دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .
لینک پرداخت و دانلود *پایین مطلب*
فرمت فایل:Word (قابل ویرایش و آماده پرینت)
تعداد صفحه: 244
مقدمه
از ابتدای تشکیل جوامع بشری ، در موارد عدیدهای دولتها به قصد گسترش و بسط قلمرو حاکمیـّت خود اقدام به شعلهور ساختن آتش جنگ نموده و سرزمینهای یکدیگر را مورد تجاوز قرار داده و ضمن تصرف و اشغال تمامی یا بخشی از اراضی همدیگر ، اقدام به توسعه و گسترش قلمرو خود مینمودند . نتیجه فتح در یک جنگ ، اشغال سرزمین مغلوب بوده و مردم آن سرزمین ناچاراً مطیع اهداف و برنامههای دولت غالب میگردیدند .
تا اواخر قرن 17 میلادی ،اشغال نظامی ، انتقال حکمیـّت را به نفع کشور اشغالکننده در بر میداشت . به همین دلیل قواعد و مقرراتی که هنگام اشغال نظامی سرزمین بیگانه ، قابلیـّتاجرایی داشته باشد ، موجود نبوده و کمبود آن نیز احساس نمیشد .
بنابراین در مورد سکنه مناطق اشغالی که پساز تصرف بهطور خودکار ، اتباع دولت فاتح محسوب میشدند ، قوانین و مقررات دولت فاتح نیز اجرا میشد .
اما از اوایل قرن هیجده میلادی دیدگاههای جدیدی در این خصوص به وجود آمد که بر اساس آن انضمام سرزمین اشغالی به دولت اشغالکننده را از نظر بینالمللی غیرقابل قبول میدانست . این نگرش جدید پایهگذار معاهداتی گردید که به تدریج در حال توسعه و تکامل است . این معاهدات شامل قواعد و مقرراتی است که بر سرزمینهای اشغالی حاکم بوده ، حقوق و تکالیف ساکنین مناطق اشغالی و دول اشغالکننده را در بر دارد .
این تحقیق شامل دو بخش کلّی است که در بخش اول آن ابتدا کلیاتی شامل مفهوم اشغال ، شرایط تحقق آن ، انواع و ماهیت آن بیان شده و سپس در فصل دوم ، منابع بینالمللی موجود و حاکم بر اشغال و عوامل مؤثر بر وضع آن مورد ارزیابی قرار میگیرد . در ادامه به بررسی آثار حقوقی ناشی از اشغال نظامی پرداخته خواهد شد .
در بخش دوم ضمن بیان مصادیقی از اشغال نظامی در سطح بینالمللی ، بر موارد وقوع آن در دو دهه اخیر ، تأکید خواهد شد .
در فصل اول این بخش ، وضعیـّت اشغال در دو جنگ بزرگ جهانی و سپس اشغال ویتنام مورد ارزیابی کلّی قرار گرفته و سپس در فصل دوم ابتدا اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی سابق که تا اوایل دهه نود ادامه داشت ، بررسی گردیده و در ادامه بحران بالکان و اشغال جمهوریتازه استقلال یافته بوسنیهرزگوین توسط ارتش یوگسلاوی سابق مورد تحلیل قرار میگیرد . سپس جنگ عراق با ایران و اشغال بخشهایی از کشورمان مورد ارزیابی قرار گرفته و پساز آن وضعیـّت اشغال کویت توسط عراق و اشغال افغانستان توسط ایالات متحده آمریکا و متحدانش در ناتو و در نهایت وضعیـّت اشغال عراق توسط ایالات متحده آمریکا به همراه انگلستان و تعدادی از همپیمانانش مورد تحلیل حقوقی قرار میگیرد .
