مشخصات این فایل
عنوان: دلایل بر لزوم معاد
فرمت فایل : word( قابل ویرایش)
تعداد صفحات: 22
این مقاله درمورد دلایل بر لزوم معاد می باشد.
خلاصه آنچه در مقاله دلایل بر لزوم معاد می خوانید :
تاثیر علم و آگاهى در تربیت
دیگر از زمینههاى پرورش اخلاق بالا بردن سطح علم و معرفت افراد است، چرا که هم با دلیل منطقى و هم با تجربههاى فراوان به ثبوت رسیده است که هر قدر سطح معرفت و دانش الهى نسان بالاتر برود فضائل اخلاقى در او شکوفاتر مىشود; و بعکس، جهل و فقدان معارف الهى ضربه شدید بر پایه ملکات فضیله وارد مىسازد و سطح اخلاق را تنزل مىدهد.
در آغاز این کتاب در بحث رابطه «علم» و «اخلاق» بحث فشردهاى درباره پیوند این دو داشتیم، و گفتیم بعضى از دانشمندان و فلاسفه آنقدر در این باره مبالغه کردهاند که گفتهاند «علم مساوى استبا اخلاق».
و به تعبیر دیگر، علم و حکمتسرچشمه اخلاق است (آن گونه که از سقراط نقل شده) و رذائل اخلاقى معلول جهل و نادانى است.
مثلا، انسانهاى متکبر و حسود به این دلیل گرفتار دو رذیله شدهاند که از آثار شوم و زیانهاى حسد و تکبر بىخبرند; آنها مىگویند هیچ کس آگاهانه به دنبال بدیها و زشتیها نمىرود.
بنابراین اگر سطح معرفت جامعه بالا رود کمک به ساختار سالم اخلاقى آنها مىکند.
هرچند این سخن مبالغه آمیز است، و تنها از یک زاویه به مسائل اخلاقى در آن نگاه شده است، ولى این واقعیت را نمىتوان انکار کرد که علم، یکى از عوامل زمینهساز اخلاق است و به همین دلیل افرادى که گرفتار جهل و جاهلیت هستند آلودگى بیشتر دارند و عالمان آگاه که داراى معارف الهى هستند آلودگى کمترى دارند هر چند هر یک از این دو نیز استثناهائى دارند!
به همین دلیل، در قرآن مجید در مورد دعوت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله مىخوانیم که او مبعوث شد تا «آیات خداوند را بر مردم بخواند و از آلودگیهاى اخلاقى و گناهان پاکسازى کند. (هو الذى بعث فى الامیین رسولا منهم یتلوا علیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة و ان کانوا من قبل لفى ضلال مبین) (سوره جمعه، آیه2)
و به این ترتیب، نجات از ضلال مبین و گمراهى آشکار و همچنین پاکسازى از رذائل اخلاقى و گناهان به دنبال تلاوت آیات قرآن مجید و تعلیم کتاب و حکمت فراهم است که بىشک نشانه روشنى بر وجود ارتباط در میان این دو است.
در جلد اول از دوره اول پیام قرآن، به هنگام بحث پیرامون مسائل مربوط به معرفت و شناخت، شواهد زنده فراوانى از آیات قرآن مجید بر ارتباط علم و معرفتبا فضائل اخلاقى و رابطه جهل و عدم شناختبا رذائل اخلاقى بیان گردیده که در اینجا به ده نمونه از آن به صورت فشرده اشاره مىکنیم:
1- جهل سرچشمه فساد و انحراف است! در آیه55 سوره نمل مىخوانیم که لوط پیامبر برگ خدا به قوم منحرفش فرمود: «انکم لتاتون الرجال شهوة من دون النساء بلانتم قوم تجهلون; آیا شما به جاى زنان از روى شهوت به سراغ مردان مىروید؟! شما قومى نادانید!»
در اینجا، جهل و نادانى قرین با انحراف جنسى و فساد اخلاقى شمرده شده.
