فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله مرگ در پزشکی قانونی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله مرگ در پزشکی قانونی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله مرگ در پزشکی قانونی


دانلود مقاله مرگ در پزشکی قانونی

 

مشخصات این فایل
عنوان: مرگ در پزشکی قانونی
فرمت فایل: word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 12

این مقاله درمورد مرگ در پزشکی قانونی می باشد.

خلاصه آنچه در  مقاله مرگ در پزشکی قانونی می خوانید :

معاینات ظاهری جسد
گزارش معاینه ظاهری جسد باید جامع و شامل جزئیات باشد که عبارتند از: - قد,وزن و وضعیت تغذیه - شواهد ظاهری بیماریها مانند تظاهرات پوستی,آسیت آکرومگالی,هپاتومگالی و...- مشخصات ظاهری فرد مثل رنگ پوست,چشم و مو,اسکار,فرمول دندانی,خالکوبی و... - بررسی وضعیت جمود نعشی و کبودی نعشی و نحوه استقرار آنها - بررسی وضعیت چشم ها ازنظر اندازه مردمک,وجود پتشی,قوس پیری,ناهنجاریهای مادرزادی,لک قرینه و...- شکل ظاهری صورت – وضعیت دندانها,دهان و لبها از نظر تروما و تظاهرات بیماریها – وضعیت تنه و اندامهای فوقانی وتحتانی از نظر دفرمیتی,آتروفی,تظاهرات بیماریها
چگونگی تشخیص مرگ
علایم بالینی و ظاهری فردی که فوت شده شامل از بین رفتن حس وحرکت بدن,توقف جریان خون وتنفس,رنگ پریدگی,شل شدن عضلات بدن,گشاد شدن مردمک چشم وثابت ماندن اندازه آن در مقابل تاباندن نور به چشم است.هنگام مرگ امواج الکتریکی قلب ومغز هم متوقف می شود.
تغییرات پس از مرگ
دچار سفتی و جمود می شود,کبودیهای نعشی در آن شکل می گیرد و اندک اندک با آغاز روند فساد نعشی بافتها و اجزای گوناگون آن شروع به تجزیه شدن می کنند.
 الف ) علایم زودرس

1-    سردی جسد:
دمای بدن در زمان حیات حدود 37 درجه سانتی گراد فرض می شود.بعد از مرگ حرارت بدن تابع حرارت محیط شده جسد به تدریج سرد می شود.عوامل متعددی که بر سرعت سردشدن جسد تاثیر می گذارند عبارتند از:
-جثه(وزن)بدن
-نسبت جثه بدن به سطح آن که دربچه ها در مقایسه با بزرگسالان متفاوت است
-وضع قرارگیری بدن
-میزان لباس یا فقدان آن
-چاقی که خود شبیه یک عایق حرارتی عمل می کند
-لاغری
-تجمع آب دربدن وتورم ناشی ازآن ظرفیت گرمایی بدن بالا می رود
-دمای محیط
-باد,باران,رطوبت
-درجه حرارت پایین بدن فرد به دنبال بیماریها یا کم خونی یا نظایر آنها
-درجه حرارت بالای بدن فرد مثلا به دنبال عفونت و خونریزی های مغزی
2-     کبودی نعشی:
پس از وقوع مرگ به علت از بین رفتن خواص حیاتی جدارعروق خونی و قابل نفوذ شدن آنها,گلبول های قرمز خون از جداراین عروق که به واسطه وقوع مرگ از حالت طبیعی خود خارج شده اند و استحکام آنهامختل و نفوذپذیرشان افزایش یافته است,عبورمی کنند.
نکات کاربردی
نکته اول:رنگ کبودی نعشی.کبودی نعشی به رنگ صورتی مایل به بنفش است.
نکته دوم:زمان لازم برای ایجاد کبودی نعشی،معمولا بعداز گذشت 2 ساعت از وقوع مرگ شروع و در عرض 8-12 ساعت به حداکثروسعت خود می رسد و تا 18 ساعت قابل جابه جایی است و درمدت 24 ساعت کامل می گردد.
نکته سوم:کبودی نعشی احشایی، غیر از پوست در احشای درونی بدن هم کبودی نعشی به صورت تجمع خون ایجاد می گردد.
نکته چهارم:تعیین وضعیت جسد درشرایط خاص،مثلا دریک فرد به دارآویخته,کبودی نعشی در مناطق تحتانی تر دست ها و پاها بیشترتشکیل می شود؛یا درفردی که درروی تختخواب فوت شده و سرش پایین تخت است,کبودی نعشی بیش ازحد معمول درناحیه سرتشکیل می شود.
3-جمود نعشی:
پس از مرگ,جسد دچارسختی یا جمود می شود.علت ایجاد این حالت سختی درجسد تغییراتی است که درسلولهای بدن رخ می دهد.زمان لازم برای ایجاد این تغییرات بافتی و شروع جمود نعشی 4-2 ساعت پس از مرگ است و درعرض 12 ساعت سرتاسربدن را فرا می گیرد.ظاهرشدن سختی جسد از عضلات کوچک ترشروع می شود و زوال آن نیز ابتدا در عضلات کوچک تر رخ می دهد.
نکته اول:از روی سختی جسد می توان زمان گذشته از مرگ را تخمین زد,سختی به طورمتعارف 2-7 ساعت بعد از مرگ شروع و درعرض 12 ساعت کامل می گردد و گاه تا 12 ساعت پایدارمی ماند وسپس به تدریج درعرض 12 ساعت از بین می رود.
نکته دوم:همانگونه که گفته شد جمود یعنی از عضلات صورت ومفاصل کوچک انگشتان دست وپا شروع می شود وبه تنه ختم می گردد وبه همین ترتیب هم زایل میشود.
نکته سوم:اگر جسد اصطلاحا دستکاری شود وجمود نعشی ان رامثلا با باز کردن ارنج یا انگشتان ازبین ببرند واین عمل درمدت12ساعت اول بعدازمرگ صورت پذیردجمود نعشی مجدداتشکیل میگردد ولی شدت اولیه راندارد.

