فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود نقشه آتوکد 1:2000 محدوده سید خندان

اختصاصی از فی ژوو دانلود نقشه آتوکد 1:2000 محدوده سید خندان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود نقشه آتوکد 1:2000 محدوده سید خندان


دانلود نقشه آتوکد 1:2000 محدوده سید خندان

 در این بخش شیت نقشه آتوکد 1:2000 محدوده سید خندان در تهران برای دانلود قرار داده شده است. تصویر پیشنمایش مربوط به همین محصول می‌باشد.  در ذیل فایل ایندکس موقعیت دقیق این نقشه آمده است. در صورت تمایل می‌توانید این محصول را از فروشگاه خریداری و دانلود فرمایید.

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود نقشه آتوکد 1:2000 محدوده سید خندان

دانلود کتاب رسانه ها و بازنمایی اثر سید محمد مهدی زاده

اختصاصی از فی ژوو دانلود کتاب رسانه ها و بازنمایی اثر سید محمد مهدی زاده دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود کتاب رسانه ها و بازنمایی اثر سید محمد مهدی زاده


دانلود کتاب رسانه ها و بازنمایی اثر سید محمد مهدی زاده

دانلود فایل pdf کتاب رسانه و بازنمایی اثر سید محمد مهدی زاده

فهرست اجمالی کتاب رسانه و بازنمایی

کتاب از ٤ فصل؛ نتیجه، واژگان و اصطلاحات فارسی – انگلیسی و منابع به شرح زیر تشکیل شده است:

١. بازنمایی
زبان و بازنمایی
گفتمان و بازنمایی
ایدئولوژی و بازنمایی
ایدئولوژی، زبان و قدرت
بازنمایی رسانه‌ای: رسانه، گفتمان و قدرت

٢. گفتمانِ استعماریِ غرب: سیاست بازنماییِ شرق
صورت‌بندی گفتمانیِ ـ تاریخیِ شرق‌شناسی
بازنماییِ اسلام و مسلمانان در رسانه‌ها

٣. گفتمان پدرسالاری: بازنمایی جنسیت
جنسیت و بازنمایی
بازنماییِ زنان در رسانه‌ها
بازنماییِ زنان در تبلیغات تجاری
هرزه‌نگاری و بازنماییِ تنِ زنان

٤. گفتمان نژادپرستی: بازنماییِ نژاد
نژاد و بازنمایی
بازنماییِ سیاه‌پوستان در رسانه‌ها
ابهامات موجود در بازنماییِ نژاد

 

 

معرفی و نقد کتاب رسانه و بازنمایی
نویسنده: زهرا سخی
کتاب "رسانه‌ها و بازنمایی" در ابتدا مباحث نظری‌ای در خصوص بازنمایی مطرح می‌کند و در فصل اول خود مشخصاً به نسبت زبان، گفتمان و ایدئولوژی بازنمایی می‌پردازد و نهایتاً، در سه فصل بعدی به سه حیطه‌ی بازنمایی یعنی بازنمایی "مذهب"، بازنمایی "جنسیت" و بازنمایی "نژاد" می‌پردازد. فرض بنیادین کتاب این است که بازنمایی‌ها و معناسازی‌های رسانه‌ای، امری ذاتی و طبیعی نیست، بلکه بر ساخته‌ای اجتماعی، فرهنگی، زبانی و گفتمانی است. بازنمایی، مبتنی بر گفتمانی است که مولّد نوع خاصی از دانش و معرفت است و بر آن اساس، مبادرت به تولید معنا می‌کند. علائم و نشانه‌های زبانی و رسانه‌ای که بازنمایی به‌واسطة آنها صورت می‌گیرد معصوم و بی‌طرف نیستند بلکه بر گفتمان و مناسبات و روابط قدرت دلالت می‌کنند...

معرفی و نقد: زهرا سخی

استوارت هال: "ما جهان را از طریق بازنمایی می‌سازیم و بازسازی می‌کنیم" (به نقل از مهدی زاده،1387، ص 14).

"رسانه‌ها و بازنمایی" عنوان کتابی است که به تازگی توسط "دفتر مطالعات و توسعه‌ی رسانه‌ها" به قلم "سید محمد مهدی‌زاده" منتشر شده است که به طور عام به مقوله‌ی رسانه‌ها و تأثیر آن و رابطه‌اش با افکار عمومی می‌پردازد، چرا که آگاهی و ذهنیت مردم نسبت به جهان به محتوای رسانه‌ها بستگی دارد و رسانه‌ها واسطه و میانجی میان آگاهی و ساختارهای اجتماعی شکل دهنده‌ی معنا هستند.

در فصل اول کتاب با عنوان "بازنمایی"، به مفهوم و کارکردهای خاص این مقوله پرداخته شده است که در اینجا سعی شده است که خلاصه‌ای از مباحثی کتاب ارائه شود.

بازنمایی از دیدگاه "هال" (Stuart Hall) ،استفاده از زبان برای تولید نکته‌ای معنادار درباره‌ی جهان است؛ معنا در ذات وجود ندارد بلکه ساخته می‌شود و نتیجه و محصول یک رویه‌ی دلالتی است.

معنا از طریق نشانه باز‌تولید می‌شود و معنا حاصل رابطه و تمایز میان نشانه‌ها‌ست. نمی‌توان انکار کرد که پر کاربردترین نشانه برای بازتولید واقعیت، زبان است. این بدان معنا نیست که جهان واقعی خارج از زبان وجود ندارد بلکه فرایند معنا سازی از طریق زبان (دلالت) صورت می‌گیرد و در نتیجه واقعیتی نیست که خارج از فرایند بازنمایی باشد. زبان منعکس کننده‌ی واقعیت از پیش موجود نیست بلکه فهم ما از واقعیت روزمره را می‌سازد و درست است که جهان مستقل از بازنمایی های آن وجود دارد ولی معنادار شدن جهان در گرو بازنمایی آن است.

بازنمایی تحت نظر قدرتی خاص تولید و توزیع می‌شود و در کنترل قدرتی مسلط قرار دارد که مشروعیت و مقبولیت مفاهیم را تعیین می‌کند ،این را که چه مفاهیمی مشروعیت می‌یابند و چه مفاهیمی مقبولیت ندارند. در این میان می‌توان گفت که بازنمایی با روابط قدرت در آمیخته است که در راستای تداوم و تقویت نابرابری های اجتماعی به تولید معنا می‌پردازد.

مفهوم سیاست بازنمایی از سوی اندیشمندان فمینیست و پسااستعماری به عنوان آثار مادی قدرت گفتمانی مطرح می‌شود که انسجام نظام گفتمانی را صرفا از طریق قدرت و سلطه ایجاد می‌کند و قدرت است که به نظام گفتمانی انسجام و صورت بندی می‌دهد.

در این مفهوم،بازنمایی اعمال سیاسی‌ای دانسته می‌شود که قدرت را باز تولید می‌کند . یکی از راهبردهای اساسی این مفهوم کلیشه سازی است به این معنی که شخصیت انسان به چند ویژگی منفی و مبالغه آمیز تقلیل داده می‌شود. کلیشه سازی علاوه بر تقلیل شامل ذاتی کردن،‌ آشنا کردن و تثبیت تفاوت‌ها و مشخص کردن مرزهای "ما" و "آنها" نیز می‌شود" (مهدی زاده،1387، ص 19).

کلیشه سازی،‌ تفاوت‌ها را ذاتی،‌ طبیعی و ثابت فرض می‌کند و هر چیز که در میان مرز بندی خودش از بهنجار قرار نگیرد به‌راحتی طرد می‌کند.

بنابراین قدرت را نباید فقط در بهره برداری اقتصادی و اعمال فشار فیزیکی خلاصه کرد بلکه می‌توان آن را درون رویه‌ی بازنمایی معینی نیز درک کرد که این امر شامل اعمال قدرت نمادین از طریق رویه‌ها ی بازنمایی می‌شود. کلیشه سازی در این اعمال خشونت نمادین عنصری کلیدی است.

کلیشه سازی در رسانه‌ها از طریق ارائه‌ی تصویر غلط از سلطه‌ی واقعی گروه مورد نظر، نمایش محدود و ثابت و پایدار رفتار گروهی خاص و مشروعیت زدایی گروهی از طریق مقایسه با تصور آرمانی آن صورت می‌گیرد.

زبان و بازنمایی

نسبت زبان و بازنمایی از آن رو ضروری است که زبان نقشی کلیدی در ساخت کلیشه‌های فرهنگی، نژادی و جنسیتی در روند تولید معنا و بازنمایی دارد.

زبان رویه‌ی دلالتی است که معنا را شکل می‌دهد و می‌سازد و در قالب زبان است که معنا تولید و توزیع می‌شود.

"سوسور" زبان شناس ساختگرای سوئیسی، زبان این گنجینه‌ی معانی و فرهنگ را به دو بخش تقسیم می‌کند: "زبان" به عنوان مجموعه‌ی نشانه های مرتبط و تابع مجموعه‌ای از قواعد و "گفتار"  یعنی رابطه و ارتباط کلامی میان افراد انسانی یا کاربرد فردی زبان. اساس زبان شناسی "سوسور" بر مبنای تکنیک دال و مدلول است دال همان کلمه یا لفظ و مدلول همان مفهوم و صورت ذهنی است رابطه‌ی میان دال و مدلول رابطه‌ای قرار دادی است و هیچ گونه رابطه‌ی ذاتی میان آنها برقرار نیست. بر این مبنا که رابطه دال و مدلول مختص فرهنگ و قراردادهای اجتماعی هر جامعه است می‌توان گفت که معنای ثابتی وجود ندارد و معانی درون تاریخ و فرهنگی ساخته می‌شوند.

در مورد نحوه‌ی بازنمایی از طریق زبان سه رهیافت وجود دارد: "بازتابی" "تعمدی" و "برساخت گرا".

در رهیافت بازتابی اینگونه تصور می‌شود که معنا در جهان وجود دارد و زبان همانند آیینه‌ای آن را بازتاب می‌دهد.

رهیافت تعمدی معتقد است مؤلف معنای منحصر به فرد خود را از طریق زبان تحمیل می‌کند.

دیدگاه برساخت گرا به ماهیت عمومی و اجتماعی زبان تأکید می‌کند. براساس این دیدگاه، این جهان مادی نیست که حاوی و ناقل معنا است بلکه سیستم زبان است که ما برای ارائه‌ی مفاهیم خود از آن استفاده می‌کنیم. رهیافت برساخت گرا، شامل دو رویکرد نشانه شناختی و گفتمانی است.