همچنین در هرکدام از مباحث یا مصادیق ذکر شده در این بخش ، زمینهها و علل وقوع جنگ و متعاقب آن اشغال نظامی بیان شده ، اقدامات و مصوبات سازمان ملل متحد و شورای امنیـّت و نیز واکنش جامعه بینالمللی نسبت به مصادیق فوق موردتحلیل قرار گرفته و در پایان موارد نقض معاهدات بینالمللی حاکم بر مناطق اشغالی در مصادیق یاد شده از دیدگاه حقوق بینالملل ارزیابی میگردد .
فصل اول :
مفهوم اشغال ، شرایط تحقق ، انواع و ماهیت آن
مبحث اول : مفهوم اشغال
در ادبیات حقوق بینالملل ، « اشغال» معانی مختلف و متفاوتی دارد . بهطورکلّی اشغال یا به عنوان یک روش کسب سرزمین بلاصاحب است و یا استیلای نظامی بر سرزمین متعلق به دیگر دولتها . از طرفی کلمه اشغال ، در معنی لغوی آن در کتب لغت و معنی معتبر جهانی به معانی « تصرّف نظامی کشوری به وسیله کشور فاتح بیگانه » یا « تصرف فضا و زمان » یا « در اختیار گرفتن کشوری »[1] به کار رفته است . اما از نظر اصطلاحی« پروفسور شارل روسو» اشغال را اینگونه تعریف میکند :
« اشغال استقرار نیروی نظامی بر سرزمین دشمن است که در زمانی کم و بیش طولانی صورت میگیرد ، اما اساساًًموقّتی است.[2] »
به نظر میرسد قید موقّتی بودن به منظور احتراز از دائمی بودن اشغال آمده اما خود این قیددر تعریف فوق ممکن است ایجاد اشکال نماید ، زیرا میتوان چنین نتیجه گرفت که اگر اشغال تداوم یافت و دائمی شد دیگر اشغال نبوده وممکن است عناوین دیگری مانند انضمام و غیره برآن صدق کند و این به معنی مشروعیـّت یافتن هر نوع اشغال آنهم به صرف گذشت زمان طولانی است این در حالیست که گذشت زمان در وضعیـّت اشغال غیر قانونی ، تغییری ایجاد نمیکند ، بلکه تغییر وضعیـّت اشغال از طریق قانونی به عناوینی مانند انضمام ، در قالب معاهدات منعقده قانونی امکان مییابد نه اینکه گذشت زمان خود به خود باعث چنین تحولی شود .
دکتر واحدی اشغال را از نظر مفهوم حقوقی اینگونه تعریف میکند :
« اشغال یعنی ورود نیروهای نظامی یک کشور به خاک کشور دیگر و به دست گرفتن زمام امور آن کشور و جانشین نمودن تسلط خود برحاکمیـّت دولت اشغال شده. »
در خصوص تعریف فوق لازم به ذکر است که لازمه اشغالی تلقیشدن یک سرزمین ، تسلط و حاکمیـّت دولت اشغالکننده بر اراضی اشغالی نمی باشد ، اما قدر مسلم اینکه تا زمانیکه تسلط اشغالکننده بر سرزمین اشغالی کامل نشده باشد ، قواعد بینالمللی اشغال ( که در مباحث بعدی ذکر میشود ) قابلیـّت اعمال و اجرا نداشته و الزامی نمیشود.
