فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

کتاب کهن دیارا – خاطرات فرح پهلوی

اختصاصی از فی ژوو کتاب کهن دیارا – خاطرات فرح پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

کتاب کهن دیارا – خاطرات فرح پهلوی


 کتاب کهن دیارا – خاطرات فرح پهلوی

«کهن‌دیارا» عنوان کتابی است که «فرح» آخرین همسر محمد‌رضا پهلوی آن را به رشته تحریر درآورده است. خانم فرح دیبا بعد از سالها سکوت خاطرات خود را در سال ۱۳۸۳ به زبان فرانسه در پاریس منتشر ساخت. البته ترجمه فارسی این کتاب نیز بدون مشخص شدن نام مترجم و مقدمه‌ای که چگونگی روند انتشار آن به فارسی را مشخص سازد، به چاپ رسیده و در خارج کشور عرضه شده است. در شناسنامه کتاب محل انتشار مشخص نیست و انتشاراتی که مسئولیت نشر را به عهده داشته عنوان «فرزاد» را دارد. در شناسنامه کتاب نام نویسنده: Farah Diba Pahlavi (فرح دیبا پهلوی) آمده است. «کهن ‌دیارا» از پنج بخش تشکیل شده که هر قسمت به دوره‌ای از زندگی‌ آخرین ملکه دربار پهلوی اختصاص یافته است: دوران کودکی تا ازدواج، دوران آغاز فعالیتهایی که پس از ورود به دربار به وی واگذار می‌شود، دوران بیماری محمدرضا تا فرار از کشور، دوران آوارگی تا مرگ شاه و در نهایت دوران پس از شاه.


دانلود با لینک مستقیم


کتاب کهن دیارا – خاطرات فرح پهلوی

تحقیق د مورد شاه بردیا

اختصاصی از فی ژوو تحقیق د مورد شاه بردیا دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق د مورد شاه بردیا


تحقیق د مورد شاه بردیا

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

 

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

  

تعداد صفحه15

 

بردیا

بَردیا (به پارسی باستان: ‎‎‎‎‎‎‎‎) (درگذشتهٔ ۵۲۱ (پیش از میلاد)) نام پسر کوچک‌تر کوروش بزرگ هخامنشی و برادر کمبوجیه دوم بود.

کوروش بزرگ، در بستر مرگ، بردیا را به فرماندهی استان‌های شرقی شاهنشاهی ایران گماشت. کمبوجیه دوم، پیش از رفتن به مصر، از آنجا که از احتمال شورش برادرش می‌ترسید دستور کشتن بردیا را داد. هرچند برخی نیز معتقدند که کمبوجیه دستور کشتن بردیا را نداده است.

مردم از کشته شدن او خبر نداشتند و در سال ۵۲۲ (پیش از میلاد) شخصی به نام «گئوماته مغ» خود را به دروغ بردیا نامید و بر کوهی نزدیک شهر ایرانی پَیشیاوادا اعلام شاه بودن کرد. در متون تاریخی از وی به عنوان «بردیای دروغین» یاد شده است.

نام او

نام بردیا را یونانیان اِسمِردیس نوشته‌اند. نام بردیا از ریشه -bard (بلند بودن) پارسی باستان مشتق شده و معنی این نام


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق د مورد شاه بردیا

دانلود پاورپوینت شاه بلوط هندی - 70 اسلاید

اختصاصی از فی ژوو دانلود پاورپوینت شاه بلوط هندی - 70 اسلاید دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود پاورپوینت شاه بلوط هندی - 70 اسلاید


دانلود پاورپوینت شاه بلوط هندی - 70 اسلاید

 

 

 

شاه بلوط درختی است بلند با چوبی شکننده و شاخه هایی پوشیده از برگ های متقابل پنجه ای شکل. گل های آن سفید مایل به زرد و خوشه ای هستند. میوه آن نیز به صورت کپسول خارداری است که یک تا سه دانه در آن قرار دارد. موطن اصلی آن مناطق بالکان و شرق مدیترانه است.