جمود نعشی آنی
این پدیده به ندرت رخ میدهد.هنگام جمود نعشی انی سفتی عضلات بلا فاصله پس ازمرگ بدون هیچ وقفه ای وبه صورت انی رخ می دهد.این حالت بیشتر درشرایطی ملاحظه می شودکه فرد تحت فشارروحی واحساسی شدید بوده یا فعالیت بدنی شدیدی قبل ازمرگ داشته.
ب) علایم دیررس
1- فساد نعشی یا گندیدگی جسد
پس از مرگ ودر چرخه حیات عناصر واجزاء جسد به طبیعت باز می گردند این عمل از طریق تجزیه اجساد ودرخلال روند فساد نعشی یا گندیدگی اجساد  صورت می پذیرد.مواد گوناگون موجود در دستگاه گوارش وعروق خونی زمینه مناسب برای فعالیت وتاثیر میکروبها فراهم می سازد.فساد نعشی سبب تجزیه جسد میشود به صورتی که در عرضه 1.5-1 سال از جسد صرفا اسکلت استخوانی به همراه رباطهای انتهای عضلات متصل به اسکلت باقی مانده وپس از حدودا سه سال بعداز مرگ نیز تنها بقایای بدونه هرگونه زواید دیگری برجای خواهد ماند.
نکته اول:
هنگامی که در اثر تجمع گازها ی ناشی از فعالیت میکروبها بدن متورم شده باد می کند خونا به های موجود در اعضای درونی بدن از سوراخهای بینی ، دهان ، گوشها ، مقعد ، مهبل و حتی کاسه چشم خارج می شود خونابه های مذکور را نباید با خونریزی های زمان حیات و ناشی از ضربه مغزی، شکمی یا نظایر ٱن اشتباه گرفت.
نکته دوم:
تغییرات پوست در ناحیه بیضه نیز که اغلب در همان ساعات اولیه بعد از مرک پدیدار می شود، نباید با پوست رفتگی به دنبال ضربه به بیضه یا فشار به آن اشتباه شود.
نکته سوم:
عوامل محیطی خصوصا دما و محل قرار گرفتن جسد بر سرعت فساد اثر بسزایی دارند. خر چه محیط گرم تر و جسد در معرض هوا و محیط آزاد باشد زودتر فاسد خواهد شد و برعکس اگر جسد در آب قرار گرفته یا مدفون شده باشد، دیر تر فاسد می شود.
نکته چهارم:
سیرعفونت دراحشاءداخلی به ترتیب شروع فساد بدین ترتیب است:
الف)رودها.معده.خون موجود درعروق کبد.قلب وعروق خونی.
ب)راههای هوای حنجره.نای.نایژه ها.ریه وکبد.
ج)مغز ونخاع.
د)کلیه مثانه بیضه ها.
ه)عضلات.
و)رحم وپروستات.
نکته پنجم:
حرارت مساعد برای گندیدگی جسد بین 18-20 درجه است و عملادرصفردرجه پیشرفت گند یدگی متوقف می گردد.
نکته هفتم:
اگر عضوی از بدن جدا شود گندیدگی دران باتاخیر صورت می پذیردونیز گندیدگی اجساد نوزادان هم به اهستگی پیش می رود.
نکته هشتم:
مسمومیت با الکل وارسنیک سیرگند یدگی راکند تر وعفونتهای گوناگون ومرگ دراثر خفگی سیر گندیدگی راسریع تر می نماید.

2-صابونی شدن
گاه جسد در محیطهای مرطوب یا درون اب پس از انهدام قسمتهای سطحی پوست چربی زیر جلدی با هیدروژن موجود در آب واکنش شیمیای پیدا کرده لایه ای ضخیم وکرم مانند که بوی شبیه بوی پنیرمانده وقوامی نسبتا سفت دارد ایجاد می نماید.این پدیده را صا بونی شدن وماده حاصل راآدیپوسیر می نامند.برای ایجاد آدیپوسیرحداقل سه هفته زمان لازم است.
3-مومیایی شدن
مومیایی شدن پدیدهای است که در کشورهای منطقه حاره ودربیابانهای منطق باهوای معتدل رخ میدهد جسد در هوای گرم و خشک سریعا آب خود را از دست می دهد پوست حالت چرمی شکل و ضخیم پیدا می کند خشکی شدید باعث کاهش وزن بدن و نیز حجم احشاء داخلی می گردد.  پدیده مومیایی شدن و عفونت آن ممانعت به عمل آمده و جسد تا سال ها به خوبی حفظ می گردد.
آسیبهای وارده به جسدپس از مرگ
این آسیبها ممکن به دنبال اقدامات احیاءدر بیمارستان عارض گشته باعث شکستن دنده های فرد شود.انتقال غیرعلمی ونادرست جسدخورده شدن یا پاره شدن آن توسط درندگان جوندگان ماهیها برخور اجساد باوسایل نقلیه موتوری یا برخورد اجساد غرق شده باپره قایق موتوری وسوختگی همگی می توانند ضربات صدمات وتغیر شکلهایی درجسد پدیداورند.

بخشی از فهرست مطالب مقاله مرگ در پزشکی قانونی

پزشکی قانونی
پزشکی قانونی و ازهاق نفس یامرگ قانونی
انواع مرگ
الف- مرگ ظاهری:
- مرگ قطعی مرگ:
ج- مرگ مغزی:
کما:
مرگ مشکوک:
 د- مرگ نزع:
معاینات ظاهری جسد
تغییرات پس از مرگ
 الف ) علایم زودرس
1-    سردی جسد:
2-     کبودی نعشی:
3-جمود نعشی:
جمود نعشی آنی
) علایم دیررس
1- فساد نعشی یا گندیدگی جسد
2-صابونی شدن
آسیبهای وارده به جسدپس از مرگ
چهارروش برای حدس زدن تقریبی زمان مرگ مفید اند.
گواهی فوت
جواز دفن
چرا جواز دفن فقط باید توسط پزشکان صادر شود
موارد مجاز صدور جواز دفن برای پزشکان
منابع:


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله مرگ در پزشکی قانونی

ترس از مرگ

اختصاصی از فی ژوو ترس از مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

ترس از مرگ


ترس از مرگ

ترس از مرگ

22 صفحه

گفتار اول : تفسیر و ضرورت مرگ

در این گفتار دلایل ضرورت مرگ که به تفسیر حقیقت آن منتهى مى شود، بررسى خواهد شد. اثبات ضرورت مرگ، به منظور مدلل کردن این ادعاست که هر نفسى باید جهان مادى را ترک کند; به عبارت دیگر، قضیه ى «هر نفسى مرگ را مى چشد» یک قضیه ى ضرورى است و نه امکانى.

