فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود تحقیق کامل درمورد هنرهای تجسمی

اختصاصی از فی ژوو دانلود تحقیق کامل درمورد هنرهای تجسمی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود تحقیق کامل درمورد هنرهای تجسمی


دانلود تحقیق کامل درمورد هنرهای تجسمی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 52

 

مقدمه:

مبانی هنرهای تجسمی را میتوان به دستور زبان گرامر تشبیه کرد. هر کس به زبان مادریش می تواند صحبت کند بی آنکه دستور وقواعت آن را بتواند اما اگر کسی دستور زبان خود را بداند ساختار structure زبان را می شناسد و نتیجتا درست تر حرف می زند و در مورد هنر نیز این امر صادق است هنرمند به هر حال هنرآفرینی می‌کند اما اگر قواعد و اصول زبان خود را بشناسد نه فقط درباره کار خود درک روشن تر می دارد بلکه در رسانیدن پیام خویش نیز تسلط بیشتری خواهد داشت ابتدا ببنیم محدوده وچارچوب هنر مورد نظر چیست؟ واژه art در معنای عام به تمامی هنرها اطلاق می‌شود. اما در معنای خاص از آن مهفوم هنرهای تجسمی گرفته میشود.

هنرهای تجسمی plastic Arts به آندسته از هنرها گویند که قابلیت تجسم دارند. از این لحاظ متمایزند از هنرهایی چون موسیقی وشعر از سوی دیگر هنرهای تجسمی جزئی از هنرهای بصری visual Arts محسوب می گردند.

هنرهای بصری عبارتند از= نقاشی پیکرسازی گرافیک عکاسی سینما وتا حدی طراحی صنعتی برخی از اینها خود با سایر هنرها و یا با صنعت ارتباط جدایی ناپذیر دارد مثلا هنر سینما- که شاید بتوان آن را هنر کاملی خواند- با هنرهای نمایش Dranatic Art و موسیقی و ادبیات وصنعت مرتبط است.

هنرهای تجسمی انواع نقاشی و پیکره سازی وطراح گرافیک Graphic pesign و هنرهای تزئینی Decorative , Arts را شامل می‌شود لازم به تذکر است که امروزه به سبب تعداد فرآورده های تجسمی، وسعت نوآوری ها شاید نتوان بین هنرهای نامبرده ومرزهای دقیقی ترسیم کرد. مثلا بسیاری آثار سده بیستم تلفیقی در نقاشی وپیکره سازی هستند از این رو بهتر است مورد  اینگونه آثار همان واژه هنرهای تجسمی را به کار بریم.

قصد ما ازتعاریف بالا تاکید که به این نکته است که هنرهای بصری( وتجسمی) هنرهایی هستند که به وسیله چشم ویا بهتر بگوییم: از طریق حس بان- قابل دریافت می باشند. هر اثر تجسمی. صرفنظر از کارکردی که دارد باید نخست دیده شود، به عبارتی باید ابتدا دیده شود و بعد کارکردی داشته باشد. یک هنرمند نقاش مفاهیم وپیام خود را نه با زبان ادبی بلکه با زبان تصویری به بیننده می رساند. نگاه کردن به یک پرده نقاشی- ویا به طور کلی یک اثر تجسمی- تجربیات بصری پیچیده ای القا می‌کند.

پرده نقاشی تجربه گذشته را در مقابل بیننده زنده می‌کند اما تجربه تلخ یا شیرین گذشته ربطی تصویری که اکنون در مقابل دیدگان ما قرار گرفته ندارد،آنچه د رمقابل ماهت مجموعه ای عناصر اساسی بصری Basic visual Elements است که اگر دارای ترکیب وحدت یافته باشد، خوشایند و بامفهوم جلوه میکند.

بنابراین هفته آثار تجسمی از عناصر بصری تشکیل یا فته اند وا ین عناصر منفردا یا جمعا به طرقی مختلف در یک کادر هنری مورد استفاده قرار گرفته اند عناصر یا اجزا بصری عبارتند از نقطه ،خط، سطح، حجم،بافت، رنگ وسایه رنگ سطح وجسم را در مجموع می‌توان شکل یا فرم خواند.