برای دانلود کل پاپورپوینت از لینک زیر استفاده کنید:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود پاورپوینت شاه بلوط هندی - 70 اسلاید

دانلودمقاله ناصرالدین شاه

اختصاصی از فی ژوو دانلودمقاله ناصرالدین شاه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 
ناصرالدین شاه، روز جمعه هفدهم ذی‌القعده سال 1313 ه.ق در بقعه حضرت عبدالعظیم به ضرب گلوله میرزا رضا کرمانی کشته شد. امین‌السلطان صدراعظم ناصرالدین شاه به وسیله کلنل کاساکوفسکی رییس سواران قزاق امنیت پایتخت را حفظ کرد و مراتب را به سفرای روس و انگلیس و دولت‌های دیگر اطلاع داد و با حضور آنان در تلگرافخانه با مظفرالدین میرزا ولیعهد، که مقیم تبریز بود، به وسیله تلگراف تماس گرفت و وفات شاه را به ولیعهد خبر داد.
هنگامی که امین‌السلطان همراه سفرای انگلیس و روسیه عازم تلگرافخانه بود تهی بودن خزانه و عقب‌افتادگی جیره و مواجب قراولان و نوکران دربار را به اطلاع سفرا رساند و گفت که ولیعهد خود دیناری پول ندارد تا وسایل سفر خود به پایتخت و جلوس بر تخت سلطنت را فراهم کند. سفیر انگلیس تعهد کرد که به لندن تلگراف کند تا برای مبلغ مورد احتیاج دولت اعتبار لازم به بانک شاهنشاهی حواله شود. امین‌السلطان ضمن مخابره حضوری با ولیعهد، او را از نتیجه مذاکرات خود با سفیر انگلیس و تامین اعتبار از راه استقراض از بانک شاهنشاهی مطلع ساخت. آنگاه تلگراف تسلیت مرگ شاه و تهنیت سلطنت شاه جدید از طرف درباریان تهیه و به تبریز مخابره شد و جواب آن از طرف مظفرالدین شاه از تبریز رسید.
در این تلگراف مظفرالدین شاه برای دوری از هر گونه مخالفت احتمالی درباریان با سلطنت خود یادآور شده بود که دربار ولیعهد در تبریز حتی «یک نفر ندارد که به دقایق الفاظ آگاه باشد تا به حقایق معنی چه رسد.» بدین ترتیب شاه جدید به رجال و درباریان اطمینان داده بود که هر یک در مقام خود باقی خواهند ماند. مظفرالدین شاه، که واقعه ترور ناصرالدین شاه او را سخت بیمناک ساخته و فاصله تبریز و تهران را با نگرانی و تشویش خاطر طی می‌کرد، علی‌رغم تشریفاتی که امین‌السلطان برای ورود او به پایتخت پیش‌بینی نموده بود صبح یکشنبه 25 ذی‌الحجه ناگهانی و بدون انجام تشریفات وارد پایتخت شد و به دوران انتظار درباریان و نوکران دستگاه سلطنت پایان بخشید.
«پس از مرگ ناصرالدین شاه، پسر چهارمش مظفرالدین شاه میرزا در تبریز بر تخت شاهی نشست و پس از چهل روز که طی آن اداره کشور در دست میرزا علی‌اصغرخان امین‌السلطان بود، به تهران وارد شد. مظفرالدین شاه در 1269 به دنیا آمد. دو برادر بزرگ‌ترش پیش از او و در زمان حیات ناصرالدین شاه در گذشته بودند و برادر بزرگ‌تر دیگرش مسعود ظل‌السلطان نیز به سبب آنکه مادرش از خاندان پادشاهی نبود، به ولیعهدی نرسید. مظفرالدین میرزا در سال 1274 یعنی در پنج سالگی به ولایت عهدی برگزیده شد و هنگامی که بر تخت نشست، چهل و چهار سال داشت. وی بیشتر دوره ولایت عهدی خود را در آذربایجان گذرانید.»