سومین تعریف اشغال از نظر مفهوم اصطلاحی توسط هک ورس1حقوقدان آمریکایی ارائه شده است :
« اشغال یعنی به تصرف در آوردن و تحت اختیار گرفتن عمدی یک سرزمین توسط دولت دیگرمشروط بر اینکه دولت اشغالکننده مستقل بوده و تحت الحمایه نباشد .»2
در تعریف اخیر مشخص نیست که منظور از قید « عمدی » چیست ؟ ممکن است مقصود این حقوقدان از اضافه نمودن این قید در تعریف اشغال ، دوری جستن از مواردی باشد که اشغال یک سرزمین به صورت غیرعمدی صورت میپذیرد و چنین اشغالی از نظر ایشان اصولاً اشغال نبوده و خارج از این مقوله میباشد . در این صورت ذکر این نکته ضروری است که تصور واقعه اشغال به صورت غیرعمدی بسیار دور از ذهن مینماید چرا که وقوع چنین عملی در یک لحظه اتفاق نمیافتد ، بلکه مقدمات فراوانی بایستی انجام پذیرد تا یک سرزمین به اشغال درآید . از جمله این مقدمات آماده نمودن ارتش ، تهیه اسلحه و مهمات کافی و بسیاری از موارد جزئی دیگر . لذا طبیعی است که چنین عملی با این مقدمات فراوان که تهیه آن نیاز به زمان نسبتاً طولانی دارد ، نمیتواند به صورت غیرعمدی اتفاق افتد . بنابراین قید عمدی بودن میتواندیک قید اضافی باشد ، مگر اینکه اینگونه تصور شود که منظور هک ورس از گنجاندن این قید در تعریف اشغال ، تکیه بر خصمانه بودن آن (یعنی همراه با سوء نیت ) داشته باشد که در این صورت تعریف مذکور جامع نبوده و نوعی از اشغال که به اشغال با مصلحت معروف است از تعریف مذکور خارج میشود .
بنابراین از مجموع مطالب فوق میتوان چنین نتیجهگرفت که از نظر اصطلاحی اشغال یعنی:
« تصرف و در اختیار گرفتن یک سرزمین توسط قوای نظامی یک دولت و جانشین نمودن قدرت و حاکمیـّت دولت اشغالکننده بر سرزمین اشغالی و یا سعی و تلاش در به دست گرفتن حاکمیـّت بر آن اراضی . »
آنچه که مسلم است منظو از اشغال در مبحث مخاصمات مسلحانه ، اشغال نظامی است. بهاینمعنیکه نظامیانیککشور وارد خاککشور دیگر شده و زمام امور آن را بدست میگیرند .
تفاوت اشغال با تهاجم
تهاجم نظامی عملی است خصمانه که با هجوم و یورش شدید نیروهای مسلح یک کشور متخاصم به خاک کشور دیگر اتفاق میافتد .
تهاجم ، اشغال نمیباشد بلکه میتواند مقدمهای بر واقعه اشغال بوده و اشغال در اصل متفاوت از تهاجم و از نظر زمانی مؤخر بر آن است . چرا که تهاجم نظامی و به عبارت دیگر تجاوز مسلحانه یا تاخت و تاز شدید ، برای تحقق اشغال یک سرزمین لازم است . البته موارد اندکی از اشغال نیز وجود دارد که قبل از آن تجاوز یا تهاجمی صورت نگرفته و در واقع عمل اشغال با رضایت کشور اشغال شده و اغلب بر اساس توافق بینالمللی انجام میپذیرد . به عنوان مثال در سال 1968 کشور چکسلواکی به وسیله نیروهای نظامی اعضای پیمان ورشو به اشغال درآمد که این عمل مواردی است از اشغال با مصلحت که بر اساس توافقی بینالمللی به وقوع پیوسته است.1
از طرفی تهاجم یک پدیده نظامی است که صرفاً به مسائلی چون هدایت عملیات جنگی مربوط میشود . به عبارت دیگر تهاجم مشمول یک دسته عملیات نظامی است . در حالیکه اشغال ، مستلزم اعمال اقتدار مؤثر از سوی کشور دشمن در قلمرو کشور اشغال شده است که منجر به از بین رفتن زوال حکومت موجود در اراضی اشغالی میگردد.
