چکیده:
پژوهش حاضر به بررسی علل اجتماعی و روانی کودک آزاری (مورد مطالعه اورژانس اجتماعی هاجر) میپردازد و تلاش شده است که با مطالعه بر روی والدین این موضوع بررسی گردد. تعداد 100 نفر از والدین به طور تصادفی به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند و پرسشنامة خودساختهای به آنها داده شد تا به تکمیل آن بپردازند. نتایج بدست آمده از پرسشنامهها توسط جداول آماری مناسب مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
فهرست مطالب
عنوان صفحه
فصل اول: چارچوب تحقیق
مقدمه
بیان مسئله
موضوع تحقیق
اهمیت تحقیق
پرسشهای تحقیق
فرضیه تحقیق
ادبیات تحقیق
فصل دوم: پیشینة تحقیق
تاریخچه کودک آزاری
نظریههای مربوط به کودک آزاری
تعاریف کودک آزاری از دیدگاههای مختلف
علائم کودکآزاری
نمونهای از کودکان آزاردیده
نمونهای از کودک آزاران
علل کودک آزاری
اسلام و تنبیه کودک
انواع تنبیه در نظام اسلام
خصوصیات خانواده ها و والدین کودک آزار
شخصیت والدین کودک آزار
کودکآزاری از بعد روانی ـ فرهنگی
جنگ و کودکآزاری
کودکآزاری در عصر جدید
کودکآزاری در جهان
موقعیت کودک ایرانی
ویژگیهای کودکآزاری در ایران
گستردگی کودکآزاری در ایران
قوانین ایران
قوانین کودکآزاری در سایر کشورها
پیمان حقوق کودک
فصل سوم: روش تحقیق
جامعه آماری
نمونه مورد مطالعه
ابزار سنجش و اعتبار و روایی آن
روش گردآوری داده ها
فصل چهارم: یافته های تحقیق
توصیف داده ها
تحلیل داده ها
پردازش و تحلیل داده ها
فصل پنجم: بحث و نتیجهگیری
نتیجهگیری
محدودیتهای پژوهش
پیشنهادها
منابع
ضمائم
فصل اول :
"چارچوب تحقیق"
مقدمه
بیان مسئله
موضوع تحقیق
اهمیت تحقیق
اهداف تحقیق
پرسشهای تحقیق
فرضیه تحقیق
ادبیات تحقیق
مقدمه:
انسان از لحظه انعقاد نطفه تا زمان تولد و نیز در دوران زندگی تا زمان مرگ تحت تأثیر عوامل متعددی است که هر کدام به نحوی در خصایص زیستی، شخصیتی و هم اخلاق و رفتارش مؤثرند. اینکه کودکی دچار اختلال باشد و یا آنچنان که باید از سلامت جسمی یا روانی مناسبی برخوردار نباشد بنا به دلایل متعددی است که برخی از آنها قابل پیش بینی و پیشگیری هستند. سنگ زیربنای هر جامعهای خانواده است در صورتی که در یک جامعه، خانواده از محبت و سلامت برخوردار باشد و بتواند انسانهای شایسته و صالحی تحویل جامعه دهد، آن جامعه از سلامت کافی برخوردار خواهد بود و به نحو صحیح می تواند در راستای توسعه گام بردارد. کانون اصلی زندگی و پرورش هر فردی خانواده است. اگر انسان در خانواده ای با اخلاق والای انسانی و اجتماعی تربیت شود، قطعاً بیشتر به حال خود و اجتماع مفید خواهد بود و به تعبیری می توان گفت که جامعه سالم در گرو داشتن خانوادههای سالم است.
سلامت خانواده در این است که بتواند انسانهایی سالم از نظر جسمی، فکری و اجتماعی تحویل جامعه دهد. سلامت جسمی در گرو تغذیه و حفاظت صحیح از پیش از تولد تا بزرگسالی است. سلامت فکری مستلزم نظارت، همدلی و همفکری والدین نسبت به عملکرد و خواستههای فرزندانشان است و سلامت اجتماعی نیز مربوط به نظارت والدین بر حضور فرزندان در صحنههای اجتماعی و چگونگی توانمند کردن آنها نسبت به مسائل و پدیده های اجتماعی است. مطالعات نشان داده است که در اکثر بی بندوباریها، سرکشیها و انحرافات اجتماعی به تربیت اولیه و کودکی شخص برمیگردد. اگر انسان در زمان کودکی مورد پرخاشگری، بیاعتنایی، توهین و سایر تنگناها قرار گیرد، در جامعه فردی پرخاشگر و قانون شکن خواهد شد. بسیاری از خانواده ها و والدین نمی دانند پرخاشگری چیست وقتی تنبیه بدنی کودک را کودکآزاری نمی دانند و آن را برای تربیت صحیح فرزندان لازم هم می دانند، و نمی دانند که تا چه حد در امر سعادت یا بدبختی فرزندان خود سهیماند و مشکلات فرزندان، تا چه حد مربوط به آنان است.
برخی معتقدند که بدون تنبیه هیچگونه تربیتی نمیتواند امکانپذیر باشد. امروزه دیگر به کمتر کسی این امر پوشیده مانده است که اعمال قدرت از طریق تنبیه کردن، مخصوصاً اگر تکرار و تداوم یابد به ضرب و جرح منجر می شود و خواه ناخواه کودک را دچار عارضههای روحی ـ روانی می کند و یا در مواردی او را به موجودی رنجور و ناتوان مبدل می سازد و به سراشیبی خودآزاری و یا دیگرآزاری و بیبندوباری و بسیاری از مشکلات روانپریشی دیگر سوق می دهد.
