فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره صفویان

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره صفویان دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره صفویان


دانلود مقاله کامل درباره صفویان

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :16

 

بخشی از متن مقاله

صفویان

شیخ صفی‌الدین اردبیلی، نیای بزرگ صفویان هشتمین نسل از تبار فیروزشاه زرین‌کلاه بود. فیروزشاه از بومیان ایرانی و کردتبار بود که در منطقه مغان نشیمن گرفته بود. زبان مادری شیخ صفی‌الدین تاتی بود و اشعار تاتی او امروزه در دست است. تاتی یکی از زبان‌های ایرانی و زبان بومی آذربایجان بوده‌است.

دودمان پادشاهی صفویه به وسیله شاه اسماعیل اول با اتکا بر پیروان طریقت تصوف علوی تأسیس شد. این پیروان که عمدتاً از ایلهای ترک آناتولی بودند ,و بعداً به قزلباش‌ها ملقب شدند بر سر اعتقادات خود سالها به طرفداری از آق‌قویونلو‌ها و قراقویونلو‌ها درگیر جنگهای پیاپی با دولت عثمانی بودند. اسماعیل جوان نوه شیخ جنید، پسر شیخ صفی الدین و نوه اوزون‌حسن آق قویونلو تحت آموزش بزرگان قزلباش (موسوم به اهل اختصاص) پرورش یافت و رهبر دینی آنان بشمار می‌آمد.

ایجاد و قدرت گرفتن سلسله صفوی نتیجه حدود 200 سال تبلیغات فرهنگی صوفیان صفوی بود. اگر به این نکته دقت کنیم که شاه اسماعیل در زمان تاجگذاری ذر تبریز تنها 14 سال داشت ارزش این سابقه فرهنگی بیشتر مشخص می گردد.پس از فرو پاشی خلافت عباسی در بغداد محور اصلی ارایه یک مذهب و گرایش رسمی از اسلام از میان رفت.به این ترتیب از بین رفتن دستگاه خلافت رسمی درکنار عواملی چون نابسامانی ناشی از حمله مغولان و میل به درونگرایی مردم و تساهل مذهبی مغولان موجب رونق فراوان فرقه های مختلف از جمله شاخه های مختلف تصوف شد. پیروان شیخ صفی الدین نیز در واقع مبلغ فرقه خاصی از تصوف مبتنی بر مذهب شیعه دوازده امامی بودند(هر چند در مورد اینکه شخص شیخ صفی الدین شیعه بوده است تردیدهایی وجود دارد).اعتقاد قزلباشان به این فرقه از تصوف تا پیش از سلطنت شاه عباس اول مهمترین عامل قدرت صفویه بود.قزلباشان تا پیش از جنگ چالدران در واقع نوعی الوهیت برای شاه اسماعیل قایل بودند که با شکست در جنگ این اعتقاد آنها رو به سستی نهاد.

ارزش تاریخی دوره صفوی

رسیدن ایرانیان به مرزهای طبیعی خود، و در بعضی مواقع به ویژه در عهد پادشاهی شاه عباس بزرگ و ناد به مرز دوران ساسانیان به ایران شکوه و جلال پیشین را باز داد. برای اروپا که جداً در معرض خطر دولت عثمانی بود، بسیار گرانبها و ارزشمند محسوب می‏شد، به نحوی که مآل اندیشان قوم در آن دیار، دولت صفوی را مایه نجات خویش و نعمتی برای خود می‏پنداشتند و به همین سبب با پیامهای دلگرم کننده خود، پادشاهان ایران را به ادامه نبرد و ستیز با عثمانی تحریض می‏کردند. بعد از عقب نشینی سلطان سلیمان قانونی از آذربایجان و تحمل تلفات سنگین سپاه عثمانی از سرما و برف و فقدان آذوقه، فرستاده ونیز در دربار عثمانی به پادشاه خود نوشت: «تا آنجا که عقل سلیم گواهی می‏دهد این امر جز مشیت باری تعالی چیز دیگری نیست زیرا می‏خواهد که جهان مسیحیت را از ورطه اضمحلال نهایی رهایی بخشد .... / نقل قول از ترویزیانو سفیر دولت ونیزیا در دربار سلطان عثمانی؛ بنگرید به تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران .... طاهری، ص ۱۹۳» و سفیر دیگری از دولتهای فرنگ که در استانبول به سر می‏برد، همین معنی را بدین عبارت بیان کرد که: «میان ما و ورطه هلاک فقط ایران فاصلهاست، اگر ایران مانع نبود عثمانیان به سهولت بر ما دست می‏یافتند .... / نقل قول از بوسبک سفیر فردیناند در دربار عثمانی؛ بنگرید به تاریخ ادبیات، بروان، ج ۴، ص ۸».

برخی میپندارند تشکیل دولت صفوی زیانی بزرگ برای جهان اسلام بود، بدین معنی که با رسمی کردن تشیع، و ضعیف ساختن تسنن، یکپارچگی مذهبی سرزمینهای اسلامی را که تا آن دوران باقی مانده بود، از میان برد و آن محیط پهناور و یگانه جغرافیایی را از میان قطع کرد و به خطر انداخت. لازم به ذکر است، پیش از این در قرنهای چهارم تا ششم هجری دولت اسماعیلی فاطمیان در مصر خلافتی در مقابل خلافت عباسی تأسیس کرده بود و تا زمانی که هر دو دولت قدرتمند بودند، هیچ مشکلی در مقابله با صلیبیان نداشتند. بنا بر این قطعا این نخستین بار نبود، که یک حکومت رسمی شیعی تأسیس میشد. ثانیاً قدرت دولت عثمانی و توسعه پیاپی آن بدون پشتوانه فرهنگی و اجتماعی لازم صورت میگرفت. به طوری که علی رغم چند قرن سلطه بر یونان، بالکان و چند کشور دیگر اروپایی تنها عده کمی از مردم آن نواحی مسلمان شدند و هر چند این مطلب درست است که عثمانی بر اثر مناقشه‏های ممتد با صفویان همواره از مرزهای شرقی خود بیمناک بود و ناگزیر بخشی بزرگ از نیروی نظامی خویش را در آن جانب صرف می‏کرد و از پیشرفت و تمرکز نیرو در جبهه‏های اروپا باز می‏ماند، اما شکستهای بزرگ عثمانی در اروپا بعد از محاصره وین در سال ۱۶۸۳ میلادی و همزمان با افول و اضمحلال دولت صفوی رخ میدهد. در واقع عامل اصلی شکست عثمانیان نه پیدایش دو حکومت شیعه و سنی، بلکه برتری ادوات نظامی اروپاییان در قرن هجدهم و ضعف ساختارها و بنیههای اقتصادی و اجتماعی عثمانی نسبت به جوامع اروپاست. ر.ک. برخورد فرهنگها، برنارد لوئیس

دولت صفوی بنیادگذار دولتی واحد با مذهبی واحد

از نظر تاریخ ایران معاصر، دولت صفوی دارای دو ارزش اساسی و حیاتی است: نخست ایجاد ملتی واحد با مسئولیتی واحد در برابر مهاجمان و دشمنان، و نیز در مقابل گردنکشان و عاصیان بر حکومت مرکزی؛ دوم ایجاد ملتی دارای مذهبی خاص که بدان شناخته شده و به خاطر دفاع از همان مذهب، دشواریهای بزرگ را در برابر هجومهای دو دولت نیرومند شرقی و غربی تحمل نمودهاست. در این مورد، مذهب رسمی شیعه دوازده امامی، همان کاری را انجام داد که اکنون ایدئولوژیهای سیاسی در تشکیل حکومتها می‏کنند.

به هر حال با تشکیل دولت صفوی، گذشته دیربازی از گسیختگی پیوندهای ملی ایرانیان به دست فراموشی سپرده شد و بار دیگر به قول براون، از ملت ایران «ملتی قائم بالذات، متحد، توانا و واجب الاحترام ساخت و ثغور آن را در ایام سلطنت شاه عباس اول به حدود امپراتوری ساسانیان رسانید. / تاریخ ادبیات ایران، ج ۴، ص ۱».

