دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه108
رابطه اخلاق و تربیت چگونه است؟
پیش از ورود به بحث، لازم است مفهوم «اخلاق» و «تربیت» و نیز موضوع، روش و هدف «علوم تربیتى» و «علم اخلاق» را بررسى کنیم. از آنجا که این مفاهیم بر حسب بینشهاى مختلفى تعریف شده است و عدم تفکیک حدود و ثغور آنها، سؤالها و مشکلات متعددى را در فضاى علمى تعلیم و تربیت و اخلاق ایجاد کرده است، از سوى دیگر، برخى از مؤلفان در مقام تبیین رابطه اخلاق و تربیت، در پى خلط مفاهیم، به استنتاجهاى نادرستى رسیدهاند، پس ایضاح و تبیین مفاهیم مىتواند برخى از این استنتاجهاى نادرست را نشان دهد و راه را بر خطاهاى احتمالى آتى ببندد. غالبا در این مقولهها دو خطا رخ مىدهد; یکى از ناحیه عدم تفکیک و توضیح کامل واژه و مفاهیم، و دیگرى در تعیین جایگاه شایستهاى که از آن انتظار پاسخ داریم. در این مختصر مىکوشیم در هر دو قسمت توضیحاتى دهیم:
مفهوم تربیت
تربیت از ریشه ربو گرفته شده است، و از باب تفعیل است. در این ریشه، معناى زیادت و فزونى لحاظ شده است; بنابراین، واژه تربیتبا توجه به ریشه آن، به معناى فراهم کردن زمینه فزونى پرورش است. معادل آن (Education) داراى دو ریشه استبه این شرح: [Educare] که به معناى «تغذیه» یا خوراک دادن است و [Educere] که به معناى «بیرون کشیدن»، «رهنمون به» و «پروراندن» است. بدین ترتیب، ریشه دو واژه [Education] و «تربیت» معنایى کمابیش یکسان دارند.
از تاریخچه معانى این دو واژه و تطور مفهومى آنها که بگذریم، اکنون Education داراى چهار معناى عمده است. برخى از این معانى، در زبان فارسى کاربرد نداشته است، اما به تبع ترجمه کتابها، در زبان فارسى کاربردى پیدا کرده است و بار معناى تازهاى بر آن افزوده شده است.
این چهار معناى عمده عبارتند از:
1 - تربیتبه معنى مؤسسه و نهاد آموزشى;
2 - تربیتبه معناى محتوا و برنامه آموزشى;
3 - تربیتبه معناى عمل و جریانى که در حیات انسانى به چشم مىخورد;
4- تربیتبه معناى محصول و نتیجه تربیت.
تربیتبه معناى سوم، فرایندى پیچیده دارد و داراى جنبههاى گوناگونى است. در واقع، معانى دیگر به یکى از این جنبههاى گوناگونى است. در واقع، معانى دیگر به یکى از این جنبه اشاره دارد. بدین سبب، این معناى تربیتبیشتر محل نقد و نظر بوده است. فلاسفه و متفکران زیادى در تاریخ اندیشه در این باره به طور صریح یا ضمنى اظهار نظر کردهاند; بویژه با ورود علوم تربیتى به دانشگاهها، اظهار نظرها درباره مفهوم تربیت رو به فزونى گذاشت. کتابهاى زیادى براى تدریس در دانشگاهها تدوین و تالیف گردید که عمدتا با بحث درباره «مفهوم تربیت» آغاز مىشود. شیوه معمول مؤلفان چنین است که تعریف صاحبنظران را درباره تربیتبیان کنند. آنگاه با نقد و بررسى آن، تعریفى که با بینشهاى از پیش ساخته و پرداخته مؤلف، هماهنگى دارد، مطرح و ابرام مىگردد. شیوه دیگرى که مؤلفان و عالمان، براى تفسیر تربیت در پیش گرفتهاند این است که تربیت را مجموعه اعمالى در نظر مىگیرند این است که تربیت را مجموعه اعمالى در نظر مىگیرند و با نظر به عناصر موجود در آنها و انواع مناسبات و تعاملهاى بین عناصر، تلاش مىکنند آنها را تبیین کنند.