تفسیر مرگ و توجیه ضرورت آن کاملا به تفسیر زندگى دنیوى وابسته است. اگر زندگى بشر بر اساس بینش طبیعى تفسیر شود مرگ او هم بر آن اساس تبیین مى شود، ولى در چشم انداز دین و فلسفه ى الهى همان گونه که درخت زندگى انسان ریشه در امور ماوراى طبیعى دارد، مرگ او نیز بدین سان خواهد بود. البته فیلسوفان موحد گاه مرگ را به اسباب فاعلى قریب یا علل اِعدادى و طبیعى آن برگردانده براى آن دلایل طبى اقامه مى کنند، اما قاعدتاً ضرورت مرگ را باید بر اساس اسباب ماوراى طبیعى، یعنى سبب فاعلى بعید یا سبب غایى آن تبیین کنند. از این رو ضرورت مرگ در علم طب به گونه اى و در فلسفه ى الهى به گونه اى دیگر اثبات مى شود


دانلود با لینک مستقیم


ترس از مرگ

تحقیق درباره بررسی امار مرگ

اختصاصی از فی ژوو تحقیق درباره بررسی امار مرگ دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق درباره بررسی امار مرگ


تحقیق درباره بررسی امار مرگ

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه20

چکیده

مرگ تنها پدیده مسلم زندگی و تنها اتفاقی است که همه ما از وقوع آن در آینده مطمئن هستیم. اما همیشه در اندیشه‌های خود آن را واپس زده و برای گفتگو در مورد آن همواره دچار تردید و دودلی هستیم. فرهنگ ما در مخفی کردن چهره خشن مرگ راهی بس طولانی را پیموده به طوری که در طب به جای کلمه «مردن»  از لغت «در گذشته»  استفاده می‌شود، حتی در مراسم جدید هم می‌کوشند حقایق مرگ را به نفع زندگی مخفی کنند. بحث از مرگ همیشه اضطراب‌انگیز است و به همین دلیل ما به گونه‌ای زندگی می‌کنیم که گویا مرگ برای ما حتی جزء احتمالات هم نیست. در حرفه پزشکی و پرستاری مرگ جزء لاینفک مواردی است که همواره رودرروی ایشان قرار دارد. شاغلین این حرفه در خط مرز حیات و مرگ بیمار در تلاش مداومند تا موجب بقای حیات وی شوند و از مرگ وی جلوگیری نمایند. در کنار بحث فلسفی از مرگ، مفاهیم جدیدتری چون مرگ مغزی و یوتنازی نیز امروزه مورد بحث و بررسی صاحب‌نظران در گوشه و کنار جهان است. در این پژوهش که یک مطالعه توصیفی و مقطعی است، نگارنده سعی دارد که ضمن بررسی دیدگاههای پرستاران در مورد مفاهیم اخیر، به بررسی در سه بعد آگاهی، نگرش و عملکرد پرستاران در مورد مرگ و احکام شرعی در مورد محتضر بپردازد. تعداد 58 پرستار و بهیار در پژوهش توصیفی مقطعی به طور تصادفی انتخاب شدند که 68 درصد مؤنث و 31/39 درصد مذکر و 06/62 درصد متأهل و 9/37 درصد مجرد بودند. ابزار پژوهش پرسشنامه بوده که در سه بخش تنظیم شد. نتایج تحقیق نشان داد که 4/60 درصد نمونــه‌ها تمایل به بحث در مورد مقوله مرگ دارند و 6/39 درصد تمایل ندارند یا تا حدودی تمایل دارند علیرغم حکم وجوب اجرای احکام محتضر 1/50 درصد اعلان نمودند که این احکام در بخش محل کار ایشان اجرا نمی‌شود. 51/15 درصد علت عدم اجرای احکام فوق را کمبود اطلاعات و 79/13 درصد کمبود امکانات می‌دانند. در ارتباط با یـــوتنازی 4/53 درصد مخالف انجام آن بوده و 2/36 درصد موافق و چنانچه یوتنازی در ارتباط با افراد نزدیک ایشان باشد، 3/31 درصد موافق یوتنازی هستند.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق درباره بررسی امار مرگ

دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز


دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 56
فهرست و توضیحات:

مقدمه                                    

بخش اول: جهان پس از مرگ                   

بخش دوم: عالم برزخ                        

بخش سوم :قیامت از دیدگاهی گسترده          

بخش چهارم : رابطه رستاخیز و انسان        

منابع و مآخذ                              

 

مقدمه :