کیفیات بصری visual Qulities عبارتند از: ریتم، تعادل، تناسب و حرکت. همانطور که اشاره کردیم کیفیات بصری کیفیاتی هستندکه بعضا و یا تماما در روند سازمان دادن، یا نظم بخشیدن به عناصر بصری visual Elementsمطرح می‌شوند. روند سازمان دادن به عناصر را میتوان واژه عام در طرح Design بیان کرد.

طرح روندی است که برای آفرینش تمامی آثار هنری عمومیت دارد اعم از نقاشی پیکرده سازی ،گرافیک، طرح صنعتی، نقشه معماری وغیره.

در مورد نقاشی معمولا به جای واژه «طرح» واژه ترکیب بندی composition را به کار می برند. مهمترین وشاید تنها –اصل سازمان دادن به عناصر بصری اصل وحدت unity است. ریتم وتعادل وتناسب وحرکت صرفا راه های مختلفی برای نیل به وحدت هستند. مقصود از وحدت آنست که عناصر بعدی در یک محدوده معین منزله یک کل دیده بشوند و اجزا کل با یکدیگر همبستگی داشته باشند. در تحقق انسجام درونی ویکپارچگی یک اثر هنر معین غالبا تعادل و تناسب و لگاریتم و حرکت موثراند.

در یک اثر هنری گاهی این با آن کیفیت بصری آشکار است ولی وجود همه آنها آنچه الزامی است یکپارچگی یک اثر هنری است تا موجب شود بیننده دقیق اجزاء وروابط درونی شان وسرانجام لیکن کار را در دریافت کند.گردش چشم بیننده ممکنست از یک نقطه خاص آغاز شود اما باید از آن نقطه بگذرد وسراسر کار را در نوردد.

از این  نکته آخر میتوان نتیجه گرفت که چشم بیننده نیز باید دارای ورزیدگی کافی باشد.

به منظور از ورزیدگی چشم- به ویژه در مورد کسانی که دست اندر کار هنری هستند ضروری است که اصول ومبانی هنرهای تجسمی را خوب شناخته و درک می کنند وبارهای در عمل مورد تجزیه قرار می دهند. بهتر است بدانیم مطالعه درباره اصول تجسمی به تنهایی کافی نیست بلکه دیدن آثار و نظر افکندن ودقیق شدن در دنیای پیرامون ومهمتر از همه تمرین کردن وجستجوی عملی موثر خواهد بود.

مبانی هنرهای تجسمی چیست؟

ساختن وفهمیدن آثار هنرهای تجسمی موضوع اصلی مبانی هنرهای تجسمی است. زندگی انسان براساس ارتباهایش با جهان پیرامون وبا همنوعانش شکل می گیرد. زبان وسیله ای ارتباطی بسیار مهمی برای انسان هاست اما فقط دانستن زبان و یا توانایی سخن گفتن برای ایجاد ارتباط میان آدم ها کفی نیست. بلکه برخورداری ازقوه شنوایی ودانستن کلمات مشترک نیز لازم است. با این حال گاه دو یا چند نفر که از زبان مشترکی برخوردارند منظور یکدیگر را به درستی متوجه نمی شوند به همین دلیل شناختن زبان وقواعد آن و طرز بکاربردن صحیح کلمات نیاز به آموزش دارد. بر همین مبنا درست نوشتن وصحیح خواند برای درک مفهوم یک اثر نوشتاری وانتقال صحیح معانی آن دارای اهمینی ویژه است. بنابراین برای درک درست یک نوشته شناختن قواعد ودستور زبان ومعنی کلمات ضروری می‌باشد.

با توجه به این مقدمه باید گفت درک درست یک اثر تجسمی تا حدود زیادی بستگی به شناختن ودرک کردن ابزار وعناصر هنر تجسمی دارد با این تفاوت که برای آموختن زبان نوشتاری قواعد شناخته شده و دقیقی وجود دارد اما زبان عناصر هنر تجسمی بسیار پیچیده و دشوارترا ست. در این میان چشم به عنوان عامل دیدن ونگاه کردن نقش اصلی را در فراگرفتن زبان هنر تجسمی دارد.زیرا دیدن امکان تجربه ی مستقیم وبدون واسطه ای واقعیت واشیا پیرامون را برای ما فراهم می‌کند. به همین دلیل ما معمولا به چشم هایمان بیش از سایر اعضا و اندام حسی خود برای فهمیدن واقعیت اطمینان داریم. همچنان که در زندگی روزمره برای اطمینان پیدا کردن از صحت چیزی که می شنویم گفته می‌شود تا ندیدی باور مکن و یا این که: شنیدن کی بود مانند دیدن؟

