فرمت فایل wordبوده و قابلیت ویرایش دارد
تعداد صفحه:7
ابو القاسم قشیری-فقیه و عالم قوچانی
اثر وی:
ترجمه ی رساله ی قشیریه
آثار و تألیفات قشیری
ابواب و فصل های کتاب
نمونه ای از نثر کتاب
قشیری در ربیع الاول سال 376 هجری در شهر استوا (قوچان کنونی) دیده به جهان گشود. نامش عبدالکریم ، کنیه اش ابوالقاسم ، و لقب هایش امام ، استاد ، و زین الاسلام بوده است. نسبتش به قشیر بدان سبب است که خاندان او از اعراب بنی قشیر بوده اند که به خراسان آمدند و در آنجا ساکن شدند. از طرف پدر ، قشیری و از طرف مادر ، سلمی بود و دایی اش ، ابوعقیل سلمی ، از وجوه دهاقین استوا بوده است. هنوز کودک بود که پدرش ، هوازن بن عبدالملک ، درگذشت و تربیت او را به ابوالقاسم الیمانی که از دوستان خاندان قشیری بود ، واگذار کردند. قشیری مقدمات زبان و ادبیات عرب را نزد الیمانی فرا گرفت. دارای هوش سرشار و عالی بود. در نواحی قوچان قریه ای بود که ساکنان آنجا از پرداخت مالیات سنگین به ستوه آمده بودند. تصمیم گرفت به نیشابور برود و علم حساب و استیفا بیاموزد مگر بتواند آن ده را از خراج سنگین برهاند.
در نیشابور علما و دانشمندان زیادی در آن جمع بودند و اسباب تحصیل از هر جهت برای طالبان علم فراهم داشت. تعدد کتابخانه ها ، مساجد ، مدارس و خانقاه های آنجا دل هر رهگذر طالب علمی را می ربود. قشیری از همان روزهای اول ورود به نیشابور ، آوازه ی علمی ابوعلی حسن بن علی نیشابوری ، مشهور به دقاق که در نیشابور دستگاه ارشاد داشت و از اهل کشف و کرامت بود ، موجب شد به مجلس درس وی کشیده شود. چنانکه گفتیم، انگیزه ی قشیری از این سفر ، تحصیل کمال و معنویت نبود ، اما دست تقدیر حکم دیگری برای او رقم زد. جاذبه و سیطره ی معنوی دقاق در تار و پود وجود او چنان تاثیر گذارد که رهایی از آن ، تا آخر عمر ، برایش مقدور نبود. به همین روی، از علم حساب و استیفا به یکبار صرف نظر کرد و به طریقت روی آورد. چون استاد، آثار و نشانه های نجابت و کمال را در شمائل او به فراست دریافت ، وی را به خود پذیرفت و این اتصال معنوی سرانجام به خویشاوندی ظاهری نیز مبدل شد چنانکه شیخ دقاق ، دخترش را به عقد نکاح او در آورد.
ابو القاسم قشیری قوچانی