رویکرد نشانه‌شناختی به این توجه می‌کند که بارنمایی و زبان چگونه معنا تولید می‌کنند و رویکرد گفتمانی به تأثیرات و پیامدهای بازنمایی و سیاست های آن توجه دارد و  بر خاص بودن تاریخی یک شکل یا رژیم خاص بازنمایی تأکید می‌کند. تأکید بر زبان به عنوان یک مسئله‌ی عام وجود ندارد بلکه بر زبان‌های خاص یا معانی و نحوه به کارگیری آنها در زمان‌ها و مکان های خاص تأکید می‌شود

"فوکو" (Michel Foucault) به روابط قدرت البته نه از خلال روابط معنا بلکه با مطالعه‌ی زمینه های تاریخی می‌پردازد و از زبان به گفتمان تغییر جهت می‌دهد. گفتمان، تولید دانش از طریق زبان است. "فوکو" برخلاف نشانه‌شناسان، بیشتر به تولید دانش و معنا می‌پردازد، آن هم نه از طریق زبان بلکه از طریق گفتمان." (مهدی زاده،‌ 1387، ص 25)

"فوکو" اینگونه استدلال می‌کند که گفتمان محدود به عبارت،‌ متن،‌ کنش و‌ منبع نمی‌شود. رویه‌های گفتمانی یکسان، صورت بندی گفتمانی یکسان را به وجود می‌آورند. اشیاء فیزیکی و رفتارها وجود دارند اما فقط درون گفتمان معنا می‌شوند و به صورت ابژه‌های دانش در می‌آیند. در این رویکرد، دانش به طور تفکیک ناپذیری اسیر روابط قدرت است و دانش را باید از طریق تکنولوژی های معین و استراتژی های کاربردی در موقعیت‌های ویژه، در بافت تاریخی و رژیم‌های نهادی به کار بست.

رسانه‌ها صرفاً آینه‌هایی برای انعکاس واقعیت نیستند. رسانه‌ها بر ساخت اجتماعی واقعیت تأثیر می‌گذارند و آنچه از این دریچه بر می‌خیزد بازنمایی (ساخت رسانه ای واقعیت) واقعیت است. مبنای این برداشت از چرخش زبان شناختی غرب نشأت می‌گیرد که "زبان سازنده‌ی معنا و واقعیت است نه انعکاس واقعیت."

گفتمان و بازنمایی

" فوکو" معتقد است که بازنمایی درون گفتمان صورت می‌نماید و درون گفتمان معنا دار می‌شود. در گفتمان، قدرت و دانش به هم پیوند می‌خورند؛ قدرت شیوه‌ی فهم را تولید می‌کند؛ بنابراین نحوه‌ی شناخت از جهان ثابت نیست. "گفتمان شیوه‌ی بازنمایی خود و دیگری و روابط آنها است" (همان منبع، 1387: 29).

گفتمان هم در تولید و هم در قرائت متون و هم در زمینه‌ی معنا بخشیدن به تجربه نقش دارد.

به عقیده‌ی "فوکو" ،درکی که ما از اشیاء داریم در محدوده‌ی قید و بندهای گفتمانی شکل می‌گیرد: ویژگی‌های گفتمان از طریق تعیین حدود حوزه‌ای از اشیاء و‌ تعریف یک دیدگاه مشروع برای عامل دانش و تثبیت هنجارهایی برای شرح و بسط مفاهیم و نظریه‌ها مشخص می‌شود. از دید "فوکو" تعیین حدود یک حوزه نخستین مرحله‌ی تأسیس مجموعه‌ای از رویه‌های گفتمانی است.

"فوکو" می‌گوید تنها راه درک واقعیت،‌ از گفتمان و ساختارهای گفتمانی می‌گذرد. وی به انتزاعی و دلبخواهی بودن صرف این ساختارها و یا اینکه این ساختارها صرفاً اختراع نهادها و گروهها قدرتمند هستند معتقد  نیست

بلکه به باور او نیروی به هم پیوسته‌ای از فشارهای نهادی و فرهنگی همراه با ساختار درونی و ذاتی گفتمان وجود دارد که همیشه از نقشه‌ها و امیال نهادها و قدرتمندان فراتر می‌رود.

ایدئولوژی و بازنمایی

معرفت ایدئولوژیک نتیجه‌ی عملکردهایی است که در تولید معنا درگیر هستند. معنا، انعکاس شفاف جهان و زبان نیست؛ بلکه از تفاوت‌های میان سوژه‌ها و مقوله‌های نظام مرجع، نشأت می‌گیرد که جهان را طبقه بندی می‌کند و امکان می‌دهد از این طریق با اندیشه‌ی اجتماعی عقل سلیم عجین شود.

ایدئولوژی و گفتمان در پیشبرد فهم ما در مورد نقش رسانه‌ها در بازتولید روابط قدرت نابرابر نقش مکمل را ایفا می‌کنند.

"آلتوسر" (Louis Althusser) معتقد است که ایدئولوژی نه چیزی کاذب بلکه چارچوبی مفهومی است که از طریق آن می‌توان به تفسیر دست زد.

نظام‌های بازنمایی ماهیتاً مبتنی بر ساختارهای ناخودآگاه هستند که ایدئولوژی، جزئی از این ناخودآگاه افراد است و درونی شده است؛ بنابراین ایدئولوژی نحوه‌ی بازنمایی روابط انسان‌ها با شرایط هستی واقعی در سطح مفاهیم،‌ معانی و تصورات است.

ایدئولوژی دارای کار ویژه‌ی سوژه سازی است و سوژه محصول فرهنگ است.

ویژگی بیانگر ایدئولوژی از دیدگاه "تامپسون" (Kristin Thompson) روابط مستمر و مستقر سلطه است و مطالعه‌ی ایدئولوژی،‌ مطالعه‌ی روشهایی که طی آنها معنا به خدمت استقرار و استمرار روابط سلطه در می‌آید. (مهدی زاده، 1387، ص 37).

"استقرار که فعالانه روابط سلطه را تولید و نهادینه کند و استمرار به حفظ و بازتولید روابط سلطه فرایند جاری تولید و دریافت صور نمادین می‌پردازد" ( همان منبع ، 1387، ص 38).

هر زبانی بخشی از ارتباطات اجتماعی است و اینکه وقتی با دیگران مراوده برقرار می‌کنیم در واقع روابط اجتماعی را بازتولید می‌کنیم

"صدا زدن،‌ روندی است که از طریق آن، زبان، موقعیت اجتماعی را برای مخاطب تشخیص می‌دهد و بر می‌سازد. استیضاح،‌ روند گسترده‌تری است که به موجب آن، زبان، روابط اجتماعی را برای هر دو گروه در عملی ارتباطی بر می‌سازد و سپس آنها را در نقشه ای وسیع‌تر از روابط اجتماعی به طور کلی جای می‌دهد" (همان منبع ، 1387، ص 37).

تامپسون پنج شیوه یا روال کلی را که ایدئولوژی از طریق آنها عمل می‌کند چنین برمی‌شمارد:  مشروعیت، ریا، وحدت، چند پارگی، شیء وارگی.

وی معنا در چارچوب ایدئولوژی را در خدمت روابط قدرت و سلطه می‌داند.

همچنین "ون دایک "ایدئولوژی را چارچوب های بنیادی و مشخص اجتماعی با ساختارهای داخلی مشخص و کارکردهای شناختی و اجتماعی به خصوص تعریف می‌کند" (مهدی زاده، 1387، ص 39).

نظریه‌ی ایدئولوژی بر نقشی که رسانه‌های جمعی و زبان در بر ساختن دائمی سوژه باز می‌کنند تأکید می‌کند یعنی بازتولید دائمی ایدئولوژی در مردم. نظام زبان با ساخت دهی چارچوب ایدئولوژیکی به ذهنیت و شخصیت افراد کمک می‌کند.

"ون دایک" (T. Van Dijk) معتقد است که عمده‌ی بار معنایی ایدئولوژی در زبان از طریق شناخت اجتماعی یعنی باورها و ارزشهای مشترک اجتماعی شکل می‌گیرد و عناصر تشکیل دهنده‌ی نظریه‌ی ایدئولوژی "ون دایک" شامل "کارکردهای اجتماعِِِِِی"، "ساختارهای شناختی" و "بیان و بازتولید گفتمانی" می‌شود" (همان منبع ، 1387، ص 39).

جامعه،‌ گفتمان (متن) و  شناخت اجتماعی چارچوب تحلیل انتقادی گفتمان است. ایدئولوژی‌ها نظام هایی متشکل از اصول سازمان دهنده‌ی شناخت اجتماعی هستند که بازتولید اجتماعی گروه را از طریق اذهان اعضا کنترل می‌کنند. ایدئولوژی‌ها در مقام اشکال بنیادی شناخت اجتماعی،‌ دارای کارکردهای شناختی نیز هستند. آنها به سازماندهی، نظارت و کنترل نگرشهای گروهی خاص می‌پردازند. ایدئولوژی‌ها قرینه‌ی شناختی قدرت هستند."ون دایک" تأکید می‌کند اعتبار ایدئولوژی صدق آن نیست بلکه کارآیی اجتماعی آن است.

ایدئولوژی،‌‌ زبان و قدرت

ما چیزی هستیم که گفته می‌شویم. هستی ما، هویت و ذهنیت ما از طریق گفتمان و زبان شکل می‌گیرد.

"فرکلاف" بر این عقیده است که زبان زمینه‌ساز تسلط و استثمار گروهی بر گروه دیگر است. کاربرد زبان در لابلای روابط و فرایندهای اجتماعی محصور است. زبان صورت مادی ایدئولوژی و آغشته به آن است. "فرکلاف" همانگونه که اجتماعی بودن گفتمان و زبان را باور دارد به زبانی بودن پدیده های اجتماعی هم معتقد است.

زبان‌شناسی انتقادی نه تنها به شرح پیام‌های ایدئولوژیک در درون متن می‌پردازد؛ بلکه ساختارها و اهداف اجتماعی که زبان را آکنده از معانی اجتماعی کرده است نیز نقد می‌کند.

دو بعد رابطه‌ی قدرت و زبان از دید "فرکلاف" (Norman Fairclough) شامل "قدرت در زبان" و "قدرت پشت زبان" می‌شود  که دو جزء در هم تنیده‌اند. زبان فضای تحقق رابطه‌ی قدرت است و قدرت پشت زبان، کردارها، فضای کالبدی سیاست‌ها و اطوار افراد صاحب قدرت است.

 بازتولید روابط و مناسبات قدرت از طریق نهادهایی که واسطه‌ی میان ساختارهای کلان اجتماعی و آگاهی های فردی هستند و نقش آموزشی، اطلاع رسانی، توزیع شناخت و معرفت و جامعه پذیری را ایفا می‌کنند صورت می‌گیرد که از گسترده‌ترین آنها رسانه‌ها هستند.

بازنمایی رسانه ای : رسانه،‌ گفتمان و قدرت

رسانه، سازنده‌ی محیط نمادینی است که تأثیر عمده‌ی آنها، شکل گیری تصویر ذهنی مخاطبان از دنیای اطراف است. نظریه‌ی "کاشت" تاثیر عمده رسانه را فرهنگ پذیری می‌داند نه ترغیب.

"مک کوایل" با اشاره به نظریه‌ی "کاشت" می‌گوید اهمیت رسانه در تشکیل توده‌ها نیست بلکه در خلق راههای مشترک انتخاب و نگریستن به رویدادها است که روایت های یکسان و مورد وفاق از واقعیت را ارائه می‌کند و مخاطبان را فرهنگ پذیر می‌کند.

"جهانی که رسانه‌ها ترسیم می‌کنند یک مجموعه سازمان یافته‌ی فرهنگی از مقوله یا مفاهیم کلی است . در فرایند مقوله‌سازی پدیده‌ها و کلیشه های ذهنی ،اجتماع مطرح است نه تجربه و درک مستقیم ما از پدیده. بر این اساس می‌توان گفت که مقوله سازی مبنای گفتمانی رویه های تبعیض آمیز است" (مهدی زاده، 1387، ص 51).