اهمیت دیدن به این دلیل است که ما معمولا تصاویر اشیا را نزدیکترین و درست ترین نشانه برای درک خصوصیات آنها می دانیم به طوری که با دیدن تصویر یک شی می توانیم بفهیم که ویژگی ها وامکانات آن چیست در حالی که با شنیدن نام اشیاء و یا حتی توصیفی که از آنها می‌شود نمی توان آنطور که باید به خصوصیات آنها پی برد. همانطور که تصاویر روی دیوارهای غارها و روی ظروف واشیایی که از روزگاران دور بجای مانده اند اینک پس از گذشت چند هزار سال اطلاعات با ارزش ومهمی را به ما منتقل می کنند اما خطوط نوشته ها و سایر علائم باقی مانده از دوره ی قدیم هرگز با چنین صراحتی با ما ارتباط برقرار نمی کنند و اطلاعات دوره ی خود را به راحتی به ما منتقل نمی کنند.

هر کدام از ما در ذهن خود تصوراتی داریم که تاوقتی به شکل بصری تجسم پیدان کرده اند دیگران از پی بردن به آنها عاجز خواهند بود. در حالی که با تجسم بخشیدن به آنها ارتباط ذهنی ما با مخاطبان شکل ملموسی پیدا می‌کند تصاویر ذهنی می توانند به شکل توصیف روایی ، شعری و بصری یا تجسمی ارائه شوند آنچه در روزگار ما در قالب هنرهای تجسمی جای می گیرد عبارت است از: عکاسی، گرافیک، نقاشی، طراحی، مجسمه سازی، معماری وطراحی صنعتی، به طور کلی می‌توان گفت همه هنرهایی که به صورت بصری ارائه یا دیده می‌شوند. و با تصویر سروکار دارند  اصول ومبانی مشترکی دارند که مبانی هنرهای تجسمی یا مبانی هنرهای بصری نامیده می‌شوند. بنابراین در مبانی هنرهای تجسمی الفبای تجسم یا تصویر کردن و همچنین درک آثار هنرهای تجسمی را تجربه خواهیم کرد.

عناصر بصری

عناصر بصری در طبیعت

گفتیم ساختار structure یک پرده نقاشی، یک پیکره، یک پوستر و غیره از اجزای تشکیل یافته است که آنها را عناصر بصری می نامند، همه عناصر بصری را روشنی و به وفور در طبیعت نیز می‌توان اشاره کرد

خورشید، ماه و ستارگان در آسمان به منزله نقسطه هستند، درختان یک جنگل مجموعه ای از خط ها را تشکیل می دهند پوست چروکیده دست یک روستایی نمایانگر بافت است مگسهای یک باغچه وپرهای پرندگان هماهنگ ریگ ها را نشان می دهد صخره های یک کوه شکل های گوناگونی را می نمایند. مسئله آن است که ما در طبیعت به ندرت میتوانیم عناصر تجسمی را در چارچوب یک ترکیب بدانیم.ولی نقاش به مبنای تصویر ذهنی Image که از اشیاء و پیرامون خود می گیرد اثر هنری خویش را می آفریند. به عبارتی او برخی از اجزاء بصری را که از طریق حس بینایی خود از محیط قابل رویت دریافت کرده با وسایل معینی چون قلم مو ورنگ و به روی سطح معینی چون بوم و از نو ترکیب می‌کند و کلیتی خاص می نمایاند.

عناصر ونیروهای بصری در هنرهای تجسمی به دو بخش کلی تقسیم می‌شوند.:

بخشی که با آنها به طور فیزیکی وملموس سروکار داریم و همان عناصر بصری محسوب می‌شوند.:

مثل: خط،سطح، رنگ،شکل، بافت،اندازه،تیرگی روشنی

بخش دیگر کیفیات خاص بصری هستند که بیشتر حاصل تجربه وممارست هنرمند در بکاربردن عناصر بصری می باشند از قبیل تعادل، تناسب، هماهنگی و کمتر است که به نیروهای بصری یک اثر تجسمی استحکام می بخشند.