رشته اصلی و اساسی این پیوند ملی، مذهب تشیع بود، و گرنه با وضعی که در آن ایام پیش آمده بود، هیچ عامل دیگری نمی‏توانست چنین تأثیری در بازگرداندن آن پیوند و همبستگی داشته باشد، چنانکه اهل سنت ایران که در عهد شاه اسماعیل اول و شاه طهماسب زیر فشارهای سختی بودند، بقای دولت عثمانی و ضمیمه شدن ایران را به خاک آن دولت آرزو می‏کردند. دسته‏هایی از کردان سنی مذهب که تمایلی به اطاعت از یک پادشاه شیعی مذهب نداشتند، بی هیچ گونه مقاومتی و مخالفتی در قلمرو عثمانی باقی ماندند؛ و دست به دست گشتن برخی از نواحی کرد نشین میان دو دولت عثمانی و صفوی تأثیری در مذهب آنها نداشت.

باید دانست که چنین اندیشه‏ای اصلاً در دوران اسلامی امری تازه و بدیع نبود، چه پس از استقرار قطعی فرهنگ اسلامی در میان ایرانیان و سستی پذیرفتن سیاست ملی و نژادی که در سده‏های سوم و چهارم و نیمی از سده پنجم هجری صورت گرفت، سلطنت هر مسلمان اهل سنت از هر نژاد خواه ایرانی یا اَنیرانی، بی هیچ گونه مخالفت بنیادی پذیرفته می‏شد، مگر از جانب قدرت جویان رقیب، و سرّ موفقیت غلامان و قبایل گوناگون تُرک نژاد در حکومت چند صد ساله بر ایران نیز همین بود.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره صفویان

دانلود مقاله کامل درباره فلسفه

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره فلسفه دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره فلسفه


دانلود مقاله کامل درباره فلسفه

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :46

 

بخشی از متن مقاله

فلسفه:

فلسفه و تعریف آن:

به اختصار باید گفت که فلسفه فعالیتی است که فیلسوف انجام می دهد. پس اگر بتوانیم آن چه را که فلاسفه انجام می دهند بررسی و روشن سازیم، می توانیم تا حد زیادی پی به ماهیت فلسفه ببریم. بعضی از فلاسفه، فلسفه را به عنوان رشته یا شعبه ای از معارف و دانش های بشری فرض کرده اند اما دسته ای دیگر این جنبه را انکار کرده بر آنند که مسائلی که از دیرباز مورد بحث فیلسوفان واقع می شوند، اکنون در علوم مختلف مورد مطالعه قرار می گیرند. روی این اصل فلسفه نمی تواند به عنوان رشته ای مستقل در میان رشته های دانش بشری باشد. به نظر این گروه فلسفه نوعی فعالیت است و این خود دو دسته است:

  1. فلسفه به مثابه ی فعالیت محدود تجزیه و تحلیل واژگان و عبارات.(تحلیل زبان)
  2. فلسفه به مثابه ی تحلیل منطقی.

از بُعد لغوی، واژه ی فلسفه از دو کلمه ی یونانی فیلو + سوفیا Sophia philia می آید که اولی، معنی عشق و محبت و دومی به معنای حکمت است. بنابراین فلسفه یعنی دانش دوستی. و فیلسوف یعنی دوستدار دانش، این مفهوم سقراطی در برابر مفهوم سوفسطایی قرار می گیرد که در آتن باستان فردی بود که حکمت را به قصد کسب پول تدریس می کرد(در معرض فروش قرار میگیرد).

سئوال از بُعد فرهنگی اهمیت فلسفه در این است که به تعبیر جان دیویی کوششی است در راستای روشن ساختنِ اهدافِ اساسی زندگی. بنابراین فلسفه از دیرباز و حتی در دوران هایی که زیر سلطه ی الهیات قرار گرفته بود کشف حقیقت و سودای کشف حقیقت و زندگی بر مبنای حقیقت را
سر لوحه ی کار خود قرار داده است و جزئی جدایی ناپذیر از زندگی انسان شده است.

فلاسفه اسلامی در تعریف فلسفه آورده اند که: «الحکمه هی العلم باحوال اعیان الموجودات علی ماهی علیه بقدر الطاقه البشریه» یعنی فلسفه یا حکمت عبارت است از آگاهی از احوال موجودات خارجی همان طور که موجود هستند. این آگاهی در حدوداستعداد بشر صورت می گیرد.

سئوال

  1. کاربردهای فلسفه: می توان که در کل شش کاربرد (فونکسیون) برای فلسفه نام برد:
    1. تحلیل 2. انتقاد و ارزیابی 3. سیر عقلانی
    3. اهمیت علمی و عملی فلسفه

سئوال: فلسفه از بعد علمی خود شکل ناب حکمت بشری است یا همان چیزی است که افلاطون از آن به عنوان تفلسف یا فلسفیدن نام می برد که حاصلِ حیرت و سرگشتگی است. در این معنا فلسفه سودای کشف حقیقت است، گونه ای اندیشه در باب ماهیت هستی و پرسش از چرایی آن، سودای کشف راستی و ارزش های راستین و معیارهای فهم و کاربست آنها. فلسفه در شکل نظری صرف  به مابعدالطبیعه شناسی و معرفت شناسی تقسیم بندی می شود. که اولی در پی ورود به ساحت معنوی و فرامادی جهان عینی است و دومی در پی شناخت معرفت آدمی و حدود آن است. همچنین باید از منطق نام برد که علم روشمند و فعالیت ذهن لازم الاجرا برای اذهانی است که در پی تفلسفند. نکته ی مهم اینجاست که هر سه دانش فلسفی مذکور پی آمدها و دستاوردهای علمی و اجتماعی بسیار زیادی دارند.

  1. فلسفه در بعد عملی به طور مستقیم با حیات اجتماعی آدمی در پیوند است. بشر در مقام حیوانی سیاسی و موجودی که به تعبیر ارسطو ( در ماتبعدالطبیعه) مدنی بالطبع است، نمی تواند حیاتی جدا از جامعه داشته باشد چرا که به تعبیر ما ارسطو موجودی که به جامعه نیاز ندارد یا از آن فروتر است (حیوان) یا فراتر است (فرشته و خدا) و در هر دو صورت انسان نیست. بنابراین از همان آغاز تاریخ اندیشه، دغدغه ی ذهن بشر با دغدغه های اجتماعی درگیر بوده است. به طور کلی دو مسئله اساسی در باب بعد عملی فلسفه وجود دارد: 1. مسأله ی جوامع و اجتماعات بشری و نحوه ی اداره آنها به بهترین شکل ممکن. 2. مسأله ی ارزش های اخلاقی فرد که در تنافر با اجتماع قرار نگیرد.
    بنابراین از بعد عملی، فلسفه به دو بخش تقسیم می شود: الف- علم تدبیر منزل ( یا فلسفه سیاسی)
    ب_ علم تدبیر نفس( فلسفه ی اخلاق)

در پایان باید اشاره کرد که شالوده و بنیان تمامی معارف و علوم انسانی ( ) بر مبنای فلسفه و نگرش فلسفس استوار بوده است. به طوری که تفکیک کامل نگرش این علوم از نگرش فلسفیِ نهفته در بطن آنها امری است دشوار و تقریباً غیر ممکن. پیشرفت فلسفه در جهان مدرن، هم معلول تغییر و تحولات سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و علمی و فرهنگی غرب بوده است و هم علت آن. از این دو فلسفه با حیاتِ  آدمی و فرهنگ بشری در پیوندی مستقیم به سر می برد.

سئوال

  1. کاربرد اومانیستی فلسفه: ذکر این نکته نیز لازم است که فلسفه در وهله ی نخست فعالیتی انسانی و انسان مدارانه است. چرا که ربط چندانی با نگرش های اسطوره ای مذهبی ندارد. اگر یونان باستان را مهد فلسفه می دانند بدین خاطر است که در یونان باستان از طالس به بعد، فلسفه با تلاش در راستای تبیینِ عِلّی – ذهنی جهان بیرون و گسست از نگرش اسطوره ای ،زاده شد. در تمدن های شرقی ( ایران،

هند، چین و ...) با آن که تلاش های ذهن فراوان در معارف موجود صورت گرفته بود اما در این گونه

موارد، بیشتر با گونه ای خودورزی الهیات زده مواجه بودیم و نه فعالیت انسانی صرف که بدون
شائبه ی اسطوره و باورهای اساطیری به تعقل در ذهن و عین بپردازد. این بُعدِ انسان مدارانه ی فلسفه ی غرب در دوران مدرن و بویژه در قرن هفده، با تلاش دکارت در راستای تفکیک اندیشه در دو ساحت عین و ذهن (ابژه و سوژه) و تلاش و باور در توانائی درک ابژه ( جهان خارج) توسط سوژه ی انسانی و در نتیجه هموار شدن راه پیشرفت روز افزون علوم و معارف بشری، تشدید می گردد.