رسانه‌ها به بازنمایی امور پنهان و نهفته یا باورها و ایدئولوژی‌ها و گفتمانها می‌پردازند. "فوکو" هر نوع گفتمانی را به گونه‌ای ژرف گرفتار ساختار اجتماعی برآمده از قدرت می‌داند. "فوکو" معتقد است این که کدام گفتمان واقعی و علمی و کدام ایدئولوژیکی و غلط است، معمایی حل نشدنی است به این دلیل که هر گزاره‌ای هر قدر هم واقعی و علمی، یک بعد ایدئولوژیکی نیز دارد. دانش گذشته همیشه شکلی از قدرت است، موضوع به کارگیری و کارآمدی یا مؤثربودن قدرت به مراتب با اهمیت تر از موضوع حقیقت است. دانشی که با قدرت مرتبط است نه تنها اقتدار وابسته حقیقت را به خود نسبت می‌دهد بلکه قدرت آن را دارد که خودش را به عنوان حقیقت معرفی کند.

قدرت، سرکوبگرانه نیست؛ بلکه مولد نیز هست . قدرت، سلبی نیست بلکه ماهیت مولد دارد. واقعیت را می‌سازد و قلمروهایی از ابژه‌ها و آیین‌های حقیقت را به‌وجود می‌آورد. قدرت در گردش و در جریان است. جریان یا گردش قدرت خصوصاً در بافت بازنمایی اهمیت دارد. و این قدرت است ، که به مسائل و امور حقیقت می‌بخشد نه حقایق درباره‌ی واقعیت.

 در نگاه "فوکو" رسانه‌ها، دستگاه‌هایی هستند که قدرت از طریق آنها اعمال می‌شود و در خصوص نسبت رسانه و قدرت می‌توان سه گونه مفهوم سازی کرد:

1- قدرت ناشی از دسترسی به منابع و امکانات رسانه‌ای

2- قدرت ناشی از دسترسی به خود رسانه (سازمان)

3- قدرت گفتمانی

که این مفهوم متأثر از آراء "فوکو" درباره‌ی گفتمان است که درون گفتمان عامه می‌توان چهار صورت بندی در خصوص نسبت رسانه و دنیای واقعی ارائه کرد که عبارت است از:

1- رسانه های واقعیت را بازتاب می‌دهند

2- رسانه‌ها واقعیت را بازنمایی می‌کنند

3- رسانه‌ها به طور گفتمانی عمل می‌کنند

4- رسانه‌ها وانموده‌ها یا شبیه سازی هایی عرضه می‌کنند (مهدی زاده،1387، ص 55)

همه‌ی گزاره های فوق به جز اولی به وسیله‌ی منتقدین حمایت می‌شوند چرا که رسانه‌ها نمی توانند بازتاب ساده ای از جهان واقعی عرضه کنند.

گفتمان استعماری غرب: سیاست بازنمایی شرق

"هال" غرب را محصول فرایندهای تاریخی خاص می‌داند که در جای خاصی و در شرایط تاریخی غیر قابل تکراری پدید آمده‌است. منحصر به فرد بودن غرب محصول ارتباط اروپا و مقایسه‌ی خود با جوامع غیر غربی بود که در بوم شناسی، تاریخ،‌ الگوهای توسعه و فرهنگ با الگوی اروپایی تفاوت بسیاری داشتند.

وی معتقد است که غرب بدون "دیگری" قادر نخواهد بود که خود را به منزله‌ی اوج تاریخ بشر بشناسد و بنمایاند. تصویر "دیگری" که به حاشیه‌ی جهان مفهومی رانده شده بود و به منزله‌ی ضد مطلق و نفی هر چیزی که غرب مظهر آن شناخته می‌شد به‌شمار می‌رفت ،بار دیگر ساخته شده بود. "دیگری" سویه‌ی تاریک بود :فراموش شده، سرکوب و نفی شده و تصویر معکوس روشنگری و مدرنیته. (هال، به نقل از مهدی زاده، 1387، ص 70)

با رجوع به رویکرد روانکاوان در مورد کودک که هویت خود را با تشخیص جدایی خودش از دیگران (اساسا مادرش)، می‌توان گفت که فرهنگ‌های ملی نیز وقتی احساس قوی هویت می‌کنند که خودشان را در مقایسه با فرهنگ‌های دیگر قرار می‌دهند؛ لذا دیگران در شکل دادن به اندیشه‌ی غرب و یک معنای غربی از هویت، نقش اساسی ایفا کرده‌اند.

عباراتی مانند "غرب و دیگران" محصول ساختارهای تاریخی و زبانی هستند که معنای آنها در طول زمان تغییر می‌کند.

گفتمان "غرب و دیگران" به عنوان یک نظام بازنمایی جهان را به صورت یک دو گانگی ساده‌ی "غرب/دیگران" نشان می‌دهد که این دیگر بودگی کشف نشده است بلکه تولید شده است. بعضی استراتژی های گفتمانی "غرب/دیگران" شامل آرمانی کردن، فرافکنی خیال پردازی‌های مربوط به اشتیاق و انحطاط،‌ ناتوانی در به رسمیت شناختن و محترم شمردن تفاوت،‌ گرایش به تحمیل کردن مقوله‌ها و هنجارهای اروپایی و گرایش به دیدن تفاوت از رهگذر شیوه‌های درک و بازنمایی غرب می‌شود. لازم به ذکر است که اساس همه‌ی این استراتژی‌ها کلیشه‌سازی است که از توصیفی یک سویه از جمع شدن تفاوت‌های پیچیده در تصویری یک بعدی حاصل می‌شود. "پیتر هولم" از دوانگاری کلیشه‌ای سخن می‌گوید که از یک سو به تصویر ساده از چند ویژگی به عنوان مظهر فرد  و از سوی دیگر به انشقاق و دو انگاری می‌پردازد که در آن رکن اصلی گفتمان "غرب" و "دیگری" انشقاق دائمی آن است.

منطق بازنمایی‌های استعماری  از دیدگاه "نگری" و "هارت" (1384) بر مبنای  شالوده و دیگر بودگی است که به صورت امری مطلق، که شامل دو لحظه‌ی دیالکتیکی به هم پیوسته است: در لحظه‌ی نخست، تفاوت تا آخرین نهایت خود مطرح می‌شود  و به علت همین تفاوت و نفی مطلق، در لحظه‌ی دوم مبنای خود پایه‌ریزی می‌شود. ‌‌توحش و لجام گسیختگی "دیگری" ؛ مدنیت و ممتاز بودن "خود" اروپایی را امکان پذیر می‌کند. در این جا غرب تنها از طریق نفی "دیگری"، "خود" واقعی خویش را می‌سازد

خشونت اروپایی اینگونه توجیه می‌شود که قدرت "خود" را بازسازی و تولید کند؛ آنچه که "رابرتز" از آن به عنوان جهان بینی اروپا محوری یاد می‌کند، یادآور همان خود بزرگ بینی و برتری اروپا بر دیگران است. از دیدگاه "سعید" شرق شناسی باید به عنوان گفتمانی استعماری که از سوی غرب تولید شده است مورد مطالعه قرار بگیرد. 

"سعید" چهار عقیده را که در بازنمایی شرق به آن نسبت داده می‌شود اینگونه توضیح می‌دهد که در ابتدا تفاوت مطلق شرق و غرب در انگاره‌های دوگانه‌ی توسعه نیافته و مدرن و فرودست و فرادست بازنمایی می‌شود و دیگر آن که انتزاعات بر عینیات از وضعیت شرق مدرن ارجحیت دارد و شرق ناتوان از تعریف خود است و در آخر با شرق باید کاملاً محتاط عمل شود و آن را کنترل کرد.

عقیده‌ی "سعید" درباره شرق، مابین قدرت/دانش "فوکو" و هژمونی "گرامشی" است. شرق "سعید"، مانند مجانین "فوکو" که همه دیگری ای هستند که با چیزهای حقیقی و بهنجار متفاوتند و در میان گفتمان و ساختار اجتماعی بازتولید می‌شوند. از سوی دیگر، عقب ماندگی شرق "سعید" در میان برتری اروپا و غرب تثبیت می‌شود و هژمونی ایده‌های اروپایی را شکل می‌دهد.

اسلام عنصر اساسی گفتمان شرق شناسی از دیدگاه "سعید" را تشکیل می‌دهد.

اسلام بعد از فرو ریختن دیوار برلین برای غرب و اروپا جانشین کمونیست شده است و دیگری کمونیست جای خود را به اسلام داده است و مسلمانان از دید آنها به عنوان شیوخ انقلابی و آتشین و بنیادگرا معرفی شده‌اند. آیین های عبادی مسلمانان به عنوان اعمالی اجباری و بدون هیچ نیت و رغبتی به تصویر کشیده می‌شوند.

بازنمایی‌هایی که از تصویر اسلام در رسانه‌ها صورت می‌گیرد،الگوهای ذهنی افراد را شکل می‌دهد این بازنمایی‌ها در ارائه‌ی کلیشه های خاصی خلاصه می‌شوند که از مسلمانان و شرایط آنان و اسلام ارائه می‌شود تا  آنها را عقب مانده و قرون وسطایی نشان دهند. از کلیشه‌هایی که به وفور در تصویر رسانه‌ای اسلام داده می‌شود بنیادگرایی و رادیکالیسم، خشونت و تروریسم،‌ حرص و شهوت است. در توضیح باید افزود که تصویری که از اسلام داده می‌شود با رادیکال گرایی و بنیادگرایی که مخالف اصول دموکراسی و آزادی همراه و مترادف است و همواره از مسلمانان تصویرافرادی متعصب و خشن بازتولید می‌شود و مفهوم جهاد به توحشی غیر انسانی و گاه میل به دیگر‌کشی تنزل داده می‌شود. افراد مسلمان،‌ افرادی همیشه مسلح در نظر گرفته می‌شوند که قابل اعتماد نیستند و در رسانه‌ها زنان شرقی به عنوان ابژه‌های جنسی وسوسه انگیز و مردان عرب به عنوان مردان طماع و همیشه حریص به زنان سفید پوست تعریف می‌شوند.

حجاب و وضعیت زن مسلمان یکی از جنجالی ترین بحث‌های رسانه‌ای در مقابل شرق و مسلمانان است. رسانه های غربی حجاب و فلسفه‌ی آن را  به راحتی نادیده می‌گیرند و آن را به امری برای ساکت سازی و  محدود کردن زنان از فعالیت های اجتماعی تنزل داده می‌‌دهند.

اینگونه بازنمایی‌های رسانه‌ها از طریق کلیشه‌های شرق شناسانه از مسلمانان به سویی می‌رود که غرب در تقابل با اسلام آن را "دیگری" مقابل "خود" در نظر بگیرد: نوعی تهدید و شاید بتوان گفت زنگ خطری که آوای آن همیشه در گوشها زده می‌شود.

گفتمان پدر سالاری: بازنمایی جنسیت

گفتمان پدرسالاری برخاسته از قرار دادهای زبانی است که از شرایط برداشتی مرد سالارانه ارائه می‌دهند و در واقع یکی از کلیدی ترین مفاهیم نظریه‌ی فمینیست است که در آن تمایز های جنسی به صورت مشخصی بارز می‌شود:

گفتمانی که جنس مرد را حاکم بر زن می‌داند و از این رو به زنان به عنوان "دیگری" و ابژه‌ای جنسی می‌نگرد.