این رویکرد تا کنون موفق شده است که بعضى از مناسبات و روابط بین عناصر را - که گریزى از پذیرش آنها نیست - نشان دهد، و مهمترین مشخصه آن این است که محتواى هیچ مکتب خاصى را همراه ندارد.
بنابراین، مىتوان تفاسیر مختلف درباره تربیتبه دو دسته کلى تقسیم کنیم: دسته اول رویکردى است که جهان هستى را در قالب نظم مشخص ریخته و تربیت را هماهنگ با این نظام و قالب تفسیر مىکند. این رویکرد خود نیز به دو دیدگاه فرعى تقسیم مىشود: رویکردى که تربیت را با اسلوب فلسفى مطالعه مىکند و به طور طبیعى جنبههاى خاصى از تربیت را (مانند هدف غایى) توضیح مىدهد. دوم رویکردى که تربیت را به روش تجربى مطالعه مىکند. این رویکرد، رشد ذهنى، جسمى، عاطفى و اجتماعى دانشآموز و نیز نهاد مدرسه، رابطه جامعه و مدرسه و مسائل از این دست را به گونهاى عینىتر و ملموستر وجهه همتخود قرار مىدهد و با توجه به آنها، تربیت را توصیف و تبیین مىکند.
دسته دوم، رویکردى است که سعى مىکند تربیت صرف را مطالعه مىکند. یعنى مطالعه واقعیتهاى متناظر با این مفهوم آنچنانکه هست، نه آنچنانکه داوریهاى ما ایجاب مىکند شاید بهترین تعریف از این نوع را «گاستون میالاره» به دست داده باشد. وى با تجزیه و تحلیل سه عنصر مربى، متربى و محیط تربیتى، و نیز مناسبات و تعاملهاى این سه عنصر با هم، تربیت را چنین تعریف مىکند: «امر تربیتى عملى است که روى یک فرد یا گروهى از افراد اعمال مىشود، یا عملى است که گروهى از افراد، آن را مىپذیرند...» او پس از این توصیف ساده، خصایص یک تربیتخوب را چنین بیان مىکند:
«1 - مجموعه منسجمى فرایندهایى از سوى معلم که از یک سو با اهداف تعیین شده و از سوى دیگر با قوانین زیستشناختى و روان شناختى روان - جامعه شناختى که بر عمل شاگر حکمفرماستبرابرى کند و هماهنگ باشد;
3 - منظومهاى از «برگردان عمل» یا «عمل مؤثر در گذشته» (یعنى ارزیابى به وسیعترین معنا) که به وسیله آن بتوان مسیرها را پیوسته اصلاح کرد و معلم و شاگرد و فرایندهاى تربیتى را به نحوى بیش از پیش صریح، با یکدیگر منطبق ساخت و اهداف انتخاب شده و مجموع منظومه را مورد سؤال قرار داد.
پداگوژى (علم تعلیم و تربیت; (Pedagogy در قرن نوزدهم، با پیشرفت علوم انسانى در زمینههاى روانشناسى و جامعهشناسى، بعضى از عالمان تعلیم و تربیت درصدد برآمدند تا واقعیتها و موقعیتهاى تربیتى را به شیوه علمى مطالعه کنند و براى بررسى مسائل تربیتى، طرحى نو ارائه کنند. از این رو، بین «تربیت» که به عمل اطلاق مىشود و «دانش تربیت» که به مطالعه آن مىپردازد فوق گذاشتند و سعى کردند شرایطى را که دانش تربیت را از عمل تربیت متمایز مىسازد، برشمارند و واقعیتها و موقعیتهاى تربیتى را به شیوه تجربى مطالعه کنند. تاریخچه این کاوشها و کوششها