جهانى که به وسیله حواس آن را درک مى‏کنیم، دنیایى آمیخته با حرکت و تحول است. سکون و رکودى در هیچ یک از پدیده‏ها نیست و اصولاً عالَمِ طبیعت مجموعه‏اى از تحولات و تحرکات است. مطابق قانونِ اصل بقا وعدم انعدام موجودات پس از وجود، مظاهر طبیعت پیوسته و بى‏وقفه به جنبش و تکاپو ادامه مى‏دهند. ثبات و سکونى در گوشه و زوایاى صحنه وسیع جهان به چشم نمى‏خورد. هر کجا بنگرى، حرکت و جوشش است. اصولاً نهاد جهان ناآرام و متحرک و پویاست؛ تا آن جا که تمام دانشمندان الهى و مادى معتقدند حرکت دنیاى طبیعت، حرکتى کلى و همگانى است و قانون تحول بر تمام ذرات و کلیات و مواد این عالم حکومت دارد. حرکات هماهنگ و تعالى بخش است، نه ارتجاعى و منحط.
هماهنگى و همراهى در کل جهان و اجزاى آن، حقیقتى را براى ما روشن مى‏سازد که این تحول فراگیر و جهان شمول بدون مقصد و هدف کلى نخواهد بود و فقط مقاصد جزئى و مادى ندارد. اصولاً این نوع حرکت‏ها در صورتى مفهوم درست و توجیه معقول پیدا مى‏کند که جهت و هدفى مناسب با گستردگى و عظمت آن موجود باشد؛ به ویژه که قلمرو این تحرکات فقط منطقه «صورت» و «عوارض» ماده نیست، بلکه در ذات و جوهر موجودات نیز جارى است، زیرا به قول ملاصدرا جهان در عمق ذات و جوهر وجودیش به سوى مبدأ کمال در شتاب است. این سیر و حرکت است که موجودیت جهان را با تمام تکثرات و تنوعاتش تشکیل داده است.
به سخن دیگر: جهان بدان‏گونه ایجاد شده است که روبه تعالى باشد و این هدف از حوزه زمان و مکان بیرون نیست. این تحولات و سیر و حرکت‏ها از سنخ حرکت‏هاى ظاهرى - که از شهرى به نقطه دیگرى است - نمى‏باشد، بلکه از مقوله «شدن» و صیرورت است؛ مانند جوان شدن کودک و پیرى میانسال و تبدل صورت‏هاى نوعى. به دیگر سخن، از نوع گذر از مرحله قوه و استعداد به حوزه فعلیت است. هر موجودى استعداد تحول به مرتبه بالاتر را دارد. در این موارد مبدأ و مقصد، حرکت و محرک، وحدت پیدا مى‏کند، زیرا متحرک با افاضه حرکت، حرکت را از خودش آغاز مى‏کند و در خویشتن خویش به سیر ادامه مى‏دهد و به خود باز مى‏گردد، که بى‏گمان «خودنهایى» مرتبه بالاترى از «خود ابتدایى» است. یک دانشمند پس از تخصص در رشته‏هاى علمى، همان کودک بى‏سواد سابق است، ولى در این مرحله، برتر از مرحله کودکى است. مجموعه جهان نیز در حرکت دائمى و منظم خود همچون کودکى به سوى بلوغ پیش مى‏رود.

هر موجودى در گستره جهانْ مطابق توانایى‏هاى وجودى خاص خویش در مسیر معیّنى به همراه کاروان هستى در تکاپوست. نتیجه نهایى هر حرکتى در پایان آن نمایان مى‏گردد. از جانب دیگر از تمام حرکت‏ها با توجه به ویژگى‏هاى متفاوت و مراتب متنوع و کیفیت متحرک‏ها نمى‏شود نتیجه واحدى انتظار داشت؛ فى‏المثل یک هسته بادام - که داراى قابلیت خاص وجودى و توان مخصوص و مسیر مشخصى است - در طى حرکتى که انجام مى‏دهد، در مقطعى به صورت درخت معیّنى درمى‏آید. برعکس هسته زردآلو با توان خاص وجودى که دارد، به درخت دیگرى مبدل مى‏شود. از هسته خرما جز به وجود آمدن نخل نمى‏شود انتظارى داشت. پس براى هر حرکتى نتیجه متفاوتى وجود دارد. بنابراین در سیر کاروان هستى به سوى مقصد و معاد، هر موجودى یک نوع معاد دارد و شکل خاصى از آن را در منتهى‏الیه حرکت باید توقع داشته باشیم. حتى اگر دو موجود از یک نوع - مثل انسان - در دو جهت مختلف به سیر و تکاپو بپردازند، بدون تردید در سیر نهایى به نتایج متفاوت و گاه متضادى مى‏رسند؛ زیرا هر کدام حامل استعداد مخصوص و خصوصیات وجود محدودى هستند و با تفاوت راه‏هاى انتخابى، نتیجه مناسب با وضع خود را احراز مى‏کنند.
امکان ندارد دو نوع حرکت از دو موجود با توان و شایستگى متفاوت و مسیرهاى مختلف به نتیجه واحدى منتهى شود، بلکه گندم از گندم مى‏روید و جو از جو. در مسیر نهایى تکامل و رسیدن به مبدأ کمال نیز موجودات به نتایج متفاوتى دست پیدا مى‏کنند.

حرکت و متحرک‏ها را پایانى است و هر کدام از موجودات آغاز و انجامى دارند. هر آفریده و آفرینش نیز در طى حرکت به پایان مى‏رسند و توان وجودى خود را از دست داده، سپس اعاده و تجدید مى‏گردند. به عبارت دیگر: هر موجودى که در حد وجودى خود از لوازم حیات مانند شعور و علم و قدرت برخوردار است، در منتهاى سیر خود، همه شایستگى‏هاى وجودى را از دست داده و به مرگ مى‏انجامد و پس از آن مجدداً برگشت داده مى‏شود. پس هر موجودى را مرگى و پس از مرگْ تولد تازه‏اى است. هیچ موجودى در انتهاى حرکت در کام نیستى فرو نمى‏رود و از محدوده هستى حذف نمى‏شود؛ زیرا موجود پس از این‏که لباس هستى را پوشید، دیگر معدوم نمى‏شود، تا اعاده آن محال باشد، بلکه نحوه خاص وجودى خود را از دست مى‏دهد و با یک جهش وجود تازه‏اى پیدا مى‏کند.