به طور کلی عناصر ونیروهای بصری در طبیعت ومحیط پیرامون ما وجود هستند وهنرمن دیا از آنها به طور مستقیم استفاده می‌کند و یا با الهام گرفتن از طبیعت وبا استفاده از ابزار و مواد گوناگون این عناصر ونیروها را به وجود می آورد. تنوع ابزار ومواد گوناگونی که امروز هنرمندان در اختیار دارند بسیار زیاد است. از انواع ابزارهای اثرگذار در گرفته تا سطوح مختلف رنگ های متنوع ویژگی های کمی وکیفی، گسترده مصنوعات وحلال گوناگون.

دیدن

انسان به وسیله توانایی های جسمی وروحی خود با جهان ارتباط برقرار می‌کند از میان توانایی های مختلف حس بینایی انسان را قادر می سازد تا جهان پیرامون خود را ببیند و با آنچه در آن می گذرد ارتباط برقرار کند چشم ها عضوی از بدن هستند که عمل دیدن به وسیله ی آنها انجام می‌شود. شرط دیدن اشیاء وپدیده ها توسط عضو بینایی (چشم ها) وجود نور است و بدون وجود نور انسان قادر به دیدن نیست. بنابراین عمل دیدن ارتباطی است که انسان در شرایط مساعد نوری از طریق عضو بینایی با جهان برقرار می‌کند.

برای دیدن غیر از چشم و نور مساعد عوامل دیگری نیز موثر و لازم می باشند که عبارتند از:

الف) وجوداشیاء که نور پس از برخورد با آنها به چشم منعکس می‌شود.

ب)انتقال علائم و پیام های بصری از طریق چشم به مغز توسط اعصاب بینایی

پیام های بصری شامل اطلاعاتی درباه خصوصیات ظاهری اشیا از قبیل نوع رنگ ،میزان تیرگی-روشنی، اندازه و جنسیت آنها می‌باشد.

دیدن ونگاه کردن

در یک معنای کلی عمل دیدن واکنشی طبیعی و خود به خود است که عضو بینایی در مقابل انعکاس نور از خود نشان می دهد در حالی که انسان عمل نگاه کردن را به طور اداری وبرای مقصودی خاص انجام می دهد.

در عمل دیدن انسان به طور طبیعی رنگ،شکل، جهت،بافت، بعد وحرکت اشیا را به وسیله ی پیام های بصری دریافت می‌کند. در  حالی که نگاه کردن علاوه بر دیدن اشیا به روابط و تناسبات میان آنها دقت می‌کند.

بنابراین می‌توان گفت نگاه کردن یک رویداد ارادی است ونوعی جست و جوی بصری محسوب می‌شود در حالی که دیدن واکنش طبیعی عضو بینایی به نور است که در شرایط مساعد به طور خود به خودی انجام می گیرد.

فضا

کلیتی که یک نقاش به وجود می آورد این کلیت در فضایی شکل گرفته که بوسیله چارچوب و قاب Frame/caclre محدود شده است. بنابراین قاب و چارچوب و کادر در ترکیب بندی اهمیت بسیار دارد.ترکیب چند عنصر بصری تجسمی معین در یک چارچوب مربع شکل، با ترکیب بندی همان عناصر در چارچوبی مستطیلی یا دایره شکل متفاوت ومختلف است.اما منظور از فضا space چیست؟

مفهوم رفتار در هنرهای تجسمی با مفهوم فضا در طبیعت متفاوت می‌باشد.در هنرهای تجسمی-و بخصوص در نقاشی و هنر گرافیک –فضا توسط یک کادر محدود می‌شود.

به بیان دیگر کادر فضا را به دو بخش درونی و بیرونی تقسیم می‌کند. آنچه بیشتر مورد نظرماست. فضای درونی یک نقاشی و یک پوسته وغیره است. فضا در اینها دو بعد دارد ولی در مجسمه دارای سه بعد است.نکته مهم آنکه فضا شکل ورنگ خاص ندارد، ممکن است سیاه باشد یا سفید یا سرخ و یا غیره … گاهی خالی است و گاهی فاصله بین چند عنصر را پر می کند این فاصله در سطح باشد و خواه در عمق واقعی و خواه در عمق تصوری که بوسیله پرسپکتیو ایجاد می شود. بطور خلاصه در هنرهای تجسمی می توان فضا را به منزله حوزه ای محاط شده تلقی کرد. گفتیم همه آثار تجسمی از عناصر بصری کارکردهای معین تشکیل شده اند.

