فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش -بررسی نقش رسانه ها در تعلیم و تربیت

اختصاصی از فی ژوو پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش -بررسی نقش رسانه ها در تعلیم و تربیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش -بررسی نقش رسانه ها در تعلیم و تربیت


پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش -بررسی نقش رسانه ها در تعلیم و تربیت

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 145 صفحه می باشد.

 

پایان نامه جهت اخذ درپجه کارشناسی ارشد رشته تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش گرایش: ( تعلیم و تربیت اسلامی)

 

چکیده:

- رسانه های مکتوب مانند کتب و مجلات و روزنامه ها بعد از اختراع صنعت چاپ و خط پا به عرصه وجود نهادند و با گذشت زمان وسعت آنها رو به افزایش نهاده است . این رسانه ها ابتدا در جهان اسلام با کیفیت هر چه بیشتر و بهتر ظهور کرد ولی متاسفانه باگذشت زمان از کیفیت آنها کاسته شده است ولی همین رسانه ها در جهان غرب و اروپا از غنای علمی برخوردار است که نشأت گرفته از کتب معتبر در اسلام است. با پیشرفت علم و تکنولوژی ، رسانه ها نیز گسترش یافته و از کیفیت زیادی برخوردار شده است. بعد از رسانه ها ی مکتوب ، در طول یکی دو قرن گذشته رسانه های جدیدی همچون تلفن و ضبط صوت و گرامافون و برخی رسانه های آموزشی دیگر همچون اسلاید پا به عرصه ی وجود نهاده است. بعد از رسانه های فوق رسانه هایی همچون تلویزیون و رادیو و سینما ابتدا در جهان غرب و اروپا به وجود آمد که امروزدر طول نزدیک به یک قرن در سراسر دنیا ، این رسانه ها بعنوان مهمترین رسانه و مهمترین رسانه در تعلیم و تربیت مطرح بوده و هستند. علم و صنعت همچنان در حال پیشرفت است که همراه آن دستاورد های مهمی در ظهور برخی دیگر از رسانه بوجود آورده است که می توان به ظهور اینترنت و ماهواره و کامپیوتر و نقش و کاربرد بسیار مهم آن دردنیای امروز اشاره نمود.

مقدمه:

انسان در زندگی اجتماعی و در برخورد با غیر خود نیاز شدیدی به ارتباط دارد و تنها از این طریق است که نیاز های فردی و اجتماعی خود را برآورده می کند .انسان از همان آغاز برای برقراری ارتباط و رساندن پیام خود به دیگران شیوه های گوناگونی را به کاربرده است.از اشارات ،کلمات و اشاره های رمزی اولیه گرفته تا استفاده از پیشرفته ترین و در عین حال پیچیده ترین وسایل ارتباطی مدرن امروزی از قبیل رسانه ها و وسایل ارتباطی که درطول تاریخ دارای سرعت بسیارکندو ناچیز بوده اند و در عصر حاضر تحول چشمگیری یافته اند. پیام هایی که توسط رسانه ها رد وبدل می شود درابعاد مختلف سیاسی ،اجتماعی ،اقتصادی،نظامی و فرهنگی و... است .مخاطبان این پیام ها افراد و گروههایی در سطوح مختلف فرهنگی،اقتصادی ،و اجتماعی اند که در ابعاد مختلف زندگی اجتماعی در سراسر جهان پراکنده اند. چنانچه گفته شد تمام سعی و تلاش رسانه های جمعی ،رسیدن به اهداف و مقاصدی است که در عین حال هر کدام به نحوی دارای رنگ و صبغه تربیتی هستند ،زیرا این رسانه ها در اموری نظیر رشد شخصیت افراد درابعاد مختلف ،ایجاد ارتباط بین افراد جامعه ،کمک به افراد جامعه ،کمک به افراد در فرآیند سازگاری با جهان متغیر پیرامون و...دخالت دارند.چرا که به نظر می رسد نظام تعلیم و تربیت بیش از هرزمان دیگری نیاز به تغییرات اساسی و بنیادین دارد .لذا با توجه به تغییر نوع نگرش مخاطبین امرتعلیم و تربیت ،خواسته ها و انگیزه های ایشان برای دستیابی به اهداف و آمال ،این تغییرات ناگریز با گذشت زمان خود نمایی خواهد کرد. از طرف دیگر با وجود اندیشه ها و جمجمه های فرهنگی مختلف که از سوی رسانه های غالب جهان بی محابا به حیطه ی آموزش و تربیت هجوم می آوردبه نظر می رسد ، باید ازهمین رسانه ها درجهت تحکیم بنیانهای تعلیم و تربیت استفاده کرد تا مهارت های پذیرش حقایق و اتخاذ تصمیمات اجتماعی و خانوادگی معقول و بهنگام را درتفکر و فضای حقیقی جامعه نهادینه ساخت تا با ار تقاءسطح فکری و فرهنگی خانواده ها ،معضلات و مشکلات ناشی از تأثیرات سوءرسانه ها به حداقل رسیدهو رفتارها وهنجارهای مثبت بالقوه به فعالیت نزدیک شود وبی شک این امر تنها پوشش کافی اطلاعات و دوری از یک جانبه نگری و تعمبق روش های نوین سالم و کاربردی ،استفاده از رسانه ها در امر تعلیم و تریبت میسر خواهد بود. لذا در این پژوهش سعی شده است با استفاده از منابع موجود در راستای تنویر و تشریح معانی و معایب رسانه های مختلف ( دیداری – شنیداری – مکتوب ،گفتاری ، روایی و ...) بر روند آموزش و تربیت کودکان و نوجوانان گامهایی برداشته شود. چرا که گستردگی رسانه ها در دنیای کنونی وتأثیر مستقیم آن بر روند رفتارهای اجتماعی دانش آموزان و فرزندانمان ، مطالعه و پژوهش بسیاری را می طلبد .

فهرست مطالب
عنوان
فصل اول : کلیات
چکیده.2
مقدمه 3
1-1بیان مسئله……………………………………………………….. ..4
1-2اهمیت پژوهش………………..……………………………………….5
1-3اهداف پژوهش. ………………………………………………………..6
1-4سوالات پژوهش………………………………………………………. 8
1-5تعریف مفاهیم……………………………………………………………8
1-6تعریف رسانه هاو انواع رسانه ها. ………………………………………….9
1-7مقایسه رسانه های ارتباط جمعی بایکدیگر در ارتباط با مخاطبان ……………….10
1-8تعاریف مختلف ازرسانه های آموزشی توسط دانشمندان………………………. 10
1-9رسانه های ارتباط جمعی وجامعه…………………………………………..11
1-10رسانه های ارتباط جمعی و قشر بندی اجتماعی و توسعه فرهنگی………………12
1-11توزیع رسانه های ارتباط جمعی در جهان…………………………………..14
1-12رسانه های ارتباط جمعی…………………………………………………15.
1-13انواع رسانه های ارتباط جمعی به روش دیگر………………………………..15
1-14ارتباط جمعی یا عمومی…………………………………………………..15
فصل دوم:
2-1تاریخچه رسانه ها……………………………………………………….18
2-2پیدایش سینما،رادیو و تلویزیون………………………………………….20
2-3تاریخچه پیدایش روزنامه ها...............................................................27
2-4سینما ،پیدایی و نظور آن...................................................................34
2-5تئاتر و مخاطبان.............................................................................37
2-6تئاتر در شرق................................................................................38
2-7تئاتر در قبل از اسلام........................................................................39
2-8تئاتر پس از اسلام............................................................................40
2-9پژوهش در ارتباطات.....................................................................45
2-10صدا و سیما و تعلیم و تربیت............................................................57
2-11نقش رسانه های ملی در کشور های همسایه ایران...................................59
2-12نقش رسانه های غرب در تعلیم و تربیت...............................................61
2-13نقش رسانه های ملی در جهان...........................................................64
2-14خلاصه ای از رسانه های آموزشی در ایران و جهان.................................65
2-15تئوریهای وسایل ارتباط جمعی یا رسانه ها..............................................66
2-16مکتب مارکسیسم کلاسیک.................................................................67
2-17نظریه ی اقتصاد سیاسی رسانه ها.........................................................67
2-18مطالعات فرهنگی توده.....................................................................68
2-19مکتب فرانکفورت..........................................................................69
2-20نظریه های مربوط به مخاطبان رسانه ها:نظریه ی استحکام...........................69
2-21نظریه ی دو مرحله ای رسانه ها.........................................................70
2-22نظریه ی تزریقی رسانه ها....................................................................70
2-23نظریه ی برجسته سازی رسانه ها............................................................70
2-24نظریه ی نیاز جویی رسانه ها................................................................70
2-25نظریه ی وابستگی مخاطبان................................................................... 71
2-26نظریه ی موزاییکی رسانه ها....................................................................71
2-27نظریه ی سیستمی................................................................................71
2-28دیدگاههای پیشگامان رسانه ها................................................................. 74
2-29دیدگاه دیویدرایز من..............................................................................75
2-30دیدگاه مارشال مک لوهان......................................................................76
2-31وظایف رسانه ها................................................................................76
2-32نقش تفریحی رسانه ها.........................................................................77
2-33نقش های خبری رسانه ها.....................................................................77
2-34نقش های همگن سازی رسانه ها.............................................................78
2-35نقش آگاه سازی رسانه ها...................................................................... 78
2-36نقش تعلق اجتماعی رسانه ها.........................................................................78
2-37دیدگاه های افراطی رسانه ها...................................................................79
فصل سوم : روش تحقیق
فصل چهارم:تجزیه و تحلیل داده ها
4-1تلویزیون...........................................................................................84
4-2یونسکو و رادیو و تلویزیون....................................................................85
4-3نقش رادیو و تلویزیون در آموزش.............................................................86
4-4تاثیر تلویزیون بر خانواده .........................................................................87
4-5استفاده از تلویزیون در آموزش و پرورش.....................................................88
4-6نقش آموزشی تلویزیون.............................................................................89
4-7تحقیق یک ایرانی درباره رادیو و تلویزیون و نقش تربیتی آن ها............................91
4-8اینترنت(ویژگی ها ، کارکردها،مزایا)..............................................................92
4-9معایب اینترنت.........................................................................................94
4-10موقعیت ایران و ملل در حال توسعه در شبکه اینترنت......................................94
4-11نقش اینترنت در تعلیم و تربیت....................................................................95
4-12نقش اینترنت در دنیای نوجوانان.....................................................................98
4-13نقش تلفن همراه در تعلیم و تربیت..............................................................101
4-14تلفن همراه در مدارس ایران.......................................................................101
4-15فرهنگ سازی استفاده از تلفن همراه توسط آموزش و
پرورش................................................................................................103
4-16یادگیری از طریق تلفن همراه....................................................................106
4-17رویکرد های یادگیری مبتنی بر تلفن همراه..................................................107
4-18منظور از یادگیری تلفن همراه چیست؟.......................................................108
4-19از تلفن همراه چه چیزی میتوانیم یاد بگیریم؟................................................108
4-20برخی مزیت ها و محدودیت ها ی یادگیری تلفن همراه....................................109
4-21نتیجه گیری دربا ره تلفن همراه............................................................109
4-22ماهواره چیست؟..............................................................................111
4-23نحوه کار ماهواره ارتباطی.....................................................................111
4-24تاریخچه ، مزایا و معایب ماهواره...............................................................114
4-25موقعیت ایران و ملل در حال توسعه در استفاده از ماهواره...............................115
4-26آموزش از طریق ماهواره و تجربه های جهانی.............................................118
4-27توانایی کاربردآموزش از طریق ماهواره در کشور چین.................................119
4-28سینما و تئاتر و نقش تربیتی آن ها.............................................................119
4-29سینما و تلویزیون..............................................................................120
4-30سینما و تلویزیون دو پدیده متمایز...........................................................121
4-31سینما و تلویزیون در برابر یکدیگر(رقابت درونی).......................................121
4-32نقش تربیتی سینما..............................................................................122
4-33مذهب و سینما....................................................................................124
فصل پنجم
5-1نتیجه گیری......................................................................................126
5-2 پیشنهادات.......................................................................................129
5-3محدودیت های پژوهش.........................................................................129
5-4 خلاصه..........................................................................................129
5-5منابع و ماخذ.......................................................................................138
چکیده به زبان لاتین.................................................................................141


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه کارشناسی ارشد تاریخ و فلسفه آموزش و پرورش -بررسی نقش رسانه ها در تعلیم و تربیت

دانلود مقاله تاریخ ایران

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله تاریخ ایران دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 


پیش سخن
تاریخ در واقع ، علم کشف رویدادهای به وقوع پیوسته در جامعه های گوناگون وشناخت نهادهای متفاوت وساخت یا ساختواره های اجتماعی است . رویدادهای گذشته حیات انسانی به لحاظ موضوعی ، اجتماعی و فرهنگی واقتصادی وسیاسی هستند ، به لحاظ زمانی ، هر واقعیت تاریخی متعلق به دوره ای مشخص و شرایط منبعث از آن است . افزون بر این ها ، هر جامعه ای دارای ویژگی هایی است که ازدگرگونی های درونی ودادوستدها وتعامل وگفت وگوهای برونی ،نشأت گرفته است . از این رو ، جامعه ها ، جماعت ها ، فرهنگ ها، پاره فرهنگ ها و تمدن های متعدد به وجودآمده و هیچ گاه،هیچ یک از آنها کاملاً منزوی و جدا از هم نبوده اند .
تاریخ ایران را می توان ، به لحاظ مکانی ، سرگذشت مردمی دانست که در سرزمینی گسترده – که بعدها «ایران زمین » نامیده شد و پشته یا فلات یا نجد ایران (به مساحت 000/600/2 کیلومتر مربع ) بخشی از آن به شمار می رفته است – زندگی خود را آغاز کرده اند .
ایران زمین یا سکونتگاه ایرانیان از شرق ، تا رودسند و کوه های پامیر و کرانه های سیر دریا ؛ ازغرب، تاجلگه های میان رودان (= بین النهرین ) و آسیای صغیر ؛ از شمال ، تادریای خوارزم وبلندی های قفقاز و رود کورا؛ و ازجنوب ، تا آن سوی خلیج فارس و دریای عمان ، ادامه داشته است .از این سرزیمن وسیع ، اکنون ، تنها 000/648/1 کیلومتر مربع باقی مانده که مساحت کشور ایران است .
این سرزمین طی قرون واعصار ، دگرگونی های طبیعی وجغرافیایی بسیاری یافته است . امابه لحاظ زمانی ، از دیرباز ، تاریخ ایران به هفت دوره تقسیم شده است که در هر دوره سلسله هایی بربخش هایی از آن فرمانروایی کرده اند . این هفت دوره عبارت است از :1)دوره پیشاز تاریخ ، از آغاز زندگی انسان در این سرزمین پهناور تا تشکیل منسجم ترین پادشاهی ایران (=مادها)؛ 2)دوره باستان ، از پادشاهی مادها تا چیرگی اعراب بر ایران و پذیرش اسلام در میان ایرانیان (عصر مادها و هخامنشیان ، سلطه اسکندر و سلوکیان ، عصر اشکانیان (=پارت ها)، عصر ساسانیان )؛ 3) دوره اسلامی ، از فتح ایران تا پایان خلافت عباسیان در بغداد (دوره خلفای راشدین وبنی امیه ونهضت هاوحکومت های ایرانی و امیران منطقه ای وسلطنت ترکان غزنوی وسلجوقی و خوارزمشاهی ؛ 4) تاریخ میانه ، از حمله مغول تا استقرار سلسله صفوی (ایلخانان و حکومت های منطقه ای ملوک الطوایف ، تیموریان ، آق قویونلو و قراقویونلو ) ؛ 5) تاریخ جدید ، از آغاز عصر صفویان تا حمله افغان ها و نیز دوره افشاریه و زندیه ؛ 6) تاریخ معاصر ، از تشکیل سلسله قاجاریه تا انقلاب مشروطیت و نیز کودتای 1299 ش و مقدمات تشکیل سلطنت پهلوی ؛ و 7) تاریخ کنونی ایران ، از وقوع کودتای سیاه وتمهیدات برای سلطنت جدید و دوره پادشاهی سردار سپه ومحمدرضا شاه تا وقوع انقلاب اسلامی ملت ایران .