هر مرتبه‏اى از مراتب هستى در ظرف وجودى خود کمالاتى را بالفعل داراست و در عین حال کمالات برتر و بیش‏ترى را فاقد است. به عبارت روشن‏تر: تمام موجودات به تناسب توان و نحوه وجودى که دارند، در حد خود از مراتب حیات و علم و شعور و قدرت و کمالات دیگر بهره‏مندند، لیکن طالب کمالات بیش‏تر و درجات زیادترى هستند؛ زیرا علم و حیات و شعور موجودات در حد وجودى آنهاست. آنان مى‏کوشند به درجات بالاتر صعود کنند. خلاقیت و ابتکار برخى از پرندگان و جانوران از شگفت‏ترین کارهاى آنهاست که علوم شمه‏اى از آن را کشف کرده و از شعور مرموز آنها پرده برداشته است.

هر موجودى از داشتن کمال در ابتهاج و التذاذ است و در حفظ آن کوشاست و نسبت به کمالاتى که ندارد، بى‏قرار و مشتاق است. موجودات به حسب ظرفیت وجودى، از آن چه دارند، خوشنودند و از آن چه ندارند، متنفر و فرارى‏اند. به همین جهت طالب و عاشق مراتب بالاتر و کمالات وجودى والاترند. مى‏روند تا محدودیت وجودى را کنار زده و دایره وجودى خویش را وسعت دهند. اقتضاى این عشق و شور در این است که هیچ موجودى به مراتبى خاص بسنده نکند؛ زیرا در هر مرتبه‏اى پاى عدم‏ها و فقدان‏ها و نداشتن‏ها و نبودها به میان کشیده مى‏شود. موجودات مى‏روند تا به وجود و کمال و جمال و قدرت‏مطلق برسند. کمال مطلقى که از هرگونه نقص و کمبود منزه است. إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا اِلَیْهِ راجِعُونَ بدین مفهوم است. بنابراین مجموعه کاروان هستى به سوى مبدأ و معاد حرکت مى‏کند و هر موجودى مرگ و حیات و حشر و قیامتى دارد. حشر انسان‏ها به خاطر این‏که حامل استعدادهاى بیش‏ترند و از مراتب والاى وجودى مانند عقل و اراده و اختیار و آزادى برخوردارند و از انواع جبرهاى طبیعى و غریزى و ژنیتیکى و جبر محیط و تاریخ آزادند و از فیض هدایت تکوینى و تشریعى بهره کافى دارند، با سایر موجودات فرق خواهد داشت.
با ظهور رستاخیز کبرى، تحولى بنیادى و انقلابى فراگیر در تمام پدیده‏ها پدیدار مى‏گردد، تا جایى که نظامى برتر و آفرینش تازه و متکامل‏ترى تحقق پیدا مى‏کند. قیامت منحصر به انسان نیست، بلکه یک دگرگونى مطلق و همه جانبه در تمام نظامات جهان است. علوم مادى نیز از ایجاد چنین تحولى در آینده سخن گفته است.
به هر روى کمالات نسبى سرانجام به کمال مطلق باید برسند. تمام پدیده‏ها مولود قدرت مطلق و عقل خلاق خداى عالَم است. باشد که به سرچشمه اصلى یعنى کمال مطلق باز گردند. انسان هم جزئى از کل است که مطابق توان وجودى خویش به انتهاى خط مى‏رسد و مطابق اعمال و کردار خویش کیفر و پاداش مى‏بیند (وإِلَى اللَّهِ تَصیرُ الْاُمُورُ.

بخش اول: جهان پس از مرگ

حوادث شب اول قبر
بازپرسى همگانى نیست
حیات قبر
حیات قبر یعنى چه؟
نقدى بر این برداشت
پاسخ فلسفى حیات قبر
حکمت تلقین مرده
بیدارى و آرامش روان
نقش اجتماعى مراسم تلقین

 

حوادث شب اول قبر

اولین حادثه‏اى که بعد از مرگ انجام مى‏گیرد، سؤال و فشار قبرى است که واقع مى‏گردد. قضیه سؤال و فشار قبر از دیر زمان مورد بحث و گفتگوى متکلمان و دانشمندان اسلامى قرار گرفته، و از قدیم در زبان و سخن مسلمان‏ها و پیروان مذاهب، شهرت پیدا کرده است. وقتى انسان مى‏میرد و روحش از کالبد خارج مى‏شود، در شب اول قبر، مورد سؤال و بازپرسى مرزبانان الهى (نکیر و منکر) قرار مى‏گیرد. اگر مرده منکر خدا و یا جنایتکار باشد، آن‏چنان در فشار قبر خواهد بود که مغزش متلاشى و استخوان‏هایش مى‏شکند! و اگر انسان مؤمن و نیکوکارى باشد، در بهترین وضعیت روحى واقع شده و از عذاب قبر در امان خواهد بود.
متأسفانه برخى از متکلمان به همین شهرت اکتفا کرده و زحمت تحقیق را به خود نداده‏اند و بر اثر ظاهربینى گمان کرده‏اند مقصود از قبر، همین گودى تنگ و تاریک گورستان است! آن جا که جسم بى‏جان آدمى را دفن مى‏کنند! که در بعضى روایات از آن به «لَحَد»تعبیر شده است. این برداشت از سوى منکران و برخى از روشنفکران مسلمان مورد انتقاد قرار گرفته است. آنها مى‏گویند: اگر کسى در دریا غرق و طعمه ماهیان شود و یا بدنش آتش گرفته و خاکسترش بر باد رود، دیگر قبرى نخواهد داشت، تا مورد سؤال و فشار واقع گردد؛ مضافاً بر این‏که بدن بى‏روح، چگونه مورد پرسش و عذاب قرار مى‏گیرد؟! در حالى که احساس و حیاتى ندارد، تا صداها را بشنود و فشار قبر را حس کند!
طرفداران نظریه فوق که در برابر این‏گونه اشکالات، در بن‏بست قرار مى‏گیرند، جواب داده‏اند: ذرات اصلى بدن انسان، از شکم ماهى و اعماق دریا، در گوشه‏اى از زمین گرد آمده و شب اول قبر آنان، در آن مکان تشکیل مى‏گردد. آنها براى این‏که عذاب و سؤال قبر معقول باشد، مى‏گویند: روح انسان در شب اول قبر به بدن یا باقى مانده آن، بر مى‏گردد و سپس تا قیامت بدن را ترک مى‏کند!
آنها چون حقیقت قبر را نشناخته‏اند، افسانه بافته و چون حقیقت را ندیده‏اند ره‏افسانه زده‏اند! ولى واقعیت بالاتر از این‏گونه تصورات عامیانه است. در این میان ماتریالیست‏هاى فرصت طلب و روشنفکران علم زده، این برداشت غلط را دستاویزى یافتند، تا بر مذهب بتازند و یک اشکال از آن بسازند و بگویند: عده‏اى در شب اول مرگ یک انسان، رفتند و ضبط صوتى در قبرش گذاشتند و آرد نخود در دهان مرده ریختند، تا حقیقت را کشف کنند؛ آنها پس از دو شب رفتند و قبرش را شکافتند، ولى اثرى از سؤال و جواب نیافتند، و این آزمایش ثابت کرد سؤال «نکیر و منکر» بى‏اساس است، و با فرا رسیدن مرگ، حیات انسان خاتمه پیدا مى‏کند!
اینان گمان کرده‏اند مقصود از قبر همین حفره وحشتناک یک متر در دو متر است! در حالى که از اخبار ائمه معصوم(ع) استفاده مى‏شود قبر سرآغاز حیات برزخى انسان است و پرسش مرزبانان مستقیماً از روح، در قالب جسم مثالى انجام مى‏شود، نه در کالبد مادى! علامه بزرگوار مجلسى و فیض کاشانى حوادث قبر را - از روایات - بدین‏گونه برداشت کرده‏اند: منظور از قبر، این گودال تنگ و تاریک نیست، بلکه مراد، جایگاه روح انسان در عالم برزخ است؛ زیرا روح، پس از دفن بدن و از شب اول قبر زندگى برزخى را شروع مى‏کند، و برزخ هر انسانى از کنار قبرش ظاهر مى‏گردد. از سوى دیگر تفهیم آغاز حیات برزخى براى زندگان، در صورتى معنا پیدا مى‏کند که کلمه قبر به میان آید، تا محسوس و ملموس گردد؛ از این‏رو واژه قبر به کار رفته است. به همین دلیل علامه مجلسى در بحار الانوار حوادث قبر را از حالات انسان در برزخ به شمار آورده است.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره مرگ تا رستاخیز