منابع: ر. ک به کتاب شناسی   

  1. مسأله ی ماده ( هیولا) در فلسفه ی آنتیک ( باستان)

ماده ( هیولا) یا به تعبیر فلاسفه هیولا، از دیدگاه ارسطو آن است که تغیر کند. چیزی که می تواند به هرچهار طریق تغییر کند، چیزی است که به اصطلاح در چهار لایه ی ماده فرو رفته است. ماده مکانی یا ماده ی لازم برای حرکت مکانی. ماده ی تغیر، ماده ی تغیر اندازه، ماده ی به وجود آمدن و تباه گشتن. این لایه ها ترتیبی منطقی و معین دارند: اولی شرط دومی و دومی شرط سومی است. چهارمی و سومی مستلزم یکدیگرند. به واقع سه تای اخیر همواره با یکدیگرند؛ این سه به همه ی اجسام تحت القمر تعلق دارند.

افلاطون فضا را عنصر مادی یا زیرنهاد چیزهای محدود و محسوس دانست. خمیره ای که چیزهای محسوس با دخول در آن شکل هایی به خود می گیرند که شبیه موجودات ازلی یا مُثُل هستند. از دیدگاه ارسطو بُعد، هرچند در چیزهای محسوس در پیچیده است، خمیره ای نیست که چیزهای محسوس از آن شناخته شده باشند. این چیزی است  که با تصور متعارف، از ماده بیشتر تطبیق می کند، ماده ای که هم بعد دارد و هم متحرک است. ر.ک به مابعد الطبیعه ی ارسطو، ترجمه ی فارسی از متن یونانی از شرف الدین خراسانی.

انسان در فلسفه ی آنتیک ( باستان) سوالهای 7 و 8 مسأله ی انسان در فلسفه آنتیک چیست؟ مسئله بدن و روح در فلسفه قرون وسطی و اهمیت فرهنگی آن.

در فلسفه ی باستان، انسان موجودی است که در طبیعت قرار گرفته و طبیعت مجموعه ای است منظم،  لذا اصل اساسی فیزیک ارسطویی همانا اصلِ اساسی حقوق ما قبل مدرن نیز هست. پس همان طور که در فیزیک ارسطو هر جسم میلی عام به پیوستن به محلی معین دارد که بر طبق قوانین طبیعت به آن اختصاص یافته است، به همان نحو حقوق نیز به فاعلان منفردِ حقوق ارتباط ندارد بلکه بر رابطه ی فاعل منفرد با کل قوانین مربوط میشود. از این رو قلمرو حقوق بر اساس مجموعه ای دارایس سلسله مراتب ذاتی سازمان یافته است.

در جوامع سنتی امتیازات به موجب طبیعت به نام افرادی که از آنها برخوردارند، ثبت می شود مثلاً در جمهوری افلاطون فلاسفه دارای استعداد طبیعی در شناخت و اِعمال قدرت هستند. بنابراین در جوامع غیر مدرن ( ما قبل مدرن) مشروعیت هر قدرتی منوط به طبیعت و خصوصیات موروثی است و امتیازات اجتماعی به همان اندازه طبیعی هستند که فرمانروایی و اطاعت در طبیعت، طبیعی است. خروج از طبیعت در چهارچوب فلسفه های آنتیک و همچنین فلسفه های سده های میانه، برای انسان معنا ندارد چونکه اناسن در طبیعت است و جزئی از طبیعت، بی جهت نیست که عرفا آدمی را جهان صغیر
می نامند چرا که انسان تقلیل یافته ی نظم بطلیموسی کیهانی است. نظمی که بیش از هر چیز زمین را محور کائنات قرار می دهد و از پس این جای پای مستحکم به آدمی گوشزد می کند که چه برهانی بهتر از برهان نظم در قبال مسأله ی خدا و آفرینش عالم و ضرورت واجب الوجود، وجود دارد؟ ایده ی مابعدالطبیعی ارسطو در باب واجب الوجود که فعل محض است، با تلفیق مسیحیت اولیه در سده های نخستین میانه، در نهایت به پیدایش کاتولیسم و منطق وحیانی کلیسا منجر شد که به موجب آن عقل آدمی در چهارچوبِ ارسطویی آن تنها به بخشی از حقیقت کائنات نزدیک شده است و نیمه ی دیگر این خلاء را باید با ایمان وحیانی به مسیح و اعتقاد به اقانیم سه گانه ( پدر، پسر و روح القدس پُر کرد. منطق ایمانی کلیسا در مکتبِ اسکولاستیسم، آموزه های عقلانی ِ ارسطو را به خدمت گرفت و با تلفیق خرد و ایمان، فلسفه را خادم الهیات ساخت: حقیقت نهایی ، تنها از راه ایمان و تأسی جستن به فرزند خدا تحقق می یابد و فلسفه ابزاری بیش نیست. این آموزه ی توماسی تمامی دوران اسکولاستیک را تحت سلطه ی خود گرفته بود و البته پیش از ان منطق حاکم بر اندیشه ی قرون وسطی این بود که ایمان می آورم تا بفهمم ( و نه می فهمم تا ایمان بیاورم). این تفاوت فلسفه ی مسیحی با فلسفه ی آنتیک ( بویژه در شکل ارسطویی آن ) در زمینه ی مسئله ی آدمی و نسبت بین تن و روحش بیشتر شد.

سئوال:

در قرون وسطی تن آدمی منبع عمده ی لذت و در نتیجه گناه بود، عرصه ی وسوسه های جسمانی و لذایذ نفسانی که می تواند روح را در خود اسیر سازد و مانع ------------

این دو گانه انگاری، نوی گونه ای بین جسم و جان- که در فلسفه شرقی و گنوستیکی نیز ریشه داشت آدمی را عرصه ی مبارزه ی دائمی خیر و شر می دید که اولی در قالب روح و دومی در قالب جسم تبلور می یابد. راه رستگاری از خلال جان و با بر گذشتن از جسم می گذشت. لذا جسم وسیله ای حقیر و پیش پا افتاده ای بیش نبود. که بتواند روح را به سر منزل مقصود برساند. ( ر. ک به بخش اومانیسم و رنسانس) و بالطبع معرفت شناسی (epitemology) نمی توانست در چنین فضایی رشد کند و به وجود بیاید؛ چرا که به خرد خود بنیادِ نقاد که بتواند جهان خارج از خود را کشف کند، دسترسی پیدا نکرده بودند. آدمی جزئی از طبیعت بود و نه فراتر از آن، از این رو نمی توانست از مرزهای طبیعت فراتر برود و به فهم طبیعت ودر نتیجه دخل و تصرف در آن نائل شود. کیهان شناسیِ بطلیموس با محور قرار دادن کره ی زمین در مرکز کائنات و سلاله ی موجودات بود و محبوب خدایان. بدون شک در چنین فضایی علم نمی توانست رشد پیدا کند و درست در همین رهگذر است که می توان به تعامل علم و فلسفه در روزگار جدید پی برد.

مطابق با تفاسیر آگوستینی از عهد عتیق و جدید، آدمی موجودی بود مبتلا گشته به نفرین ابدیِ گناهِ نخستین نیاکانش. آدم و حوا با خوردن از درخت ممنوعه به وسوسه ی ابلیس و پی بردن به اسم اعظم به تعبیر عرفا، محکوم به هبوط (fall) در این جهان شدند و نسلی که از پی آنها آمد و می آید محکوم به گناه و آلودگی اند و این تاوانی است که ما باید بپردازیم و تنها راهی که پیش رو داریم بشارت خداوند است از رستگاری و فلاح انسان که از طریق صورت جسمانی انسانی وی و در کالبد عیسی مسیح صورت می گیرد. مسیح درمقام فرزند خدا، بار تمامی رنج های بشری را بر شانه هایش می کشد.          

تا راه رستگاری را به ما نشان دهد. و این راه رستگاری که تنها راه رستگاری است از مسیر جلجتا می گذرد؛ به عبارت دیگر تنها راه همان است که خدا از طریق عیسی ما را بدان فرا می خواند. بنابراین در قرون وسطی این ایمان و آموزه های وحیانی کلیساست که محور تمدن را تشکیل می دهد. نه انسان و ویژگی های عمده ی انسانی و عقل آدمی در این تعبیر در بهترین حالت ممکن است بخشی از حقیقت را بر ما مکشوف کند. و در هر صورت باید به جرگه ی یاران وحی بپیوندد.