گفتمان مرد سالارانه بر پایه‌ی فرهنگ و اجتماعی مرد سالار تولید و بازتولید می‌شود. نوعی دانش و قدرت مرد سالار در این گفتمان تولید می‌شود که مبتنی بر تبعیض جنسیتی است و نگاه از بالا به پایین مرد به زن در این گفتمان دیده می‌شود.

برخلاف جنس که امری فطری و غیر قابل تغییر و دائمی و قطعی و همیشگی است؛ جنسیت بر ساخته از شرایط اجتماعی و سیاسی و فرهنگی جامعه است و از جامعه‌ای تا جامعه‌ی دیگر متفاوت است و از دوره ای تا دوره ی دیگر نیز تغییر می‌کند. یکی از راههایی که از دریچه ی آن  این گفتمان معطوف به جنسیت  در طول زمان بازتولید می‌شود، رسانه‌ها هستند. رسانه‌ها با نشان دادن الگوهای اصلی زنانه و مردانه راه را برای تولید این گفتمان هموار می‌کند.

"آندره میشل" در کتاب خود در پیکار با تبعیض جنسی،‌ با بررسی پژوهش هایی که در سطوح بین المللی و "یونسکو" صورت گرفته است، نمونه‌هایی از کلیشه‌های مشترک در سطح دنیا درباره ی زنان و مردان را ارائه می‌کند. از نظر "میشل" کلیشه‌های جنسیتی را در چهار دسته ی کلی می‌توان جای داد :

1. نقش‌های مختلف در درون خانواده. مادر نقش خدمت رسان خانوادگی و وابسته به همسر را بر عهده دارد و پدر نقش نان آور و تکیه گاه را.

2. خصوصیات شخصیتی. پسران و مردان خلاق، تصمیم گیر و فعال هستند اما دختران وابسته و منفعل.

3. نقش های اجتماعی و سیاسی. زنان اگر هم در سطوح اجتماعی فعال باشند در سطوح کوچک و محلی فعالند اما مردان دارای مسئولیت و یا رهبری سیاسی هستند.

4. نقش حرفه‌ای. مشاغل به دو بخش زنانه و مردانه تقسیم شده اند :زنان منشی یا پرستارند و مردان کارفرما یا پزشک." (میشل به نقل از مهدی زاده،‌1387، ص 135-136)

در بازنمایی زنان در تبلیغات تجاری به خوبی می‌توان گفتمان مردسالاری و نادیده گرفتن شخصیت زن را دید. زن در این آگهی‌ها فناسازی می‌شود و شخصیت وی با شیء مورد تبلیغ برابر در نظر گرفته می‌شود. تقسیم کار در این گونه آگهی‌ها به خوبی دیده می‌شود که نقش زن در جامعه به خانه داری و مسائل مربوط به او در تمیزی و شست و شو خلاصه می‌شود و در این میان دختران نیز به الگوبرداری از مادر در کنار وی ظاهر می‌شوند.

یکی دیگر از کلیشه های تصویری  که از زنان در رسانه های دیداری بسیار دیده می‌شود بازنمایی زنان به عنوان ابژه‌های جنسی است که به‌آن هرزه‌نگاری نیز گفته می‌شود.زنان تا حد ابژه‌های جنسی برای ارضای تمایلات مردان و نگاه خیره و لذت آنان به تصویر کشیده می‌شوند.

گفتمان نژاد پرستی

در گفتمان نژاد پرستی آنچه اهمیت پیدا می‌کند روابط میان افراد است که به واسطه‌ی فرهنگ و بافت سیاسی و اجتماعی تعیین می‌شود. در این گفتمان بعضی ویژگی‌های زیست‌شناسانه به عنوان کلیشه‌های یک عده از افراد در نظر گرفته می‌شود و با ذاتی جلوه دادن تفاوت های غیرقابل تغییر،‌ پیامد‌های منفی‌ای برای این قشر ایجاد می‌کنند.

البته لازم به ذکر است که این ویژگی‌های زیستی به شرایط فرهنگی و سیاسی و اجتماعی تسری داده می‌شود و به صورت گفتمان غالب درون جامعه در می‌آید که مدام و از طریق رویه‌های گوناگون از جمله از طریق رسانه‌ها خود را بازتولید می‌کند.

یکی از رایج ترین گفتمان های نژادی گفتمان نژاد سیاه و سفید در غرب است که از طریق بازنمایی درونی می‌شود.

تصاویر سیاهان در رسانه‌ها تصویری است خشن و آکنده از مشکل و بزه.

سیاهان به عنوان ابزار کار در نظر گرفته شده‌اند و بر جسم آنها همواره به مثابه نیروی کار تأکید شده است و مشارکت آنها اغلب در کارهای عقلانی و مهم کمرنگ جلوه داده می‌شود. حتی حضور موفق آنها در رشته‌های ورزشی عاملی است بر تأکید بر این موضوع که سیاهان در ورزش موفق تر از کارهای مهم عقلانی هستند.

تصویر سیاهان در رسانه‌ها به ولگردان خیابانگرد و جیب برها و آدمهای بزهکاری ختم می‌شود که از آنها هیچ گریزی نیست. در سایه‌ی این تصاویر و ایماژ‌ها است که این سیاه بودگی به "دیگر بودگی" تبدیل می‌شود که در میان موجی از پیام های رسانه‌ای مدام باز تولید می‌شود. نمی توان نادیده گرفت که در حال حاضر تصاویر کلیشه‌ای که از سیاهان در "بریتانیا" و "ایالات متحده‌ی آمریکا" ارائه می‌شود دیگر مانند گذشته نیست. این جوامع (در حال حاضر به عنوان جوامعی چند فرهنگی) در حال کمرنگ کردن تبعیض‌ها ی حاصل از تفاوت های نژادی هستند که باعث ارتقا و تخریب شخصیت نژادی خاص می‌شود.

همانطور که اشاره شد، کتاب مورد نظر در ابتدا به تعریف بازنمایی پرداخته است ولی سؤالی که پیش می‌آید از این منظر است که "بازنمایی در این کتاب براساس کدام یک از نحله‌های پوزیتویستی،‌ تفسیری و یا انتقادی مورد نظر است؟" با توجه به اینکه در این کتاب به نحله‌های فکری متفاوتی اشاره شده است و به آرای صاحب نظران مختلفی مانند "استوارت هال"، "میشل فوکو"، "آلتوسر"، "جان تامپسون"،" تئو وندایک"، "نورمن فرکلاف"، "اُمبرتو اکو" (‌Umberto Eco)، "آنتونیو گرامشی" (A. Gramsci)، "رولان بارت" (Roland Barthes)، "پیر لویی"  و "بوردیو" (Pierre Bourdieu) اشاره شده است و تنها بر پایه‌ی اشتراک این افراد از پرداختن به مفهوم بازنمایی به نظرات این افراد رجوع شده است در صورتی‌که این افراد هر کدام از نحله‌ی فکری گوناگون به مفهوم بازنمایی پرداخته‌اند که در این اثر به روش پرداختن به مفهوم بازنمایی تا حدودی بی‌توجهی شده است. از سوی دیگر بعضی ایرادهای مفهومی در این میان دیده می‌شود که بازنمایی به طور جامع تعریف نمی‌شود، به این صورت که معنای بازنمایی در این اثر تحدید می‌شود به این صورت که بازنمایی به معنای کنشی عمدی که از سوی گفتمان و ایدئولوژی خاص در نظر گرفته می‌شود اما بازنمایی لزوما از سوی گفتمان و ایدئولوژی خاصی صورت نمی‌گیرد.

در ادامه‌ی کتاب با توجه به عمدی بودن بازنمایی به راهبردهای بازنمایی اشاره می‌شود و یکی از انواع آن کلیشه سازی ذکر می‌شود که با توجه به حساسیت بحث، خواننده احساس می‌‌کند که چرا به دیگر انواع راهبردهای بازنمایی حتی اشاره هم نمی‌شود.

در مبحث زبان و بازنمایی هم ،زبان تعریف نمی‌شود.برای خواننده روشن نمی‌شود که منظور از زبان چیست. "آیا کلام است یا نظام زبانی تصویر نیز در این مقوله جایی دارد؟"

از ایرادات مفهومی کتاب در میان بحث ایدئولوژی و بازنمایی دیده می‌شود که علی‌رغم اشاره به تفاوت تعاریف مکاتب مختلف از ایدئولوژی برای خواننده مبهم می‌ماند که بازنمایی در میان کدام یک از معانی ایدئولوژی مورد بحث قرار گرفته است.

از مواردی که ممکن است خواننده این اثر را با سؤال مواجه کند نسبت میان رسانه‌ها و قدرت است.سه نوع قدرت در کتاب دسته بندی شده است : "قدرت ناشی از دسترسی به امکانات و ذخائر،‌ قدرت ناشی از دسترسی به خود رسانه‌ها و قدرت گفتمانی.  وجه ممیزی و ملاک تقسیم بندی این موارد به صورت مشخص از هم تفکیک نشده است و نوع تعریف نیز مرز مشخصی در میان موارد را برای خواننده ایجاد نمی کند. بطور مثال،نویسنده در تعریف قدرت ناشی از دسترسی به منابع و امکانات رسانه ای ذکر کرده است که: "قدرت حاصل از دسترسی آنها به ذخائر و امکانات است" که تفاوت این تعریف با مورد بعد که به این صورت آورده شده است: "قدرت ناشی از دسترسی به خود رسانه‌ها است"، مشخص نیست


دانلود با لینک مستقیم


دانلود کتاب رسانه ها و بازنمایی اثر سید محمد مهدی زاده

جزوه فیزیک پایه 1 سید محمود نجفیان رضوی

اختصاصی از فی ژوو جزوه فیزیک پایه 1 سید محمود نجفیان رضوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

جزوه فیزیک پایه 1 سید محمود نجفیان رضوی


جزوه فیزیک پایه 1 سید محمود نجفیان رضوی

خلاصه کتاب فیزیک 1 پیام نور

تالیف سید محمد نجفیان رضوی

برای رشته های تربیت بدنی، زیست شناسی، کشاورزی، زمین شناسی

شامل 136 صفحه pdf

نکات کلیدی و خلاصه فصل ها


دانلود با لینک مستقیم


جزوه فیزیک پایه 1 سید محمود نجفیان رضوی

تحقیق در مورد شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360)

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360) دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360)


تحقیق در مورد  شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360)

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه20

 

فهرست مطالب

 

دستغیب ـ سیّد على اصغر
HYPERLINK  \l "2"ولادت و نسب
HYPERLINK  \l "3"تحصیل و تدریس
HYPERLINK  \l "4"اخلاق و معنویّت
HYPERLINK  \l "5"برنامه هاى تبلیغى
HYPERLINK  \l "6"سوابق مبارزاتى
HYPERLINK  \l "7"خاطرات پس از پیروزى انقلاب اسلامى


 

دستغیب ـ سیّد على اصغر
نام: سیّد على اصغر
شهرت: دستغیب
نام پدر: سیّد على اکبر
زادگاه: شیراز
سال تولد: 1324شمسى
مسئولیّت: نمایندگى مجلس خبرگان رهبرى در دوره اوّل و سوم از استان فارس.