بیان مسئله
کودکآزاری به سه دسته تقسیم می شود:
1- کودکآزاری جسمانی
2- کودکآزاری جنسی
3- بیتوجهی نسبت به کودک
مخفیترین نوع استفاده از کودکان،سوءاستفادة جنسی است که بخاطر طبیعت پنهانی این عمل کمتر آشکار می شود که ممکن است توسط هر فردی انجام پذیرد. مانند افراد فامیل و محرم تحت عنوان زنا با محارم یا توسط منحرفین جنسی (بچهباز) یا اشخاص دیگر. در اینجا منظور ما از کودکآزاری جسمانی این است که کودک یک بار یا به دفعات متعدد مورد ضرب و شتم و آزار و شکنجة عمدی افراد بالغی که مسئولیت آنها را بر عهده دارند، قرار گیرد. در این دسته علاوه بر آزار جسمانی،محرومیت از خوراک و پوشاک نبود توجه و مراقبت، نبود سرپناه و محرومیت از محبت و عاطفه به طور عمد نیز مطرح است.
این دسته در تمام گروههای سنی و نژادی و سطوح مختلف اجتماعی، اقتصادی و در هر دو جنس دختر و پسر دیده می شود. که البته به نظر می رسد براساس تحقیقات انجام شده دختران بیش از پسران مورد کودکآزاری قرار می گیرند (باغبان، 1386 : 10).
خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی قدمتی به اندازة نوع بشر دارد و در طول تاریخ دارای تحولات و فراز و نشیبهایی بوده است. هر چه به عصر جدید نزدیک می شویم، تکامل خانواده را بیشتر شاهد هستیم. قبل از دورة صنعتی چند نسل از افراد با یکدیگر زندگی می کردند و تنوع اقتصادی آنقدر وجود نداشت. افراد در میان خانواده پرورش مییافتند.
روش آموزش و پرورش نه تنها در جوامع مختلف دنیا کاملاً متفاوت است بلکه در یک کشور و یا در جامعة شهری و روستایی نیز تفاوت دارد. پس می توان گفت هر فرد مخلوطی است از محیط اجتماعی و پرورش خود، و اختلاف افراد ناشیاز تفاوت کاربرد روشهای تربیتی است. پس می توان نتیجه گرفت که اختلاف زیادی در چگونگی آموزش و پرورش افراد دیده می شود، که ناشی از نوع طبقه، نوع فرهنگ رایج و عامی ، جمعیت و همچنین خصوصیات شخصیتی افراد است. والدین نقش اساسی در تربیت کودکان دارند. والدینی که از لحاظ شخصیتی مشکل دارند، در تربیت فرزندان خود نیز دچار مشکل میشوند و ناچار از شیوههای تربیتی استفاده می کنند که در انتها به ضرب و جرح و کودکآزاری منجر می شود و مقصر اصلی در این پدیده فرزندان میدانند. (خانی، 1378: 51).
کارشناسان علوم تربیتی و اجتماعی به منظور اجتماعی ساختن کودکان و تطابق رفتارهای آنان با هنجارهای اجتماعی قائل به دو نوع مکانیسم هستند. یکی از آنها جامعه پذیری و دیگری کنترل اجتماعی است. اگر فرآیند سازگاری کودکان و نوجوانان از طریق مکانیسم جامعه پذیری میسر نباشد استفاده از کنترل اجتماعی توجیه می شود. باید توجه داشت که کنترل اجتماعی کودک به معنای کودکآزاری و یا تهدید و ارعاب کودکان نیست، بلکه استفاده از شیوه ها و روشهای تربیتی صحیح و اصولی است. (معروف، 1384 :4)
موضوع تحقیق
بررسی علل اجتماعی و روانی کودکآزاری (مورد مطالعه اورژانس اجتماعی هاجر).
اهمیت تحقیق
شاید برای برخی از والدین، آزار و اذیتی که از سوی آنها یا سایر اعضای خانوادة کودکان اعمال میشود، مسئله زیاد مهمی نباشد. آنان عادت کردهاند که ارزش و اهمیت زیادی برای شخصیت فرزندان قائل نشوند. برخی بر این باورند که رو دادن به کودکان آنها را گستاخ بار میآورد. کودکان تا زمانی که بزرگ نشده و به سن بلوغ نرسیدهاند، نباید زیاد مورد عنایت و توجه قرار گیرند.
اینگونه افکار و نگرشها باعث پایمال شدن حقوق کودکان در جامعه می شود علاوه بر این مسئله، داشتن این نوع نگرش دارای اثرات نادرست تربیتی در سطوح فردی و اجتماعی است.(مسکنی، 1384 :7)
از لحاظ فردی، عدم توجه به کودکان و احیاناً تنبیه و اذیت آنان به شیوههای مختلف در خانواده، مدرسه و سایر نهادها باعث بوجود آمدن شخصیتهای متزلزل، تحقیر شده، عقدهای و پرخاشگر در نوجوانان و جوانان آیندة جامعه می شود. اگر افراد بوجود آورندة یک جامعه، از شخصیت سالم بهرهمند نباشند امکان توسعة اجتماعی و فرهنگی در آن جامعه میسر نخواهد بود از لحاظ اجتماعی اثرات نامطلوب این پدیده در سطحی گسترده، چشمگیر می باشد. کودکآزاری باعث می شود تا نهاد خانواده که اصلی ترین نهاد اجتماعی است، در معرض تزلزل قرار گیرد، زیرا با وجود این پدیده، روابط عاطفی مستحکم بین والدین و فرزندان بوجود نمیآید و به این ترتیب روابط خانوادگی دچار آسیب و انحراف میشود. اگر چه کودکان در مراحل اولیة زندگی خود مجبور به تحمل چنین وضعی در درون خانواده هستند، ولی به محض رسیدن به سن بلوغ و پیدا کردن اختیار و توانایی، راه و شیوة مستقلی در پیش می گیرند. و مسلماً راه و شیوههایی را که در پیش می گیرند جدایی از آنچه که در این سالها در خانواده به او آموخته اند نیست، و این فرد در زندگی شخصی و خانوادگی خود وقتی که او نیز یک پدر یا مادر می شود همان شیوههای تربیتی غلط را در مورد فرزندان خود به کار میبرد. بنابراین اگر خانواده، که هستة اصلی سایر نهادهای اجتماعی به شمار می رود چنین وضعیتی را پیدا نماید، بدیهی است که سایر نهادهای موجود در جامعه دچار کژکارکردی خواهند شد. و به این ترتیب مشکلات ساختاری بیشتری بر سر راه توسعه اجتماعی و فرهنگی جامعه بوجود می آید. گذشته از موارد ذکر شده اهمیت کودکآزاری در گرفته شدن حقی است که از عدهای انسان گرفته می شود مانند حق خوب زندگی کردن، از امکانات بهرهمند شدن و از محبت پدر و مادر بهرهمند شدن. متأسفانه کودکانی که مورد اذیت و آزار قرار می گیرند، از کلیه امکانات یک زندگی خوب و از محبت پدر و مادر به دور هستند.(معروف، 1384 :16)
اهداف تحقیق
کودکآزاری از نظر علوم اجتماعی یک پدیده است. ما در جامعهشناسی کودکآزاری را به عنوان یک آسیب اجتماعی تلقی می کنیم. کودکآزاری آسیبی نیست که تنها به یک فرد وارد می شود بلکه آثار این در اجتماع خود را هویدا می کند. افرادی سرخورده، آسیب پذیر، خشن و غیرقابل انعطاف تحویل جامعه داده می شود. ما در مسئله کودکآزاری به دنبال این هستیم که بدانیم چرا والدین کودکان خود را مورد ضرب و شتم قرار می دهند، و تحت چه شرایطی مرتکب کودکآزاری میشوند، و یا اصلاً این عملی را که در مورد فرزندان خود انجام می دهند، کودکآزاری تلقی می کنند و یا به بهانههای مختلف مانند تربیت، حساب بردن کودک کار خود را توجیه می کنند.