 

 

 

 

 

 

 

 

 


فصل اول
1. خاستگاه نخستین
با رویش گیاهان ودرختان درمحدودهای که بعدها «ایران زمین »نامیده شد ، «حیات » و زندگی جانوران از دوران سوم زمین شناسی آغاز گردید . در دوران چهارم ، جانورانی انسان نما پیدا شدند ونخستین نشانه های زندگی انسان کنونی – اگر متعلق به دوران چهارم یخ بندان ، شناخته شود – از000/75 سال قبل از میلاد (دوره کهن سنگی یا حجر قدیم ) آغاز شده و باعبور از عهد انتقالی 000/10 سال قبل از میلاد (میانه سنگی یا حجز وسطی) و دوره تازه تر 5000 سال قبل ازمیلاد ،(نوسنگی یا عصر باران یا حجرجدید ) به عصر فلزات رسیده و با گذر از دروه مس (5000 ق.م) ومفرغ (4500 ق .م) و آهن (1450 ق . م) اندک اندک به مرز عصر تاریخی نزدیک شده است .
در روند این دوران طولانی ، انسان های ساکن دراین سرزمین گسترده ، زندگی خود را باخوردن میوه و ریشه درخت وگوشت خام وبرخی از حشرات آغاز کرده و پس ازشناخت رمز شکار حیوانات وآتش ، به پخن غذا پرداخته به مرور ، به تولید انواع خوراک وپوشاک ،وسکونتگاه های نخستین دست یافته اند .
انسان های آن روزگار به تدریج از زندگی در شکاف کوه ها و غارها و پناهگاه های طبیعی دردشت و درختستان ها دست کشیده و به دوره جدید قدم نهاده و پس از اختراع خشت وآجر ، خانه های کوچک ساخته اند.

 

2. فرهنگ ها(و تمدن ها ) ی کهن
از پنج هزار سال قبل از میلاد ، زندگی غارنشینی و دشت نشینی متحول شد و در پی آن ، فرهنگ ها (=تمدن ها) و پاره فرهنگ های گوناگونی پدیدآمد . در پهنه جغرافیایی دشت ها و بیابان های وسیع و کوه های مرتفع سبب می شد که مراودات وروابط میان آنها ، به سختی صورت گیرد . با این همه ، آثار متقابل فرهنگی ونوعی هماهنگی وهم سانی نیز در روابط آنها مشاهده شده است . باستان شناسان درباره «ایران زمین» و ایران امروز ، به لحاظ منطقه بندی های باستان شناختی، اظهارنظرهایی کرده اند. و اندنبرگ منطقه های باستان شناسی ایران را بدین گونه متمایز کرده است :1)گیلان ومازندران ؛ 2)گرگان و استرآباد ؛3)خراسان و سیستان ؛4)بلوچستان و کرمان ؛5)لرستان ؛ 6)فارس ؛7)خوزستان ؛8)لرستان ؛9)کردستان؛10)آذربایجان؛و11)عراق عجم (واندنبرگ ؛ 1348،ص8).
دکتر ملک شهمیرزادی ، باستان شناس ایرانی و متخصص دوره پیش از تاریخ ایران ، منطقه های مزبور را به شرح زیر تقسیم کرده است :1)منطقه جنوب غرب و شمال جنوب غرب ؛2)منطقه کرمانشاه وغرب ؛3)منطقه آذربایجان وشمال غرب ؛4)منطقه شمال ایران ؛5)منطقه فلات مرکزی ؛6)منطقه شمال شرق ؛7)منطقه شرقی؛8)منطقه جنوب شرق؛و9)منطقه جنوب(ملک شهمیرزادی ، 1378،ص100-101).
دراین منطقه بندی ها ، منطقه های دیگری از « ایران زمین » را ، که به لحاظ باستان شناسی ، با منطقه های یاد شده اشتراک فرهنگی دارند، در نظر نگرفته اند.
مسئله دیگری که اهمیتی خاص دارد ، تقدم وتأخر فرهنگ ها و چگونگی پیدایش آنها در منطقه های پراکنده یادشده است .
برخی از دانشمندان ، ازجمله گیرشمن ، خاستگاه نخستین تمدن کهن ساکنان ایران زمین را در مناطق مرکزی فلات (سیالک) و درکنار رودخانه (یادریاچه خشک شده) وبرخی چون برایدوود در مناطق غربی فلات (=کرمانشاه) و درکوهستان و گروهی درشمال فلات ایران (= غارهای واقع درکنار دریای مازندران) و جز اینها دانسته اند. در کاوش های باستان شناسی آینده مسائل جدیدی مطرح خواهد شد ، به هیمن دلیل اکنون در این باره به طور قطع نمی توان اظهار نظر کرد .
با این همه ، تمدن ها یا فرهنگ های شناخته شده سیالک (کاشان )، چشمه علی (ری) ، گیان(نهاوند) ، آنو(مرو) ، حسنلو(آذربایجان) ، حصار(دامغان) ، زاغه (قزوین)،حاجی فیروز(دشت گلدوز)،مارلیک(رودبارج)وباکون(نزدیک تخت جمشید)وجعفرآباد وشوش (خوزستان )از هزاره ششم تا چهارم قبل از میلاد ، چگونگی زندگی مردم آن روزگار وحتی ارتباطات آنهارا با یکدیگر (سیالک وشوش ، و شوش و موهنجودارو)ونیز آثار مدنیت «سومری وبابلی وعیلامی وکاسپینی ها » را بر یکدیگر نشان می دهند. در درون منطقه (غرب ایران زمین) امپراتوری عیلامی را می نمایاند که یکی از معتبرترین تمدن های باستانی بشربوده است . این امپراوری «در نهایت گسترش تاریخی خود از اوایل هزاره سوم تا اواسط هزاره اول قبل از میلاد بخش بزرگی از مناطق غربی وجنوبی سرزمین امروزی ایران را در برمی گرفت » و به گونه ای می توان « سرزمین های خوزستان ، فارس و بخش هایی از استان های کرمان و لرستان و کردستان را» در زمره ایلام ‌‌‌‌‌[= عیلام ]دانست (یوسف زاده ، 1370، ص1).
در این دوران که حیات اجتماعی پدرسالاری ، اندک اندک جای خود را به نظام مادرسالاری می داد و تقسیم کار اجتماعی ، مطرح می شد ، و مردم به شهرنشینی رو می آوردند و زبان و هنر وزبان شناسی وجهت یابی و پاره ای باورهای مذهبی ظاهر می شد ، بزرگ ترین رویداد تاریخی آسیا ، یعنی کوچ «آریایی ها » به سوی سرزمین های غربی وجنوب غربی این قاره آغاز شد .

 

3. کوچ آریایی ها و ادغام تاریخی – فرهنگی
بر پایه نظریه های باستان شناسان و پژوهشگران دوران پیش از تاریخ ، مردم حد جنوبی سیر دریا (سیحون )، در زمانی که به مرحله زندگی مبتنی برشکار رسیده بودند، به فکر کوچ واسکان در سرزمین های جدید افتادند . در هزاره سوم قبل از میلاد ، گروه هایی ازآنان از راه شمال دریای خزر ، به سوی اروپا مهاجرت کردند. برخی از آنان به احتمال زیاد به قفقاز رفتند و بازگشت هایی هم در این کوچ روی های بوده است.
درمیانه هزاره سوم ، گروه های دیگری به سوی سرزمین کاسپین ها سرازیرشده اند- که گویا چندان درخور توجه نبوده است – اما ، از پانصد تا هزار سال بعد ، به دلایل گوناگون و ازجمله به منظور دست یابی به مراتع مناسب و همین طور به سبب فشار وکشمکش های اقوام شمالی منطقه ، مهاجرت های دیگری هم از دو سوی دریای خزر وهم زمان به سوی سرزمین های جنوبی مانند سیستان (= سگستان ) وهند صورت گرفته است .
مهاجران جدید سرزمین خود را ائیرینه وئجه (=سرزمین ویژه آریایی ) نام نهادند و آنهایی که به سوی هند رهسپار شده بودند، اقامتگاه خود را آریاورته (= میهن آریایی ) نامیدند .
پروفسور ریچارد فرای نوشته است :
«آریایی که تقریباً به معنی « اشراف یا سالار» است گویا نامی بوده است که بر همه مردمی که به لهجه یا زبان های شرقی هند واروپایی سخن می گفته اند ، اطلاق می شده است .این مردم در اواخر هزاره دوم و اوایل هزاره اول پیش از میلاد مهاجرت کردند وسرزمین های واقع درمیان گنگ وفرات راجایگاه خویش ساختند »(فرای ،1368،ص2).
این سرزمین پربرکت (= ایران شهر ) که به مرور ، ائیرنا (=آریانا)و ایران نامیده شد ، به سبب داشتن وسعتی بیش ازایران کنونی ، گاه درمتن های ایران شناسی ، به زبان انگلیسی ، به نام ایران بزرگ یا ایران بزرگ تر و به زبان فرانسه ایران برونی یا خارجی از آن یاد شده است.
مهاجران آریایی و ساکنان کهن «ایران زمین » در مسیر تاریخی ادغام های اجتماعی و فرهنگی ، پاره ای از خصیصه ها و پاره فرهنگ های یکدیگر را پذیرفتند . باورهای آنان دریکدیگر اثر گذاشت و در روند پدید آمده ،اندک اندک جامعه جدیدی به وجود آمد و هم زمان با پیدا شدن شهرها و رشد نظام پدرسالاری ، و تحول در حیات اجتماعی ایالت ها(=قوم ها) و پدید آمدن نوعی منازعات درون جامعه ای ، مقدمات هم بستگی های حکومتی شکل گرفت . طایفه های گوناگون آریایی تحت رهبری «دهیوپد»ها و «زنتوپد» ها و «ویسپد» ها و «مانپد» ها زندگی شبانی خود را به مرحله اقتصاد روستایی رساندند و همه آنان ، پس از تشکیل اتحادیه های قومی ، تحت اقتدار شاه (= خشایثیه ) قرار گرفتند .
4.باورهای دینی
درجامعه بزرگ پدید آمده در ایران زمین ، نبرد ساکنانش ، طبیعت و قدرت های برون جامعه ای ، حالتی را به وجود آورد که نیروهای دوگانه خوبی وسودمندی از یک سو و بدی و ویرانگری از سوی دیگر بیشتر ، مشخص و متمایز بشوند و نبرد بر دوام آنها با یکدیگر انواع داوری های ما بعدالطبیعی را پدید آورد .
در نظام هستی اهوره مزدا به مثابه خیر مطلق وروشنایی و اهریمن به مثابه شر مطلق وتاریکی است و در درون هر انسان سپنته منیو ، نفس خیر وسعادت وانگره منیو عامل گمراهی وشر است ، و هرکدام جداگانه با اهورا مزدا و اهریمن ارتباط دارند و درحیات فردی واجتماعی انسان نقش ایفا می کنند. ایرانیان دراین جامعه و در رویارویی با قبایل و تیره های غیر ایرانی (= انیران ) هویت وهستی مستمر معنوی واخلاقی خود را پاسداری می کنند . حالت مذهبی پدید آمده ، حاکی از گرایش های آریایی است اما چنین می نماید که اعتقادات پیش از مهاجرت خود را نیز ،کم وبیش ، به یادگار نهاده اند.
گیرشمن در این باره نوشته است :
«دین ابتدایی آریایی مبتنی برشرک که در آن همه قوای طبیعت پرستیده می شوند ، نمی توانست تحت تأثیر خدایان سکنه آسیایی نجد ایران قرار نگیرد . همان گونه که در یونان ، یونانیان تحت تأثیر اقوام گوناگون قرار گرفتند ، ایرانیان هم همین راه را رفتند . در این اختلاط نژادها که درشرف تحقق بود ، دین وتمدن هم همان سرنوشت را داشته است »(گیرشمن ، 1368،ص173).
دکتر عبدالحسین زرین کوب درباره درهم آمیختگی عقیدتی و انسجام جدید اجتماعی ، بر پایه باورهای دینی نوشته است:
«البته انتقال آریاهای ایرانی ، از معیشت شبانی به اقتصاد روستایی و پیوند با کشت و زمین ، نه فقط در عقاید واساطیر بلکه در مراسم و آداب دینی قوم هم می بایست تأثیر قاطعی کرده باشد . عجب نیست که تدریجاً در مقابل خدایان بیابانی مثل میترا خدای گله ها و چراگاه ها و آپم نپات خدای آب ها ، که در نزد دو قوم هندی و ایرانی با زندگی کوچ نشینی و شبانی ارتباط داشت ، اهورا مزدای خدای «کلیم » که نظم و انضباط اقتصاد روستایی به حکمت و قدرت او حاجت داشت ، غلبه بیابد و شرک و ثنویت دیرینه را تدریجاً به سوی نوعی توحید و وحدت وجود سوق دهد » (زرین کوب ، 1364 ، ص 28-29 )
درباره ریشه اعتقاد به دو قدرت (نیکی و بدی) در جهان ، با توجه به وحدت ونیز پیدایش دیانت زرتشت ، گیرشمن براین عقیده است که :
« مقتضیات وشرایطی که قوم خانه نشین ایران شرقی درآن زندگی می کرد و دایماً درمعرض حمله بدویان مهاجم و مخرب بود، در زرتشت این اندیشه را ایجاد کرده که جهان را دو اصل اداره می کند ، نیک و بد ، نخستین ، شخصیتی نامش از اهورامزدا است و دوم از اراده شر اهریمن ، نشأت گرفته است . در گرد اهورامزدا موجودات الهی قراردارند که بعضی از آنان محتملاً خدایان قدیم هستند که دراصل به صورت قوای طبیعی پرستیده می شوند نزاع بین این دو روح که نماینده مخالفت بین اندیشه وهوش است ، در پایان به فتح روح خیر خاتمه می یابد . بنابراین دوگانگی ظاهری است و آیین زرتشتی « توحیدی ناقص » می باشد » ( گیرشمن ، همان ، ص179 ) .
درباره ثنویت و توحید در باورهای ایرانیان و نقش آن در دیانت زردشت و تحول آن در دوره های باستانی بسیار سخن گفته اند . کریستین سن عقیده دارد :
« تحلیل دین زردشت ، یکتا پرستی ناقص است . در این دین ایزدان بسیار وجود دارند ولی می توان گفت که همه آنها تجلیات ذات مزدا و درعین حال اراده اویند که یگانه « خواست خدایی » است . ثنویت و دوگانگی این دین یک امر ظاهری بیش نیست چه نبرد بین دو گوهر نیک و بد ( دواصل جهانی ) به پیروزی گوهر نیک پایان خواهد یافت » ( کریستین سن ، 1345 ، ص 50 ) .
همو درباره تحول و تطور اعتقادات ، که هم زمانی آن با تغییرات اجتماعی محسوس است ، در اثر دیگر خود آورده است :
« عناصر اصلی دینی که در گاتاها دیده می شود ، ظاهراً پیش از آن که زردشت به ایجاد آیین کاملاً مشخصی اقدام کند، وجود و تکامل یافته بود و ما نمی توانیم به تفصیل و تصریح عناصر تازه ای را که او برآیین اهورایی افزوده است ، معلوم داریم ولی این نکته را می توان باور داشت که او با اندیشه فلسفی خود طبقه ای جدید از خدایان مجرد ایجاد نکرده است . علاوه براین ، اگر چه در ارباب انواع گاتایی جنبه معنوی ملاحظه می کنیم و آن ها را چون اشباحی دور از جسمیت می یابیم ، لیکن باید بدانیم که زرتشت آنها را بدین صورت در نیاورده است ، بلکه این کیفیت معلول افکار و اندیشه های کهن است که ما از آن ها اطلاع نداریم . همین افکار و اندیشه های کهن است که خدایان مجرد را در نظر گردندگان زرتشت قابل قبول ساخت » ( کریستین سن ، 1345 ب ، ص 45 )
تجلی خدایی در انسان ( = سپنته منیو ) ودخول اندیشه های پلید ( = انگره منیو ) در آدمی و نبرد دایمی میان آن دو ، عالم کبیر و عالم صغیر را به هم پیوند داده و خوبی و بدی را در سازوکارهای مادی و معنوی متحقق دانسته است و از لحاظ اجتماعی نیز ، همین امر به صورت مردم (= آدمی یا انسان با خصلت سپنته منیو ) ودیو (= آدمی با انسان با خصلت انگره منیو ) در داخل جامعه و ایرانی (= مردم ساکن در ائیرنه وئجه با خصلت اهوارایی ) و انیرانی(= مردم برون از ایران و دارای خصلت اهریمنی و نابودکنندگی ) در کل جهان رویاروی هم قرار دارند و تلاش بردوامی را بنیان می نهند که سرانجام به پیروزی نور بر ظلمت ، حق بر باطل و نیکی بر بدی می انجامد و درروز رستاخیز ، نیکان را به بهشت می برد و بدان را گرفتارآتش سوزان می سازد .
فصل سوم
ایران عصر اسلامی
دیانت اسلام در سرزمین خشک و لم یزرع ودور از مدنیت های پیش رفته آن روزگار ، ظهور کرد و اعراب پراکنده و کافر و مشرک و اهل نفاق را به ایمان و اتحاد فراخواند . این امر به آسانی تحقق نیافت . غزوه های بدر و احد و خندق و خیبرودرگیری های دیگر در درون جامعه عرب ، موجب قوی شدن دین جدید در مکه و مدینه پس از هجرت (622 م ) گردید و رسول اکرم (ص) را بر آن داشت تا در سال ششم هجری ، نامه هایی به خسروپرویز (پادشاه ایران) و هراکلیوس ( امپراتور روم ) و نجاشی (پادشاه حبشه) ارسال دارد و آنان را به اسلام فرا خواند.
جذابیت دیانت توحید جدید ، سهل و آسان و بی غل وغش بودن آن را از یک سو، و مراعات عدل و انصاف و دعوت مردم به مساعدت با یکدیگر و توجه به اخلاق حمیده از سوی دیگر ، سبب گردید که اعراب جزیره العرب به آن بگروند و چون پایه و اساس آن آیین مقدس برگرایش های قومی و سرزمین مشخصی نهاده نشده بود ، و هم چنین فتح سرزمین های آباد و با برکت بین النهرین و ایران ، فقر و ناتوانی آنان را پایان می داد ، پس از رحلت حضرت رسول (ص ) و پدید آمدن انسجام مجدد ، در سراسر عربستان اندک اندک شرایط حمله به سرزمین های دیگر در لوای توسعه اسلام پدید آمد . ناگفته نماند که اعراب ، به ضعف و ناتوانی سیاسی و نظامی ایران آگاهی داشتند و این خود برقدرت روحی و ایمانی آنان می افزود وشرایط پیشرفت و پیروزی را فراهم می ساخت .
1. فتح ایران
خبر ضعف و انحطاط ایران را مثنی بن حارثه ( رئیس طایفه بنی شیبان ) به اطلاع ابوبکر صدیق ، خلیفه مسلمین ، رساند . اونیز خالدبن ولید را مأمور جنگ با ایران کرد . اما ، در گذشت نخستین خلیفه پس از دو سال و سه ماه خلافت ، در سال 13 ق /635 م ، و به خلافت رسیدن عمربن خطاب ، جریان تسخیر ایران را جدی تر کرد . خالدبن ولید که تا حیره و ابله و انبار پیشروی کرده بود ، راه شام را در پیش گرفت و فرمان دهی نیرو را به مثنی سپرد . یزدگرد سوم – که از ماجرای دست اندازی های اعراب باخبرشده بود – لشکری به سرکردگی رستم فرخ زاد برای گوش مالی اعراب اعزام کرد که این موضوع سبب ترس و وحشت اعراب شد .
اما خلیفه با تشویق و ترغیب و وعده دادن «تملک کنوز الاکاسره »، لشکری به سرکردگی ابوعبید ثقفی به سوی ایران روانه کرد . در نخستین رویارویی ، اعراب از رود فرات گذشتند و لشکریان رستم فرخ زاد را شکست دادند . با آن که ابوعبید از پای درآمد ، اما ، مثنی و قبیله اش جنگ را ادامه دادند . سراسر دجله نیز سعد بن ابی وقاص را به سرداری سپاه اسلام برگزید . او در قادیسه فرود آمد و به آخرین گفتار مثنی بن حارثه ، گوش فراداد و منتظر ماند که پیش از حمله اعراب ، ایرانیان حملات خود را آغاز کنند .
پس از مدتی گفت و گو میان فرستادگان ایران و اعراب که بی نتیجه بود ، جنگ قادیسه آغاز شد . درآن نبرد نه تنها ایرانیان شکست خوردند ، بلکه رستم فرخ زاد نیز به قتل رسید (14 ق /636 م ) و درفش کاویانی ایران زمین به دست اعراب افتاد و بنابراین آماده شدند که به مداین حمله کنند . پس از قتل وکشتار فراوان ، غارتگری نیزآغاز شد . طبری شرح آن واقعه و غنائم «غنائم مکتسبه » را ثبت کرده و در پایان نیز به سان دیگر مورخان یادآور شده است که چیزهای دیگری نیز فرستاده شد که شرح و تفصیل آن میسور نیست .
« به غیر این ، چیزها بسیار بود که فرستاده و این کتاب را قوت شرح آن نیست » .
پس از ورود لشکریان عرب به اطراف مداین ، یزدگرد و زنان حرم سرا و برخی از نزدیکان او بخشی از گنج های ساسانی را برداشتند و فرار کردند و اعراب پس از زد وخوردهایی نه چندان سخت ، در ماه صفر سال شانزدهم قمری (637 م ) ، تکبیر گویان وارد تیسفون ، پایتخت دولت بزرگ ساسانیان شدند . پس از مدتی کوتاه ، جنگ جلولا ، نیز به سود اعراب مسلمان پایان یافت . در سال هجدهم قمری (639 م ) ، اهواز هم فتح شد . شوشتر و خوزستان در سال نوزدهم قمری (640 م ) به دست اعراب افتاد و آخرین جنگ بزرگ در نهاوند بود که فتح الفتوح نامیده شده است . با آن که لشکریان اعزامی یزدگرد را000/150تن نوشته اند ، اما، پیشرفت نصیب اعراب شد . هرچند در برابر پیشرفت های اعراب ، گاه در پاره ای نقاط ، ایرانیان مقاومت می کردند ، اما با قدرت تمام سرکوب می شدند و منطقه های مختلف یکی پس از دیگری زیر سلطه اعراب قرار می گرفت .
یزدگرد سوم ، که خود را به مرورسانده بود، و در پی فراهم آوردن سپاه ، حتی از ساکنان شرق ایران و « فغفورچین » هم کمک خواسته بود ، به دست آسیابانی –که طمع در لباس های زربفت او کرده بود – کشته شد و به قول ثعالبی :
« جسد این شهریار بخت برگشته را در رود مرغاب انداختند ، آب او را همی برد تا به جدولی که زریگ نام داشت به شاخه درختی گیر کرد . اسقف این شهر جسد او را ازآب گرفت ودر طیلسانی مشک آلود پیچیده و در باغی به مرو به خاک سپرد » (مشکور ،1357 ،ص488 ) .
یزدگرد در سن پانزده سالگی به تخت شاهی نشست . در سال وقوع جنگ نهاوند او فقط بیست و چهار سال داشت و هنگامی که در مرو ، به سال 652 م /31ق – در هشتمین سال خلافت عثمان – به قتل رسید ، سی و چهار سال بیشتر نداشت . با آن که پس از او فغفوران چین از بازماندگانش ( فیروز سوم) حمایت کردند ، اما دیگر اقبالی برای ساسانیان باقی نمانده بود و سرانجام ایران زمین در زمره سرزمین های « مفتوحه » مسلمانان درآمد و بخش های شمالی آن ( خراسان بزرگ و ماوراءالنهر ) نیز نتوانستند مقاومت کنند و تسلیم شدند .

