فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

فی ژوو

مرجع دانلود فایل ,تحقیق , پروژه , پایان نامه , فایل فلش گوشی

دانلود مقاله کامل درباره اسماء و صفات خدا در قرآن

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله کامل درباره اسماء و صفات خدا در قرآن دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله کامل درباره اسماء و صفات خدا در قرآن


دانلود مقاله کامل درباره اسماء و صفات خدا در قرآن

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل: Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

تعداد صفحه :11

 

بخشی از متن مقاله

اسماء و صفات خدا در قرآن

غافر الذنب

این اسم در قرآن یک بار آمده، و همراه با اسم‏هاى دیگر وصف خدا قرار گرفته است، چنان‏که مى‏فرماید: تنزیل الکتاب من الله العزیز العلیم غافر الذنب و قابل التوب شدید العقاب ذی الطول لا اله الا هو الیه المصیر(غافر، 2 - 3) ترجمه: کتاب نازل شده از جانب خداى نیرومند و دانا، آمرزنده گناه، پذیرنده توبه، سخت عقوبت، صاحب مکنت، خدائى جز او نیست، بازگشت‏به سوى خدا است. «غافر» به صورت جمع همراه باکلمه «خیر» یک بار در قرآن آمده است آن‏هم وصف خدا قرار گرفته است چنان‏که مى‏فرماید: فاغفر لنا وارحمنا و انت‏خیر الغافرین(اعراف، 155). ما را ببخش و بر ما رحم کن تو بهترین آمرزندگانى. از ماده «غفر» که به معنى ستر است، سه اسم براى خدا در قرآن مشتق شده است: 1 - غافر; «غافرالذنب‏» (غافر،3): بخشنده گناه. 2 - غفور; «ربک الغفور ذوالرحمة...»(کهف، 58): پروردگار تو بخشنده و صاحب رحمت است. 3 - غفار; «و انی لغفار لمن تاب...»(طه، 82): ومن کسى را که توبه کند، مى‏آمرزم. و شگفت این است که براى انسان گنهکار سه اسم معادل اسم غفار، از ماده ظلم یا معادل آن به کار رفته است. 1 - ظالم; «فمنهم ظالم لنفسه‏»(فاطر، 32: برخى از آنها بر خویش ستمگرند. 2 - ظلوم;«...انه کان ظلوما جهولا»(احزاب، 72): او ستم پیشه و نادان است. 3 - ظلام;«قل یا عبادى الذین اسرفوا على انفسهم لا تقنطوا من رحمة‏الله...»(زمر، 53): اى بندگان من که در حق من اسراف کرده‏اید، از رحمت‏خدا مایوس نباشید. و اسراف بر نفس در حقیقت عبارت دیگرى از «ظلام‏» است. با توجه به سه اسمى که خدا در قرآن وانسان نیز دارد مى‏توان چنین گفت: خدا مى‏خواهد برساند که بنده من تو در اثر گناه سه اسم دارى، و من هم که از آن جهت که مبدا رحمت و مغفرت هستم، سه اسم دارم: اگر تو ظالمى من غافرم. اگر تو ظلومى من غفورم. واگر تو ظلامى من غفارم. (1) در گذشته در معناى «غفر» سخن گفتیم و یادآور شدیم که معناى لغوى آن ستر و پوشاندن است. توگوئى خدا گناهان بنده را مى‏پوشاند. واگر هم به کلاه خود «مغفر» مى‏گویند، چون سر را پوشانده از آسیب حفظ مى‏کند. و تفاوت «غفور» با «عفو» به هنگام بحث از اسم «عفو» بیان گردید.

الغالب

لفظ «غالب‏» سه بار در قرآن آمده و در یک مورد وصف خدا قرار گرفته است. چنان که مى‏فرماید: و کذلک مکنا لیوسف فی الارض و لنعلمه من تاویل الاحادیث والله غالب على امره و لکن اکثر الناس لا یعلمون(یوسف، 21) . این چنین یوسف را متمکن ساختیم تا تعبیر خواب را به او بیاموزیم، خداوند بر کار خویش چیره است ولى اکثر مردم نمى‏دانند. مقصود از جمله «والله غالب على امره‏» چیست؟ در این جمله دو احتمال وجود دارد: یکى این که ضمیر در کلمه «امره‏» به یوسف برگردد. دیگرى این که به خدا برگردد. بنابر احتمال نخست مقصود این است که خدا در امور مربوط به یوسف توانا است، او را حفظ مى‏کند، روزى مى‏دهد و از قعر چاه به نهایت قدرت مى‏رساند و زعامت‏یوسف به این شکل جلوه‏گاه اسم «غالب بودن‏» است. و بنابر احتمال دوم مقصود این است که خدا در امور مربوط به خویش توانا است. جهان را مى‏آفریند و آن را تدبیر مى‏کند، و مغلوب کسى نمى‏شود و آنجا که اراده کند، احدى را یاراى تمرد و تکبر نیست. در آیه دیگر مى‏فرماید: ...ان الله بالغ امره...(طلاق، 3). خدا مشیت و تدبیر خود را به پایان مى‏رساند. سر انجام خدا موجود قاهرى است که قدرتى بالاتر از آن نیست، و مشیت او نافذ و پایدار است.