ما می خواهیم بدانیم معمولاً والدینی که مرتکب کودکآزاری میشوند از پایگاه اجتماعی خاص برخوردار هستند یعنی از سطح سواد، وضعیت اقتصادی و وضعیت فرهنگی پایینی برخوردار هستند.
پرسشهای تحقیق
1- آیا بین کودکآزاری با وضعیت اقتصادی رابطه وجود دارد؟
2- آیا بین کودکآزاری با سطح سواد(تحصیلات) رابطه وجود دارد؟
3- آیا بین کودکآزاری با وضعیت فرهنگی رابطه وجود دارد؟
4- آیا بین کودکآزاری و والدینی که خود در زمان کودکی مورد تنبیه بدنی قرار گرفته اند رابطه وجود دارد؟
5- آیا بین کودک آزاری و جنسیت کودک رابطه وجود دارد؟
فرضیه تحقیق
بین کودکآزاری با وضعیت اقتصادی رابطه معنادار وجود دارد.
بین کودکآزاری با سطح سواد(تحصیلات) رابطه معنادار وجود دارد.
بین کودکآزاری با وضعیت فرهنگی رابطه معنا دار وجود دارد.
بین کودکآزاری و والدینی که خود در زمان کودکی مورد تنبیه بدنی قرار گرفته اند رابطه معنادار وجود دارد.
بین کودک آزاری و جنسیت کودک رابطه معنادار وجود دارد.
ادبیات تحقیق
1- کودک
در ایران کودک به فردی اطلاق می شود که به سن رشد نرسیده باشد و این سن درخصوص دختران 9 سال و در مورد پسران 15 سال تمام است. طبق قانون مدنی پایان کودکی در این دوره است. (باغبان، 1386 :3)
2- کودکآزاری
کودک آزاری به صدمه جسمانی یا ذهنی، آزار جنسی، بیتوجهی، یا بدرفتاری به فرزندان زیر 18 سال توسط فردی که مسئول سرپرستی و رفاه آنان است، تعریف می شود (ستوده و بهاری، 1386: 98).
3- وضعیت اقتصادی
وضعیت عبارت است از احراز، استقرار، موقع و موقعیت.
اقتصاد یکی از رشتههای علوم اجتماعی است که در باب کیفیت فعالیت مربوط به دخل و خرج و چگونگی روابط مالی افراد جامعه با یکدیگر و اصول و قوانین که بر امور مذکور حکومت می کند و وسایل که باید در عمل با توجه به مقتضیات زمان و مکان اتخاذ شود تا موجبات سعادت و ترقی جامعه و رفاه و آسایش افراد آن تأمین گردد، بحث می کند.
منظور از وضعیت اقتصادی در این تحقیق داشتن شغل، درآمد، مسکن و کلاً برخورداری از وضعیت مالی که تأمین کنندة افراد خانواده باشد.(مسکنی، 1384: 19).
4- سطح سواد
باسواد کسی است که بتواند مطلب ساده و کوتاهی را که مربوط به زندگی روزمره است با فهم موضوع بخواند و بنویسد و یا کیفیت یا حالت توانایی خواندن و نوشتن پیامهای روزمره در زبان مادری.
منظور از سطح سواد درجاتی است که یک فرد در سطح تواناییهای خواندن و نوشتن خود کسب می کند (معروف، 1384 :23).
در این تحقیق منظور از سطح سواد (چهار سطح)زیر می باشد :
1- بیسواد
2- ابتدایی و راهنمایی (سیکل)
3- دیپلم و دیپلم ردی
4- تحصیلات دانشگاهی.
که البته در انتها رسیدن به این هدف که هر چه سطح تحصیلات پایینتر میزان کودکآزاری هم بیشتر است.
5- تنبیه بدنی
در لغت نامة دهخدا تنبیه به معنیهای مختلفی آمده است از جمله بیدار کردن، واقف کردن برچیزی، آگاهانیدن، بیداری از خواب، آگاهی پس از غفلت، آگاه گردانگی و غیره است، و تنبیه کردن به معنی پوب زدن و کتک زدن و سیاست کردن نیز آمده است.
تنبیه عبارت است از استفاده از روشهای هوشیارکننده یا هشداردهنده، توأم با ترس و دلهره، یا بدون ترس و دلهره که در بعضی موارد منتهی به ضرب را گویند که سبب ترک یا تضعیف یا تعدیل عمل شود و فرد را از حالت انحراف منفی خارج سازد. (خانی، 1378: 33).
در اینجا منظور از تنبیه بدنی، استفاده از روشهایی است که منجر به ضرب و جرح و آزار جسمانی شود.
6- وضعیت فرهنگی
فرهنگ: مجموعه آداب و رسوم و سنن و قواعدی است که حاکم بر اجتماع است(باغبان، 1386: 8).