رابطه تجاوز با اشغال
قطعنامه تعریف تجاوز به شماره 3314 در تاریخ 14 دسامبر 1974 به تصویب مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید که بر اساس این قطعنامه ،مفهوم تجاوز عبارتست از :
« کاربرد نیروهای مسلح توسط یک دولت علیه حاکمیـّت ، تمامیـّت ارضی ، یا استقلال سیاسی دولتی دیگر ، یا کاربرد آن از دیگر راههای مغایر با منشور ملل متحد ، آنچنانکه در این تعریف آمده است . [3]
ماده 3 قطعنامة مذکور اقداماتی را که دارای کیفیت تجاوز هستند را در هفت بند اعلام میکند که بند اول آن مستقیماً به موضوع اشغال نظامی اشاره مینماید :
« تهاجم یا حمله نیروهای مسلح یک دولت به سرزمین دولتی دیگر یا هرگونه اشغال نظامی، هر چند موقّت ، ناشی از چنان تهاجم یا حملهای ، یا هرگونه ضمیمه سازی سرزمین یک دولت یا قسمتی از آن با استفاده از زور . . . »
با دقّت در مفهوم ماده 3 میتوان در یافت که هرگونه اشغال نظامی خاک بیگانه یا ضمیمه سازی سرزمین یک دولت به دولت دیگر از مصادیق تجاوز محسوب میگردد . پس هرگونه اشغال نظامی بدون مجوز بینالمللی ، تجاوز نیز محسوب میگردد ، ولی هر تجاوزی لزوماً همراه با اشغال نبوده و قواعد ومقررات اشغال در مورد آن کاربرد ندارد ، بلکه ممکن است مشمول شش بند دیگر ماده 3 قطعنامه تعریف تجاوز گردد .
مبحث دوم : شرایط تحقق اشغال
با توجه به تعریف و توضیحاتی که در مبحث اول از اشغال گردید ، میتوان چنین نتیجه گرفت که برای تحقق اشغال در مفهوم بینالمللی ، وجود شرایط ذیل ضروری است :
1 ) اولین شرط اساسی و لازم جهت وقوع اشغال ، وجود حد اقل دو دولت است که یکی قدرت اشغالکننده و دیگری کشور اشغال شده ( حاکم قانونی ) محسوب میشود . بنابر این شورشهای داخلی ، کودتا و انقلابهایی که باعث سرنگونی یک حکومت یا یک دولت میشود ، اشغال محسوب نمیگردند ، هرچند حاکمیـّت از یک دولت سلب و گروهی دیگر آن را به دست میگیرد، حتی گاهی این اعمال در مواقعی مانند کودتای نظامی ، با دخالت یا مستقیماً توسط قوای نظامی صورت میگیرد اما واضح است که هیچ کدام از اینگونه وقایع اشغال تلقی نمیشود.
به عنوان مثال انقلاب اسلامی ایران یکی از مواردی است که با وقوع آن یک دولت به طور کامل اضمحلال یافته و به جای آن دولتی دیگر با مشخصههایی کاملاً متفاوت و بعضاً متضاد با دولت قبلی روی کار آمد که این عمل در مرحله اول با راهپیماییها و تظاهرات خیابانی و سپس در مرحله پایانی با درگیریهای مسلحانه همراه بود . بدهی است که چنین تغییر یا تبدیل حکومتی ( هر چند بنیادین ) نمیتواند مواردی از اشغال یک دولت یا سرزمین تلقی شود ، چراکه همه این اتفاقات در درون یک دولت _ کشور صورت پذیرفته و اثری از دخالت یا تسلط نظامی دول خارجی در آن مشهود نمیباشد .
2 ) شرط دوم برایتحقق اشغال زوالحکومت موجود قبلی درسرزمین اشغالی است. به عبارت دیگر کشور اشغال شده قدرت حاکمیـّت خود را از دست داده ، اقتدار و تسلط بر سرزمین اشغالی نداشته باشد .