 


2. اسلام در ایران
با ورود اعراب مسلمانان به ایران و فرو ریختن نظام سیاسی و حکومتی ، مردم یک باره مسلمان نشدند . اسلام آوردن ایرانیان ، برخلاف آنچه نوشته اند ، همه جا به ضرب شمشیر و زور نبوده است . در پاره ای نقاط ، درگیری هایی پدید آمده است . اما ، در زمان هایی هم مردم به دلیل تحمل نکردن ظلم و ستم حکام و امیران ساسانی ، با رضا و رغبت به اسلام گرویده اند . هم چنین ، گروه های بسیاری از مردم تا چند قرن در نظام « جزیه » ، دیانت و آتشکده های خود را نگهداری کرده و به مرور، به دیانت جدید روی آورده اند . تاریخ فتوحات اسلامی نشان نداده است که آیین قرآنی با زور و قدرت و تعذیب بر مردم تحمیل شده باشد . پذیرش حکومت و فرمان برداری با گرایش دینی ، متفاوت بود .
این برداشت هرچند به طور کامل نمی تواند مورد قبول قرار گیرد ، اما از نبودن فساد و پذیرش سهل دیانت جدید حکایت دارد . ایرانیان اندک اندک به اسلام ، به معنای « اعتقادی » روی آوردند . گرایش آنان به دیانت و به عبارت دیگر ، « پذیرش دینی » آنان ، جدای از قبول یا رد حاکمیت سیاسی خلفای بنی امیه یا بنی عباس بود .
بسیاری از دانشمندان جهان اسلام ، از ایران برخاستند و در رشته های علوم دینی و فقهی ، آثار ارزنده ای خلق کردند . در دانش های فلسفی و تاریخ و جغرافیا وجادبیات و شعر و نیز در طبیعیات و ریاضیات به نوآوری هایی دست زدند که به آن ها در تاریخ علوم و معارف بشری ثبت شده است .

 

