دراین کارگاه، نظریه واقعیت درمانی گلاسر،توجیه رفتار توسط این نظریه،اصول اولیه این تئوری، انواع آموزشها و شکستها بیان شده است.
کارگاه واقعیت درمانی
دراین کارگاه، نظریه واقعیت درمانی گلاسر،توجیه رفتار توسط این نظریه،اصول اولیه این تئوری، انواع آموزشها و شکستها بیان شده است.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه10
فهرست مطالب
اخلاق و واقعیت
تاریخ دریافت: 17/10/80تاریخ تأیید: 27/5/81
سید مرتضى حسینىشاهرودى(1)
مسأله ارتباط احکام اخلاقى با واقعیت از مسائل مهم فلسفه اخلاق است. گروهى که اکثریت فیلسوفان اخلاق مغرب زمین را تشکیل مىدهند، به نفى آن پرداخته و در مقابل، گروهى نیز آن را پذیرفتهاند. در این نوشتار با مطرح نمودن انتقادها و پیامدهاى نادرست نفى رابطه اخلاق و واقعیت بر ارتباط آن دو، تأکید شده است. مهمترین پیامد نفى رابطه میان آن دو، مسأله نسبیت اخلاقى و در نتیجه نفى هر گونه بحث و تبادل نظر درباره آن است؛ چیزى که هیچ عالم صاحب گفتارى در عمل بدان پاى بند نیست. دیگر پیامد مهم نفى رابطه یاد شده، انشایى بودن احکام اخلاقى است که این امر به نوبه خود پیامدهاى ناپذیرفتنى بسیارى به دنبال دارد. ازنظر نگارنده، گزارههاى اخلاقى ضرورت دارد و ضرورت آن از ملاحظه تأثیر فعل اخلاقى در کمال فاعل آن به دست مىآید و این نظریه را مىتوان بطور غیر مستقیم از گفتههاى همه فیلسوفان اخلاق که فعل اخلاقى را هدفمند مىدانند، به دست آورد.
واژگان کلیدى: واقعیت اخلاقى، نسبیت، هدف.
یکى از مسائل مهم فلسفه اخلاق رابطه میان اخلاق و واقعیت است. پرسشهاى اساسى که در این باره مطرح مىشود به قرار زیر است: آیا تکلیفهاى اخلاقى مانند باید راست گفت؛ نباید دروغ گفت، حقایقى عینى است و درخارج از ذهن و احساسات متکلم وجود دارد؛ یا امورى ذهنى است اگر چه بطور غیر مستقیم از خارج حکایت مىکند و یا امورى ذهنى است که هیچ گونه حکایت خارجى ندارد یعنى اعتبارى است؟ به بیان دیگر، سرچشمه حکمهاى اخلاقى چیست؟ آیا واقعیت و عینیت خارجى یا آنچه بدان مربوط است منشأ پیدایش حکمهاى اخلاقى است و یا ذهنیت، احساسات و سلیقهها و بالاخره اعتبارهاى مربوط به متکلم علت پیدایش آنها است؟
این پرسشها پرسش دیگرى را به دنبال دارد و آن این است که آیا گزارههاى اخلاقى، گزارههاى اخبارى است یا انشایى؟ به تعبیر دیگر، آیا گزارههاى اخلاقى مانند گزارههاى علوم توصیفى هم چون فیزیک، شیمى، زیستشناسى و نجوم است یا مانند گزارههاى علوم دستورى هم چون منطق، دستور زبان، حقوق، زیبایىشناسى است؟ این پرسش نیز، پرسش دیگرى را به دنبال دارد و آن این است که اگر گزارههاى اخلاقى با گزارههاى دیگر علوم تفاوت دارد، تفاوت آن در موضوع است یا محمول و یا رابطه آن؟ به دیگر سخن، موضع قضایاى اخلاقى، امورى عینى و واقعى است یا ذهنى و اعتبارى؟ و نیز محمول آن گزارهها چگونه است؟ و همین طور، رابطه آنها؟ این پرسش نیز به نوبه خود به پرسش دیگر بستگى دارد و آن این است که موضوع گزارههاى اخلاقى چیست تا درباره واقعیت یا اعتبار آن سخن بگوییم و نیز محمول چنین گزارهایى چیست؟ حاصل پرسشهاى مطرح شده به ترتیب اولویت بدین قرار است:
1- موضوع و محمول و رابطه گزارههاى اخلاقى چیست؟
2- آیا موضوع و محمول و رابطه این گونه گزارهها واقعى است یا اعتبارى ؟
3- تفاوت گزارههاى اخلاقى با دیگر گزارهها در چیست و آیا مانند گزارههاى علوم توصیفى است یا دستورى؟ و آیا گزارههاى اخبارى است یا انشایى؟
4- پرسش مهم و آخر این که رابطه اخلاق با واقعیت چیست؟
در پاسخ به پرسش نخست مىتوان پرسش دیگرى را جایگزین آن ساخت تا پاسخ به آن، اندکى روشنتر باشد و آن این که آیا گزارههاى اخلاقى از نظر موضوع محدودیت دارد؟ اگر چه در تفکر سنتى اخلاقى، غالب یا همه گزارههاى اخلاقى، موضوعاتى مانند راستى، دروغ، قتل، کینه، زیان رسانى، فداکارى و مانند آن محدودیت دارد، ولى آیا این امر بدان معناست که موضوعات دیگر را نمىتوان در گزارههاى اخلاقى به کار برد؟ حتى همان تفکر سنتى اخلاقى نیز چنین گمانى ندارد. چنانکه خواجه طوسى (8-37) در تعریف اخلاق مىگوید: «حکمت منقسم شود به دو قسم: یکى علم و دیگر عمل. علم، تصور حقایق موجودات بود و تصدیق به احکام و لواحق آن، چنانکه فى نفس الامرباشد، به قدر قوت انسانى، و عمل ممارست حرکات و مزاولت صناعات از جهت اخراج آنچه در حیز قوت است به حد فعل، به شرط آن که مؤدى بود از نقصان به کمال بر حسب طاقت بشرى... و چون علم حکمت، دانستن همه چیزهاست، چنان که هست، پس به اعتبار انقسام موجودات، منقسم شود به حسب آن اقسام. و موجودات دو قسمند: یکى آنچه وجود آن موقوف بر حرکات ارادى اشخاص بشرى نباشد، و دوم آنچه وجود آن منوط به تصرف و تدبیر این جماعت بود؛ پس علم به موجودات نیز دو قسم بود: یکى علم به قسم اول و آن را حکمت نظرى خواندند، دیگر علم به قسم دوم و آن را حکمت عملى خواندند.»
حکمت عملى، عهده دار شناختن موجوداتى است که بود و نبود آنها به انسان بستگى دارد، مانند: حسادت، کینه توزى، بخشندگى، فداکارى، اگر چه موضوع اخلاق همین گونه امور است، ولى مجوعه رفتارهاى آدمى که به نوعى به این موجودات یا صفات ارتباط داشته باشد و در بود و نبود آنها تأثیر داشته باشد، در همین علم مورد بحث قرار مىگیرد.
بنابراین گزارههاى «باید راستگو بود»، «نباید دروغ گفت» و مانند آن، از مسائل همین علم است. پس مىتوان گفت که مجموعه رفتارهاى انسان که در پیدایش یا زدایش صفات اخلاقى تأثیرگذار باشد، کارهاى اخلاقى است و تعابیر و گزارههاى مربوط به آنها گزارههاى اخلاقى است. «بدان که نفس انسانى را چگونه خلقى اکتساب توان کرد که جملگى افعالى که به ارادت او ازو صادر شود جمیل و محمود بود، پس موضوع این علم نفس انسانى بود از آن جهت که ازو افعال جمیل و محمود یا قبیح و مذموم صادر تواند شد به حسب ارادت او». (همان: 48) و به گفته اتکینسون (65) «اخلاق ملاحظه رفاه دیگران و یا همه مردم (از جمله خویشتن) است. پس در گزارههاى اخلاقى علاوه بر راست و دروغ و مانند آن مىتوان هر عنوان دیگرى را که با صفات انسان ارتباط داشته باشد نهاد. مىتوان گفت: کار و تلاش خوب است: جنگ بد است؛ آبادى جهان مطلوب است؛ تخریب محیط زیست؛ نامطلوب است افزایش کمیت نسل آدمى پسندیده یا ناپسند است.