 

 

ولادت و نسب

این جانب سیّد على اصغر دستغیب در سال 1324شمسى دیده به جهان گشودم. پدرم مرحوم آقا سیّد على اکبر آقا نجفى معروف به مدیر، فرزند مرحوم آیة اللّه آقا سیّد على، فرزند مرحوم آیة اللّه سیّد میرزا هدایت اللّه دستغیب رحمه الله مى باشد.
مرحوم پدرم چون در نجف اشرف متولد شد، از این رو به او آقا نجفى مى گفتند. وى در آغاز معمّم و در کسوت روحانیّت بود و سپس وارد وزارت فرهنگ گردیده و در سمت مدیریّت مدرسه مشغول خدمت شد و لذا به مدیر شهرت یافت.
اغلب افراد خاندان دستغیب و بسیارى از چهره هاى سرشناس شهرمان در آن زمان محصل مدرسه ایشان بودند. اخیراً در دوران بازنشستگى «کتاب خانه حافظیّه» را بازسازى و مدیریّت آن را به عهده گرفت. وى به سال1342شمسى دار فانى را وداع گفته و در یکى از حجرات حرم مطهّر حضرت سیّد میرمحمدعلیه السّلام کنار درِ ورودى سمت چپ به خاک سپرده شد.
والده ماجده پدرم مرحومه خجسته خانم دستغیب صبیّه محترمه مرحوم آیة اللّه میرزا ابوالحسن دستغیب (عموزاده مرحوم آیة اللّه سیّد میرزا هدایت اللّه) مى باشند. ایشان از بانوان با فضیلت بوده و والد بزرگوارشان از علماى بزرگ و صاحب تألیفاتى بوده اند از جمله کتابى در شرح کلمات امیرالمؤمنین على علیه السّلام دارد که نسخه خطّى آن به زبان عربى نزد این جانب موجود است و ـ ان شاء اللّه ـ در آینده ترجمه و براى استفاده عموم منتشر خواهد شد.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد شهادت آیت الله سید عبدالحسین دستغیب، سومین شهید محراب (1360)

دانلودمقاله سید جمال الدین اسد ابادی

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله سید جمال الدین اسد ابادی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

در سالهای‌ اخیر، چند رساله‌ و کتابچه‌ و چندین‌ مقاله‌، بوسیله‌ افرادی‌ که‌ خود را: مورخ‌، محقق‌، اسنادیاب‌ و پژوهشگر! قلمداد می‌کنند، برضدسیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ و فعالیتهای‌ وسیع‌ و پی‌گیر اسلامی‌ او، منتشر شده‌ است‌. نشر این‌ آثار! مغرضانه‌، که‌ هرگز با واقعیت‌های‌ تاریخی‌سازگار نیست‌، بر اهل‌ اطلاع‌ و کسانی‌ که‌ حقایق‌ تاریخی‌ را در چهارچوبی‌ دور از تعصب‌ یا غرض‌ورزی‌ ارزیابی‌ می‌کنند، لازم‌ و ضروری‌ساخت‌ که‌ کتابها، رساله‌ها، اسناد و مدارک‌ روشن‌کننده‌ چهره‌ حقیقت‌ را منتشر سازند تا نسل‌ معاصر و آینده‌ از حقایق‌ تاریخی‌، آنطور که‌ هست‌آگاه‌ شوند.
روی‌ همین‌ اصل‌، اکنون‌ به‌تجدید چاپ‌ کتاب‌: «شرح‌ حال‌ و آثار سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌» اقدام‌ می‌شود... اهمیت‌ این‌ کتاب‌ بیشتر ازاین‌ ناحیه‌ است‌ که‌ به‌قلم‌ مرحوم‌ میرزا لطف‌الله اسدآبادی‌، یکی‌ از نزدیکترین‌ منسوبین‌ سید جمال‌الدین‌ نوشته‌ شده‌ است‌. مرحوم‌ میرزا لطف‌الله،خواهرزاده‌ سید جمال‌الدین‌ بود و در دو سفری‌ که‌ « سید» به‌ تهران‌ آمد، در کنار او بسر می‌برد و هنگامی‌ که‌ سید از ایران‌ رفت‌، مقداری‌ از کتابها وآثار و مقالات‌ او در نزد میرزا لطف‌الله باقی‌ ماند که‌ اخیراً به‌ کتابخانه‌ مجلس‌ شورای‌ ملی‌ واگذار گردید.(1)
در همین‌ کتاب‌، شما عکس‌ مؤلف‌ مرحوم‌ را می‌بینید که‌ در پشت‌ سر سیدجمال‌الدین‌ ایستاده‌ است‌ و این‌ سند زنده‌، خود شاهد گویائی‌ براصالت‌ و صحت‌ مندرجات‌ این‌ کتاب‌ تواند بود...
این‌ کتاب‌ یکبار در سال‌ 1304 یعنی‌ 45 سال (2)‌ پیش‌ بوسیله‌ دانشمند فقید ایرانی‌، حسین‌ کاظم ‌زاده‌ ایرانشهر(3) در برلین‌ به‌ چاپ‌ رسید وسپس‌ برای‌ بار دوم‌ در سال‌ 1326 باهتمام‌ علامه‌ فقید، مرحوم‌ حاج‌ میرزا عباسقلی‌ واعظ‌ چرندابی‌ با اضافاتی‌ در تبریز تجدید چاپ‌ شد وآنگاه‌ توسط‌ مرحوم‌ صادق‌ نشأت‌ به‌عربی‌ ترجمه‌ گردید و در قاهره‌ انتشار یافت‌ و اکنون‌ از روی‌ نسخه‌ چاپ‌ برلین‌ ـ پس‌ از مرور و اصلاحات‌لازم‌ و افزودن‌ بعضی‌ عکسها ـ برای‌ بار دیگر چاپ‌ و دراختیار عموم‌ قرار می‌گیرد.
--------------------------------------------------------------------------------------------------------
(1) آقای‌ صفات‌الله جمالی‌ فرزند مرحوم‌ میرزا لطف‌الله، در نامه‌ مورخ‌ 17/4/49 خود در پاسخ‌ نامه‌ من‌ می‌نویسد: «... چهار نسخه‌ از نسخه‌های‌ اصل‌ العروة‌ الوثقی‌ چاپ‌ پاریس‌ در خانواده‌ ما باقی‌ مانده‌ بود که‌ آن‌ چهار نسخه‌ را بانضمام‌ مقدار زیادی‌ اسناد و مدارک‌ و مجلات‌ و رسائل‌ که‌ مربوط‌ به‌ سید بود، تمامت‌ آنها را به ‌کتابخانه‌ مجلس‌ در تهران‌ ارسال‌ نمودم‌، تا این‌ آثار گرانبها محفوظ‌ و به‌ یادگار بماند...».
(2) به‌ هنگام‌ انتشار چاپ‌ جدید ـ 1379 ـ درست‌ هفتاد و پنج‌ سال‌ از تاریخ‌ نخستین‌ نشر آن‌ می‌گذرد.
(3) مرحوم‌ کاظم ‌زاده‌ دارای‌ تألیفات‌ و آثار زیادی‌ بزبان‌ فارسی‌ و آلمانی‌ است‌ که‌ بعضی‌ از آنها منتشر شده‌ است‌. او مجله‌ای‌ هم‌ به ‌نام‌ ایرانشهر در برلین‌ منتشر می‌ساخت‌که‌ دارای‌ مقالاتی‌ درباره‌ سید است‌...

* * *
قسمت‌ دوم‌ این‌ کتاب‌ که‌ قبلاً تحت‌ عنوان‌ ملحقات‌ در آخر کتاب‌ چاپ‌ شده‌ بود و دارای‌ مطالب‌ و اطلاعات‌ جالبی‌ بقلم‌ گروهی‌ ازمعاصرین‌ مرحوم‌ سید و فضلای‌ معروف‌ نیم‌ قرن‌ پیش‌ است‌ و از این‌ جهت‌ که‌ این‌ افراد خود معاصر مرحوم‌ سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ بوده‌ و بااو معاشرت‌ داشته‌اند، مطالب‌ و نوشته‌هایشان‌ ارزش‌ تاریخی‌ دارد و برای‌ اهل‌ تاریخ‌ و تحقیق‌، می‌تواند مأخذ و مدرک‌ باشد، چون‌ تهیه‌شده‌بوسیله‌ آقای‌ صفات‌الله جمالی‌ بود و در کتاب‌ تالیفی‌ خود ایشان‌ به‌نام‌ « اسناد و مدارک‌ درباره‌ سید جمال‌الدین‌ اسدآبادی‌» عیناً آمده‌ است‌، از نقل‌آنها در آخر این‌ کتاب‌ خودداری‌ شد ولی‌ باید یادآور شد که‌ همه‌ آن‌ مطالب‌، در آخر کتاب‌ دوم‌ همین‌ مجلد، آمده‌ است‌.
* * *
ما پس‌ از کسب‌ اجازه‌ از فرزند مؤلف‌، جناب‌ آقای‌ صفات‌الله جمالی‌ اسدآبادی‌ مقیم‌ همدان‌، به‌ تجدید چاپ‌ این‌ کتاب‌ اقدام‌ می‌کنیم‌ تاسندی‌ باشد برای‌ کسانی‌ که‌ می‌خواهند اطلاعات‌ صحیحی‌ درباره‌ تاریخ‌ حیات‌ سیدجمال‌الدین‌، فیلسوف‌ بزرگ‌ اسلام‌ و شرق‌، بدست‌ آورند وپاسخی‌ باشد برای‌ آن‌ گروه‌ از افراد مغرض‌ یا بی‌اطلاعی‌ که‌ قلم‌ بدست‌ گرفته‌ و هر رطب‌ و یابسی‌ را ناجوانمردانه‌ برضد سیدجمال‌الدین‌اسدآبادی‌ و اندیشه‌های‌ اصلاحی‌ ـ اسلامی‌ او، منتشر می‌سازند…
از آقای‌ « صفات‌الله جمالی‌» که‌ علاوه‌ بر اجازه‌ تجدید چاپ‌، یک‌ جلد از نسخه‌ چاپ‌ شده‌ برلین‌ را دراختیار ما قرار دادند، بی‌نهایت‌ تشکرمی‌کنیم‌ و امیدواریم‌ که‌ بزودی‌ کتاب‌ خود ایشان‌ را هم‌ که‌ حاوی‌ مدارک‌ و اسناد و اطلاعات‌ دیگری‌ درباره‌ تاریخ‌ حیات‌ سید جمال‌الدین‌ است‌،دراختیار عموم‌ قرار دهیم‌.(4)
از ناشر محترم‌ نیز باید سپاسگزار بود که‌ با کمال‌ میل‌ و اشتیاق‌ دعوت‌ ما را پذیرفت‌ و به‌چاپ‌ و نشر این‌ کتاب‌ پرارج‌ و تاریخی‌ درباره‌ سید،اقدام‌ کرد.
سیدهادی‌ خسروشاهی‌
قم‌: شعبان‌ 1390 هجری‌

 


------------------------------------------------------------------------------------------
(4) متأسفانه‌ به‌ هنگام‌ چاپ‌ این‌ مجموعه‌، ایشان‌ دیگر در قید حیات‌ نیست‌ ولی‌ موجب‌ خرسندی‌ است‌ که‌ کتاب‌ خود ایشان‌ را هم‌ در همین‌ مجموعه‌، می‌آوریم‌. خداوندایشان‌ را غریق‌ رحمت‌ سازد.