در این تحقیق منظور از وضعیت فرهنگی، ارزش قائل نشدن برای کودکان و نبود آموزش و استفاده از روشهای غلط تربیتی و همچنین ضعف قانون و نبودن نظام حمایتی برای کودکان می باشد.
انواع آزار
1- آزار جسمی
اداره دادستانی ایالت کالیفرنیا آزار جسمی را به هر عملی که متضمن آزار بدنی غیرتصادفی به کودک باشد تعریف می کند که این اغلب اوقات نتیجه تنبیه بدون دلیل یا تنبیه غیر قابل توجیه می باشد. همچنین تعریف شامل حمله عمدی و بدون تأمل به کودک مثل سوزاندن، گازگرفتن، بریدن، هل دادن، پیچاندن دست و انواع دیگر شکنجه کودک می شود.
انواع دیگر صدمههای بدنی بدین قرار میباشند:
1. آسیب به پوست و بافت های سطح بدن، کوفتگیها، سوختگیها، نشانه گاز گرفتهشدنها، خراشیدگی و پارگی، آسیب به سایر اعضا و اندامهای داخلی، ضربه به سینه، ضربه به شکم.
2. آسیب به سر، خونمردگیهای پوست سر، صدمات مغزی، نشانه های کودک کتک خورده.
3. آسیب به سایر اعضاء و اندامهای داخلی،ضربه به سینه، ضربه به شکم، پارگیها، گاز گرفتنها.
4. آسیب به اسکلت و استخوانهای بدن ـ شکستگی (خانی، 1378: 22).
2- آزار جنسی
در پیشگیری از کودکآزاری و فعالیت درمانی،آزار جنسی تحت عناوینی که در زیر معرفی شدهاند تعریف می شود:
1. به کارگرفتن، استفاده، ترغیب، وسیله قرار دادن، فریب و اجبار کودک به درگیر شدن در عمل جنسی.
2. تجاوز، تماس با دست، فاحشهگری یا سایر اشکال بهرهبرداری از کودک یا تماس جنسی با وی.
آزار جنسی کودک ممکن است شامل رفتارهایی در طی یک دوره و با حادثهای تک موردی باشد. که البته کودک قادر به درک آن نیست و نمیتواند عدم رضایت خود را اعلام دارد یا تابوهای اجتماعی را برهم می زند(باغبان، 1386: 27).
3- بیتوجهی
کودکان همچنین ممکن است به وسیله مورد غفلت و بیتوجهی واقع شدن از نظر جسمی، عاطفی، تربیتی، ضروریات تعلیم و تربیت مورد آسیب قرار گیرند. که این آسیب برای بهزیستی آنها مخاطرات اساسی را به همراه میآورد. این نوع آزار شایعترین نوع آزار است و عبارتند از:
1. بیتوجهی جسمی: شامل غفلت از سلامت کودک، رها کردن وی، مراقبتهای منقطع و نظارت ناکافی و بی ملاحظهگری درخصوص بهزیستی و سلامت کودک می شود.
2. بیتوجهی یا غفلت عاطفی: به پرورش و تغذیه ناکافی یا نامؤثر، آزار شدید و همیشگی همسر در حضور کودک، تربیت آزاردهنده یا تنبیه کننده و استثمارگر به جز مواردی که نام برده شد اطلاق می شود.
3. بیتوجهی تحصیلی: اجازه دادن به فرار همیشگی کودک از مدرسه، شکست در فرستادن کودک به مدرسه و سایر موارد فرار کودک به علت عدم مراقبت و مواظبت از کودک از انواع بیتوجهی در زمینه تحصیلی کودک است. تعیین مرز بین آسیبهای ارادی و رفتار حاکی از بیتوجهی والدین به نیازهای جسمانی کودکان گاهی دشوار است. ولی مواردی مانند خوراندن داروهای خوابآور به نوزادان و داروهای توهمزا به کودکان خردسال به قدری خطرناک است که آنها را می توان آزار آشکار محسوب کرد. بیتوجهی یا غفلت از کودک را میتوان شکل بسیار پنهان بدرفتاری تلقی نمود. بیتوجهی شامل غافل بودن از وضعیت غذایی، مراقبتهای پزشکی، محافظت از کودک در مقابل خطرات اجتماعی و جسمی می شود. غفلت عاطفی غالباً با آزار جسمی کودک همراه است و یا فقط رفتاری را شامل می شود که بر رشد شخصیت کودک تأثیر مخرب برجای می گذارد (مثلاً حبس کردن کودک شکل ظریف آزار عاطفی کودک است که طی آن کودک همواره ترسان است و مورد سرزنش و طرد قرار دارد). غفلت همچنین شامل اعمالی مثل حذف کردن کودک می شود، برای مثال حذف کودک در مواردی مثل تغذیه، امنیت،محبت به کودک، عدم بروز عشق، حمایت، تربیت و توجه به کودک را دربرمیگیرد(خانی، 1378: 23).
4- آزار عاطفی و سایر بدرفتاریها
اشکال دیگری از کودکآزاری وجود دارند که متضمن خطر برای سلامت آتی کودک میباشند. آزار عاطفی شایعترین نوع آنها میباشد و شامل یک مجموعه از رفتارهایی است که می تواند یک طبقه تشخیصی مختص خود را داشته باشد. اداره دادستانی کالیفرنیا گزارش داده است، همانگونه که صدمات جسمی میتوانند دارای تأثیر بر روی کودک باشند، آزار عاطفی هم دارای تأثیر سوء عاطفی، رفتاری و عقلانی بر روی کودک است. اختلالات شدید روانی آثار این نوع از آزار محسوب می شوند.
انواع آزار عاطفی عبارتند از:
• تهدید زبانی، کوچک و حقیر شمردن کودک، فریاد زدن، تهدید، اعتراض و طعنه زدن به کودک
• پاسخهای غیرقابل پیش بینی
• ادامه حالات منفی
• خلق دائم منفی خانواده
• ارتباط دو پیامی
• محرومیت عاطفی، آزار غیر ارادی و فقدان رفتارهایی در والدین است که احساس مورد قبول بودن، عشق و امنیت و خود ارزشمند پنداری را در کودک به ارمغان می آورد (باغبان، 1386: 17).