لازم به ذکر است تا زمانیکه دولت حاکم قانونی ، تسلط خویش را به طور کامل بر اراضی مورد اشغال از دست نداده باشد ، مفهوم اشغال از نظر حقوق بینالملل و در جهت شمول قواعد خاص در آن موضوعیت نمی یابد . به عبارت دیگر قواعد حاکم بر اشغال زمانی قابلیـّت اجرا و اعمال در اراضی اشغالی مییابد که دولت حاکم قانونی اقتدار خویش را در اراضی اشغالی کاملاً از دست بدهد.
3 ) شرط سوم از شرایط تحقق اشغال از دیدگاه حقوق بینالملل این است که علاوه بر دو شرط قبلی ( یعنی بین الدولی بودن موضوع اشغال و زوال تسلط حکومت حاکم قانونی بر سرزمین اشغالی ) دولت اشغالکننده نیز بر کشور اشغال شده مسلط گردیده و به طور عملی حکومت نماید . چرا که صرفاً عدم توانایی هیأت حاکمه کشور اشغالی برای تحقق اشغال به معنی حقوقی ، کافی نمیباشد بلکه دولت اشغالکننده بایستی بر اراضی اشغالی مسلط گردیده و به عنوان قدرت مافوق ، حاکمیـّت نماید. بنابراین صرف قصد تصرف و تسلط مکفی از تحقق شرایط اشغال نمیباشد بلکه لازم است که دولت اشغالکننده عملاً و به طور مستقیم بر اراضی مور نظر مسلط باشد .
یکی از موارد اشغال سرزمینی که فاقد شرایط کافی و کامل جهت تحقق اشغال از نظر حقوق بینالملل میباشد ، اشغال کشور مکزیک در سال 1897 توسط دولت فرانسه است . در این وضعیـّت قسمتهایی از کشور مکزیک به اشغال ارتش فرانسه درآمده و حکومتی توسط فرمانده سپاه فاتح به نام « مکزی میلین » در قسمت اشغالی ، شکل گرفت . نکته مهم اینکه دولت فرانسه تمام سرزمین مکزیک را تحت الحمایه خود قرارداده بود ، در حالیکه تسلط و اقتدار کافی بر تمام سرزمین نداشت . این عمل به طور مداوم مورد اعتراض مکزیکیها بوده و مدعی بودند که اشغال مکزیک فاقد شرایط لازم برای تحقق اشغال بوده و از نظر حقوق بینالملل فاقد اعتبار میباشد .
البته دولت فرانسه به این اعتراضها و ایرادات توجهی نکرده ، تا اینکه به تدریج و پس از گذشت 30 سال ، حاکم دولت اشغالکننده توسط انقلابیون مکزیکی به قتل رسیده و مکزیک به طور کامل آزاد گردید. در مثال فوق واضح است که حکومت مکزیک تسلط خویش را به طور کامل و بر همه کشور از دست نداده و به همین دلیل شرایط تحقق اشغال در مورد فوق ناقص بود.
مبحث سوم : انواع اشغال از دیدگاه حقوق بینالملل
به طور کلّی اشغال ممکن است به دو صورت با مصلحت و خصمانه صورت پذیرد . که در مباحث ذیل تفصیلاً مورد بحث واقع میشود.
گفتار اول : اشغال با مصلحت(دوستانه)
این نوع اشغال به صورت مسالمت آمیز بوده و هدف دولت اشغالکننده تسلط کامل و ضمیمه نمودن سرزمین اشغال شده به قلمرو خود نمیباشد بلکه منافع و اهداف دیگری در میان است . به طور معمول اشغال با مصلحت با موافقت قبلی دولت اشغال شده همراه است ولی مواردی هم وجود دارد که بدون رضایت دولت اشغال شده ، کشورش به اشغال درمیآید . اشغال با مصلحت خود اقسامی دارد :
1_ ) اشغال با مصلحت توسط دولتهای در حال جنگ .
هدف دولت اشغالکننده در این نوع از اشغال ، ضمیمه کردن کشور اشغال شده بهقلمرو خود نمیباشد بلکه حاکمیـّت دولت اشغال شده محترم شمردهشده و مورد تعرض واقع نمیشود .