الغفار

اسم غفار در قرآن به صورت معرفه و نکره پنج‏بار آمده است چنان‏که مى‏فرماید: و انی لغفار لمن تاب و آمن و عمل صالحا ثم اهتدى(طه، 82). من آمرزنده کسى هستم که توبه کند و ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد. و نیز مى‏فرماید: فقلت استغفروا ربکم انه کان غفارا(نوح، 10). نوح مى‏گوید به قوم خود گفتم از پروردگارتان طلب آمرزش کنید، او آمرزنده گناهان است. ودر سه مورد دیگر این اسم همراه با اسم «عزیز» آمده است چنان‏که مى‏فرماید: رب السموات والارض و ما بینهما العزیز الغفار(ص، 66). پروردگار آسمانها و زمین و آنچه که در میان آنها قرار دارد که توانا و آمرزنده است. و نیز مى‏فرماید: کل یجری لاجل مسمى الا هو العزیز الغفار(زمر، 5). هر یک از این اجرام سماوى تا زمان معینى در حرکتند، آگاه باش که او قدرتمند و بخشنده است. و در جاى دیگر مى‏فرماید: و انا ادعوکم الى العزیز الغفار(غافر، 62). من شما را به سوى خداى توانا و آمرزنده دعوت مى‏کنم. شاید علت این که غفار همراه عزیز آمده است، این است که بخشایندگى او به خاطر عجز و ناتوانى نیست، بلکه او در عین قدرت مى‏بخشد و این خود کمال است. نمایش این اسم در زندگى بشر این است که در مواردى که مصلحت ایجاب مى‏کند در عین قدرت از تقصیر دیگران درگذریم، و در برخى از روایات آمده است از صفات کمال گذشت در عین قدرت است.

 الغنى

اسم «غنى‏» در قرآن به صورت مرفوع و منصوب بیست‏بار آمده و در هیجده مورد وصف خدا قرار گرفته است و با اسم‏هائى مانند «حمید، حلیم، کریم‏» همراه مى‏باشد چنان‏که مى‏فرماید: 1 - واعلموا ان الله غنی حمید(بقره، 267): بدانید که خدا بى‏نیاز و ستوده است. 2 - قول معروف و مغفرة خیر من صدقة یتبعها اذى والله غنی حلیم(بقره، 263): زبان خوش و گذشت، بهتر از صدقه‏اى است که آزادى به دنبال داشته باشد خداوند بى‏نیاز و بردبار است. 3 - و من کفر فان ربی غنی کریم(نمل، 40): هرکس کفر ورزد، (شکر نعمت را به جاى نیاورد) پروردگار من بى‏نیاز و بزرگوار در احسان است. اما معنى لغوى «کریم‏»; ابن فارس مى‏گوید: دو معنى اصلى دارد: یکى از کفایت و بى‏نیازى و دیگرى حاکى از نوعى صدا است. راغب مى‏گوید: غنا اقسامى دارد: 1 - بى‏نیازى مطلق و این مخصوص خدا است، چنان که مى‏فرماید: ان الله لهو الغنی الحمید. 2 - بى‏نیازى نسبى چنان که مى‏فرماید: و وجدک عائلا فاغنى تو را فقیر یافت‏بى‏نیاز کرد. ولى بهتر است‏بگوئیم «غنا» یک معنا بیش ندارد و این تفاوت مربوط به مصداق است‏برخى از مصادیق آن به خاطر وجوب وجود، بى‏نیازى مطلق است، ولى غیر آن به خاطر امکان، فقیر مطلق بوده و احیانا در سایه ارتباط با مبدا بى‏نیاز، غنا و بى‏نیازى عرضى و نسبى پیدا مى‏کند. این مطلب در همه صفات خدا جارى است، مثلا خدا جمیل و زیبا است، و آفرینش نیز سهمى از جمال دارد، ولى در این جمال نسبى خود مرهون جمال مطلق است. و به قول شاعر عرب: ارایت‏حسن الروض فی آصاله اریات بدر التم عند کماله هذا، و ذاک کل شئ رائق اخذ التجمل من فروع جماله هلک القلوب باسرها فی‏اسره شغفا و شد عقولنا بعقاله (2) مقصود شاعر این است که آن زیبائى‏هاى باغ به هنگام عصر، و زیبائى ماه در شب بدر، (زیبائى این دو) و زیبائى همه چیز پرتوى از جمال او است، دلها در عشق به این جمال بى‏طاق شدند و خردهاى ما بسته به عقال او است. و حافظ شیرازى این مطلب فلسفى و عرفانى را چنین ترسیم کرده است: این همه عکس من و نقش نگارین که نمود یک فروع رخ ساقى است که در جام افتاد.....