فصل دوم :
پیشینه تحقیق
تاریخچه کودک آزاری
نظریههای مربوط به کودک آزاری
تعاریف کودک آزاری از دیدگاههای مختلف
علائم کودکآزاری
نمونهای از کودکان آزاردیده
نمونهای از کودک آزاران
علل کودک آزاری
اسلام و تنبیه کودک
انواع تنبیه در نظام اسلام
خصوصیات خانواده ها و والدین کودک آزار
شخصیت والدین کودک آزار
کودکآزاری از بعد روانی ـ فرهنگی
جنگ و کودکآزاری
کودکآزاری در عصر جدید
کودکآزاری در جهان
موقعیت کودک ایرانی
ویژگیهای کودکآزاری در ایران
گستردگی کودکآزاری در ایران
قوانین ایران
قوانین کودکآزاری در سایر کشورها
پیمان حقوق کودک
تنبیه به خصوص تنبیه بدنی، به قصد تربیت و اصلاح انسانها و بازداری ایشان از لغزش و خطا از بدو پیدایش جوامع و در دورههای مختلف به صور گوناگونی خود را متجلی ساخته است.
انسان با وجود گسترش فعالیتش در علم و صنعت، هنوز عصاکشان در وادی تربیت مبتنی بر تنبیه گام برمیدارد. این کندی حرکت شاید به این دلیل باشد که قرنها اجداد ما معتقد بودهاند که باید خاطی را هر چند اگر کودک باشد، با ضرب و شتم ادب کرد. با کمی دقت به قدیمیترین تمدن و مدنیت و آثار برجا ماندهاش، به راحتی می توان اعمال و نتایج این شیوههای نادرست را مشاهده کرد. هنوز هم در عصر حاضر که انسان با بالهای آهنین و غول پیکر، کران عالم را به تسخیر خود درآورده است و از هر شتابندهای پا را فراتر می روند، هستند والدین و مربیانی که نمی توانند به طور شایسته وظایف تربیتی خود را در قبال کودکان و نوباوگان و جوانان انجام دهند. در گذشتههای نزدیک نیز نه تنها اولیاء و مربیان بلکه اغلب دانشمندان و نویسندگان با تنبیه کردن موافق بودند.
موضوع تنبیه کودکان نه منحصر به فرهنگ و جامعهای خاص است و نه مختص به عصر و زمانهای معین از ابتدایی ترین قبایل گذشته تا جوامع پیشرفتة امروزی، بیشتر به منظور رسیدن به آسودگیهای فردی از این شیوه(تنبیه) به طرق مختلف استفاده می کرده است. بسیاری از دانشمندان و پژوهشگران قرن اخیر، تنبیه کردن کودک را ناشی از نازل بودن سطح فرهنگی در بین خانوادهها و افراد جامعه دانسته اند و بر آن شده اند تا با تلاش و کوشش پیگیر علیه ظلم و بیعدالتی در سطحی وسیعتر قدم بردارند و تربیتی صحیح و مبتنی بر علم و تعلیم و تربیت را جایگزین تنبیه کنند. (بازرگانی، 1383: 27).
هر چند علم تعلیم و تربیت ریشهای چندین هزار ساله دارد و از صدها سال قبل از میلاد هم به تأثیر مستقیم آن بر روی آحاد مردم و جوامع، توجه زیادی مبذول می شده است، ولی تا امروز روش سنتی تعلیم و تربیت تغییرات چندانی را شاهد نبوده است و به رغم گفته و نوشته های صاحبنظران، امر تعلیم و تربیت آن طور که باید و شاید مورد عنایت قرار نگرفته، یا به عبارتی به عمل نیامده است (مجوزی، 1384: 54).
تاریخچه کودکآزاری
هر چه به گذشته برگردیم، می بینیم که صفحات تاریخ پر است از وقایع دردآور و حزنانگیز در مورد اعمال بدرفتاری و قتل کودکان. پس کودکآزاری پدیده جدیدی نیست. در طول تاریخ، کودک به عنوان مایملک والدین تلقی می شدند و از این رو والدین هرگونه رفتاری را با کودک حق خود می دانستند. از زمانهای باستان تاکنون، بعضی از جوامع برای کنترل جمعیت و از بین بردن کودکان ناقصالخلقه، اقدام به کشتن آنها کردهاند. این کودکان ناقصالخلقه اغلب دور از خانه رها می شدند تا بمیرند یا خفه میشدند. آنان این عمل را برای جلوگیری از ادامه ناقصالخلقگی در نسلهای آینده لازم میدانستند. اندیشمندان و فلاسفه آن دوران مانند افلاطون و ارسطو نیز این عمل را عاقلانه میدانستند(خانی، 1378: 16).
در اسپارتا، اطفال ناقصالخلقه از کوه تاگوس با صلاحدید مدیران شهر، پاین انداخته میشدند. در روم، قانون 12 فرمان، کشتن اطفال ناقص را قانونی کرده بود.
انگیزههای سیاسی نیز به کودکآزاری منجر می شد. شاهان و نایبان سلطنت در از بین بردن نوزادان و ارث که ممکن بود، مخالفان ناخواسته تاج و تخت شوند شک می کردند. همچنین موارد زیادی از کشتار گروهی کودکان در انجیل وجود دارد. شناخته شدهترین آنها فرمان آنها فرمان فرعون در قتل عام همه نوزادان پسر یهودی و حکم «هرودو» در مورد کشتن همه کودکان تبلیهم است که از ظهور مسیح میترسید (کاهانی، 1378: 41).
براساس خبری که در آذر ماه 1377 توسط خبرگزاری آلمان از لندن مخابره شد، «تحقیقات پزشکی روی فسیل باقی مانده اسکلت کودکان که از یکی از شهرهای ایتالیا کشف شده است، نشان می دهد، کودکان روم باستان تحت فشار کارهای فیزیکی بوده اند».
براساس این تحقیق «این نشانه ها در کودکان 8 و 9 ساله بیشتر دیده شده است. تاریخ نویسان میگویند، این نشانه ها شاخص کارهای فیزیکی سخت است».