هنرمندان معمولا ترکیب عناصر ونیروهای بصری کار خود را براساس کادر وفضای بصری که در اختیار دارند سازماندهی می کنند. محدوده وفضای اثر هنری به هر شکل که انتخاب شود در تاثیرگذاری بر نیروهای بصری وترکیب آنها با یکدیگر موثر است. در واقع هنرمند با انتخاب بخشی از فضا و جداساختن آن از سایر بخش ها و فضای پیرامون توسط کادری مشخص دوعمل انجام می دهد: اول اینکه ارتباط کادر را با محدوده ی داخلی اثر برقرار می کند وانرژی بصری را که از درون به بیرون گرایش دارد محصور می سازد. دوم اینکه انرژی های بصری بیرون از کادر را که می خواهند به درون آن نفوذ کنند به کنترل درخواهد آورد به تصاویر شکل 2 توجه کنید:

انرژی های بصری که از درون کادری سرچشمه می گیرند ونیروهای مشابهی که از بیرون به آن وارد میشوند ساختار اصلی اثر وسازماندهی عناصر بصری را در کادر تحت تاثیر قرار خواهند داد.می توان گفت که با توجه به شکل کادر است که هنرمند عناصر بصری را در اثر خود سازماندهی می کند وروابط آنها را با یکدیگر در ترکیبی مناسب برای نمایش موضوعی خاص شکل می دهد.

فضای درونی یک کادر زمانی پیدا می کند که چیزی در درون کادر انرژی بصری آن را فعال کند. این چیز می تواند یک نقطه ساده یا عنصر بصری دیگر باشد وبسته به اینکه به چه شکلی و درکجای کادر قراردارد معنای مختلفی خواهد آمد شکل 3 این دو موضوع در توضیحات مربوط به عناصر تجسمی دنبال خواهد شد.

این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود تحقیق کامل درمورد هنرهای تجسمی

دانلود مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو


دانلود مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو

 

مشخصات این فایل
عنوان:منابع الهام هنرهای آرنوو
فرمت فایل: word(قابل ویرایش)
تعداد صفحات:82

این مقاله در مورد منابع الهام هنرهای آرنوو می باشد.

 

بخشی از تیترها به همراه مختصری از توضیحات مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو

 روح تفکر ژاپنی
در بررسی عصارة تفکر ژاپنی پی می بریم که «تفکر ژاپنی آمیخته با ذوق هنری است، و این دو را نمی توان از هم جدا کرد:‌هنر همان اندازه تفکربرانگیز است که تفکرسرشار از هنر، تفکر ژاپنی به اعتباری سازی در همه تجلیات زندگی آن قوم است: در شکل خانه آرایی، در آرایش فضای باغ، در مراسم چای، در شعر سرایی و گل آرایی.
آیین بودا در همة شئون زندگی ژاپنی اثر گذاشت، این آیین و بخصوص «طریقت زن» آن، چنان با روحیه خویشتندار و نفوذناپذیر و بردبار ژاپنی عجین گشت، که جزیی جدانشدنی از خوی ژاپنی گردید. آیین زن نه فقط در شعر، که در مراسم چای خوری، نقاشی، پیکرتراشی، گل آرایی ، نمایش، معماری، باغ آرایی و همچنین در فنون رزمی، مانند تیراندازی، کاراته،‌جودو شمشیربازی،‌جوجو تسو، یعنی همه فنونی که در شمار فضایل و آداب رزمی در آیین بوشیدو» یعنی آیین جوانمردی سامورایی بود، نفوذ کرد.»...(ادامه دارد)

عالم هنر ژاپنی
«هنرهای ژاپنی ، یکی از هنرهای بزرگ مشرق زمین است، که با هنر هند و چین پیوستگی دارد، بی آنکه از استمرار و پیوستگی سبکهای هنرهای هندی برخوردار باشد، و یا از تنوع گستردة هنرهای چینی.»«نقاشان ژاپنی معمولاً محقق نیستند» بلکه هنرمندان حرفه ای و صنعتگری اند، که موضوع نقاشهای آنها از زندگی پیرامونشان، و یا از حماسه ها و قصص سنت قومی‌شان مایه گرفته است. آنها محصول مذهب آنیمیسم یعنی شینتو هستند،‌احترام خاصی به «زیبایی» و «گذشته» از خود نشان می دهند، و این مسأله را میتوان از وقتی دریافت که میراث هنری آنها، این دو موضوع محاکات و ابداع را حفظ کرده است.» شینتو یا طریقت خدایان دینی است که « بر عشق به طبیعت، خانواده و مخصوصاً خاندان حاکم، در مقام اعقاب بلافصل خدایان استقرار بود.»...(ادامه دارد)