تحقیق جامع درباره حیات پس از مرگ و عالم برزخ از نظر قرآن و روایت

اختصاصی از فی ژوو تحقیق جامع درباره حیات پس از مرگ و عالم برزخ از نظر قرآن و روایت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق جامع درباره حیات پس از مرگ و عالم برزخ از نظر قرآن و روایت


تحقیق جامع درباره حیات پس از مرگ و عالم برزخ از نظر قرآن و روایت

فرمت فایل : word (قابل ویرایش) تعداد صفحات : 62 صفحه

 

 

 

 

 

 

 

پیشگفتار

 

   آیا انسان پس از مرگ یکباره وارد عالم قیامت مى‏شود و کارش یکسره‏مى‏گردد، و یا انسان در فاصله مرگ و قیامت‏یک عالم خاصى را طى مى‏کند و هنگامى که قیامت کبرى بپاشد وارد عالم قیامت مى‏گردد؟(و البته این را هم مى‏دانیم که تنها خدا مى‏داند که قیامت کبرى کى‏بپا مى‏شود.حتى پیامبران نیز از این مطلب اظهار بى اطلاعى کرده‏اند).

مطابق آنچه از نصوص قرآن کریم و اخبار و روایات‏متواتر و غیر قابل انکارى که از رسول اکرم و ائمه اطهار رسیده است استفاده مى‏شود، هیچکس بلافاصله پس ازمرگ وارد عالم قیامت کبرى نمى‏شود، زیرا قیامت کبرى مقارن است با یک سلسله انقلابها و دگرگونیهاى کلى در همه موجودات زمینى‏و آسمانى که ما سراغ داریم یعنى کوهها، دریاها، ماه، خورشید، ستارگان، کهکشانها.هنگام قیامت کبرى هیچ چیزى‏در وضع موجود باقى نمى‏ماند.بعلاوه در قیامت کبرى اولین و آخرین جمع مى‏شوند، و ما مى‏بینیم که هنوز نظام جهان برقراراست و شاید میلیونها و بلکه میلیاردها سال دیگر نیز برقرار باشد و میلیاردها میلیارد انسان دیگر بعد از این بیایند.

همچنین از نظر قرآن کریم - همان طور که‏از آیات گذشته و یک سلسله آیات دیگر استفاده مى‏شود - هیچ کس در فاصله مرگ و قیامت کبرى در خاموشى و بى حسى فرونمى‏رود، یعنى چنین نیست که انسان پس از مردن در حالى شبیه بیهوشى فرو رود و هیچ چیز را احساس نکند، نه لذتى داشته باشدنه المى، نه سرورى داشته باشد و نه اندوهى، بلکه انسان بلافاصله پس از مرگ وارد مرحله‏اى دیگر از حیات مى‏گرددکه همه چیز را حس مى‏کند، از چیزهایى لذت مى‏برد و از چیزهاى دیگر رنج، البته لذت و رنجش بستگى دارد به افکار و اخلاق‏و اعمالش در دنیا.این مرحله ادامه دارد تا آنگاه که قیامت کبرى بپا شود.در آن هنگام در اثر یک سلسله انقلابها ودگرگونیهاى بى نظیر که در آن واحد جهان را فرا مى‏گیرد و از دورترین ستارگان گرفته تا زمین ما همه مشمول آن دگرگونى مى‏شوند،این مرحله یا این عالم که براى هر کسى یک فاصله و حد وسط میان دنیا و قیامت مى‏شود، پایان مى‏پذیرد.