بنابراین موضوع گزارههاى اخلاقى محدودیتى ندارد. تنها مفاهیمى که به صفات انسان ارتباط ندارد، به عنوان موضوع گزارههاى اخلاقى به کار نمىرود. از این جهت گزارههاى اخلاقى با گزارههاى غیر اخلاقى تفاوتى ندارد؛ یعنى موضوع گزارههاى اخلاقى امرى عینى و خارجى است و حتى اگر امرى ذهنى مانند انگیزه یانیت، هم موضوع گزارهاى اخلاقى باشد، آن هم از آن جهت که کار انسان است و نیز از آن جهت که در ذهن موجودى عینى وجود دارد، امرى عینى است.
موجودات عینى که به رفتار انسان ارتباطى نداشته باشند، موضوع گزارههاى اخلاقى قرار نمىگیرد، ولى همان موجود عینى از جهتى که به رفتار انسان ارتباط دارد، موضوع گزاره اخلاقى است؛ به عنوان نمونه دریا به عنوان موجودى خارجى و عینى، موضوع اخلاق نیست و از جهت دخالت انسان در آن و ارتباط آن با انسان، توسعه دریا، تخریب دریا، پاکسازى دریا، موضوع گزارههاى اخلاقى است. حاصل آن که موضوع گزارههاى اخلاقى اغلب، عینى و واقعىاند نه اعتبارى و ذهنى.
نکته دیگر این که بطور کلى موضوع گزاره
این پاورپوینت دارای 12 اسلاید بوده که در آن به صورت ساده, مفید و مختصر در مورد تکنولوژی واقعیت افزوده توضیح داده شده است.
این پروژه حاوی متون, تصاویر, فیلم و لینک نرم افزارهای واقعیت افزوده می باشد که همگی در یک فایل زیپ گنجانده شده اند.
گوشه ای از مطالب این پروژه:
واقعیت افزوده (به انگلیسی: (Augmented Reality یک نمای فیزیکی زنده، مستقیم یا غیرمستقیم (و معمولاً در تعامل با کاربر) است، که عناصری را پیرامون دنیای واقعی افراد اضافه میکند. این عناصر بر اساس تولیدات کامپیوتری که از طریق دریافت و پردازش اطلاعات کاربر توسط سنسورهای ورودی مانند صدا، ویدئو، تصاویر گرافیکی یا دادههای GPS میباشد ایجاد میشود. در واقعیت افزوده بخشی از اطلاعاتی را که کاربر درک میکند، در دنیای واقعی وجود دارند و بخشی توسط کامپیوتر ساخته شدهاند.
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه:10
فهرست مطالب
مسأله ارتباط احکام اخلاقى با واقعیت از مسائل مهم فلسفه اخلاق است. گروهى که اکثریت فیلسوفان اخلاق مغرب زمین را تشکیل مىدهند، به نفى آن پرداخته و در مقابل، گروهى نیز آن را پذیرفتهاند. در این نوشتار با مطرح نمودن انتقادها و پیامدهاى نادرست نفى رابطه اخلاق و واقعیت بر ارتباط آن دو، تأکید شده است. مهمترین پیامد نفى رابطه میان آن دو، مسأله نسبیت اخلاقى و در نتیجه نفى هر گونه بحث و تبادل نظر درباره آن است؛ چیزى که هیچ عالم صاحب گفتارى در عمل بدان پاى بند نیست. دیگر پیامد مهم نفى رابطه یاد شده، انشایى بودن احکام اخلاقى است که این امر به نوبه خود پیامدهاى ناپذیرفتنى بسیارى به دنبال دارد. ازنظر نگارنده، گزارههاى اخلاقى ضرورت دارد و ضرورت آن از ملاحظه تأثیر فعل اخلاقى در کمال فاعل آن به دست مىآید و این نظریه را مىتوان بطور غیر مستقیم از گفتههاى همه فیلسوفان اخلاق که فعل اخلاقى را هدفمند مىدانند، به دست آورد.