مظفرالدین شاه پس از هفت ماه میرزا علی اصغرخان امین‌السلطان را از مقام صدارت عزل کرد و در یازدهم ذی‌القعده 1314 میرزاعلی خان امین‌الدوله را که مردی آگاه و دانشمند بود به جای وی برگزید. امین‌الدوله در ایجاد بعضی کارخانه‌ها سعی فراوان داشت. وی دنباله اصلاحات میرا تقی‌خان امیرکبیر و حاج‌ میرزا حسین‌خان سپهسالار را گرفت. به منظور پیشرفت فرهنگ، انجمنی تشکیل داد، به تاسیس مدارس پرداخت و به وضع کشور سر و سامان بخشید. چون گمرکات مملکت نامنظم و مختل بود، برای اداره آن اقدام به آوردن یک مستشار بلژیکی به نام مسیو نوژ کرد و وزارت عدلیه را تا حدی سر و سامان بخشید. اشراف مغرضی که از اصلاحات او خشنود نبودند و اکثرا از طرفداران امین‌السلطان به شمار می‌رفتند، شاه را وادار کردند که او را از کار برکنار کرده دیگر باره امین‌السلطان را بر سر کار آورد. وزارت امین‌السلطان از 1316 تا 1321 به درازا کشید و از طرف مظفرالدین شاه به اتابک اعظم ملقب گردید.
امین‌السلطان آلت دست روس‌ها بود و با اینکه هوش و فراستی کافی داشت، آن را در راه بهبود وضع کشور به کار نمی‌برد. پولی را که امین‌الدوله به زحمت گرد آورده بود، در اندک مدتی به باد داد و به مفت‌خواران بخشید و از طریق قرض خارجی وسایل سفر شاه را به اروپا فراهم آورد. در این موقع دولت به اعتبار ازدیاد درآمد گمرکات از بانک شاهی تقاضای وام کرد، ولی این درخواست پذیرفته نشد. روس‌ها که قصد داشتند به هر طریق شده ایران را محتاج خود سازند، آمادگی خویش را برای اعطای این وام اعلام داشتند. بانک استقراضی روس مبلغ بیست و دو میلیون و نیم روبل معادل با سه میلیون و چهارصد و سی و نه هزار لیره انگلیسی به دولت وام داد، مشروط بر اینکه ایران پانصد هزار لیره‌ای را که به بانک شاهنشاهی بدهکار بود، از محل مزبور تادیه کند تا بانک روس بتواند بستانکار منحصربه‌فرد ایران باشد. همچنین قرار بر این شد که عایدات گمرک ایران به استثنای گمرکات بنادر خلیج فارس وثیقه این وام باشد. سپس تعهد گردید که چنانچه عایدات گمرکی مرتبا پرداخت نشود، دولت روسیه اداره گمرکات را مورد بازرسی و در صورت لزوم تحت اداره خود قرار دهد. متعاقب این وام‌گیری، دولت ایران در سال 1318 توسط بانک شاهنشاهی مبلغ سیصد و چهار هزار و دویست و هشتاد و یک لیره از حکومت هند وام گرفت و عایدات شیلات دریای خزر و درآمد پست‌خانه و تلگراف‌خانه و گمرکات خلیج فارس را به انضمام اهواز و محمره (خرمشهر) تضمین آن وام قرار داد. اما به جای آنکه این وام‌های سنگین صرف اصلاحات و آبادی کشور شود، خرج دو سفر بی‌نتیجه شاه به فرنگستان