  1. امانیسم در رنسانس: توضیح دهید. پاسخ سئوال 9

می توان چهار معنای لغوی برای رنسانس در نظر گرفت:

  1. احیاء و گسترش آموزه های هنری – ادبی و فکریِ کلاسیک ( یونان و روم ) در اواخر قرون وسطی در ایتالیا.
  2. دوره های زمانی در تاریخ فرهنگی ایتالیا و اروپای غربی ( از اوایل قرن 14 تا اواخر قرن 16 میلادی)
    3. رشد و تکامل فرهنگ ها و صُوَر هنری در دوره ی مذکور.
  3. عنوانی عام که به هر گونه احیا و یا جنبش فرهنگی از نوعِ بالا، داده شود.

افرادی چون پتر ارک، دانته، بوکاچیو، جیوتو، دُنانتللو و ماساچیو از بانیان رنسانس  اولیه و افرادی مانند بوتیچلی، سِلینی، رافائل، داوینچی و ... از بانیان رنسانسِ پیشرفته و در داخل مرزهای ایتالیا بودند. اراسیوس، مونتنی، سروانتس و شکسپیر نیز نمایندگان این جنبش در خارج از مرزهای ایتالیا بودند.

از آنجا که نویسندگان این دوره، انسان و مسائل او را سر لوحه ی مسائل فکریِ خود قرار داده بودند به اومانیست ها یا انسان گرایان معروف شده بودند. ( واژه ی humanities یا انسانیات یا علوم انسانی از همین جا گرفته شده است.) اومانیست را که از سلطه ی بی حد و اندازه ی منطقِ معنویی مسیحیت کاتولیک و آموزه های کلیسا بر زندگی انسان خسته شده بودند برای پی ریزی جنبش خود به احیاء ترجمه، ارزیابی و مطالعه ِ مجدد آثارِ کلاسیک یونان و روم باستان دست زدند و با توسل جستن به آن، دوران پس از کلاسیک را در تاریخ غرب (یعنی همان قرون وسطی) را عصرِ ظلمات نامیدند ( پتر ارک)، و بدین ترتیب اشارات مجدد به اساطیر و خدایان یونان و روم باستان، تأکید بر فلسفه های یونانیان، احیای آثار ادبیِ روم باستان و مسائل فکری- پرورشی کلاسیک، جانشین آموزه های مسیحی کلیسا شد.

کشف جهان و کشف انسان به تعبیر ژول میشله، بیان عصاره رنسانس بود. اندیشمندان و هنرمندان رنسانس با تأکید دوباره بر جسم و جان آدمی سعد داشتند که نگرش بدبینانه ی کلیسا نسبت به انسان و زندگی را بی اثر کنند؛ نگرشی که بر آن بود که نجات و رستگاری روح در گرو بی اعتنایی و سخت گیری و گذشتن از جسم آدمی- به منزله ی تبلور عینی گناهان و سرچشمه ی لذایذ نفسانی –
می باشد؛ در عوض، اومانیست ها دوباره به بدن آدمی و زیبایی ها و توانمندی هایش اشاره کردند و آثار نقاشی و پیکر تراشی این دوره را مشحون کردند از بدن های برهنه ی زیبا و قوی که شعور زندگی از آنها ساطع می شود. از بطن این ماجرا آرام آرام نوایِ نگرش مدرن و سوژه محور به گوش می رسید که بعدها در اشکال فرهنگی مدرن نمود یافت.

بنابراین بدن انسان منشأ زیبایی و خلاقیت و سرچشمه ی حیات و لذت شناخته شد و پرورش و تربیت آن اهمیتی تمام یافت. از بُعد فکری نیز روح و جان آدمی را در گرو جسم وی می دانستند:

یعنی نسبت بین این دو نسبتی تعاملی بوده نه متضاد- آن گونه که مسیحیت می گفت.
یاکوب بورکهات از فردگراییِ ( ----- ) نهفته در رنسانس سخن می گوید که به ترتیب تکامل فرد، کشف جهان و کشف انسان را محقق ساخت.

اومانیست ها بدین جهت به تاریخ کلاسیک بازگشتند که در جهانِ یونانی- رومی آدمی را در مرکز می دیدند و موضوع و سوژه ی هر چیزی انسان بود و حتی خدایان هم تحت الشعاع آدمیان و کردار آنها قرار داشتند. مسأله ِ آدمی و حدود معرفت و نحوه ی پرورش وی در زندگی فردی و اجتماعی، دستاوردهای یونان بود. اما ظهور مسیحیت، این مسیر را واژگونه کرد وئ علم و فلسفه را خادمانِ الهیات دانست و آموزش را در انحصار کلیسا قرار داد و با تأکید بر معنویتِ مفرط، جسم و اندام و زندگی این جهان را به شدت سرکوب کرد. 

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره فلسفه

دانلود مقاله کامل درباره شهید آیت الله سیدحسن مدرس

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره شهید آیت الله سیدحسن مدرس دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره شهید آیت الله سیدحسن مدرس


دانلود مقاله کامل درباره شهید آیت الله سیدحسن مدرس

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :20

 

بخشی از متن مقاله

ولادت و تحصیلات

شهید سیدحسن مدرس بر حسب اسناد تاریخى و نسب نامه اى که حضرت آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تنظیم نموده از   سادات طباطبایى زواره است که نسبش پس از سى و یک پشت به حضرت امام حسن مجتبى علیه السلام مى رسد. یکى از طوایفى که مدرس گل سرسبد آن به شمار مى رود طایفه میرعابدین است این گروه از سادات در دهکده ییلاقى ((سرابه )) اقامت داشتند. سید اسماعیل طباطبائى (پدر شهید مدرس ) که از این طایفه محسوب مى گشت و در روستاى مزبور به تبلیغات دینى و انجام امور شرعى مردم مشغول بود، براى آنکه ارتباط طایفه میرعابدین را با بستگان زواره اى قطع نکند تصمیم گرفت از طریق ازدواج پیوند خویشاوندى را تجدید و تقویت کرده ، سنت حسنه صله ارحام را احیا کند. بدین علت نامبرده دختر سیدکاظم سالار را که خدیجه نام داشت و از سادات طباطبایى زواره بود به عقد ازدواج خویش درآورد. ثمره این پیوند با میمنت فرزندى بود که به سال 1278 ق . چون چشمه اى پاک در کویر زواره جوشید. پدر وى را حسن نامید. همان کسى که مردمان بعدها از چشمه وجودش جرعه هایى نوشیدند. پدرش غالبا در ((سرابه )) به امور شرعى و فقهى مردم مشغول بود ولى مادر و فرزند در زواره نزد بستگان خویش بسر مى بردند تا آنکه حادثه اى (1) موجب شد که پدر فرزندش را که شش بهار را گذرانده بود در سال 1293 به قمشه نزد جدش میرعبدالباقى ببرد و محله فضل آباد این شهر را به عنوان محل سکونت خویش برگزیند. این در حالى بود که میرعبدالباقى قبلا از زواره به قمشه مهاجرت کرده و در این شهر به فعالیتهاى علمى و تبلیغى مشغول بود.(2) سیدعبدالباقى بیشترین نقش را در تعلیم سیدحسن ایفا نمود و او را در مسیر علم و تقوا هدایت کرد و به هنگام مرگ در ضمن وصیت نامه اى سیدحسن را بر ادامه تحصیل علوم دینى تشویق و سفارش نمود زمانى که سیدعبدالباقى دارفانى را وداع گفت مدرس چهارده ساله بود.(3) وى در سال 1298ق . به منظور ادامه تحصیل علوم دینى رهسپار اصفهان گردید و به مدت 13 سال در حوزه علمیه این شهر محضر بیش از سى استاد را درک کرد.(4) ابتدا به خواندن جامع المقدمات در علم صرف و نحو مشغول گشت و مقدمات ادبیات عرب و منطق و بیان را نزد اساتیدى چون میرزا عبدالعلى هرندى آموخت . در محضر آخوند ملامحمد کاشى کتاب شرح لمعه در فقه و پس از آن قوانین و فصول را در علم اصول تحصیل نمود. یکى از اساتیدى که دانش حکمت و عرفان و فلسفه را به مدرس آموخت حکیم نامدار میرزا جهانگیرخان قشقایى است .(5) مدرس در طول این مدت در حضور آیات عظام سیدمحمد باقر درچه اى و شیخ مرتضى ریزى و دیگر اساتید در فقه و اصول به درجه اجتهاد رسید و در اصول آنچنان مهارتى یافت که توانست تقریرات مرحوم ریزى را که حاوى ده هزار سطر بود، بنگارد. شهید مدرس چکیده زندگینامه تحصیلى خود را در حوزه علمیه اصفهان در مقدمه شرح رسائل که به زبان عربى نگاشته ، آورده است . وى پس از اتمام تحصیلات در اصفهان در شعبان 1311 ق . وارد نجف اشرف شد و پس از زیارت بارگاه مقدس نخستین فروغ امامت و تشرف به حضور آیه الله میرزاى شیرازى در مدرسه منسوب به صدر سکونت اختیار نمود و باعارف نامدار حاج آقا شیخ حسینعلى اصفهانى هم حجره گردید. مدرس در این شهر از جلسه درس آیات عظام سیدمحمد فشارکى و شریعت اصفهانى بهره برد و با سید ابوالحسن اصفهانى ،سیدمحمد صادق طباطبائى و شیخ عبدالکریم حائرى ، سید هبه الدین شهرستانى و سیدمصطفى کاشانى ارتباط داشت و مباحثه هاى دروس خارج را با آیه الله حاج سید ابوالحسن و آیه الله حاج سیدعلى کازرونى انجام  مى داد. مدرس به هنگام اقامت در نجف روزهاى پنجشنبه و جمعه هر هفته به کار مى پرداخت و درآمد آن را در پنج روز دیگر صرف زندگى خود مى نمود. پس از هفت سال اقامت در نجف و تاءیید مقام اجتهاد او از سوى علماى این شهر به سال 1318ق . (در چهل سالگى ) از راه ناصریه به اهواز و منطقه چهارمحال و بختیارى راهى اصفهان گردید.