متن کامل را می توانید بعد از پرداخت آنلاین ، آنی دانلود نمائید، چون فقط تکه هایی از متن به صورت نمونه در این صفحه درج شده است.

/images/spilit.png

دانلود فایل 


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله کامل درباره اسماء و صفات خدا در قرآن

تحقیق در مورد اسماء و صفات الهی

اختصاصی از فی ژوو تحقیق در مورد اسماء و صفات الهی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

تحقیق در مورد اسماء و صفات الهی


تحقیق در مورد اسماء و صفات الهی

لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*

فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)

 تعداد صفحه23

 

 اسماء و صفات الهی

 

مقدمه

اشتیاق و آرزوی عمیق انسان در شناخت آفریننده و پروردگارش به آرامش و مقصد میرسد.

ولی خدا کیست؟

سیرت و شخصیت خاص خدا چیست؟

آیا مجاز است که چنین سؤالات را طرح کنیم چه رسد به آنکه آنهارا بر زبان هم بیاوریم؟

طبیعی است از اینکه هر انسان موجد عقیدة خاصی در مورد خدا و سیرتش میباشد.

بسیاری از مردم که خودشان را ایماندار تشخیص میدهند مقید به تصورهائی هستند که هیچ رابطه ای را با اکتشاف خود خدا در کتاب مقدس ندارند.
سرچشمة برداشت معنی خدا، خلاصة یک تقوا و خداترسی همگانی و یک
آمال و ذهنیات شخصی یا یک عقیدة القائی از پدران است.
عقایدی را که به نسبت خدا رواج میدهند از این قبیل هستند:
خدا ـ به شکل پلیس با چوب و صورت مجازات؛ یا به شکل سرور و آقای ریش سفید و خوش برخورد

خدا ـ بصورت اهل جلیلی رنگ پریده؛ یا بعنوان مدیر مخلوقات خود و مثل اینها.
این قبیل شناختها هیچ گونه ربط و هماهنگی با خدای زنده و جاودان که سیرت و صورت خودرا در کتاب مقدس به ما افشاء میکند ندارند. تا اینکه خدارا عملاً و بصورت شخصی در مراحل فردی زندگی تجربه کنیم ما بایستی جوابهائی را برای سؤالات فوق الذکر پیدا کنیم که فقط با رجوع کردن به کلام خدا حاصل شوند.

در کتاب دانیال نبی اهمیت شناخت خدارا برای استقرار زندگی در زمان وسوسه ها و مشکلات اجتماعی می بینیم: »... اما آنانیکه خدای خویش را میشناسند قوی شده کارهای عظیم را خواهند کرد«

(دانیال نبی 11‏: 32).

ولی خدا نه فقط در زمان سختی و تنگی خدائی است که قدرتش را نشان میدهد بلکه قصد خدا این است که کل جزئیات زندگی مارا مورد نظر قرار بدهد.
این مهم است تا صفات خدا به شکل سیرت خودبافتة انسانی در نیآید و از خدا برای فرو نشاندن حاجت اضطراری و ضروری خود سوء استفاده نکنیم. پس ما از چه منشأئی میتوانیم خدارا شناسائی کنیم بی اینکه این خطررا در پیش داشته باشیم که برای خودمان یک خدای ساختگی تجسم کنیم؟ مزمور 19: 1-12
کدام کلمات نقل میشوند تا ذات خدارا ابراز کنند:


دانلود با لینک مستقیم


تحقیق در مورد اسماء و صفات الهی

دانلود مقاله اسماء و صفات الهی مفهوم اسماء حسنی

اختصاصی از فی ژوو دانلود مقاله اسماء و صفات الهی مفهوم اسماء حسنی دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

دانلود مقاله اسماء و صفات الهی مفهوم اسماء حسنی


دانلود مقاله اسماء و صفات الهی مفهوم اسماء حسنی

" برای خداست تمامی اسمایی که بهترین اسماء است پس او را عبادت کنید و با آنها به سویش توجه نمایید."( سوره اعراف، آیه 80)

توصیف اسماء خدا به وصف " حسنی " دلالت می کند بر این که مراد به این اسماء، اسمایی است که در آنها معنای وصفی بوده باشد، مانند آن اسمایی که جز بر ذات خدای تعالی دلالت ندارد، اگر چنین اسمایی درمیان اسماء خدا وجود داشته باشد، آن هم نه هر اسم دارای معنای وصفی، بلکه اسمی که در معنای وصفی اش حسنی هم داشته باشد، باز هم نه هر اسمی که در معنای وصفی اش حسن و کمال خوابیده باشد، بلکه آن اسمایی که معنای وصفی اش وقتی با ذات خدای تعالی اعتبار شود به غیر خود احسن هم باشد،  بنابر این شجاع وعفیف هرچند از اسمایی هستند  که دارای معنای وصفی اند و هر چند در معنای وصفی آنها حسن خوابیده لکن لایق به ساحت قدس خدا نیستند برای این که از یک خصوصیت جسمانی خبر می دهند.

لازمه این که اسمی از اسماء خدا بهترین اسم باشد این است که بریک معنای کمالی دلالت کند، آن هم کمالی که مخلوط با نفس و یا عدم نباشد، واگر هم هست تفکیک معنای کمالی از آن معنای نقصی و عدمی ممکن باشد.

" تنها برای خداست اسماء حسنی"، هر اسمی که احسن در وجود باشد برای خدا بوده و احدی درآن با خدا شریک نیست. تنها برای خدا بودن آنها معنایش این است که حقیقت این معانی فقط و فقط برای خداست و کسی در آنها با خدا شرکت ندارد، مگر به همان مقداری که او تملیک به اراده و مشیت خود کند.

تقسیم بندی صفات الهی

بعضی از صفات خدا صفاتی است که معنای ثبوتی را افاده می کند، از قبیل علم و حیات، و اینها صفاتی هستند که مشتمل برمعنای کمالند، و بعضی دیگرآن صفاتی است که معنای سلبی را افاده می کند، مانند سبوح و قدوس و سایر صفاتی که خدای را منزه از نقایص می سازد، پس از این نظر می توان صفات خدا را به دو دسته تقسیم کرد: یکی ثبوتیه و دیگری سلبیه.

پاره ای از صفات خدا آن صفاتی است که عین ذات او است نه زاید بر آن . مانند حیات و قدرت و علم به ذات، و اینها صفات ذاتی اند. و پاره ای دیگر صفاتی هستند که تحقیقشان محتاج به این است که ذات قبل از تحقق آن صفات محقق فرض شود، مانند خالق ورازق بودن که صفات فعلی هستند، و اینگونه صفات زاید برذات و متنزع از مقام فعلند.

همچنین خلق و رحمت ومغفرت و سایر صفات و اسماء فعلی خدا که برخدا اطلاق می شود، و خدا به آن اسماء نامیده می شود بدون این که خداوند به معانی آنها متلبس باشد، چنان که به حیات و قدرت وسایر صفات ذاتی متصف می شود، چه اگر خداوند حقیقتاً متلبس به آنها می بود می بایستی آن صفات، صفات ذاتی خدا باشند نه خارج از ذات، پس از این نظرهم می توان صفات خدا را به دو دسته تقسیم کرد: یکی صفات ذاتیه و دیگری صفات فعلیه.

تقسیم دیگری که درصفات خدا هست، تقسیم به نفسیت و اضافت است، آن صفتی که معنایش هیچ اضافه ای به خارج از ذات ندارد صفات نفسی است مانند حیات، آن صفتی که اضافه به خارج دارد صفت اضافی است، و این قسم دوم هم دوقسم است، زیرا بعضی از اینگونه صفات نفسی هستند و به خارج اضافه دارند آنها را صفات نفسی ذات اضافه می نمامیم، و بعضی دیگر صرفاً اضافی اند مانند خالقیت و رازقیت که امثال آن را صفات اضافی محض نام می گذاریم.