گردید. موسیو نوژ مستشار بلژیکی که مستخدم دولت ایران بود، به عوض آنکه از مخدوم خود حمایت کند و منافع دولت ایران را حفظ نماید، طرفدار روس‌ها شد و روس‌ها آنقدر از او حمایت کردند تا آنکه به وزارت گمرکات ایران رسید. مظفرالدین شاه با وجود گرفتن آن همه وام، همیشه به پول احتیاج داشت و به همین دلیل با طیب خاطر به اعطای امتیازات ادامه می‌داد، زیرا کسانی که امتیاز می‌گرفتند ناچار بودند مبالغ هنگفتی به کیسه شاه بریزند. از جمله این امتیازات ننگین، امتیاز نفت جنوب بود که در صفر 1319 به دارسی انگلیسی داده شد. (مه 1901)
در سال 1320 باز دولت روسیه قرضه دیگری به مبلغ ده میلیون روبل به ایران اعطا کرد که کشور را بیش از پیش تحت نفوذ اقتصادی آن دولت درآورد و مظفرالدین شاه این پول را صرف سفر دوم خود به فرنگستان کرد.
جامع‌ترین شرحی که درباره خصال و خصائص اخلاقی مظفرالدین شاه و وضع دربار او نوشته شده از مرحوم ناظم‌الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان است و عباراتی عینا از آن کتاب نقل می‌شود:
«... روس‌ها حسب‌العاده دیرینه رسوخ و نفوذ خود را از ایام ولیعهدی سخت در قلب این پادشاه جای دادند. در ایام ولیعهدی دعوی اصلاح‌خواهی و حریت پسندی می‌فرمود، اخبار ناصری هم در تبریز به تشویق شاهانه اشاعت یافت و قانون که ممنوع از دخول به ایران بود در لف پاکت به ایشان می‌رسید. دانشمندان به ملاحظه بی‌کفایتی ذاتی و عدم جودت طبیعی خصوصا بعد از طغیان شیخ‌ عبیدالله و بروز آن درجه جبنیت امید خوشبختی به سلطنت ایشان نداشتند.» (اخبار ناصری نام روزنامه‌ای که در تبریز انتشار می‌یافت و قانون هم نام روزنامه‌ای بود که به وسیله میرزا ملکم‌خان در پاریس منتشر می‌شد.)
«در آغاز جلوس سخنان دل خوش کن که دال بر توجهات ملوکانه به اصلاحات ملکی و نظام ادارات دولتی، خاصه نظامی، بود می‌فرمود. از این رو تا درجه‌ای توجه عامه را مبذول به خود نمود، خصوصا در سال 1315 که میرزاعلی اصغرخان امین‌السلطان مطرود و میرزا علی‌خان امین‌الدوله به وزیر اعظمی انتخاب شد اصلاح خواهان را تا اندازه‌ای امیدوار ساخت.»
«این پادشاه زایدالوصف ساده‌لوح، سهل‌القبول، متلون‌المزاج، مسخره و مضحکه‌پسند و بد خلوت بود. امور سلطنت با میل عمله‌جات خلوت و وزرای خود غرض اداره می‌شد. خلوتیان پادشاه گویا از پست‌فطرتان و پست‌نژادان و بی‌تربیت و بداخلاقان انتخاب شده بودند. پادشاه شخصا با آن همه تعلیم و تربیت دارای هیچ علم نبود و از اطلاعات سیاسی و تاریخی و غیره که لازمه جهانداری است بی‌بهره بود و از این رو مآل‌بینی و عاقبت‌اندیشی، حتی برای خود و اخلاف خویش، هم به خاطرش خطور نمی‌کرد.»