3. خلافت و حکومت های ایرانی
عرب ها که زمام امور سرزمین های « مفتوحه » را دردست گرفتند ، بی کمک و معاضدت ایرانیان ، قادر به حکومت و برقراری نظم سیاسی نبودند . از این رو ، از همان آغاز ، ایرانیان در امر حکومت و مالیه و کارهای « دیوانی » نقش داشتند . لسترانج نوشته است :
« چون ایران یکباره تحت فرمانروایی مسلمانان در آمد و خلفا به اوضاع بلاد که زیر نظر آن ها می زیست آشنا گردیدند ، اصول ایرانیان را در اداره کردن کشور پسندیده و راه و رسم سلاطین ساسانی را در سیاست داخلی پیش گرفتند » (لسترانج ، 1364 ، ص56 )
این امر در دوره خلفای اموی ، به دلیل اقتباس از بیزانس و وابستگی تمدنی به آن با آرامی ، تحقق نمی پذیرفت و حتی واکنش هایی سیاسی و دینی در درون جامعه ایران پدید می آورد . از طرفی ، شهر نظامی کوفه شهری نبود که مرکز حکومتی سراسر ایران زمین در آن متمرکز شود . اما ، در دوره خلفای عباسی ، که ایرانیان خود به سرداری ابومسلم خراسانی با از میان برداشتن مروان بن محمد آخرین خلیفه بنی امیه و جانشین کردن عبدالله سفاح ، درروی کارآوردن آنان سهم داشتند ، وضع تغییر کرد و بغداد در کنار تیسفون ، (مرکز حکومتی ساسانیان ) پایتخت شد و گویی به شیوه دیگر ، نظام ساتراپی احیاء شد و هر منطقه از ایران زمین ، چون آذربایجان ، اران و شروان ، گیلان و طبرستان ، جرجان و توس ، ایالت جبال ، خوزستان ، فارس و کرمان ، مکران ، سیستان ، قهستان ، خراسان ، خوارزم ، سند و ماوراءالنهر و ایالات رود سیحون وبخش های داخلی آن ها ، به فرمان خلیفه دارای امیر و حاکم جداگانه ای بودند . این وضع ، یک پارچگی گذشته را به نوع دیگری در آورد و به قول لسترانج مملکت ساسانی « رسماً در اطاعت عباسیان باقی ماند » ( همان ، ص2 )
ایرانیان در آغاز به لحاظ حکومتی شکست خوردند اما ، از جنبه حکومت گری ، اندک اندک جای خود را در نظام سیاسی و دیوانی به دست آوردند حتی در دیوان های خلافت ، دفاتر مالی و اداری تا زمان حجاج بن یوسف ، به زبان پهلوی نگاشته می شد . در سال 132 ق ، ابومسلم خلافت اموی را از میان برداشت و در سال 198 ق ، طاهر ذوالیمینین بغداد ، مرکز عباسیان ، را محاصره کرد .
در فاصله این دو واقعه مهم تاریخی ، جنبش هایی بر ضد سلطه اعراب در سراسر ایران پدید آمد که مشهورترین آن ها ، قیام های اسپهبد فیروز ( سنبادگبر ) در ری به سال 137 ق ، استاذسیس در خراسان به سال 150 ق و المقنع در ماوراءالنهر ، به سال 159 ق است که هر یک به صورتی از قدرت خلافت می کاست . هم زمان با استقلال طلبی های طاهریان ، قیام بابک خرم دین درآذربایجان به سال 201 ق ، قیام مازیاربن قارن در مازندران به سال 224 ق و جنبش های دیگر در سیستان (= خوارج ) و خراسان (حمزه پسر آذرک ) وجز این ها، شرایطی پیش آورد که خلیفگان بغداد نتوانند با اقتدار تمام ، بر بخش های شرقی خلافت حکمرانی کنند .
قیام های دینی ، فرهنگی ، سیاسی و نظامی و شیوه های مبارزاتی مردم زیر عنوان « نهضت شعوبیه » ، استقلال ایران را در پی داشت و ایرانیان مسلمان با گرایش های خاصی به خاندان علی (ع) با حفظ هویت قومی خود، حکومت های مستقل ایرانی را پدید آوردند .
4. سلسله های ایرانی ( طاهریان ، صفاریان ، سامانیان ، آل زیار ، آل بویه )
نخستین خاندان حکومتی که در برابر خلافت عباسیان ، قد برافراشت ، طاهریان بود . طاهربن حسین (= ذوالیمینین ) درآغاز ، هواداری مأمون را پذیرفت و در برابرلشکریان امین (به سرداری علی بن عیسی) در سال 195 ق ، مقاومت هایی از خود نشان داد. در سال 198 ق ، پس از چند نبرد محلی ، بغداد را محاصره کرد و پس از کشته شدن امین ، خلافت مأمون را مسلم گردانید .
طاهر حکمرانی خراسان ، خوارزم و فرغانه را ، تا سال 207 ق ، به عهده داشت . به سبب مخالفت هایی با مأمون ، گویا خلیفه قصد عزل او را داشت که او دست از جهان شست . سپس ، پسرش طلحه ، هفت سال حکومت کرد و پس از او ، عبدالله بن طاهر به حکومت خراسان و طبرستان و ری منصوب شد . پس ازدرگذشت او در سال 230 ق ، پسرش طاهربن عبدالله به جای او نشست وپس ازدرگذشت او مستعین ، خلیفه عباسی ، پسر او محمدبن طاهر را به سال 248 ق ، به حکمرانی خراسان منصوب کرد .در سال 259 ق ، یعقوب لیث صفاری نیشابور را تسخیر کرد و با دستگیری محمد بن طاهر ، سلسله مزبور را برانداخت .
خاندان بنی دلف با آن که با مأمون سر عناد نداشتند ، اما در همدان ، از سال 210 ق ، حاکمیت نیمه مستقلی داشتند . ابودلف تا سال 225 ق ، حکمران منطقه بود و پس از مرگ او ، پسرش عبدالعزیز به جای او نشست و از لشکریان بغداد ، شکست خورد و پسرش – که نام دلف را داشت – در سال 265 ق ، در اصفهان کشته شد .طرفداران او بر اتباع قاتلان شوریدند و احمد بن عبدالعزیز را به امارات پذیرفتند . معتضد خلیفه عباسی ، در سال 279 ق ، او را مأمور کرد تا به جنگ رافع بن هرثمه – که پیشتر، از اتباع طاهربن عبدالله بود – برود . ولی پس از پیروزی در جنگ با او در سال 280 ق، از دنیا رفت . تنی چند از فرزندان بنی دلف – که در اصفهان قدرت داشتند – با انحلال کامل در نظام حکومتی صفاریان ، از میان رفتند .
در آن زمان ، ساکنان بخش هایی ازگرگان و مازندران ورویان و دیلمان و گیلان که به دست امیران و بزرگان خاندان های عصر ساسانی – مانند باوندیان و پادوسیان و تیره های گوناگون آنان – اداره می شد ، یکی از نوادگان علی بن ابیطالب (ع) به نام حسن بن زید را از ری به منطقه خود آوردند و پس از چند نبرد و پیروزی ، سلسله علویان را – به زعامت وی – در طبرستان ، روی کارآوردند . حسن پس از تسخیر گرگان و شکست لشکریان محمد بن طاهر ، و حاکمیت در سراسر سواحل دریای خزر ، در سال 270 ق ،به جهان دیگر شتافت و برادرش محمد بن زید جانشین او شد . اما ، در جنگ با امیر اسماعیل سامانی ، شکست خورد و پس از چند روز تحمل درد و زخم ، در سال 287 ق ، از دنیا رفت . با آن که زیدیان سال ها در طبرستان و گرگان ، قیام کرده بودند ، اما نتوانستند در برابر سامانیان مقاومت کنند .
صفاریان یکی از خاندان های تهی دست ( رویگر ) اما ، با همت و میهن دوست سیستانی بودند که برای استقلال ایران برخاستند. یعقوب بن لیث –که از عیاران و جوان مردان سیستان بود – در سال 253 ق، هرات را تسخیر و کرمان را ضمیمه قلمرو خود کرد . در سال 257 ق ، موفق ، خلیفه عباسی ، امارات بلخ وطخارستان و سیستان و سند را به یعقوب تفویض کرد . اوبه حکومت های طاهریان و علویان پایان داد و با تصرف فارس ، عزم جنگ با خلیفه کرد و به بغداد لشکر کشید ، اما در این نبرد به سال 262 ق ، شکست خورد و به خوزستان شتافت . او همواره ، اندیشه جبران شکست را در سر می پروراند ولی به سال 265 ق ، از دنیا رفت و برادرش عمرولیث جانشین او شد و پس از صلح با خلیفه ، امارت خراسان و فارس و اصفهان و سیستان و سند و کرمان به اوتفویض شد . از سال 271 ق ، عمرو نیز با خلیفه معتضد اختلاف هایی پیدا کرد که در زمان معتضد خلیفه ، کدورت ها بر طرف شد . او به دستور خلیفه ، عازم جنگ با امیر اسماعیل سامانی شد . با آن که اسماعیل او را ازاین کار برحذر داشت ، اما نپذیرفت و درآن جنگ به سال 287 ق ، اسیر و به دستور اسماعیل به بغداد فرستاده شد . در آغاز خلافت ، در سال 289 ق مکتفی کشته شد . با آن که پس از اوطاهربن محمد بن عمر و خلف بن احمد (پسربانو دختر عمرلیث ) و نیز طاهربن خلف بن احمد و تنی چند از صفاریان که گاه حکمرانی سیستان را داشتند، اما در برابر سامانیان نتوانستند موقعیت سیاسی ممتازی کسب کنند .
سامانیان که نسب خود را به بهرام چوبینه می رساندند ، در قرن دوم قمری مسلمان شدند . زمانی که مأمون در خراسان بود ، فرزندان اسد بن سامان را گرامی می داشت چنان که عامل خلیفه در سال 204 ق ، حکمرانی سمرقند را به نوح ، فرغانه را به احمد ، هرات را به الیاس ، و چاچ را به یحیی واگذار کرد . این چهار برادر بر ماوراءالنهر و بخشی از خراسان ، حاکمیت یافتند . پس از نوح ، قلمرو او میان یحیی و احمد تقسیم شد . پس از الیاس ، هرات نصیب پسرش محمد بن الیاس شد و چون احمد از دنیا رفت پسرش نصر جای او را در سمرقند گرفت و برادرش اسماعیل را به حکومت بخارا فرستاد . با پدید آمدن کدورت میان دو برادر ، امیراسماعیل همواره حرمت برادر را رعایت می کرد وپس از درگذشت نصر در سال 279 ق ، سراسر ماوراءالنهر تحت حاکمیت اسماعیل درآمد . پس از شکست عمرولیث صفاری درسال 287 ق ، خراسان ضمیمه قلمرو سامانیان شد وگرگان وطبرستان نیز پس از مدتی به آن افزوده شد . امیراسماعیل در برابر نفوذ ترکان در ماوراءالنهر ، از خود شایستگی نشان داد و بخارا رابه پایتختی برگزید آن دیار به محفل علم و ادب وشعر وزبان فارسی مبدل شد .
پس از درگذشت امیر اسماعیل در سال 295 ق پسرش احمد به جای او به امارات نشست وبست وسیستان را ضمیمه سرزمین های حکومتی خود کرد . او در سال 301 ق در شکارگاه به دست غلامانش کشته شد و پسرش نصر ، که هشت سال بیشتر نداشت ، جانشین او شد و سی سال امارات را به عهده داشت .
مرداویج پسر زیار یکی از دلاوران گیلانی بود که پس از تصرف سرزمین های طبرستان و قزوین و همدان و دینور و قم و کاشان و اصفهان واهواز ، لشکریان خلیفه مقتدر عباسی را شکست داد و نخستین سلسله ایرانی را پدید آورد . او که قصد برانداختن خلافت و آبادی و احیای مداین و برپایی پادشاهی به سبک ساسانیان را داشت ، در سال 323 ق ، در حمام اصفهان به دست ترکان کشته شد و برادرش وشمگیر جانشین او شد . در زمان او نبردهایی با رکن الدوله دیلمی به وقوع پیوست که در نهاد حکومتی زیاریان ضعف وفتور پدید آورد . پس از درگذشت وشمگیر در سال 356 ق ، پسرش بیستون (= بهستون ) جانشین پدر شد و با رکن الدوله از در صلح درآمد و او نیز درسال 366 ق درگذشت .پس از او ، برادرش شمس المعالی قابوس بن وشمگیر برگرگان و طبرستان سلطه یافت ونبردهای او با عضدالدوله دیلمی ، نیز بر سستی بنیاد حکومتی هردو سلسله افزود . کتاب قابوسنامه به نام او و به قلم کیکاوس بن اسکندر است . او در سال 403 ق در گذشت . منوچهر، پسرش و نوشیروان پسر منوچهر ، یکی پس از دیگری ، به حکومت رسیدند . اما ، منوچهر اطاعت سلطان محمود غزنوی را پذیرفت و نوشیروان هم به انقیاد سلجوقیان در آمد .
در منطقه دیلمان ، قوم دیگری از ایرانیان که هیچ گاه مقهور اعراب نشده بودند ، به نام آل بویه قد برافراشتند و بربخشی از ایران حکومت کردند . بویه مردی از دیلم بود که به ماهیگیری روزگار می گذراند ، اما نسل خود را به بهرام گور می رساند . علی (عمادالدوله ) و حسن (رکن الدوله) و احمد (معزالدوله ) فرزندان او ، در خدمت مرداویج بودند که اندک اندک ، قدرتی یافتند و با خلیفه عباسی (راضی بالله) رابطه هایی برقرارکردند که مرداویج را خوش نیامد ، اما به صلح ودوستی ختم شد .
پس از مرگ مرداویج ، برادران برتصرفات خود افزودند و در سال 324 ق ، معزالوله وارد بغداد شد و خلیفه مستکفی ، با او به احترام برخورد کرد و لقب های یاد شده را به هر سه برادر اعطا کرد .
پس از چند روز، معزالدوله خلیفه را عزل کرد و پسرش مطیع لله را به خلافت برگزید . ازآن پس مراسم عزاداری حسین بن علی (ع) به مثابه خواست تاریخی و حق طلبانه شیعیان ، در بغداد مرسوم شد . بصره و موصل ازیک سو ، و طبرستان و گرگان ازسوی دیگر ، ضمیمه قلم رو آل بویه شد . پایتخت آل بویه شهر شیراز بود . اتحاد سه برادر موجب پیشرفت آنان گردید . پس از مرگ عماد الدوله در سال 338 ق ، پسر رکن الدوله (فنا خسرو) ، که لقب عضد الدوله یافته بود ، و ولیعهد آل بویه بود ، به جای او نشست . در سال 354 ق معزالدوله به عمان لشکر کشید و آن جا را تصرف کرد و دوسال بعد از دنیا رفت . فرزند معزالدوله به نام بختیاریا عزالدوله در بغداد با ترکان رفتاری درپیش گرفت که برای عضدوالدوله مشکل آفرین شد . عضدوالدوله بغداد را تصرف کرد و قصد بازگرداندن عزالدوله را داشت که با وساطت پدر، مشکلات فیصله یافت .
پس از مرگ رکن الدوله درسال 366 ق ، همدان و اطراف آن به ابوالحسن (فخر الدوله ) ، و اصفهان به مؤید الدوله تفویض شد به شرطی که از برادر خود عضدالدوله ، اطاعت نمایند .
عزالدوله و فخرالدوله در مخالفت با برادر قد علم کردند که به دستور عضدالدوله، سرکوب شدند . اما ، مؤید الدوله همواره نسبت به برادر وفادار ماند . عضدالدوله پادشاهی علم دوست و فرهنگ پرور بود وبا تسامح و بردباری با همه اهل ادیان و مذاهب و اندیشه ها رفتار می کرد . شیعی بودن او سبب شد تا بسیاری از مورخان و عالمان دینی در کتابهای تاریخی و دینی خود از او به نیکی یاد کنند .
او در سال 372 ق ، به سبب بیماری صرع دست از جهان شست و پسرش ابوکالیجار مرزبان (= صمصام الدوله) به جانشینی او برگزیده شد . فخرالدوله نیز به جای مؤید الدوله نشست و با صمصام الدوله روابط خوبی برقرار کرد . اما ، در سال 387 ق، مرد و پسرش ابوطالب رستم (مجدالدوله ) جای پدر را گرفت چون او چهار سال بیشتر نداشت ،«سیده خاتون » مادر او عهده دار امور گرگان و پس ازآن ری گردید . در اختلافات پدید آمده میان مجدالدوله و برادرش شمش الدوله نیز ، نفوذ وقدرت نمایی نظامیان ، مجدالدوله از سلطان محمود غزنوی کمک خواست و سلطان به ری آمد اما ، به جای کمک به مجدالدوله ، او را دستگیر کرد به خراسان فرستاد .
در شیراز ، میان بازماندگان عضدالدوله اختلاف پدید آمد . شرف الدوله برچشم برادرش صمصام الدوله میل کشید و دربغداد ، به نام بهاءالدوله خطبه خواندند . سرانجام ، صمصام الدوله به دست دیلمیان کشته شد و بهاءالدوله خلیفه عباسی را دستگیرکرد و قادربالله را به جای او نشاند و فارس و خوزستان و کرمان را تسخیر کرد . پس از درگذشت او درسال 403 ق میان پسرانش ، سلطان الدوله ، جلال الدوله ، ابوالفوارس و شرف الدوله ، اختلاف افتاد و کار به جنگ و جدال کشید که سرانجام ، ابوالفوارس به سلطان محمود غزنوی پناهنده شد .
اختلاف بازماندگان آل بویه و پیشرفت های چشمگیر غزنویان و سلجوقیان وضع حکومتی این سلسله ایرانی و استمرارآن را به مخاطره افکند .
ابوکالیجار در سال 440 ق مرد و پسرش ابونصرخره فیروز به نام الملک الرحیم به جای او نشست و به خوزستان و فارس لشکر کشید . اما ، طغرل سلجوقی در سال 447 ق ، وارد بغداد شد و الملک الرحیم را دستگیر کرد .
ابوجعفربن دشمن زیار (پسرخال مادر مجدالدوله دیلمی) که او را بدین سبب ابن کاکویه می خواندند ، به فرمان مجدالدوله در اصفهان حکومت داشت و اندک اندک قدرتی فراهم آورد و ملقب به علاء الدوله شد . ابن سینا حکیم بزرگ ایران مدت ها وزارت او را برعهده داشت . در جنگ با مسعود غزنوی ، علاءالدوله شکست خورد و خزانه او به غارت رفت . پس از مرگ او در سال 434 ق ، فرامرز (ظهیرالدین ابومنصور ) به جای او نشست و تا سال 443 ق کم و بیش قدرتی داشت و سرانجام به طور کامل مضمحل شد .
افزون برسلسله ها و خاندان های یاد شده ، سلسله های دیگری چون خوارزمشاهان (غیرازسلسله خوارزم شاهیان مشهور) امیران چغانی ، فریغونیان ، روادیان ، شدادیان ، شروانشاهان ، ملوک شبانکاره و شاهان غرجستان ، امیران غور و جز اینها در نواحی مختلف ایران زمین حکمرانی داشتند که پاره ای ازآن ها در حمله ترکان ، خاصه سلجوقیان ، از میان رفتند و برخی پس از حمله مغول ناپدید شدند .

 

5. سلسله های ترک نژاد
ترکان در شمال ایران زمین ، از مرزهای مغولستان و چین تا دریای سیاه از قرن ششم میلادی نامبردار بوده اند . این جامعه به علت گستردگی جغرافیایی به شمالی و جنوبی و از لحاظ سیاسی و حکومتی به شرقی و غربی (خانات ترکان شرق ، خانات ترکان غرب ) تقسیم شده اند . ترکان غربی همسایگان ایران به شمار رفته اند و از دو جانب شرقی و غربی دریای خزر با این کشور برخوردهایی داشته اند با گسترش اسلام در خراسان و ماوراءالنهر ، ترکان با اسلام کم و بیش آشنایی پیدا کردند و با روی کارآمدن سامانیان ، به سبب حضور نظامیان ترک ، اندک اندک شرایط ورود آنان به ایران از ناحیه شرقی دریای خزر فراهم شد . نخستین سردارترک درلشکر سامانیان البتکین بود که به غزنه رفت و به حکومت پرداخت وپس از او دامادش سبکتکین در سال 366 ق جانشین او شد و سلسله غزنویان را پدید آورد و در سال 387 ق ، هم زمان با حکمرانی پسرش محمود در نیشابور ، چشم از جهان فرو بست .
محمود پس از کنارگذاشتن برادرش اسماعیل با لقب « سلطان » و «یمین الدوله » بر اریکه قدرت نشست و به تدریج برخراسان و سیستان مسلط شد و چند نوبت به هندوستان حمله کرد و درسال 407 ق خوارزم را نیز تصرف کرد ، و در سال 416 ق معبد سومنات را ویران کرد . ری را نیز زیر فرمان خود درآورد با آن که علم دوست و شاعر پرور بود ، اما کتابها و رسائل معتزله و شیعی را آتش زد و نسبت به « رافضیان » تعصب زیادی داشت . چنان که گفته است :
« بدین خلیفه خرف شده بباید نبشت ، که من از بهر عباسیان انگشت در کرده ام در همه جهان و قرمطی می جویم و آنچه یافته آید و درست گردد بردارمی کشند» (بیهقی ، 1336 ، ص 183 ) .
او در سال 421 ق درگذشت و پسرش محمد ، بنابر وصیت محمود ، جانشین پدر شد اما برادرش مسعود بر او شورید و زمام امور را دردست گرفت . در این زمان سلجوقیان قدرت یافتند و پاره ای از شهرهای شرقی ایران را تسخیر کردند . او در فتنه های داخلی لشکریانش ، در سال 432 ق کشته شد و دوباره برادرش محمد به سلطنت رسید ، پس از مدتی مودود پسر مسعود به خون خواهی پدر برخاست و قدرت را به دست گرفت ، اما سلجوقیان پیشروی می کردند و گویی زمان غزنویان به سررسیده بود . در سال 441 ق مودود به مرض قولنج از دنیا رفت و جانشینان او نیز ، یکی پس از دیگری ، به قدرت ظاهری رسیدند ، اما زمانه به هیچ روی با آنان دمساز نبود . و سرانجام لشکریان سلجوقی در دندانقان مرو برآنان پیروز شدند و سلسله جدیدی از ترکان به حاکمیت رسیدند و به قول مسعود غزنوی « به مرو گرفتیم و هم به مرو برفت » ( همان ، ص 639 ) .
طغرل در سال 431 ق وارد نیشابور شد و به نام او خطبه خواندند . سلجوقیان ، خوارزم و گرگان و طبرستان را تصرف کردند و تا مرزهای روم پیش رفتند . امپراتور روم به ناچار از در صلح درآمد . در این زمان اصفهان از حیطه قدرت علاءالدوله خارج شد . ری پایتخت سلجوقیان گردید . در سال 446 ق آذربایجان را هم تصرف کردند . دختر خلیفه قائم بامرالله به نکاح طغرل رضایت داد و در سال 455 ق این پادشاه دلیر در ری چشم از جهان فروبست و آلب ارسلان پسرعم او به قدرت رسید و خواجه نظام الملک را برمسند صدارت نشاند و در سال 458 ق ملکشاه به ولیعهدی برگزیده شد .
جنگ آلب ارسلان با رومانوس امپراتور روم ، از وقایع مهم تاریخی آن عصر است که درآن سلجوقیان پیروز شدند و امپراتور را که اسیر شده بود ، سپاهیان اسلام ، به دستور آلب ارسلان آزاد کردند . در جنگ دیگری که در سال 465 ق در ماوراءالنهر رخ داد . آن پادشاه عاقل و عادل و کریم زخمی سخت برداشت و پس از چند روز درگذشت و پسر جوانش ملکشاه جانشین اوشد و پس ازسرکوبی بسیاری از شورش های داخلی و خاندانی ، در سال 480 ق به بغداد رسید و دخترش را به عقد خلیفه عباسی المقتدی در آورد . در همه لشکرکشی ها و اداره امور کشور رأی و درایت خواجه نظام الملک ، وزیر فرهنگ دوست و دانش پرور او ، کارساز بود ، اما او در سال 485 ق به دست فداییان اسمعیلی ، نزدیک نهاوند ، به قتل رسید و یک ماه بعد ازآن ملکشاه نیز رخت بربست و زوال دولت سلجوقیان اندک اندک آغاز شد . تا سال 498 ق جنگ فرزندان ملکشاه با یکدیگر ، که تحریکات درباریان و لشکریان و بانوان حرم در آن دخالت بسیار داشت ، شیرازة سلطنت را متزلزل کرد . در سال 511 ق سلطان محمد بن ملکشاه غیاث الدین از دنیا رفت وپسرش محمود به جانشینی او انتخاب شد ، اما نتوانست در برابر عم خود سنجر قد علم کند و پس از آن که مغلوب شد ، با دختر او ازدواج کرد و تنها به حکومت عراق عجم و عراق عرب قناعت کرد . سنجر قریب 41 سال سلطنت کرد . در زمان او غوریان و خوارزمشاهیان قدرت یافتند و قراختاییان کاشغر نیز در شرق سرزمین های سلجوقیان سربه مخالفت برداشتند . سنجر برآنان غلبه کرد و سراسر منطقه گسترده آسیابی را زیر فرمان درآورد . به طوری که به راستی ، « از حلب تا کاشغر میدان سلطان سنجر » بود ، اما در جنگی با غزها اسیر شد و پس از استخلاص در سال 552 ق چشم از دنیا فروبست . سلجوقیان در نقاط مختلف ایران حکومت های کم و بیش مستقلی داشتند . در عراق محمود بن ملکشاه تا سال 525 ق بر اریکه قدرت بود و پس از او طغرل بن محمد بن ملکشاه تا 529 ق حکمرانی کرد وپس از او مسعود به سلطنت رسید که با خلیفه عباسی مستر شد نبرد آغازید و در سال 547 ق در همدان درگذشت و برادرزاده اش ملکشاه بن سلطان محمود جانشین او شد و به همین سان دیگر سلجوقیان عراق بر مسند قدرت ظاهری نشستند و سرانجام در سال 590 ق حکومت آنان منقرض شد .
سلجوقیان کرمان هم تیره دیگری بودند که از سال 433 ق به فرمان طغرل بی

دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخ ایران

تحقیق آماده درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام با عنوان اهل بیت - word

اختصاصی از فی ژوو تحقیق آماده درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام با عنوان اهل بیت - word دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق آماده درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام با عنوان اهل بیت - word


تحقیق آماده درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام با عنوان اهل بیت - word

موضوع تحقیق: اهل بیت

" نام درس: تاریخ تحلیلی صدر اسلام "

 

با فرمت قابل ویرایش word

تعداد صفحات:  33 صفحه

تکه های از متن به عنوان نمونه :

 

    تمام مسلمانان هم بر دوست داشتن خویشان و فرزندان صالح پیامبر (ص) و بزرگداشت آنان، اتفاق نظر دارند و هم در اعتقاد به قداست‏خویشاوندان او که در زمان پیامبر (ص) مى‏زیستند.و معتقدند میان آن که مسلمانى،پیامبرش را دوست‏بدارد ولى خویشان و فرزندان محبوب او را دوست نداشته باشد،تناقض وجود دارد.

    در حقیقت‏بزرگان صحابه با دوستى خویشان شایسته پیامبر (ص) به خدا تقرب مى‏جستند، حتى با دوستان کسانى که از خاندان ویژه آن حضرت هم نبودند.تاریخ زندگى خلیفه دوم خود گواه است که او در خشکسالى نماز باران مى‏خواند و پس از زارى به هنگام نیایش دست عباس بن عبد المطلب را مى‏گرفت و بلند مى‏کرد و مى‏گفت:«عموى پیامبرت را نزد تو شفیع آورده‏ایم تا خشکسالى را از ما بزدایى،و با باران رحمتت ما را سیراب فرمایى.»و آن قدر نیایش کردند تا باران همه جا را سیراب کرد و آسمان روزها[از ابرها]پوشیده شد (1) .

    خلیفه هنگامى به چنین کارى دست زد که بسیارى از اصحاب حاضر در نماز،هم در اسلام آوردن و هم در هجرت کردن بر عباس پیشى داشتند.زیرا که عباس آخرین مهاجر پیش از فتح مکه بود.او هنگامى که پیامبر (ص) در راه مکه بود،هجرت کرد،عباس نه از پیکارگران بدر،و نه از مبارزان نبرد احد است.بنابراین درباره فرزندان وخاندان ویژه پیامبر (ص) و کسى که پیش از دیگران اسلام آورده بود،و بیش از همه آنها به پیامبر (ص) نزدیکتر بود،و در دانش و آگاهى فزونتر و نبرد و فداکاریشان بیش از دیگران بود،چه تصورى دارید؟

رهبران مذاهب چهارگانه،خاندان پیامبر را (ص) گرامى مى‏داشتند و با دوستى امامان (ع) از فرزندان وى،به پیامبر (ص) تقرب مى‏جستند.امام مالک و امام ابو حنیفه با همه بزرگیشان امام جعفر صادق (ع) را بزرگ مى‏داشتند و از او کسب علم مى‏کردند و جرعه‏نوش دریاى دانش او بودند.

    این موضعگیرى مثبت از سوى بزرگان اسلام در مقابل اعضاى خاندان فرخنده پیامبر (ص) برخاسته از تعالیم پیامبر (ص) و بلکه از قرآن مجید است،و مورد تاکید قرار گرفته است.چرا که پیامبر (ص) به ما دستور داده است تا به هنگام درود فرستادن به او،نام خاندانش را نیز همراه با نام خجسته،وى بیاوریم.اکنون که انجام چنین کارى بر ما واجب است پس باید آنان را دوست‏بداریم و نیز از ایشان کسب معارف کنیم،و در دلهایمان آنان را در مقامى پس از پیامبر (ص) و در جایگاهى نزدیک به او جاى دهیم.
    
    البته خداوند بزرگ به ما امر فرموده است تا بر پیامبرش درود فرستیم و در کتاب حکیمش فرموده است:
    «همانا خداوند و فرشتگانش بر پیامبر (ص) درود مى‏فرستند.اى کسانى که ایمان آورده‏اید شما هم درود و سلام مخصوص بر او بفرستید.» (سوره احزاب آیه 57) پس از نزول این آیه مسلمانان راجع به چگونگى درود فرستادن بر پیامبر،از آن حضرت پرسیدند.حضرت به آنان تعلیم داد چه چیزى را بگویند تا این واجب قرآنى را ادا کرده باشند بخارى،مسلم،ترمذى،ابن ماجه و نسایى از کعب بن عجره نقل کرده‏اند که او و جمعى دیگر از پیامبر خدا (ص) درخواست کردند به آنان بیاموزد که هنگام درود فرستادن به او چه بگویند،پیامبر (ص) در جواب فرمود:«بگوئید:بار خدایا بر محمد و خاندان محمد درود فرست چنان که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى،براستى که توستوده بزرگوارى،خداوندا!بر محمد و خاندانش مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى،همانا تو ستوده بزرگوارى‏» (2) .
    بخارى از ابو سعید خدرى روایت کرده است که پیامبر-در حالى که به درخواست کنندگان تعلیم مى‏داد که چگونه بر او درود فرستند،فرمود:«بگویید:بار خدایا بر محمد (ص) بنده و فرستاده‏ات درود فرست چنان که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى.و بر محمد و بر خاندان محمد مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى‏» (3) .

    مسلم از ابو مسعود انصارى روایت کرده است که پیامبر در مجلس سعد بن عباده در حالى که به او تعلیم مى‏داد که چگونه بر او درود فرستد،فرمود:«بگویید:بر محمد و خاندان محمد درود فرست،همان گونه که بر خاندان ابراهیم درود فرستادى،و بر محمد و بر آل محمد مبارک گردان چنان که بر خاندان ابراهیم در میان جهانیان برکت دادى،براستى تو ستوده بزرگوارى‏» (4) .

    نسایى از طلحه به دو طریق نقل کرده است که کسانى از پیامبر خواستند تا چگونگى درود فرستادن بر او را به آنان بیاموزد،پیامبر در حال آموزش فرمود:«بگویید:بار خدایا بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست چنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم درود فرستادى،براستى که تو ستوده بزرگوارى،و بر محمد و بر خاندان او برکت ده همان گونه که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم برکت دادى همانا تو ستوده و بزرگوارى‏» (5) .

    ابن ماجه از عبد الله بن مسعود روایت کرده است که پیوسته او به مسلمانان مى‏آموخت که‏موقع درود بر پیامبر بگویند:«...خداوندا!بر محمد و بر خاندان محمد درود فرست چنان که بر ابراهیم و بر خاندان ابراهیم درود فرستادى که تو ستوده بزرگوارى.بار خدایا!بر محمد و آل محمد مبارک گردان چنان که بر ابراهیم و خاندان ابراهیم مبارک گردانیدى براستى که تو ستوده بزرگوارى‏» (6) .

    این احادیث گواهى مى‏دهند که پیامبر مسلمانان را مامور کرده است تا هر گاه بر او درود مى‏فرستند بر خاندان او هم درود فرستند،و این که درود فرستادن بر آنان متمم درود بر اوست.چه این درود فرستادن بر وى به هنگام اداى نمازهاى یومیه و یا خارج از نماز باشد.و مسلمانان،پیوسته در نمازهاى یومیه‏شان بر خاندان پیامبر درود مى‏فرستاده‏اند چنان که بر خود پیامبر درود مى‏فرستاده‏اند.
    هنگامى که پیامبر (ص) به پیروان خود دستور مى‏دهد تا بر خاندان او درود فرستند چنان که بر خود او درود مى‏فرستند.در حقیقت این دستور را از جانب خداى بزرگ صادر مى‏کند، چه او پیامبرى است که از روى هوا سخن نمى‏گوید،بویژه آنگاه که به مسلمانان امور دینى‏شان را مى‏آموزد.
    زمانى که خدا و رسولش مسلمانان را مامور مى‏کنند تا بر خاندان محمد درود فرستند همان گونه که بر شخص محمد (ص) درود مى‏فرستند، (و چه بسا که مسلمانان به هنگام سخن گفتن یا خطبه خواندن و یا نوشتن،صلوات مى‏فرستند.) به این خاندان شرافت‏بخشیده و منزلت ایشان را از مقام همه مسلمانان بالاتر برده است و در رتبه‏اى بعد از رتبه پیامبر و نزدیکترین افراد به او در ارج و مقام قرار داده است....

 

و.......


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق آماده درس تاریخ تحلیلی صدر اسلام با عنوان اهل بیت - word

پایان نامه جریان های اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی

اختصاصی از فی ژوو پایان نامه جریان های اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

پایان نامه جریان های اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی


پایان نامه جریان های اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی

این فایل در قالب ورد و قابل ویرایش در 195 صفحه می باشد.

 

بخش اول

کلیات

فصل اول: مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی                     1

فصل دوم: کلیاتی در تاریخنگاری دوره پهلوی                           13

 

بخش دوم

جریانهای اصلی تاریخنگاری در عصر پهلوی

فصل اول: جریان شرق شناسی

شرق شناسی و دیرینه آن                                  33

ایران شناسی و ایران شناسان مهم                              41

سیاست شرق شناسی- سیاست ایران شناسی                          50

روش سیاسی و رهیافت تاریخنگاری لمبتون                             61

 4-I- نقش سیاسی لمبتون در ایران                                 64

الف- همزیستی مسالمت آمیز: توده ای نفتی – توده ای روسی            66

ب- لمبتون و قحطی نان                                   75

ج- میس لمبتون                                          80

د- میس لمبتون و کودتای 28 مرداد                              86

 

فصل دوم: جریان ناسیونالیستی

کارنامه فرهنگی                                         103

1- تاریخنگاری محتاط                                         103

2- ناسیونالیستی محافظه کار                             111

بخش سوم

جریان آکادمیک

بررسی و نقد تاریخنگاری اقبال                                  118

 

بخش چهارم

جریان مارکسیستی

جریان مارکسیستی                                           130

فصل اول: زمینه های تاریخی پیدایش مارکسیسم                          132

فصل دوم: اندیشه های اساسی مارکس در باب تاریخ                       132

  الف- حتمیت تاریخی، پیروزی پرولتاریا: الغای مالکیت خصوصی و الغای دولت  139

فصل سوم: تاریخچه ورود اندیشه مارکسیستی به ایران                    142

فصل چهارم: تاریخنگاری مارکسیست، لنینیستی در ایران (انجماد و انحراف)                 155

     الف- علمی بودن تاریخ                                            158

     ب- سیر تاریخ ایران                                          159

     ج- شخصیت در تاریخ                                           163

     د- عدم بی طرفی در نگارش تاریخ                                         164

     هـ- سبکی برانگیزنده- موضوعی واحد                                 165

 

بخش پنجم

نتیجه گیری کلی

نتیجه                                                     169

فهرست منابع                                                     184

 

فصل اول

«  مختصری از تاریخنگاری در ایران تا عصر پهلوی »

     نتیجه می گوید: « نخستین بار ایرانیان تاریخ را درک کردند و آن را به دورانهای مختلف تقسیم کردند» و هرودوت تاریخ خویش را چنین آغاز می کند: «به روایات ایرانیان بهترین تاریخ شناسان هستند….»[1].

     غرض از نقل دو قول مذکور این بود که در آغاز، علم تاریخ در بیشتر کشورهای شرق و غرب، علمی ناشناخته بود و فقط در ایران وقایع روزانه در بار و رویدادهای کشور را در روزنامه ها، آیین نامه ها، خداینامه ها، تاج نامه ها، سالنامه ها و شاهنامه ها می نوشتند. اما این بدان مفهوم نیست که در آن دوره، تاریخنگاری به مفهوم امروزین رواج داشته است، بلکه بر عکس در ایران عصر باستان تاریخنگاری اهمیت زیادی نداشت و حتی یک اثر تاریخی واقعی که متعلق به این دوره باشد در دست نیست.

     اشپولر می گوید: « در میان نوشته های جوامع زردشتی بعد از اسلام و در میان آثار فارسیان هند (پناهندگان زردشتی سال 98/717) هیچ اثر واقعی تاریخی، چه از ریشه قبل از اسلامی و چه بعد از اسلامی دیده نمی شود. »[2]

     وی پس از ذکر تاریخچه ای از تاریخنگاری اعراب قبل و بعد از ظهور اسلام، نتیجه می گیرد که بنابر این در بان عربی نوعی تاریخنگاری وجود داشت که در زبان فارسی دیده نمی شده است و همین امر دلیلی بوده برای اینکه ایرانیان، آثار تاریخی شان را به زبان عربی بنویسند[3]  همچنانکه تاثیر زبان عربی در جهان اسلام و ضرورتی که ایرانیان برای حفظ تماس خودشان با دنیای عرب احساس می کردندن، می تواند دلایل دیگر این رویکرد در عرصه تاریخنگاری باشد.

     درست است که شعر و تاریخ در اعراب، عمری دیرینه داشته ولی نوشته هرودوت، پدر تاریخ را که بی شک با تاریخ ایران و ملل مختلف آشنایی کامل داشته است را نیز نباید با بی اعتنایی برگزار کرد.

     به هر حال با ورود اعراب به ایران نیز تاریخنگاری ایرانی دستخوش دگرگونی چدی نشد و رشدی کیفی نکرد. با ظهور سلسله های ایرانی نژاد که گسترش زبان فارسی و تکامل فرهنگی را در پی داشت، تاریخنگاری ایرانی نیز ایجاد شد و تاریخ طبری در عصر سامانیان که یک «سلسله ایرانی نژاد» بود به فارسی ترجمه شد. بلافاصله بعد از ترجمه تاریخ طبری به فارسی (در حدود سال 352/963) سلسله های ترک نژاد در اکثر ولایات ایران به حکومت رسیدند. آنها که سرسپردگان مذهب تسنن به شمار می رفتند و ارثان فرهنگی سلسله های ایرانی نژاد شدند. بزرگترین سلطان سلسله غزنوی یعنی سلطان محمود، حامی فردوسی و از جمله طرفتداران واقعی تسنن اسلامی در دره سند محسوب می شد. مقارن روی کار آمدن سلجوقیان در قرن پنجم، سه نوع تاریخنگاری در ایران قابل شناسایی است. تاریخنگاری اسلام شمولی، تاریخنگاری محلی و تاریخنگاری سلسله ای.