دوران تدریس

مدرس پس از بازگشت از نجف و اقامت کوتاه در قمشه خصوصاً روستاى اسفه و دیدار با فامیل و بستگان ، قمشه را به قصد اقامت در اصفهان ترک و در این شهر اقامت نمود. وى صبحها در مدرسه جده کوچک (مدرسه شهید مدرس ) درس فقه و اصول و عصرها در مدرسه جده بزرگ درس منطق و شرح منظومه مى گفت و در روزهاى پنجشنبه طلاب را با چشمه هاى زلال حکمت نهج البلاغه آشنا مى نمود. تسلط وى به هنگام تدریس در حدى بود که از این زمان به ((مدرس )) مشهور گشت . وى همراه با تدریس با حربه منطق و استدلال با عوامل ظلم و اجحاف به مردم به ستیز برخاست و با اعمال و رفتار زورمداران مخالفت کرد.
زمانى پس از شکست کامل قواى دولت در درگیرى با نیروهاى مردمى ، اداره امور شهر اصفهان به انجمن ولایتى سپرده شد. صمصام السلطنه که به عنوان فرمانده نیروهاى مسلح عشایر بختیارى نقش مهمى در ماجراى مشروطیت داشت در راءس حکومت اصفهان قرار گرفت و در بدو امر مخارج قوا و خساراتى را که در جنگ با استبداد قاجاریه به ایشان وارد آورده بود به عنوان غرامت از مردم اصفهان آنهم با ضربات شلاق طلب نمود. مدرس که در جلسه انجمن ولایتى اصفهان حضور داشت و نیابت ریاست آن را عهده دار بود با شنیدن این خبر بشدت ناراحت شد و گفت حاکم چنین حقى را ندارد و اگر شلاق زدن حد شرعى است پس در صلاحیت مجتهد مى باشد و آنها (حاکمان قاجار) دیروز به نام استبداد و اینها امروز به نام مشروطه مردم را کتک مى زنند.(6) صمصام السلطنه با مشاهده این وضع دستور توقیف و تبعید مدرس مبارز را صادر کرد اما وقتى ماجراى تبعید این فقیه به گوش مردم اصفهان رسید کسب و کار خود را تعطیل و به دنبال مدرس حرکت کردند. این وضع کارگزاران صمصام را بشدت نگران کرد و خشم مردم ، حاکم اصفهان را ناگزیر به تسلیم نمود و با اجبار و از روى ناچارى در اخذ مالیات و دیگر رفتارهاى خود تجدید نظر کرد و مدرس هم در میان فریادهاى پرخروش مردم که مى گفتند ((زنده باد مدرس ))، به اصفهان بازگشت . مدرس در ایام تدریس به وضع طلاب و مدارس علمیه و موقوفات آنها رسیدگى مى کرد و متولیان را تحت فشار قرار مى داد تا درآمد موقوفات را به مصرف طلاب برسانند. تسلیم ناپذیرى او در مقابل کارهاى خلاف و امور غیرمنطقى بر گروهى سودجو و فرصت طلب ناگوار آمد و تصمیم به ترور او گرفتند. اما با شجاعت مدرس و رفتار شگفت انگیز او این ترور نافرجام ماند و افراد مذکور در اجراى نقش مکارانه خود ناکام ماندند.(7) آیه الله شهید سیدحسن مدرس در سنین جوانى به مقام رفیع اجتهاد رسید و از لحاظ علمى و فقهى مجتهدى جامع الشرائط، صاحب فتوا و شایسته تقلید بود و هر چند حاضر به چاپ رساله عملیه خود نشد، در فقه و اصول و سایر علوم دینى آثارى مفصل و عمیق از خود به یادگار نهاد و آیه الله العظمى مرعشى نجفى (ره ) تاءلیفات فقهى او را ستوده و افزوده است که : از مدرس اجازه نقل حدیث داشته است .(8) آیه الله حاج سید محمد رضا بهاءالدینى در مصاحبه اى اظهار داشته است مرحوم مدرس یک رجل علمى و دینى و سیاسى بود و این گونه فردى مهم تر از رجل علمى و دینى است زیرا این مظهر ولایت است که اگر ولایت و سیاست مسلمین نباشد دیگر فروع اسلامى تحقق کامل نمى یابد.(9) مدرس با ورود به تهران در اولین فرصت درس خود را در ایوان زیر ساعت در مدرسه سپهسالار (شهید مطهرى کنونى ) آغاز نمود و تاءکید کرد که کار اصلى من تدریس است و سیاست کار دوم من است .(10) وى در 27 تیرماه 1304 ش . که عهده دار تولیت این مدرسه گشت براى اینکه طلاب علوم دینى از اوقات خود استفاده بیشترى نموده ، و با جدیت افزونترى به کار درس و مباحثه بپردازند براى اولین بار طرح امتحان طلاب را به مرحله اجرا درآورد و به منظور حسن اداره این مدرسه ، نظام نامه اى تدوین کرد و امور تحصیلى طلاب را مورد رسیدگى قرار داد و براى احیا و آبادانى روستاها و مغازه هاى موقوفه مدرسه زحمات زیادى را تحمل کرد. عصرهاى پنجشنبه اغلب در گرماى شدید تابستان به روستاهاى اطراف ورامین رفته و خود قناتهاى روستاهاى این منطقه را مورد بازدید قرار مى داد و گاه به داخل چاهها مى رفت و در تعمیر آنها همکارى مى کرد و از اینکه با چرخ از چاه گل بکشد هیچ ابایى نداشت .(11) در این مدرسه شخصیتهایى چون آیه الله حاج میرزاابوالحسن شعرانى، آیه الله سیدمرتضى پسندیده (برادر بزرگتر حضرت امام )، شیخ محمدعلى لواسانى و ... تربیت شدند.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره شهید آیت الله سیدحسن مدرس

دانلود مقاله کامل درباره هجرت و نقش آن در پیدایش و تداوم تمدن ها

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره هجرت و نقش آن در پیدایش و تداوم تمدن ها دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره هجرت و نقش آن در پیدایش و تداوم تمدن ها


دانلود مقاله کامل درباره هجرت و نقش آن در پیدایش و تداوم تمدن ها

 

 

 

 

 

 

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :15

 

بخشی از متن مقاله

هجرت و نقش آن در پیدایش و تداوم تمدن ها

نیمه ی اول ماه ربیع الاول 1428هـجری قمری، مصادف است با نیمه ی اول اولین ماه ازسال 1386 هجری شمسی که دربردارنده ی دو رخداد مهم تاریخی؛ یعنی ولادت با سعادت پیامبر اکرم(ص) وهجرت آن بزرگوارهمراه با اصحاب گرانقدرش از مکه به مدینه می باشد.