دیباچه‌
قدردانی‌
قدردانی‌ یا شکرگزاری‌ چیزی‌ است‌ که‌ هر فرد بشر را طبعاً و طبیعتاً تشویق‌ بعمل‌ می‌نماید. میل‌ به‌ شکرگزاری‌ و قدردانی‌ چیزی‌ است‌ که‌خداوند متعال‌ برای‌ تعلیم‌ به‌ بنی‌آدم‌ خود پسندیده‌ است‌ و « لئن‌ شکرتم‌ لازیدنکم‌» حاکی‌ به‌ همین‌ امر است‌ از این‌ که‌ فلاسفه‌ بزرگ‌ و دانایان‌سترگ‌ برای‌ هر کار و عمل‌ جوائز و انعامات‌ قرار داده‌اند تا همان‌ جوائز مورث‌ تشویق‌ عامل‌ گردیده‌ پیشرفت‌ و ترقی‌ در عمل‌ خویش‌ بنماید واین‌ اصولی‌ است‌ که‌ غربیان‌ از شاگردان‌ مدارس‌ شروع‌ کرده‌ تا به ‌مقامات‌ عالیه‌ به‌ یک‌ سبک‌ و سیاق‌ می‌رسانند. مثلاً طفلی‌ که‌ در کلاس‌ نسبت‌ به‌سایرین‌ بهتر درس‌ خود را حاضر کرده‌ کتاب‌، قلم‌ یا امثال‌ آن‌ جائزه‌ می‌دهند، هرچه‌ بزرگ‌تر شد جائزة‌ او هم‌ برتر می‌شود، تا کار به‌جائی‌می‌رسد که‌ هزارها لیره‌ در راه‌ عملی‌ برسم‌ جائزه‌ گذارده‌ می‌شود. معلوم‌ است‌ همین‌، سبب‌ تشویق‌ غربیان‌ گردیده‌ علوم‌ و صنایع‌ را به‌ پایة‌ عالی‌گذارده‌ و هنوز هم‌ می‌گذارند. تشویق‌ بزرگان‌ در سایة‌ همان‌ قدردانی‌ چه‌ تواند شد یعنی‌ جائزة‌ که‌ ما در ازای‌ علماء و بزرگان‌ خود ببخشائیم‌ که ‌قابل‌ و سزاوار مقام‌ آنها باشد کدام‌ است‌؟
بعقیدة‌ نگارنده‌ بهترین‌ جوائز برای‌ اینگونه‌ بزرگان‌ همان‌ قدردانی‌ و ذکر محامد و فضائل‌ آنها است‌ که‌ درحقیقت‌ بجای‌ شکری‌ است‌ که ‌بندگان‌ از خالق‌ مطلق‌ جل‌شأنه‌ می‌نمایند و این‌ قدردانی‌ نیز فائده‌اش‌ عاید بخودمان‌ است‌ چه‌ سب‌ تشویق‌ و ترغیب‌ سایر بزرگان‌ و علماء می‌گردددر خدمات‌ ملیه‌ و ابراز لیاقتهای‌ علمیة‌ خودشان‌ که‌ نفع‌ آن‌ عاید به‌ افراد ملت‌ است‌ بنابراین‌ مقدمه‌ این‌ نگارنده‌ با قلم‌ شکستة‌ خود می‌خواهم‌ برای‌تشویق‌ سایر فضلا و علمای‌ عصر شمة‌ اشاره‌ به‌ جلالت‌ قدر و عظمت‌ افکار فیلسوف‌ بزرگ‌ مرحوم‌ جمال‌الدین‌ الحسینی‌ اسدآبادی‌ متخلص‌ به‌افغانی‌ بنمایم‌. چه‌ این‌ سید بزرگوار دارای‌ دو جنبه‌ بود یعنی‌ هم‌ به‌علوم‌ شرقیه‌ واقف‌ و هم‌ به‌فلسفة‌ غربیه‌ دانا بوده‌ است‌ و چیزی‌ که‌ خیلی‌ مزیت‌ اورا ثابت‌ کرد احاطة‌ او بود به‌ سیاست‌ مغرب‌ و موقعیت‌ ملل‌ شرق‌ و بیداری‌ امت‌ اسلامیه‌. در این‌ قرن‌ اخیر دراین‌ راه‌ مخصوص‌ کمتر از فضلای‌اسلام‌ را به‌نظر داریم‌ که‌ به‌ پایة‌ این‌ فیلسوف‌ شهیر خدمت‌ به‌ جامعة‌ اسلامیه‌ و ملل‌ شرقیه‌ نموده‌ باشد نظر بر اینکه‌ محرر شهیر و نویسندة‌ تحریرجناب‌ آقای‌ حسین‌ کاظم‌زاده‌ مدیر مجلة‌ شریفة‌ ایرانشهر در برلین‌ دامن‌ همت‌ و قدردانی‌ را به‌ کمر زده‌ حاضر بطبع‌ و نشر سوانح‌ عمری‌ این‌فیلسوف‌ عالی‌ مرتبت‌ شده‌اند و ما را از طول‌ مقال‌ فارغ‌ ساخته‌اند فقط‌ به‌یک‌ جمله‌ اشاره‌ می‌کنم‌ که‌ این‌ سید جلیل‌القدر مقصود عمده‌اش‌ این‌ بودو نیز عقیده‌ داشت‌ که‌ هیچ‌ ملتی‌ پی‌ به‌ حقوق‌ خود نتواند برد جز به‌ طی‌ مدارج‌ علم‌ و جز در سایة‌ تعلیم‌ و تعلم‌. اگر بدیدة‌ بصیرت‌ نگریسته‌ آیدخواهیم‌ دید همین‌ است‌ و بس‌.
تا وقتی‌ که‌ ما نیز مثل‌ غربیان‌ اهمیت‌ به‌مقام‌ علم‌ و عمل‌ نبخشائیم‌، محال‌ است‌ در میدان‌ تکامل‌ بتوانیم‌ دعوای‌ برابری‌ و همسری‌ با آنان‌ بنمائیم‌فقط‌ در اینجا در منافع‌ تعلیم‌ عمومی‌ و اجباری‌ به‌ جملة‌ یکی‌ از فضلا ختم‌ گفتار می‌نمایم‌: «العلم‌ ینادی‌ باعلی‌ صوته‌ أنا سلطان‌العالم‌ أنا مشید ارکان‌الامم‌ أنا الذی‌ من‌ حصلنی‌ لاینتزع‌ العزة‌ منه‌». هرچه‌ داری‌ اگر بعلم‌ دهی‌کافرم‌ من‌ اگر زیان‌ بینی‌
میرزا علی‌ محمد کاشانی‌