     سلجوقیان علاقمند بودند که فرهنگ ایرانی را اقتباس نمایند و سعی می کردند که نژاد تورانی خود را فراموش کرده و در عمق ایرانیت فرو روند. ترکان پیروز زبان فارسی را به صورت دومین زبان فرهنگی جهان اسلام مسجل کردند ولی در عرصه تاریخنگاری جز تعداد زیادی از ترجمه های متون تاریخی که در واقع روایاتی از شرایط زندگی ایرانیان بودند، چیز چندانی تولید نکردند، دامنه تاریخنگاری این عصر محدود و تنگ و محصولات تاریخنگاری فارسی در زمان حکومت سلاجقه و خوارزمشاهیان، بی نهایت کمتر است.[4]

     تحولات تاریخنگاری فارسی اما در حوالی ایلغار مغول در سال 616/1220 و بعدها در سال 654/1256 رخ نمود. این لشکر کشی برای مردم شرق یعنی ماورءالنهر خراسان مصیبت بار بود، اکثر دهقانهای ایرانی از بین رفتند و طبقه دهقان هم نفوذ خود را از دست داد.

     مغولان با تاکید بر مذهب و فرهنگ خود، چندین دهه سنتهای ملی و فرهنگی شان را حفظ کردند و این در حالی بود که ایرانیان نیز برای احیاء زبان و فرهنگ ایرانی بیکار ننشستند. در عرصه تاریخنگاری این دوره، دو مورخ برجسته یعنی عطاملک جوینی و رشید الدین فضل الله همدانی ظهور کردند که اولی به سبک پیچیده و مصنوع و دومی به سبک ساده و صریح می نوشت، هر دو مورخ مذکور به روش تاریخنگاری اعراب آشنا بودند و در آثار آنان می توان درک عمیق، فهم تاریخی و توجه به مسایل اجتماعی و اقتصادی را مشاهده کرد.

     در یک جمع بندی کلی می توان گفت که علی رغم ضعف هایی که تاریخنگاری ایرانی از سده سوم تا هشتم، دچار آن بود، فن تاریخنویسی به طور کلی پیشرفت کرد و در بعضی زمینه ها آثار نوی را عرضه نمود و حتی جهش های بسیار مترقی داشت. از لحاظ وقعه یابی و واقع بینی، برخی از مورخین روش نقد علمی درست را به کار بردند، برخی به تحلیل و تعلیل حوادث پرداخته، نتیجه گیری تاریخی نمودند و مورخان دیگری به موضوعات اجتماعی و اقتصادی توجه داشته اند، اما به جریانهای اصلی تاریخ پی نبرده اند. در هر حال در آن دوره تاریخ نویسان ایرانی از همقطاران فرنگی خود که غرق در جهالت نصرانیت بودند، فرسنگ ها جلو بودند.[5]

     به لحاظ روش شناسی نیز تا این زمان دو رویکرد قابل شناسایی است، نخست رویکرد جزء گرایانه یا تجزیه ای که ویژگی اصلی آن تجزیه زمانی و مکانی پیکر تاریخ بشر به اتم های حوادث، اندیشه ها، اختراعات و غیره است. در این مشرب، گذشته ، با پلوی هم قرار دادن این واحدهای تاریخی و از تجمع آنها تشکیل می گردد. تواریخی مثل تاریخ طبری از این دست است. در این تاریخ یکایک وقایع به یکدیگر پیوند داده شده اند. اما در آنها، نویسنده به ترسیم نقش کلی و چشم انداز عمومی تاریخ خویش نپرداخته است. دوم، نگرش کل گرایانه که در آن اقوام و ملتها، پیکر های زنده ای هستند که مثل هر ارگانیسم زنده دیگری دارای مراحل پیایی، رشد، پیری و زوال می باشند. در این زمینه تاریخ کسانی چون ابن مسکویه، فیلسوف و مورخ ایرانی سده چهارم هجری را می توان از تاریخ نگاران کل گرای به شمار آورد. وی مانند اخوان الصفا، از اندیشمندان دانشنامه نویس سده چهارم هجری، گونه ای قانونمدی برای جوامع و دولتها قایل شده است. ابن مسکویه در چشم انداز تاریخی جوامع به جستجوی علل رفتار جوامع (ظهور–  ترقی–  انحطاط و فتور) می رود.[6]

     ابن خلدون نیز مانند اخوان الصفا، ابن مسکویه، فارابی و بسیاری از پیشینیان دیگر جوامع و دولتها را ارگانیسم زنده ای می پندارد و برای آنها مراحل پیدایی – رشد، پیری و زوال قائل      می شود. نظر وی بر آن است که دولتها (عوامل کنترل کننده جوامع) همانند مردم عمر طبیعی دارند که پس از طی آن دوره به پیری می رسند و دچار انحطاط و نیستی می گردند.[7]


 


دانلود با لینک مستقیم


پایان نامه جریان های اصلی تاریخ نگاری در دوره پهلوی

دانلود مقاله تاریخ چسیت

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله تاریخ چسیت دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

 

 

تاریخ و تعریف آن

 

واژه «تاریخ» ( History ) از زبان یونانى گرفته شده و هرودوت (هرودوتوس Herodotus ) مُبدع و «پدر تاریخ» شناخته شده است. تاریخ، از نظر هرودوت، به معناى مطالعه و یا بررسى روزگاران گذشته است. البته چیستى تاریخ از پرسش هایى است که تاکنون پاسخى جامع، دقیق و مورد اتفاق نداشته، همه تعریف هاى آن با ایراد یا انتقادهایى رو به رو بوده است; زیرا گروهى معناى تاریخ را بس گسترده دانسته، احوال گذشته جهان و حتى پدیده هایى که انسان در آن مؤثر نیست، موضوع آن به شمار مى آورند; دسته اى آن را به وقایع مشهور و حوادث روزگار پادشاهان و دولت ها محدود مى کنند و جمعى مشخص ساختن احوال انبیا، ائمه (علیهم السلام) ، فرمانروایان، وزیران و حوادث بزرگى مانند جنگ ها و فتوحات بر حسب زمان را معناى اصطلاحى تاریخ مى دانند ابن خلدون، مورخ بزرگ، تاریخ را دانشى سرچشمه گرفته از حکمت و بیان گر سرگذشت ملت ها، سیرت پیامبران و سیاست پادشاهان مى داند با در نظر گرفتن دو عنصر موضوعى تاریخ یعنى «انسان» و «زمان»، مى توان گفت: تاریخ مجموعه اى از اطلاعات خام یا تحلیل شده درباره گذشته انسان ها است که امورى چون نقل و تحلیل هدایت، گمراهى، تکامل، انحطاط، پیروزى، شکست، خوشبختى یا بدبختى ملت ها را در بر دارد. از آن جا که هر یک از تعریف هاى یادشده بُعد خاصى از تاریخ را بیان مى کند و از جهتى با اشکال جامع یا مانع نبودن رو به رو است و نیز به دلیل گسترده شدن مسائل مربوط به تاریخ، برخى از اندیش مندان، علوم مربوط به تاریخ را تقسیم کرده، براى هر قسم تعریفى خاص ارائه کرده اند. فیلسوف شهید مطهرى(ره) تاریخ را یکى از منابع معرفت انسانى دانسته، علم تاریخ را به دو بخش نقلى و علمى تقسیم مى کند و قواعد استنباطى تاریخ علمى را به حال و آینده قابل تعمیم مى داند.
تاریخ نقلى
تاریخ نقلى علم به وقایع و حوادث سپرى شده و آگاهى از اوضاع و احوال گذشتگان مى باشد. زندگینامه ها، فتحنامه ها و سیره ها، از این مقوله است. علم تاریخ در این معنا، به یک سلسله امور جزئى و فردى مربوط است; و در واقع علم به «بودن»هاست; چرا که به گذشته تعلق دارد.
تاریخ علمى
تاریخ علمى یعنى مطالعه، بررسى و تحلیل وقایع گذشته و استنباط قواعد و سنت هاى حاکم بر زندگى گذشتگان. در واقع محتواى تاریخ نقلى ـ حوادث و وقایع گذشته ـ «مبادى» و مقدمات این علم شمرده مى شود و براى استنباط قوانین کلى و عمومى و کشف طبیعت حوادث تاریخى و روابط علّى و معلولى آن ها سودمند است

 

فایده تاریخ
شاید از خود پرسیده باشید آشنایى با انبوه نام ها، حوادث، فراز و نشیب ها، طلوع و افول ها و عملکرد نیاکان و دیگر انسان ها در زندگى روزمره و شکل گیرى زندگى آینده ما چه نقشى دارد؟ اگر بپذیریم هر حادثه اى مولود علت یا علت هاى پیش از خویش و نیز دست کم انگیزه سلسله حوادث بعدى است، بدین نتیجه مى رسیم که زندگى ملت ها چون رشته اى دراز است و مجموع انسان هاى یک عصر تنها یکى از مهره هاى آویخته بدین رشته به شمار مى آید. استوارى و نااستوارى هر مهره به چگونگى پیوند آن به مهره پیشین و پسین وابسته است. پس زندگى مردم یک عصر در هر کشور از زندگانى گذشتگان و آیندگان جدا نیست و براى یافتن علت حوادث نامطلوب و راه رویارویى با آن ها، باید به تحقیق در گذشته ملت ها پرداخت تاریخ نه مایه سرگرمى بلکه نوعى پل ارتباطى میان نسل هاى متوالى بشر براى دستیابى به تجربه ها و اندوخته هاى پیشینیان است. مطالعه تطبیقى و تحلیلى تمدن هاى گوناگون، کوشش براى یافتن رابطه اى علّى میان حوادث زنجیره اى تاریخ و دقت در آنچه براى انسان ها رفته است، سرمایه مناسبى است که مى تواند انسان را در پى ریزى یک زندگى سالم و خردمندانه یارى دهد. افزون بر این، بررسى تاریخ پاسخى مثبت به آرزوهاى همیشگى انسان است که اصرار دارد از خود و دیگران آگاهى حاصل کند، (3) علل و انگیزه ظهور و سقوط تمدن ها را بشناسد، حق را از باطل تمیز دهد و با راه تکامل و سعادت دنیوى و اخروى خود آشنا شود. بنابراین، مصلحان بزرگ و انسان هاى متعالى در تجربه هاى انسانى تاریخ دقت مى کنند و در بهره گیرى از آن مى کوشند. امام على (علیه السلام) به فرزندش امام حسن (علیه السلام) و همه انسان ها مى فرماید: فرزندم، هر چند من عمر همه کسانى را که پیش از من زیسته اند، سپرى نکرده ام; ولى در اعمال همه آن ها نگریسته، در اخبارشان اندیشیده ام. براى شناخت تاریخ آنان چنان در آثارشان به تفکر پرداخته ام که چون یکى از آنان شده ام. به سبب آگاهى از سرگذشت آنان، گویا با همه آن ها، از اولین فرد تا آخرین شان زندگى کرده، زلال و پاکى زندگانى آنان را از تیرگى هاى آن و نفع و سودمندى اش را از زیان آن بازشناخته ام. خداوند متعال در بیش تر سوره هاى قرآن به بیان سرگذشت انبیا و ملت هاى پیشین پرداخته است. در مکتب اسلام، (6) تجربه پیشینیان چنان اهمیت دارد که خداوند به پیامبرش فرمان مى دهد در راه اعتلاى کلمه توحید و رستگارى و هدایت بندگان از تاریخ استفاده کند
اعتبار و ارزش داده هاى تاریخ
گروهى به علم تاریخ و داده هاى آن بسیار بدبین و بى اعتمادند. اینان علم تاریخ را نورى ضعیف مى دانند که در مسیر ناهموار زندگى کم تر مى توان بدان اعتماد کرد دشوارى ارزیابى دقیق علل رفتارها، روابط علّى و معلولى آن ها (در تاریخ علمى)، هم چنین مشکل تاثیر بسیار غرض ها، تعصب ها، منافع و اهتمام خودکامگان و سیاستمداران به تدوین تاریخ، این بدبینى را دو چندان کرده است. به عقیده بیش تر محققان، نگاهى چنین بدبینانه نسبت به شناسنامه تمدن ها واقع بینانه نیست; (3) زیرا اولا ماهیت برخى از وقایع به گونه اى است که امکان تحریف و دروغ در آن ها راه ندارد; و ثانیاً نمى شود همه افراد بشر را متهم کرد که «همیشه»، مطابق منافع و خواسته هاى خود، حوادث را ثبت و نقل کرده اند. (4) نگاه عبرت آموز و مثبت امام على (علیه السلام) به تاریخ بر درستى این دیدگاه گواهى مى دهد. امام على علیه السلام مى فرماید: پیمان و شخصیت خود را در گرو آنچه مى گویم قرار مى دهم و ضمانت آن را به عهده مى گیرم، بى گمان هرکس به روشنى از پیش آمدهاى تاریخى و فرجام بد امت ها در گذشته عبرت گیرد، پیوسته آن ها را در نظر داشته باشد، ژرف در آن ها بنگرد و قوانین و نوامیس حرکت جوامع را از آن حوادث دریابد، واقع بینى و پروادارى او را از غلتیدن در جایگاه هاى شبهه ناک و هلاکت بار باز مى دارد.
فلسفه تاریخ
در بحث از فلسفه تاریخ بشر، حقیقت و علت وجودى و نتایج رویدادها و تحولات تاریخ بررسى مى گردد و گذشته بشر چراغ راه آینده اش قرار مى گیرد مقصد و شیوه حرکت تاریخ، محرک و منازل برجسته مسیر حرکت آن (فلسفه نظرى تاریخ)، نقاط ضعف و قوت علم تاریخ، قانون مندى تاریخ، اصول حاکم بر آن و روش هاى پژوهش تاریخ (فلسفه علم تاریخ) بخشى از مسائلى است که در فلسفه تاریخ مورد بحث و بررسى قرار مى گیرد. هرچند اندیشه حرکت تاریخ و بحث درباره روح، اراده، قانون، مبدأ و مقصد آن و... پیشینه اى دیرین دارد و به افلاطون (428 ـ 347 ق. م) و «اگوستین» قدیس، متکلم و مجتهد کلیسا (430 ـ 354 م) منسوب است; ولى بیش تر محققان، دانشمندِ معروف مسلمان عبدالرحمن بن خلدون را پایه گذار تاریخ نگارى تحلیلى و فلسفه تاریخ مى دانند.
اصول و سنن حاکم بر تاریخ
یکى از معانى کلمه «سنت»، راه، روش و رفتارى است که استمرار داشته باشد. این واژه به
همین معنا در زبان عربى و قرآن کریم در مورد خداوند و انسان به کار رفته است. ناگفته پیداست یک سنت واحد مى تواند، از لحاظ نسبتش با «فاعل» به خداى متعال و از لحاظ نسبتش با «قابل» به انسان ها اضافه شود. البته الهى بودن یک سنت به معناى صدور مستقیم و بىواسطه افعال خاص از خداوند نیست; بلکه ممکن است اسباب طبیعى، عادى و یا غیبى در کار باشد. بنابراین، سنن یعنى روش هایى که امور جهان و انسان بر پایه آن ها تدبیر و اداره مى شود. (6) این سنت ها اقسام بسیار دارد; بخشى از آن ها عبارت است از:
اختیار انسان در شؤون اجتماعى و تعیین سرنوشت خویش
هر انسان عاقل و هر جامعه بیدار وقتى که شایستگى موقعیتى را احساس کرده و قدرت حرکت و تکاپو براى وصول به آن موقعیت را در خود دیده است با کمال جدیت حرکت کرده و آن موقعیت را به دست آورده است. بر این اساس، جزئى ترین حرکت ها تا پیچیده ترین پدیده ها ناشى از اختیار انسان و عوامل معین است
سیر صعودى و تکاملى داشتن کاروان بشریت
با همه اختلاف نظرهایى که در تفسیر تکامل، آثار و لوازم آن وجود دارد، امورى چون فلسفه قابل قبول زندگى و آغاز و انجام داشتن و هدف دار بودن نظام آفرینش و مسؤولیت انسان، که هرگز با اختیار منافات ندارد، روند تکاملى زندگى بشر را تأیید مى کند
قرار داشتن اساس شخصیت انسان در متن خلقت او و تکامل و به فعلیت رسیدن تدریجى آن
ارتباط و تأثیر متقابل فرد و جامعه
حاکمیت اصل علیت بر تحولات تاریخى
سنت هدایت انسان ها به وسیله انبیا
امداد الهى به همه انسان هاى مؤمن و غیرمؤمن
البته امداد اهل باطل محدود به حدودى است، ولى امداد اهل حق مرز ندارد.
عوامل محرک تاریخ
هرچند نمى توان همه تغییرات جوامع مختلف در طول تاریخ را تکامل و پیش برنده نامید، ولى سیر متعالى جوامع و زندگانى انسان در مجموع، امرى انکارناپذیر است. عامل پیش برنده تاریخ از مباحث مهم فلسفه تاریخ شمرده مى شود و نظریه هاى گوناگونى درباره
آن ارائه شده است. علامه محمدتقى جعفرى افزون بر 20 نظریه در این خصوص مى شمارد برخى از مهم ترین آن ها عبارت است از:
تاریخ بر پایه نژاد
طبق این نظریه، تنها بعضى از نژادها استعداد تمدن و فرهنگ آفرینى دارند. فقط برخى مى توانند علم، فلسفه، صنعت، هنر، اخلاق و غیره تولید کنند و دیگران صرفاً مصرف کننده اند. کنت گوبینو; فیلسوف معروف فرانسوى، معتقد است نژاد معناى تاریخ را روشن مى کند و براى پیشوایى، خون اصیل است نه هوش