در رابطه با ولادت پیامبر اکرم (ص) شاهد برگزاری برنامه های متفاوت از سوی مسلمانان در اقصی نقاط جهان، از مراسمات گرفتــه تا سرودن اشعار و مولود نامه خوانی و شیرینی خوردن و اطعام دیگران وچه بسا در این امر افراط نموده و دچار بدعت نیز گشــــته و روز ولادت ایشان راجشن میلاد نام نهاده اند؛ در حالی که نیک می دانیم اعیاد دینی دو تا بیشتر نیستند: عید قربان و عید فطر.

البته ناگفته پیداست که نمی توان هرگونه مراسم و بزرگداشتی را هم عید تلقی نمود؛ لذا اگر کسی یا جمعی به مناسبتی غیر از دو عید فوق الذکر، به نیت یادآوری تاریخ و پند و موعظه گرفتن از آن، مراسمی – ونه عیدی – را بر پا می نما یند، نباید به بدعت و نو آوری در دین متهَم گردند؛ زیرا تهمت ناروا به دیگران زدن نیز دست کمی از ارتکاب برخی از گناهان ندارد.

اما داعیان، خطیبان، سخنوران، شاعران وهنرمندان آنگونه که باید نسبت به موضوع دوم یعنی«هجرت» توجه آنچنانی مبذول نداشته اند؛ این در حالی است که اهمیت هجرت کمتر از ولادت، معراج و سایر رخدادهای تاریخی نیست.همین موضوع مرا واداشت که قلم نا رسای خویش را برداشته و در این رابطه مطالبی را تقدیم خوانندگان بزرگوار نمایم؛ باشد که اهل قلم در این وادی بیشتر قلم زنند وبه تکمیل یا نقد این مقاله همت ورزند.

 

این مقاله درپی آن است به سوألاتی از این قبیل جواب دهد که: هجرت در تشکیل تمدن ها چه نقشی داشته است؟ اهمیت هجرت در چیست؟ چرا پیامبر دستور هجرت را صادر نمود؟ نتایج هجرت چه بود؟ وچرا هجرت پیامبر از مکه به مدینه مبدأ تاریخ اسلام واقع گردید؟

 

تمدن ها همگی در پی مهاجرت ها به وجود آمده اند:

ما در طول تاریخ27 تمدن شناخته شده داریم از جمله: تمدن آمریکای جدید، تمدن اروپای جدید،، یونان، روم، چین، هند، بین النهرین، سومر، آکاد،بابل وامثال این ها همگی درپی مهاجرت قومی از سرزمینی به سرزمین دیگری به وجود آمده اند،یعنی قوم مهاجر در سرزمین جدید تمدن می ساخت و متمدن می شد. مثلاً تمدن "بین النهرین" در پی کوچ مهاجران «آرامی»به قولی از عربستان و به قولی دیگر از نقاط شمالی به عراق فعلی به وجود آمد؛مهاجران در آنجا تمدن عظیم آشوری وآکادی و بابلی و از همه بزرگتر تمدن سومری را تأسیس نمودند یا مثلاً آریا یی ها از نواحی شرقی همراه با برخی از قبایل دیگر در قسمت غربی دریای خزر به هند کوچ کردند و تمدن بزرگ "هند"؛ یعنی فرهنگ،ادبیات؛ هنر و مذهب هند را به وجود آوردند.گروهی دیگر از این قبایل به خراسان آمده و تمدن" پارس" را بنا نهادند و گروهی دیگر به فارس آمدند و "هخامنشیان" و" ساسانیان" را ساختند، گروهی دیگر به نواحی آذربایجان وغرب ایران آمدند وتمدن عظیم "مانَاها" و "مادها" رابنا نهادند و گروهی دیگر به یونان کوچ کردندوتمدن" یونان" را تأسیس نمودندو عده ای دیگر به غرب رفتند وتمدن" روم" را ساختند همه ی تمدن های فوق الذکر را آریائی ها بعد از کوچ خویش بنا نهاده اند. آخرین تمدن نیز که تمدن آمریکای جدید است به وسیله ی مهاجران اروپایی شکل گرفت.

حال سوأل برسر این است که آیا مهاجران شایستگی بنای تمدن ها را داشته اند یا اینکه سرزمین هایی که مهاجران بدانها روی آورده اند، مستعد رشد بودند وزمینه ی تأسیس تمدن ها را داشته اند؟

دکتر علی شریعتی در جواب این سوأل می گوید: هیچکدام ! زیرا آریائی ها بیش از ده الی بیست هزار سال در نواحی خزربه صورت وحشی زندگی می کردند در حالی که کوچکترین اثری از تمدن در میانشان نبود؛ پس خود تمدن ساز نبودند واز آن طرف ایرانی ها و هندی ها هم برای رشد تمدن مساعد نبودند؛ زیرا قبل از ورود آریائی ها دهها هزار سال در ایران وهند می زیستند ولی تمدنی را نساختند. یا مثلاً تمدن جدید آمریکا که آخرین تمدن بشری است، به واسطه ی عده ای از مهاجران اروپایی که به قول شریعتی از وحشی ترین و جنایتکارترین آدمها بودند، شکل گرفت؛ کسانی چون مسیونرها و مزدوران اروپایی که در آفریقا آدم شکار می کردند واگر کوچ نمی کردند و در آلمان و ایتالیا می ماندند باید در زندان هامی پوسیدند ویا به دار کشیده می شدند و از آن طرف سرخ پوستان آمریکاهم قرن ها در آنجا ساکن بودند ولی تمدنی نساختند پس نه سرزمین آمریکا تمدن خیز بود و نه مهاجران اروپا متمدن بودند.

 

حال این سوأل پیش می آید که پس چه چیزی تمدن ساز است؟

جواب این است که نفس مهاجرت تمدن آفرین است؛ هجرت ازسرزمین ابتدایی، هجرت از چارچوب ها و قالب های بسته وسنت های منجمد فکری، هجرت از نظام آموزشی و تربیتی غلط، از عادات و رسوم روزمره ی زندگی، از سرزمین ووطن محبوب، از دل مشغولی ها و مشاغل روزمره، هجرت از هر آنچه لذت بخش است، از خویشاوندان و روابط انسانی گذشته و...

بله ! ترک سرزمینی که قرن ها محل سکونت خود و آباء و اجدادمان بوده و عشق وایمان وتقدس وهمه ی لذت آدمی در آنجا بوده، ورفتن به سرزمینی ناشناخته که هیچ پیوندی با آن سرزمین وجود نداشته، گرچه امری ساده نیست؛ اما در عین حال بسیار تأثیر گذار وتمدن ساز است. کوچ کردن از همه ی این تعلقات را هجرت می گویند وکسی که دست به هجرت می زند مهاجر ودر اساس متمدن گفته می شود؛ چرا که شایستگی تمدن را پیدا می کند، قالب ها و قیدها را در هم شکسته، تغییر را از خود آغاز نموده و منشاء تغییر و تحول در بنیان های اجتماعی گشته است « ان الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم».