«چون این پادشاه را شخصا قوه متصرفه در امور جمهور نبود اگر وزیری کاردان و کافی او را دچار می‌شد، و خلوت او را صاف و پاک می‌کرد، رشته امور به این قسم‌ها از هم نمی‌گسیخت. در عهد این پادشاه در هیچ شعبه‌ای از شعبات دولتی و ملکی اصلاح نشده بلکه نسبت به ایام پدرش تمام خراب‌تر گردید. حکومت علانیه حراج و القاب و نیایش و فرامین به دست کهنه‌فروشان داخله و خارجه آشکارا به معرض بیع می‌رسید. اعتبار دستخط و فرامین دولتی یک دفعه زایل گردید.»
یکی از مورخین در توصیف این پادشاه چنین می‌نویسد: «آنچه را به زبان می‌گفت کله‌اش خبر نمی‌شد. خیلی مایل به تقلید از پدر بود ولی آن ماده وجودت را نداشت. یک مسافرت‌نامه هم نوشت. به تعزیه‌داری راغب معلوم می‌شد، در فن توپچیگری بی‌مهارت نبود. اگرچه مانند جدش محمدشاه موهوم پرست نبود ولی دماغش مانند پدر از خرافات صاف و پاک نبودی. شوق بسیار به گریه داشت و حکایات غریبه‌ای در این باب ذکر می‌نمایند.»
«این پادشاه خیلی بذال و منتها درجه جبان بود، از اغتصاب اموال رجال و متمولین مملکت و قتل نفس، بر خلاف پدر، اجتناب می‌نمود. جبنیت پادشاه عاقبت به حال ایران مفید واقع گردید که به یک جنبش ملی و مشروطیت سلطنت را تسلیم نمود. این پادشاه عاقبت به خیر شد و در آخر عمر جلب نام نیک کرد و محبوب‌القلوب رعایای خویش بلکه عامه نوع خواهان عالم گردید.»
«از تمام اجداد خود معارف دوست‌تر بود. به ترقی مملکت هم مایل‌تر بود ولو اندکی هم از اقتدارات او کاسته می‌شد، حرفی نداشت مشروط بر اینکه به دلخواه هر گونه تصرف در خزینه بخواهد بنماید.»
«در عهد این پادشاه آنچه رسما از ایران کاسته شد (فیضان‌رود) هیرمند بود که در تصفیه سرحدی سیستان و افغان قطع گردید و عثمانی هم به دعوی سرحدی به خاک ایران قدری تجاوز نمود. امتیازات بسیار مضر به خارجه داد منجمله حفر شوش کهنه برای آثار عتیقه به فرانسه، معادن نفت به انگلیس و غیره. اگرچه گفت‌وگوی بعضی از امتیازات در زمان ناصرالدین شاه شد ولی اتمام و اجرایش در عهد این پادشاه بود.»
با تمام اوصافی که از مظفرالدین شاه شد اما کار مهم وی که امضا و اعطای مشروطیت بود باعث شد که نام نیکی در تاریخ از خود به جای گذارد. بر خلاف خواست ناصرالدین شاه مردم به تدریج از کاستی‌های حکومت قاجاریه آگاه و خواستار اصلاح امور کشور شدند. با افزایش آگاهی جامعه درباره شیوه‌های حکومتی بهتر، در زمان سلطنت مظفرالدین شاه، پسر ناصرالدین شاه زمینه حرکتی مردمی برای دگرگون کردن نظام حکومتی ایران فراهم شد. مظفرالدین شاه که در زمان جلوس بر تخت پادشاهی چهل و چهار ساله بود، طبعی متفاوت با پدرانش داشت. وی با وجود داشتن سن زیاد و زندگی در کانون تحولات فکری و سیاسی یعنی تبریز، فردی نرم‌خو و ناتوان در اداره امور کشور بود.