تاریخ بر پایه جغرافیا
طبق این نظریه، عامل سازنده تمدن، فرهنگ و صنعت، اقلیم خاص و محیط طبیعى است. محیط هاى معتدل مغزهاى نیرومند و مزاج هاى معتدل بهوجود مى آورد. منتسکیو، جامعه شناس فرانسوى، معتقد است دلیل مغلوب شدن متعدد اقوام جنوب به دست اقوام شمال، اختلاف آب و هواى این دو منطقه است.
تاریخ بر پایه قهرمانان
بر اساس این نظریه، منشأ تحولات تاریخ در ابعاد مختلف علمى، سیاسى، اقتصادى، اخلاقى و غیره نوابغ اند. تنها نوابغ که افرادى استثنایى اند و از هوش، عقل، ذوق، اراده و ابتکار خارق العاده بهره مى برند، در حرکت چرخ هاى تاریخ تأثیر مى گذارند. سایر مردم مصرف کننده اندیشه آنانند و در پى آن ها حرکت مى کنند. کارلایل، فیلسوف معروف انگلیسى مى گوید: اگر در وجود بشر سودى هست، همانا وجود مردان بزرگ است
نظریه اقتصادى تاریخ
بر اساس این نظریه، عامل اساسى تاریخ در هر عصرى اقتصاد است; زیرا مجموع روابط تولیدى بناى اقتصادى اجتماع را مى سازد و بناى اقتصادى، پایه واقعى روبناهاى قانونى،
سیاسى و غیره است. به اعتقاد کارل مارکس، عوامل اقتصادى در کمین هر حادثه بزرگى نشسته است و غایات و جمله بندى هاى اخلاقى و دینى پوششى بر آن است
گردش چرخ هاى تاریخ بر پایه مشیت الهى
طبق این نظریه، تاریخ جلوه گاه مشیت حکیمانه و حکمت بالغه الهى است. بوسوئه، مورخ و اسقف معروف، معتقد است تاریخ، گستره بازى اراده مقدس الهى است و هر حادثه اى درس عبرتى است که آسمان به زمینیان مى دهد. با توجه به این که نسبت مشیت الهى به همه اسباب و علل متحول و ثابت جهان یکسان است، بحث در این است که مشیت الهى زندگى انسان را با چه نظامى و رازى آفریده که متحول شده است; در صورتى که زندگى جانداران دیگر فاقد آن «راز» است. بنابراین، این نظریه بى ربط است.
نظریه جریان هستى براساس حق وگرایش ذاتى انسان به آن
براساس این نظریه، هرچند باطل نفى نمى شود ولى نسبى و تبعى شمرده مى شود. لذا انسان در عین برخوردارى از آزادى و اختیار، بالفطره گرایش به صداقت، امانت، عدالت و... دارد. حنیف و حق گرا است. لذا در جریان هستى و «سرنوشت نهایى تاریخ» حق پیش برنده و پیروز است.
تفسیر تاریخ بر اساس ابعاد چهارگانه روح انسان (حس کنجکاوى، نیکى، زیبایى و مذهبى);
تکامل تاریخ بر پایه عامل درونى و غرایز
تبیین حرکت تاریخ بر اساس اصطکاک تمدن ها و تلاقى امت ها
نقش ناسیونالیسم و قوم گرایى در تحول و پیش برد تاریخ
نظریه سنخى و یا تیپ شناسى در حرکت تاریخ
نظریه افزایش جمعیت
نظریه حوادث غیرمترقبه جوى و زمینى و عوامل مخفى
نظریه محرکیت فکر و اندیشه
تکامل و پیشرفت تاریخ بر پایه نیازهاى مادى و معنوى انسان
نکته قابل توجه در همه یا بیش تر این نظریه ها تفاوت ننهادن میان شرایط و زمینه هاى مساعد در شکوفایى تمدن و پیشرفت تاریخ و علل سازنده و نیروهاى محرک واقعى تاریخ است. پاى فشارى بر عامل واحد در ساختارهاى اجتماعى و فلسفه تاریخ از آموزه هاى اسلام دور مى نماید. بر اساس این آموزه ها، مى توان مجموعه اى از عوامل درونى (گرایش هاى فطرى بشر چون حق جویى، کمال طلبى) و عوامل بیرونى (نیازهاى اجتماعى و...) را عامل حرکت تاریخ و شکل گیرى فرهنگ ها و تمدن ها به شمار آورد.البته این بیان منافاتى با پیروزى حق در سرنوشت نهایى تاریخ ندارد. چون از نظر قرآن و سایر آموزه هاى اسلامى، تأثیر غلبه ظاهرى و موقت باطل حتى تشکیل حکومت اهل کفر و ظلم در تمدن بشر پذیرفته است، امّا پیروزى نهایى از آنِ حق و طرفداران آن است و آخرین حلقه کمال و سرنوشت نهایى بشر با غلبه حق رقم مى خورد
اهمیّت و ارزش تاریخ اسلام
جوامع چون موجودى زنده اند; هر یک هویتى مشخص دارند و در حرکت خویش از سمت گیرى و کارمایه هاى ویژه خود بهره مى برند. شناسنامه هر ملتى بر اساس «میراث هاى تاریخى»اش شکل مى گیرد. میراث هاى تاریخى و فرهنگى جهان اسلام در واقع حافظه تاریخى ملت هاى مسلمان را شکل مى دهد; پیکر جامعه اسلامى را نیرو و نشاط مى بخشد و سبب پایدارى، استوارى و وحدت جهانى مسلمانان مى شود. بى تردید آگاهى از تاریخ اسلام و بارور نگاه داشتن این میراث فرهنگى در پیروزى انقلاب جهانى اسلام، اثرى بنیادین دارد. تلاش دولت هاى استکبارى در جهت تغییر خط، زبان، آداب و رسوم ملل مسلمان براى از بین بردن همین حافظه تاریخى و خود آگاهى مسلمانان بوده است، زیرا یادآورى روزهاى عظمت و قدرت، مسلمانان زیر سلطه و تحقیر شده را از نیرو و امید برخوردار مى سازد و مکتب شعب ابوطالب و مقاومت حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) در آغاز نهضت، به حرکت هاى اصلاحى و رهایى بخش، درس ایستادگى و نهراسیدن از توطئه ها و محاصره ها مى دهد. افزون بر این:
اثبات مسأله وحى و پیوستگى پیامبرخدا (صلى الله علیه وآله) به منبع لایزال الهى و معجزه جاویدان وى از طریق برخى از بررسى هاى تاریخى قابل تبیین و ارائه است.
آگاهى از رازهاى توفیق بسیار پیامبراکرم (صلى الله علیه وآله) در دگرگون ساختن بنیاد نظام قبیله اى جاهلیت و تبدیل آن به یک حکومت منسجم، پویا و زنده، در پرتو تحقیق در زوایاى پیدا و پنهان گذشته تاریخ اسلام ممکن است.
دستیابى به بخش گسترده اى از مبانى نظرى و سنت عملى پیامبرخدا (صلى الله علیه وآله) و ائمه اطهار (علیهم السلام) در عرصه هاى اجتماعى، سیاسى، اقتصادى و... تنها با ژرف نگرى در آینه حوادث تاریخ و دقت در گفتار و کردار آنان در برخورد با آن حادثه ممکن است.
از آن جا که سرنوشت مردم مسلمان ایران با سرنوشت و فرهنگ این آب و خاک گره خورده و اسلام و ارزش هاى دینى مبنا و رمز ماندگارى این فرهنگ شمرده مى شود، وظیفه ملى ماست که از پیشینه آنچه سرنوشت ملى و میهنى ما بر آن استوار است، آگاهى یابیم.
تاریخ نگارى در اسلام
بذر افکار تاریخى که در قرآن و احادیث پیامبرخدا (صلى الله علیه وآله) جوانه زده بود، از همان آغاز ظهور اسلام روییدن آغاز کرد. تاریخ نگارى در اسلام با جستوجو، گردآورى و نقل اخبار و روایاتى درباره رویدادهاى خاص، که تا آن زمان سینه به سینه نقل مى شد، آغاز گردید. این تلاش در مدتى کوتاه به بار نشست و با تنوع و ژرفاى ویژه اش در میان سایر دانش هاى اسلامى جایگاهى والا و برجسته یافت. به تدریج دانشى مدون شکل گرفت که نه تنها شاخه هاى جداگانه و مستقل داشت; بلکه از ادبیات متنوع و «روش هاى خبریابى» و «پژوهشى» ممتازى برخوردار بود. مورخ مسلمان مى کوشید تا اخبار را با نقد و ارزیابى و تحقق صلاحیت راویان آن بپذیرد; به طورى که بعدها «علم رجال» و «فن جرح و تعدیل» در شمار ابزارهاى اصلى او قرار گرفت. از آن جا که شخصیت پیامبرخدا (صلى الله علیه وآله) و زندگى پربار آن حضرت (صلى الله علیه وآله) الگوى همه مسلمانان بود، تاریخ نگاران مؤمن کار خود را با ثبت سیره نبوى و امور مربوط به نبردهاى وى آغاز کردند; سپس تاریخ عمومى نگارش یافت و به تدریج در علم تاریخ و فلسفه آن کتاب هایى نوشته شد.هرچند تاثیر فعالیت ها و منابع پیش از اسلام، مانند قصه هاى ایام، انساب و... در روش هاى تاریخ نگارى اسلامى قابل انکار نیست; ولى گروهى بر این باورند که این فعالیت ها به پیدایش عقیده تاریخ نگارى خاصى نینجامید و تنها شاخه هاى متنوع تاریخ نگارى اسلامى را شکوفا ساخت
شعبه هاى تاریخ نگارى اسلامى
در باور بسیارى از پژوهشگران، تاریخ نگارى، بخش عظیمى از فرهنگ مکتوب عصر اسلامى را به خود اختصاص داده و با تکامل عمومى نهضت فکرى و علمى در اسلام همداستانى داشته است. تاریخ از معدود دانش هاى هماره زنده تمدن اسلامى به شمار مى آید; زیرا گروهى از دانشوران، تدوین تاریخ را از مصادیق واجب کفایى دانسته اند برخى معاصران در طبقه بندى گونه هاى تاریخ نگارى اسلامى، اسامى کتب نوشته شده را ملاک قرار داده و بر این اساس، نوشته هاى تاریخى مسلمانان و شعب تاریخ نگارى را به هفت گروه عمده تقسیم کرده اند که عبارتند از: (3) سیره نگارى و شرح حال نویسى; تک نگارى در مسائل و وقایع مهم; تاریخ نویسى عمومى و تقویمى; تاریخ نگارى براساس نسب شناسى; سبک خبرى و پیوسته; تاریخ نگارى محلى و تاریخ نگارى فرهنگى و اجتماعى. برخى دیگر عنصر زمان، مکان و موضوع را لحاظ کرده و براى تاریخ نگارى اسلامى شش روش عمده معرفى کرده اند که بسیارى با تقسیم بالا مشترک است. (1) باید توجه داشت که اولا برخى شیوه هاى فوق جداى از هم نبوده و متداخل اند و در ثانى، منابع موجود نیز مى تواند در ذیل یک یا چند روش و شیوه قرار گیرد. درعین حال برخى منابع تاریخى، رأساً در تحت عناوین فوق قرار نمى گیرند از آن جا که برخى دیگر از مورخان از وجود بیش از 40 شاخه تاریخ نگارى اسلامى خبر داده اند که در هر شاخه آن صدها کتاب نوشته شده است. (2) به منظور تبیین نقش اساسى مسلمانان در سیر تکاملى این دانش، به برخى از مهم ترین شاخه هاى تاریخ نگارى اسلامى اشاره مى شود:
 سیره نگارى ها و شرح حال نویسى (زیست نامه ها)، مانند سیره ابن اسحاق و سیره حلبى
 تاریخ نویسى عمومى و تقویمى، مانند تاریخ طبرى، تاریخ یعقوبى، العبر ابن خلدون و اخبارالطوال دینورى
 تبارنامه نویسى (نسب نامه نویسى)، مانند الانساب سمعانى، جَمهرة النسب کلبى و انساب الاشراف بلاذرى
 گاه شمارى ها، مانند الایام واللیالى والشهور یحیى بن زیاد فراء، الشماریخ فى علم التاریخ سیوطى
انگیزه هاى گرایش و اهتمام مسلمانان به تاریخ نگارى
انبوه آثار تاریخى به جاى مانده از مورخان مسلمان، شعبه هاى متنوع تاریخ نگارى در حوزه علوم اسلامى و گستردگى محتواى مسائل مرتبط با تاریخ، هریک به تنهایى براى اثبات وسعت قلمرو و اهتمام مسلمانان به مسأله تاریخ نگارى، به عنوان یکى از ابعاد و مظاهر فرهنگ اسلامى، کافى است. افزون بر آنچه در بحث اهمیت تاریخ اسلامى ذکر شد، بخشى از علل و انگیزه هاى توجه کم نظیر مسلمانان به مسأله تاریخ و تاریخ نگارى عبارت است از:
قداست مطلق دانش و ارزش والاى آن در اسلام
 تلقى خوش بینانه از آینده زمین و بشر ساکن در آن در قالب مسأله انتظار فرج و ظهور مهدى موعود عجل الله تعالى فرجه الشریف
 موضع تصدیقى قرآن در برابر انبیاى پیشین و اصول و مبانى تعلیماتى آنان
 ترغیب و تشویق هاى قرآن درباره سیر و مطالعه در زمین و کشف فلسفه تاریخ و عبرت گیرى از سرنوشت منکران، تکذیب کنندگان، باطل گرایان و...
 لزوم بهره گیرى از سیره و سنت معصومان، به عنوان اسوه حسنه و الگوهاى کامل دین، و گسترش فرهنگ جاویدان اسلام
 اهتمام فرمانروایان به ماندگارى حکومت خویش و ارائه تصویرى مناسب از خود
 ورود ملت هاى گوناگون جهان به آیین اسلام و داد و ستد فرهنگى با دیگر اقوام و ملل.
اصول و قواعد عام تاریخ نگارى با تکیه بر ارزش هاى اسلامى
برخى از مورخان، برخوردارى از دانش هاى گوناگون، بهویژه آگاهى از متون دینى و منابع اولیه اسلام ـ قرآن و سنت صحیح ـ در اختیار داشتن منابع متعدد، حسن نظر و پاى فشارى بر درستى اسناد و چگونگى راویان را از ویژگى هاى ضرورى مورخ مى دانند و سنجش اخبار و حکایات نقل شده با اصول و معیار حکمت، مقایسه آن ها با نظایر هریک و در نظر گرفتن طبایع کاینات را از قواعد تاریخ نگارى به شمار مى آورند. بر این اساس، برخى از معیارها و ضوابط تاریخ نگارى که سبب توجه و اعتماد بیش تر به اسناد و داده هاى تاریخى مى شود، عبارت است از:
 توجه به همه علل و عوامل پیشرفت یا انحطاط یک سلسله یا ملت و اعتماد بر اسناد و مدارک معتبر از بدو شکل گیرى و پیدایش آن سلسله
 پرهیز از اظهارنظر درباره موضوعى قبل از بررسى و تحقیق کامل
 رعایت عینیت و واقعیت در تحقیق، حفظ امانت و درستى، عدم تعصب در حقایق علمى و ثبت و نقل وقایعْ آن گونه که هست
 در نظر گرفتن امکانات زمان وقوع حادثه و توجه به آداب، رسوم و سنن جامعه مورد نظر
 پرهیز از اعتماد همه جانبه و بدون بررسى و تحقیق به نظر نویسندگان گذشته، به ویژه در موضوعاتى که به طور مستقیم با منافع افراد مرتبط است
 اهتمام و توجه فوق العاده به نقش مردم، زیرا تاریخ شناسنامه ملت ها است نه پادشاهان و درباریان
 جستوجوى روح حوادث تاریخى، نفوذ به عمق و سیرت تاریخ، یافتن روابط و پیوستگى اسناد و مدارک و پرهیز از انتقام جویى و تصفیه حساب هاى شخصى و گروهى
 ارائه نظریه، قانون و قاعده اى سازنده در جهت شناخت و ارزیابى هرچه بهتر زمان حال و پیش بینى و برنامه ریزى بهتر آینده
 پژوهش در تاریخ اسلام آنگاه علمى و کاشف از حقیقت است که واجد شاخص هایى چون، امکان عقلى، استناد معتبر، هماهنگى محتوا و سازگارى با وقایع قطعى تاریخ و قرائن خارجى بوده و مخالف قرآن و روایات صحیح نباشد.
برخى از مشهورترین مورخان مسلمان
بزرگ ترین و بیش ترین نویسندگان تاریخ و مسائل آن، مسلمان بوده اند. میراث بزرگ تاریخى آنان، در ابعاد مختلف، بر درستى این سخن گواهى مى دهد. بررسى این گنجینه معنوى نشان دهنده آن است که در جاى جاى سرزمین پهناور اسلامى از اندلس تا مصر، دمشق، عراق، تونس و... همواره گروهى به این امر اهتمام ورزیده اند. (1) جرجى زیدان مى گوید: مسلمانان بیش از هر ملت دیگر (به استثناى ملل جدید) در تاریخ پیشرفت کرده، کتاب نوشتند. ناگفته پیداست که پرداختن به مکاتب تاریخ نگارى این مورخان (3) و بیان ویژگى هاى نگارشى آنان از حوصله این نوشتار بیرون است; بنابر این، تنها به معرفى برخى از چهره هاى شاخص این فن و مهم ترین آثار آن ها بسنده مى کنیم:
محمد بن اسحاق
هرچند از سیره نویسان و مغازى نویسانى چون ابان بن عثمان بن عفان و عروة بن زبیر و محمدبن شهاب زهرى (124 ـ 51) (5) در رتبه پیش از ابن اسحاق نام برده مى شود; ولى بزرگ ترین و اصلى ترین مورخ اسلام، که امروزه کتابش ( سیرة الرسول ) در دسترس قرار دارد، محمدبن اسحاق (81 یا 85 ـ 150 یا 151 هـ . ق) است. ابن اسحاق در مدینه پرورش یافت. هرچند مهاجرتش به عراق سبب انتقال دانش سیره از زادگاهش به عراق شد; ولى عمده نقل هاى وى مدنى است. کتاب او سه بخش دارد: آغاز خلقت تا پیدایش نسل عرب و فرزندان اسماعیل تا بعثت رسول اکرم (صلى الله علیه وآله) ; از بعثت تا تشکیل دولت مدینه و مغازى و غزوات پیامبر (صلى الله علیه وآله) ، سقیفه بنى ساعده و... . البته بیش تر مطالب ابن اسحاق از طریق ابن هشام و کتاب مشهور چهار جلدى وى ( سیره ابن هشام) که تهذیب کتاب ابن اسحاق است، در دسترس قرار دارد. ابن هشام در تنقیح کتاب ابن اسحاق، احیاناً به خاطر برخى تعصب ها، در بخش هایى از آن تصرف کرده، به حذف یا افزایش مطالبى دست یازیده است
یعقوبى
احمد بن ابى یعقوب اسحاق بن جعفر بنوهب بنواضح (وفات 284 هـ . ق)، کاتب و به اخبارى شهرت دارد. تاریخ یعقوبى مهم ترین کتاب وى در تاریخ است که مى توان آن را یک دوره تاریخ عمومى دانست. این کتاب شکل تاریخ نگارى و انحصار آن در تاریخ اسلام و سیره نویسى را دگرگون ساخت و رویدادهاى آغاز خلقت تا قرن سوم هجرى را در قلمرو تاریخ جاى داد. تاریخ یعقوبى، مضبوط ترین و دقیق ترین دائرة المعارف گونه فرهنگ اسلامى تا عصر نویسنده است.
طبرى
ابوجعفر محمدبن جریربن یزید طبرى (224 یا 225 ـ 310 هـ . ق) از مورخان نامى دوران اسلامى است. کار عمده او در فقه بود; اما دو اثر او جامع البیان در تفسیر و تاریخ الرسل و الامم و الملوک در تاریخ، شهرت بسزایى برایش به ارمغان آورد. کتاب تاریخ او، تاریخ عمومى است و حوادث آغاز خلقت تا زمان خود وى به تفصیل در آن نوشته شده است. بیش تر پژوهش گران نگاشتن افسانه ها، خرافات و اسرائیلیات را عیب بزرگ این اثر مى شمارند و نقل اخبـار بدون اشاره به درستى و نادرستى آن را در شأن دانشمنـدى چون طبـرى نمى دانند.
ابن خلدون
عبدالرحمن بن خلدون (808 ـ 732 هـ . ق) (4) از اندیش مندان بلند پایه جهان اسلام و پایه گذار فلسفه تاریخ است. او، پس از روى آوردن به کارهاى علمى و مطالعه تاریخ هاى گذشته، نظریه دو لایه بودن تاریخ را ارائه داد. لایه بالایى همان حوادث و رخدادهاى تاریخى است و لایه زیرین، که به نظر وى تا آن زمان مورخان پیشین به آن توجه نکرده بودند، علل و عوامل پشت پرده رخدادهاى تاریخى است.
مورخان معاصر
امروزه اندیش مندان وارسته بسیار در عرصه تاریخ نگارى اسلامى فعالیت مى کنند. بى تردید، بررسى زندگى علمى، شیوه تاریخ نگارى و معرفى آثار همه آنان رساله اى ویژه مى جوید. با آن که آشنایى نسل حاضر با فرهیختگان معاصر این فن بسیار اهمیت دارد، ناگزیر تنها به معرفى چند تن از آنان مى پردازیم:
استاد شهید مرتضى مطهرى(ره)
استاد مطهرى که بیشتر به عنوان فیلسوف تاریخ شناخته شده است نظریه فطرت در حرکت تاریخ را ارائه داد و کتاب هایى چون فلسفه تاریخ ، جامعه و تاریخ ، قیام و انقلاب مهدى از دیدگاه فلسفه تاریخ ، نقدى بر مارکسیسم و... از خویش به یادگار نهاد. شهید مطهرى در این آثار به مباحثى چون فلسفه تاریخ و انواع آن پرداخته و آراى فلاسفه غرب را مورد بررسى قرار داده است. در تاریخ تحلیلى از آثارى چون، سیرى در سیره نبوى ، سیرى در سیره ائمه اطهار (علیهم السلام) ، حماسه حسینى ، خدمات متقابل اسلام و ایران را مى توان یاد کرد
استاد مصباح یزدى
جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن ، نقدى فشرده بر مارکسیسم و پاسدارى از سنگرهاى ایدئولوژیک بخشى از آثار وى به شمار مى آید. ایشان به طرح مباحث مفهومى تاریخ پرداخته و برخى از نظریه ها درباره حرکت تاریخ را مورد بررسى و نقد قرار مى دهد. آیت اللّه مصباح یزدى از فیلسوفان تاریخ به شمار مى آیند.
دکتر سید جعفر شهیدى
کتاب هاى تاریخ تحلیلى اسلام ، قیام حسین (علیه السلام( ، زندگانى فاطمه زهرا و زندگانى على بن الحسین (علیهما السلام) شمارى از آثار اوست. تحلیل تاریخ اسلام بر اساس شکاف میان قبایل و بررسى و تحلیل زندگانى خاندان رسالت را مى توان از ویژگى هاى آثار وى دانست.
معنا و پیشینه شرق شناسى
پژوهش هاى علمى دانشمندان غربى درباره ملل، تمدن، مذاهب، ادبیات و تاریخ مشرق زمین را شرق شناسى مى گویند. البته نباید غربیان را پیش گامان این عرصه دانست. قرن ها پیش از پدیدآمدن تمدن غربى، دانشمندانى چون هرودوت، یعقوبى، مسعودى، ابوریحان بیرونى، ابن بطوطه و از این ها پیش تر فردوسى به مطالعه و بررسى فرهنگ جوامع دیگر پرداخته اند. این دانشمندان بر آن بودند فرهنگ سرزمین هاى دیگر را به هموطنان خود بشناسانند و از این رهگذر در گسترش دانش و فرهنگ گام برداشتندگروهى 1312 م. را سال تولد شرق شناسى در غرب مى دانند و مبتکر آن را «ریمون لول» به شمار مى آورند. «لول» بر این باور بود که براى مطالعه بهتر فرهنگ و معتقدات عرب ها و مسلمانان نخست باید زبان آنان را آموخت و آن گاه به راحتى میان آن ها نفوذ کرد. جمعى پطروس آلفوسى یهودى مسیحى شده را پایه گذار این رشته مى دانند و آغاز آن را زمان فرمانروایى مسلمانان بر اندلس ذکر مى کنند. در اواخر سده نوزدهم، مسأله تربیتِ آموزش یافتگانى که در مسائل شرق تخصص داشته باشند، ضرورى تشخیص داده شد و کرسى درس تربیت اسلام شناس، ایران شناس و... در دانشگاه هاى اروپا رسمیت یافت. رشد نهضت هاى اسلامى در جهان اسلام، به ویژه مصر، تحولات پاکستان، رویدادهاى افغانستان و به ویژه پیروزى امیدبخش انقلاب اسلامى ایران چشم اندازى نوین در برابر اروپا و امریکا گشود و سبب رویکرد جدى و روزافزون آن ها به پژوهش هاى اسلامى شد