پس آنگونه که فاشیست ها ونژادپرستان ادعا می کنند، نژادها ذاتاً تمدن ساز نبوده اند و برتری ذاتی در میان انسان ها وجود ندارد و خدا همه را از یک فطرت سرشته است و این آدمیان هستند که بعد از خلقت با استفاده از اختیار خویش ظرفیت وجودی خویش را ارتقاء می دهند. "تاین بی "یکی از فلاسفه ی بزرگ تاریخ معاصر که می گویند بعد از ابن خلدون، مورخ بزرگ وفیلسوفی به عظمت او نیامده، می گوید: « مردانی که تاریخ بشریَت را ساخته اند همگی بدون استثناء دارای یک وجه مشترکند؛ اینان زندگیشان به دودو ره ی متضاد تقسیم می شود 1ـ دوره ی انعزال و دورشدن از جامعه 2ـ دوره ی بازگشت به جامعه. اینان در دوره ی انعزال که افراد عادی جامعه هستند، تشخَص خاصی ندارند واگر هم دارند در استعداد است نه در فعلیت. لذا کسی متوجه غیر عادی بودن آنها نیست. آنان در این دوره به مرحله ی تکوین می رسند وتربیت می شوند، زمینه ی رشد فکری و روحی آنها فراهم می گردد وهنگامی که بر می گردند،انسانی جدید وحامل رسالت جدیدی هستند.در زندگی همه ی شخصیت های بزرگ و مؤثر از پیامبران گرفته تا دیگر مصلحان،این حالت مشترک وجود دارد. » نمونه ی این شخصیت های مهاجر عبارتند از: حضرت ابراهیم که هجرتش از عراق به فلسطین واز آنجا به مصر و مکه، اورا به طلایه دار توحید ویکتا پرستی ودرهم شکننده ی کاخ نمرود ونمرودیان مبَدل ساخت و هجرتش از فلسطین به مکه منجر به تأسیس خانه ی کعبه و مرکز عبودیت انسان ها در جهان گشت. ویا حضرت موسی که در کاخ فرعون در ناز و نعمت بسرمی برد، یک حادثه ( کشتن مرد قبطی ) اورا به صحرا و دوری از جامعه کشاند؛ فقر، چوپانی، آوارگی وگرسنگی را تجربه می کند؛ سپس به دیار فرعون بر می گردد؛ اما نه به عنوان شاهزاده ای کاخ پرور بلکه به عنوان یک چوپان پیامبر، علیه نظامی که در آن پرورش یافته، قیام می کند و نظام فاسد فرعونیان را در هم می شکند.

*** متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است ***


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره هجرت و نقش آن در پیدایش و تداوم تمدن ها

دانلود مقاله ساختار اقتصادی واجتماعی حاشیه شهرمشهد وانحرافات اجتماعی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله ساختار اقتصادی واجتماعی حاشیه شهرمشهد وانحرافات اجتماعی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله ساختار اقتصادی واجتماعی حاشیه شهرمشهد وانحرافات اجتماعی


دانلود مقاله ساختار اقتصادی واجتماعی حاشیه شهرمشهد وانحرافات اجتماعی

 

تعداد صفحات : 31 صفحه         -       

قالب بندی :  word                

 

 

 

 

 چکیده

درکشورما جریان سریع شهرنشینی در20سال گذشته حاشیه نشینی واسکان غیررسمی رابه دنبال داشته واین پدیده درحال رشدمشکلات اجتماعی,اقتصادی,فرهنگی,امنیتی وزیست محیطی فراوانی رادراغلب کلان شهرهای ایران به وجودآورده است . مشهد پس ازتهران بزگترین کلان شهرکشوربوده و رشدسریع شهرنشینی رادرچندسال گذشته تجربه کرده است . بخش عمده این رشدبه حاشیه شهرمشهداختصاص داردکه جمعیتی معادل650هزارنفرووسعتی بیش از200کیلومترمربع راشامل می شود . شهرنشینی شتابان وادامه روندکنونی برنامه ریزی ها,جمعیت شهری بیشتریرادرآینده به سوی این منطقه شهری سوق داده ومشکلات شهری بیشتری به وجودخواهدآورد . مناطق حاشیه نشین این شهرکانون هزینه ها,کمبودها,نارضایتی ها,ناهنجاری های اجتماعی,روانی وفرهنگی ومسائل ضدامنیتی شده است وبدیهی است درآیندهای نه چندان دورودرصورت بی توجهی به آن سبب ناامن شدن شهرمشهدخواهدشد .

مادراین پژوهش قصدداریم درمطالعه مقایسه ای ساختار اقتصادی واجتماعی مناطق حاشیه ومرکزشهر

مشهددرگرایش جوانان به انحرافات اجتماعی رادرسال 1384موردبررسی قراردهیم .

متن سازمان اجتماعی,ارتباطات میان اعضاءراتعیین می کند. ساترلندبه جای اصطلاح ناهمامنگی میان ساخت اجتماعی,نسبیٌت ساخت اجتماعی راترجیح می دهد . کلووارد واوهلین معتقدندکه هنجارهای اجتماعی دوجنبه دارند . هنجارهامرزبین عمل درست ونادرست رامعلوم می کنند. فرصت های نابرابر

اساس فرضیه کلووارد واوهلین است وارتباط بین بزهکاران باسابقه ومبتدی های جوان رامهم می دانند.

نظریه آنومی مرتون موقعیت فردرااساسا از لحاظ فرصت های مجاز می نگرد . کلووارد واوهلین ازنظریه مرتون تفاوت فرصت دسترسی به راههای مجازوازنظریه شاو ومک گی انتقال فرهنگی وازنظریه ارتباطات مختلف ساترلندتفاوت دسترسی به راههای غیرمجازرامی گیرند .به نظرآنهانوع بزهکاری ومیزان دسترسی ساکنان به راههای غیرمجازراساخت اجتماعی تعیین می کند وارزشهای مناطق جرم خیزضدارزشهای جامعه به هنجاراست, شاو ومک گی نظام اجتماعی این مناطق را بی سازمان می نامند .

واژه های کلیدی: شهرنشینی,حاشیه نشینی,مرکزنشینی,کلان شهر,بی سازمانی اجتماعی,پیوندافتراقی,ساخت اقتصادی واجتماعی, انحرافات اجتماعی ,سرمایه اجتماعی .

-   مقدمه

شهر نشینی بیش از پنج هزار سال قدمت دارد . تا سال 1900 از هر هشت نفر ، فقط یکی در مناطق شهری زندگی می کرد . اما در پایان قرن کنونی نیمی از جمعیت جهان شهر نشین بوده که دو سوم از این جمعیت 3 میلیاردی در کشورهای جهان سوم زندگی می کنند  (گِِیلبرت وگاگلر ، 1375 : 7 ).  

 بررسی تحولات شهر نشین کشورها نشان می دهدکه کلان شهرهای محدودی بخش عمده ای از جمعیت مناطق شهری و امکانات توسعه اقتصادی کشور را به خود جلب و جذب نمودند و چون زیر ساخت های آماده ای وجود نداشت لذا تبعات اقتصادی - اجتماعی نا خواسته فراوانی را بر نظام اجتماعی این کشورها تحمیل کرده است . زیرا در محیط شهر سازمان اجتماعی ، نوع احساسات ، ذهنیات و نظام معیشت با جوامع پیشین تفاوت اساسی پیدا می کند( گی روشه ، 1375 : 85  -  59).

 کلان شهر مشهد ( دومین کلان شهر پس از تهران و بزرگترین کلان شهر مذهبی ) دو ویژگی و خصلت منحصر به فرد دارد که در سایر کلان شهرها چنین موقعیتی وجود ندارد . اولین ویژگی ممتاز آن وجود زیارتگاه هشتمین امام شیعیان حضرت امام رضا ( ع ) می باشد ویژگی عمده دیگر شهر مشهد همجواری و نزدیک بودن مرزهای آن با کشور افغانستان می باشد و از آنجا که عمدتاُ افاغنه در حاشیه شهر مشهد ساکن شده اند در وهله اول بیشترین تأثیر را بر ساکنین این مناطق به جا می گذارند که جای تأمل و تعمق بیشتری دارد. ما در این تحقیق در صدد پاسخگویی به سؤالات زیر می باشیم

1- اندازه جامعه ای که فرد در آن زندگی می کند چگونه و تا چه حدی بر شیوه زندگی ، روابط اجنماعی و شخصیت او تاثیر می گذارد ؟

2 - روابط وساختاراجتماعی مناطق حاشیه نشین چگونه است ؟

3- عوامل فردی واجتماعی موثردرگرایش به انحرافات اجتماعی جوانان درمناطق حاشیه ومرکزکدامند؟

4- آیا بین ساخت اجتماعی – اقتصادی مناطق حاشیه نشین با گرایش به انحرافات اجتماعی و رفتاری جوانان ارتباطی وجود دارد ؟

5 - آیا منشأ و ریشه بروز انحرافات اجتماعی از مناطق حاشیه نشین سر چشمه می گیرد ؟

6- راهکارهای سازگاری هر چه بیشتر میان جمعیت حاشیه نشین و مرکز چه می باشد ؟

7- راهکارهای کاهش انحرافات اجتماعی و رفتاری جوانان در حاشیه شهر مشهد با توجه به ساخت اقتصادی – اجتماعی آن مناطق در مقایسه با متن چیست ؟

باطرح سوال های فوق,ابتدالازم است به طوراجمالی به نظریه هاو نتایج تجربی حاصل ازتحقیقات پیشین درزمینه گرایش جوانان به انحرافات اجتماعی باتوجه به ساخت اقتصادی واجتماعی دردوجامعه مرکزوحاشیه پرداخته شود .