اشغال در این قسم علل گوناگونی میتواند داشته باشد که مهمترین علت آن ایجاب مصلحت است که در نتیجه آن تمام یا قسمتی از سرزمین یک دولت اشغال میشود . مانند اشغال کشور ایران توسط اتحاد جماهیر شوروی و انگلیس ( متفقین ) در جنگ جهانی دوم که به منظور کمک رسانی به روسیه درمواجهه با آلمان نازی اتفاق افتاد . هدف اصلی دول اشغالکننده در مثال فوق این بود که از طریق ایران و مسیر راه آهن شمال به جنوب این کشور به سرعت به کشور روسیه ( که مورد حمله شدید آلمان قرار گرفته بود ) کمک نظامی و تدارکاتی برسانند . البته اشغال ایران با موافقت دولت وقت نبوده و با توسل به زور و از روی قهر و غلبه انجام گرفت . اما این عمل یعنی اشغال ایران با سوءنیت برای ایران همراه نبوده و به منظور اشغال همیشگی ایران صورت نپذیرفت . به همین دلیل طی قرارداد منعقده در 29 ژانویه 1942 برابر با 9 بهمن ماه 1322 بین سه کشور ایران ، اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان ، اشغال توسط قوای متفقین ، یک اشغال دوستانه اعلام گردیده و در فصل 5 این قرارداد مقرر گردیده بود که ظرف 6 ماه پس از اتمام جنگ و انعقاد قرارداد متارکه آن ، دول اشغالکننده انگلیس و اتحاد جماهیر شوروی نیروهای خود را از ایران خارج نمایند . اما در عمل نه تنها این مهلت برای خروج نیروهای دوکشور اتحاد جماهیر شوروی و انگلستان رعایت نگردید بلکه در طول مدت اشغال ، قرارداد منعقده فیمابین ( معروف به پیمان اتحاد ) در موارد بسیاری نقض گردید. بطوریکه هرچند به ظاهر این وضعیـّت مشمول یک اشغال نظامی نبود ولی عملاً به یک اشغال خصمانه و نظامی تبدیل شده بود.1
2_ ) اشغال با مصلحت ومسالمت آمیز با موافقت دولت اشغال شده :
این نوع از اشغال ، با موافقت قبلی دولت اشغال شده و در مواردی مستقیماً به درخواست و تقاضای او صورت میگیرد مانند اشغال کویت در جنگ خلیج فارس توسط ارتش ایالات متحده و هم پیمانان این کشور که به درخواست حاکم قانونی کویت و به منظور بیرون راندن ارتش عراق از این کشور انجام گرفت .
3_) اشغال پس از اتمام جنگ :
اشغال راینلند در سالهای 1918 تا 1923 توسط قوای متفقین از این نوع اشغال بود.نوع سوم از اشغال با مصلحت دارای ماهیتی دوگانه میباشد. بهاین صورت که از طرفی هنگام اشغال مقاومتی صورت نپذیرفته و از طریق مخاصمه مستقیم نبوده و در واقع پس از متارکه جنگ اتفاق میافتد ، لذا عنوان نظامی و خصمانه با آن منطبق نمیباشد. از طرفی دیگر اشغال از این نوع متعاقب جنگ بوده و بلافاصله پس از توقف نبرد و تسلیم یکی از طرفین جنگ واقع شده و نیروهای دولت متخاصم با همان قوای نظامی ( البته بدون درگیری و مقاومت ) وارد کشورمتخاصم دیگر شده و اشغال به وقوع میپیونددکه از این جهت به اشغال نظامی شباهت دارد.