2- جهل سبب بىبندوبارى جنسى است! در آیه33 سوره «یوسف» مىخوانیم که آن حضرت در کلام خودش بىبندوبارى جنسى را همراه با جهل مىشمارد: «قال رب السجن احب الى مما یدعوننى الیه والا تصرف عنى کیدهن اصب الیهن و اکن من الجاهلین; او (یوسف) گفت: پروردگارا! زندان نزد من محبوبتر است از آنچه این زنان مرا به سوى آن مىخوانند! و اگر مکر و نیرنگ آنها را از من باز نگردانى، به آنها متمایل مىشوم و از جاهلان خواهم بود!»
3- جهل یکى از عوامل حسادت است! در آیه89 سوره یوسف مىخوانیم: (در آن زمان که او عزیز مصر شد و بر تخت قدرت نشست و بطور ناشناس در برابر برادرانش که براى تحویل گرفتن گندم از کنعان به مصر آمده بودند، ظاهر شد;) چنین گفت: «قال هل علمتم ما فعلتم بیوسف و اخیه اذانتم جاهلون; آیا دانستید با یوسف و برادرش (بنیامین) چه کردید، آن گاه که جاهل بودید!»
یعنى جهل شما سبب آن حسادت شدید و آن حسادت سبب شد کز پروردگارشان به خود مشغول نمىکند.
و این منزه بودن دلهایشان همان تنزیهى است که آنان نسبتبه خداى تعالى دارند.
آرى، اولیاء خدا، پروردگار خود را از هر چیزى که لایق به ساحت قدس او نیست منزهمىدارند، چه شریک در اسم و چه شریک در معنا، و چه نقص، و چه عدم.و نیز تسبیح آناندر باره پروردگارشان تنها تسبیح به زبان و صرف گفتن"سبحان الله"نیست، بلکه تسبیحشانهم به زبان، هم به عمل و هم به قلب مىباشد، چون تسبیح اگر کمتر از این و در مرحلهاىپایینتر از این باشد تسبیحى آمیخته با شرک است، همچنانکه خداى تعالى فرموده: "و ما یؤمناکثرهم بالله الا و هم مشرکون" (17)
و این اولیاء خدا که خداى تعالى دلهایشان را از پلیدى محبت غیر خود - که دل رامشغول از ذکر خدا مىسازد - پاک ساخته و از محبتخویشتن پر نموده است، اراده نمىکنندمگر خود خدا را، چون خداى تعالى خیرى است که شرى با آن نیست، آرى"و الله خیر" (18)
و نیز اولیاى خدا با دلهاى مالامال از خیر و سلام خود با احدى روبرو نمىشوند مگربخیر و سلام.بله، مگر آنکه طرف مقابل کسى باشد که خیر و سلام را مبدل به شر و ضرر سازد، که در این صورت اولیاى خدا نیز با شر، با آنان برخورد مىکنند.همانطورى که قرآن کریم، شفاءقلوب استبراى کسانى که خواهان شفاء از آن باشند و لیکن براى ظالمین ثمرهاى جز بیشترشدن گمراهى ندارد.
و نیز اولیاى خدا و دارندگان چنین قلبى طاهر به هیچ چیز و هیچ حادثهاى بر نمىخورندمگر آنکه آن را نعمتى از نعمتهاى خدا یافته، با دید نعمتبه آن مىنگرند، نعمتى که ازصفات جمال خدا و معانى کمال او حکایت دارد و عظمت و جلال او را بیان مىکند، در نتیجهاگر چیزى را توصیف مىکنند - بدان جهت است که آن را یکى از نعمتهاى خدا مىبینند، وجمال خدا - در اسماء و صفاتش - را در آن چیز مشاهده مىکنند، و در هیچ چیز از پروردگار خودغافل و دستخوش فراموشى نمىشوند - قهرا این توصیفشان از آن چیز توصیف پروردگارشاناست، به افعال و صفات جمیل و در نتیجه ثنائى است از آنان بر خدا و حمدى است از ایشانبراى خدا، چون حمد چیزى جز ثناء به فعل اختیارى جمیل نمىباشد.
.....
دانلود تحقیق دلایل بر لزوم معاد