تعداد اسماء حسنی

در آیات کریمه قرآن دلیلی که دلالت کند برعدد اسماء حسنی و آن را محدود سازد نیست. هر اسمی درعالم باشد که ازجهت معنا احسن اسماء بوده باشد آن اسم ازآن خداست، پس نمی توان اسماء حسنی را شمرده و به عدد معینی محدود کرد.

آن مقداری که در خود قرآن آمده صد و بیست و هفت اسم است:

الف – الاه، احد، اول، آخر، اعلی، اکرم، اعلم، ارحم الراحمین، احکم الحاکمین، احسن الخالقین، اهل التقوی، اهل المغفره، اقرب، ابقی.

ب – باری، باطن، بدیع، بر، بصیر.

ت – تواب.

ج – جبار، جامع.

ح – حکیم، حلیم، حی، حق، حمید، حسیب، حفیظ، حفی.

خ – خبیر، خالق، خلاق، خیر، خیرالفاصلین، خیرالحاکمین،خیرالفاتحین، خیرالغافرین، خیرالوارثین، خیرالراحمین، خیرالمنزلین.

ذ – ذوالعرش، ذوالطول، ذوانتقام، ذوالفضل العظیم، ذوالرحمه، ذوالقوه، ذوالجلال و الاکرام، ذوالمعارج.

ر- رحمن، رحیم، رئوف، رب، رفیع الدرجات، رزاق، رقیب.

س – سمیع، سلام، سریع الحساب، سریع العقاب.

ش – شهید، شاکر، شکور، شدید العقاب، شدید المحال .

ص – صمد.

ظ – ظاهر.

ع – علیم، عزیز، عفو، علی، عظیم، علام الغیوب، عالم الغیب و الشهاده.

غ – غنی، غفور، غالب، غافرالذنب، غفار.

ف – فالق الاصباح، فالق الحب و النوی، فاطر، فتاح.

ق – قوی، قدوس، قیوم، قاهر، قهار، قریب، قادر، قدیر، قابل التوب، قائم علی کل نفس بما کسبت.

ک – کبیر، کریم، کافی.

ل – لطیف.

م – ملک، مومن، مهیمن، متکبر، مصور، مجید، مجیب، مبین، مولی، محیط، مصیب، متعال، محیی، متین، مقتدر، مستعان، مبدی، مالک الملک.

ن – نصیر، نور.

و – وهاب واحد، ولی، والی، واسع، وکیل، ودود.

ه – هادی.

معانی این اسماء را خدای تعالی به نحو اصالت داراست، و دیگران به تبع او دارا هستند، پس مالک حقیقی این اسماء خداست، و دیگران چیزی ازآن را مالک نیستند مگر آنچه را که خداوند به ایشان تملیک کرده باشد که بعد از تملیک هم باز مالک است، واز ملکش بیرون نرفته است.

در قرآن هیچ دلیلی بر توقیفی بودن اسماء خدای تعالی نبوده بلکه دلیل بر عدم آن هست.

نفی حد دراسماء و صفات الهی

ما جهات نقص و حاجتی را که در اجزای عالم مشاهده می کنیم از خدای تعالی نفی می نماییم، مانند مرگ و فقر. وصفات کمال برای او اثبات می کنیم از قبیل حیات، قدرت، علم و امثال آن. این صفات در دار وجود ملازم با جهاتی از نقص و حاجت است وما آن را از خدای تعالی نفی می کنیم. از طرف دیگر وقتی بنا شد تمامی نقایص و حوایج را از او سلب کنیم برمی خوریم به این که داشتن حد هم از نقایص است، برای این که، چیزی که محدود بود به طور مسلم خودش خود را محدود نکرده، و موجود دیگری بزرگتر از آن و مسلط بر آن بوده که برایش حد تعیین کرده، لذا همه انحاء حد و نهایت را از خدای سبحان نفی می کنیم، و می گوییم: خدای تعالی در ذاتش و همچنین درصفاتش به هیچ حدی محدود نیست، پس او وحدتی را داراست که آن وحدت برهر چیزی قادر است، و چون قادر است احاطه به آن هم دارد.