 

خاستگاه خاورشناسى
این که بخشى از این پژوهش ها بر پایه شناخت شرق، به عنوان فرهنگ و جامعه اى دیگر و با هدف روشنگرى و شناخت معارف تاریخى بشر انجام گرفته، امرى انکارناپذیر مى نماید. یگانه دانستن نیاى ساکنان زمین، نیاز انسان ها به شناخت متقابل و فطرى بودن کنجکاوى در انسان منشأ این تلقى به شمار مى رود. سیاست هاى جهان گشایانه، نژادپرستى و قوم گرایى بر تار و پود بسیارى از این تلاش ها و تحقیقات خاورشناسانه سایه افکنده، غبار بدبینى بر بسیارى از این فعالیت ها نشانده است تا آن جا که بسیارى، خاورشناسى را بخشى از استراتژى سیاسى قدرت هاى غربى شمرده، ادعاى دانش و بى طرفى را غیرقابل پذیرش دانسته اند.سیاست هاى استعمارى غربیان سبب شده است تا شرقیان، شرق شناسى را ابزارى براى پایمال کردن میراث فرهنگى، ارزشى و دینى خود به شمار آورند گره خوردن آشکار و پنهان شرق شناسى علمى با اهداف سیاسى تا آن جا پیش رفته است که حتى برخى از شرق شناسان درشمار منتقدان جدى آن قرارگرفته اند. یکى از پژوهش گران مى نویسد:
اگر مستشرقى گفت: ماست سفید است، همیشه جاى این احتمال را در ذهن خود نگاه دارید که یا ماست اصلا سفید نیست، یا اثبات سفیدى ماست مقدمه اى است براى نفى سیاهى از ذغال.
خانم «آن مارى شیمل»، ضمن اشاره به انگیزه هاى استعمارى پژوهش گران انگلیسى و فرانسوى، چنان معتقد است که نگرش هاى شرق شناسان در طول دهه هاى اخیر پیوسته مورد انتقاد قرار گرفته است
یکى از خاورشناسانى که تحقیقات بسیارى درباره تاریخ اسلام انجام داده و سخت مورد نقد و اعتراض حتى غیرمسلمان ها قرار گرفته «هنرى لامنس» است. دانشمند منصف مسیحى جورج جورداق در نقد عالمانه اى از غرضورزى این کشیش بلژیکى اظهار تأسّف کرده و این گونه آثار را خلاف روحیه و روش علمى مى داند تاریخ اسلام دانشگاه کمبریج» یکى از آثار جدید شرق شناسان درباره تاریخ اسلام است که به عنوان دریافتى نوین و به هدف گسترش فهم و ادراک اسلام ارائه شده است. ادوارد سعید ـ پژوهش گر مشهور مسیحى فلسطینى مقیم امریکا ـ درباره این اثر مى نویسد: «... نه تنها کتاب تاریخ اسلام دانشگاه کمبریج، اسلام را به عنوان یک دین، بسیار بد مى فهمد و عرضه مى کند، بلکه هیچ ایده واحدى هم به منزله یک تاریخ از خود ندارد... در صدها صفحه اى که جلد اول این تاریخ را به خود اختصاص داده است، معنا و مفهومى که از اسلام مستفاد مى شود عبارت از یک سلسله جنگ هاى بى پایان، سلطنت ها، مرگ و میرها، ظهور و خوشى ها، آمدنورفتن هاست که بخش عمده آن با یک نواختى هولناکى نوشته شده است بدین ترتیب درباره گره خوردن شرق شناسى با انگیزه هاى استعمارى به امور زیر که ریشه در تاریخ اسلام دارد مى توان اشاره کرد تأویل نصوص اسلامى براساس پیش داورى ها و صدور احکام خودسرانه در مورد آن ها; تحریف عمدى نصوص اسلامى در موارد بسیار و برداشت نادرست در موارد غیر قابل تحریف; ایجاد احساس حقارت در مردم شرق و کوشش در راه شیفتگى مسلمانان به تمدن مصرفى غرب معرفى اسلام به عنوان فراورده ادیان پیشین تلاش در نفى مبانى کلامى و فقهى تشیع و اثبات تأثیرپذیرى آن از آیین زرتشت و منشأ ایرانى دادن به مذهب شیعه ارائه چهره اى دیکتاتور و جنگ جو از پیامبراسلام (صلى الله علیه وآله) ; تقویت عواطف ملى گرایانه و جدایى طلبانه در میان مسلمانان; زشت نمایاندن حجاب، تحقیر زن مسلمان و جایگاه او در ارزش هاى اسلامى; تحریف نظر اسلام درباره شخصیت انسان، مقوله اندیشه، آزادى، اختیار انسان و صدها مسأله دیگر بى تردید برخى از خاورشناسان پژوهش هاى دقیق خود را با خبرگى به فرجام رسانده اند، به گونه اى که حتى آثار مغرضانه نیز اگر به درستى مورد بهره بردارى، ارزیابى و نقد قرار گیرد، نتیجه مطلوب پدید مى آورد.
محیط پیدایش اسلام
ضرورت بحث
اسلام با رخداد عظیم بعثت پیامبرخدا حضرت محمد (صلى الله علیه وآله) متولد شد. با این تولد، تاریخ پرماجراى انسان در بسترى نو، به راه خویش ادامه داد. اختصاص حجم وسیعى از اندیشه و تحقیق دانشمندان به شناخت ماهیت اسلام و آثار این موهبت الهى نشان دهنده اهمیت بسیار این رستاخیز بزرگ در تغییر بنیادین باورهاى جوامع بشرى است.بى تردید ارزیابى کمى و کیفى تحول جوامع پس از بعثت، بدون شناسایى جوامع جاهلى ممکن نیست; زیرا تا باورها، فرهنگ و تمدن، آداب و سنن جوامع کهن شناخته نشود، میزان تاثیر آیین نو آشکار نمى گردد.بر این اساس، بررسى اوضاع جزیرة العرب و دو تمدن بزرگ آن روزگار، ایران و روم ضرورى به نظر مى رسد.
ایران در عصر ساسانیان

 

 

فرمت این مقاله به صورت Word و با قابلیت ویرایش میباشد

تعداد صفحات این مقاله 23   صفحه

پس از پرداخت ، میتوانید مقاله را به صورت انلاین دانلود کنید


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله تاریخ چسیت