واژگان کلیدى: واقعیت اخلاقى، نسبیت، هدف.
یکى از مسائل مهم فلسفه اخلاق رابطه میان اخلاق و واقعیت است. پرسشهاى اساسى که در این باره مطرح مىشود به قرار زیر است: آیا تکلیفهاى اخلاقى مانند باید راست گفت؛ نباید دروغ گفت، حقایقى عینى است و درخارج از ذهن و احساسات متکلم وجود دارد؛ یا امورى ذهنى است اگر چه بطور غیر مستقیم از خارج حکایت مىکند و یا امورى ذهنى است که هیچ گونه حکایت خارجى ندارد یعنى اعتبارى است؟ به بیان دیگر، سرچشمه حکمهاى اخلاقى چیست؟ آیا واقعیت و عینیت خارجى یا آنچه بدان مربوط است منشأ پیدایش حکمهاى اخلاقى است و یا ذهنیت، احساسات و سلیقهها و بالاخره اعتبارهاى مربوط به متکلم علت پیدایش آنها است؟
این پرسشها پرسش دیگرى را به دنبال دارد و آن این است که آیا گزارههاى اخلاقى، گزارههاى اخبارى است یا انشایى؟ به تعبیر دیگر، آیا گزارههاى اخلاقى مانند گزارههاى علوم توصیفى هم چون فیزیک، شیمى، زیستشناسى و نجوم است یا مانند گزارههاى علوم دستورى هم چون منطق، دستور زبان، حقوق، زیبایىشناسى است؟ این پرسش نیز، پرسش دیگرى را به دنبال دارد و آن این است که اگر گزارههاى اخلاقى با گزارههاى دیگر علوم تفاوت دارد، تفاوت آن در موضوع است یا محمول و یا رابطه آن؟ به دیگر سخن، موضع قضایاى اخلاقى، امورى عینى و واقعى است یا ذهنى و اعتبارى؟ و نیز محمول آن گزارهها چگونه است؟ و همین طور، رابطه آنها؟ این پرسش نیز به نوبه خود به پرسش دیگر بستگى دارد و آن این است که موضوع گزارههاى اخلاقى چیست تا درباره واقعیت یا اعتبار آن سخن بگوییم و نیز محمول چنین گزارهایى چیست؟ حاصل پرسشهاى مطرح شده به ترتیب اولویت بدین قرار است:
1- موضوع و محمول و رابطه گزارههاى اخلاقى چیست؟
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه30
فهرست مطالب
تعریف نظریه
نظریه شخصیت:
راههای تشکیل و رشد هویت:
روان درمانی
مفهوم اضطراب و بیماری روانی:
اصل اول: ارتباط و درگیری عاطفی
عملی است که در دهة 1950 میلادی توسط روانپزشکی به نام ویلیام کلاسر مطرح شد و در سال 1965 میلادی مبانی آن در کتاب واقعیت درمانی به طور منظم و سازمان یافتهای انتشار یافت. واقعیت درمانی نوعی روان درمانی است که در آن سعی میشود با توجه به مفاهیم واقعیت، مسئولیت، امور درست و نادرست در زندگی فرد، به رفع مشکلات او کمک شود.
در این نظریه از طریق تعیین طبیعت انسان، تعیین قوانین رفتاری و طرح چگونگی فرایند درمان، به افرادی که نیازمند کمک و روانیاری هستند کمک میشود.
تاریخچة نظریه
گلاسر در سال 1925 میلادی در ایالت اوهایو امریکا متولد شد و تحصیلات خود را از آنجا شروع کرد. (شهر کلیولند) در سال 1953 در دانشکده پزشکی دانشگاه رزرو غرب به پایان رسانید و در سن 19 سالگی موفق به اخذ درجه مهندسی شیمی شد. در 23 سالگی