مثال بارز آن ، اشغال ژاپن توسط نیروهای نظامی ایالات متحده آمریکا پس از توقف جنگ جهانی دوم و در سال 1945 است. دولت ژاپن بلافاصله پس از بمباران اتمی شهرهای هیروشیما و ناکازاکی توسط ارتش ایالات متحده ، بدون قید و شرط تسلیم شده و متعاقب آن قوای نظامی آمریکا ، این کشور را به اشغال خود درآوردند.
اشغال ژاپن از نوع خصمانه نمیباشد زیرا در زمان وقوع جنگ و همراه با آن اتفاق نیفتاده است. همچنین از انواع کاملاً دوستانه و با مصلحت نیز نمیباشد بدان علت که دولت ژاپن از ادامه جنگ ناتوان و بیقید و شرط ، تسلیم دولت ایالات متحده شده و در واقع اشغال ژاپن از روی قهر و غلبه بودهاست ، هرچند در زمان جنگ نمیباشد ، لذا به نظر میرسد ماهیتی دوگانه دارد.
4_ ) اشغال به منظور عبور :
اشغال یک کشور گاهی فقط به منظور عبور قوای نظامی از آن کشور صورت میگیرد . این نوع از اشغال نیز موقّتی بوده ودر مدت زمان اندکی صورت میپذیرد و در اکثر موراد مسبوق به انعقاد قرارداد میباشد .
گفتار دوم : اشغال نظامی ( خصمانه )
نوع دوم از اشغال ، اشغال خصمانه است . بهاین صورت که ارتش یک کشور با توسل به زور و با قهر و غلبه وارد کشور متخاصم شده و آن را به اشغال خود در میآورد . اشغال خصمانه نیز به دو نوع تقسیم میشود :
نوع اول : استیلا بر سرزمین دشمن و به اشغال درآوردن آن در زمان جنگ ، با توسل و اتکاء به نیروی نظامی .
این نوع در واقع مهمترین قسم از اشغال است که مقررات و قواعد بینالمللی مربوط به اشغال نیز عموماً به آن مربوط میشود. به عبارت دیگر نوع اخیر ، نوع عادی از اشغال خصمانه محسوب میگردد.
نوع دوم : اشغال نظامی یک سرزمین در زمان جنگ ، مطابق با قرارداد ترک مخاصمه .
گاهی در زمان جنگ و به منظور ترک مخاصمه و برقراری صلح ، مقرر میگردد که قسمتی یا تمام خاک یک کشور به کشور متخاصم ضمیمه شود. وجه تمایز این نوع از اشغال با نوع سوم از اشغال با مصلحت ( اشغال پس از اتمام جنگ ) در این است که در نوع اخیر اشغال هنگام مخاصمه صورت میگیرد در حالیکه در نوع قبلی پس از اتمام مخاصمه انجام میشود. همچنین اینکه نوع اخیر از اشغال دائمی بوده و پس از انعقاد قرارداد ضمیمه ، ماهیت اشغال منتفی میگردد در حالیکه در نوع قبلی ( مانند اشغال ژاپن توسط ایالات متحده آمریکا ) اشغال موقّتی میباشد . البته این نوع اشغال و ضمیمه نمودن یک سرزمین در صورتی منطقی به نظر میرسد که نتیجه به دست آمده ( یعنی تصرف و الحاق ) ، از اهداف اولیه جنگ نبوده باشد . چراکه در این صورت عرف و افکار عمومی جهانی براینگونه اعمال توسعه طلبانه و بیمنطق ، صحه نمیگذارد و با آن به مقابله میپردازد .
مبحث چهارم : بیان اجمالی ماهیت اشغال
هر چند اشغال سرزمین مشمول اصل ممنوعیـّت میگردد ولی ممنوع بودن این واقعه ، اشغال را از دایره تسلط حقوق خارج نمیسازد بلکه اشغال نیز تابع یک نظام حقوقی خاصی میباشد و این نظام حقوقی و به عبارت دیگر حقوق قانونی حاکم بر اشغال ، خصوصیت آمره داشته و تخلف از آن مجاز نمیباشد . این عدم جواز در خود عهدنامهها و قراردادهای منعقده نیز مورد تأکید قرار گرفته است .