مبانی وچارچوب نظری پژوهش

اصحاب مکتب جامعه شناسی شهری شیکاگو یعنی پارک ، برجس و مکنزی نخستین کسانی بودند که مواد اولیه جامعه شناسی جرایم شهری را وارد حوزه مطالعات اجتماعی کرده و اصول و روش هایی برای شناسایی , کشف و سرانجام کنترل آن پیشنهاد نموده اند . افزون بر این ها ، بررسی جرایم شهری در جامعه شناسی معاصر بیشتر کار آن دسته از جامعه شناسانی بوده که می خواسته اند از بعد ساختاری, بنیادی یا جهانی به موضوع بپردازند . در این زمینه پژوهش های جامعه شناسی گرانسنگی در سالهای اخیر انجام شده که در آنها مسأله آسیب شناسی رفتاری شهرنشینان بعنوان تابعی از تحولات اجتماعی و اقتصادی مورد بررسی قرار گرفته است .

نظریه بی سازمانی اجتماعی بر تراکم جرایم در محیط هایی شهری تکیه دارد که هنجارها و قواعد زندگی عمومی در آنها از استواری و نهادینگی مورد انتظار بی بهره است. معمولاً مشخصات چنین محیط های شهری به ویژه در مناطق جرم خیز پیرامون شهرهای بزرگ یا شهرهای در حال رشد مورد استفاده قرار می گیرد که در آنها انبوه جمعیت بی شکل و ناهمگن و بی بهره از الگوهای مشروع و معتبر نظارتی آمادگی آن را می یابد که در سایه محرومیتهای موجود و نیز وسوسه های فرهنگ پرزرق و برق شهری احیاناً به شیوه های نامشروع و خلاف در جهت دستیابی به هدف های عالی تر زندگی متوسل شود.(هارالامبوس و هولبورن ، 1990 :347)

کلوآرد (1959) مفهوم ساختارفرصت رابا افزودن یک متغیر دیگر تحت عنوان «دستیابی به وسایل نامشروع» به متغیری که مرتون تحت عنوان «دستیابی به وسایل مشروع» مطرح کرده بود،توسعه می دهد و خاطرنشان می سازد که دستیابی به مؤلفه های یادگیری و فرصت از طریق هر قسم از وسایل چه مشروع و چه نامشروع جزیی از ساختارهای اجتماعی هستند. یکی دیگر از نظریات کلوآرد درباره

انحراف عبارت است از: ((اقشارمختلف فر صت های گوناگونی برای کسب نقش های انحرافی فراهم می آورند و این کار عمدتاً از طریق دستیابی به پاره فرهنگهای انحرافی و فرصت های به دست آمده برای ایفای چنین نقشهای اجتماعی انحرافی انجام می گیرد.)) (چارلز گروثرز، 172:1379-142).

- نظریه پیوند افتراقی که به مفاهیم گوناگون ترجمه شده ، ادوین ساترلند در این نظریه بر این نکته تأکید دارد که فرآیند یادگیری رفتار مجرمانه به وسیله دوستان فرد مجرم تعیین می شود . در پاسخ به این سؤال که چگونه مردم ، هنجارها و ارزشها و رفتارهای انحرافی را یاد می گیرند ، ساترلند جواب داده که در اثر معاشرتی که با دیگران دارند . (پسر نوح با بدان بنشست / خاندان نبوتش گم شد) مهمترین نکات در رابطه با این نظریه این است که رفتار تبهکارانه ، مانند سایر رفتارها آموختنی است.فراگیری رفتار مجرمانه مستلزم یادگیری تکنیک ها و گرایش های مناسب برای ارتکاب جرم است. طول مدت و شدت تماس هادرتعیین تاثیراین پیوندها وارتکاب جرم هم اهمیت دارد.

(ستوده : 146-142).

بدین سبب می توان حاشیه نشینی را مفهومی چند بعدی در نظر گرفت. در مورد میزان انطباق یا عدم انطباق جنبه های مختلف حاشیه نشینی ، گرچه می توان انتظار هماهنگی و انطباق آنها را داشت اما در مورد هر شهر خاص به نظر می رسد باید دست به مطالعه میدانی زد.

چارچوب نظری این پژوهش ترکیبی ازنظریه های فوق الذکرساختارفرصت,دستیابی به فرصت های انحرافی ویادگیری اجتماعی , بی سازمانی اجتماعی و سرمایه اجتماعی می باشد .

در پایان نکات عمده مطالب را در چند جمله بیان می داریم . باید دانست جامعه خود جرم زاست و جرم و کجروی ، طبیعی هر جامعه است . بدین ترتیب جامعه بدون کجروومنحرف هم نخواهیم داشت. افراد منحرف ناقض نظم اجتماعی اند و اگر جرم از حالت عادی و طبیعی بودن خارج شود حالت آسیب به خود می گیرد که باید برای حفظ نظم و تعادل به نوعی کنترل اجتماعی پرداخت.

یافته های مختلف در کلان شهرهای امریکایی که مورد مطالعه صاحبنظران مکتب شیکاگو قرار گرفته و کاهش آسیب های اجتماعی را از مرکز شهر به سمت پیرامون نشان داده در بسیاری از کلان شهرهای کشورهای آمریکای لاتین و کشورهای شرقی تایید نشده است. در کلان شهرهای این کشورها بخش فقیرتر شهر ، نزدیک به حومه ها دیده شده است. برای نمونه ، در کلان شهرهای کشورهای در حال توسعه مکان مربوط به «دار و دسته های تبهکار» عمدتاً در حاشیه های شهرها ، اجتماعات خشونت آمیز سیاسی درمراکز شهرها و اجتماعات پانکی های خیابانی در مکان خاصی از شهر استقرارداشته اند.

جمعیت کلان شهرها در کشورهای در حال توسعه آمیخته ای ازگروه ها و اقوام و طبقات اجتماعی متعددی است که با یکدیگر هماهنگی ندارند. این ناهمگونی ساختارهای خشک اجتماعی را می شکنند و موجب ایجاد تحرک ، بی ثباتی ، ناامنی و بروز آسیب ها و کجروی های اجتماعی نظیر قانون شکنی ، بزهکاری جوانان [1] و انواع رفتارهای جمعی می شوند  (توسلی ، 1374 :18).

در پژوهش حاضر مانند هر تحقیقی دیگر که طالب وفاداری به اصول روش شناختی است ، مرور منابع مرتبط از اهمیتی وافر برخوردار خواهد بود. زیرا با بررسی آثار دیگران و پی بردن به نکات قوت و ضعف تحقیقات انجام شده و همچنین با درنظر گرفتن مفاهیم ، نظرات و روشهای بکار رفته و تکنیکهای جمع اوری اطلاعات در تحقیقات مورد نظر می توان تجاربی ارزنده بدست آورد.

جستجوی مطالعات انجام شده نشان داد که تحقیقی با عنوان پژوهش حاضر نه تنها در استان بلکه در سطح کشور نیز انجام نشده است. اما تحقیقات دیگری که تا حد زیادی با موضوع پژوهش انحرافات اجتماعی و حاشیه نشینی ارتباط داشتند به شرحی است که در این قسمت می آید.

- آلونک نشینی در تهران (شهرنشینی شتابان و ناهمگون) :

این پژوهش توسط «دکتر پرویز پیران» عضو هیأت علمی دانشگاه علامه طباطبائی و در سال 1366 انجام گرفت.

در این پژوهش ، چارچوب عملیاتی دارای 2 مرحله است :

الف- جامعه آماری تحقیق : اجتماع های آلونک نشین ساکن مناطق 2،4،8،10،15،16 و 20 شهرداری تهران با تخمین حدود 8 هزار خانوار ، ساکن بیش از 5 هزار آلونک.

ب- مراحل عملیات پژوهش : مراحل عملیاتی تحقیق از سه مرحله کلی تشکیل می گردد :

1- منابع مربوط به موضوع جمع آوری و از نظر مفاهیم اساسی ، تاریخچه شکل گیری اجتماع ، شیوه بررسی ، نوع نمونه گیری و نظایر آن تحلیل محتوا می شود .

 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله ساختار اقتصادی واجتماعی حاشیه شهرمشهد وانحرافات اجتماعی