در میان ساکنان فقیر محلات کثیف شهر نیویورک، تا اواخر قرن نوزدهم، کودکان ناخواسته به مراقبانی داده می شدند که یا آنان را میکشتند یا آنقدر گرسنگی میدانند تا بمیرند (باغبان، 1386: 12).
بهره کشی جنسی از کودکان نیز پیشینهای طولانی و قدیمی دارد. از آغاز تاریخ تاکنون کودکان به عنوان روسپی خرید و فروش می شدند. در قرن 18 و 19 روسپیگری کودکان در خیابانهای لندن بیداد می کرد و همچنین کودکان توسط بزرگسالان خانواده به بردگی فروخته یا به عنوان کارگر در کارخانهها اجیر می شوند تا از توان آنان بهرهکشی شود.
انقلاب صنعتی مسیرهای دیگری را برای بهره کشی کودکان فراهم آورد. نیاز به کارگر صنعتی ارزان، منابع جدیدی از کارگران را میطلبید و کودکان نقش صنعتی خود را از پنج سالگی آغاز کردند (خانی، 1378: 78).
نظریههای مربوط به کودکآزاری
رابطه اولیه والدین با کودکان و اثر آن در جهتگیری رشد شخصیت آنان، از جمله موضوعاتی است که کلیه صاحبنظران بر سر آن اتفاق نظر دارند. طی سالهای اخیر، با اهمیتی به مطالعه رشد شخصیت داده شده است. تعامل فرد در محیط خانوادگی، رشد به سزایی یافته است و در نتیجه اثرات رفتار والدین بر سلامت روانی کودکان، بیش از پیش مورد عنایت پژوهشگران قرار گرفته است.
در نظریه یادگیری، برای همانندسازی تحلیلی و اثرات آن در رشد این همانندسازی نقش حیاتی قایل شدهاند. بنابر باور این نظریهپردازان کودکان با والدین خود همانندسازی می کنند، زیرا آنها منبع تنبیه و تشویق هستند (معروف، 1384: 19).
بندورا (1962) بر این باور است که همانندسازی یا تقلید، دربرگیرندة تمایل نسبت به یک شخص و معمولاً والدین، در جهت هم طرازی رفتارها، نگرشها و یا واکنشهای عاطفی است که از افراد مدل یا الگو سرمیزند. والدین به عنوان الگوهایی هستند که کودکان رفتار آنها را مورد تقلید قرار می دهند (معروف، 1384: 20).
در نظریه روان تحلیلی،همانند مکتب یادگیری، اجتماعی شدن کودک را فرآیندی میداند که در آن رویدادهای محرک که از سوی مراقبین کودک ایجاد می شود، از تعین کنندههای باارزش رفتار کودک میباشد. در هر دو جهت گیری (یادگیری و روانکاوی) اثرات پیچیده تنبیه و پاداش از اهمیت زیادی برخوردار است.
در نظریه بیهنجاری امیل دورکیم، او یک بحث جالبی دارد به نام «بیهنجاری چرا» یعنی اینکه کودک گاهی در خانه احساس ناامنی میکند و به جامعه پناه میآورد و در نتیجه گرفتار پلیس می شود و پلیس او را به کانونهای مختلف میبرد. یعنی برای کودک هم خانههای ناامنی است هم گاه جامعه ناامنی می شود (باغبان، 1386: 61).
فردریش هربارت ، نویسنده و متفکر فرانسوی که کتابهایش نیز در چگونگی ساختار اجتماعی و تربیتی و مصالح عمومی به رشته تحریر درآمده است، در کتابی در امر تربیت به نام «امیل» مینویسد:
اگر انسان از طبیعت و فطرت خود واگذاشته شود، نیکوکار خواهد بود و بنابراین در تربیت کودکان و نوجوانان و جوانان تا جایی که ممکن است قید و بند را کنار گذاشته و آنها را به طور طبیعی و آزادانه پرورش داد.
این دانشمند در کتاب «اعترافات» خود به این نکته اشاره داشته و نوشته است که به هنگام خردسالی همراه با تنبیه شدن از دست مربیاش دستخوش یک نوع احساس لذت میشده است. این اشاره قابل تأمل از جانب او، روانکاوان و روانشناسان امور تربیتی را بر آن داشت که از آن تاریخ به بعد، در این باره بیشتر تحقیق نمایند (خانی، 1378: 71).
یکی از بنیانگذاران تعلیم و تربیتنویس، بدون شک ماکارنکو است که زندگی خود را صرف تربیت بچههای بزهکار کرد و از ایشان مربیانی تربیت کرد که سرپرستی مدارس او را بعدها عهدهدار شدند. «ماکارنکو» چکیده عقاید و تجربیات خود را طی ده سال در قالب کتاب «داستان پداگوژیکی» برای آیندگان و مشتاقان به تعلیم و تربیت تعالی کودکان محروم فراهم آورده است. او شخصاً نیز این کتاب را بیشتر از دیگر کتابهای خود میپسندد و ارزش بیشتری برای آن قائل است: «از تمام آثاری که من خالقش بودم، این کتاب ارزشمندترین آنهاست» ماکارنکو به هیچ وجه تنبیه بدنی را جایز نمی داند وقتی با بچه های بزهکاری که به قصد تربیت کردن از زندان تحویل می گرفته، همان رفتاری را داشته که با دیگر کودکان یا با آدمهای بالغ و مورد اعتماد داشته است. او در این باره می گوید:« از کودکان کتک خورده و بیاراده، بعدها یا آدمهای ضعیف و هیچ کاره بارمیآید و یا آدمهای قلدری که در تمام مراحل زندگی به دلیل هیجانات روحی دوران کودکی، انتقامجو باقی می مانند. اطفالی که با روشهای قدیم تربیت شدهاند از خیلی از کودکان امروز که تنبیه نمیشوند، خیرهسرتر و نافرمانترند به عقیدة من تنبیه بدنی اصلاً صحیح نیست، گرچه درحد تشر گاهی کم زیان است ولی در مجموع مثمرثمر نخواهد بود».
