و اینترنت