سرآغاز

حکما گفته‌اند که‌ ابراز حق‌شناسی‌ و تکریم‌ دربارة‌ بزرگان‌ نشانة‌ نجابت‌ و بزرگی‌ است‌. این‌ مسئله‌ نه‌ تنها در روابط‌ افراد با یکدیگر بلکه‌ درزندگی‌ اجتماعی‌ ملتها نیز حقیقت‌ و اهمیت‌ دارد و بقدر حفظ‌ آثار عتیقه‌ و صنایع‌ ظریفه‌ جالب‌ دقت‌ است‌.
اظهار قدردانی‌ و حرمت‌ در حق‌ مردان‌ نامور و صاحبان‌ فضل‌ و هنر درمیان‌ یک‌ ملت‌ از یک‌ طرف‌ نام‌ و نشان‌ و عظمت‌ مدنی‌ آن‌ ملت‌ را ازمحوشدن‌ نگه‌ می‌دارد و او را درنظر تاریخ‌ و اهل‌ تحقیق‌ بزرگ‌ می‌نماید و از طرف‌ دیگر برای‌ افراد نسل‌ حاضر و نژاد آینده‌ مایة‌ تشویق‌ وسربلندی‌ و وسیلة‌ پرورش‌دادن‌ حس‌ غرور و قوة‌ اراده‌ می‌گردد!
چون‌ در هریک‌ از اعمال‌ بشر یک‌ سایق‌ و محرک‌ مادی‌ یا معنوی‌ موجود است‌ یعنی‌ هریک‌ از کارهای‌ ما تکیه‌ بیک‌ امید نفع‌ مادی‌ و یامعنوی‌ می‌کند پس‌ در مساعی‌ و فداکاریهای‌ بزرگ‌ نیز امیدها و سایقهای‌ بزرگ‌ لازم‌ است‌ و آن‌ جز تشویق‌ و تکریم‌ و تبجیل‌ چیز دیگر نیست‌.از اینرو هرقدر نام‌ بزرگان‌ یک‌ قوم‌ بحرمت‌ یاد و خدمات‌ آنان‌ بسط‌ و شرح‌ و تقدیس‌ کرده‌ شود بهمان‌ درجه‌ حس‌ سعی‌ و فداکاری‌ وخدمتگذاری‌ در نهاد افراد پرورش‌ و قوت‌ می‌یابد. حس‌ تقدیر، یک‌ نوع‌ مکافات‌ اجتماعی‌ است‌ و این‌ حس‌ نه‌ تنها دربارة‌ زندگان‌ بلکه‌ درحق‌مردگان‌ نیز باید بعمل‌ بیاید تا به‌مشاهدة‌ آن‌، زندگان‌ نیز قوت‌ قلب‌ دریابند و بزحمات‌ سترگ‌ تن‌ در داده‌ خود را به‌مقام‌ بلند برسانند.
در کیفیت‌ تقدیر خدمات‌ یک‌ شخص‌ نیز دو نکته‌ را که‌ اغلب‌ ایرانیان‌ در فهم‌ و محاکمة‌ آن‌ بخطا می‌روند درنظر باید گرفت‌:
یکی‌ این‌ است‌ که‌ درجة‌ خدمت‌ یک‌ شخص‌ را بیک‌ هیئت‌ جامعه‌ به‌نسبت‌ اثراتی‌که‌ در اوضاع‌ زمان‌ حیات‌ خود بخشیده‌ تقدیر باید کرد نه‌ ازنقطة‌ نظر اهمیت‌ آن‌ خدمت‌ در عصر کنونی‌ یا در یک‌ عصر دیگر. مثلاً وقتیکه‌ می‌خواهیم‌ بگوئیم‌ که‌ فلان‌ پادشاه‌ و یا فلان‌ فیلسوف‌ و عالم‌ و یافلان‌ ادیب‌ و شاعر چه‌ خدمتها به‌جامعة‌ خود کرده‌ اولاً باید اوضاع‌ زمانی‌ را که‌ او در آن‌ زندگی‌ کرده‌، تدقیق‌ کنیم‌ و ثانیاً اثراتی‌ را که‌ اعمال‌ وافکار او در زمینة‌ فعالیت‌ مخصوص‌ خود تولید کرده‌ پیش‌ نظر بیاوریم‌ تا بزرگی‌ و اهمیت‌ خدمت‌ او معلوم‌ شود. و اگر برعکس‌، اعمال‌ او را بامقتضیات‌ زمان‌ خودمان‌ مقایسه‌ و محاکمه‌ نمائیم‌ البته‌ بخطا خواهیم‌ رفت‌ چنانکه‌ بسیاری‌ از متجددین‌ ایران‌ از همین‌ راه‌ بخطا می‌روند و اغلب‌بزرگان‌ و ادبا و متفکرین‌ و علمای‌ ایران‌ را عاری‌ از هرگونه‌ مزیت‌ و فضیلت‌ می‌شمارند!
نکتة‌ دوم‌ این‌ است‌ که‌ اگر یک‌ مرد نابغه‌ منتهای‌ ذکاوت‌ و قدرت‌ و لیاقت‌ خود را به‌کار انداخته‌، ولی‌ بسبب‌ تهاجم‌ موانع‌ گوناگون‌ و یا وفاننمودن‌ عمر موفق‌ به‌ ایفای‌ نیات‌ خود نشده‌ باشد بازهم‌ از مقام‌ و علویت‌ او نباید کاسته‌ شود چنانکه‌ مجاهدات‌ در راه‌ حق‌، ولو اینکه‌ نتیجه‌ ندهددر نزد خدا باز مثاب‌ و مقبول‌ است‌. چه‌ اساس‌ در حسن‌ نیت‌ و بذل‌ جد و جهد است‌.
بنابراین‌ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ را یکی‌ از نوابغ‌ سیاسی‌ و متفکرین‌ قرن‌ اخیر ایران‌ می‌توان‌ شمرد. اگرچه‌ مقصد اساسی‌ و غایة‌ سیاسی‌ اوکه‌ عبارت‌ از توحید ملل‌ اسلامی‌ یعنی‌ اتحاد اسلام‌ بود امروزه‌ قیمت‌ عملی‌ و اهمیت‌ اجتماعی‌ ندارد و تقریباً این‌ موضوع‌ از میان‌ رفته‌ است‌ وگرچه‌ سید معظم‌ در پیش‌بردن‌ این‌ مقصد یک‌ موفقیت‌ قابل‌ توجه‌ احراز نکرد و جهالت‌ و غفلت‌ دول‌ اسلامی‌ از ثمردادن‌ این‌ شجرة‌ فکر مانع‌آمد ولی‌ باز مقام‌ او در نزد عقلا و سیاسیون‌ و متفکرین‌ غرب‌ و شرق‌ بلند است‌ و همیشه‌ مایة‌ مفخرت‌ ایران‌ شمرده‌ خواهد شد چه‌ می‌توان‌ گفت‌که‌ اغلب‌ نهضتهای‌ علمی‌ و سیاسی‌ ملل‌ اسلامی‌ در عهد اخیر از منبع‌ فیض‌ تبلیغات‌ و تلقینات‌ او آب‌ خورده‌ است‌.
ایرانی‌ همواره‌ بوجود چنین‌ مرد بزرگ‌ که‌ نه‌ تنها در موطن‌ خود بلکه‌ در اغلب‌ ممالک‌ اسلامی‌ و در نزد اقوام‌ مهم‌ غرب‌ مصدر آن‌ همه‌ نفوذکلمه‌ و اصابت‌ نظر و مورد آن‌ همه‌ توقیر و احترام‌ گشته‌ است‌، البته‌ افتخار باید کند و نام‌ او را در ردیف‌ نوابغ‌ بی‌نظیر تاریخ‌ خود ثبت‌ نماید تابدین‌وسیله‌ هم‌ شکران‌ نعمت‌ و اظهار قدرشناسی‌ کرده‌ و هم‌ در پیش‌ چشم‌ نوباوگان‌ نژاد نوزاد خود یک‌ تمثال‌ همت‌ و فضیلت‌ و یک‌ نمونة‌ عزم ‌و اراده‌ و یک‌ مجسمة‌ متانت‌ و بردباری‌ گذاشته‌ باشد.
این‌ کتاب‌ که‌ جزو اول‌ از شرح‌ حال‌ سید جمال‌الدین‌ را تشکیل‌ می‌دهد، قسمت‌ اساسی‌ آن‌ بقلم‌ مرحوم‌ میرزا لطف‌الله‌ خان‌ اسدآبادی‌ که‌همشیرزادة‌ سید بوده‌، نگاشته‌ شده‌ است‌ و مومی‌الیه‌ در سال‌ 1340 هجری‌ برحمت‌ ایزدی‌ پیوسته‌ و این‌ کتاب‌ را فرزند برومند ایشان‌ آقای‌ صفات‌الله‌ خان‌ اسدآبادی‌ استنساخ‌ کرده‌ و برای‌ چاپ‌ به‌ ادارة‌ ایرانشهر فرستاده‌اند.
آقای‌ صفات‌الله ‌خان‌ درباب‌ مرحوم‌ پدرشان‌ که‌ نگارندة‌ این‌ کتاب‌ است‌، چنین‌ نوشته‌اند:
« تاریخچة‌ احوال‌ سعادت‌ اشتمال‌ حضرت‌ سید جمال‌الدین‌ را مرحوم‌ پدرم‌ از ایام‌ صباوت‌ تا آخرین‌ وحلة‌ زندگانیش‌ که‌ در اسلامبول‌ ماننداجداد طاهرینش‌، بدست‌ ظلم‌ معاندین‌ مسموم‌ و شهید گردید از روی‌ واقعیت‌ نوشته‌اند و فعلاً موجود است‌ و چون‌ در ایران‌ و بعضی‌ نقاط‌،سرگذشت‌ آن‌ بدر درخشان‌ تا یک‌ اندازه‌ تاریک‌ مانده‌ است‌، لذا برحسب‌ خواهش‌ جناب‌ محامد آداب‌ آقای‌ محمدحسن‌خان‌ آزرمی‌ اسدآبادی‌که‌ یکی‌ از جوانان‌ برجستة‌ آزادیخواه‌ منورالفکر است‌، تمام‌ آن‌ را استنساخ‌ نموده‌ تقدیم‌ ادارة‌ محترم‌ می‌نمایم‌.
مرحوم‌ میرزا لطف‌الله‌خان‌ که‌ یکی‌ از آزادیخواهان‌ روشن‌فکربود و غالباً مقالات‌ حکیمانه‌ و ادبیات‌ بارعش‌ در جراید مرکز طبع‌ و انتشارمی‌یافت‌، از تربیت‌یافتگان‌ فیض‌ حضور فیلسوف‌ مشرق‌ زمین‌ حضرت‌ سیدجمال‌الدین‌ اسدآبادی‌ مشهور به‌ افغانی‌ بود و در دو وحله‌ مسافرتش‌ به‌پایتخت‌ ایران‌ در خدمت‌ آن‌ سید بزرگوار مشغول‌ استفاده‌ از فیوضات‌ معنوی‌ و کمالات‌ صوری‌ بوده‌ تا روزی‌ که‌ از ایران‌ حرکت‌ فرمودند.
میرزا لطف‌الله‌خان‌ محرر مقالات‌ سیاسی‌ فارسی‌ حضرت‌ سید بوده‌اند. علاوه‌ از مقام‌ قرابت‌ که‌ همشیره‌زاده‌اش‌ هستند بستگی‌ معنوی‌ هم‌ باآن‌ روح‌ پاک‌ داشته‌اند. قصاید و مثنویاتی‌ که‌ در توصیفش‌ سروده‌اند شاهد این‌ مقال‌ است‌. همچنین‌ سید هم‌ محبت‌ مخصوص‌ با مرحوم‌ والدم‌داشته‌اند و مکرر در مجمعهای‌ عالی0 او را در حضور عالی‌ و دانی‌ بملاطفت‌ و محبت‌ نواخته‌ بودند. اینک‌ سواد کاغذی‌ را که‌ از پاریس‌ به‌تاریخ‌1301 به‌مرحوم‌ والدم‌ مرقوم‌ فرموده‌اند ذیلاً می‌نگارد»:
سواد مکتوب‌: نور دیده‌ میرزا لطف‌الله‌! مکتوب‌ تو که‌ کاشف‌ بر حسن‌ طویت‌ و طهارت‌ سریرت‌ و لیاقت‌ ذاتیه‌ و استعدادات‌ فطریه‌ بود رسید بسیار خوش‌شدم‌ خصوصاً عبارت‌ آن‌ که‌ در نهایت‌ انسجام‌ و غایت‌ ارتباط‌ بود با مراعات‌ تشبیهات‌ انیقه‌ و استعارات‌ بدیعه‌ ـ آفرین‌ بر تو باد! جوانان‌ را ادب‌ زیب‌ وزیور کمال‌ است‌ معهذا نباید بدین‌ اکتفا نمود چون‌ قناعت‌ بحدی‌ از درجات‌ کمال‌ با وصف‌ اینکه‌ او را حد و پایانی‌ نیست‌ از دون‌همتی‌ و پست‌ فطرتی‌ است‌ ـ نوشته‌ بودی‌ برای‌ زیارت‌ من‌ می‌خواهی‌ به‌ پاریس‌ بیائی‌ چنانچه‌ جهت‌ زیارت‌ من‌ می‌آئی‌ باید مطیع‌ شده‌ امر نمائی‌ ـ حال‌ موقع‌ نیست‌ زمان‌ مناسب‌ دیده ‌تو را خواهم‌ طلبید ـ والا هرگاه‌ خلاف‌ امر نموده‌ بیائی‌ بعظمت‌ حق‌ سوگند است‌ که‌ مرا در شهر پاریس‌ نخواهی‌ دید ـ یاران‌ زنده‌ را سلام‌ برسان‌ ـ مکارم‌اخلاق‌ ناصری‌ را مطالعه‌ کن‌.
جمال‌الدین‌ الحسینی‌
*
راجع‌ به‌ شرح‌ حال‌ سیدجمال‌الدین‌، تاکنون‌ تفصیلاتی‌ در بعضی‌ از کتب‌ اروپائی‌ و عرب‌ و فارسی‌ نوشته‌ شده‌ است‌ ولی‌ در هیچکدام‌ از روی ‌قطع‌ و تحقیق‌ مولد و اصل‌ و نسب‌ آن‌ مرد بزرگ‌ را ذکر نکرده‌اند و تاکنون‌ اصلاً در اسدآبادی‌ و ایرانی‌ بودن‌ آن‌ سید بزرگوار شبهه‌ و تردیدداشته‌اند.
این‌ کتاب‌ هرگونه‌ شبهه‌ و شک‌ را در این‌ باب‌ ازاله‌ می‌کند و ثابت‌ می‌سازد که‌ سید جمال‌الدین‌ ایرانی‌ و اسدآبادی‌ بوده‌ است‌ و هنوز ازبستگان‌ و خویشاوندان‌ آن‌ مرحوم‌ در اسدآباد زنده‌ هستند.
میرزا لطف‌الله ‌خان‌ همشیره‌زادة‌ مرحوم‌ که‌ نگارندة‌ این‌ شرح‌ حال‌ است‌ خود در هر دوبار توقف‌ سید در طهران‌ همراه‌ او بوده‌ و به‌ بسیاری‌ ازحالات‌ خصوصی‌ و صفات‌ و جزئیات‌ اعمال‌ و افکار سید پی‌ برده‌ است‌ و در عکسی‌ که‌ سید در طهران‌ با حضور جمعی‌ از علما انداخته‌ است‌،میرزا لطف‌الله‌ خان‌ نیز در پشت‌سر سید سرپا ایستاده‌ دیده‌ می‌شود.
اما مفیدترین‌ شرح‌ حالیکه راجع‌ به‌ سید در زبان‌ فارسی‌ نوشته‌ شده‌ است‌ همانا شرحی‌ است‌ که‌ آقای‌ تقی‌ زاده‌ در سال‌ دوم‌ جریدة‌ کاوه‌ درشمارة‌ 3 و 9 مرقوم‌ داشته‌(5) و در آنجا خلاصة‌ نوشته‌های‌ اروپائی‌ و شرقی‌ را جمع‌ و تطبیق‌ کرده‌ تاریخ‌ زندگانی‌ سید را تا یک‌ درجه‌ روشن‌ساخته‌اند ولی‌ باز از اظهار تردید در ایرانی‌بودن‌ سید خودداری‌ نفرموده‌ و در آخر مقاله‌ نوشته‌اند که‌ ایرانی ‌بودن‌ سید قریب‌ به‌ یقین‌ شده‌ است‌.درضمن‌ همان‌ مشروحة‌ کاوه‌ در صفحة‌ 10 شمارة‌ 3 چنین‌ نگاشته‌ شده‌ است‌:
« یکی‌ از آشنایان‌ که‌ در طهران‌ با او مدتی‌ در سفر اولش‌ هم‌منزل‌ بوده‌ و در روسیه‌ هم‌ او را مکرراً دیده‌ روایت‌ می‌کند که‌ در سفر اول‌بطهران‌ جوان‌ ایرانی‌ که‌ بعد معلوم‌ شد که‌ همشیره‌زادة‌ سید بوده‌ همراه‌ بود و سید دو سه‌ صندوق‌ کتب‌ عربی‌ همراه‌ داشت‌ که‌ بتوسط‌ آن‌ جوان ‌به‌همدان‌ فرستاد.»
این‌ جوان‌ بلاشک‌ همین‌ میرزا لطف‌الله‌خان‌ است‌ زیرا در همین‌ کتاب‌ خود می‌نویسد که‌ سید کتابهای‌ خود را در چند صندوق‌ کرده‌ توسط‌ اومنزل‌ حاجی‌ امین‌الضرب‌ امانت‌ گذارد.
مرحوم‌ میرزا لطف‌الله‌خان‌ که‌ در سال‌ 1339 یعنی‌ در موقع‌ چاپ‌ کاوه‌ زنده‌ بوده‌، ازین‌ شرح‌ حال‌ مندرج‌ در کاوه‌ نیز استفاده‌ کرده‌ و حتی‌دربعضی‌ جاها عین‌ عبارت‌ کاوه‌ را استعاره‌ و استعمال‌ نموده‌ است‌.
با وجود این‌، نگارش‌ میرزا لطف‌الله‌خان‌ بسیاری‌ از وقایع‌ خصوصی‌ و تاریک‌ زندگی‌ سید و مخصوصاً گزارش‌ ایام‌ صباوت‌ و بعدها گفتگوهای‌ او را با ناصرالدین‌شاه‌ روشن‌ می‌سازد و در هیچ‌یک‌ از کتبی‌ که‌ راجع‌ به‌شرح‌ حال‌ سید سخن‌ رانده‌اند، بدین‌ تفصیلات‌ دسترس ‌نمی‌شود و با اینکه‌ در ذکر بعضی‌ از وقایع‌ اختلاف‌ تاریخ‌ و مباینت‌ با نوشته‌های‌ دیگر دارد باز ما بدانها دست ‌ نزدیم‌ و بحال‌ خود گذاشتیم‌.
ما چنانکه‌ در مجله‌ هم‌ نوشته‌ بودیم‌، در نظر داشتیم‌ علاوه‌ بر این‌ شرح‌ حال‌، کلیة‌ آثار فکری‌ و قلمی‌ سید را هم‌ که‌ باز میرزا لطف‌الله‌خان‌جمع‌ کرده‌ و اغلب‌ آنها در هیچ‌جا بچاپ‌ نرسیده‌، در یک‌ جلد بزرگ‌ چاپ‌ کنیم‌ و بهمین‌ ملاحظه‌ دو سه‌بار در مجله‌ هم‌ تقاضا کردیم‌ که‌ هریک‌از فضلا و ادبا و ارباب‌ اطلاع‌ در داخل‌ و خارج‌ ایران‌ چیزی‌ تازه‌ و نگفته‌ دربارة‌ زندگی‌ و افکار و اعمال‌ و آثار سید می‌داند محض‌ خدمت‌ بعالم‌ معارف‌ و ترقی‌ ایران‌ برای‌ ما بنویسد تا ضمیمه‌ کنیم‌. ولی‌ از یک‌ طرف‌ برای‌ معاونت‌ بمخارج‌ چاپ‌ همت‌ کافی‌ ابراز نشد و از طرف‌ دیگر غیر ازسه‌ نفر که‌ عبارت‌ از جناب‌ میرزا حسین ‌خان‌ عدالت‌ و آقای‌ سیدمحمد توفیق‌ که‌ خود منسوب‌ به‌ خانوادة‌ سید هستند و آقای‌ میرزا حسین‌خان‌دانش‌ باشند، شرحی‌ دیگر دربارة‌ سید از کسی‌ نرسید لهذا ما هم‌ عجالتاً بطبع‌ جلد اول‌ اکتفا نمودیم‌ و مشروحه‌های‌ فضلای‌ مزبور را نیز که‌ بسیارمفید می‌باشد در جزو ملحقات‌ درج‌ می‌کنیم‌.
و نیز شرحی‌ را که‌ در جریدة‌ ترکی‌ « وطن‌» منطبعة‌ اسلامبول‌ بقلم‌ عیسی‌خان‌ افغانی‌ نوشته‌ شده‌ است‌، با چند قطعه‌ اشعار بقلم‌ آقای‌ میرزالطف‌الله‌خان‌ و حاج‌ سیدهادی‌ و آقا میرزا صادق‌ بروجردی‌ که‌ دربارة‌ سید گفته‌اند بدین‌ ملحقات‌ ضمیمه‌ کردیم‌ تا بیشتر مورد استفاضة‌خوانندگان‌ گردد.
در اینجا لازم‌ می‌دانیم‌ که‌ از آقای‌ آقامیرزا علیمحمد کاشانی‌ که‌ مبلغ‌ 40 لیره‌ برای‌ مخارج‌ چاپ‌ این‌ جلد مرحمت‌ کرده‌ بنام‌ معارف‌ ایران‌تشکر کرده‌ از ارباب‌ همت‌ تقاضا کنیم‌ که‌ برای‌ مخارج‌ چاپ‌ جلد دویم‌ نیز ابراز فتوت‌ بنمایند و ارباب‌ اطلاع‌ نیز هرچه‌ درباب‌ حالات‌ و افکار واقدامات‌ سید معلومات‌ دیگری‌ دارند برای‌ ما بنویسند تا در جلد دویم‌ کتاب‌ درج‌ شود.
دربارة‌ شخصیت‌ سید و افکار فلسفی‌ و عقاید اجتماعی‌ او در این‌ مشروحه‌ چیزی‌ نمی‌نویسم‌ و انشاءالله‌ در نشر جلد دوم‌ کتاب‌ که‌ مقاله‌ها،خطابه‌ها، مذاکره‌ها، تألیفات‌ و مخصوصاً مباحثة‌ او با فیلسوف‌ و نویسندة‌ فرانسوی‌ «ارنست‌ رنان‌» را حاوی‌ خواهد بود، راجع‌ بعقاید و افکارفلسفی‌ و اجتماعی‌ سید نیز شرحی‌ خواهیم‌ نگاشت‌. و حالا همینقدر متذکر می‌شویم‌ که‌ زندگانی‌ پر انقلاب‌ و بازحمت‌ و ارادة‌ غیرمتزلزل‌ ومتانت‌ این‌ نابغة‌ ایران‌ برای‌ هر فردی‌ که‌ آرزوی‌ ترقی‌ دارد سرمشق‌ باید شود.
ح‌. ک‌. ایرانشهر
برلین‌ ـ آذرماه‌ 1304ـش‌