و بعد میافزاید: پدر و مادر معقول، فرزندانی معقول بار میآورند. کودکان از پدر و مادر، مربی و بزرگتر خود انتظار مهر و محبت و ایثار دارند. اگر در برابر خواستههای کودکان موانعی را برمیگزینند، باید به طور واضح و در حد فهم کودک، به تعبیر و تشریح آن بپردازند (خانی، 1378: 75).
برتراند راسل یکی دیگر از مربیان و متفکران در امر آموزش و پرورش و مسائل اجتماعی است. او در کودکی والدینش را از دست می دهد و نزد جدهاش بزرگ می شود.
راسل، یکی از فیلسوفان بلندپایة قرن با دستاوردهای فلسفی فراوان و آثاری که در زمینة تعلیم و تربیت و همچنین مسائل اجتماعی به رشتة تحریر درآورد، جایزه نوبل سال 1950 را به خود اختصاص داد. راسل در کتاب خود دربارة «تربیت» در فصل نهم می نویسد:
« تنبیه بدنی به هیچ وجه جایز نیست و من بر این عقیده ام که مقام تنبیه در تربیت خیلی ناچیز و در درجة دوم است و اخیراً شک دارم به اینکه تنبیه شدید ضرورتی داشته باشد، من تندی کردن و یا مداومت کردن را نیز جزو تنبیه به حسب می آورم».
همچنین شیفر روانشناس امریکایی حالات مختلف رفتار والدین را با توجه دو بعد مهم یعنی محبت ـ خصومت و نظارت ـ خودمختاری به شرح زیر ارائه می دهد.
1- والدین با محبت و آزادگذارنده
2- والدین با صحبت و محدود کننده
3- والدین متخاصم و آزادگذارنده
4- والدین متخاصم و محدودکننده
بعضی مثل جرمی بنتام فیلسوف انگلیسی میگوید درد، شر است و اعمال تنبیه نیز ضرورتاً شرارت است، چرا که پیامد تنبیه، چیزی جز درد نیست. بنابراین بنتام نتیجه تنبیه را چیزی جز درد نمی داند.
کمپ (1974) کودکآزاری را نوع الگوی تربیتی کودک توصیف می کردند که او طریق تخریب عملکرد بهنجاری مادری را مشخص می کند. این پژوهشگران «عملکرد مادری» را به عنوان فرآیندی تعریف می کنند که در آن، یک شخص بالغ، خواستهها و نیازهای کودک را برآورده میسازد. درواقع این شخص بالغ فردی است خودکفا، پخته و توانا که مراقب فردی بیپناه و محتاج است. کلیه این امور معمولاً توسط مادر انجام می گیرد.
این پژوهشگران معتقدند: در مطابق یافته های مرتبط با کودکآزاری، والدین آزار رساننده خود دارای تاریخچه تربیتی مشابه با شیوهای هستند که در مورد کودکانشان اعمال می کنند.
این والدین، در زمان کودکی، در معرض توقعات شدید، ناگهانی و فراگیر والدین خود قرار داشتهاند. پدر و مادر از آنها انتظار رفتارهای اغماضگرانه، اطاعت محض، نداشتن اشتباه، تحمل پریشانیهای والدین و تأیید و رساندن کمک به آنها را داشتهاند. چنین توقعاتی، نه تنها از لحاظ اندازه خارج از تحمل است، بلکه با یک عدم پختگی نیز همراه می باشد».
کودکی که تحت کنترل چنین والدینی قرار دارد، دایم از ناراحتیهای روانی رنج می برد و در آینده نیز بعنوان پدر و مادر همان شیوه ها را در تربیت فرزندان خود تکرار خواهد کرد (باغبان، 1386: 50).
تعاریف کودکآزاری از دیدگاههای مختلف
قانون دادگاه خانواده ایالت نیویورک (1976) کودکآزاری را این گونه تعریف می کند:
شرایطی که موجب می شود، والدین یا سایر افرادی که به طور قانونی مسئولیت تأمین سلامت و رفاه یک کودک زیر 18 سال سن را به عهده دارند، یا خود اقدام به کودکآزاری کنند یا به دیگران اجازه دهند وی را مورد آزار و اذیت قرار دهند.
کودکآزاری در معنای گسترده خود، تجاوز به حقوق قانونی کودکان در رسانیدن صدمه جسمانی و روانی به آنهاست که اغلب به وسیله والدین صورت می گیرد (کاهانی، 1378: 27).
براساس تعریف مجله پزشکی قانونی کشور، بدرفتاری و آزار کودکان عبارت است از هرگونه بدرفتاری با کودکان یا افرادی که در سنین بلوغ به سر میبرند. این رفتار می تواند از طرف پدر یا مادر یا محافظان کودک یا کسانی که مسئول مراقبت از او هستند، صورت می گیرد».
دکتر علیرضا کاهانی، متخصص پزشکی قانونی در تعریف این پدیده می گوید: کودکآزاری پدیدهای است، شبی که در فرهنگهای گوناگون مفهوم آن متفاوت است. به طوری که برخی از جنبههای رفتاری نسبت به کودک که در بعضی از فرهنگها امری طبیعی است و در نگرش مردمانی با فرهنگی دیگر می تواند، نوعی کودکآزاری تلقی شود. بنابراین باید تعریفی ارائه کرد که مفهوم آن شامل اجتماعات گوناگون بوده و فرهنگهای مختلف را دربرگیرد.
شاید بهترین و جامعترین تعریفی که در ارتباط با کودکآزاری می توان ارائه داد، چنین باشد؛ کودکآزاری بخشی از آسیب به کودکان است که قدغن بوده، تقریباً منع شده و قابل پیشگیری است و به دست انسان صورت می گیرد (کاهانی، 1378 :21).
به عقیده دکتر فاطمه قاسم زاده، روانشناس، کودک آزاری یا بدرفتاری با کودکان از دیدگاه روانشناسی، رفتاری است که به نوعی موجب آزار جسمی، ذهنی، عاطفی و روانی کودک می گردد و به رشد و سلامت او آسیب می رساند. کودکآزاری با توجه به این تعریف کلی، تمام اشکال بدرفتاری با کودکان را شامل می شود. سوءاستفاده از کودکان به هر شکل، استثمار کودکان در هر زمینه و بیتوجهی به کودکان به هر صورت، کودکآزاری محسوب می شود. (باغبان، 1386: 32).