معماری ژاپنی
« معماری ژاپنی پیوندی بسیار نزدیک و تنگاتنگ با محیط اطرافش دارد. معمولاً بناهای ژاپنی در باغی یا حصارها و پرچینهایی محصور است. در مجموع ژاپنی ها اهمیت زیادی به باغ و فضای سبز پیرامون بنا می دهند.» در خانه ژاپنی، بر بنیاد اصول ساختمانی، و هنر مورد بحث دربارة آرامگاه شینتو، چایخانه آیین چای طراحی می شد. مسکن ژاپنی ، تقریباً همیشه ارتباطی فشرده با زمین اطرافش دارد،‌ و در هر جا که میسر باشد، در داخل یک باغ حصاربندی شده با پرچینهای خیزرانی که فی نفسه یک عنصر زیبایی آفرین است، قرار داده شده است، و بدین ترتیب حتی در شلوغ ترین محیط ها، گونه ای احساس حلاوت و صمیمیت به ساکنانش القا می کند. یکنواختی و هماهنگی تناسبها با استفاده از زیرانداز سنتی (تاتامی) به عنوان واحدی برای ابعاد اتاقها تأمین می شود.»...(ادامه دارد)

نتیجه گیری دربارة آرت نوو
در سال 1960 لئوناردو بنه ولو (Leonardo Benevolo)  ، تاریخ نویس معماری مدرن اینگونه می‌نویسد: «دوره ای که از آن حرف می زنیم خیلی نزدیک و به طور همزمان خیلی دور است کمتر از 15 سال گذشته است خیلی از شخصیت های برجستة این دوره از جمله : پیرت (Perret)  ، هافمن (Hoffmann) و وان دولده (van de velde) چند سال پیش مرده‌اند، اما ما حس می کنیم در سالهای دور این اتفاقها رخ داده است. چند سال گذشته تاریخ شناسان هنر دیدگاه خود را دربارة آرت نوو تغییر داده اند. جنبش های قرن بیستم از جمله: خردگرایی، عمل کردگرایی، کوبیسم، فتوریسم و ساختارگرایی طبق علاقة خود دورة قبلی را بررسیکردند. طرفداران آن، آرت نوو را به خاطر حرکت به سمت سادگی شکل ها و آزادی آن از قید و بند سنت تاریخی و ناتورالیسم (طبیعت گرایی) تحسین می کردند و اما در مورد عدم توانایی آرت نوو برای رهایی خود از رویارویی با طبیعت و درگیری با خطوط و طرح های منحنی شکل گلدار انتقاد می کردند....(ادامه دارد)

سمبولیسم
و اما نویسندگان و سایر هنرمندان میل و رغبتی به امور روزمره نداشتند و بیشتر توجه خود را به واقعیت و حقیقت زندگی که در واقع «ایده» (Idea) پنهان در شکل و صورت اجسام است معطوف می ساختند.در سال 1886 ، طی چاپ Symbolist Manifesto (بیانیة سمبولیسم)، رئالیسم یا واقعیت گرایی در هنر و ناتورالیسم یا طبیعت گرایی در شعر به کلی رد می شد و هدف هنر، در توصیف واقعیت های مشاهده شده احساس نمی شد بلکه هدف ارائه واقعیت های حس شده (حقیقت هایی که میتوان آن را احساس کرد) که در اطراف وجود داشته بود. نمایشگاه ترکیب گرا در سال 1889 نشانگر رد امپرسیونیسم در هنر به عنوان طبیعتگرایی بیش از حد و اعتقاد ترکیب گرایان به ابراز ایده ها ، حالات و احساس بود.»...(ادامه دارد)