-----------------------------------------------------------------------------------------------------
(5) این‌ بحث‌، بعنوان‌ رساله‌ سوم‌، در آخر این‌ مجموعه‌ نقل‌ شده‌ است‌.



شرح‌ حال‌ و آثار

1. مولد و نسب‌ و تاریخ‌ ولادت‌ سیدجمال‌الدین‌

فیلسوف‌ اعظم‌ اسلام‌ سیدجمال‌الدین‌ قدس‌الله‌ سره‌العزیز محقق‌ است‌ که‌ جد کبارش‌ از سنة‌ 673 هجری‌ در اسدآبادتوطن‌ و سکنا داشته‌اند. از بعضی‌ نوشتجات‌ و بخصوص‌ از الواح‌ قبور نیاکان‌ و اجدادش‌ که‌ در جنب‌ امام ‌زاده‌ احمد و « محلة‌ سیدان‌» که‌ قرب‌ خانة‌ پدری‌ و اجدادی‌ سیدجمال‌الدین‌ واقع‌ است‌ از سنة‌ هشتصد و شصت‌ و و دو الی‌ یومنا هذا، که‌ چهارصد و هفتاد و هفت‌ سال‌ می‌شود، اسامی‌ آباء و اجداد او خلفاً بعد سلف‌ و نسلاً بعد نسل‌ معلوم‌ می‌گردد و جد اعلای‌ او را درهمان‌ سنه‌ (862) چون‌ اجداد عظام‌ و خودش‌ شهید نموده‌اند. غرض‌ ایشان‌، اباً عن‌ جدٍ اسدآبادی‌ و آن‌ آفتاب‌ از برج‌ اسدطالع‌ و لامع‌ گشته‌ و از سادات‌ جلیل‌القدر و عظیم‌الشأن‌ بوده‌اند و هریک‌ علی‌ حسب‌ مراتبهم‌ از علوم‌ و کمالات‌ صاحب‌مایه‌و بلندپایه‌ بوده‌اند و در این‌ ولایت‌ ببزرگی‌ و عظمت‌ مشهور و بعضی‌ را در الواح‌ قبورشان‌ با رفعت‌ تام‌ نام‌ برده‌اند ــ مثلاً:نخبة‌الاکابر و نقبة‌الاخیار جلال‌الدوله‌ و الدین‌ سیدالصالح‌ السعید الشهید منقوش‌ ــ ملقب‌ به‌شیخ‌الاسلام‌ و منسوب‌ بقاضی‌ ـ ودر اسدآباد معروف‌ بطایفة‌ شیخ‌الاسلامی‌ هستند. گذشته‌ از مراتب‌ علمی‌ بعضی‌ بحسن‌ خط‌ نیز موصوف‌ بوده‌اند چون‌میرذکی‌ که‌ عموی‌ سیدجمال‌الدین‌ و میرزاجلال‌ و میرزاجواد خالویان‌ آن‌ مرحوم‌ که‌ اگر بشرح‌ احوال‌ آن‌ بپردازد این‌ مختصرمطول‌ خواهد شد ــ از طرف‌ پدر و مادر متفرع‌ از یک‌ اصل‌ و منشعب‌ از یک‌ شعبه‌اند.
خواص‌ و عوام‌ این‌ ولایت‌ را اعتقاد و اعتماد تام‌ به‌ شرافت‌ و کرامت‌ خانوادة‌ جلیلة‌ آنها بوده‌ و هست‌ و از قدیم‌الایام ‌خانوادة‌ ایشان‌ مرجع‌ و ملجأ عموم‌ اهالی‌ ولایت‌ بوده‌ و در نزد حکام‌ وقت‌ و اعیان‌ و اشراف‌ نهایت‌ احترام‌ را داشتند و اکنون‌هم‌ همان‌ طریقه‌ را مرعی‌ می‌دارند. از صغیر و کبیر و غنی‌ و فقیر آن‌ خانواده‌ را محترم‌ می‌دارند و بعضی‌ کرامات‌ و خوارق‌عادات‌ را به‌ آن‌ سلسلة‌ جلیله‌ نسبت‌ می‌دهند که‌ نقل‌ و ورد زبانهاست‌.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله  74 صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله سید جمال الدین اسد ابادی