این جاست که قدم دیگری پیش رفته و حکم می کنیم به این که صفات خدای تعالی عین ذات اوست، و همچنین هریک از صفاتش عین صفت دیگر اوست، و هیچ تمایزی میان آنها نیست. مگر به حسب مفهوم – معنای کلمه – برای این که فکر می کنیم اگر علم او مثلاً غیر قدرتش باشد و علم و قدرتش غیر ذاتش بوده باشد، همانطور که درما آدمیان این طور است، باید صفاتش هریک آن دیگری را تحدید کند و آن دیگری منتهی به آن شود، پس باز پای حد و انتها و تناهی به میان می آید.

و همین است معنای صفت احدیت او که از هیچ جهتی ازجهات منقسم نمی شود و نه درخارج و نه در ذهن متکثر نمی گردد.

10 اصل در صفات خداوند

اصل اول

از آنجا که ذات خداوند حقیقتى غیر متناهى است و مثل و نظیرى ندارد، انسان راهى به درک کنه ذات خداوند نخواهد داشت، در عین حال مى‏توان او را از طریق صفات جمال و جلال شناخت.

مقصود از صفات جمال، صفاتى است که نشان دهنده کمال وجودى خداوند است، مانند علم، قدرت، حیات، اختیار و نظایر آن.

مقصود از صفات جلال نیز صفاتى است که خدا اجل و برتر از آن است که به آنها وصف شود، زیرا این صفات نشانه نقص و کاستى، و عجز و ناتوانى موصوف است، و خداى متعال، غنى مطلق و منزه از هر نقص و عیب است. جسمانیت، داشتن مکان، قرار گرفتن در زمان،ترکیب و امثال آن.از جمله این گونه صفات است.گاه از این دو نوع صفات، به ثبوتى و سلبى نیز تعبیر مى‏شود، که مقصود از هر دو یک چیز است.

اصل دوم

در بحث‏شناخت‏یادآور شدیم که راههاى عمده شناخت‏حقایق، حس، عقل و وحى است.براى شناخت صفات جلال و جمال الهى نیز مى‏توان از این دو راه بهره گرفت.

  1. راه عقل: مطالعه جهان آفرینش و اسرار و رموز نهفته در آن، که همگى مخلوق خداوند است، ما را به کمالات وجودى خدا رهبرى مى‏کند. آیا مى‏توان تصور کرد بناى کاخ عظیم خلقت، بدون دانایى و توانایى و اختیار بر افراشته شده باشد؟! قرآن مجید براى تایید حکم عقل در این باره، به مطالعه آیات تکوینى در قلمرو آفاق و انفس دعوت مى‏کند، چنانکه مى‏فرماید:

‹‹قل انظروا ما ذا فی السموات و الارض›› (یونس/101): بگو دیدگان خود را باز کنید و ببینید در آسمانها و زمین چه حقایقى وجود دارد؟

البته در مطالعه جهان طبیعت، عقل این راه را به کمک حس مى‏پیماید.بدینگونه که، ابتدا حس موضوع را به صورت شگفت درک مى‏کند، آنگاه عقل شگفتى مخلوق را نشانه عظمت و جمال خالق مى‏گیرد.

  1. راه وحى: آنگاه که دلایل قطعى، نبوت و وحى را اثبات کرد، و روشن شد که کتاب و گفتار پیامبر همگى از جانب خدا است، طبعا آنچه در کتاب و سنت آمده مى‏تواند راهگشاى بشر در شناخت صفات خدا باشد. در این دو مرجع،خدا به برترین صفات وصف شده، و در این زمینه کافى است‏بدانیم که در قرآن 135 اسم و صفت‏براى خدا بیان گردیده است که به یک مورد مهم بسنده مى‏کنیم:

‹‹هو الذی لا اله الا هو الملک القدوس السلام المؤمن المهیمن العزیز الجبار المتکبر سبحان الله عما یشرکون× هو الله الخالق البارئ المصور له الاسماء الحسنى یسبح له ما فی السموات‏و الارض و هو العزیز الحکیم›› (حشر/22-24).

«او است‏خدایى که جز او خدایى نیست; فرمانرواى منزه از نقص، ایمنى بخش، رقیب و نگهبان، قدرتمند، عظیم الشان و شایسته تعظیم. منزه است‏خدا از آنچه براى او شریک قرار مى‏دهند. اوست آفریدگار صورتگر، براى او است نامهاى نیکوتر، آنچه در آسمانها و زمین است او را تسبیح مى‏گویند، و او است قدرتمند و حکیم‏».

شامل 12 صفحه فایل word قابل ویرایش


دانلود با لینک مستقیم


دانلود مقاله اسماء و صفات الهی مفهوم اسماء حسنی