پس، از نظر قرآن کریم عالم پس از مرگ در دومرحله صورت مى‏گیرد، و به تعبیر صحیح‏تر، انسان پس از مرگ دو عالم را طى مى‏کند: عالمى که مانند عالم دنیا پایان مى‏پذیردو «عالم برزخ‏» نامیده مى‏شود، دیگر عالم قیامت کبرى که به هیچ وجه پایان‏نمى‏پذیرد.اینک بحث مختصرى درباره عالم برزخ

  عا لمى به نام عالم برزخ

(نظر جمعى از مفسرین در باره زنده بودن شهداء)

(و لا تقولوا لمن یقتل فى سبیل الله اموات بل احیاء، و لکن لا تشعرون)بعضى از مفسرین چه‏بسا گفته باشند: که خطاب(نگوئید)به مؤمنین است که به خدا و رسول و روز جزا ایمان دارند ومعتقدند که بعد از زندگى دنیا زندگى دیگرى هست و دیگر از چنین کسانى تصور نمى‏رود که بگویند: آنهائى که در راه خدا کشته شده‏اند بکلى از بین رفته‏اند، با اینکه دعوت حقه دین رااجابت کرده‏اند و آیات بسیارى از قرآن   را که در باره معاد صحبت مى‏کند شنیده‏اند.

............................................

1 - بقره آیه 45                     2 - سوره لقمان آیه  17          3 - سوره فصلت آیه 35

4 - سوره زمر آیه 10            5- سوره عنکبوت آیه 45             6 - سوره حدید آیه 4

علاوه بر اینکه آیه شریفه سخنش در باره عموم مردم نیست بلکه براى خصوص شهداء که‏در راه خدا کشته شده‏اند، خبر از زندگى بعد از مرگ میدهد و این خبر را به مؤمنین که هنوزشهید نشده‏اند و به همه کفار میدهد، با اینکه زندگى بعد از مرگ اختصاص به شهیدان ندارد، وشهید و مؤمن غیر شهید، و کفار، همه این زندگى را دارند پس باید گفت: منظور از زندگى بعد ازشهادت این است که نام شهید زنده میماند و در اثر مرور زمان ذکر جمیلش کهنه نمیشود، این‏نظریه جمعى از مفسرین است و ما باین تفسیر چند اشکال داریم:

(چند اشکال بر این نظر)

اول اینکه این حیاتى که شما آیه را با آن معنا کردید، جز یک گول زننده چیز دیگرى نیست، و اگر پیدا شود تنها در وهم پیدا مى‏شود نه در خارج، حیاتى است‏خیالى که بغیر از اسم، حقیقت‏دیگر ندارد و مثل چنین موضوع وهمى، لایق به کلام خداى تعالى نیست، خدائیکه جز بحق‏دعوت نمى‏کند، و میفرماید: (فما ذا بعد الحق الا الضلال، بعد از حق غیر از ضلالت چه مى‏تواندباشد)، (یونس آیه 32   ) (آنوقت چگونه به بندگانش مى‏فرماید: در راه من کشته شوید و از زندگى چشم بپوشید تابعد از مرگ مردم بشما بگویند(چه مرد خوبى بود)؟.

منظورش (  سوره شعراء آیه4  8) ذکر خیر آیندگان نبوده، بلکه منظورش این بوده که دعوت‏حقه‏اش در انسان‏هاى آینده نیز باقى باشد و لسان صادقش همواره گویا بماند، نه اینکه بعد از اوذکر خیرش را بگویند و بس.

بله این سخن دل خوش کننده و باطل و وهم کاذب، با منطق مردمى مادى و طبیعى مسلک، جور در مى‏آید، براى این که آنها نفوس را هم مادى مى‏دانند و معتقدند وقتى انسان مرد بکلى‏باطل و نابود مى‏شود و اعتقادى به زندگى آخرت ندارند.

از سوى دیگر احساس کردند که انسان بالفطره احتیاج دارد به اینکه در راه امور مهمه‏قائل به بقاء نفوس و تاثرش بسعادت و شقاوت بعد از مردن، بوده باشد، چون رسیدن و ارتقاء به‏هدف‏هاى بلند، فداکارى و قربان شدن لازم دارد، مخصوصا هدف‏هاى بسیار مهم که بخاطر آن‏باید اقوامى کشته شوند تا اقوامى دیگر زنده بمانند.

و اگر بنا باشد هر کس بمیرد نابود شود، دیگر چه کسى خود را فداى دیگران مى‏کند و چه داعى دارد کسى که معتقد به موت و فوت است، ذات خود را باطل کند تا ذات دیگران باقى بماند، نفس خود را از زندگى محروم سازد تا دیگران زنده بمانند.لذائذ مادى را که میتواند از راه جور وزندگى جابرانه بدست آورد، از دست بدهد، تا دیگران با داشتن محیطى عادلانه از آن لذائذبهره‏مند شوند؟

آخر هیچ عاقلى هیچ چیزى را نمى‏دهد، مگر براى اینکه چیزى دیگر بگیرد، و اما دادن ونگرفتن و صرفنظر کردن بدون گرفتن، کار عاقلانه‏اى نیست هیچ عاقلى حاضر نیست بمیرد براى‏زندگى دیگران، محرومیت بکشد بخاطر بهره‏مندى دیگران.

پس فطرت انسان هرگز چنین معامله بى سودى را نمى‏پذیرد، جوامع و افراد طبیعى مسلک‏و مادى، این فطرت را دارند و چون این معنا را مى‏فهمند، لذا مجبور شدند براى دلخوشى خوداوهام و خرافاتى کاذب را درست کنند، خرافاتى که جز در عرصه خیال و حظیره وهم، موطنى‏دیگر ندارد، مثلا میگویند: انسان‏هاى حر و آزاد مردانى که از قید اوهام و خرافات رهیده‏اند، بایدخود را براى وطن و یا هر چیزى که مایه شرف آدمى است فدا کنند تا به زندگى دائم برسند، به‏این معنا که دائما ذکر خیرش در صفحه روزگار باقى بماند و براى رسیدن به این منظور مقدس، ازپاره‏اى لذائذ خود بخاطر اجتماع صرفنظر کند تا دیگران از آن بهره‏مند شوند و در نتیجه امراجتماع و تمدن استقامت بپذیرد و عدالت اجتماعى بر قرار گردد و آن که جان خود را در این راه‏داده، به حیات شرف و علاء برسد.