اگرچه نرم‌خویی در عصر قاجار ویژگی‌ مطلوبی بود، اما چون این موضوع بیشتر به سود فرصت‌طلبان و سودجویان خارجی و داخلی تمام می‌شد، در عمل گسیختگی بیشتری را در اداره کشور سبب می‌گردید. سودجویان داخلی این وضع را برای تامین خواسته‌های خود مناسب می‌دیدند و بیگانگان آن را زمینه‌ای مساعد برای گسترش حضور و سلطه خود در ایران تلقی می‌کردند. مظفرالدین شاه هم به این که او را پادشاه ایران بدانند اما زندگی آرام خود را داشته باشد و گاهی هم برای تفریح و معالجه به اروپا سری بزند، راضی بود. گاهی نیز برای آن که ظاهر را حفظ کند، سخنانی را که نشانگر علاقه او به اصلاح امور کشور بود، بر زبان می‌آورد. در آخرین سال سلطنت مظفرالدین شاه (1285 ه.ش) مردم دریافتند که آفات وجود چنین حکومتی بیش از مزایای آن است. آنها چون استبداد پدران‌ شاه را هم تجربه کرده بودند، خواهان برقراری حکومتی بودند که از بار مشکلات‌شان بکاهد و خود نیز در آن نقشی داشته باشند. در این مکان، عمده‌ای از عاملان دینی و کسانی که با تحولات جدید جهانی آشنا بودند، هدایت مردم را به دست گرفتند و سرانجام مظفرالدین شاه را به ایجاد تغییراتی در نظام حکومتی وادار کردند. مهم‌ترین دستاورد این حرکت، پذیرش این موضوع بود که نمایندگانی از جانب مردم برای کشور قانون‌گذاری کنند و ناظر کارهای پادشاه باشند.
این همان «انقلاب مشروطیت» است. مظفرالدین شاه که به تازگی عمق حرکت انقلابی مردم را دریافته بود و هرگونه مخالفت با آن را موجب نابودی حکومت خود می‌دید، اعلام کرد که به خواسته‌های مردم عمل خواهد کرد. مجلسی با حضور نمایندگان تهران تشکیل شد تا در آینده نمایندگان شهرهای دیگر نیز به آنها بپیوندند. این حوادث (مهاجرت صغری _ مهاجرت کبری و ...) در سال 1285 ه.ش / 1324 ه.ق اتفاق افتاد و این سال به عنوان پیروزی انقلاب مشروطیت ایران شناخته شد. بعد از تشکیل مجلس، قدم مهم بعدی مشروطه‌خواهان تهیه و تدوین قانون اساسی بود؛ بنابراین،‌ تعدادی از سیاستمداران مشروطه‌خواه دست به کار شدند و پس از مدتی متن قانون اساسی را تهیه کردند. مظفرالدین شاه قانون اساسی را امضا کرد و ده روز پس از امضای آن درگذشت.
مظفرالدین شاه در بیست و چهارم ذی‌القعده _ شش ساعت از شب گذشته _ جان سپرد. وی به سبب اعطای مشروطیت مورد علاقه مردم بود. مجلس به پاس احترام او سه روز تعطیل کرد. مردم نیز با شور و سوزی زایدالوصف در مجالس عزای او شرکت کردند. مظفرالدین شاه مردی رئوف، مهربان، مایل به آسایش رعیت خود ولی ضعیف‌النفس و بی‌حال بود. از این جهت مغرضان بر او چیره گشتند و تا آنجا که توانستند، وی را از همراهی با ملت و اجرای عدالت باز داشتند. با همه این احوال، مظفرالدین شاه دست خود را به خون ملت آلوده نساخت و با صدور فرمان مشروطیت نام نیکی در تاریخ به جای نهاد. به همین اعتبار هم بود که مجلس ماده تاریخ فرمان مشروطیت را در عبارت (عدل مظفر) که به حساب ابجد 1324 می‌شود خلاصه کرد و آن را بر سردر مجلس نصب نمود.

