این پایان نامه در دانشگاه تهران و در مقطع کارشناسی ارشد و به روش تحقیق میدانیانجام گرفته است. 153 صفحه WORD.
در جریان تحقیقی کلاسی در سال 1380 در کردستان، اعتراض جوانان را نسبت به اقتدارهای مسلط در جامعه و به ویژه نسبت به اقتدار پدری و اقتدار دولت احساس کردم. با وجود اینکه شدت و جهتگیریهای چنین اعتراضی در میان جمعیت جوانان متفاوت بود، اما به طور نسبی عمومیت داشت. مطمئناً دگرگونیهایی از این نوع در هر زمان و مکانی وجود دارد. اما امروزه شدت، گستردگی و ابعاد آن متفاوتتر از گذشته میباشد. در مقدمه باتوجه به تاریخ سیاسی – اجتماعی ایران در قرن بیستم دلیل این دگرگونی، مدرنیته ذکر شد که امروزه باوجود فرایندهای جهانی شدن تشدید شده است. این امر در کردستان و بویژه با تبدیل شدن مسئله کردها به مسئلهای منطقهای و همزمانی آن با تحولات سیاسی - منطقهای ابعاد و جهات خاصی پیدا کرده است. برای اینکه زمینههای تاریخی – اجتماعی مسئله موردنظر بهتر درک شود، باید به زمانی بازگشت که مدرنیزاسیون دولتی، ساختارهای اجتماعی و سیاسی جامعه سنتی کردستان را تغییر داد.
نوسازی سیستماتیک و اقتدارگرایانه در ایران در زمان رضاشاه آغاز گشت، رضاشاه در مراحل اولیه توانست با دامن زدن به احساسات ناسیونالیستی، هویت قبیلهای را به شدت تضعیف کند. بعلاوه وی با سیاستهای سکولار و غیرمذهبی خود حمایت روحانیون را نیز از دست داد. وی تمامی کوشش خود را با تکیه بر ارتش صرف غربیسازی ایران کرد (بدیع، 1380 و بهنام، 1383). شکست نوسازی اقتصادی، بدین دلیل که اقتصاد ایران محلی باقیماند و نتوانست با شرایط نوین جهانی و رقابتهای آن انطباق یابد، شکست نوسازی سیاسی را نیز بدنبال داشت. بدینسان، جمعیت جوان و شهری با سطح تحصیلات بالا که نتیجه موجهای نوسازی بود، از رسیدن به آرزوهایش ناکام ماند. تودههای فقیر شدهای که به واسطة نوسازی نامتوازن کشاورزی از نواحی روستایی به شهرها رانده شده بودند، نسل ناراضیای را شکل دادند که در نهایت انقلاب اسلامی 57 را خلق کردند (کمالی، 1383، کاستلز، 1382 و فوران، 1382). این امور در کردستان باعث به وجود آمدن نارضایتی تودهای و شکلگیری هویت ملی شد که در جمهوری مهاباد 1946 به اوج خود رسید و در اوایل انقلاب 1357 به شکل جنبشی منسجم خود را نشان داد.
پایان نامه دگرگونی نسلی و هویت اجتماعی در استان کردستان