نظریات حقوقدانان پیرامون ماهیت اشغال
در ارتباط با ماهیت حقوقی اشغال نظامی نظریات گوناگونی ابراز شده است که در مبحث فعلی دو نظر از این نظریات ارائه شده ، مورد بررسی اجمالی قرار میگیرد :
الف ) نظریه نمایندگی یا مدیریت
بر اساس این نظریه که برخی از حقوقدانان مانند « دولاپرادل » آن را ابراز و از آن دفاع نمودهاند ، صلاحیـّت دولت اشغالکننده در اراضی اشغالی بر مدیریت امور یا نمایندگی مبتنی است. بهاین معنی که دولت اشغالکننده در کشور مورد اشغال به عنوان مدیر یا نماینده عمل مینماید . این نظریه خود مبتنی بر نظریه حاکمیـّت دولت در سرزمین اشغالی است که امروزه از طرف اکثر حقوقدانان رد شده و مورد پذیرش قرار نگرفته است .
ب ) نظریه صلاحیـّت مشترک یا تقسیم صلاحیـّت
موافقان این نظریه معتقد به تقسیم صلاحیـّت میان دولت اشغالکننده و سرزمین اشغال شده میباشند . بهگونهایکه میان نظم حقوقی کشور اشغالکننده با نظم حقوقی کشور اشغال شده همبستگی و هماهنگی وجود داشته باشد. نظریه اخیر در حال حاضر مورد پذیرش اکثر حقوقدانان است ، اما در تعیین محدوده صلاحیـّت هرکدام از دو دولت اشغالکننده و اشغالشده اختلاف نظرهائی میان حقوقدانان وجود دارد .
فصل 2 :
منابع بینالمللی اشغال و عوامل مؤثر بر وضع آن
مبحث اول : دیدگاه تاریخی
با نگرشی تحقیقی بر سوابق تاریخی جنگها و نیز کشورگشاییهای ادوار گذشته تاریخ چنین به نظر میرسد که در گذشته اشغال نظامی عملی تلقی میشد که انتقال حاکمیـّت را به نفع کشور اشغالکننده ، در بر میداشت ، چنین دیدگاهی تا اواخر قرن 17 میلادی بر جهان حاکم و بر افکار عمومی نیز تأثیرگذار بود. به همین دلیل وجود مقرراتی که در اراضی اشغالی (مادامی که تحت تصرف دولت اشغالکننده قرار دارد ) قابلیـّت اجرایی داشته باشد ، لازم و ضروری نبوده است . لذا در جهت احقاق حقوق افراد غیر نظامی و سکنه این اراضی و نیز در رابطه با حفظ و نگهداری کلّیـّه مستحدثات و اماکن موجود در این سرزمینها ، قاعدهای وجود نداشت ، تا کشور اشغالکننده ملزم به رعایت آن باشد چرا که تا آن زمان ، اصل مسلم این بود که به محض اینکه اشغال نظامی یک سرزمین صورت پذیرفت ، تغییرحاکمیـّت به نفع قدرت و دولت اشغالکننده به وجود میآید . به عبارت دیگر اشغال و فتح سرزمین بیگانه ، به خودی خود با انضمام آن (قسمت اشغال شده ) به دولت و سرزمین اشغالکننده ، همراه بوده و اراضی اشغالی جزئی از قلمروی دولت فاتح به حساب میآمد و بنابراین ، تصمیمگیری در خصوص اجرای قواعد و قوانین موجود دولت اشغالکننده در محدوده مورد تصرف یا وضع قواعد خاص دیگری در آن ، از اختیارات حکومت فاتح بود.
این فقط قسمتی از متن مقاله است . جهت دریافت کل متن مقاله ، لطفا آن را خریداری نمایید