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 65   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلودمقاله ناصرالدین شاه

دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی


دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی

 اسماعیل میرزا، ملقب به ابوالمظفر بهادر خان حسینى، فرزند سلطان حیدر و نواده دخترى اوزون حسن آق قویونلو بود.
اسماعیل در 892 ق / 1487 م در اردبیل دیده به جهان گشود. وى پس از کشته شدن پدرش، سلطان حیدر «893 ق / 1448 م» در جنگ با یعقوب بیگ آق قویونلو و متحدش فرخ یسار شروانشاه، به همراه برادرانش در حصار استخر زندانى شد «عالم آراى عباسى، ص 32؛ جهانگشاى خاقان، صص 44 - 46». رستم بیگ آق قویونلو در 898 ق / 1493 م فرزندان حیدر را از زندان آزاد ساخت «حبیب السیر، ج 4، صص 439 - 440» و آنان را به تبریز فرا خواند. در پى کشته شدن سلطان على، برادر بزرگتر اسماعیل در نبرد با رستم بیگ، یاران و مریدان، اسماعیل میرزا را که در آن هنگام کودکى شش ساله بود، با اجازه مادر از اردبیل به گیلان «لاهیجان» بردند. در گیلان، کارکیا میرزا على، فرمانرواى محلى لاهیجان و دیلمان، که شیعه و سید و دوستدار خاندان صفوى بود در نگه داشت شیخ اغلى خردسال اهتمام کرد.
اسماعیل پنج سال در آنجا ماند و با مراقبتهاى شمس الدین لاهیجى که از فضلاى آن دیار بود؛ فارسى، عربى، قرآن و مبانى و اصول شیعه امامیه را فرا گرفت «احسن التواریخ، ص 9؛ جهانگشاى خاقان، صص 64 - 67». افزون بر این، در این مدت، زیر نظر هفت تن از اعیان صوفى لاهیجان فنون رزم آموخت «جهانشگاى خاقان، ص 57».
اسماعیل با آنکه هنوز کودکى خردسال بود از جانب مریدان پدر، صوفى اعظم، مرشد کامل و شیخ و سلطان محسوب مى‏شد و حتى او را به عنوان شاه تلقى مى‏کردند. رستم بیگ چند بار فرستادگانى به طلب دو کودک شیخ حیدر به گیلان فرستاد و هر بار، کارکیا، فرستادگان او را با عذرهاى عاقلانه عودت مى‏داد. رستم گمان مى‏کرد ابراهیم هم در گیلان است و از جستجو کردن او و مادرش در اردبیل غافل ماند. اما اسماعیل که در همین سالهاى خردسالى در دستگاه کارکیا آزموده شده بود، به تدریج از اعتقاد غلات که وى را مظهر الهى تلقى مى‏کردند فاصله گرفت و آن گونه که به بعضى ونیزیهاى مقیم ایران در آن ایام گفته شد، از اینکه یاران وى را به چشم خدایى بنگرند اظهار نفرت مى‏کرد. اینکه شمسه‏اى از این دعوى الوهیت در اشعار ترکى او هست، اگر جعلى و ساختگى نباشد، ممکن است مبنى بر مصلحت وقت و ضرورت تسلیم به اعتقاد مریدان باشد که بدون آن، جانبازى آنها در حق شیخ و مرشد جوان غیر ممکن مى‏شد. این مریدان در گرماگرم هنگامه کارزار، عنایت این شیخ و مرشد را حامى‏و حافظ خود مى‏دانستند و «قربان صدقه» او مى‏رفتند. در واقع شیخ اغلى خردسال که نزد مریدان مظهر الوهیت و صوفى اعظم بود، وقتى به تشویق و الزام مریدان در محرم 905 ق / اوت 1499 م به قصد تسخیر ولایات ایران به حرکت درآمد، هنوز تا حدى آلت دست و اغراض سرکردگان قزلباش بود و سیزده سالى بیش نداشت.

اسماعیل میرزا و تلاش برای گرفتن انتقام خون پدر
اسماعیل میرزا و تجدید عهد با عقاید شیعه
تلاش برای شناساندن عقاید تشیع
تلاش برای تحکیم مبانی انقلاب
سلطان اسماعیل جنگجویی صاحب ذوق
شاه عباس اول صفوى
شاه عباس اول و سرکوب مخالفان
شاه عباس بزرگ نیاز به ارتشی جدید و مجهز
بازیافتن وحدت وتمامیت ارزی ایران در عهد شاه عباس بزرگ
شاه عباس بزرگ و اثبات مجدد برتری نظامی ایران
شاه عباس بزرگ و رابطه با کشورهای خارجی

 

شامل 17 صفحه فایل word


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله شاه اسماعیل صفوی