کسى نیست از ایشان بپرسد: وقتى شخص فداکار کشته شد، ترکیب مادى بدنیش از هم‏پاشید و جمیع خواص زندگى که از آن جمله حیات و شعور است از دست داد، دیگر چه کسى‏هست که از زندگى شرف و علاء برخوردار گردد و چه کسى هست که این نام نیک را بشنود و ازشنیدنش لذت ببرد؟و آیا این حرف از خرافات نیست؟.

دوم اینکه ذیل آیه یعنى جمله(و لکن لا تشعرون)با این تفسیر مناسبت ندارد، چون اگرمنظور از جمله(بلکه زنده‏اند، و لکن شما نمیدانید)، نام نیک بود.جا داشت بفرماید: (بلکه نام‏نیکشان زنده و باقى است و بعد از مردنشان مردم به خیر یادشان مى‏کنند)، چون مقام، مقام‏دلخوش کردن و تسلیت است.

سوم اینکه نظیر این آیه - که در حقیقت مفسر آیه مورد بحث است‏حیات شهداء بعد ازکشته شدن را بوصفى توصیف کرده که با این تفسیر منافات دارد و این آیه این است: (و لاتحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا، بل احیاء عند ربهم یرزقون، زنهار مپندارى که آنان که در راه خدا کشته شده‏اند مردگانند.نه، بلکه زنده‏اند و نزد پروردگار خود روزى میخورند)، (1 - سوره آل عمران آیه 169) و شش‏آیه بعد از آن، و معلوم است که این زندگى یک زندگى خارجى و واقعى است نه ذهنى و فرضى.

چهارم اینکه گفتند: همه مسلمانان معتقد بودند به بقاء بعد از مرگ، در پاسخ میگوئیم: این آیه‏شریفه در اواسط رسالت رسول خدا(ص)نازل شده و در آن هنگام بى اطلاعى بعضى از مردم ازبقاء بعد از مرگ خیلى بعید نیست، چون آن ایمانى که عموم مسلمانان نسبت به زندگى آخرت‏دارند و قرآن هم نصوصى پشت‏سر هم در باره‏اش دارد که قابل تاویل نیست، زندگى بعد از بعث‏و قیامت است، اما زندگى ما بین مرگ و بعث - یعنى حیات برزخى - هر چند که آن را نیز قرآن‏کریم سر بسته و مجمل ذکر کرده و از معارف حقه قرآنى است و لیکن از نظر وضوح به حدى‏نیست که از ضروریات قرآن شمرده شود و کسى جاهل و منکر آن نشود.

بلکه حتى اجماعى هم نیست، و بسیارى از مسلمانان حتى امروز هم منکر آنند، چون منکرتجرد نفس از مادیت هستند و معلوم است که وقتى نفس آدمى مادى باشد، مانند بدن، با مرگ وانحلال ترکیب از بین میرود، اینها معتقدند که انسان بعد از مردن روح و بدنش همه از بین میرود ونابود مى‏شود و آنگاه در روز قیامت دوباره هم روح و هم بدن خلق میشود.

بنا بر این ممکن است مراد از حیات خصوص شهداء این باشد که تنها این طائفه حیات‏برزخى دارند و این معنا را بسیارى از معتقدین به معاد جاهلند، هر چند که بسیارى هم از آن آگاه باشند.

(مراد از حیات بعد از شهادت، حیات حقیقى(در عالم برزخ)است)

و سخن کوتاه اینکه مراد به حیات در آیه شریفه حیات حقیقى است نه صرف‏دل خوش کننده مخصوصا با در نظر گرفتن اینکه قرآن کریم در چند جا زندگى کافر را بعد ازمردنش هلاکت و بوار خوانده و از آن جمله فرموده: (و احلوا قومهم دار البوار، قوم خود را بدارهلاک وارد کردند)    )سوره ابراهیم آیه 28) و آیاتى دیگر نظیر آن، مى‏فهمیم که منظور از حیات شهیدان، حیاتى سعیده‏است نه صرف حرف، حیاتى است که خداوند تنها مؤمنین را با آن احیاء مى‏کند، همچنان که‏فرمود: (و ان الدار الاخرة لهى الحیوان، لو کانوا یعلمون، و بدرستى خانه آخرت تنها زندگى‏حقیقى است، اگر مى‏توانستند بفهمند)، (3 سوره عنکبوت آیه 64) و اگر بعضى نتوانستند بفهمند، بخاطر این بود که حواس‏خود را منحصر در درک خواص زندگى در ماده دنیائى کردند و غیر آن را نخواستند بفهمند، وچون نفهمیدند، لذا نتوانستند میان بقاء بان زندگى و فنا فرق بگذارند و آن زندگى را هم فناپنداشتند و این پندار اختصاص بکفار نداشت، بلکه مؤمن و کافر هر دو در دنیا دچار این اشتباه هستند.

 و به همین جهت در آیه مورد بحث به مؤمن و کافر خطاب مى‏کند: به اینکه شهدا بعد ازمردن نیز زنده‏اند، ولى شما نمى‏فهمید، یعنى با حواس خود درک نمى‏کنید، همچنانکه در آن آیه‏دیگر باز مى‏فرماید: (لهى الحیوان لو کانوا یعلمون)، یعنى اگر مى‏توانستند یقین حاصل کنند، چون‏علم در اینجا به معناى یقین است، بشهادت اینکه در آیه: (کلا لو تعلمون علم الیقین، لترون الجحیم، حاشا اگر بعلم یقین میدانستید، جهنم را مى‏دیدید)، (1- سوره تکاثر آیه 6) علم به آخرت را مقید به علم یقین کرده است.


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق جامع درباره حیات پس از مرگ و عالم برزخ از نظر قرآن و روایت