- زیبایی شناسی مبتنی بر خط
اگر همه ما تجلیات تاریخی هنرهای بصری را در نظر بگیریم، خواهیم دید که در میان آنها یک یا چند وجه مشترک وجود دارد. البته اگر ما هنرهای بصری را همین قدر، به عنوان هر چیزی که دیدارش لذت بخش باشد تعریف کنیم، در آن صورت کوشش ما برای یافتن وجه مشترکی میان رنگ یا گل و عمارت پارتنون به عوامل فیزیولوژیک موجود در سلسله اعصاب تقلیل خواهد یافت. اما هنر به معنی اخص کلمه از دقت شروع می شود- یعنی از انتقال از ابهام به خطوط مشخص و در حقیقت می بینیم که از لحاظ تاریخی هم نخستین نوع هنر- یعنی هنر انسان غارنشین- با خط شروع می شود. هنر با تمایل به مشخص کردن به...(ادامه دارد)

بخشی از فهرست مطالب مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو

سرآغاز طراحی قرن بیستم
ماده فرهنگ چینی ژاپنی
- هنر ژاپن
 روح تفکر ژاپنی
طبیعت ژاپنی
عالم هنر ژاپنی
آیین چایخوری و مذهب ذن
معماری ژاپنی
نتیجه گیری دربارة آرت نوو
هنر قرون وسطی
- هنر و دیانت
- قرون وسطی
هنر تذهیب
- گوتیک متأخر
ژاپنیسم:
تصویر
- ترکیب و تلفیق هنرها
جستجو برای چیز جدید
شروع سمبولیسم
سمبولیسم
...(ادامه دارد)


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله منابع الهام هنرهای آرنوو

أانلود مقاله ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء

اختصاصی از فی ژوو أانلود مقاله ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

أانلود مقاله ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء


دانلود مقاله ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء

در بسیاری از موارد شاهد طرح این بحث بوده ایم که چرا هنرهای سنتی در جامعه ی ما و بخش عمده ای از آن تنها از منظر یک اثر هنرمندانه مورد تامل قرار می گیرد و نقش کاربردی آن کمتر مورد توجه بوده است. و چرا اشیایی که امروزه در زندگی روزمره با ان سرو کار داریم متاثر از هنرهای سنتی ما نیست و در هر صورت یک تفاوت ماهوی بین نوع اشیایی که امروزه در زندگی با آنها سروکار داریم و چیزهایی که در زندگی سنتی با آنها مواجه بوده ایم احساس می شود حل این موضوع را شاید بتوان در این نکته دانست که ما نسبت بین کاربرد اشیاء را با جنبه های هنرمندانه آن بتوانیم درست تشخیص بدهیم. عده ی معتقدند که این دو جنبه در عوض یکدیگرند، یعنی اینکه یکی از آنها می تواند باشد و دیگری می تواند نباشد. به دیگر سخن یک شیء ممکن است تنها جنبه هنرمندانه داشته و کاربردی نباشد و یا اینکه کاربردی بوده و هنرمندهنه نباشد. زمانی هم این دو در کنار یکدیگر قرار می گیرند بدون اینکه ربطی به لحاظ ماهوی با هم داشته باشند در واقع اینها را در همسایگی و همجواری و در عرض یکدیگر می بینیم. در شکلی دیگر، اینها در طول یکدیگرند یعنی یکی در پی دیگری آشکار می شود و در حقیقت شی که به صورت روز مره با آن سروکار داریم ارتقاء مرتبه پیدا کرده و طبعاً جلوه هنرمندانه پیدا می کند.

به نظر می رسد اگر گاهی اوقات حل این معضل و معما، دشوار می شود، به خاطر نومع نگاهی است که ما داریم یعنی وقتی اینها را در عرض هم می بینیم برای ما این تزیینات، مستقل از شیء جلوه گر می شوند و می گوییم که اینها تزیینات شیء را محمل قرار داده اند، تا بتوانند آشکار شوند. اما وقتی آنها را در طول هم قرار می دهیم و یک رابطه ای طولی برقرار می کنیم، در این صورت در ادامه ی هم و یا ارتقاء کیفیت است که آن صورت هنرمندانه آشکار می شود، مثل غنچه و گل ببینید وقتی غنچه می شکفد گل میشود، این طور نیست که چیزی به نام گل و چیزی به نام غنچه وجود داشته باشد، چرا که اینها به نسبت در طول هم قرار می گیرند. مثلاً فرش یک جنبه کاربردی دارد و برای اینکه بتواند فواید کارکردی خودش را ظاهر کند احتیاج ندارد که آن نقوش و ترکیبات رنگی در فرش وجود داشته باشد،

شامل 10 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


أانلود مقاله ارتباط میان هنرهای سنتی و کاربردی بودن اشیاء