در یک جمع بندی باید گفت: هر نوع کوتاهی و غفلت یا ارتکاب هر نوع عملی که به نحوی به بهداشت و سلامت روانی کودک خطری برساند یا در آن خدشه وارد می کند و مانع از رشد بهنجار وی شود، کودکآزاری قلمداد می شود. (کاهانی، 1378 :31).
علائم کودک آزاری
حالات و رفتار کودک کتک خورده، بارز و مشخص است. علایم ترس از پدر و مادر را نشان میدهد. نگاهش از نگاهها میگریزد و حالتی مفهوم به خود میگیرد. چشمان باز و بهت زده دارد (البته چنین حالتی در تمام موارد صادق نیست) سایر نشانهها عبارتند از:
کوفتگی و جراحات متعدد در بدن آنان دیده می شود که بیشتر به صورت قرینهاند. مثلاً در دو طرف صورت یا جراحات منظم روی پشت، بدن، کپلها و رانها، کوفتگیها ممکن است، به کل وسایل ایجادکننده آنها مثل سگک کمربند یا طناب باشد.
سوختگیهای سیگار به صور جوشکهای گرد قرینه دیده می شود. فرورفتن در آب جوس، سوختگیهایی به شکل جوراب، دستکش و پیراشکی ایجاد می کند.
شکستگیهای متعدد به ویژه خردسالان در اثر صدمه جسمانی و همچنین خونریزی شبکیه چشم در شیرخواران به علت تکانهای شدید ایجاد می شود. آسیبهای وارد آمده به کودک به صورت کوفتگی، خراشیدگی، بریدگی، پارگی، سوختگی و تورم بافتهای نرم و خونریزی ظاهر می شود.
در مواردی که مادر دچار ناهنجاریهای روانی است، کودک احتمالاً به دلیل محروم بودن از آب دچار «دهیدراتاسیون» و «هیپرناترمی» است.
- موارد حاد جراحی مثل پارگی بدون توضیح معدهها، کبد، پانکراس، که در اثر ضربه ایجاد شده باشد.
- هنگامی که کودک در حالت تشنج یا اغماء وقتی گاهی مرده به بیمارستان آورده شود.
- کودک، کنارهگیر، ترسو یا دارای رفتارهای تهاجمی، افسرده، بیعرضه و مضطرب است.
- کودک نسبت به سن خود رشد نیافته و اعتماد به نفس و توان برقراری ارتباط ندارد و افکارش پیرامون خودکشی و خودآزاری می گردد.
- احساس گناه یا تقصیر، ابهام در تشخیص مهر و محبت یا بدرفتاری و حفظ راز خانوادگی در مورد مسأله بدرفتاری با آنان را میتوان اشاره کرد (دژکام، 1372: 43).
کلاً آزار جسمی کودک طیف وسیعی دارد کتک زدن، محرومیت از خوراک و پوشاک، نبود توجه و مراقبت و سرپناه و محرومیت از محبت و عاطفه به طور عمد، نیشگون گرفتن، تکانهای شدید به کودک، سیلی زدن، داغ کردن، گاز گرفتن، و ... همگی از عواملی است که در بسیاری از موارد، منجر به فوت کودک می گردد.
حتی در صورت زنده ماندن کودک نیز گاه آثار شکنجه تا ابد بر بدن وی باقی خواهد ماند. (دژکام، 1372: 44).
از جمله ویژگیهی کودکانی که مورد آزار جسمانی قرار گرفتهاند عبارتند از:
1- از اختلالات خواب و اختلالات روان تنی (نظیر سردرد، تهوع و دردشکم) شکایت می کند.
2- اغلب غمگین یا ترسو عصبانی هستند.
3- از نتایج کارها ترس غیرطبیعی دارند که منجر به دروغگویی آنان میشود.
4- وقتی صدای گریه کودکان دیگر را میشنوند، نگران و ناراحت می شوند.
5- این کودکان انتظار محبت از سوی والدین خود را ندارند و هنگامی که از آنان جاری میشوند، اضطراب و دلتنگی کمی نشان می دهند و به نظر میرسد از آنان میترسند.
6- خیلی کم گریه می کنند و به نظر میرسد، گریه آنان بیشتر از روی ناامیدی باشد تا فریادی برای کمک (ولف، 1369: 32).
بزرگسالانی که در کودکی مورد آزار جسمانی قرار گرفتهاند از عزت نفس پایین برخوردارند و از افسردگی، بدبختی، اضطراب رنج میبرند و تمایل به مصرف مواد الکلی و اقدام به خودکشی دارند. صدمات جسمانی وارده از طریق کودکآزاری، سبب درد، نقص عضو، وحشت، معلولیت جسمی و مرگ میشود.
زنان بزرگسالی که مورد تجاوز جنسی قرار می گیرند از عزت نفس پایینی برخوردارند و از افسردگی شدید رنج میبرند و اقدام به رفتار اجتماعی ( برای مثال فرار از منزل و استعمال موادمخدر) و خودکشی میکنند. و دختران جوانی که مورد آزار جنسی قرار میگیرند و حاملگی را تجربه میکنند و در بزرگسالی به دفعات زیاد رابطه جنسی دارند، به احتمال زیاد به بیماری مقاربتی مبتلا میشوند. مردانی که در کودکی مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند از افسردگی و تحمیل آزار به دیگران رنج میبرند و در ایجاد روابط صمیمی با دیگران مشکل دارند. آنها همچنین دارای اختلالات شدید اضطرابی، اختلالات درخواب و غذا هستند و از ناتوانی جنسی رنج میبرند و ممکن است مرتکب رفتار ضد اجتماعی شوند (ستوده و بهاری، 1386: 99).
فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد
تعداد صفحات این مقاله 125 صفحه
پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید
دانلود مقاله بررسی علل اجتماعی و روانی کودکآزاری (مورد مطالعه اورژانس اجتماعی هاجر)